responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1028

موضوع: تفسير سوره يوسف25- آيه 71 تا 77

تاريخ پخش: 79/10/06

بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
امسال بينندهاي رمضان 79 در خدمتشان تفسير سوره يوسف را گفتيم که تمام نشد همانطور که سال گذشته دعاي مکارم الاخلاق را گفتيم تمام نشد بعد شبهاي جمعه گفتيم تمام شد اين هم تمام نشد ولي بخش مهمي از آن را گفتيم بقيه را هم شايد بعد بگوئيم اگر عمري بود رسيديم به آيه:
در زماني که قحطي بود برادرها آمدند گندم بگيرند يوسف(ع) گفت دفعه آينده که مي‌آئيد برادر ديگر که برادر واقعي من است و بقيه برادرها از مادر ديگر بودند و يوسف از يک مادر و بقيه از مادري ديگر و اگر او را نياوريد وارد منطقه نشويد که گندم نخواهيم داد، آنها هم رايزني کردند با پدر که او هم راضي نمي‌شد که يکبار يوسف را برديد به نام بازي نابود و پرت و محو کرديد بالاخره با تعهد و قسم پدر راضي کرده و آمدند در جلسه يوسف به گوش برادر خود (بنيامين) گفت من همان برادري هستم که 30 سال پيش مرا خواستند بکشند و اين برادر گفت چرا بکشيد او را به چاه بيافکنيد، دفع«افسد» به «فاسد» کرد با برادرها بود و رأي آنها را تغيير داد بنابراين حق حيات بر آنها دارد. گفت من هم همان برادر هستم پس نه از گذشته غصه بخور و اگر هم براي طراحي که مي‌خواهم تو را نگه بدارم فردا به تو تهمت زدند غصه نخور، ناراحت نشوي، در جريان باش
مثال: خيلي بازي مي‌کند و مي‌گويد در فيلم من يک سيلي به تو خواهم زد نارحت نشوي، او را آماده مي‌کند برادرها هنوز يوسف را نمي‌شناسند، زماني گندمها را تحويل گرفتند، يوسف ظرف قيمتي، ليوان را در خورجين برادر(يک مادري) بود گذاشت مي‌فرستند که از دربار يکي ندا داد که شما سارق هستيد. آنها را گرفتند.

1- گاهي براي اطمينان انسان، خدا ضامن مي‌شود

(قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ) (يوسف /71) بردارها رو کردند و گفتند چه چيز گم کرده‌ايد (قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعيمٌ) (يوسف /72) گفتند گم کرده‌ايم ظرف دربار(که وسيله آب و کليد بود) را هرکسي بياورد يک بار شتر مي‌دهيم و ضامن(حمل) باري که آن را مي‌ببينم حمل باري که نمي‌بيند مثل بچه در شكم مادر(حمل) است اصلي است در فقه به نام «جعاله» که هرکس فلان چيز را پيدا کرد آن مقدار بگيرد معلوم مي‌شود جعاله در اديان ديگر هم بوده. گاهي براي اطمينان انسان خدا ضامن مي‌شود اين هم قبلاً بوده. جايزه بايد مناسب باشد: بهترين جايزه زمان قحطي گندم است. يک بار شتر اضافه اگر مي‌گفتند هر کس پيدا کند يک کراوات مي‌دهيم مي‌خواهم چکار کنم زمان قحطي. چيزي گفت که آنها عاشق باشند، قحطي زده دنبال گندم مي‌گردد. سوال: آيه جعاله و ضمانت و تشويق در قرآن کدام است؟ جواب همين آيه است.
مناسبت هديه براي جوان اگر عصا ببريم، براي داماد کفن ببريم عصباني نمي‌شود بايد دوست داشته باشد. (قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقينَ) (يوسف /73)

