نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1130
1- امنیت، همسنگ عبادت 2- تامین امنیت برای غیر مسلمانان 3- امنیت آبروی مردم 4- امنیت اموال مردم 5- نقش ولی فقیه در حفظ امنیت جامعه 6- نقش حجاب و عفاف در امنیت اجتماعی 7- برخورد شدید اسلام با شایعه سازان
موضوع: جایگاه امنیت در اسلام
تاريخ پخش: 28/06/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در آستانهي هفتهي دفاع مقدس هستيم. آغاز جنگ تحميلي هشت ساله. منتهي «الْحَمْدُ لِلَّه» كه الآن مملكت ما جنگي درونش نيست به لطف خدا، ولي من راجع به امنيت يك بحثي دارم، كه اهميت امنيت، بعد امنيت اقتصادي، امنيت ارضي و آبرويي، امنيت مالي، امنيت ناموسي، امنيت شهر، امنيت سياسي، يك بحث امنيت دارم و اين بحث قرآني و مفيد و هم سياسي است و هم اجتماعي است. به مناسبت هفتهي دفاع مقدس…
اصل امنيت وزنش، وزن خلقت است. ببين شما وقتي ميخواهي يك كسي را مهمان كني، ميگويي: منزل ما تشريف بياوريد، فلاني هم هست. آن فلاني بايد هم وزن شما باشد. وگرنه شما نميگوييد كه شما خانهي ما بياييد، يك گربه هم داريم. يا اگر شما گفتي من شما را دوست دارم، ديگر نميتواني بگويي: من شما را دوست دارم، كشمش را هم دوست دارم. كشمش كه هموزن من نيست. بايد بگويي من شما را دوست دارم، فلاني را هم دوست دارم. آن فلاني هم، هموزن من بود.
1- امنیت، همسنگ عبادت
اول قرآن يك آيه داريم ميگويد: عبادت كنيد، چون شما را آفريد. آيهاش اين است. (اعْبُدُوا رَبَّكُمُ) (بقره/21) چرا؟ (الَّذي خَلَقَكُم) چون (خَلَقَكُم، واعبدوا) شما را آفريد پس بندهي او باشيد. آخر قرآن باز هم ميگويد: (فَلْيَعْبُدُوا) (قريش/3) باز هم ميگويد: عبادت كنيد. آنجا ديگر چرا؟ ميگويد: (أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ)(قريش/4)، (ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ) يعني از خوف (آمن)امنيت داريد. اول قرآن ميگويد: عبادت كنيد، براي اينكه شما را آفريدم. آخر قرآن ميگويد: عبادت كنيد چون به شما امنيت دادم. اين پيداست كه اينها هموزن هستند.
اگر يك مهمان آمد برايش گوسفند كشتيم. مهمان دوم هم يك گوسفند كشتي، پيداست اين دو مهمان وزنشان يكي است. وگرنه براي آن يكي مرغ ميكشتي. عبادت كنيد چون شما را آفريد، عبادت كنيد چون به شما امنيت داد. اين پيداست امنيت خيلي مهم است.
همه مسؤول امنيت هستيم. اگر كسي امنيت جامعه را بر هم بزند در حدي كه چاقو دربياورد، يا كلت و اسلحه بكشد، ولو نزند، از نظر ديني مفسد في الارض است و مفسد في الارض خيلي كيفر سختي دارد. ولو نكشد، چرا؟ براي اينكه، همين كه شمشيرش را نشان داد، كلتش را نشان داد امنيت را بر هم ريخت. امنيت لازم نيست براي مسلمانها باشد. براي غير مسلمانها هم بايد امنيت باشد.
به اميرالمؤمنين گفتند: زينت يك زن يهودي را از او گرفتند. حضرت فرمود: اگر يك مسلمان از غصه دق كند جا دارد. يعني يك يهودي هم در كشور اسلامي بايد با خيال راحت زندگي كند. اين از حقوق شهروندي است.
