آفتاب تهرانی \āftāb-e tehrānī\، محمدعلی خان، از پارسیگویان گمنام متأخر، بهگمان زنده در سدۀ 13 ق/ 19 م. از زندگانی آفتاب آگاهی چندانی در دست نیست. گویا نورالحسن، صاحب نگارستان سخن (تألیف: 1292 ق/ 1875 م)، تنها تذکرهپردازی است که نامی از او برده است؛ وی پس از عبارت ادبی کوتاهی در وصف هنر آفتاب، به بیتی از او بسنده کرده است (ص 10). چند تن از نویسندگان معـاصر نیز مطـالب نورالحسن را تکـرار کردهانـد (نک : هدایت، 1/ 22؛ شفق، 1/ 17). از نسبت آفتاب به تهران برمیآید که زادگاه او همانجا بوده، یا دیرزمانی در آن خطه زیسته است. همچنین با توجه به سال تألیف نگارستان سخن و یادنکردن دیگر تذکرهها از آفتاب (نک : خیامپور، 1/ 10)، میتوان گفت: 1. آفتاب همروزگار نورالحسن بوده است؛ ازاینرو، زمان حیاتش را باید در سدۀ 13 ق تصور کرد. 2. نورالحسنْ آفتاب را میشناخته، و دستکم آگاهی اندکی از احوال او داشته است. 3. در گمانی دور، آفتاب ترک تهران گفته، تا هند راه پیموده، و نورالحسن را در آنجا ملاقات کرده است. بههرروی، نورالحسن در نکوداشت مرتبۀ آفتابْ او را «مهر سپهر سخندانی» خوانده، و این بیت عاشقانه را بهعنوان شاهدی از قریحۀ وی آورده است: شیخ چو زلف تو دید مذهب هندو گزید / دید رخت بِرْهَمَن کیش مسلمان گرفت (همانجا)؛ برخی این سروده را دلیلی بر موزونی طبع و شاعری آفتاب دانستهاند (هدایت، همانجا).
مآخذ
خیامپور، عبدالرسول، فرهنگ سخنوران، تهران، 1368 ش؛ شفق، مجید، شـاعران تهران از آغـاز تـا امروز، تهران، 1377 ش؛ نورالحسن، نگارستان سخن، به کوشش محمد عبدالمجید خان، بهوپال، 1293 ق؛ هدایت، محمود، گلزار جاویدان، تهران، 1353 ش.