2- سارق مفسد في‌الارض است

برادرها گفتند، شما مي‌دانيد که ما نيامده‌ايم در زمين فساد کنيم و ما دزد نبوديم. «تالله» «والله» «بالله» براي قسم است. از کجا شما سابقه ما را مي‌دانستيد که ما دزد نبوديم چون يک بار ديگر هم آمده گندم گرفته‌ايم چک اول برنگشته ميشود بر سابقه تکيه کرد. معلوم مي‌شود سارق مفسد في الارض است ما نيامده‌ايم براي فساد ما دزد نيستيم. (قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كاذِبينَ) (يوسف /74) گفتند: جزا و کيفر دزد چيست اگر شما دروغگو بوديد. ما گشتيم و پيدا کرديم شما خودتان چه مي‌گوئيد. (قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ في‌ رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمينَ) (يوسف /75) گفتند: جزايش اين باشد که هر کس آن ظرف را در خورجين داشت او را گروگان بگيريد، در منطقه ما اين چنين است که خود دزد را به عوض آن بر مي‌داريم. (فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ في‌ دينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذي عِلْمٍ عَليمٌ‌) (يوسف /76) شروع کرد به گشتن قبل از اينکه سراغ آن برادر(بنيامين) برود. در اطلاعات يک اصطلاحتي است مثل «عادي سازي» به شکلي که طرف حساس نشود. مثال: اگر وارد شود و يکسره به يکي نگاه کند ديگران حساس مي‌شوند ولي معمولي تا به او رسيد حول بپرسد نه اگر يوسف مستقيم مي‌رفت سراغ همان خورجين مي‌گفتند: کاسه زير نيم کاسه است.
«ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخيهِ» تا رسيد به خورجيني که از آن برادر(بنيامين) بود ليوان را خارج کرد همه رنگشان پريد که او را مي‌خواهند نگه بدارند و ما ديگر به چه رويي پيش پدر برويم، چون از ما قول و تعهد کرده که اين را مثل يوسف نابود نکنيد چه کنيم. ولي خود آن برادر آرام بود چون مي‌دانست آيا اين کار دلهره دادن درست است بله اينها عمري پدر و يوسف را دلهره دادند اين طوري نيست چون نقشه مهم‌تري است.

3- براي مبارزه با طاغوت هزينه كردن اسراف نيست

سوال: در تعزيه ظهر عاشورا خيمه آتش مي‌زنند درست است؟
جواب: بله اگر بخواهيم جنايات بني اميه را بگوييم اين اشکال ندارد. گاهي براي آتش زدن آمريکا پول هم خرج مي‌شود. حضرت موسي(ع) چند کيلو طلا را آتش زده(نابود کرد) چون سامري براي گمراهي مردم از طلا گوساله درست کرده بود و مردم به جاي خدا در مقابل او سجده مي‌کردند لذا موسي (ع) گفت: قرآن (لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً) (طه /97) آتش مي‌زنم و با باد به دريا مي‌دهم
سوال: آيا اسراف مخصوص از پيامبر درست است؟ اينکه مي‌گوييد نصف ليوان آب اسراف است؟ جواب: بله شکستن بت اسراف نيست. درهمين شهر ري وقتي آقاي خلخالي قبر رضا شاه را خراب کرد گفتند براي اين ساختمان خرج شده و امام خميني (ره) فرمود: خراب کردن آن اسراف نيست
گاهي بايد چيزي را در تاريخ مثل بعضي از ساختمان طاغوتيها را با پول بيت المال نگه داريم که به نسل آينده بگويم چقدر عياش بوده اند. رفتم يکي از کاخها ديدم پاي قيل را قطع کرده و جاي سيگاري درست کرده‌اند براي برادر شاه. بايد به يک مشکلي به نسل آينده اين جنايات پهلوي را منتقل کرد. و بزرگان را هم در تاريخ نگه داشت: (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ) (مريم /41) زن و مرد هم فرقي نمي‌کند تاريخ خومان را بايد زنده نگه داشت و لذا خداوند مي‌فرمايد: ما نگذاشيم بدن فرعون بپوسد تا در طول تاريخ بفهمند آنکه ادعاي خدايي مي‌کرد چه کسي بود. که هنوز هم بدن موميايي فرعون هست، قرآن مي‌گويد: مخصوصاً نگه داشتيم.
سوال: مي‌شود به مسلمانها دلهره داد؟ جواب: بله، در آموزشهاي نظامي دلهره هست، مي‌ترسند و گاهي صدها ميليون خرج مي‌شود، اگر اين را نداشته باشند،
و لذا علي (ع) مي‌فرمايد: هر شبي که فردا جنگ داريد با اسلحه کار کنيد تا آمادگي باشد. تعزيه خوان شب عاشورا تمرين مي‌کند تا يادش نرود.
خداوند رحمت کند مرحوم فلسفي را مي‌گفت: يادداشتها را در جيب و آن هم بدان کدام جيب است اگر حديث يادتان رفت گيج نشويد هم بنويسيد و هم خوش خط. «كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ» ما اينگونه نقشه کشيديم براي يوسف. نقشه، پول، گذاشتن در خورجين تا برگردند، بعد هم ليوان در خورجين ما ياد يوسف داديم.

4- چهره‌ي قانون بايد حفظ شود

«ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ في دينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» نمي‌شد برادر را نگه داشت در قانون شاه غير از نگه داشتن برادر چهره قانوني هم حفظ شود بايد قانون حفظ شود:
مثال: عيد قربان براي آنها که دفعه اول حج مي‌روند سر را بايد بتراشند ولي اگر کسي کچل است، براي اينکه قانون نشکند تيغي برداشته به خنان سر کچل بکشيد.
مثال: اگر بچه‌اي ختنه شده به دنيا آمد باز اسلام مي‌گويد تيغي برداريد به محل ختنه بکشيد که قانون حفظ شود حضرت ايوب قسم خورده بود صد ضربه شلاق به خانمش بزند، خداوند هم گفت: که يک دسته بردار مثل جارو بزن که هم به قسم عمل کرده و هم او اذيت نشود. امام خميني(ره) در فرانسه بود گوسفندي را کشته و آبگوشت درست کردند امام فرمود مگر قانون فرانسه اجازه مي‌دهد شما چنين کاري بکنيد در خانه گوسفند بکشيد، فرمود من اين گوسفند را نمي‌خورم گرچه شرعي و حلال ولي قانون بايد حفظ شود. «نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذي عِلْمٍ عَليمٌ» طراحي‌ها و علمها از خداست، اين طرح ما بود. برادرهاي فهميدند که چنين بود و اقرار کرده: (قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ في‌ نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ) (يوسف /77) گفتند: اگر اين دزد است پس قبل از اين هم يک برادر دزدي داشت. برادرها گفتند: اگر اين دزد است به ياد داريم که برادري هم 30 سال قبل داشت او هم دزد بود متوجه نشدند که اين خود يوسف است. «الله اکبر» از حسادت بعد از سي سال باز نيش خود را مي‌زند. چقدر بزرگواري داشت يوسف.

5- در مديريت و تربيت «تغافل» يك اصل است

«فَأَسَرَّها يُوسُفُ في‌ نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ» يوسف اين گفتار را در خود نگه داشت به عنوان سر و اظهار نکرد. يوسف ديد 30 سال قبل اينها او را به چاه انداخته حالا هم مي‌گويند برادري داشتيم دزد بود. يوسف هم اظهار نکرد که خجالت بکشيد من يوسف هستم، بزرگواري و فتوت گاهي بايد انسان کر شود. نه اينکه گوش بدهد. در مديريت و تربيت تغافل يک اصل است. اگر معلم به پدرو مادر مي‌گويد بچه پر روي مي‌شود، گاهي: شتر ديدي نديدي. وقتي اين پدر و پسر به هم رسيدند پدر حال او پرسيد گفت الحمدلله از زندان خارج شدم نگفت: مرا در چاي انداخته، در زندان تلخي‌ها را نگفت خروج که شيرين است گفت نه ورود به زندان که تلخ است بعضي سربازها به مادر نامه مي‌نويسند که: اي مادر ديشب در خوابگاه، موشي آمد به اندازه يک گربه(خنده حضار) مادر گريه مي‌کند. چرا تلخي ها، بگو همه جوان يک دست هستيم تنگ سينه‌اي و فتقي و قوزي و شل و کور نيست ورزش مي‌کنيم فيلم و کلاس و دوره آموزش، خودش را لوس مي‌کردند. حتي رزمنده‌ها گاهي در جبهه چيزي مي‌نوشت که مادر گريه کند گفتم قرآن مي‌فرمايد: (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) (بقره /83) و شما «وَ بِالْوالِدَيْنِ إضْراراً»زجر مي‌دهي هر کجا هست شيريني هم هست نسوزانيد. يوسف براي پدر تلخي‌ها را نگفت، شيريني‌ها را گفت. از زندان آزاد، از چاه به جاه، برده بودم حالا مردم برده من هستند. گاهي به هم مي‌رسيم که فلان مرا جان به لب کرد، خوبي هم دارد.
برادران و خواهران ايراني، من خودم موفق مي‌شوم چند روز يک دفعه به زيارت عبدالعظيم، زيارت ايشان ثواب زيارت کربلا دارد شوخي هم نيست. روايت هم داريم توفيقي است براي همه کنارش حضرت همزه پسر امام کاظم(ع) و حضرت طاهر پسر امام سجاد(ع).
بزرگان و حکيماني هستند مثلاً آيت الله شاه آبادي آيه الله انقلابي آيه الله کاشاني، مفسر کبير ابوالفتوح رازي انقلابيوني مثل شهيد طيب و شهيد رضايي، مردان با کرامت و فتوت قهرماني تختي 70 سال خطيب درجه يک مرحوم فلسفي شايد فيلسوف‌تر از شاه آبادي نداشته و انقلابي طيب زماني خون داد که کسي نداده بود شيخ محمد خياباني و صدوق که اين تالار هم.
از تمام مسئولين برادر عزيزمان حجة الاسلام و المسلمين ري شهري امکانات را در اختيار گذاشته و تک تک بچه‌ها به خصوص آموزش و پرورش مديران و مربيان و خواهران و برادران، اصناف، ستاد نماز جمعه فرماندار و فرمانداري، سازمان‌ها و نهادها، طلاب تشکر مي‌کنيم و آنها به اين بحث را ضبط کردند و آنها که به ذهنم نيامد.
بالاتر از همه بايد از خدا تشکر کنيم، او که ما را هدايت و آفريد و انسان آفريد مي‌شد انسان نباشيم. از انبياء و اوصياء و از محمد و ال محمد تشکر مي‌کنيم(صلوات حضار) از مفيدها، سيد رضي‌ها و سيد مرتضي‌ها، طوسي‌ها، حلي‌ها، مجلسي‌ها از تمام نياکان و پدران و مادران و مربيان در طول تاريخ و آنها که در مسلماني ما اثر داشته از امام خميني (ره) از شهدا که صدا سيما را در اختيار اين حديث‌ها گذاشته تفسير سوره يوسف کجا و رقص هنرپيشه کجا، خون شهدا اين اجازه را دادند و الا به ما اجازه در يک پادگان حديث بخوانيم.
خدايا ما نمي‌توانيم تشکر کنيم حتي براي يک خرما، اقرار مي‌کنيم و بهترين تشکر اقرار است.
خدايا به موسي گفت تشکر مي‌کني که دوست دارم، نمي‌دانم و نمي‌توانم خدا فرمود: همين را مي‌خواهم که بگويي نمي‌توانم از همه کساني که به گردن ما حق دارند کتابها نوشتند و زجرها و مسافرت‌ها و هجرت‌ها و بي خوابيها زحمت با خون و اشک و تأسيس حوزه تا ما با اسلام آشنا کردند که ما از همه تشکر مي‌کنيم.
خدايا هرکس در مسلماني ما شرکت داشته با محمد وآل محمد همه را محشور فرما.
خدايا الآن در کشور ما سه گروه هستند عده‌اي با سوزکار مي‌کنند همه را امداد غيبي رحمت فرما و عده‌اي ناشي و خراب مي‌کنند آن‌ها را عقل و تدبير لازم رحمت فرما.
عده‌اي هم به نفع دشمن خيانت مي‌کنند آگر قابل‌اند هدايت و گرنه قلمها، دستها و فکرهايشان را خنثي بفرما.
خدايا آمريکا و اسرائيل در ايران شکستي و خوار کردي در دنيا ذليل‌تر بفرما.
خدايا ما سالم هستيم الحمد الله همه مريضها را شفا بده.
خدايا ما مسلمان هستيم همه منحرفين را هدايت کن.
خدايا ما عاشق اهل بيت (عليهم السلام) هستيم همه آنها که محروم هستند اين عشق را در دل آنها قرار بده.
خدايا به ما رهبر عادل دادي رهبر عادل جهان، حضرت مهدي(ع) را و قلب مطهرش را از ما راضي و ظهورش را نزديک و ما را از بهترين محصلينش قرار بده.
خدايا ما از ماه رمضان بيرون مي‌رويم ما را از همه عيبها بيرون بفرما.
خدايا کشور ما رهبر و دولت، امت، نسل و ناموس، عقائد و افکار، مرز و بوم ما حفظ بفرما.
خدايا پدران ماها را مسلمان تربيت کردند بچه‌هاي ما را تا آخر تاريخ از بهترين مومنين و مومنات قرار بده
خدايا هرچه به عمر ما اضافه مي‌کني به ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص، عمق، برکت کار ما بيفزا
خدايا نمي‌دانيم ماه رمضان ديگر هستيم يا نه اگر هستيم حيات و زندگي ما را در مسير رضاي خود و اگر مقدر کرده‌اي براي اينکه نباشيم قبلاً ما را ببخش و مردن را مثل گل بو کردن آسان، اول مرگ را اول راحتي و ما و روز قيامت را روز رو سفيدي ما قرار بده.
خدايا نمره تحصيل و عبادت و خدمت خالصانه به ما مرحمت بفرما.
خدايا همه مسلمانها بر کفار و ملت فلسطين برا اسرائيل پيروز و مشکلات همه مسلمين حل بفرما.
خدايا دعاهايي که به عقلمان نيامد اما خير و دنيا و آخرت ماست تأمين بفرما.
خدايا تمام دعايي که در همه جا شد مستجاب و در همه خيرات مومنين و مومنات ما را شريک فرما و آنها را در کار خير ما شريک و دلهاي ما را بهم مهربان بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1028
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست