شکرآبی \ šekar-ābī \ ، سید امیر غیاثالدین محمد ابن امیر یوسف (871-927 ق / 1467-1521 م)، عالم دینی و از بزرگان و اشراف هرات. از جزئیات زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست؛ اما از نسبت او به شکرآب، پیدا ست که خانوادۀ او از اهالی قصران بودهاند. بنا بر نوشتۀ خواندمیر، غیاثالدین از سادات بوده و نسبش به امام زینالعابدین (ع) میرسیده است (4 / 581). آنچه مسلم است، او به همراه پدرش امیر معزالدین یوسف، به روزگار سلطان حسین بایقرا (سل 873-911 ق / 1468- 1505 م)، به هرات سفر کرد و در آنجا پرورش یافت. امیر غیاثالدین در دورۀ نوجوانی علوم مقدماتی را نزد عموی خود امیرفخرالدین، فرا گرفت و پس از درگذشت او در خدمت کمالالدین مسعود شروانی و سیفالدین تفتازانی درآمد و از محضر آنها بهره جست و کمکم از سرآمدان روزگار خویش گشت. شکرآبی در آن دوره بسیار مورد احترام سلطان حسین بایقرا و سپس محمدخان شیبانی معروف به شیبک خان ازبک (سل 906-916 ق)، بود. او در دورۀ شیبک خان چندین بار منصب و امارت گرفت. شکرآبی همچنین پس از قتل شیبک خان در مرو در زمان شاه اسماعیل اول صفوی (سل 905-930 ق) نیز مورد توجه شاه قرار گرفت، نظارت بر امور شرعی خراسان بزرگ به او محول شد و چندینبار نیز به صدارت وی درآمد. بعدها تقرب امیر غیاثالدین به شاه اسماعیل و فرستادن گزارشهایی از او برای شاه، موقعیت امیرخان ــ حاکم وقت خراسان ــ را مورد تهدید قرار داد. از این رو، امیرخان کینۀ امیر غیاثالدین را به دل گرفت و درصدد انتقامجویی از او برآمد. سرانجام، امیرخان در 7 رجب 927 ق با دسیسههایی، شکرآبی را دستگیر کرد و به روایت رازی (3 / 87) در سن 56 سالگی او را به قتل رسانید. امیر غیاثالدین شعر نیز میسرود و در شعر «خُلقی» تخلص میکرد (سام میرزا، 23؛ رازی، 3 / 87؛ آذربیگدلی، 3 / 1078؛ خواندمیر، 4 / 581-584؛ کریمان، 1 / 563-565).