2- تامین امنیت برای غیر مسلمانان
حتي در جبهه، اگر يكي از اينهايي كه آمده روي ما شمشير ميكشد، گفت: آقا شمشيرت را نگه دار، من ميخواهم تحقيق كنم. ميگويد: به او مهلت بدهيد براي تحقيق، براي پژوهش. من اين آيه را بنويسم. شايد بعضي آشنا نباشند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، موضوع: امنيت! 1- امنيت هم وزن شما بگوييد… چه بنويسم؟ خلقت، 2- امنيت حتي براي كافر، قرآن ميفرمايد: (وَ إِنْ) يعني اگر، (أَحَدٌ) يعني هركس، لازم نيست شخصيت خاصي باشد. اَحَد، هر احدي هر كسي، (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ)اگر يكي از مشركين، (اسْتَجارَكَ) يعني از تو مهلت خواست، گفت: فرصت بده، مهلت بده ميخواهم تحقيق كنم. (فَأَجِرْهُ)مهلت به او بده، تا كي؟ (حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ) مهلت بده تا حرف خدا را بشنود. (ثُمَّ) سپس، (أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ) (توبه/6) يعني به سلامتي به خانهاش هم برسان. كه در راه برگشت هم كسي به او حمله نكند. يعني مثلاٌ ميخواهد كتابخانه برود، ميخواهد يك شهري برود، ميخواهد برود پيش يك شخصي تحقيق كند، با اسكورت او را ببريد، با اسكورت بياوريد. كه در راه هم كسي به او تعرض نكند. چه كسي؟ (أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكين) كي؟ در جبهه، خدا به پيغمبر ميگويد: (اسْتَجارَك) يعني مهلت خواست. به او مهلت بده. «حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه»
اگر دزد را گرفتند، خواستند دستش را قطع كنند، گفت: من آيهي سرقت به گوشم نرسيده است. دستش را قطع نميكنند. يكي از امتيازاتي كه، حقوق ما بر حقوق دنيا خيلي امتياز دارد. حالا ما قدر خودمان را نداريم، بعداً متوجه خواهيم شد كه سر ما كلاه رفته است. در دنيا ميگويند: قانون كه تصويب شد قابل اجرا است. اسلام ميگويد: نه! قانوني كه تصويب شد و اين تصويب شده بايد به گوش طرف هم برسد. ممكن است قانون تصويب شده، اين آيه تصويب شده، (وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَة)(مائده/38) آيهي قرآن است. دست زن و مرد سارق را قطع كنيد. اين تصويب شده و در قرآن است. اما ميگويد: نه، غير از تصويب بايد به گوش طرف هم برسد. دنيا ميگويد: قانون مصوب قابل اجرا است، اسلام ميگويد: قانون مصوبي كه به گوش طرف هم رسيده باشد. دنيا ديگر عقلش به اين نرسيده است. قانون صادر نه، قانون صادر و واصل. يعني بايد به گوش من وصل شده باشد.
3- امنیت آبروی مردم
امنيت عرضي، بايد آبروي مردم در امان باشد. كسي حق ندارد هر چيزي بگويد. تجسس نكن، حرام است. من يك عيبي دارم شما ور بروي عيب من را ميفهمي، من كنجكاوي كنم عيب شما را ميفهمم. تجسس حرام است. سوءظن حرام است. چون سوء ظن بستري است كه انسان تجسس كند. غيبت حرام است، آبروي شما را ميريزد. الآن در هيچ كشوري از دنيا نميتواني دادگستري بروي بگويي: فلاني غيبت كرده و آبروي مرا ريخته است. تمام دكترهاي حقوق راجع به غيبت مخشان ايستاده است. يعني قانوني براي غيبت ما در دنيا نداريم. براي سرقت قانون هست. براي كشتن قانون هست، اما براي تجاوز به آبرو قانون نيست. خيلي غصه ميخورم كه چرا اين حقوقدانان ما، بعضيهايشان دستشان از اسلام پر نيست. يك كتابي راجع به حقوق و قرآن بخوانند. لااقل دانشجوها و اساتيد دانشكدهي حقوق، به لطف خدا، به لطف خدا، به لطف خدا دست به هر رشتهاي ميزنيم، چند تا سر و گردن از همهي دنيا جلوتر هستيم. من يك قصه دارم، در سخنرانيهايي بعضي جاها گفتم. حالا نميدانم در تلويزيون هم گفتم يا نه.
ما چند سال پيش آمريكا رفتيم. البته آمريكا كه به ما ويزا نميدهد. منتهي چون ما يكي از آخوندهاي مسيحي را دعوت كرده بوديم، آنها هم مقابله به مثل كردند. كليسا براي ما ويزا گرفت. ماه رمضان در واشنگتن بوديم و سالن بزرگي بود. كنار ديوار يك مشت پيرمرد مينشستند و به هم پروفسور ميگفتند. گفتم: اينها واقعاً پروفسور هستند؟ گفتند: بله اينها دورهي دانشجوييشان آمريكا آمدند، همينجا ماندند، رشتهي تحصيليشان را به پايان رساندند، استاد دانشگاه شدند، حالا هم بازنشست هستند، ماه رمضانها ميآيند. گفتيم: شما كه پنجاه سال آمريكا هستيد يك قانون مترقي براي ما بگوييد كه بالاخره اين پز آمريكا را يك درصد ما به اين ايمان بياوريم. هرشب هم تحريك ميكردند كه ما اين كار را بكن ديگر…
آمدند گفتند كه در آمريكا يك قانون مترقي است كه در اسلام نيست. گفتم: كدام قانون؟ گفت: اين قانون. اگر در آمريكا كسي بدهكار شد، دادستان اموالش را ميفروشد و به طلبكارهايش ميدهد. ولي ميگويد: خانهاش را از او نگيريد. چون اين نزد زن و بچهاش تحقير ميشود. شكست ميخورد، اين با رفعت و عطوفت و مدنيت و حقوق بشر و عاطفهي بشري و از اين حرفهاست. و اين خيلي قانون مترقي است. اين خلاصهي اين پروفسورهاي پنجاه سال آمريكا رفته بودند. گفتم: خوب شما از اسلام خبر داريد؟ گفتند: اسلام چه ميگويد؟ گفتم: اسلام ميگويد: خانهاش را از او نگيريد، مركباش را هم از او نگيريد. يك اسبي دارد، يك ماشيني دارد، از او نگيريد. نوكرش هم از او نگيريد. ممكن است در يك شرايطي است كه نياز دارد به… ويلچري است، پير است، نابينا است. نميتواند خودش را نگه دارد، بايد كسي كنارش باشد. از نظر حقوقي هم اسمش اين است كه حالا من ميگويم و پاي تلويزيون يك عده ميفهمند. يعني همه ميفهمند منتهي يك عده با اصطلاحات آشنا هستند. اسمش اين است كه مستثنيات… ليسانس حقوق نداريد؟ هان بگوييد…دِين! دِين يعني بدهكاري. مستثني يعني از بدهكاري استثنا شده. بدهكار است اموالش را بگيريد. اما سه چيز استثنا است. اسمش را گذاشتند مستثنيات دِين، اين در اصطلاح آخوندها هست، در اصطلاح رشتهي حقوق هم هست. مسكن، مركب، نوكر، گفتم: آمريكا بعد از هزار و چهارصد سال تازه رسيده به بگوييد… مسكن! نه اسلام ميگويد: مسكناش را نگيريد. مركباش را نگيريد. نوكرش را هم نگيريد. خوب اينها يك خرده خجالت كشيدند. همه جمع شدند بلكه يك چيزي بگويند.
يكي ديگر از اين اساتيد آمد گفت: آقاي قرائتي، يك قانون مترقي! گفتم: بفرماييد! گفتند: در آمريكا بريدن درخت جرم است. گفتم: در اسلام هم جرم است. حديث داريم كسي حق ندارد درختي را قطع كند، اره كند، بنايي كند، جز اينكه يك درختي را در جايي ديگر بكارد. يعني محيط فضاي سبز نبايد مساحتش كم باشد. هركسي بيايد باغها را خشك كند. قانون اسلام اين است، حالا عمل نميكنند آن ديگر حالا يا بيديني ما است يا بيعرضگي دولت. ولي اگر دولت قوي باشد و مردم متدين، نبايد از درخت كم كنند. جابهجا كردنش طوري نيست. بايد سفت هم برخورد شود. دستمان پر باشد كسي حرفي براي زدن ندارد. در كشورهايي كه راجع به تعليم و تربيت هست، هيچكدام از دكترهاي تعليم و تربيت در هيچ كشوري بحث لقمه نكرده است. و حال آنكه اسلام ميگويد: اول چيزي كه، يا از چيزهايي كه در تعليم و تربيت مهم است لقمه حلال است. اگر مربّي، امام حسين باشد، روز عاشورا امام حسين سه بار سخنراني كرد. صبح تا ظهر سه تا سخنراني كرد. سخنرانيهاي كوتاه، آخرش فرمود: علت اينكه گوش به حرف نميدهيد، چون شكم شما از حرام پر شده است. لقمهي حرام در تعليم و تربيت اثر ميگذارد. آموزش و پرورش وقتي موفق است، كه انجمن اولياء و مربيان به پدر و مادر بگويند: لقمهي حلال به بچههايتان بدهيد. اگر او لقمهي حرام بدهد، شما با تواشيح و اردو و خطاطي و استخر و كامپيوتر و با اين چيزها اينها تربيت نميشوند. لقمهي حرام مثل سگ مرده است. يك سگ مرده اگر در يك استخر باشد، هر رقم آبش كني، بد بو ميشود. چون اين لاشهي مرده است. «كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّة» (كافي/ج5/ص124) حديث داريم لقمهي حرام در نسل اثر دارد.
4- امنیت اموال مردم
امنيت مالي؛ ميگويند: دست دزد را قطع كن. البته هركس هم دزدي كرد دستش را قطع نميكنند. 26 شرط دارد. يكي اين است كه بايد يك قفل بكشد. يا ديوار خراب كند. ولذا اگر كسي از دبيرستان، دانشگاه، پادگان، حمام، مسجد، حسينيه، خيابان، كوچه، تيمچه، كيف زني، همهي اينها دزد هستند، ميگيرند و زندان ميكنند، برخورد انقلابي هم با آنها ميكنند. اما دست قطع بايد ديوار خراب كند. يا قفل بكشد. شرط دوم اين است كه بايد دو نفر عادل هم ببيند. خوب من اگر عادل هستم، ببينم دارد قفل ميكشد بايد نهي از منكر كند. آنجا كه عادل نگاه ميكند و حرف نميزند، يعني چه؟ يعني جامعه خفقان است، ناامني است، دزد مسلح است. كه يك عادل هم احساس خطر ميكند كه نهي از منكر كنم جانش در خطر است. يعني اگر جامعه به اينجا رسيد، كه دزد مسلح روبروي چشم افراد عادل قفل ميكشد، و اينجا اگر برخورد انقلابي نشود كه نميشود. ديگر هيچ زن و مردي نميتواند در خانهاش بخوابد. بايد قانون هم به گوشش رسيده باشد.
ضامن، چرا ميگويند: فلاني ضامن فلاني است؟ اين ضمانت براي اين است كه يك امنيتي شود. دلهره دارم من ميخواهم به كسي پول بدهم، ميترسم پولم را بخورد. ميگويم: ضامن بياور. ضامن براي ايجاد امنيت است.
رهن، به شما پول ميدهم ميترسم برنگردد. ميگويم: خيلي خوب پس خانهات را به من رهن بدهد، اين پول را بگير، هروقت پول آوردي. رهن براي امنيت است. ضامن شدن براي امنيت است.
شاهد، ميگويم: آقا شاهدت كيه؟ اينها همه… دو تا شاهد بياور. دو تا شاهد ميآورد كه چنين شده، چنان شده، خوب براي امنيت است.
5- نقش ولی فقیه در حفظ امنیت جامعه
اصلاً خود ولايت فقيه براي امنيت است. بالاخره در هر كشوري يك جايي به بن بست ميرسند، يكي بايد حرف آخر را بزند. حالا بعضي كشورها حرف آخر را شاه ميزند. بعضي كشورها حرف آخر را رئيس جمهور ميزند. بعضي كشورها حرف آخر را قوه قضاييه ميزند. مثلاً خود بوش در آمريكا با رقيبش درگير شدند. بالاخره قوهي قضاييه آمريكا گفت: بوش رئيس جمهور شود. يعني يكي بايد حرف آخر را بزند. زنده باد جمهوري اسلامي! كه ميگويند: حرف آخر را يك مجتهد عادل بزند. نه يك آدمي كه معلوم نيست دين دارد يا ندارد. هوس دارد يا ندارد. اشباعش كردند، تهديدش كردند، تطميعش كردند، گاوبندي كردند، شير را در پستان تقسيم كردند. گفتند: تو به نفع من رأي بده، در عوض اين برج را به تو ميدهم. اين كاخ را به تو ميدهم. معلوم نيست چه كردند؟
يكبار ديگر ميگويم. برادرها و خواهرهايي كه پاي تلويزيون هستيد يكبار ديگر عنايت كنيد. در تمام كرهي زمين ولايت فقيه هست. آخر بعضيها ميگويند: اين ولايت فقيه چيه در جمهوري اسلامي؟ دنيا با رئيس جمهور اداره ميشود؟ اين ولايت فقيه چيه؟ جواب من اين است: در تمام دنيا ولايت فقيه هست. منتهي كلمهي ولايت فقيه را نميگويند. ولايت فقيه يعني چه كسي در مملكت حرف آخر را بزند. ديگر بالاي او كسي حرفي نزند. در همهي كشورها يك جاهايي كه به بن بست ميرسند، آخرش ميگويند: ببينيم شاه چه ميگويد؟ ببينيم رئيس جمهور چه ميگويد؟ ببينيم قاضي القاضات چه ميگويد؟ رئيس قوهي قضاييه چه ميگويد؟ پس در همهي كشورها اختلاف هست. در همهي كشورها بايد يك نفر حرف آخر را بزند. ما ميگوييم: حرف آخر را مجتهد عادل بزند. خوب يك سر و گردن از همهي دنيا جلوتر هستيم. به ولايت فقيه افتخار ميكنيم. بروند آنهايي گريه كنند كه حرف آخر را معلوم نيست چه كسي ميزند. چقدر به او دادند، او را خريدند، بردند، خوردند. آنها بروند جواب بدهند. ما افتخار ميكنيم.
مثل اصل تقليد. ميگويند: اين تقليد چيه؟ اصلاً روي كرهي زمين شما يك نفر پيدا كن. در همهي دنيا، سفت حرف ميزنم. روي كرهي زمين يك نفر را پيدا كن كه تقليد نكند. چه كسي است كه لباسش را به خياط نميدهد؟ چه كسي است كه مريض ميشود دكتر نميرود؟ چه كسي است كه ساختمانش را به مهندس و معمار نميدهد؟ تقليد يعني رجوع به كارشناس. در ساختمان كار… خود مراجع تقليد هم تقليد ميكند. يعني هر مرجع تقليدي كه مريض شد، دكتر ميرود هرچه دكتر گفت ميگويد: چشم. چانه هم نميزند كه آقاي دكتر چرا آن قرص سبز است و آن سفيد است؟ چرا آن لوزي است و اين دراز است و اين گرد است؟ چرا آن قرص كوچك است و اين بزرگ است؟ چرا ميگويي: اين را نصف بخور، اين را دو تا بخور؟ چرا ميگويي: قبل از غذا، بعد از غذا؟ چرا آن كپسول را هشت ساعت و قرص را چهار ساعت؟ اصلاً هيچكس چرا نميگويد. مراجع تقليد… اصلاً جراحي ميكند، سينه پاره ميكند. پا را پاره ميكند، دست را پاره ميكند. يعني چون ده سال درس خوانده تسليم ميشوم. من را بيهوش ميكند. عمل جراحي روي بدن من ميكند. اين يعني چه؟ يعني تقليد. يعني وقتي نميداني به كارشناس رجوع كن. روي كرهي زمين احدي نيست كه به كارشناس رجوع نكند. منتهي ما در ايران وقتي ميگوييم: كارشناس مجتهد اعلم باشد، مجتهد عادل باشد، انگار مثلاً، مشكل اين است كه گفتند: چطور شد امام خميني به آمريكا سيلي زد، آمريكا را در دنيا ضايع كرد. و روز به روز هم ضايعتر ميشود. گفتند: دو چيز هست ما اين دو چيز را قبول داريم. يكي تقليد، يكي دادن خمس، چون آقا هم مردم به حرفش گوش ميدهند و هم به او پول ميدهند. ما اگر اين دو بال را قطع كنيم ديگر آقا نميتواند پرواز كند. آمدند نق ميزنند، يا روي تقليد يا روي خمس. اين بار سياسي دارد. و الا روي كرهي زمين همه جا تقليد ميكنند.
گاهي ميگويند: آقا ما كه ماليات ميدهيم ديگر خمس چيه؟ اين حداقل الفبا است. اينها كه ميگويم خودم هم خجالت ميكشم بگويم. يك مسلمان، شما بايد اينها را به مدرسه، سر كلاسها بگوييد. اصلاً خود خمس، مثل اينكه بگوييم: آقا ما چشم داريم، گوش را ميخواهيم چه كنيم؟ اصلاً كار خمس با كار ماليات دو تا است. كار چشم و گوش دو تا است.
1- ماليات را برايت حساب ميكنند. خمس را ميگويند: خودت حساب كن.
2- ماليات قصد قربت نميخواهد، با زور هم بايد بدهي. خمس را اگر قصد قربت نكني باطل است.
گيرندهي ماليات لازم نيست عادل باشد، گيرندهي خمس بايد مجتهد عادل باشد.
ماليات را ميدهي براي رفاه خودت، ميگويي: دولت اين پول را بگير، براي من رفاهيات درست كن. آتشنشاني، پارك، مدرسه، كتابخانه، درمانگاه، جاده را آسفالت كن. در جاده پليس بگذار، اين پول را بگير، مرا اداره كن. خمس را نميگويي: حضرت آيت الله العظمي اين خمس را بگير مرا اداره كن. ميگويي: اين پول را بگير و فقرا را اداره كن. اين را بگير، دين را ترويج كن. مصرفش، هم مصرفش فرق ميكند. هم گيرندهاش فرق ميكند. هم حسابرساش فرق ميكند. همهاش فرق ميكند. نميدانم چطور بعضيها همينطور دو شاخ تلفن را در برق ميكنند، دو شاخ برق را در تلفن ميكنند، ميگويند: ما كه ماليات ميدهيم،چرا خمس بدهيم؟ ماليات دهندهاش، گيرندهاش، نيتاش، مصرفش با خمس فرق ميكند. اين چه كار به او دارد.
يك كسي گوشش درد ميكرد، گفت: برو بكش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد ميكرد، كشيدم. حالا غصه هم ميخورم كه بعضي از اينها كه اين حرفها را ميزنند، خيال ميكنند روشنفكر هستند. يعني الفباي اسلام را نميدانند. چنان ژست ميگيرند كه فكر ميكند مثلاً روشنفكر است.
با يك اسلام شناس هم رابطه ندارند. يك مشت بيسوادتر از خودشان پيدا ميكنند و احساس روشنفكري ميكنند. شما اگر سؤالي هم دارد، يك شماره تلفن اسلام شناس كه دندانم را نميگيرند. يك شماره، هر مسلماني يك شماره از اسلام شناس در كيفش باشد. يك مشكلي پيش آمد، الو! چرا اسلام دست دزد را قطع ميكند؟ خوب دزدي غلطي كرد يك قاليچهاي را دزديد. حالا دستش را قطع كنيم تا آخر عمر پهلوي زن و بچهاش آبرو ندارد. كسي دخترش را نميگيرد. به پسرش زن نميدهند. اين قوانين خشن براي چيه؟ او در تلفن جوابت را ميدهد. بله آقا هركس دزدي كرد دستش را، 26 شرط دارد.
سؤال ديگر: آقا ما كه ماليات ميدهيم ديگر چرا خمس بدهيم؟ در تلفن از او بپرس. آقا، تقليد براي چيه؟ مگر خودمان عقل نداريم؟ آدمي كه عاقل است چرا نگاهش به… تقليد در همهي كرهي زمين هست. خود مراجع هم تقليد ميكنند. وقتي مريض ميشوند دكتر ميروند.
آقا اين ولايت فقيه چيه در جمهوري اسلامي؟ ولايت فقيه يعني يك نفر حرف آخر را بزند. در همهي دنيا يك نفر حرف آخر را ميزند. يك شماره تلفن اسلام شناس بايد باشد، وگرنه با يك نيم دقيقه دين مردم را متزلزل ميكنند. دو تا زلزله داريم. يك زلزله براي زمين است. قرآن ميگويد: (إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها) (زلزله /1) اين زلزله براي زمين است. يك زلزله هم براي روح است. يعني از درون زلزله ميشود. يعني شخصيتاش فرو ميريزد. قرآن ميگويد: (وَ زُلْزِلُوا) (بقره /214) يعني اينها از درون زلزله شدند. بايد امنيت آبرويي، امنيت فكري باشد.
6- نقش حجاب و عفاف در امنیت اجتماعی
امنيت ناموسي، شما حق نداري نگاه به زن مردم كني. نگاه ممتد، يك نگاه ميافتد، برگشته ميشود حسابش جداست. اما همينطور به خانمي زل بزني… [چند لحظه مكث]
خلوت با اجنبي، در خانه زن داداشت هست، حق نداري آنجا نماز بخواني. مگر اينكه در خانه باز باشد. خلوت با اجنبيه. امنيت ناموسي است. حجاب و عفاف امنيت است.
جالب اين است كه باقي گناهها، خود گناه، گناه است. يك آيه داريم كه اگر گناه را انجام ندهيد، دوست داشتنش هم گناه است. مثلاً اگر كسي شراب را دوست دارد، دوست داشتن شراب گناه نيست، خوردن شراب گناه است. تنها گناهي كه دوست داشتنش هم گناه است اين است كه آبروي مردم را بريزيد. قرآن ميگويد: كساني كه (يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَة فِي الَّذينَ آمَنُوا) (نور /19) دوست دارد يك حرف زشتي را نسبت به يك مؤمني پخش كند. فلاني را ميبيني، فلاني با فلاني رابطه دارد. فلاني با فلاني عاشق است. اگر دوست داشته باشي كه پخش كني، همين دوست داشتنش هم عذاب اليم داريم. خيلي مهم است. حرف مهمي زدم. يكبار ديگر تكرار كنم.
تمام گناهان انجام دادنش گناه است. ولي آبروي مردم را لازم نيست انجام بدهي. دوست داشته باشي آبروي مردم را بريزي، همين دوست داشتنش هم گناه است. اين خيلي مهم است.
امنيت جاده، قرآن ميگويد: (سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ) (سبأ /18)، «سيرُوا فيها» در جادهها سير كنيد، «لَيالِيَ» شبها، «وَ أَيَّاماً» روزها، «آمِنينَ» در امان.
7- برخورد شدید اسلام با شایعه سازان
قرآن در آخر سورهي احزاب ميگويد: اگر اينهايي كه با شايعه، اس ام اس، اينترنت، ماهواره، اگر كسي با شايعه جامعهي اسلامي را متزلزل كرد. ميگويد: اين را بايد گرفت و تكه تكهاش كرد. اوه…! (وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً) (احزاب /61) اين عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ» اگر منافقين دست از كارشان بر ندارند، «وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ» عربيهايش قرآن است. «مُرْجِفُونَ» رَجَفَ، تَرجُفُ، راجفه، در قرآن است. رَجَفَ يعني زلزله، اگر آنهايي كه در جامعه با شايعه زلزله ايجاد ميكنند، اگر دست برندارند از ايجاد شايعه، پخش شايعاتي كه آقا سه روز ديگر قحطي ميشود. نه روز ديگر بيشتر در سيلوها گندم نيست. بنا است ناوگان كجا به كجا بيايد. بنا است… اگر كسي با يك كلماتي در جامعهي اسلامي شايعه بياندازد، ميگويد: اگر دست برندارد، «لَنُغْرِيَنَّكَ» پيغمبر تو را بر آنها ميشورانيم. آنها را قلع و قمع ميكنيم. (لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً) (احزاب /60) حق ندارند در اين شهر زندگي كنند. به نقاط دور تبعيدشان كن. بعد هم ميگويد: «وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً». به بدترين وضع كشته شود. مردم امنيت ميخواهند! بگويم، نگويم؟ خواندي؟ روزنامه را ديدي؟ شنيدي؟ نوارت را تكثير كنيم. تيتر روزنامه را يك تيتري بگوييم كه دلهره ايجاد كند. تحليلهاي سياسي ما ايجاد دلهره كند. مردم حق دارند آرام زندگي كنند. خبر داري يا نداري؟ حتي اگر رد كنيم.
يك كسي ميخواست يك آقايي را خرابش كند، گفت: اين آقا سوادش حرف ندارد. اين آقا تخصصاش حرف ندارد. اين آقا دلسوزياش حرف ندارد. كلي تعريف كرد. اما اينكه ميگويند: بهايي است، من تحقيق كردم بهايي نيست. گفتم: اين بهايي است!!!؟؟؟ گرچه گفت: بهايي نيست اما در افكار عمومي شوك وارد كرد، يعني زلزله انداخت. گاهي وقتها ميگويي نيست، ولي گناه هست پاي آن مينويسند. مثل اينكه شما پشت سر كسي بديهايش را ميگويي. من ميگويم: عجب! اين عجب يعني باقياش را بگو ببينيم. عجب! «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»! خدا عاقبت ما را بخير كند. هي «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» ميگويي. يعني چه؟ يعني باقياش را بده بيايد. يعني با «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»… اين ذكري است كه ويتامين غيبت دارد. بعضي ذكرها ويتامين غيبت دارد. بعضي نيستها ويتامين، بگوييد… هست دارد. ميگويم: نيست، تحقيق كردم بهايي نيست. ولي يعني چه؟ يعني برويد ببينيد هست يا نيست. اين مهم است.
