نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1142
1- برتري شهادت بر همه نيكيها و خوبيها 2- حيات برزخي شهيدان و نشانههاي آن 3- خاطرهاي از مرحوم شيخ عباس قمي، صاحب مفاتيح الجنان 4- پاداش شهيد از هنگام شهادت 5- حفظ وصيتنامهها و خاطرات شهداء 6- پيروي از امام حسين(عليهالسلام)، مهمترين انگيزهي شهداء 7- نقش مساجد در اعزام رزمندگان به جبهههاي جنگ 8- نقش طلّاب و دانشجويان در صحنههاي دفاع مقدّس
موضوع: جايگاه شهيدان در نظام اسلامي
تاريخ پخش: 22/12/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در محضر مبارك خانوادههاي شهدا هستيم. در سالني كه مربوط به بنياد شهيد است. بحث هم در هفتهي وحدت، پخش ميشود. من در ايام جنگ راجع به شهيد يك بحثي داشتم. ديشب حدود چند ساعتي توفيق بود مطالعه كردم. به آن بحث با يك چيزهايي اضافه نظام دادم. موضوع نقش شهيد، جايگاه شهيد، بعد ميآييم انگيزهي شهيد، از چه طبقهاي، از چه صنفي، فرزندان شهيد، و خانواده، والدين، وصيتها، وظيفهي ما و دولت. اينها موضوعهايي است كه ميخواهم صحبت كنم. اما نقش شهيد؛ در اينجا سه كلمه هست، قوام، دوام، نظام! نقش شهيد در صدر اسلام سبب قوام دين بود. شهداي كربلا سبب دوام دين شد. شهداي انقلاب سبب نظام اسلامي شد.
1- برتري شهادت بر همه نيكيها و خوبيها
افراد هنرشان را، مثلاً يك هنرمند هنرش را به جامعه عرضه ميكند. يك مبتكر، ابتكار. صنعتگر، صنعت. همهي افراد آثاري از خودشان را به جامعه تحويل ميدهند. اما شهيد همهي خودش را تحويل ميدهد. يعني نميتوانيم مثلاً بگوييم: نقش شهيد مثل نقش يك خواننده، صنعتگر، نميدانم مبتكر، قهرمان، چون همهي افراد يك بخشي از آثارشان را به جامعه عرضه ميكنند. اما شهيد خودش را عرضه ميكند. در قرآن پاداشها چند نرخ دارد، نرخهاي قرآن. بعضي كارها نرخش («ضِعف») است يعني دو برابر! («ضِعف») را مثل ضَعف مينويسند. بعضي آيات ميگويد: («ضِعف») دو برابر، بعضيها آيات ميگويد: («اضعاف»)! يعني چند برابر. بعضي آيات ميگويد: («فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها») (انعام/160) ده برابر! به انفاق كه ميرسد ميگويد: بعضي انفاقها 700 برابر ميشود. («كَمَثَلِ حَبَّة») (بقره/261) مثل دانهاي كه ميكاري، از يك دانه هفت خوشه بيرون ميآيد، در هر خوشهاي هم صد دانه! («في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّة») (بقره/261) يعني يك، هفتصد ميشود. بعد ميگويد: («وَ اللَّهُ يُضاعِف») (بقره/261) يعني از هفتصد هم بيشتر! خوب اگر انفاق مال هفتصد برابر ميشود، انفاق جان چقدر؟ شهيد جان ميدهد. تكرار ميكنم. از اول! بعضي پاداشها دو برابر است. عربي آن چه بود؟ («ضِعف»)! بعضي پاداشها چند برابر. عربياش چه بود؟ («اضعاف»)! بعضي پاداشهاده برابر است. در قرآن چه بود؟ («عشر») عاشورا، دهم! («عشر»)! بعضي پاداشها هفتصد برابر، پشت سر هفتصد برابر ميگويد: («وَ اللَّهُ يُضاعِف») پيش از هفتصد برابر، تازه اين براي پرداخت مال است. و شهيد مال نداده است. چه داده؟ جان داده است. يعني نميشود حسابش را كرد.
2- حيات برزخي شهيدان و نشانههاي آن
خوب، جايگاه شهيد. راجع به جايگاه شهيد چند مسئله هست خدمتتان بگويم. جايگاه شهيد. قرآن ميفرمايد: («)بَلْ أَحْياء»(بقره/154) روي كلمهي («بَل») يك چيزي بگويم. در قرآن گاهي ميگويد: («سُبْحانَه») گاهي ميگويد: («كلاًّ») گاهي ميگويد: («بَل») اين سه تا كلمه، («سُبْحانَه») منزه است او، («كَلاًّ») يعني نخير اين كه تو ميگويي غلط است. («بلْ») يعني اينطور كه فكر ميكني غلط است. معمولاً اين سه كلمه را در قرآن يك جاهايي ميگويد كه ميخواهد بگويد: تحليل تو كشك است. تو بيخود اينطور فكر ميكني. مثلاً ميگويند: خدا اولاد دارد؟ ميگويد: («سُبْحانَه») منّزه است خدا، اولاد! نميدانم خدا عاجز است. ميگويد: («سُبْحانَه») خدا فقير است، («سُبْحانَه»)! («سُبْحانَه») يعني چرا داري چرت و پرت ميگويي؟ منزّه است خدا اين حرفها را نزن. به همين خاطر ما روي شعر مثنوي هم حرف داريم كه ميگويد: ديد موسي شباني را به راه! مگر ميشود يك شبان هرچه دلش ميخواهد بگويد؟ اينكه نميشود هرچه دلش ميخواهد بگويد. تازه خدا به موسي دعوا ميكند. («سُبْحانَه») يعني اين فكرها را نكن. كلمهي («كَلاًّ») يعني چه ميگويي؟! براي خودت ميبافي. تحليلهايت چيست؟ كشك است! مثلاً ميگويد: امسال خوب شد. («رَبِّي أَكْرَمَن») (فجر/15) امسال بد شد. وضع ما بد است. ميگويد: («كَلاًّ») اينطور نيست كه ميگويي. («رَبِّي أَكْرَمَن»)، («رَبِّي أَهانَن») (فجر/16) («أكرَمَن») يعني اكرام كرده، («أَهانَن») يعني اهانت كرده است. چه ميگويي امسال خدا به ما داد؟ امسال خدا رويش را به ما كرد؟ امسال خدا پشتش را به ما كرد؟ اين حرفها چيست؟ («كَلاّ») اينطور نيست. («بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيم») (فجر/17) پارسال به تو داديم، به يتيم ندادي امسال از تو گرفتيم. اين («كَلاّ») يعني تحليلهايت… يكي هم ميگويد: («بَل») به كساني كه شهيد شدند نگوييد مردهاند! («بَلْ أَحْياء» «بَل») يعني حتماً! حالا اين («أَحْياء») بعضيها ميگويند(«أَحْياء») يعني نامش را به نيكويي ببرند. ميگويد… چه؟ ظاهراً شعر سعدي است.
اين يك معناست كه سعدي كرده است. اينكه ميگويند: شهيد زنده است يعني نامش به نيكي زنده است. خوب خيليها شهيد نشدند باز هم نامشان به نيكي هست. يعني مثلاً ميخواهيم بگوييم: شهيد مثل فلان قهرمان است. فلان نميدانم، اين («أَحْياء») شوخي نكنيد. («أَحْياء») يعني زنده هستند. چون قرآن پشت سر («أَحْياء») حرفهايي زده است. ميگويد:
(فَرِحينَ) (آلعمران/170)شادي ميكنند. نام كه شادي نميكند. («يَسْتَبْشِرُون») (آلعمران/170) بشارت ميدهند. خوش و بش دارند. («يُرْزَقُون») (آلعمران/169) رزق داده ميشوند. كاميابي دارند. («يُرْزَقُون»)! ببينيد اينها… شهيد شاد است. فرح است. به حق زنده است. اصلاً آثار شهادت، من يادم نميرود. يكي از منبريهاي معروف كه جمعيتهاي چند هزار نفري داشت، وقتي ميخواست بگويد: من منبري موفقي هستم، ميگفت: كنار آن سالني كه من كار ميكنم يك شراب فروشي بود. از مومنين و مومنات پول جمع كرديم. آنقدر به اين شراب فروشي داديم كه شراب فروشي مغازه را جمع كرد يك خيابان ديگر رفت! اين هنر يك واعظ درجه يك زمان شاه بوده است. كه با زور پول جاي يك شراب فروش را عوض كند. خوب اين زنده بودن آقاي واعظ، حالا بگويم همهي ايران او را ميشناسند. واعظ معروف، زنده بودنش اينقدر زور داشت. كه با پول جاي شراب فروش را عوض كرد. الآن شهيدها نيستند ولي ما شراب فروشي علني نداريم. مرحوم مطهري كتابهايش ده هزار تا چاپ ميشد. بعد از شهادتش و در سايهي انقلاب كتابهايش ديگر صد هزار تا، صد هزار تا به زبانهاي مختلف دنيا چاپ شد. من طلبه هستم. زمان شاه كلاسهاي من 20، 40 تا، 50 تا فوقش صد تا، دويست تا، الان سي سال است كلاس ميليوني دارم. خوب اين صد تا براي من است. 20 تا براي من است. 40 تا براي من است. تمام اين براي شهدا است. چه كساني در جلسه بودند. بعد چه كساني مجلس خبرگان اول رفتند؟ آيت الله صدوقي، آيت الله اشرفي، آيت الله مدني، آيت الله دستغيب، چه كساني! چه كساني رفتند و چه كساني آمدند؟! چند تا شهرهاي ما نماز جمعه داشت؟ الآن شما كه هستيد حريف دختر و پسرت ميشوي؟ نود و پنج، شش درصد بچههاي شهدا در دبيرستانها و در دانشگاهها هم حجابشان بدتر است و هم سيما و حركتشان! البته در بچههاي شهدا هستند بچههايي كه مثلاً ضعف دارند. اما بالاي نود درصد خانوادههاي شهدا خوب ببينم تو كه… ما كه پدر هستيم، بالاي سر بچهمان هستيم حريف بچهمان نميشويم. آنكه نيست بچهاش بهتر از آن است كه هست. پس پيداست ببينيد اين كه ميگويند شهيد زنده است يعني مواظب بچه اش است. هم حراست ميكند از بچهاش! هم براي بچهاش نظارت ميكند. حواسش جمع است. البته فقط شهدا نيستند. اولياي ديگر هم هستند.
3- خاطرهاي از مرحوم شيخ عباس قمي، صاحب مفاتيح الجنان
همين صاحب مفاتيح شيخ عباس قمي، به خواب بچهاش آمد گفت: من يك كتاب از يك نفر قرض كردم و اين را يادم رفته است بدهم. اين دين مردم نزد من است. سريع برو بده. علامت كتاب هم اين است. در كتابخانه ميروي، كتاب جلدش اينطور است. صفحاتش اينطور است. نشانهي كتاب را داد. آقازادهاش گفت: من از خواب بيدار شدم. رفتم كتاب را پيدا كردم. با دو رفتم كه به صاحبش بدهم. كنار در افتادم. كتاب زمين افتاد يك خرده زخمي شد. پاكش كردم رفتم دادم. دومرتبه آشيخ عباس قمي، به خوابم آمد. گفت: اين كتاب كنار در خانه افتاد. زخمي شد. شما بايد به صاحبش بگويي. اين، آن نيست. زخمي شده است. يا تفاوتش را بدهي. يا عذرخواهي كني. حلالت كند! ببينيد ما زير نظر هستيم. ما خودمان خيال ميكنيم خواب هستيم. هم شهدا، هم اولياي خدا، اينها كارهاي ما را نظارت دارند. خوب، («يُرْزَقُون»)، («فَرِحينَ»)، («يَسْتَبْشِرُون»)، اميرالمومنين چقدر فضيلت داشت؟ حضرت امير 70 كمال دارد كه احدي ندارد. هيچ كجا نگفت: رستگار شدم. جاي پيغمبر در شب هجرت خوابيد. نگفت: «فُزتُ»! داماد شد، داماد پيامبر نگفت: «فُزتُ»! هزار باب علم رويش باز شد. نگفت: «فُزتُ» هيچ كجا «فُزتُ» نگفت. تا شهيد شد «فُزتُ» گفت. اين جايگاه شهيد است. خوب سراغ بحث بعد برويم.
4- پاداش شهيد از هنگام شهادت
و اما پاداش شهيد! با اولين قطرهي خونش همهي گناهانش بخشيده ميشود. تا ميافتد سر در دامن حورالعين ميگذارد، با لباسهاي بهشتي، معطر ميشود. جايش را در بهشت ميبيند. اجازهي گردش در همهي بهشت به او داده ميشود. مقام شفاعت دارد، ميتواند از ديگران شفاعت كند. حتي لغزشهايش را به خودش نشان نميدهند. از در مخصوص وارد ميشود. قبل از همه وارد ميشود. در بهشت جايگاه مخصوص دارد. اينها جايگاه شهيد است. يك خاطره بگويم.
مرحوم مطهري نهج البلاغه تدريس ميكرد. رسيد به اينكه بهشت دري مخصوص شهدا دارد. نهج البلاغه را زمين گذاشت گفت: من يك دعا ميكنم شما آمين بگوييد. گفت: خدايا! در نهج البلاغه داريم بابي است مخصوص شهدا، خدايا مطهري را هم از اين در وارد كن. 20 سال قبل از شهادتش براي شهادت خودش دعا كرد. امام سجاد در دعاهايش داريم، كه خدايا مرگ مرا شهادت در راه خدا قرار بده. خوب، شهدا خيلي به گردن ما حق دارند. اگر كسي يك دوربين عكاسي به ما بدهد تا آخر عمر از او تشكر ميكنيم. حتي گاهي وقتها يكبار كرايهي ما را بدهند. پول بستني ما را بدهند. نميدانم يك وامي به ما بدهند. مثلاً يك جايي كمكي به ما بكنند، آنوقت اينها از جانشان گذشتند. از هوسهايشان گذشتند. بچههايشان را بيسرپرست گذاشتند. همسر و پدر و مادرشان را به سوگ نشاندند. اينها خيلي به گردن ما حق دارند. حالا انگيزهها چيست؟
5- حفظ وصيتنامهها و خاطرات شهداء
بنياد شهيد هفتاد هزار وصيتنامه جمع كرده است. آمار شهدا 220 هزار تا هستند. با بمباران و تبعاتش! حدوداً 220 هزار شهيد داريم. تا حالا 70 هزار وصيت نامه جمع شده است. من يك چيزي اينجا بگويم. خانوادههاي شهدا! ممكن است يك خاطراتي از شهيدتان داريد. اين را بنويسيد به بنياد شهيد بفرستيد. ببين مردم الآن از پوست پرتقال مربا درست ميكنند. از خردههاي آهن ميبرند ذوب ميكنند. خرده شيشه، خرده آهن، خرده مقوا، يعني از چيزهاي ريز هم، نانهاي خرد را گاوداري مي برند شير ميكنند. وقتي از خرده آهن و خرده نان و خرده مقوا استفاده ميكنند، ما يك خاطرات خوبي از وصيت نامه داريم. من خودم الآن غصه ميخورم، يك عكسهايي با يك افرادي داشتم كه اي كاش آن عكسها را الان در آلبوم جمع كرده بودم. اينها را بايد نگه داشت.
يك خاطره بگويم. امام صادق(ع) مهماندار شد. به مهمانش گفت: پيراهني كه اميرالمومنين پوشيده بود به مسجد كوفه رفت ضربت خورد، و خونهاي سر به آن پيراهن ريخت، آن پيراهن را من حفظ كردم. ميخواهي ببيني؟ گفت: آره! معلوم ميشود خوب اميرالمومنين، بعد امام حسن، امام حسين، امام سجاد، امام باقر، يعني چهار، پنج نسل امام صادق اين پيراهن را حفظ كرده است. يعني چه؟ يعني ما بايد خاطرات شهدا را حفظ كنيم. اگر يك خاطرهاي يك كسي دارد، اين خاطرات را بگوييد. اين خاطرات خيلي مهم است. خاطرات مهم است. اينها را آدم جمع كند. هركسي، مثلاً من خودم خاطرات كارهاي خودم را جمع كنم. خيلي ميشود! چند وقت پيش يك نامهاي دست من رسيد كه آقاي قرائتي حق حيات به گردن من داري. به اين دليل. زني هستم ازدواج كردم. شوهر من معتاد شد. بچهدار شد. وضع داخليمان چنين، چنان، چنين، چنان به قدري به من فشار آورد كه تصميم گرفتم خودكشي كنم. مادرشوهرم و بچهها را از خانه بيرون كردم، يك طنابي هم آويزان كردم، ديدم ديگر خسته شدم. بعد تا رفتم خودم را به طناب آويزان كنم گفتم: بروم تلويزيون را روشن كنم صدايش را هم بلند كنم، كه يك صدايي در اتاق باشد كه اگر خِرخِر كردم، صداي خِرخِر مرا مثلاً كسي نفهمد. ميگفت: تا تلويزيون را باز كردم، ديدم تو ميگويي: و اما گناه خودكشي! حالا من اين بحثها را چند ماه قبل پر ميكنم. تا وقتي پخش شود. ميگفت: گوش دادم و استغفر الله ربي و اتوب اليه! گفتم: خدايا چشم صبر ميكنم. رفتم طناب را باز كردم. بعد هم شوهرم از اعتياد آزاد شد و وضع من چنين و چنان شد و اصلاً زندگيام زير و رو شد و خوب شدم. ببين اين دست من كه نيست. اين هيچ ربطي به سواد و نميدانم بيان و هيچ، هيچ، هيچ، خود خدا! خود خدا اين كار را ميكند. اين يك خاطره است. خوب من الآنببينيد اين يك خاطره است. اگر كسي… حالا مثلاً ممكن است صدها خاطره باشد. خاطرههاي مثبت، خاطرههاي منفي، منتهي خاطرههاي منفي را لو ندهيد. حالا ممكن من يك دسته گلي هم آب دادهام، يعني يكي از چيزهايي كه حرام است اين است كه آدم عيبهاي خودش را به ديگران بگويد. اسلام اجازه نميدهد عيبهاي خودت را به ديگران بگويي. عيبهايت را هم نگو. اما نعمتهايت را بگو. كه خدا يك چنين حادثهاي… براي هركسي يك حادثهاي رخ داده است. اصلاً ببينيد ما بياييم يك سايت خنده درست كنيم. هركسي در يك جايي يك خندهي حكيمانه داشته است. نه خندههاي دلقكبازيها! گير ما اين است كه وقتي ميخواهيم بخنديم يا به زبان يك استاني حرف ميزنيم. يا خودمان را به قيافهي يك آدمي انجام ميدهيم. يا يك مومني را تحقير ميكنيم. مسخرهاش ميكنيم. بلد نيستيم چطور بخنديم؟ آقا خندههاي حكيمانه! اگر كسي … ما الآن هفتاد ميليون جمعيت داريم، بگو: ده ميليون اينها، ده تا خاطرهي خنده آور منتهي خندههاي حكيمانه، بنويسد ما يك سايت خنده درست ميكنيم، تمام جك دنيا را ما تغذيه ميكنيم. الآن كه سايت خنده نداريم با sms چرت و پرت ميگوييم. دنبال اين هستيم كه يك كسي را دست بياندازيم. ما نميتوانيم خوب استفاده كنيم. نه از آبمان، نه از خاكمان، همين مزار شهدا را خيلي قشنگ ميشود از آن استفاده كرد. الآن متأسفانه مزار شهدا، در تهران كه اينطوري است. يك جانباز ميخواهد برود ويلچرش حركت نميكند. اين را بالاخره شهرداري، دولت بيايد يك كاري بكند كه بالاخره آدم بتواند برود ببيند. ميدانيد جنگ… در بهشت زهرا ميروي انگار در گلستان رفتهاي. اصلاً از بين درختها ميشود عبور كرد. يك طوري طراحي شود كه هم زيبا باشد، هم… بنده در بهشت زهرا سخنراني نميكنم. خيلي هم مرا دعوت كردهاند. گفتند: چرا؟ گفتم: براي اينكه سكوت اين شهيد از فرياد من زنده اثرش بيشتر است. يعني يك كسي وارد بهشت زهرا شود. به اين عكس نگاه كند، اين عكس با آدم حرف ميزند. اما من نعره بكشم، فايده ندارد. اينكه ميگويند: اين زنده است، تو مردهاي! اين است. من داد ميزنم او عكسش را نگاه ميكند. نگاه به عكس او اثر سازندگياش از فرياد من بيشتر است. بسيار خوب! خاطراتي، هركس از خانوادههاي شهدا خاطراتي دارد، وصيتنامهاي دارد، اين ميپوسد از بين ميرود. يك فتوكپياش را لااقل براي بنياد شهيد بفرست، و اينها را كدگذاري ميكنند، در كامپيوتر وارد ميكنند. از آن فيلم ميسازند.
6- پيروي از امام حسين(عليهالسلام)، مهمترين انگيزهي شهداء
خوب، چرا شهيد شدند؟ انگيزهها… در اين هفتاد هزار وصيتنامه انگيزهها اين است. پيروي از امام حسين، پس بايد عاشورا را محكم نگه داشت. يك كنگرهاي بين آمريكاييها و اسرائيليها و يك مشت ديگر بوده است، كه ما با ايران چه كنيم؟ گفتند: ايران يك چيزي دارد نميشود حريفش شد. و آن اين است كه يك مهدي دارد، كه ميگويد: كل حكومت ها را قبول ندارم. ما منتظر حكومت امام زمان هستيم. اين اصلاً هيچ رژيمي را قبول ندارد. ولايت فقيه را هم چون فتوكپي حضرت مهدي است قبول دارد. چون ميگويد: امام خميني جانشين امام زمان است. وگرنه اگر اين هم فتوكپي او نباشد اين را هم قبول ندارد. اين عقيدهي شيعه است. هيچ رژيمي را قبول ندارد. به اين چه ميگويند؟ اينها مهدي دارند. نيمهي شعبان دارند. يكي هم حسين و عاشورا دارند. اين نقش عاشورا است. هفتاد هزار وصيتنامه دانه دانه خوانده شده، من اينهايي را كه نقل ميكنم از جناب آقاي رحيميان، حجة الاسلام والمسلمين آقاي رحيميان، تلفن كردم گفتم: به مناسبت روز بزرگداشت شهيد و روز تأسيس بنياد شهيد، ميخواهم براي خانوادهها صحبت كنم. آنوقت اينها را به من گفت. گفت: هفتاد هزار… البته من خودم يك وقتي وصيتنامهاش را هم گرفتم و خواندم. ولي اين جمله از ايشان است. هفتاد هزار وصيتنامه گفتند: انگيزهي ما عاشورا! 2- پيروي از امام خميني و ولايت فقيه 3- دفاع از جمهوري اسلامي
بعضيها هم كه گفتند: دفاع از جمهوري اسلامي، بعد در پرانتز گفتند: نه آب و خاك و مليگرايي، اصلاً اين را هم گفتند. آخر يكبار ميگويند: جمهوري اسلامي، خوب ممكن است يكي بگويد: جمهوري اسلامي شامل آب و خاك ميشود. دفاع از آب و خاك هم لازم است. يعني اگر كسي به مال كسي حمله كرد، به خاك كسي حمله كرد، دفاع كرد. آن هم شهيد حساب مي شود. از نظر روايت هم او شهيد است.يعني هم ارزش است، هم واجب است، هم شهيد. اما انگيزهي اينها فقط آب و خاك نبوده است. آخر يك كسي ميگفت: آقاي قرائتي! اين چه حكومتي است شما درست كرديد، پنير گران شد؟ گفتم: مگر ما شاه را بيرون كرديم كه پنير ارزان شود؟ ما شاه را بيرون كرديم سلطهي آمريكا كم شود. حالا سلطهي آمريكا كم شد حالا پنير نرخش هرچه ميخواهد بشود، بشود. البته نميخواهم بگويم بايد گراني باشد. جلوي تورم را بايد گرفت. اما آنكس كه جبهه رفت براي ارزاني پنير نرفت. انگيزه چيز ديگري است. آدم وقتي مسجد ميآيد، براي نماز مسجد ميآيد. منتهي اگر سرد هم باشد داد ميزند. خادم چرا بخاري را روشن نكردي؟ بله يك دادي هم سر خادم ميزند كه چرا… ولي هيچكس وقتي مسجد ميآيد براي گرم شدن نميآيد. براي خدا ميآيد ولي دلش ميخواهد گرم هم باشد.
خود امام خميني از كجا موفق شد؟ اينكه انقلاب را روي دوش عاشورا گذاشت. عاشورا، اربعين، از اين مراسم مذهبي و از انگيزههاي مذهبي استفاده كرد. اصلاً چرا مردم گفتند: توپ… جوانها يادشان نميآيد. نوجوانها يادشان نميآيد. سنهاي مثلاً 40 سال به بالا يادشان است. يكي از شعارهاي ايران اين بود. ميگفتند، به شاه ميگفتند: توپ، تانك، مسلسل ديگر اثر ندارد. اين از كجا است؟ براي اينكه اين را امام خميني فرمود: عاشورا به ما گفت: خون بر شمشير پيروز است. خوب پس ببينيد. امام حسين زير سم اسب ميرود. له ميشود، خانوادهاش اسير ميشود. زير بار نميرود. اين امام حسين به امام خميني الهام ميدهد. امام خميني به سيد حسن نصر الله الهام ميدهد. به غزه، به امثال اينها! شهيد زنده است. معنايش اين است. شما نگاه كنيد، اسرائيل چقدر تانك، ناو، هواپيماي جاسوسي، نميدانم ماهواره، بودجه، چهل تا لشگر، همه چيز اسرائيل داشت، و حزب الله لبنان هيچ چيز نداشت. ميدانيد چرا موفق شد؟ يكي از كلمات عاشوراو شهادت به اينها تلقين شد. گفتند: لبيك يا حسين! يعني حسين جان چشم ميآييم. راه تو را ميرويم. لبيك يا حسين! «احلي من العسل» اين هم شعار حضرت قاسم(ع) است. پسر 13 ساله، پسر امام حسن مجتبي، گفت: مرگ از عسل شيرينتر است. «احلي من العسل» دو تا كلمه در لبنان آمد، وضع عوض شد. «احلي من العسل»، «لبيك يا حسين»! اين شهيد زنده است معنايش همين است. آنها همهچيز داشتند. حزب الله هيچ چيز نداشت ولي تفكر و انگيزه كار خودش را كرد.
7- نقش مساجد در اعزام رزمندگان به جبهههاي جنگ
خوب از كجا شهدا رفتند؟ تقريباً بالاي 95 درصد شهدا بچههاي مسجد بودند. يعني اين فرهنگسراها و پاركها براي تفريح خوب است. ولي كسي اگر ميخواهد معراج برود بايد («سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ») (اسرا/1) يعني از خانه نميشود معراج رفت. پيغمبر از خانهي خانم آمد مسجد الحرام، از مسجد الحرام هم معراج رفت. سكوي ترقي مسجد است. حالا مسجدهاي ما هزار و يك مشكل دارند بايد مشكلش را حل كرد. يكي از مشكلات مسجدها هيئت امنا است. خيليجاها همه نميگويم. خيلي از جاها هيئت امنا نسلش 60 سال به بالا است. اصلاً نسل نو راه نميدهند. و حال آنكه اگر قرآن را قبول داريم، قرآن ميگويد: هيئت امنا هم بايد پير باشند هم بچه! ابرهيم صد ساله بود. حضرت اسماعيل 13 ساله بود. خدا گفت: هردوي شما با هم («طَهِّرا بَيْتِي») (بقره/125) يعني هردوي شما با هم مسجد الحرام را تطهير كنيد. يعني چه؟ يعني در هيئت امنا بايد بچه هم باشد. يك استاد دانشگاه هم باشد. يك خانم هم باشد. خانم را از كجا درآوردي؟ قرآن! قرآن ميگويد: مادر مريم نذر كرد كه مريم خادم مسجد الاقصي شود. مريم هنوز متولد نشده بود. در شكم مادرش بود. مادرش گفت: خدايا! بچهاي كه در شكم دارم خادم مسجد شود. خادم مسجد مريمها بودند. زكرياها بودند. ابراهيمها بودند. اسماعيلها بودند.
ما الآن اگر يك آخوندي… ما خودمان در دنياي آخوندي اينطوري است، حالا ديگر زشت است من اين را بگويم ولي بگذار بگويم. ما آخوندها وقتي با هم دور هم مينشينيم، وقتي ميخواهيم بگوييم: اين آخوند هيچ خاصيتي ندارد! ديگر هيچ حالي ندارد. ميگوييم: اين به درد پيشنمازي ميخورد. يعني متلك ما آخوندها اين است. ميگوييم: اين ديگر هيچ خاصيتي ندارد. فقط به درد… ببينيد آخر اينطور است. حضرت امير كه پيشنماز بود اينطور بود. ما فكر ميكنيم بايد حتماً يك آخوند هيچكاري از او برنيايد پيشنماز شود. خادم مسجد هم يك كسي باشد هيچ كاري از او برنيايد. هيئت امنا هم يك نسل منقرض باشد. آخر با نخ قرقره و ژيان كه نميشود يك قطار را بوكسل كرد. اگر ميخواهي قطار را بوكسل كني، قطار بايد قطار را بوكسل كند. با پيكان و ژيان قطار بوكسل نميشود. اين يك مقداري… بيشترشان از مسجد رفتند. مسجدهاي ما با همه ضعفش اينقدر خوب داشته است. ديگر اگر قويتر باشد چه بهتر! البته نميخواهم بگويم همهي مساجد! بسياري از مسجدها را داريم هم آخوندش باسواد است، هم جوان است، هم فعال است، هم خادم است، هم هيئت امنا است. اين را ميخواهم بگويم باقيها هم مثل اين شوند.
از كدام منطقه رفتند؟ همهي ايران در شهادت شريك بودند. منتهي اصفهان در استانها از همه بيشتر شهيد داده است. در استان اصفهان هم دورچه و نجف آباد از همه بيشتر شهيد داده است. اين را ديگر بايد گفت. بيشترين نقش هم با مادرها بوده است. چون مادر بيش از پدر دلش ميسوزد. مادرها سوختند و چقدر هم تشويق كردند. كه امام ميفرمايد: از دامن زن مرد به معراج ميرود. حالا يك شعر ميخوانم. «از دامن زن مرد به معراج رود» اين جمله براي امام خميني است.
«از دامن زن مرد به معراج رود *** بر دامن مادر شهيدان صلوات»
(صلوات حضار) بچههاي شهيد! دانشجوهاي شهيد، نسبت به باقي دانشجوهاي كشور، سه درصد هستند. يعني صد تا دانشجو كه داريم سه تا از خانوادهي شهدا است. يعني 3 درصد دانشجوهاي كشور خانوادهي شهدا هستند. اما در نخبگان 23 درصد هستند. يعني صد تا نخبه، 23 تا! اين هم زنده باد خانوادههاي شهدا! آقايان فكر نكنند. بله! پدرش رفت شهيد شد. بچهاش بدبخت است. نه پدرش در بهشت است. بچهاش هم نخبه است. داغش را قبول داريم. داغش ميسوزاند. اما عقب نيفتيد. هم وجود اين شهيد كه نيست از تو كه هستي، ما كه هستيم بچههايمان را نميتوانيم كنترل كنيم. در چه اتاقي، چه فيلمي، چه ماهوارهاي، چه نميدانم چه چيزي ميبينند؟ ما حريف بچههايمان نميشويم. اصلاً از پس بچههايمان برنميآييم. ولي او نيست بچههايش خوب هستند. اين مسئلهاي كه سه درصد دانشجو، 23 درصد موفق!
8- نقش طلّاب و دانشجويان در صحنههاي دفاع مقدّس
از چه قشري بودند؟ راجع به قشر، چه صنفي باز همهي صنفها شهيد دادند. حتي اقليتهاي مذهبي هم شهيد دادند. اما در قشرها نسبت به جمعيتشان، طلبهها ده برابر هستند. يعني مردم عادي هر هزارتا چهار تا شهيد دادند. ولي طلبهها هر هزار تا طلبه 40 شهيد داده است. تكرار ميكنم. مردم عادي هر هزار تا 4 شهيد دادهاند. طلبه ها هر هزار تا 40 تا شهيد دادند. اينها آماري است كه همه طبق چيز است. خوب، عرض كنم به حضور جنابعالي كه هرجا روحانيت فعالتر است آمار شهيدش بيشتر است. بعد از طلبهها آمار دانشجوها بيشتر هستند. اول طلبهها، دوم دانشجوها! دانشجوها هم آمار شهادتشان نسبت به… تعداد شهيدهايشان نسبت به آمارشان بيشتر است. در ترورها باز روحانيون و علماي درجه يك سهمشان از همه بيشتر است. اينطور هم نبود كه طلبه منبر رفته باشد، تير به او خورده باشد. آخر بعضيها ممكن است بله خوب آخوند منبر رفته گلوله خورده است. يعني اينطور هم نيست. ما طلبه داشتيم اصلاً فرمانده لشگر بوده است. مثل ميثمي، رداني پور، غواص داشتيم. راننده تانكر داشتيم. تانك داشتيم. نميدانم بولدوزر داشتيم. اينطور هم نيست كه… آخر گاهيوقتها يك كسي تصادف است. به يك كسي گفتند: چطور شده دانشگاه آمدهاي؟ تو كه اهل دانشگاه نيستي؟ گفت: والله من حمّال هستم بار به من خورده است. اينطور نيست كه حالا طلبه رفته مسئله بگويد، تير به او خورده است. اصلاً به قصد رزمنده و به لباس رزمنده، جانبازان كه سختتر هم… چون جانبازان روز به روز طاقتشان كمتر ميشود، دردشان سختتر ميشود. اطرافيانشان هم خستهتر ميشوند. يكبار ديگر ميگويم. درد بيشتر، طاقت كمتر، خستگي اطرافيان بيشتر، خدايا تو را به حق محمد و آل محمد همهي آنها را صبر و شفا غيبي مرحمت كن.
عرض كنم به حضور جنابعالي كه ما هم وظيفهمان اين است كه هرچه ميتوانيم مراكزي به نام آنها بزنيم. الآن در كشورهاي مادي، كشورهايي كه اصلاً خدا و پيغمبر را قبول ندارند، ميدانهايي دارند به نام سرباز گمنام! هرروز صبح ها مراسمي دارند. من فرانسه بودم. من را بردند گفتند: ببين اين تابلو چيست؟ گفتم: من كه بلد نيستم. من دكتراي زبان كاشاني دارم. اين نميدانم چه نوشته است. گفتم: خوب تو بخوان. گفت: يك دانشمندي يك شب اينجا خوابيده است. بردم يك كوچهي ديگر، گفت: اينجا يك شاعري يك شب خوابيده است. يعني هركجا يك آدم برجستهاي خوابيده، نشسته، آنجا را يك سنگ مرمر نصب ميكنند، كه اين بماند. آنوقت ما يك جواني كه هستياش را در راه خدا داده است، بنابراين همه سعي كنيم اسم اينها را زنده نگه داريم، بر مزارشان برويم. اينها مقام شفاعت دارند. زيارتشان برويم. مراكز مهم را به نامشان كنيم. البته آدم پست هم پيدا ميكنيم. من خودم يكي دو تا آدم پست در عمرم ديدم. نادر هستند ولي پست هستند. بله خوب اين كمبودها به خاطر اين است كه هرچه هست به خانوادهي شهدا ميدهند. مثلاً خانوادههاي شهدا چقدر هستند؟ حالا چند تا يخچال بود به دختر شهيد دادند؟ چرا اينقدر پست هستي؟ به اين آدمهاي پست بايد گفت: («مُوتُوا بِغَيْظِكُم») (آلعمران/119) چشمتان كور! اگر همهي دنيا را لقمه كنند دهان اين بگذارند، حقش است. او هستياش را داده است. تو چه دادهاي؟ بعضيها پست هستند. يا حسادت ميورزند. گاهي هم دولت بزرگنمايي ميكند. يك چيزي را كه ميدهد بادش ميكند. نه يك چيزي را بزرگنمايي كنيم. نه حسادت كنيم. ميداني چه كردند، ما چه كرديم؟ به هر حال…
خدايا! ما را روز قيامت نسبت به خون شهدا خائن قرار نده. بچههاي شهدا، همسرانشان، خانوادههايشان، والدينشان، پدر و مادر، و همهي بستگانشان را صبر جميل و اجر جزيل مرحمت كن. خدايا! اثر خون شهدا را تا انقلاب مهدي روز به روز نفوذتر، نافذتر قرار بده. به آبروي شهدا قسمت ميدهم سر سفرهاي كه آنها را نشاندي ما را هم بنشان، روز قيامت پهلوي شهدا حسرت نخوريم. هر كمبودي نسبت به خون شهدا انجام دادهايم، تقصير يا قصور، هر كمكاري، كمخدمتي، از هر ناحيهاي شده است، تقصير و قصور همهي ما را ببخش و بيامرز. سلام و صلوات بر همهي امت اسلامي و سلام و صلوات مخصوص بر شهدا!
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در آیه 261 سوره بقره، پاداش خداوند به برخی انفاقها چند برابر است؟ 1) ده برابر 2 ) صد برابر 3) هفتصد برابر 2- قرآن برای حیات شهیدان چه نشانهای را بیان كرده است؟ 1) سرور و شادی 2) دریافت رزق الهی 3) هر دو مورد 3- مهمترین انگیزهی شهدا از رفتن به جبهه چه بود؟ 1) پیروی از امام حسین(علیهالسلام) 2) دفاع از جمهوری اسلامی 3) دفاع از آب و خاك كشور 4- مهمترین پایگاه اعزام رزمندگان به جبهه كجا بود؟ 1) پادگانها و مراكز نظامی 2) پایگاههای مردمی مساجد 3) مدارس و دانشگاهها 5- در میان اقشار جامعه، نسبت به جمعیتشان، كدام قشر بیشترین شهید را داده است؟ 1) دانشآموزان و دانشجویان 2) طلاب و روحانیون 3) كارمندان و كارگران
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1142