نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1147
موضوع: جايگاه عزاداري در قرآن و روايات
تاريخ پخش: 27/10/86
بسم الله الرحمن الرحيم
«السلام عليك يا ابالفضل العباس»
بينندگان عزيز بحث را شب تاسوعا ميبينند. من امسال يك نامهاي نوشتم به هيأتها و دادم به بعضيها كه پخش كنند. ميخواهم يك خورده از آن نامه كه نوشتم، براي شما هم بخوانم به مناسبت عزاداري و اهميت عزاداري و بعد هم چند دقيقهاي راجع به ابالفضل(ع) صحبت كنيم.
نوشتم: «خدمت مبارك مسئولين محترم هيأتهاي مذهبي؛ سلام عليكم. بعد از 28 سال گفتگو در تلويزيون در آستانه محرم ميخواستم نامهاي به شما و همكارانتان بنويسم.
1- گريه چيست؟ گريه نشانهي عاطفه، عشق، سوز، معرفت است. چشمي كه اشك ندارد، بايد بگريد كه چرا گريه ندارد. اشك علامت چهار چيز است. علامت عشق است. علامت عاطفه است. علامت سوز است. علامت معرفت است.
1- ذكر مظلوميت پيشينيان در قرآن
اين روضههايي كه ما ميخوانيم، اول روضه خوان خداست، آنهم براي دختر كافر روضه خوانده است. مسلمانها كه دختر را در گور نميكردند. كفار و بتپرستها در زمان جاهليت، دخترشان را زنده در گور ميكردند. آن وقت خداوند با يك لحن تندي كه هيچ كجاي قرآن چنين لحني را شما نميبيني. ميفرمايد: («إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ») (تكوير/1) ببينيد اگر كسي وارد اتاق شد و گفت: اگر چنين شد… ! : اگر چنين شد… ! اگر چنان شد… ! : اگر چنين شد… ! اگر فلان… ! اگر چنين… ! اگر چنان… ! هي ميگويد خوب بگو باقياش را كه چيست و با همه اگرها چيست. خداوند تنها سورهاي كه از اين 114 سوره، يك سورهاش را با اگر شروع كرده است. يعني اگر خاص! («إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» )آن وقتي كه قيامت به پا ميشود و نور خورشيد گرفته ميشود. («وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ») (تكوير/2) آن وقتي كه ستارهها نورشان را از دست ميدهند. («وَ إِذَا الجِْبَالُ سُيرَِّتْ») (تكوير/3) آن وقتي كه زمين لرزه ميشود و كوه از دل زمين كنده ميشود و به حركت در ميآيد. («وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ») (تكوير/4) همه سرمايههاي قيمتي را رها ميكنندو پا به فرار ميگذارند. («وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ») (تكوير/5) آن وقتي كه حيوانهايي كه از هم فرار ميكنند و در دل هم از خطر به هم پناه ميبرند. («وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ» )(تكوير/6) آن وقتي كه گداختگي مغر زمين بر اثر زلزله، زمين شكافته ميشود و داغي وسط زمين به قعر اقيانوسها ميخورد و اقيانوسها جوش ميآيد. («وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ») (تكوير/7) حالا كه چي؟ در آن زمان ميپرسيم: دختر را چرا زنده در گور كردي؟ خدا دارد بازخواست ميكند، فرياد قرآن براي ظلم به يك دختر كافر است. ظلم به يك دختر كافر… تا چه رسد به دختر مسلمان، تا چه رسد به دختر معصوم، تا چه رسد به خود معصوم، تا چه رسد به اولاد فاطمه(س)، تا چه رسد به ابالفضل(ع)، تا چه رسد به زينب كبري(س)… اينقدر ظلم بد است كه حتي خداوند اجازه نميدهد به يك دختر كافر ظلم شود. وقتي كه نظام هستي بهم بريزد، نور خورشيد گرفته شود، ستارهها بينور شوند، كوهها كنده شوند و راه بيفتد، درياها جوش بيايد، سرمايهها رها شود، آن وقت چه؟ يك همچنين روزي، («وَ إِذَا الْمَوْءُدَة»)؛ («الْمَوْءُدَة» )يعني دختري كه زنده در گور ميكنند. («سُئلَتْ») (تكوير/8) («بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ») (تكوير/9) به چه گناهي كشته شد؟ پس ببينيد، اول روضه خوان خداست. اين هم فرياد ميزند براي ظلم به يك دختر كافر! تا چه رسد به يك دختر مسلمان، تا چه رسد به دختر معصوم، تا چه رسد به خود معصوم!
