نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1140
موضوع: جایگاه سلام در فرهنگ اسلامی
تاريخ پخش: 05/01/1402
عناوين:
1- سلام، اولین حق هر مسلمان بر دیگران
2- سلامت دین، مهمتر از سلامت جسم
3- سلام فرشتگان به بهشتیان در هنگام ورود
4- قلب سلیم در برابر قلب مریض
5- سلامت جامعه، در گرو دوری از شایعات و اخبار نادرست
6- دوری از حسادت و تملق در روابط اجتماعی
7- خطر سوء ظن در روابط خانوادگی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
هر شبی یک بحث حدود بیست و پنج دقیقهای از قرآن میگوییم. بحث امشب چه هست؟ بحث امشب، سلام است، همین سلامی که به هم میکنیم، سلام. – سلام یکی از نامهای خداست، خداوندی که القابی دارد، «خالِق» و «بارِئ» و «غَفور» و «غَفّار» و «شَکور» و «عَلیُّ» و «عَظیم». یکی از اسمهای خدا «سَلام» است، در قرآن آمده: (السَّلامُ) (حشر /23)، صفات خدا را که میشمارد، یکیاش هم «سَلام» است. خدا «سَلام» است یعنی چه؟ یعنی به هیچ موجودی ظلم نمیکند. – بهشتیها به هم که میرسند، سلام میکنند، (إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً) (واقعه /26)، شعار بهشت هم هست. – مؤمن که از دنیا میرود، ملائکه، عزرائیلی که میآید روح مؤمن را بگیرد، به او سلام میکنند، میگوید: (سَلامٌ عَلَيْكُمْ) (نحل /32)، اینهایی که میخوانم، همهاش از قرآن است. – ماه رمضان عظمتش به شب قدر است، شب قدر عظمتش به سلام است، (سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر) (قدر /5).
1- سلام، اولین حق هر مسلمان بر دیگران
– اوّلین حقّ هر مسلمان بر دیگری این است که هنگام برخورد به او سلام کنند، این حدّاقل حق هست، یعنی اوّلین حقّی که مسلمان بر مسلمان دارد، این است که وقتی او را دید، به هم سلام کنند. – سلام در آغاز هر سخن و نوشتهای است. سلام یعنی ای مردم، ای مخاطب از طرف من هیچ گونه ضرری به تو نخواهد رسید، تو از طرف من در امان هستی، یعنی سلام اماننامه هست، «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» یعنی تو از طرف من در امان هستی. – سلام نشانهی ادب است، کسی که سلام نمیکند، مشکل ادب دارد، نشانهی ادب است. – نشانهی تواضع است، کسی که سلام میکند، نشانهی تواضع است. – سلام علاقهی مردم را به افراد زیاد میکند. – هدیهی خدا. هدیهی مسلمان به مسلمان سلام است، شما اگر هر کسی را دیدید، خواسته باشید چیزی به او بدهید، شکلات باشد، نمیدانم هر چه باشد، یک قیمتی دارد، سلام ارزانترین هدیه به مسلمانهاست. – سلام مال زندهها نیست، مال مردهها هم هست، شما وارد حرم میشوید: «السَّلامُ عَلَیکَ یا عَلی ابنِ موسَی الرِّضا»، وقت خداحافظی هم میگوییم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا عَلی ابنِ موسَی الرِّضا»، یعنی سلام هم کلید ورود است، وارد بحث میشوی، میگویی: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ»، سخنرانیات هم که تمام شد، میگویی: «و السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ الله»، یعنی هم کلید ورود است، هم کلید خروج است. – سلام باعث بخشش گناهان میشود، کسی که زیاد سلام میکند، خدا لغزشهایش را میبخشد، از خودم نیست هان، اینها یا قرآن است، یا حدیث. – سلام شاخههای مختلف دارد و لذا یک آیه داریم در قرآن میگوید: (سُبُلَ السَّلامِ) (مائده /16)، «سُبُل» جمع «سَبیل» یعنی راهها، سلام راههایی دارد، یک راهش زبانی است، یک راهش کتبی است، یک راهش تلفن است، یک راهش دعا کردن است، یعنی برای ایجاد سلامت و پیام سلامتی راههای مختلفی است.
2- سلامت دین، مهمتر از سلامت جسم
– سلامت فقط مال جسم نیست که جسمش سالم باشد. خاطرهای هست که حتماً شنیدید. جمعهی آخر ماه شعبان پیغمبر فرمود: «مردم ماه رمضان میآید جلو، این ماه رمضان خیلی ماه مبارکی است، یک آیه قرآن خواندن ثواب یک ختم قرآن دارد، نفس کشیدن ثواب سبحان الله دارد، شبهایش بهترین شب، روزهایش بهترین روز، مفصّل در خطبهی جمعهی آخر ماه شعبان که بعدش ماه رمضان میشود، پیغمبر مفصّل، طولانی عظمت رمضان را گفت. در جمعیت حضرت امیر هم نشسته بود، حضرت امیر بلند شد، ایستاد، فرمود که: «این ماه رمضان بهترین کار چی هست؟» پیامبر فرمود: گناه نکنید، «وَرَع». بعد پیغمبر گریهاش گرفت. حضرت امیر گفت: «آقا، من یک سؤال بیشتر نکردم، گریه نداشت.» فرمود: «یا علی، در همین ماه رمضانی که اینقدر تعریف کردم، تو همین ماه رمضان تو را شهید میکنند.» حضرت امیر هم نپرسید چه کسی من را شهید میکند؟ چرا؟ کجا؟ شهید چیزی نیست، گفت: «وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي؟» (أمالی، صدوق، ص 93-96)، بحث ما سلامت است، «آن وقتی که شهید میشوم، دینم سالم است؟» بعضیها خودشان سالم هستند، دینشان سالم نیست، راحت توطئه میکند، راحت سخنچینی میکند، راحت آبروی کسی را میریزد، دین سالم، «وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي؟» یعنی سلامتی مال جسم نیست، مال دین هم هست، مسئلهی مهمّی است. – قلب سلیم هم داریم، (مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ) (شعراء /89) آیه قرآن است، یعنی بعضیها جسمشان سالم است، روحشان آلوده است، کینهای است. من دو نفر را سراغ دارم، به هم رسیدند، یکی به یکی دست داد، او تا رفت دستش را دراز کند که به این دست بدهد، فوری دستش را پیش کشید. گفت: «چرا همچین کردی؟!» گفت: «یازده سال پیش من دیدنت آمدم، تو بازدید من نیامدی! این مال یازده سال پیش!» من با خودم گفتم: «عجب! ما سرکهی هفت ساله شنیده بودیم، کینهی یازده ساله! یازده سال پیش بازدید تو نیامده، تو باید امروز با او اینطور برخورد کنی؟!» اینها مریضاند، مرض عادی هم ندارند، اینها سرطان اخلاق دارند. کسی که وقتی میگویی: «غیبتت را کردم، ببخش.» بگوید: «چشم، بخشیدم.» این قلب سالم دارد. اما «چه چی گفتی؟! چه حقّی داشتی گفتی؟! من از سرت نمیگذرم! حلالش نمیکنم! زن میگوید شیرم را به او حرام میکنم!» اینها قلبهای مریض است، (في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) (بقره /10)، جسمش سالم است، قند و اوره و فشار و آزمایشگاه که میرود، از نظر پزشکی سالم است، اما روحش آلوده است، کینهای است، بداخلاق است، زودرنج است، توقّع دارد، میخواهد همهی مردم نوکر او بشوند، سوءظن دارد، تا یک کمالی از یک کسی شنید، نیش میزند، فاطمه خانم چه غذایی پخته، ماشاءالله! برو بابا، زهرا خانم کمکش کرد! یعنی تا میگوییم آشپزیاش خوب است، یک نیش میزند که این آشپز خوب را از او بگیرد، بگوید نه، خودش نپخته، کسی دیگری کمکش کرد. فلانی چه سخنرانیای کرد! از بس پررو هست، آدم اگر رو داشته باشد، سخنرانیاش هم خوب میشود، من کمرو هستم، نمیتوانم سخنرانی کنم! چه مقالهی علمیای نوشته! مال خودش که نیست، از روی کتابها نوشته! علامت آدم مریض این است که تا یک کمال شنید، یک نیش میزند، آن کمال را از بین ببرد. دنبال این میگردد که یک سوژهای داشته باشد که این کمال را از بین ببرد.
