نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1154
موضوع: جایگاه نماز جماعت در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام
تاريخ پخش: 27/05/1401
عناوين:
1- اذان، تبلیغات نماز در جامعه اسلامی
2- نماز جماعت، متناسب با شرایط نمازگزاران
3- کمیت و کیفیت در نماز جماعت
4- بهرهگیری از طلّاب جوان در اداره امور مسجد
5- یاری مسجد در رفع مشکلات و نقاط ضعف
6- توجه امام جماعت به نوجوانان و جوانان مسجد
7- اهل مسجد بودن، یکی از ویژگیهای داماد در ازدواج
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
مهمان امام سجّاد هستیم، ایشان رسالهی حقوقی دارد، حقّ همسایه، حقّ پدر، مادر، همسر، فرزند، حقّ شریک، شاگرد، همسفر، بیش از پنجاه حق را نقل کرده، هر جلسهای ما یکی از حقوق را باز میکنیم. الآن میخواهیم حقّ پیشنماز را بگوییم. حقّ نماز جماعت. امام چه میگوید؟ «وَ أَمَّا حَقُّ إِمَامِكَ فِي صَلَاتِكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ قَدْ تَقَلَّدَ السِّفَارَةَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ وَ الْوِفَادَةَ إِلَى رَبِّكَ» (تحف العقول، ص 265)، پیشنماز حق دارد، بدانیم که او سفیر است، یعنی او پیشگام است، مقدّم است، پیشنماز، رابط بین تو و خدا است، محور عبادت، نماز جماعت است و محور نماز جماعت هم پیشنمازش است. اسلام به پیشنمازها گفته در حقّ مردم دعا کنید (تحف العقول، ص 265)، او خودش را جلو انداخته، مشکلی اگر پیش آمد، تو مقصّر نیستی، اگر خلافی از پیشنماز سر زد، نماز تو درست است. (تحف العقول، ص 265)، ممکن است یک مسئلهای پیش بیاید، امام جماعت نمازش باطل بشود، ولی نماز مردم درست است، حالا مواردش را من الآن بلد نیستم که بگویم، ولی مواردی هست. پیشنماز سپر بلای شما هست.
1- اذان، تبلیغات نماز در جامعه اسلامی
نماز جماعت. من راجع به نماز جماعت چند تا جمله بگویم. نماز جماعت یک، اصولاً هر چیزی یک تبلیغاتی دارد، اذان و اقامه که در جلسهی قبل گفتیم، این تبلیغات نماز بود، دو جا گفتند داد بزن، یک جا حاجیها که به مکّه میروند، نزدیک مکّه که لباسشان را عوض میکنند و حوله و لباس احرام میپوشند، میگویند کاروانها به هم که رسیدید، صدایتان را بلند کنید، «لبّیک، اللّهمّ لبّیک»، من دارم میروم مکّه، میگوید صدایت را بلند کن، کاروان شنید، آن کاروان هم صدایش را بلند کند، یکی هم اذان، «بأعلى صوته» (تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 612) در روایت داریم، با بهترین، بالاترین صدا، منتها پیشخوانی نداریم هان، خود اذان، از «الله اکبر» شروع شود آخرش هم «لا إله إلّا الله»، این که چند دقیقه قبل از اذان ما بیاییم سرودی، شعری، عزاداریای، مدحی، مرثیهای، یک چیزی بگذاریم، نه، ما قبل از اذان اجازه نداریم مردم را از خواب بیدار کنیم، ولی وقت اذان یک اذان کوتاه از آدم خوشصدا. برکات جماعت. من نمیتوانم بشمارم، حالا در این چنددقیقهای که صحبت میکینم، بعد ببینیم چهقدر کلاه سرمان رفته که نمازمان را فرادی خواندیم. 