2- ماجراي اصحاب اخدود در قرآن
مشابه اين را هم در سوره بروج داشتيم. كه در يكي از زمانها، يك گودي كندند، مؤمنين را در داخل گودي ريختند و سوزاندند و بالاي گودي نشستند و بيغيرتانه، بيتفاوت، نشستند و تماشا كردند. مؤمنين جزغاله شدند و اينها همينطور نشستند و بيخيال تماشا كردند. قرآن باز در سوره بروج، اين اين مظلوميت را دنبال ميكند كه شما چرا… لحنش هم باز لحن خاصي است. ميفرمايد كه: («قُتِلَ أَصحَْابُ الْأُخْدُودِ») (بروج/4) مرگ بر…! «ُاخْدُودِ» يعني دره! مرگ بر كساني كه دره درست كردند. آنهم درهاي كه («النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ» )(بروج/5) درهاي كه پر از آتش كردند، («إِذْ هُمْ عَلَيهَْا قُعُودٌ») (بروج/6) سر دره نشستند («وَ هُمْ عَلىَ مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شهُُودٌ» )(بروج/7) جزغاله شدن مؤمنين را ديدند، («وَ مَا نَقَمُواْ مِنهُْم» )انتقامي از اينها نكشيدند. گناه اينها اين بود كه ايمان داشتند. يعني خداوند مظلومان را با اين لحن خاص حمايت كرده است.
3- مقايسهي قرباني حضرت ابراهيم و امام حسين (عليهالسلام)
عاشورا! يعني جمع شويم و بگوييم: «چرا ظلم شد؟» اين ظلم به چه كسي شد؟ اصل عزاداري بسيار و خيلي كار مهمي است. خدا در قرآن ميگويد كه: نگذار ياد ابراهيم فراموش بشود. («وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيم») (مريم/41) پيغمبر! تو بايد هميشه ياد ابراهيم را تر و تازه نگهداري! خوب، مگر ابراهيم چه كرد؟ ابراهيم بچهاش را خواباند، چاقو را گذاشت و برداشت و خوني ريخته نشد. اگر ياد ابراهيم بايد گرامي داشته شود، پيغمبر ما مأمور است، ميگويد: («وَ اذْكُرْ») تو مأمور هستي كه ياد كني ابراهيم را. ابراهيم را ياد كن، نگذار فراموش شود ابراهيم! چه كرده كه نبايد فراموش ابراهيم شود؟ چاقو را گذاشتند و برداشتند. فقط ميخواستم امتحان كنم. خوب خوني ريخته نشد. پس ما بايد هر چه ميتوانيم كربلا را با… چون در كربلا خون ريخته شد. در مكه خون ريخته نشد. چاقو را گذاشتند و برداشتند و خوني ريخته نشد. فقط به خاطر اينكه آماده شد، آماده شد، براي خاطر آمادگي ابراهيم، قرآن ميگويد: اين رادمرد تاريخ را بايد نامش را گرامي داشت.
(وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَم) (مريم/16)ياد مريم را… نگذار مردم مريم را فراموش كنند. (مادر حضرت عيسي(ع)) مريم زن پارسايي بود. منتها معناي مريم يعني عابده! مريم عبادت كرد. بله! زينب كبري(س) هم غروب عاشورا عبادت كرد. عبادت زينب سختتر از عبادت حضرت مريم است. مريم در فضاي امن عبادت كرد و زينب در فضاي ناامن. مريم بعد از داغ ديدن عبادت نكرد. يعني اين طور نبود كه… حالا نميخواهيم مقام حضرت مريم را پايين بياوريم، ولي سختيهايي را كه زينب كبري(س) كشيد، خيلي فرق ميكند با سختيهايي كه حضرت مريم كشيد. بنابراين اصل عزاداري، بحثي در آن نيست. اصلاً گاهي وقتها قبل از شهادت هم گريه ميكردند براي شهيد. قبل از شهادت براي شهيد گريه ميكردند.
يك روز پيامبر(ص) از ماه رمضان تعريف ميكرد كه ماه رمضان چه ماهي است… ! چه ماهي است… ! چه ماهي است… ! چه ماهي است… ! حضرت علي(ع) بلند شد و گفت: يا رسول الله! بهترين كار در ماه رمضان چيست؟ فرمود: تقوا و ورع! تا نشست، پيغمبر(ص) گريه كرد. گفتند: چرا گريه ميكني؟ گفت: يا علي! بلند شدي و سؤال كردي كه بهترين كار در ماه رمضان چيست؟ كه من گفتم: ورع! در همين ماه رمضان تو را ميكشند. يعني 30 سال قبل از شهادت حضرت علي(ع) پيغمبر(ص) براي مظلوميت علي، گريه كرد. پس گريه يك چيزي است كه براي شهيد است.
يك روز امام صادق به شاعري گفت: شنيدم كه براي امام حسين شعر ميگويي؟ گفت: بله! گفت: بخوان ببينم. شاعر كه شعر خواند امام صادق چنان گريه كرد كه صدايش در داخل كوچه رفت.
4- دوري از تعصبهاي قومي و محلي در عزاداري
منتها خوب اين عزاداري كه اينقدر خوب است، آفاتي هم دارد. گرچه ما بايد اينها را اول محرم بگوييم، ولي چون اوج اينها در تاسوعا و عاشورا است، اشاره ميكنم. ما منتظر امام زمان هستيم. امام زمان هم امام كرهي زمين است. كسي كه منتظر امام كرهي زمين است، نبايد عزاداريش محلهاي باشد. يك خرده روحمان را بزرگتر از اينكه هيئت ما، هيئت او، محلهي ما، يعني از اين رودههاي تنگي كه هستهي انار در آن گير ميكند، روحهاي كوچكي كه خيلي تعصب محلي دارند، از تعصب محلي بيرون بياييم. از تعصب محلي بيرون بياييم. ما برويم در هيئت آنها سينه بزنيم. آنها بيايند در هيئت ما عزاداري كنند. خلاصه عزاداري را قبيلهاي نكنيد. نه كه حالا قبيلهها اگر عزاداري كنند كار بدي است. يعني گرفتار قبيله نباشند. در قبيلهشان عزاداري كنند، بيرون قبيلهشان هم عزاداري كنند. بنابراين ضمن اينكه عزاداريهاي محلي ارزش دارد، اما تعصب روي قبيله و محله آفت است. اين يك مورد. فكر رقابت، چشم و هم چشمي نكنيم.
يكي از آفات عزاداريها اين ترافيك و سد معبر است. چه نماز ميخواهي بخواني، چه ميخواهيد عزاداري كنيد، از يك طرف خيابان باشد. ممكن است افرادي پرواز داشته باشند. مسافر داشته باشند. زن زائو داشته باشند. بچهي بيمار داشته باشند. قول داده باشند. يك كار حادثهاي داشته باشد. پشت دسته عزاداري است، دارد منفجر ميشود. منتهي چون امام حسين است زبانش بسته است. چرا ما يك كاري بكنيم، اگر كسي، كسي را در مضيقه قرار بدهد، ايذاء است. خانه پيغمبر ميآمدند نهار ميخوردند. به جاي اينكه بلند شوند و بروند، مينشستند گپ ميزدند. پيغمبر دلش شور ميزد. اينها نشسته بودند و اختلاط ميكردند. بابا، شما نهار خانهي ما بودي، الآن 3 بعد از ظهر است، بلند شو برو. آيه نازل شد. («فَإِذا طَعِمْتُم») غذا خورديد. («فَانْتَشِرُوا») بلند شويد برويد. («وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديث») ننشينيد اختلاط كنيد. («إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي») (احزاب/53) («يُؤْذِي») يعني اذيت ميكند. شما مردم آزاري ميكنيد با اين گپ، پس معلوم ميشود مردم آزاري سيلي زدن نيست. اگر كسي، كسي را در يك محاصرهاي قرار بدهد، مثل اينكه ميآيند خانهي پيغمبر گپ ميزنند، پيغمبر هم رويش نميشود بگويد: بلند شو برو. اگر كسي از رو دروايسي مردم استفاده كند، اين هم يك اذيتي است.
5- دوري از آزار همسايگان مساجد و حسينيهها
يك كاري كنيم مردم، نسبت به عزاداري، بلندگوي مسجد، خدا آيت الله العظمي فاضل لنكراني را رحمت كند. بنده خدا، مرجع تقليد مريض بود. گفت: اين بلندگوي اين خيابان، تا صبح من بال بال زدم. تمام دعاهاي الغوث، الغوث را خواندند. بابا، هركس ميخواهد دعا بخواند در مسجد بخواند. چرا بايد در جمهوري اسلامي مسجد به جايي كشيده شود، كه بندهي آخوند اگر خواسته باشم، خانهام را كنار مسجد بخرم ميگويم: صداي بلندگو اذيتم ميكند. هركسي كه بميرد، چهار بار مردم آزاري ميشود. فاتحه، هفته، چهلم، سالگرد، براي هر يك مرگي همسايههاي مسجد چهار بار اذيت ميشوند. اذيت گناه كبيره است. سعي كنيم مردم آزاري در كارمان نباشد. اين هم يك مسئله، ترافيك.
مبالغه نگوييم. غلو نكنيم. از اشعار سطحي، در قرآن يك آيه داريم ميگويد: («قَوْلاً سَديداً») (احزاب/70) («سد») يعني محكم. يعني حرفهايتان محكم باشد. آبكي نباشد. حرفهايتان محكم باشد. استدلال حرفهاي محكم باشد. گاهي وقتها ما يك چيزي ميگوييم، استدلال حرفها محكم باشد. كربلا خيلي مهم است. حق الناس مهم است. اجازه بدهيد دو تا مسئله راجع به حق الناس و كربلا بگويم. صبح عاشورا امام حسين فرمود: اصحاب بياييد. به مردم هم بدهكار هستيد. هركس به مردم بدهكار است، من راضي نيستم جزء هفتاد و دو تن باشد. برود طلب مردم را بدهد. من راضي نيستم شما جزء ياران حسين باشيد، اما به مردم بدهكار باشيد. اين خيلي مهم است. حق مردم است. يكي ديگر، امام حسين(ع) وقتي وارد كربلا شد، زمين كربلا را خريد. گفت: من نميخواهم اگر شهيد شوم خون من در زمين مردم، شهيد بشود. حق الناس مهم است. بابا، گوش مردم، روح مردم، خواب مردم، حق الناس است. بيخود طبل زدن، بيخود اذيت كردن، بيوقت خواندن، ما بايد مواظب باشيم، اشعارمان اشعار سطحي نباشد. از ابزار موسيقي و ريتمهايي كه در شان عزاداري نيست استفاده نكنيم. آخر هر ظرفي براي يك چيزي است. شما اگر يك چاي را در آفتابه بريزند، حاضر هستي بخوري؟ آفتابه براي چاي نيست. اين ابزار، ابزار موسيقي است. شما ابوالفضل هم، امام حسين هم در اين ابزار آورديد. اينها از آفات است.
6- رعايت مسائل بهداشتي در عزاداريها
مسائل بهداشتي؛ نذر كردم شتر و گوسفند جلوي هيئت بكشم. («بسم الله الرحمن الرحيم» )نذر شما باطل است. شما ميتواني نذر كني خيابان را خوني كني؟ نذر كردم پاي مردم خوني شود. اصلاً نذرت غلط است. مثل اينكه شما نذر كني سرت را به ديوار بزني. اصلاً غلط است. نذر غلط است. نذر بايد در يك كار درست باشد. من نذر كردم خيابان را خوني كنم. غلط است. من نذر كردم پاي مردم خوني شود. غلط است. من نذر كردم يك جايي تكيه بزنم كه راه بندان شود. اصلاً نذر غلط است. اين كارها بايد مواظب باشيم كه اين عزاداري به اين چيزها گرفتار نشود و مسائل بهداشتي و اين حالا… اشعاري كه خوانده ميشود يا زبان حال باشد، يا زبان قال. يا زبان حال باشد. يعني ميارزد كه يك چنين حرفي زده بشود. يا خود امام گفته باشد، يا حال و هوايش، حال و هواي اين است.
7- عدم سوء استفاده از اصل شفاعت در عزاداريها
در عزاداريها چراغ سبز به مردم نشان ندهيم كه بله ما همه غرق گناه هستيم و يك حسين داريم. شما يك روز بيا قمه بزن، سينه بزن، همهي كارهايت درست ميشود. اين خبرها نيست. امام حسين كه نيامده قرآن را به هم بريزد. قرآن ميگويد: («فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شرّاً يَرَهُ») (زلزال/7) ذرهاي خير و شر حساب و كتاب دارد. شما غرق گناهي يك مرتبه يك سينه بزن تمام! يعني امام حسين آمده يك دكان در مقابل خدا باز كرده خدا گفته: خلاف نكنيد. امام حسين گفته: خلاف كن، سينه بزن، تمام ميشود. البته امام حسين شفاعت ميكند، و ما هم به شفاعت امام حسين معتقد هستيم. اما معنايش اين نيست، كه كسي اين كار را توجيه همهي خلافهايش قرار بدهد. چراغ سبز به گناهكار نبايد نشان داد.
8- درسهاي كربلا براي زندگي امروز
يك كاري امام حسين كرد. بوي اين كار به مشام امام خورد. الآن قصهي كربلا، قصهي روز ما است. آمريكا ميتواند با كشورهاي ضعيف چه كار بكند؟ 1- محاصرهي اقتصادي، كربلا گفت: برو دنبال كارت! محاصرهي اقتصادي چست؟ شما آب را هم روي ما ببنديد ما زير بار نميرويم. محاصرهي اقتصادي جواب كشورهاي ضعيف است در مقابل ابرقدرتها. محاصرهي اقتصادي شما قطار به ما نميفروشيد. هواپيما به ما نميفروشيد. ده قلم، صد قلم جنس به ما نميفروشيد. ولي آب خوردن كه نميتوانيد بفروشيد. محاصرهي اقتصادي اوجش در كربلا بود. آب هم ندادند. ولي زير بار نرفتند.
محاصرهي نظامي، برو دنبال كارت! سي هزار نفر، هفتاد و دو نفر را در محاصره قرار گرفتند و زير بار نرفتند. كربلا يعني محاصرهي اقتصادي ديگر اثر ندارد! محاصرهي نظامي، ديگر اثر ندارد. كربلا گفت: خون بر شمشير، پيروز است. همين پيام كه امام فرمود: كربلا به ما ثابت كرد، خون بر شمشير پيروز است. اين رمز موفقيت جمهوري اسلامي شد، نسيمي از جمهوري اسلامي به سيد حسن نصرالله خورده، سيد حسن نصرالله ميگويد: والله قسم قدرت اسرائيل از تار عنكبوت ضعيفتر است.