امنيت آبرويي، امنيت از خاك، دفاع از خانه و كشور، قرآن در سورهي بقره در قصهي طالوت و جالوت، ميگويد: (وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّه) (بقره /246) ما ميخواهيم در راه خدا بجنگيم، بعد ميگويد: ميداني چرا؟ «وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا»، في سبيل الله، به پيغمبرشان گفتند: ما ميخواهيم بجنگيم، در راه خدا! بعد گفت: چطور در راه خدا ميجنگيد؟ گفت: براي اينكه «وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا» از خانه. پيداست كسي كه خانهاش را، شهرش را، وطنش را، محلهاش را، كسبهاش را، روستايش را، مزرعهاش را بگيرند، حتي اگر براي دفاع از مزرعه جبهه برود، اين هم في سبيل الله است. چون قرآن ميگويد: «في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا» امنيت!
چه طراحي براي كشور ما شد؟ يك صدام نااهل را جلو آوردند. همه دنيا پشت سرش بودند. و خدا چه لطفي به ما كرد. سلام و صلوات خدا بر كساني كه در دفاع مقدس عمودي جبهه رفتند و جنازهشان افقي برگشت. جوانهايي كه تكه تكه شدند. ما اين انقلاب را بايد با چنگ و دندان حفظ كنيم. عيب داريم، دست به هرجا بگذاري يك عيب پيدا ميشود. منتهي توجيح نكنيم. توجيح حماقت است كه بگوييم: مملكت ما همه خوب هستند. كارها همه درست است. آدم خيلي بايد احمق باشد كه عيبها را نفهمد. ما كه احمق نيستيم. توجيح حماقت است اما تضعيف جنايت است. دهها هزار جوان در دفاع مقدس از دست داديم، تا اين انقلاب را نگه داشتند. حالا بياييم تضعيف كنيم به خاطر اينكه فلاني چنين كرد. فلاني چنين كرد. چهار تا غلط هم كه ديديم نبايد تضعيف كنيم. كسي هم ايراد دارد نبايد تضعيف كنيم. توجيح حماقت است. تضعيف جنايت است. چون خون شهداست. تكميل رسالت است. مسؤوليت ما اين است كه تكميل كنيم.
خدايا كشور ما، دين ما، دنياي ما، مرز ما، انقلاب ما، مسؤولين ما، رهبر ما، آبروي ما، ناموس ما، نسل ما، هرچه كه به دادهاي در پناه امام زمان حفظ بفرما و كساني كه امنيت را به هم ميزنند، الآن تمام اتاق فكر نا امني آمريكا است. امنيت پاكستان را بر هم ميزند. افغانستان را بر هم ميزند، بحرين را بر هم ميزند. ايران را بر هم ميزند. اتاق فكر مفسد في الارض آمريكا است. خدايا شر طراحان نا امني را از سر مسلمين برطرف بفرما. مسلمانان را هم از خواب غفلت بيدار بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در سوره قریش، امنیت هموزن چه چیزی قرار گرفته است؟
1) جهاد
2) عبادت
3) انفاق
2- آیه 6 سوره توبه به کدام حق مخالفان تاکید می کند؟
1) مهلت برای فرار
2) مهلت برای تحقیق
3) مهلت برای تبلیغ
3- اسلام برای حقظ آبروی مردم چه کاری را ممنوع کرده است؟
1) تجسس
2) غیبت
3) هر دو مورد
4- تفاوت تقلید در مسائل دینی با رجوع به کارشناس در امور دنیوی در چیست؟
1) رجوع به کارشناس با تجربه
2) رجوع به کارشناس عادل
3) رجوع به کارشناس مشهور
5- در سوره احزاب سخت ترین مجازات برای چه کسانی مقرر شده است؟
1) منافقان شایعه ساز
2) کافران و منافقان
3) دوستان منافقان
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1130