امامزاده قاسم \ emām-zāde qāsem\ ، روستایی کهن از توابع شمیران، امروزه محلهای در شمال کلانشهر تهران. آبـادی امامزاده قاسم درگذشته دِزَج یـا دیزج بالا (بـالا دژ) ــ در بـرابـر دزاشیـب (پـایین دژ) ــ خوانده میشد (بلاغی، 2/ 23). این دو روستای همجوار از آنرو به این نامها خوانده میشدند که درگذشتۀ دور، دو دژ، یکی در روستای بالادست یعنی امامزاده قاسم امروزی، و دیگری در روستای پاییندست یعنی دزاشیب وجود داشته است. بعدها روستای دزج بالا بهواسطۀ مدفون بودن پیکر امامزادهای به نام قاسم در آنجا، به امامزاده قاسم موسوم گشت. روستای امامزاده قاسم در دامنۀ کوه سرچال کوچک در فاصلۀ حدود دوکیلومتری شمال شرقی آبادی تجریش جای داشته و زمینهای آن از غرب به گلابدره، از شرق به درۀ جنی (جندره)، از شمال به آبک و سنگ دوقلو در دامنۀ کوهپایههای توچال، و از جنوب به زمینهای دزاشیب محدود بوده است (ستوده، 1/ 41-42؛ لطفی، 20). دیرینگی سکونت انسان در روستای امامزاده قاسم به درستی معلوم نیست؛ اما یافتههای باستانشناسان در تپههای قیطریه نشان از زیستگاههای انسانی در کوهپایههای توچال در هزارههای پیش از میلاد دارد (نک : کامبخشفرد، 8). از نـامِ کهن دزج بـالا ــ که ایـن آبـادی درگذشتـه بـدان خوانده میشد ــ پیدا ست که این روستا یکی از پادگانهای پدافندی و دیدهبانی شهر باستانی ری در البرز میانی و البرز جنوبی در برابر مهاجمان بوده است. به گواهی منابع تاریخی و یافتههای باستانشناختی، شماری دژ در ناحیۀ البرز میانی و البرز جنوبی مانند قلعۀ شمیران، قلعۀ شیان، دزاشیب، قلعۀ امامه، قلعۀ لورا، قلعۀ اوین، قلعۀ دختر، شاه دز و جز آنها بخشی از کارهای دیدهبانی و پدافندی ری را عهدهدار بودهاند. حضور همیشگی دژبانان در این دژها ایجاب میکرد که خانوادۀ آنها نیز در آن پایگاهها اقامت گزینند و چون بیشتر آن دژها گنجایش جمعیت افزون بر شمار دژبانها را نداشتند، سکونتگاههایی در نزدیکی دژها برپا گردیده است. از این میان، محلی که دزجبالا در آن جای داشته، به سبب دارا بودن شرایط طبیعی مناسب ازجمله فراوانی علفچرها و علفچینها، برخورداری از آب روان در بستر گلابدره و وجود منابع آبهای زیرزمینی که اینجا و آنجا بهصورت چشمه از زمین میجوشیده است، موجب پایبندی ساکنان نخستین و احداث باغها و آبادانی زمینهای آماده برای کشتکاری میشده است. هستۀ نخستین روستای دزجبالا یا امامزاده قاسم کنونی را باید در سمت غربی بقعۀ امامزاده قاسم جستوجو کرد، جایی که از بیشترین تراکم بنا برخوردار بوده است. این محل به سبب کمشیب بودن و جای داشتن در مسیر راههایی که به کوه و آبادیهای نزدیک و دشت و درهها منتهی میشدند، و همچنین جای داشتن در پناه بلندیهای مجاور که اهالی را از وزش بادهای زمستانی مصون نگاه میداشت، بهترین نقطه برای تشکیل هستۀ نخستین آبادی بوده است. بافت قدیمی روستا مشرف به درههای دو سو بوده و از جنوب رو به چشمانداز دشت ری داشته است. مدفن امامزاده قاسم در یک بلندی مسطح که در اصطلاح محلی به آن «تختی» میگویند و مشرف به آبادی بوده است، جای دارد. این محل میتواند جایگاه دژی باشد که امروزه اثری از آن برجای نمانده است (لطفی، 16-17، 20-21). وجود مدفن امامزاده قاسم در این محل مؤید آن است که این روستا دستکم در نخستین سدههای اسلامی، مسکونی و مورد توجه بوده است و به احتمال قوی دیرینگی سکونت انسان در آنجا به پیش از اسلام میرسد. هرچند در منابع تاریخی پیش از دورۀ قاجاریه از روستای امامزاده قاسم یا دزجبالا نامی در میان نیست، اما با بررسی تاریخ ساختوسازهای بقعۀ امامزاده قاسم، میتوان دریافت که این روستا از بدو برپایی تا به امروز پیوسته مسکونی بوده است. با اهمیت یافتن تهران نزد شاه طهماسب اول صفوی (سل 930-984 ق/ 1524-1576 م)، به دستور او بارویی بر گرد تهران کشیده شد (رازی، 3/ 7). شاهطهماسب به آبادانی شهر نوبنیاد تهران و اماکن و روستاهای پیرامون آن دلبستگی بسیار داشت. در زمان پادشاهی او، ساختمان بقعۀ امامزاده قاسم که ظاهراً متعلق به سدۀ 7 ق است، گسترش یافت و صندوقی چوبین که دارای تاریخ 963 ق/ 1556 م است، بر مزار امامزاده قاسم نصب گردید (نک : مصطفوی، 229-230). با پایتخت شدن تهران در 1200 ق/ 1786 م (اعتمادالسلطنه، مرآةالبلدان، 1/ 848)، بر اهمیت روستاهای خوش آبوهوای شمیران افزوده گشت و از آن پس، این روستاها به تابستانگاههای شاهزادگان و درباریان قاجار و اعیان و اشراف تهران بدل شدند. از آن میان، دو تن از همسران فتحعلی شاه به نامهای آغاباجی و طاووس خانم ملقب به تاجالدوله در روستای امامزاده قاسم عمارت ییلاقی داشتند. آغاباجی دختر ابراهیمخان جوانشیر قرهباغی بود. او بیشتر روزهای سال را در عمارت احداثی خود در آبادی امامزاده قاسم بهسر میبرد و تاجالدوله نیز تابستانها را در عمارت ییلاقی خود در آبادی امامزاده قاسم سپری میکرد (نک : عضدالدوله، 14، 17- 18). توسعۀ بقعۀ امـامزاده قاسم (نک : مصطفوی، 231)، و برپایی مسجدی در عهد فتحعلی شاه قاجار (سل 1212-1250 ق/ 1797-1834 م) در آبادی امامزاده قاسم نشان از توسعۀ این آبادی در آن روزگار دارد. این مسجد که امروزه به نام حضرت امام جعفر صادق (ع) موسوم است، در واقع اتاقی ساده به ابعاد حدود 7 × 16 متر و فاقد گلدسته و گنبد است و کاشیکاری محراب کوچک آن متعلق به سالهای اخیر است. آبانباری به مساحت حدود 12 مـ 2، به ابعاد 3 × 4 متر در گوشۀ جنوب شرقی این مسجد وجود دارد که وقف مسجد شده است. این مسجد که در 1224 ق/ 1809 م احداث گردیده، از نخستین مسجدهای شمیران است که در روزگار قاجار بنا گردیده، و ازاینرو، دارای اهمیت است. منابع دورۀ قاجاریه از عمارتی دیگر در آبادی امامزاده قاسم به نام قصرکاووس نام بردهاند. بهگزارش این دسته از منابع، در اوایل ذیقعدۀ 1238/ ژوئیۀ 1823، فتحعلی شاه از قصرکاووس امامزاده قاسم، آهنگ بلندیهای کوه توچال کرد و چند شب به آتشافروزی در کوه پرداخت (هدایت، 9/ 622؛ اعتمادالسلطنه، همان، 1/ 876). شاید این عمارت همان عمارت متعلق به آغاباجی، از همسران فتحعلی شاه باشد که در روستای امامزاده قاسم اقامت داشته است (لطفی، 94). آغاباجی چون صاحب فرزند نبود، دوتن از شاهزادگان به نامهای کیکاووس میرزا و مرصع خانم را به فرزندخواندگی او داده بود (عضدالدوله، 14). احتمالاً عمارت آغاباجی به نام این پسر قصر کاووس خوانده شده باشد (لطفی، همانجا). از رویدادهای تاریخی روستای امامزاده قاسم در زمان قاجارها، اقامت اجباری علی میرزا ظلالسلطان، پسر فتحعلی شاه قاجار در آنجا ست. ظلالسلطان که سودای سلطنت در سر داشت، در 1261 ق به دستور محمد شاه قاجار برای مدتی در روستای امامزاده قاسم در بازداشت خانگی به سر میبرد و در همین روزها بود که تنی چند از سرکردگان مازندران با شماری اسب و مرد جنگی نزد او به آبادی امامزاده قاسم آمدند تا او را متواری سازند. محمد شاه که از این ماجرا آگاه شده بود، این راز را پوشیده نگاه داشت و به ظلالسلطان اجازه داد تا به سفر مکه رود؛ اما در حدود همدان سوارانی که در پی او بودند، ظلالسلطان را دستگیر کردند و به مراغه بردند. سرانجام، ظلالسلطان به جمع شاهزادگان زندانی در قلعۀ اردبیل پیوست و پس از مدتی توقف در آنجا همراه دو تن از برادرزادگان خود به روسیه گریخت و از آنجا به خاک عثمانی رفت و یک چند دوباره به سودای سلطنت اقداماتی در نواحی کردستان به عمل آورد که بینتیجه ماند (سپهر، 2/ 614- 615، 654-655، حاشیۀ 1). با افزایش شمار جمعیت و گسترش تهران در دورۀ ناصرالدین شاه، آمدوشد به روستای امامزاده قاسم بهعنوان مکانی زیارتی و ییلاقی افزایش یافت و مورد توجه بیشتری قرارگرفت و تنی چند از شاهزادگان و درباریان در اراضی آن، عمارتهای ییلاقی برپا ساختند. از آن میان، باغ و عمارت حسنآباد متعلق به محمدحسن خان اعتمادالسلطنه بود. این باغ تا پیش از اینکه در تملک اعتمادالسلطنه درآید، «باغ درویش» خوانده میشد. ناصرالدین شاه این باغ را در 1293 ق به اعتمادالسلطنه بخشید تا آباد نماید. او نیز با خرید زمینهای اطراف باغ بر وسعت آن افزود و به مرور زمان با صرف بیش از 30 هزار تومان، آنجا را به باغی دلگشا بدل ساخت (اعتمادالسلطنه، روزنامه ... ، 15، 18، 1145). باغ حسنآباد در شمال شرقی اراضی آبادی امامزاده قاسم، نزدیک آبک در دامنۀ کوه جای داشت و دارای ساختمان، حوضها و فوارههای متعدد بود (ستوده، 1/ 336). این باغ از امکانات رفاهی مناسبی برخوردار بود تا حدی که میتوانست پذیرای ناصرالدین شاه و همراهان پرشمار او باشد. ناصرالدین شاه در گردشهای تابستانی خود در شمیران بـارها مهمان اعتمادالسلطنه در باغ حسنآباد بوده است (نک : اعتمادالسلطنه، همان، 197، 338- 339، 807- 808). ژانباتیست فووریه پزشک مخصوص ناصرالدین شاه در سفرنامۀ خود یکی از این مهمانیهای شاهانه در باغ حسنآباد را که در تابستان 1307 ق/ 1890 م برگزار شده بود، توصیف کرده است (ص 176-177). باغ حسنآباد توسط یک رشته قنات پرآب، که اعتمادالسلطنه از آن با نام قنات بزرگ حسنآباد یاد کرده است، آبیاری میشده است (همان، 1004). نگهداری از این باغ برای اعتمادالسلطنه هزینههای سنگینی در بر داشت و او از این بابت آزردهخاطر بود و برای جلوگیری از ضرر و زیان بیشتر، در 1312 ق/ 1894 م این باغ را با وجود آنکه در طی حدود 20 سال بیش از 30 هزار تومان هزینۀ آبادانیاش کرده بود، به مبلغ 4 هزار تومان به میرزا محمد ناظر فروخت (همان، 1093، 1145). ظاهراً باغ حسنآباد پس از محمدحسن خان اعتمادالسلطنه مدتی در تملک مؤیدالدوله ابوالفتح میرزا بوده است. برپایۀ سندی موجود در 1319 ق حاج حسین امینالضرب شش دانگ قنات، عمارت، باغ و استخر و زمینهای کشاورزی حسنآباد را خریداری کرده است (ستوده، 1/ 342-343). در 1325 ش که منوچهر ستوده از حسنآباد دیدن کرده، این باغ رو به ویرانی داشته است. بهگزارش او، سردر جنوبی باغ کاشیکاری داشته است و با خط خوشی بر بالای سردر بر کاشیکاری نوشته شده بود: مبادا که این باغ ویران بود/ که در سایۀ شاه ایران بود (1/ 337). دیگر کسانی که در آبادی امامزاده قاسم دارای باغ و عمارت ییلاقی بودند عبارتاند از: سلطان احمدمیرزا پسر فتحعلی شاه قاجار؛ نصرالدوله فرمانفرما فیروزمیرزا؛ میرزا نصرالدوله صدرالممالک؛ مجدالدوله داماد ناصرالدین شاه شوهر فخرالدوله (باغ او معروف به باغ دوقلو بوده است)؛ سلطان علیخان وزیر دربار؛ الٰهیار صالح و حسنعلی خان وزیری (نک : همو، 1/ 50، 70-71، 73، 75، 77، 87؛ لطفی، 53، 74، 94). از دیگر باغهای معروف آبادی امامزاده قاسم، باغملک است که به نوشتۀ معیرالممالک این باغ درواقع همان باغ نصرالدولۀ فرمانفرما بوده است که بعدها به تملک حاجی ملکالتجار درآمده است (ص50). آب آشامیدنی و کشاورزی روستای امامزاده قاسم توسط چندین رشته نهر و قنات و چند حلقه چاه و استخر و آبانبار و چشمه تأمین میشده است. نهر آبکوه و نهر امامزاده قاسم بخشی از آب مورد نیاز مردم آبادی را تأمین میکرد. نهر آبکوه از آب رودخانههای دربند و گلابدره و نهر امامزاده قاسم از آب رودخانۀ دربند تأمین میشد. افزون بر آبادی امامزاده قاسم، 3 آبادی جماران، دزاشیب و چیذر از رودخانههای دربند و گلابدره حقّابه داشتهاند. این حقابه از اول بهار تا پایان فصل آبیاری (تیرماه)، پس از رسیدن این دو رودخانه به بند تقسیم آب (در اصطلاح محلی گَل اُهر)، به 4 قسمت مساوی تقسیم میشد و حقابههای آبادیهای چیذر، دزاشیب و جماران، توسط میرابها به نهرها هدایت میشده است (ستوده، 1/ 46-47؛ لطفی، 57). در خشکسالیها، مردم تجریش، قلهک و حتى دولاب ــ کـه از زهـاب این رودخـانهها بهره میبردهاند ــ با اهالی آبادی امامزاده قاسم بر سر آب نزاع داشتهاند. گاهی این نزاعها بالا میگرفت و منجر به آمدن امنیهها و ژاندارمها میشد. در حدود سال 1315 ش در یکی از این نزاعها بر اثر تیراندازی ژاندارمها، دو تن از مردم آبادی امامزاده قاسم کشته شدند. تقسیم آب برای اهالی به صورت ساعتی، و متناسب با مقدار زمینهای آنها بوده است. باغها هم به همین ترتیب حقابه داشتهاند؛ اما در بیشتر باغها، قنات و استخرهایی بوده که آب را در آن ذخیره میکردهاند. از میان میرآبها، از 3 برادر به نامهای سید میرزا، سید ابوالقاسم و سید محمدباقر یاد میکنند. از فردی به نام مشسلیمان هم چنین یاد میشود که سَرِگَل و روی سنگ و گِلی را که جلو آب را میبسته، با نقش تخت گیوه مُهر میکرده است تا اهالی متوجه باشند و آب را به اصطلاح لَت نزنند؛ یعنی آب را از مسیر تعیین شده به طرف دیگر زمینها منحرف نکنند (همو، 57 - 58). بخش عمدۀ آب آشامیدنی و کشاورزی اهالی آبادی امامزاده قاسم از قناتها تأمین میشد. از نامهای قناتها و استخرهای آبادی پیدا ست که جز قنات آبادی، چشمه قاسم و قنات آبک، بقیۀ قناتها به نام مالکان غیربومی بوده است. گاهی از آب این قناتها همسایهها هم استفاده میکردهاند. دربارۀ شخصی به نام کربلایی رمضانعلی میگویند که وقتی همسایهاش از دادن آب به باغ او خودداری کرد، کربلایی مقنّی آورد و در بالادست باغ، پساز دو روز کار به آب رسید؛ این آب تا سالهای نخستین پساز پیروزی انقلاب اسلامی نیز مورد استفاده بوده است (همو، 58). قناتهای باغملک، باغ حسنآباد، قنات معتمدالسلطنه، قنات ده، قنات باغ حاجی محمدمهدی، قنات باغ کهنه، قنات باغ اویسی، قنات باغ شرکاء، قنات باغ انجیلی (انجیری) (شامل 3 رشته قنات)، قنات باغ دکتر شکوه، قنات باغ نخجوانی، قنات منزل کربلایی علی، قنات منزل کربلایی رمضانعلی، قنات منزل حاجی میرزا علیمحمد لاریجانی، قنات منزل حاجی سیدمرتضى لاریجانی و قنات آبک از مهمترین قناتهای روستای امامزاده قاسم بودند. استخر باغملک، استخر آقا رفیع، استخر باغ انجیری، استخر باغ مجدالدوله، استخر باغ آهنگرها و استخر باغ ذکاءالسلطنه از دیگر منابع آبی روستای امامزاده قاسم بود. چشمهای در شمال شرقی آبادی به نام چشمه قاسم نیز از زمین میجوشید که مردم از آب آن استفاده میکردند. در اوایل دهۀ 1320 ش، با افزایش جمعیت آبادی امامزاده قاسم به منظور رفع نیاز روزافزون آب، اقدام به کندن شماری چاه شد که تا 1325 ش شمار آنها به 40 حلقه میرسید. تا پیش از ضمیمه شدن آبادی امامزاده قاسم به کلانشهر تهران، شغل اصلی مردم آن، باغبانی، کشاورزی، گلهداری و پیشهوری بود (ستوده، 1/ 42، 45، 47- 49).