دشت لار، راهها و کاروانسراها \ rāhhā va kārvān-sarāhā-ye dašt-e lār\ ، از راههای فرعی و سبکرو فلات مرکزی ایران، از ری قدیم و تهران امروز به مازندران و کاروانسرای این راهها.
الف ـ راهها
این راهها در سمت جنوب شامل 4 شاخه بود که همۀ آنها در دشت لار به یکدیگر میپیوست، به طرف نور و بلده امتداد مییافت و از آنجا وارد جلگۀ مازندران میشد. شاخۀ اول پس از عبور از دماوند و گردنۀ امامزاده هاشم به پلور میرسید و از آنجا به سمت غرب منحرف میشد؛ پس از آن، با گذشتن از غرب لاریجان و قلۀ دماوند، وارد دشت لار شده و از منطقهای که امروزه سد لار در آنجا واقع است، میگذشت. سپس از مناطق کوه عسلعسل، گُزل دره و کمرپشت عبور میکرد و در غرب کوه یوردقیدر، به سمت شمال منحرف میشد. آن ـ گاه با گذر از شرق کوه ملکچشمه وارد تنگۀ سفیدآب میشد، در جهت شمال شرقی، از غرب ناحیۀ گلهکچ، کوه گلهکچ، سرخک و پاکبود میگذشت، وارد درۀ گوشلک میشد، و به بلده و در آخر به نور مازندران میرسید. شاخۀ دوم در آغاز دارای دو شعبه بود: شعبۀ نخست از رودهن دماوند به سمت شمال غربی از حاشیۀ رودخانۀ سیاهرود عبور میکرد و روستاهای وسکاره، آردینه و جَورد را پشت سر میگذاشت؛ سپس به سمت شمال منحرف، و پس از گذر از غرب کوههای سیاهپلاس و کوهکبود به درۀ قوشخانه وارد میشد، و در غرب کوه قرهبلاغ و منطقۀ کمردشت، به راه شاخۀ اول میپیوست. شعبۀ دوم این شاخه از جنوب روستای لواسان بزرگ و روستای کلان به سمت شرق امتداد مییافت، از مزرعۀ شاهنشین میگذشت و به روستای ایرا متصل میشد؛ سپس به سمت شمال منحرف، و پس از گذشتن از سیاهکوه و کبودکوه، از غرب کوه سیاهپلاس وارد درۀ قوشخانه میشد و به شعبۀ اول این راه میپیوست. شاخۀ سوم از روستای افجۀ لواسان کوچک به سمت شمال شرقی آغاز میشد و پس از گذر از دشت هویج یا کُهچال، شمال کوه دشته و گردنۀ افجهبشم وارد دشت لار میشد و به سمت شمال شرقی امتداد مییافت. این راه در سمت شرق کوه مرغسر و غرب کوه یوردقیدر و در نزدیکی امامزاده پنجتن دشت لار، به شاخۀ اول و دوم راه پیشین متصل میشد. این شاخه از راه نسبت به راههای دیگر رونق کمتری داشت. شاخۀ چهارم از ناحیۀ رودبار قصران و شهر فشم آغاز میشد، به سمت شرق امتداد مییافت، از جنوب روستاهای روته، زایگان، آبنیک و گرمابدر میگذشت، و با گذر از شمال کوه دریوک و جنوب کوه خاتونبارگاه و گردنۀ آن، وارد تنگ یونزا و سپس دشت لار میشد. این شاخه پس از ورود به دشت لار، از شمال کوه ملکچشمه عبور میکرد و حدود 500 متر پایینتر از محل تقاطع رود لار ــ که از شمال غربی به سمت شرق جریان دارد ــ و همچنین رود سفیدآب ــ که از شمال شرقی به جنوب غربی جاری است ــ در نزدیکی کاروانسرای چشمۀ دوبرار به 3 شاخۀ قبلی میپیوست و در جهت شمال شرقی و سپس شمال به بلده و نور میرسید. از خانهها، بناها و اتراقگاههای 4 شاخۀ راه جنوبی دشت لار چیزی شناسایی نشده است. احتمالاً این خانهها به مرور زمان تخریب شدهاند و برخی از محوطهها و تپههای باستانی دشت لار مانند محوطۀ باستانی تنگ سفیدآب، محوطۀ باستانی موسىکش، قلعۀ آرو و محوطۀ باستانی کوه عسلعسل، بقایای منازل و سکونتگاههای راههای یادشده باشند؛ همچنین ممکن است بهسبب وجود روستاهای آباد و دارای جمعیت ساکن و دائمی، ساخت کاروانسرا یا سکونتگاه برای اقامت مسافران عبوریِ مسیرهای یادشده ضرورت نداشته است. اما از دشت لار به بعد، از منطقۀ سفیدآب تا درۀ گوشلک ــ که آبریز آن به سمت شمال و شهر بلده و نور است ــ خرابههای حداقل 3 کاروانسرا یا رباط شناسایی شده که با توجه به کوهستانی و سختگذربودن مسیر، بلندی زیاد و سرمای شدید منطقه، با فاصلۀ اندک از یکدیگر ساخته شدهاند. هرچند این کاروانسراها فضای بزرگی نداشتهاند، اما پاسخگوی نیاز مسافران یک راه فرعی و سبکرو بودهاند. کاروان یا مسافر سبکرو به کاروانهایی گفته میشد که شمار آنها از حداکثر 50 تن تجاوز نمیکرد و عموماً همراه خود مسافران زن، کودک، پیر و بیمار نداشتند.
کاروانسراها
کاروانسراهای این مسیر که در مطالعات میدانی 1380 ش در دشت لار شناسایی، مستندسازی و در فهرست آثار ملی به ثبت رسیدهاند، به این شرحاند:
1. کاروانسرای چشمۀ دوبرار
در °35 و ´58 و ´´35 عرض شمالی، و °51 و ´46 و ´´18 طول شرقی و بلندای 660‘2 متر از سطح دریا، مربوط به دورۀ صفوی، که در مهرماه 1382، با شمارۀ 357‘10 به ثبت رسیده است.
2. کاوانسرای (رباط) سنگی آبشار اول سفیدآب
واقع در °36 و ´1 و ´´2 عرض شمالی، و°51 و ´47 و ´´14 طول شرقی و بلندای 815‘2 متر از سطح دریا، مربوط به دورۀ صفوی، که در مهرماه 1382، با شمارۀ 360‘10 به ثبت رسیده است.
3. کاروانسرای (رباط) سنگی آبشار دوم سفیدآب
واقع در °36 و ´1 و ´´37 عرض شمالی، و°51 و ´48 و ´´44 طول شرقی و بلندی 130‘ 3 متر از سطح دریا، مربوط به دورۀ صفوی، که در مهرماه 1382، با شمارۀ 361‘10 به ثبت رسیده است. برپایی این کاروانسراها در ارتفاعات بیش از 000‘ 3 متری رشتهکوههای البرز، با سرمای شدید منطقه و گردنههای سختگذر و برفگیر که در بیش از نیمی از سال پوشیده از برف است، حکایت از اهمیت این راه در برقراری ارتباط میان فلات مرکزی و جلگۀ مازندران در هنگام ضرورت و احتمالاً ناامنیها، آشوبها و جنگها دارد. در مواقعی که راههای اصلیای مانند راه قزوین ـ منجیل ـ رشت، و گرمسار ـ فیروزکوه ـ قائمشهر دچار ناامنی میشد و رفتوآمد از آنها امکانپذیر نبود، برای رفع نیازهای ضروری و برقراری ارتباط، از این راهها استفاده میشده است.