responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 72

حاضر شد. شیخ به عزرائیل گفت: برگرد نزد خدا و دوباره بپرس، موضوع [قبض روح] لغو شد. عزرائیل بازگشت و پسر بهبودی یافت و سی سال پس از آن زنده بود. شیخ به عصایی که همراه داشت، می گفت: انسان شو ! و عصا انسان می شد و او را دنبال کارهای شخصی خود می فرستاد. او می رفت [و انجام می داد] و باز می گشت.

 

ـ کرامات احمد بدوی (متوفای 675ق)

 

وی چهل روز روی بام می ایستاد، نه می خورد و نه می آشامید .[پس از مرگ] از قبر بیرون آمد و با یاران خود صحبت کرد و مردم را دعوت کرد در مجلس سالروز تولدش در شهر طنطا در مصر شرکت کنند و پیامبر و صحابه و اولیاء در جشن میلاد او شرکت کردند.

 

ـ کرامات عبدالقادر گیلانی (متوفای 561ق)

 

وی زمانی که طفل شیرخوار بود، در ماه رمضان شیر نمی خورد. [وقتی می خواست به جایی برود] از جای خود روی سر مردم پرواز می کرد و سپس به مکان خود باز می گشت.

 

این بود گوشه ای از کرامات برخی اولیا. اینان با کارهای شگفتی که به مردم نشان می دادند، کاملاً بر عقل ها مسلط شده بودند؛ درحالی که خداوند متعال برای پیامبران و رسولان خود چنین کارهایی مقدر نکرده بود. مردم به توانایی آنان در شفای بیماران و بهبودی معلولان ایمان داشتند و جایی برای طب و پزشکی در درمان بیماری ها باقی نمانده بود. بسیاری از فقیهان نیز به کرامات اولیا باور داشتند و در عقیده کسانی که منکر کرامات بودند یا در آن شک داشتند، خدشه وارد می کردند؛ چنان که برای ابن حزم، فیلسوف اندلسی و از پیشوایان فقه اتفاق افتاد. وی منکر کرامات اولیا بود و فقیهان رقیب و حسود به او کینه ورزیدند و معتمدبن عباد امیر اشبیلیه را بر ضد او تحریک کردند. امیر او را تبعید کرد و دستور داد کتاب هایش را بسوزانند. همچنین فقها بر ضد تقی الدین ابن تیمیه شوریدند؛ زیرا او منکر کرامات اولیا و مخالف زیارت قبور آنان برای شفاخواهی بود. وی را به فساد عقیده متهم کردند و بدین جهت زندانی شد.

 

البته منکر این نیستیم افرادی که دارای ایمان زلال و بی شائبه هستند، بتوانند مسائل غیبی را حدس بزنند و با تلقین، نیرویی به بیمار تزریق کنند تا بر بیماری غلبه کند و اگر بیمار استعداد دریافت آن نیرو را داشت و به آن ایمان داشت، شفا و بهبودی یابد که به این ایمان شفابخش می گویند و امروزه از آن به روان پزشکی تعبیر می کنند؛ ولی کارهای دیگر و خارق العاده، مثل پرواز در هوا و تبدیل سنگریزه به پول، خیالاتی است که پرده جهل و نادانی روی عقل انسان می کشد و او را از دستیابی به آنچه خداوند در حیطه قدرت او گذاشته، یعنی پی بردن به قوانینی که نشان های هستی و زندگی بر پایه آنها بنا شده است، باز می دارد.

 

ج) سحر، سیمیا و تنجیم

 

سحر (Magie) یعنی کسی ادعا کند قدرت فوق العاده ای دارد که می تواند با دمیدن در گرهی که زده یا نوشته ای که نوشته، هر چه از او بخواهند برآورده کند. خداوند متعال در سوره فلق از این کار نهی کرده و دستور داده است از شرّ چنین کسی به خدا پناه برند.

 

سیمیا (Alchimie) یعنی کسی ادعا کند با آمیختن برخی اجسام به یکدیگر، می تواند طلا و نقره به دست آورد. این کار وسیله ای است برای گول زدن افراد ساده لوح که [خیال می کنند] می توانند به رؤیاهای خود دست یابند. یعقوب کندی (متوفای 260ق) کیمیاشناس عرب از کار اینان پرده برداشته، رساله ای در شناخت نیرنگ های آنان تألیف کرده است.

 

تنجیم (astrolagie) پیشگویی از طریق زیر نظر گرفتن حرکت ستارگان و تأثیر آنها در سرنوشت انسان و اخبار آینده است. در گذشته طالع بینان پیش مردم جایگاه مهمی داشتند و به آنان زیاد مراجعه می کردند و از آنان می خواستند از ستارگان بخواهند درباره خوب و بد کارشان نظر بدهند. تنجیم هم مانند سحر و سیمیا، از وسایل حقه بازی بود که مایه زنگار عقل شد و انسان را از هدف خود بازداشت. داستان هایی نقل شده است که دروغ و نیرنگ ستاره شناسان را فاش کرده است؛ ازجمله جریانی است که برای معتصم باللّه خلیفه عباسی موقع تصمیم جنگ با رومیان رخ داد. ستارشناسان وقتی برای شروع جنگ معین کردند و خلیفه را از غیر این وقت بر حذر داشتند. اتفاقا شرایط چنان پیش آمد که شروع جنگ از آن زمان فرا رفت و اتفاقا پیروزی بزرگی در جنگ عموریه نصیب مسلمانان شد و امپراتور روم اسیر گشت. ابوتمام در قصیده خود در ضمن توصیف آن جنگ، به این موضوع می پردازد. آغاز آن قصیده، این بیت است: «شمشیر راستگوتر از نوشته هاست. تیزی آن مرز میان جدیت و بازی است».

 

وی به تمسخر ستاره شناسان می پردازد و می گوید:

 

«دانستن [اینکه کدام سپاه پیروز می شود] در برق نیزه های درخشان دو سپاه نهفته است، نه در سیارات هفتگانه. آنچه [منجمان] می گفتند، چه شد ؟ اصلاً ستاره ها و این مزخرفات ساختگی در مورد ستارگان و این دروغ ها و حدسیّات چیست ؟ حرف هایی به هم بافته اند که [هیچ ریشه ای ندارد] نه از چوب نبع است [که با آن نیزه می سازند] و نه از چوب غرب [که به کار دیگر آید]. رویدادهایی [پیش بینی کردند]

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 72
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست