responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 73

و فکر کردند دست روزها و ماه صفر و رجب آنها را به این سو و آن سو خواهد کشاند، و مردم را از فاجعه دهشتناک به وقت طلوع ستاره غربی دنباله دار ترساندند. [آمدند] و برج های آسمان را درجه بندی کردند که کدام در مدار و کدام در غیر مدار است و به قضاوت درباره آنها نشستند؛ درحالی که خود این برج ها از افلاک و اقطاب خود بی خبرند».

 

در سال 582ق نیز در بغداد منجمی به نام ابوالفضل خازمی، قاطعانه گفت امسال در ماه جمادی دنیا خراب می شود؛ چون سیارات در برج میزان یا سرطان اقتران و اجتماع پیدا می کنند و با اقتران آنها دنیا نابود می شود. مردم به هراس افتادند و شروع کردند به حفر زیرزمین و انباشت توشه؛ سپس مدت زمانی را که تعیین کرده بود، گذشت و هیچ اتفاقی روی نداد و معلوم شد منجّمان دروغ می گویند. شاعران در این زمینه شعر سرودند و پیشگویی های آنان را به تمسخر گرفتند؛ ازجمله ابوالغنائم واسطی می گوید:

 

«به ابوالفضل بگو و از او اعتراف بگیر که جمادی گذشت و ماه رجب آمد و هیچ اتفاق بدی آن طور که او پیش بینی کرده بود، روی نداد و ستاره دنباله دار پیدا نشد. کسی که مدبّر و تدبیرکننده امور است، یکی است و سیارات هفتگانه نمی توانند در حادثه ای دست داشته باشند. نه مشتری سالم می ماند و نه زحل باقی و نه زهره و نه قطب ها. پس این مدّعیان باید آنچه در کتاب ها نوشته اند، ابطال کنند و کتاب ها را بسوزانند».(82)

 

برخی منجمان و طالع بینان، تنجیم را وسیله گول زدن زنان و گرفتن اموال آنان می کردند که گاه به قتل آنان می انجامید. ابن کثیر نقل می کند: «سال 315ق مردی را در بغداد دستگیر کردند که زن های زیادی را کشته بود. وی مدعی بود منجم است. زنان پیش او می رفتند، وقتی تنها می شدند با آنها زنا و سپس با ریسمانی آنها را خفه می کرده است؛ سپس گودالی در خانه خود می کنده و آنها را دفن می کرده است. وقتی آن خانه پر می شده، به خانه دیگری نقل مکان می کرده است. در این اعمال، زنش همراه و کمک کار او بوده است. وقتی قضیه کشف می شود، در منزل آخری، هفده زن می یابند که آنها را خفه [و دفن] کرده بوده است؛ سپس به دیگر منازل او می روند و می بینند زنان زیادی را کشته است. وی را هزار تازیانه می زنند و خفه می کنند».(83)

 

در سال 733ق در مصر منجم زیاد شد و بسیاری از زنان به فساد کشیده شدند. سلطان ناصر محمدبن قلاوون دستور داد آنان را جمع آوری، زندانی و تنبیه کنند که چهار تن آنان زیر شکنجه جان دادند. بدین ترتیب نیروهای جهل و عقب ماندگی برخاسته از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همساز با تعطیل عقل، بر ضدّ خردگرایی مردم عرب همداستان شدند؛ زیرا دولت اسلامی یکپارچگی خود را از دست داده و به دولت هایی تقسیم شده بود که سرکردگان آنان اقوامی بودند که [ظاهرا] اسلام آورده بودند و ایمانشان تقلیدی بود؛ به شعائر اسلامی عمل می کردند، ولی به کنه اسلام و اهداف آن پی نبرده بودند و فرهیختگان و آزاداندیشان [مسلمان] یاورانی چون مأمون در شرق و عبدالرحمن ناصر و حکم مستنصر در اندلس و امثال این حامیان را از دست داده بودند و موقعیت فقها و رجال دینی نزد پادشاهان و سلاطین بالا گرفته بود؛ چون از حکومت دفاع می کردند. آشفتگی اوضاع سیاسی ـ اقتصادی و شیوع فقر و نگرانی بر اثر ازدیاد و سنگینی مالیات هایی که جنگ های پی درپی با صلیبیان و مغولان ایجاب می کرد و درگیری های داخلی میان رقیبان برای دست اندازی به حکومت و همچنین خرابی های ناشی از حوادث و بلایای طبیعی، مثل زلزله، سیل و قحطی که باعث مردارخواری می شد و وبا که هزاران هزار را درو می کرد. همه اینها بر شکنندگی خردگرایی اعراب می افزود و میدان را برای سیطره روحانیان با پشتوانه کرامات اولیا باز می گذاشت.

 

درخواست و انتظار

 

همه این عوامل، خرد اعراب را از اتمام رسالت خود در معرفت یابی و دستیابی به کشف اسرار زندگی و هستی باز داشت و تسلیم سلطه فقها و کرامات اولیا شد و تن به ذلت ترس و جهل و ناداری داد و در نتیجه دین نتوانست عقل را به نیروی ایمان تجهیز کند و همان طور که در قرون نخستین دین در دست رجال کلیسا و وسیله غفران و حرمان بود، [اکنون] در دست فقها و روحانیان [مسلمان] بود.

 

و [اکنون] اگر امیدی باشد، دنبال کردن احیای مفهوم ایمانی دانش و آزادسازی خرد اعراب (مسلمان) از رسوبات بدبختی و گرفتاری هایی است که برشمردیم. باید درک کنیم قرآن کریم هم کتاب دین است و هم کتاب دنیا، و مسجد زمانی می تواند هدف خود را عقلی کند که در کنارش یک کارخانه و یک آزمایشگاه و یک کارگاه وجود داشته باشد و در هر دو جا به عبادت پرداخته شود. از این دو جاست که علم ایمانی نشئت و با انسان الفت می گیرد و انسان مجبور به عمل نمی شود؛ همانند دانش غربی که در جاهلیت علمی به سر می برد و دانش را وسیله ای برای بردگی و سلطه بر انسان به کار می برد.

 

اگر برای مسلمانان میسر بود اختلافات میان فرق و مذاهب را کنار گذارند و دفاتر آن را بشویند و یک مذهب و یک دین داشته باشند و دل ها و دست هاشان را متوجه یک جا کنند و خطاهای محنت زا را به کلی کنار بگذارند و در برابر لغزش های زمانه هوشیار باشند،

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 73
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست