نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1118
موضوع: ثبت همه اعمال انسان در دنیا
تاريخ پخش: 16/02/1400
عناوين:
1- مراحل و مواقف متعدد قیامت
2- ناکار آمدی سوگند و گریه در قیامت
3- رابطه عمل و نیت در کارهای انسان
4- خطر ریا، غرور و حبط عمل
5- پاداش کارها براساس نیت و انگیزه
6- خطر رضایت به قتل نابجا
7- تحقیر اسرائیل در مراسم روز قدس
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان 1400 را ما بحث معاد گفتیم. در این جلسه میخواهیم بگوییم ثبت و کشف اعمال در دنیا و آخرت. آیات زیادی داریم که کارهای شما را مینویسند. بخوانید: «إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُون» اعوذ بالله من الشیطان الرجیم (إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُون) (یونس /21) «رُسُلَنَا» فرستادههای ما، «یَكْتُبُونَ» مینویسند، کتابت. آیهی دوم: (كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ) (مریم /79) آینده هم هر چه شما بگویید، خواهیم نوشت. هم گذشته را نوشتیم، هم آینده. (وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُون) (انبیاء /94). (وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَارَهُم) (یس /12)، آیهی دیگر (وَ كُلُّ شَىءٍ فَعَلُوهُ فىِ الزُّبُر) (قمر /52)، (وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّسْتَطَر) (قمر /53) این پنج، شش تا آیه که قشنگ همهاش کتابت بود: «يَكْتُبُونَ»، «نَكْتُبُ»، «کاتِبُون»، «نَكْتُبُ»، «فىِ الزُّبُر»، زبور یعنی کتاب، وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّسْتَطَر»، «مُسْتَطَر» یعنی سطر به سطر نوشته میشود. پس از نظر قرآن تمام کارهای ما نوشته میشود. این یک مسئله. این نوشتهها بایگانی میشود؟ نه، باز هم میشود. گاهی وقتها یک چیزی مینویسند ولی. [خنده] یک کسی میگفت: من هفتهای دو تا نامهی تند به شاه مینوشتم، ایشان را توبیخ میکردم، گفتند: هفتهای دو تا نامه به شاه مینوشتی، توبیخ میکردی؟! گفت: بله. گفتند: پس چرا شاه آدم نشد؟ گفت: مینوشتم منتها زیر تشک میگذاشتم، ارسال نمیکردم. به یک کسی گفتند: ساعت چند هست؟ ساعتت را بیین. این ساعتش را دید و گذاشت، هیچی نگفت. گفت: شما نگفتی چه ساعتی هست! گفت: گفتی ساعتت را ببین، دیدم. مینویسند اما بایگانی میکنند. میگوید: (وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَت) (تکویر /10) نامهها باز میشود. آیهی دیگر (وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعاً) (ابراهیم /21) همه لو میرود. آیهی دیگر میگوید: (بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كاَنُواْ يُخفُونَ) (انعام /28). آیه ی دیگر میگوید: (يُنَبَّؤُاْ الْانسَانُ يَوْمَئذِ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّر) (قیامة /13). پس پنج، شش تا آیه داریم برای این که نوشته میشود، چند تا آیه هم داریم که این نوشتهها باز میشود، یعنی فیلمبرداری میشود و فیلمش هم نشان داده میشود. خب این دو. سه. نیکوکاران نامهی عملشان دست راست است، قبلا گفتیم. مجرمین نامهی عملشان دست چپ است، گفتیم. ما سه رقم پرونده داریم، مثل یک چیزی که در چند تا کامپیوتر ضبط میشود. یک پرونده هر کسی یک پرونده دارد، یعنی هر فردی، مثل اینهایی که به زندان میروند، گردنشان یک پلاکی گردنشان میکنند، هر انسانی یک پلاک دارد. آیهای که هر انسانی یک پلاک دارد، این است: (وَ كُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فىِ عُنُقِهِ وَ نُخرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا) (اسراء /13). هر دانه دانه آدمها یک پلاکی دارند، این پلاک روز قیامت باز میشود و میگویند خیلی خب. پس هر انسانی یک پرونده دارد. دوم هر گروهی هم یک پرونده دارند. یعنی هم فرد فرد هم دارند، هم مثلاً میگویند محلهی فلان، محلهی فلان، گروه گروه. (كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلىَ كِتَابهِا) (جاثیه /28) یعنی هر امتی یک کتاب دارد. پس هم هر انسانی یک پرونده دارد و هم هر جمعیتی یک پرونده دارد. یک پرونده هم داریم که دیگر همهی چیزها در آن است، پروندهی همگانی. تمام اعمال همهی مردم یکجا ضبط شده. پس در قرآن سه تا پرونده داریم: پروندهی تن به تن، چهره به چهره، تن به تن، هر کسی یک پرونده و یک پلاک دارد. هر گروهی یک پروندهی گروهی دارند. کل اعمال بشر هم همه در یک پرونده هست. این سه تا پرونده در قرآن آمده است. مراحل در قیامت.
1- مراحل و مواقف متعدد قیامت
روایات متعدد داریم که در قیامت پنجاه تا توقفگاه داریم. پنجاه تا گمرک جلوی راهمان هست. هر توقفگاهی هم از یک چیزی سؤال میکنند. یک جا از نماز میپرسند، یک جا از زکات میپرسند، یک جا از صلهی رحم میپرسند، یک جا از حقالناس میپرسند. پنجاه ایستگاه داریم و لذا بعضی از آیاتی که شما میبیند تضاد دارد، از امام پرسیدند، به امام گفتند: آقا ما در قرآن حرفهای ضدالنقیض پیدا میکنیم، مثل چی؟ یک جا میگوید: روز قیامت داد میزنند: (لا تَدْعُواْ الْيَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَ ادْعُواْ ثُبُورًا كَثِيرًا) (فرقان /14) نعره میکشند. یک جا داریم که میروند نعره بکشند، مهر به دهانشان خورده، نمیتوانند حرف بزنند. چرا یک جا اگر زبانشان باز است، نعره میکشند، پس چرا یک جا میگوید زبانشان قفل میشود، اگر مهر به زبانشان است، پس چرا میگویند نعره میکشند؟ اینها تضاد است. حضرت فرمود: مواقف فرق میکند، مواقف فرق میکند، یک موقف آنجاست، یک موقف اینجاست. پنجاه موقف است، برای پنجاه حالت. مثلاً بعضی وقتها اول کار مشرکین میگویند ما مشرک نبودیم، اصلاً حاشا میکنند ما بتپرست نبودیم. (وَ اللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِين) (انعام /23) به خدا قسم ما مشرک نبودیم ولی بعد حالا چرا اینها دروغ میگویند؟ علامه طباطبایی میفرماید که: چون در دنیا یک عمری دروغ گفته، یک عمری دروغ گفته، نمیتواند دروغ نگوید، نمیتواند دروغ نگوید. گاهی انسان به یک کاری که عادت کرد، من مرحوم ابویام، خدا همهی مردهها را بیامرزد، مرحوم شده بود، به من گفت: تو برو منبر، اگر من مُردم، منبر مرا تو برو. ما رفتیم منبر، یکی از فاتحههایش چند بار مردم را خنداندیم، دیدیم یک نامه دادند دست ما، آقای قرائتی فوت پدرت است، جلسهی عزاست، چرا شما می خندانید؟! گفتم: خب حالا من غافل شدم، یعنی اگر یک کسی رسمش این باشد که بخنداند، اگر پدرش هم بمیرد، ممکن است در ختم پدرش هم یک چیز بگوید که بخندند. اینها اول چون در دنیا با دروغ کارشان را حل کردند، آنجا هم میگویند ما مشرک نبودیم، اما بعداً وقتی همه چیزی لو میرود میگویند: اِ (لَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا) (نساء /42) هیچ چیزی نبود که کتمان کرد، همه چیزی لو رفته. در دنیا هم همینطور است. گاهی وقتها یک مجرم را میگیرند، او را میبرند بازپرسی، روز اول همه را حاشا میکند، میگوید: من نبودم، شما اصلاً کار با چه کسی دارید؟ چه کسی را گرفتید؟ اما وقتی که عکسش را نشان دادند، فیلمش را نشان دادند، نوارش را نشاند دادند، صدایش را ضبط کردند، پس در قرآن هم داریم که (وَ اللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِين) (انعام /23) ما مشرک نیستیم، از آن طرف هم میگوید: (لَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا) (نساء /42) هیچ حدیثی را نمیتوانند کتمان کنند، مواردش فرق میکند، حالاتش فرق میکند.
