دربندی \ dar-bandī\ ، آخوند ملا آقا بن عابد بن رمضان علی بن زاهد شروانی، معروف به فاضل دربندی حایری (د 1286 ق/ 1869 م)، فقیه، اصولی، رجالی، محدث، متکلم و واعظ شیعی امامی. او در جوانی برای ادامۀ تحصیل به نجف و کربلا رفت. فقه را در نجف نزد شیخ علی فرزند شیخ جعفر کاشفالغطاء، و اصول فقه را در کربلا نزد شریفالعلمای مازندرانی خواند. مدت درازی در کربلا زیست (آقابزرگ، طبقات ... ، 152؛ قمی، الکنى ... ، 228) و در آنجا جمعی از طلاب نزد وی درس خواندند، اما گاه به دلیل تندخویی و کجخلقی، حوزۀ درسش بر هم میخورد (تنکابنی، 108). وی چنان در پی بحث و جدل بود که برخی اوقات، استاد وی شریفالعلماء از کثرت اشکالاتی که ضمن تدریس وارد میکرد، به ستوه میآمد و او را موقتاً از مجلس درس خود اخراج میکرد (همو، 107). با تبحری که در دانشهای گوناگون داشت و با کمک حافظۀ قوی، در همۀ بحثها حریفی پرتوان به شمار میرفت. دربندی در اخلاص و دوستی نسبت به اهل بیت پیامبر (ص)، بهویژه امام حسین (ع) شهرت بسیاری داشت (قمی، هدیة ... ، 153)، چنانکه در ایام عاشورای حسینی بر بالای منبر عمامه بر زمین میزد و گریبان میدرید و از شدت اندوه از هوش میرفت. در روز دهم محرم، لباس خود را درمیآورد و لنگی بر خود میبست و خاک بر سر میریخت و گِل بر بدن میمالید و بدین هیئت بر منبر میرفت. دربارۀ عشق او به امام حسین (ع) روایات بسیاری نقل شده است (اعتمادالسلطنه، 189؛ تنکابنی، 109). او در مبارزه با بابیها سرسخت بود. وقتی بابیها در کربلا سر برآوردند، وی به شدت به نبرد با آنان برخاست؛ چنانکه آنان به قصد کشتن او در خانهاش به وی حملهور شدند. در این واقعه، زخمی به چهرۀ او وارد شد که اثر آن تا پایان عمر باقی ماند (اعتمادالسلطنه، همانجا). پس از مراجعت به ایران و ورود به تهران، بسیار مورد علاقه و توجه مردم قرار گرفت و حتى ناصرالدین شاه قاجار به دیدن وی آمد (امین، حسن، 1/ 158)، اما او که در امر به معروف و نهی از منکر اصرار و بیباکی ویژهای داشت، شاه را به سبب شارب بلندش سرزنش کرد و شاه نیز فیالمجلس دستور داد تا کمی شاربش را کوتاه کنند (تنکابنی، همانجا). دربندی در تهران سکونت گزید و در همانجا درگذشت و جنازهاش را پس از 6 ماه به کربلا حمل کردند و در صحن کوچک امام حسین (ع)، در مقبرهای در جوار تعدادی از علمای شیعه به خاک سپردند. از او تنها یک دختر به جای ماند (آقابزرگ، همان، 153؛ قمی، الفوائد ... ، 54). از آثار او ست: 1. خزائن الاحکام، که آن را در 1267 ق/ 1851 م نوشت و در 1317 ق/ 1899 م در تهران چاپ شد (سرکیس، 2/ 1790). این کتاب، شرحی است بر منظومۀ فقهی سرودۀ بحرالعلوم در باب طهارت و کمی هم در باب نماز که متضمن فروع بسیاری است؛ 2. خزائن الاصول، در دو جلد که در 1267 ق/ 1851 م در تهران چاپ شده است؛ 3. عناوین الادلة، در علم اصول. محسن امین گفته که نسخهای از آن را در کرمانشاه دیده است (آقابزرگ، الذریعة، 5/ 291، 7/ 152-153، طبقات، همانجا)؛ 4. قوامیس القواعد، کتابی دربارۀ رجال و درایه است؛ 5. جوهر الصناعة، یا به گفتۀ آقابزرگ، الجوهرة، در اسطرلاب که برای شاگردش میرزا علیجاه بهادرخان نوشته است. گفتهاند که این کتاب در نوع خود کمنظیر است و در 1280 ق/ 1863 م، در لکهنو به چاپ رسیده است؛ 6. جواهر الایقان، دربارۀ شهادت امام حسین (ع)؛ 7. درایة الحدیث و الرجال، خطی است و موسوی اصفهانی گفته که نسخهای از آن را در اختیار داشته است؛ 8. فن التمرینات، در فقه؛ 9. الفن الاعلى، در اعتقادات؛ 10. اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، دربارۀ شهادت امام حسین (ع) که در 1272 ق/ 1856 م از نوشتن آن فراغت یافته است (امین، محسن، 2/ 88). در این کتاب برخی مطالب و روایات ضعیف و گاه بیپایه وجود دارد که از اعتبار علمی آن کاسته است. با اینهمه، بارها و ازجمله در 1319 ق/ 1901 م در تهران چاپ شده است. گاه آن را اسرار الشهادة نیز میگویند. این کتاب را حاج میرزاحسین شریعتمدار تبریزی (د 1331 ق/ 1913 م) به نام انوار السعادة فی اسرار الشهادة به فارسی برگردانده است (مشار، 1/ 581). 11. السعادات الناصریة و الاقوات الروحانیة، ترجمۀ مختصر اسرار الشهادات است که به خواست ناصرالدین شاه انجام گرفته است (نک : موسوی، 62-63؛ فاضل، 171؛ GAL, S, II/ 831).