3- سلام فرشتگان به بهشتیان در هنگام ورود
– قرآن وقتی میخواهد نعمتهای اهل بهشت را بگوید، اوّل میگوید: «آمِنین»، (ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ) (حجر /46)، داخل بهشت بشوید با سلامتی، در امان هستید، بعد میگوید حورالعین هست، باغ هست، بهشت است، نهر جاری است، چی هست، یعنی همهی نعمتهای بهشت را وقتی میخواهد ببرد، در رأس همه، اوّل همه بحث امنیت و سلامتی است. – به آدمهای سالم بگو: (سَلامٌ عَلَیْکُمْ) (انعام /54)، ولی به آدمهای منحرف نگویید: «سَلامٌ عَلَیْکُم»، چون این منحرف است، ممکن است لجباز باشد، بگو: (وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى) (طه /47)، یعنی سلام بر کسانی که راه حق را میروند. یک نامه هم امام به گورباچف نوشت، آخر نامهی به گورباچف نگفت: «و السَّلامُ عَلَیکُم»، گفت: «وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى»، سلام بر کسانی که راه حق را بشناسند و بروند، نگفت سلام بر تو، گفت: سلام بر آن کسی که … مخاطبم هم معلوم باشد که به چه کسی سلام میکنیم. – شب قدر سلامتیاش طولانی است، (سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر) (قدر /5)، یعنی از اوّل شب قدر تا آخر شب قدر سلامتی است. – خب این حرفها به چه درد ما میخورد؟ بچّههایتان سالم هستند؟ شما همهتان معمولاً، دختر و پسر دارید، فکر دخترتان سالم است؟ فکر پسرتان سالم است؟ در خانواده مسئلهی بدبینی و سوءظن و کینه و اینها نیست؟ اصلاً رفتارمان با خانممان، با همسرمان سالم است؟ خانم کاری میکند که شوهرش نفهمد؟ شوهر کاری میکند که خانمش نفهمد؟ زندگی قایم موشکی. با هم صاف نیستیم، روحمان پیچ دارد.
4- قلب سلیم در برابر قلب مریض
– قرآن میگوید: قلب سالم ارزش دارد، (إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ) (شعراء /89) ستایش میکند آنهایی را که روز قیامت وقتی میآیند، قلبشان پاک است، یعنی غیر خدا در قلبشان نیست، کینه در قلب خودشان نیست، تکبّر نیست. ما گاهی وقتها همینطور یک کسی را هم میبینیم، همینطور نگاهش میکنیم، خب بگو سلام. میگوییم نه، من فوق لیسانس هستم، او دیپلم، او باید به من سلام کند، من خانم بزرگ هستم، او عروس، او باید سلام کند، اوّل او باید به دیدن ما بیاید، این قلبهایی هست که (في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) (بقره /10). پیغمبر فرمود: من به بچّهها سلام میکنم و تا آخر عمرم سلام به بچّهها را ترک نمیکنم. (بحار الأنوار، ج 16، ص 215) این یعنی چه؟ پیغمبر به بچّهها سلام کند و بعد هم تا آخر عمر سلام به بچّهها خواهم کرد؟ بخیل چه کسی است؟ ما میگوییم بخیل کسی است که پول دارد، نمیدهد، ولی حدیث داریم رئیس بخیلها کسی است که در یک سلام کردن هم بخل دارد. (تحف العقول، ص 248) خب بگو سلام، نه، من ریش سفیدم، سابقهی من بیشتر از او هست، مدرک من بالاتر است. قلب سالم، اگر قلب سالم باشد، امام رضا به آن توجّه میکند، اگر لیوان سوسک باشد، کاه باشد، گرد و خاک باشد، شما شیرینی، شربت، چایی داخلش نمیریزید، قلبی که سالم نیست، امام رضا چی؟! در قلب کینهای؟! اگر میخواهید از امام رضا هم حاجت بخواهید، قلبتان را صاف کنید، همین الآن نیّت کنید، خدایا یک افرادی فحشم دادند حلال، غیبت کردند حلال، تهمت زدند حلال، به من جسارت کردند حلال، قلب را صاف کن، بعد بگو. پیرمرد متدیّنی جوانی داشت، از دنیا رفت. وقتی میخواستند جوان را خاک کنند، داخل قبر بچّهاش رفت. جنازهی بچّهاش را گرفت و در قبر خواباند، این کلمه را گفت، خیلی جملهی قشنگی است، گفت که: «خدایا این بچّهی جوان خیلی من را اذیت کرده، برای تو هم بندهی خوبی نبود، من از حقّ پدریام میگذرم، حلالش میکنم، تو هم از حقّ خداییات بگذر، ببخشش.» چهقدر آدم بامعرفتی است. قلب سالم. کسی را خراب نکنیم. یکی کسی را میخواهیم خراب کنیم، با دلیل خراب کنیم، همینطور نگوییم بردند، خوردند. بله، بردند، خوردند، خدا لعنتشان کند، ولی همه که نبودند که، اگر یک میوهی خربزهی یک منطقهای خوب نبود، منطقه که گناه نکرده، این خربزه بیمزه هست، این بازاری کلاهبرداری کرد، این اداری رشوه گرفت. شما چرا همه را میگویید؟ عربها چهطورند، کاشیها چهطورند، یزدیها چهطورند، ترکها چهطورند، فارسها چهطورند، چرا همه را میگویی؟! خیلی وقتها یک چیزی میگوییم، اصلش پایش به هیچ جا بند نیست. یک وقت پای تلویزیون نشسته بودم، دیدم یک کسی آمد، گفت: «بعضی اشعار از همهی شعرها معروفتر است، از همه هم دروغتر است.» آن وقت شروع به خواندن کرد، گفت: «اَتَل مَتَل توتوله»، «اَتَل» در کتابهای لغت یعنی چه؟ «مَتَل» یعنی چه؟ گاو حسن، حسن کیه؟ گاوش چیه؟ شیر ندارد، سینه ندارد، نمیدانم اردستان است، زن کردی بستون، برو هندوستان، هندوستان که زن کرد نیست، زن کرد کردستان است. از اوّل شعر تا آخر شعر یک کلمه حرف حسابی داخلش نیست، تمامش چرت و پرت است.
5- سلامت جامعه، در گرو دوری از شایعات و اخبار نادرست
قرآن یک آیه دارد، میگوید: (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات /6)، هر خبری را گوش ندهید. اِس اِم اِس بود، آقا در سایتها نوشتند، باسمه تعالی غلط کردند، مگر یک چیزی در سایت آمد، راست است؟! در همهی سایتها آمده، ممکن است همهی سایتها دروغ بگویند. تا تحقیق نکردیم، چیزی را قبول نکنیم، این یک. دوّم اگر ثابت شد، به خودش بگوییم، چرا به دیگران میگوییم. سوّم این آخوند خراب کرد، چه کار داری به باقی آخوندها؟! چند وقت پیش یک کسی گفت کارت دارم، از آشناها، رفیق ما بود، برادر دو شهید هم بود. آمد گفت: «آقا ما دیگر در انتخابات شرکت نمیکنیم، برای اینکه فلان انتخاب اینجا فلان شد، فلان انتخاب چنین شد، چنین شد، چنین شد، چند مورد که در انتخابات ما رأی دادیم به کسی، ولی آن کسی که میخواستیم نیست». به او گفتم: «اگر خانم شما مریض شود، او را دکتر ببری، نسخه بدهد، بگوید نسخه را از داروفروشها بخر. شما شش تا، هفت تا داروفروش رفتی، همه بسته هستند، چه میکنی؟ برمیگردی خانه، میگویی آقا داروفروشها بستهاند؟!» یک داروفروشی شبانهروزی باز باشد، شما حق نداری دست خالی برگردی. گفتم: «روی کرهی زمین یک آدم خوب نیست.» چرا، یک آدم خوب هست. خب همان را باید تقلید کنی. نمیتوانی بگویی چون هفت تا بد شدند، من دیگر به هشتمی … مگر آدم خوب در هفت نفرند؟ هشت نفرند؟ بیست نفرند؟ چهل نفرند؟ فلان امام جمعه، فلان نمایندهی امام، نمیدانم فلان نمایندهی مجلس، فلان شخص از خبرگان، وکیل، وزیر، سفیر، هر کس خراب شد، اگر ثابت شد، خودش خراب شده، چه کار به بستگانش دارید؟ یک زن حاملهای خلاف کرده بود، او را بردند شلّاقش بزنند، زمان خلیفهی دوّم عمر، حضرت گفت: «این خانم را کجا میبرید؟» گفتند: «میبریم او را شلّاقش بزنیم». گفت: «حامله هست، خودش زناکار بوده، بچّهی تو شکمش چه گناهی دارد؟ صبر کنید، وضع حمل بشود به سلامتی، بعد حکمش چیز دیگری میشود، نباید به خاطر یک زن که حامله هست، بچّهاش را هم ما بکشیم.» آن هم به اندازه. مجرمی را پهلوی حضرت علی آوردند، گفتند: «شلّاقش بزنید». حضرت شلّاق را به قنبر داد، گفت: «به او بزن». وقتی زد، حضرت فرمود: «چند تا زدی؟» گفت: «اینقدر» گفت: «سه تا اضافه زدی، من گفتم چند تا بزن». شلّاق را از قنبر گرفت، به قنبر گفت: «بخواب». قنبر را خواباند، آن سه تایی را که قنبر زیاد زده بود، حضرت امیر پس او زد. به اندازه.
6- دوری از حسادت و تملق در روابط اجتماعی
تجلیل هم میکنیم، باید به اندازه باشد، اگر نیم کیلو خوبی دیدی، یک کیلو ستایش کردی، معلوم میشود آدم چاپلوسی، حضرت امیر میفرماید: «الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ» (نهج البلاغه، حکمت 347)، حمد و ثناء، ستایش و تجلیل بیش از اندازه «مَلِق» است، یعنی تملّق است، نیم کیلو خوبی دارد، چرا یک کیلو تعریف کردی؟ چاپلوسی است، کمش گذاشتی، حسادت است (نهج البلاغه، حکمت 347)، نیم کیلو خوبی دارد، میگویی ده گرم خوبی دارد. آقا چند میلیارد برای این بیمارستان خرج کرد. برو بابا، اینها چند میلیارد پهلویشان یک قرون است! به چند میلیارد هم میگوید چیزی نیست، این حسادت است. آدم حسود خوبیها را لقّش میکند، میگوییم چند میلیون برای بیمارستان داد، میگوید چیزی نیست، ارزشی ندارد. پس ببینید هر چیزی را باور نکنید. قرآن میگوید اگر فاسق خبر داد، تحقیق کنید، من حالا میخواهم یک چیزی اضافه بگویم، میخواهم بگویم اگر عادل هم خبر آورد، دو تایی اگر گفتند، به یک عادل هم اکتفا نکنید، چون این عادل ممکن است یک چیزی را خوانده باور کرده، یک کسی، یک چیزی را به او گفته، این باور کرده، حرف افراد مؤمن را هم اگر دو تا، سه تا شدند، قبول کنید، چون ممکن است مؤمن اعتماد کرده و براساس اعتمادش حرفی را زده، تحقیق میکنی، خلاف درمیآید. قلب سالم قلبی است که دنبال کینه، بهانه، سوژه دست گرفتن، از کاه کوه نسازد، مو را طنابش نکند و بعد با این طناب دیگران را خفه کند، هر چیزی را زود قبول نکند، زودباوری بد است، دیرباوری هم بد است که هر چه به او میگویی، قبول نمیکند، نه زودباور باشیم، نه دیرباور، حقباور باشیم، اگر دلیل داشت، قبول کن، اگر دلیل نداشت، قبول نکن. این خاطره را یک وقت در تلویزیون گفتم. یک وقت در خانه را زدند، در را باز کردم، دیدم چند تا مرغ آوردند. گفتم: «چی هست؟» گفت: «این مرغها را برای شما آوردند.» گفتم: «چه کسی داده؟» خلاصه، گفتم: «نمیگیرم، باید به من بگویی چه هست.» گفت: «آقا من یک مرغداری دارم، در راه فلان جادّه، سالهاست میگویند این مرغداری مال قرائتی است که تو تلویزیون است، سودش را من میخورم، ولی مردم فحش به تو میدهند، دلم برایت سوخت، گفتم یک بار برای قرائتی چند تا مرغ ببرم. حالا این عوض آن.» اوّل که مرغ داشتن عیب ندارد، مرغداری هم عیب ندارد، اسلام نمیگوید که: «چرا داری؟»، میگوید: «از کجا آوردی؟» ممکن است کسی سرمایهای داشته باشد از راه حلال، مگر میشود؟ بله، من و شما کنار دریا میرویم، تور میاندازیم، من تور را بالا میکشم، هشتاد تا ماهی گرفتم، شما تور را بالا میکشی، هشت تا ماهی گرفتی، من پولدار میشوم، شما فقیر میشوی، هیچ کمفروشی هم نبوده، رشوه هم نبوده، پارتیبازی هم نبوده، اختلاس هم نبوده، نمیدانم، هیچی، هیچی نبوده، طبیعی طبیعی، گاهی وقتها انسان پولدار میشود طبیعی. اسلام نمیگوید که: «چرا داری؟»، میگوید: «از کجا آوردی؟»، «ارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَك» (نهج البلاغه، نامهی 40)، حسابت را بیاور، من بازبینی کنم، از کجا آوردی؟ اوّل هر چه شنیدیم، باید تحقیق کنیم، اگر فاسق هست، رد کنیم، اگر عادل است، دنبال یک عادل دیگر هم بگردیم، دو تا شاهد عادل که شدند، قبول کنیم. اگر ثابت شد عیب دارد، به خودش بگوییم، اگر به خودش میگوییم، به همسایههایش نگو. آقا بنده در ماشین نشستم، رانندهای بد رانندگی میکند، شما میبینی و میگویی: «شیی، این هم آخوندها!»، بابا این آخوند نبود، این یک راننده بود، این هم یک نفر بود، یک نفر راننده گناهش را گردن آخوند میگذارد، بعد هم نه یک آخوند، میگوید این هم این آخوندی که سوارش شده، بعد میگوید آخوندها، همهی آخوندها را زیر سؤال میبرد، برای اینکه یک رانندهای، اینطور نباشیم، دینفروشی این است.
7- خطر سوء ظن در روابط خانوادگی
– سلام، یعنی فکر سالم، سوءظن نداشته باشیم، چشم سالم، نگاه به زن مردم اگر سالم نباشد، حرام است. کسی به خانمی به قصد زیبایی نگاه کند، شکلش را برانداز کند، نگاه به ناموس حرام است، نگاه با قلب غیر سالم. – آدم اگر سالم باشد، خدا جریمههایش را هم کم میکند. یک بنده خدا کولبری، میگوییم آقا این بستهی شکستنی را میخواهیم به فرودگاه ببریم یا گاراژ، این بنده خدا باربر است دیگر، یا روی چرخ میگذارد، یا روی دوش میگذارد، برود، پایش را پوست خیار میگذارد، لیز میشود، شکستنیها میشکند، باید تاوان بدهد؟ نه، این با قلب سالم آمده برای شما کار بکند، حالا منتها لیز شده، افتاده، شکسته شده، نباید تاوان گرفت. آقا بچّهای وسط خیابان است، شما میترسی ماشین به او بخورد، دست بچّه را میگیری، او را به کنار دیوار میبری، میگویی: «آقا جان اینجا بشین»، خب این به قصد خیر این کار را کردی، منتها از سوراخ دیوار یک عقرب میآید، بچّه را میگزد، شما نباید تاوان بدهی، آن بنده خدا به قصد خیر بچّهی شما را از وسط خیابان که به موتور و ماشین نخورد، کنار دیوار برد، حالا از دیوار یک عقرب او را گزید، مسئول نیست، یعنی اگر قلب شما سالم باشد، جریمهات هم نصفه میشود، این چند جمله راجع به سلام بود. یک دعا میکنم، خدایا به آبروی پیغمبر و اهل بیتش فکر ما را سالم، قلب ما را سالم، چشم ما را سالم، زبان ما را سالم، اقتصاد ما را سالم، سیاست ما را سالم، محبّت ما را سالم، نگاههای ما را سالم، تمام زندگی ما را سلام قرار بده و همهی ما را برای همیشه، از همهی انحرافات حفظ کن. «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»
«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1140