شب تاسوعا است. ابوالفضل وفاداري كرد. من امروز نگاه ميكردم، راجع به حضرت ابراهيم چند تا كلمه هست، كه ميفرمايد، خدا در قرآن به ابراهيم چند تا كلمه گفته است: حليم، بصير، مخلص، قانت، شاكر، صديق، صالح، قوي، مومن، محسن، وفادار، خليل، امام، اسوه، امت، عابد، حنيف، مسلم، لقبهاي مختلفي دارد. ولي همهي لقبهايش هر چندتا در يك آيه آمده است. يك آيه داريم، فقط يك صفت آمده. ميگويد: («وَ إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى») (نجم/37) ابراهيم وفادار بود. يعني وفا معلوم ميشود وزنش، يك وزني است كه به همهي صفتها ميچربد كه كلمهي وفا در يك آيه آمده است. گاهي پنج تا، چهارتا كمتر، بيشتر صفتها آمده است. اما وفاي ابراهيم («وَ إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى») ديگر چيزي نميگويد. ابراهيم(ع) وفادار بود. ابوالفضل وفادار بود. (عصر تاسوعا امان نامه براي ابوالفضل آوردند. امان نامه را رد كرد. امان نامه را رد كرد. من حسين را رها كنم كجا بيايم؟ («وَ إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى») ابراهيم(ع) وفادار بود. وفادار بود. فرمود: به خدا قسم، دستهايم را قطع كنيد از دينم دست برنميدارم. آدمي هم كه اگر يك شانه تخم مرغ ضرر كند، به كائنات فحش ميدهد. آدم هست كه اگر يك چيزي جابهجا بشود، يك چيزي تلخ و شيرين بشود، يك مسئلهي تلخ، زبانش را باز ميكند، همه چيز ميگويد. ابوالفضل، همين امروز ابوالفضل به درد ما ميخورد. يعني چه؟ آب را آورد ياد بچههاي برادر افتاد نخورد. يعني شما ياد اين بيفتي كه گاز قطع شده شير گازت را ببند. ابوالفضل معنايش اين است. آب را آورد، ياد تشنگي بچهها افتاد، نخورد يعني شما ميخواهي استخرت آب گرم داشته باشد. ميخواهي نميدانم همهي حمام و دوش و تمام راهرو و ميخواهي تمام زندگيات گرم باشد، ياد اين بيفت كه بعضي از مناطق گاز ندارند خاموش كن. يكي را خاموش كن. يك لامپ را خاموش كن. امان نامه آمد، نگرفت. (يا ابوالفضل(ع) تو وفادار بودي. خطراتي جلو است كه ممكن انسان دست بكشد. امروز قبول دارد، خيلي از مسلمانها وفادار نبودند. تا امام هفتم را قبول داشتند. ميدانيد چرا؟ امام هشتم كه به امامت رسيد، يك خرده پول نزدش بود. ديد اگر بگويد: بعد از امام هفتم امام رضا امام هشتم است بايد پولها را به امام هشتم بدهد. از او ل گفت: بابا اصلاً ما بعد از امام هفتم ديگر امامي نداريم. هفت امامي شدند. چرا؟ براي اينكه پولها را بردارد بخورد. گاهي انسان حاضر است، يك كسي را بگويد: آقا من اين را قبولش ندارم، براي اينكه متاسفانه! مقلد يك آقا است. منتها اين آقا ميگويد: اينجا بايد خمس بدهي. ميگويد: ببخشيد، حاج آقا يك آقا سراغ نداري كه من به فتواي او باشم كه، اصلاً دنبال يك مرجع ميگردد كه بگويد: آقا نماز صبح نخوانيد. ميگويد: قربانش بروم. اين آقاي خوبي است. يعني ما وفادار نيستيم. حاضر هستيم مرجع خودمان هم عوض كنيم به خاطر اينكه… يك مرجع مثلاً ميگويد كه: اين چيز، مثلاً خمس دارد يا خمس ندارد. وفاداري. «السلام عليك يا ابوالفضل(ع)»
خدايا به آبروي ابوالفضل(ع) كه تا زنده بود، اهل بيت راحت خوابيدند، سقا بود ولي با لب تشنه، امان نامه آمد گفت: شمشير، از امان نامه بهتر است. خدايا به آبروي ابوالفضل(ع) قسمت ميدهيم ما را نسبت به دين، نسبت به حضرت مهدي (عج)، نسبت به انقلاب، نسبت به نظام اسلامي، نسبت به قرآن، نسبت به همهي نعمتهايي كه به ما دادهاي، خدايا ما را وفادار قرار بده. ايماني به ما بده كه هيچ حادثهاي ما را از دين جدا نكند. زيارتش را با معرفت نصيب همهي آرزومندان بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1147