2- ناکار آمدی سوگند و گریه در قیامت
قرآن یک جا میگوید: (يَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يحلِفُونَ لَكم) (مجادله /18) اینها قسم میخورند میگویند بلکه چون دنیا خیلی کارهایشان با جعل (اتَّخَذُواْ أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً) (منافقون /2) دنیا خیلیها با قسم کارشان را راه میاندازند، آنجا هم فکر می کنند بگویند والله، بالله، فکر میکنند اگر قسم بخورند، فایده ندارد. در دنیا بعضیها با گریه کارشان را حل میکنند. برادران یوسف که یوسف را در چاه انداختند، شبانه آمدند پهلوی بابا، گریه کردند: (وَ جَاءُو أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُون) (یوسف /16) اینجا با گریه دل کسی را میشود به رحم آورد ولی آنجا هر چه هم گریه کنید، فایده ندارد. موارد فرق میکند، شرایط فرق میکند. حساب و جزای کارهای انجام نشده یک کارهایی را هم انجام ندادیم، باید آنجا حساب پس بدهیم، الله اکبر! این دیگر خیلی سخت است. کارها را انجام ندادم، ولی شریک جرم هستم. حدیث داریم مشروبات الکلی، عرق، دربارهی عرق ده گروه عذاب میشوند؛ آن کشاورزی که انگور را میکارد که به شرابفروش بفروشد، اگر نیتش این باشد هان، انگور را به شرابفروش میفروشم، آن مدیر عامل و کارگرهایی که شرابساز هستند، آن کسی که بطری میسازد، آن کسی که کارتن میسازد، بطریها را در کاتن میگذارند، آن کسی که این بطریها را به این شهر و آن شهر حمل و نقل میکند، آن کسی که شراب میفروشد، آن کسی که شراب را میخرد، آن کسی که شراب را سرو میکند، در لیوان میریزد دست شما میدهد، آن کسی که دلّالی است، حدیث هست هان، از خودم نیست. حدیث داریم پیغمبر ده گروه را در شراب یعنی همه به یک نحوی شریکند. شما در زیارت عاشورا لعنت که میکنی، میگویی: «أَوَّلَ ظَالِمٍ … وَآخِرَ تَابِعٍ» کسانی که حق اهل بیت را ضایع کردند، اول و آخرشان. بعد میگوییم: «وَ شایَعَت» مشایعه کردند، تشییع کردند، یعنی بدرقه کردند، اینهایی که میآیند کربلا، آمدند بدرقه. «وَ شایَعَت»، «و تابَعَت» تبعیت کردند، بعد میگوییم: «لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ» شنید راضی بود. اصولاً چند رقم آدم داریم. بگذار این را من حالا یادم آمد، بنویسم.
3- رابطه عمل و نیت در کارهای انسان
[پای تخته] طبقات مردم در بحث معاد. موضوع بحثمان معاد است. طبقات مردم 1- کار شده، از کار شده؛ 2- از کار نشده؛ 3- کار مخفی که ظاهر میشود؛ 4- کار ظاهری که مخفی میشود. اینها هر کدامی یک آیه و حدیثی با کم و زیادش دارد، بعضی بیشتر و کمتر. اولی از کارهایی که شده. خب این روشن است دیگر، آیهاش هم: (فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ) (زلزله /7)، «فَمَن يَعْمَلْ»، «يَعْمَلْ» یعنی کار را انجام داده. کارهایی را که انجام داده، باید جواب بدهد. خب این روشن است. بعضی وقتها کار نشده، ولی راضی است. یک کس دیگری گناه کرده، من کاری نکردم، اما راضیام، همین که راضی هستی، شریک در جرمی. بعضی وقتها کار مخفی شده، برای ریا اظهار میکند. گاهی وقتها یک کاری را نکرده، ادعا میکند من کردم: (يُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِما لَمْ يَفْعَلُوا) (آل عمران /188). دوست دارد کاری را که انجام نشده، بگوید من انجام دادم، شش ماه جبهه بوده، میگوید بنویسید هشت ماه. بیست تا کتاب خوانده، میگوید صد تا کتاب خواندم، یعنی پزش را میدهد. دوست دارد، «يُحِبُّونَ» هان، نمیگوید، همین علاقه دارد، ته دلش کاری که نشده میخواهد تعریف بشود. این هم یک عده. بعضیها هم اگر تعریفشان را کردی، غصه میخورند. میخواهند تعریف نشوند. شخصی به نام «هَمّام» بود. از امیرالمؤمنین پرسید: مؤمن چه کسی است؟ امیرالمؤمنین میفرماید: مؤمن این است، این است، این است، این است، این است، یک سخنرانی کرد که هَمّام افتاد مُرد، نه غش کرد، مُرد. گفتند: یا علی این کشته شد! گفت: نصیحت که از دل برآید، به اهلش بنشیند، نتیجهاش این است. آن وقت در آن خطبهی هَمّام که مؤمن کیه، کیه، کیه، کیه، یک چیزی که وقتی تعریفش را میکنی رنگش میپرد، وقتی تعریفش را میکنی رنگش میپرد، غصه میخورد. من دیدم یک عالمی را آیت الله میرزا جواد تهرانی از علمای درجهی یک مشهد بود، من خانهی ایشان بودم، در اتاقش نشسته بودم، یک عالم سیدی. ایشان حدود هشتاد، نود سالش بود، کمرش خم بود، با کمر خم چایی آورد، چون صاحبخانه بود ،چایی آورد پهلوی این سید گذاشت، آن سید هم، سید مجتهدی بود، از علما بود، علمای والا. وقتی این آیت الله تهرانی چایی پهلوی ایشان گذاشت، این سید فوری دست آیت الله تهرانی را بوسید، تا دید یک مجتهد عادل، عالم دست این را بوسید، افتاد، رنگش زرد شد، مثل گچ شد. خب معمولاً وقتی تعریف یک کسی را میکنند، آدم خوشش میآید، ولی ما دیدیم با چشممان یک نمونه لااقل دیدیم، نمونههای دیگر هم هست، نمونههای دیگر هم هست، نمونههای هست که وقتی تعریف میکنی، غصه میخورد، چرا من میخواستم کسی نفهمد، چرا فهمید؟! آدمهایی مختلفی دارد. کار کرده را خرابش می کند، کار نکرده را شریک میشود، انسان خیلی میتواند سرمایهگذاری کند. همهی کارها را ما که نمیتوانیم بکنیم ولی نیتش را که میتوانیم بکنیم. لااقل بیاییم هر کاری را نیت بکنیم. همهی فقرا را که ما نمیتوانیم سیر کنیم اما ببینیم چه کسانی فقرا را سیر میکنند، کمک کنیم، یک مبلغی بدهیم، کمک کنیم. یک سری کارهاست با ریا خراب میشود.
4- خطر ریا، غرور و حبط عمل
کارهای ما سه تا گیر دارد. بعضی کارها اولش خراب است، ریا هست. بعضی کارها اولش خراب نیست، برای خداست، ولی وسط کار او را غرور میگیرد. بعضی کارها اولش خداست، وسط کار هم غرور نمیگیرد، خداست، آخرش یک گناهی میکند، حبط میشود. پس کارهای ما یا اولش خراب است با ریا، یا وسطش خراب است با عجب و غرور، یا آخرش خراب است با حبط. خیلی مشکل است، خیلی مشکل است. میگویند پل سراط از مو بایکتر است. پل صراط همین راهی است که در دنیا میخواهیم انتخاب کنیم، از مو باریکتر است، یعنی آدم گاهی نمیداند سعهی صدر است یا غیرت. مثلاً میگویند فلانی، فلان حادثه برایش افتاد، چیزیش نمیشود، این چیزیش نمیشود چه جور آدمی است که احساس پیدا نکرد، سعهی صدرش است. گاهی افراد از سعهی صدر مصیبتها برایشان چیزی نیست. یک وقت زمان جنگ، بمباران شد، یک بمب افتاد روی کلاس نهضت سوادآموزی در استان فارس، شیراز. بیست نفری کشته شدند، آن خانم آموزشیار هم پایش قطع شد. ما شنیدیم. نمایندهی آقا بودیم، امام بودیم، رفتیم آنجا خانه به خانه تسلیت و بعد هم برگشتیم تهران، جماران و رفتیم گزارش بدهیم که یک کلاس نهضت در شیراز مثلاً چه قدر کشته، شهید داده. آن زمان آقای عراقی هم رئیس سازمان تبلیغات بود، با هم رفتیم، منتها من نمیدانستم او چه میخواهد بگوید، او هم نمیدانست من چه میخواهم بگویم. دو تا آخوند رفتیم خدمت امام. امام فرمود خب. تفقّدی کرد و گفت بفرمایید. گفتم: شما بگویید. گفت: شما بگو. گفتم: نه، شما بگو. گفت: ما در عملیات کربلای پنج، دویست تا طلبه شهید شدند، امام فرمود: خدا همه را رحمت کند. بعد گفت: شما بگو. گفتم: نه، عرضی ندارم، آمدم. رفتیم بیرون گفتند: تو چرا گفتی؟ گفتم: تو گفتی دویست تا، امام چیزیش نشد، من بگویم بیست تا. یعنی گاهی آدمها مثل دریا هستند، دریا کشتی هم در آن حرکت کند، طوری نمیشود ولی بعضیها مثل استکانند، یک نخود داخلش بیفتد، آبش تکان میخورد. این که تشخیص بدهیم این روح بلند است، یا بیغیرت شده است. سعهی صدر دارد یا بیخیال است. آدم خودش هم خودش را نمیشناسد. مرحوم مطهری میگفت، خدا رحمتش کند، میگفت: هر کسی میخواهد ببیند چه آدمی است، ببیند چه خوابی میبیند، در روز ممکن است به هم بگویند التماس دعا، ولی در خواب ببیند چه کارهای بدی که نکرده. ما باید یک صحنههایی پیش بیاید ببینیم که نه، چند مَرده حلاجیم. همهی ما سخن از عدالت میکنیم. یک گوسفند بده به ایشان بگو تقسیم کن، اگر کبابیهایش را برای خودش نبرد! کبابیاش را میبرد خانهی خودش، برای خودش. یعنی در تقسیم یک گوسفند ما عادل نیستیم، ولی حرف که میزنیم خدایا امام زمان را برای گستردگی عدالت بینالمللی جهانی، ظهورش را تعجیل بفرما. دعا میکنیم، منتظر امام زمان هستیم، برای عدالت جهانی، اما خودمان در یک بزغاله عادل نیستیم! انسان خودش را نمیشناسد. خیلیها خیال میکنند مخلصند، مخلص نیستند. خیلیها را فکر میکنیم اینها ریاکارند، ریاکار نیستند.
5- پاداش کارها براساس نیت و انگیزه
برای قیامت این کارها را باید کرد: 1- کارهایی که خودمان انجام میدهیم که خب «فَمَن يَعْمَلْ» گفتیم. 2- کارهایی که انجام ندادیم ولی تصمیم بر انجام داشته باشیم. نیت کنید بروید مسجد. حالا در مسجد بسته بود، پیشنماز نبود، در ترافیک گیر کردی. نیت کنید که کار خیر. و لذا روایات متعددی داریم که اگر کسی بلند شود، مشکل مردم را حل کند، چه حل بکند، چه حل نکند، همین که بلند شد، نیت کرد، تلاش کرد که مشکل را حل کند، به خاطر همین تلاش به او اجر میدهند. و لو کار را انجام ندهد، این حدیث هست هان، میگوید ولو کار را انجام نداد. همین که نیت کرد، نیت. خدا (لَّا يُؤَاخِذُكُمُ … بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ) (بقره /225) در قرآن داریم، نیت که کردی، اجرت میدهم. کارهایی را که راضی هستیم انجام بدهیم، معاون باشیم، راضی باشیم، انجام بدهیم، نیت کنیم. ما میتوانیم در همهی خیرها این رقمی شریک باشیم. بعضی کارها را به نیابت انجام بدهیم. صدقه که میدهی، چرا برای سلامتی خودت؟ برای سلامتی همه. لازم نیست یک ریال بشود دو ریال، همان یک ریال را نیت همه کن. چون ما همه چیزمان محدودیت دارد جز نیت. توانمان محدودیت دارد، تا یک وزنه میتوانیم بلند کنیم، وزنه سنگینتر بشود، دیگر نمیتوانم، قدرت بدنیام محدودیت دارد. علم ما محدودیت دارد، تا یک جاهایی بلد هستم، یک جاهایی میرسم، میگویم بلد نیستم. پول ما محدودیت دارد، همه چیز ما محدودیت دارد. رئیس جمهوری ما محدودیت دارد، چهار سال یا هشت سال. تنها چیزی که محدودیت ندارد نیت است، نیت محدودیت ندارد. شما شبها که میخوابی این کلمه را بگو، بگو خدایا نمیدانم از صبح تا حالا چه کار خیری شده، هر کار خیری که صبح تا حالا روی کرهی زمین شده، برای هر کار خیرش، الحمدلله رب العالمین، این را بگو و بخواب، یک الحمدلله بگو. همین که راضی هستی به کار خیر، اجرش را میبری. «وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی» (دعای بیستم، دعای مکارم الأخلاق) در صحیفهی سجادیه میگوید: خدایا نیت مرا وفور بده، یعنی نیتم بینهایت باشد، پولم محدود است، سواد و قدرتم، پستم محدود است، نیت که محدود نیست. ببنید امام چه جوری دعا میکند: «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ» این دعا هیچ وقت مستجاب نمیشود هان. یعنی میشود روی کرهی زمین فقیر نباشد؟! «اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ» میشود مریض نباشد؟! «اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ» میشود غمناک نباشد؟! پیداست این دعاها به حضرت عباس مستجاب نمیشود، پس چرا به من میگویند بخوان؟! میگوید نیتت باید این باشد، تو نیتت این باشد که همهی گرسنهها سیر شوند، ولو یک گرسنه را بیشتر نمیتوانی سیر کنی، نیتت باید بزرگ باشد. یکی از دعاهای ماه رمضان این است: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ»، باقیاش را بگویید: «فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ» میدانید یعنی چه؟ یعنی خدایا هر سال مکه بروم. این مدیرهای کاروان هم نمیتوانند هر سال به مکه بروند، تو میخواهی مدیر کاروان شوی؟ میگوید: نه. پس چرا میگویی: «فِی عَامِی هَذَا» امسال بروم مکه، «وَ فِی کُلِّ عَامٍ» هر سال بروم مکه؟ میگوید بابا تو یک بار بیشتر مکه نمیروی، یا دو بار، یا سه بار اما نیتت این باشد که هر سال بروی مکه. خیلی مهم است. ما خیلی کارها را با نیت میتوانیم انجام بدهیم. در یکی از جبههها به نظرم جمل بود. یک نفر به امیرالمؤمنین گفت: کاش فلانی برادرم بود، پیروزی ما را میدید و خوشحال میشد. حضرت امیر فرمود: این برادر شما فکرش همفکر ما بود؟ گفت: بله، شیعه بود، از علاقه مندان شما بود. فرمود: اگر همفکر ما بود در جنگ جمل هم، در جنگ صفین هم ثوابش را دارد، جمل بود یا صفین بود یادم رفت، شاید هم اینجا نوشته باشم.
6- خطر رضایت به قتل نابجا
حضرت صالح پیغمبر بود. مردم به او گفتند: اگر تو پیغمبری از همین کوه یک شتر بیرون بیاید، معجزه. گفت: خیلی خب، دعا کرد یک شتر بیرون آمد، ناقهی صالح در قرآن آمده است. گفت: (وَ لَا تَمَسُّوهَا بِسُوء) (هود /64) این را اذیت نکنید، اگر این شتر را اذیت کنید، عذاب ألیم، عذاب قریب به شما میرسد. یک نفر آمد این شتر را کشت. کشتن شد را «عَقَرَ» میگویند ولی «عَقَرَ» نمیگوید، میگوید: (عَقَروا) (اعراف /77) همه با هم کشتند. امام میگوید این «عَقَرَ» بود، چرا «عَقَروا» شد؟ یک نفر کشت، چرا خدا در قرآن میگوید همه کشتند، یک نفر بیشتر نکشت؟ میگوید: بله، یک نفر کشت، باقیها هم راضی بودند، چون راضی بودند، نسبت کشتن را به همه میدهند.
7- تحقیر اسرائیل در مراسم روز قدس
شب نوزدهم یک دعایی دارد، میگوید: «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ» خدایا قاتلین حضرت علی را بکش. حضرت علی قاتلین نداشت، یک قاتل داشت، ابن ملجم، یکی کشت ولی نفرین که میکنیم میگوییم قاتلین، بابا قاتل یکی هست، چرا میگوییم قاتلین؟ میگوید یکی کشت، باقیها هم راضی بودند. چون آنهایی که راضی بودند گفت قاتلین. باید سعی کنیم نیت داشته باشیم. این روز قدسی که ما داریم از باب نیت است. میگویند آقا، اسرائیل که کار خودش را میکند، شما اینجا حالا پرچم اسرائیل را اینجا آتش بزنید نزنید، او آنجا کار خودش را میکند. میگوییم ما سه رقم عذاب داریم: عذاب ألیم، عذاب شدید، عذاب مهین. عذاب ألیم، عذاب دردناک، «ألیم» با الف، «ألم» یعنی درد، عذاب ألیم درد است، مثل سنجاق بکنند در بدن، سنجاق بکنند در بدن شما درد میآید، ولی سر و صدا ندارد. عذاب شدید مثل بمباران است، عذاب مهین مثل تف انداختن به صورت است. شما اگر تف بیندازید در صورت کسی، این تف نه صدا دارد، نه درد دارد، اما مهین، اهانت میشود، تحقیر میشود. ما با عذاب ألیم نمیتوانیم اسرائیل را بمباران کنیم، الحمدلله الآن سپاه این کار را کرده، میتواند انجام بدهد، به لطف خدا تا هر جایی که بخواهند، موشکهای ایران میرود، به لطف خدا، الحمدلله. ولی ما حتی اگر موشک هم نتوانیم بفرستیم، همین که پرچمش را آتش میزنیم، این عذاب مهین است، اهانت میشود، تحقیر میشود. ممکن است یک عذابی درد نداشته باشد، سر و صدا هم نداشته باشد اما طرف خوار بشود. این راهپیمایی ما، وقتی جمعیت هست، وقتی مانورها هست، خوار میشوند، خوار کردن دشمن خودش یک کاری هست. دستمان به آن نمیرسد با قلب، با عمل رضایت داشته باشیم. خب شرایط فرق میکند در مراسم روز قدس ولی ما نه روز قدس، باید همیشه نسبت به بدان برائت داشته باشیم. انسانی که نسبت به خوبها بیتفاوت باشد، نسبت به بدها هم بیتفاوت باشد این را حدیث داریم که «ذلك ميّت» این مُرده است، منتها «بین الأحیاء» راه میرود، مُردهی، چون مرُدهها در قبرستان افقی اند، این عمودی است، یعنی غذا میخورد، هوا هم در ریهاش میرود ولی آدم بیخاصیت است: «فذلك ميّت بين الأحياء» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 488) بی تفاوت نباشیم، بیتفاوت نباشیم، حساسیت داشته باشیم. خدایا ما را در کارهای که انجام ندادیم، توفیق انجام مرحمت بفرما. در همهی خیرهای عالم ما را با رضایت و کمک شریک بفرما. اگر تا این ایام ما را نبخشیدی، تو را به حق محمد و آل محمد این مقداری که از رمضان باقی مانده، چون حدیث داریم که اگر رمضان تمام بشود و کسی بخشیده نشود، او خیلی بدبخت است، ماه رمضان بود و بخشیده نشد. خدایا اگر تا حالا ما را نبخشیدی، الآن ما را ببخش. سیئات ما را تبدیل به حسنه بفرما. کسانی که سالهای قبل بودند، در اثر کرونا یا غیر کرونا از دنیا رفتند، همهی اموات تاریخ را ببخش و بیامرز.
«و السلام علیکم و رحمة الله»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 12 سوره یس، به چه امری تأکید دارد؟ 1) نوشتن اعمال انسان 2) نوشتن آثار اعمال 3) هردو مورد
2- آیه 2 سوره منافقون، به کدامیک از اهرمهای منافقان در فریب مردم اشاره دارد؟