2- نماز جماعت، متناسب با شرایط نمازگزاران میبازند اینها که نمازشان را در خانه میخوانند و میتوانند در مسجد بخوانند. البتّه برنامهی مساجد هم دیگر باید خیلی جاها اصلاح بشود، نمازهای طولانی، نمازهای مستحبّی، بین دو نماز، دعاهای زیادی. قرآن یک آیه دارد، میگوید طرف نمیکشد، تو هم کوتاه بیا، آیهاش این است: (عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً) (انفال /66)، خدا میداند که شما ضعیف هستید، (خَفَّفَ اللَّهُ) (انفال /66) کوتاه آمد، قرآن میگوید که وقتی طرف. مردم معمولی چهقدر حوصله دارند؟ پنج دقیقه، ده دقیقه، نماز نباید طولانی باشد. بچّهها را در نماز جماعت راه بدهید. حضرت فرمود: بچّه که به مسجد میآید، از بزرگها جدایش نکنید، یک بزرگ، یک بچّه، یک بزرگ، یک بچّه، قاطی هم یعنی بچّه احساس کند که بین آدمهای بزرگ قرار گرفته، احترام بچّهها مهم است این. (ر.ک به: الكافي، چاپ إسلامية، ج 3، ص 409) پیغمبر ما روی منبر بود. حسن و حسین دو تا امام کوچولو سلام الله علیهما وارد شدند، راه نمیتوانستند بروند، میافتادند. حضرت از منبر پایین آمد، بچّهها را بغل کرد، برگشت روی منبر نشست، بچّهها را روی زانویشان نشاند، برای مردم موعظه میکرد. این یعنی چه؟! وسط سخنرانی بچّه بغل کردن، روی منبر یعنی چه؟! اگر با یک «قَد قامَتّ الصّلوة» مردم جمع بشوند، چه موجی در کشور میافتد، آن وقت در مسجد چه مشکلی، مسئلهی جنگ را مسجدها حل کردند، زمان جنگ که ما آمادگی آنچنانی نداشتیم، صدّام همه چیزی داشت، ما چیزی نداشتیم، این مسجدها بود که بسیج و مسجد و امّت و اینها جمع شدند، چه کامیونهای بار به جبههها از مسجدها رفت، حساب هم نمیکردند تو شغلت چی هست، گزینشت چی هست. کمکهای مردمی، سیل میآید، مردم، زلزله میآید، مردم، طوفان میشود، مردم، جنگ میشود، مردم، حمله میشود، مردم، توطئه میشود، مردم، هر چی میخواهیم، مردم حل کردند. در مسجد رابطهی آدمها با پینشنماز یکجور است، اینطور نیست کسی بگوید من صف اوّل هستم، رابطهام با امام پررنگتر از شماست. یک نفر به یک نفر اقتدا کند، صد و نمیدانم چند برابر، حالا این را من حفظ نیستم، دو نفر بیشتر، سه نفر بیشتر، یعنی هر یک نفری که به جماعت اضافه بشود. (ر. ک به: جامع الأخبار، ص 76 و 77). در نماز جماعت کثرت مهم است. 3- کمیت و کیفیت در نماز جماعت بعضی جاها کیفیّت مهم است، مثل (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3)، شب قدر از هزار ماه بهتر است، آن اهمیّت شب قدر است، بعضی جاها مقدار مهم است، میگوید دو تا، سه تا، چهار تا، عدد. در نماز قرآن میگوید هم کمیّت، هم کیفیّت. اما کمیّت (وَ اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً) (احزاب /41) این عربیهایی که میخوانم قرآن است، «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً» یعنی هر چی که میتوانید ذکر خدا بگویید، میروی بخوابی، خوابت نمیبرد، چهار تا آیه بخوان، چهار تا صلوات بفرست، تا خوابت ببرد، از آن پاره وقتهای سوخترفته استفاده کن. من نمیدانم چرا آلان شهرداری از زبالهها استفاده میکند به نام بازیافت، از خورده مقّواها استفاده میکنند کارخانههای کاغذسازی و مقوّاسازی، از فاضلاب برای آب کشاورزی تصفیه میکنند، از خورده شیشه برای کارخانهی شیشه، خورده نان برای گاوداری، چهطور از ضایعات استفاده میکنیم، اما از وقتهای ضایع استفاده نمیکنیم؟! ما شام خوردیم، مهمانی است، بسیار خب، کسی خاطره ندارد بگوید؟ اگر خاطرهی مفیدِ سازنده داری، بعد از شام شما صحبت کن، شما صحبت کن. وقتی به مهمانی میروی، پنج ساعت مهمانی همهاش حرف زدیم، سر همه چیزی، فقط حرف مفیدش کم بود، یا کمرنگ بود. آیت الله مروارید از علمای هشتاد، نود سالهی مشهد بود، من از ایشان شنیدم، گفت: «با حاج شیخ عبّاس قمی، صاحب کتاب مفاتیح یکی از دهات مشهد مهمان شدیم. یک تاجری باغی داشت. چند تا روحانی را دعوت کرد، از جمله من (آیت الله مروارید) و آیت الله شیخ عبّاس قمی، صاحب کتاب مفاتیح.» میگفت: «حاج شیخ عبّاس که آمد، دستمالش را باز کرد، یک کتاب درآورد و شروع به نوشتن کرد.» صاحب باغ گفت: «آقا، ببین امروز من شما را دعوت کردم، میخواهم از شما پذیرایی کنم، امروز کتاب را کنار بگذار، مطالعه را کنار بگذار، شما آمدید صفا کنید.» گفت: «سهم امام بخوردم، برای امام زمان کار نکنم؟!» گفتم: «آقا سهم امام نیست، باغ شخصی است، غذایی هم که به شما میدهم، وجوهات نیست، بیتالمال نیست، ملک شخصیام هست، میخواهم یک پذیرایی کنم.» فرمود: «نعمت خدا را بخورم، برای خدا کار نکنم، من کارم را میکنم، شما هم حرفهایتان را بزنید، اگر یک وقت با من هم کار داشتید، بگویید آقای شیخ عبّاس، یک جملهای را میخواهم به شما بگویم، من قلمم را کنار میگذارم، گوش به حرفهای شما میدهم. من نمیخواهم بگویم از دست شما منزجز هستم، نه، من کارم را میکنم، شما هم حرفهایتان را بزنید، هر وقت هم لازم شد، به من تذکّر بدهید، من تمام وقت در اختیارتان هستم.» ببنید حاج شیخ عبّاس اینطور از عمرش استفاده میکرد. نقل شد که آرایشگاهی، پیرایشگاهی آمد ریشهای حضرت علی را درست کند، یک قیچی دستش بود. این آرایشگاهی گفت: «آقا این لبت را نگه دار، من موی روی لب شما را قیچی کنم.» حضرت فرمود: «خیلی خب، من لبم را نگه میدارم، ولی یک سبحان الله عقب میافتم هان.» ما خیلی هرز میرویم. مسجدها باید پربرکت باشد، پیشنمازها باید مطالعه کنند. از کجا تو میگویی؟ تو چه کارهای؟ من به عنوان معلّم قرآن میگویم، حدیث داریم هر کس که میرود مسجد، هشت تا چیزی گیرش میآید، امام میگوید، یکی از این هشت تا: «وَ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً» (تحف العقول، ص 235)، «مُسْتَطْرَف»، علم مُسْتَطْرَف یعنی چه؟ یعنی حرفهای تازه، اینکه میگوید هر کس به مسجد برود، هشت تا چیزی گیرش میآید، یکیاش حرف تازه هست، یعنی چه؟ یعنی پیشنماز دائماً در حال مطالعه هست، هر وقت حرف میزند، یک حرف نو میزند، حرف نو، کوتاه. بیشتر سخنرانیهای امیرالمؤمنین سخنان، کلمات قصار است.
4- بهرهگیری از طلّاب جوان در اداره امور مسجد
یکی از مشکلات نماز جماعتهای ما این است که بعضی مسجدها پیشنمازش سنّ پیشنماز با نسل نو خیلی فاصله دارد، مثلاً امام جماعت هشتاد سالش هست، این بچّه دوازده سالش هست، شانزده سالش هست، هجده سالش هست، هجده ساله با هشتاد ساله شصت سال فاصلهی سنّی دارند، اینجا چه کنیم؟! پیرمرد را که نمیشود جوانش کرد، جوان را که نمیشود پیرش کرد؟! اینجا طرح قرآن این است میگوید دو نفری شریک بشوید، یعنی این پیشنماز یا پسرش طلبه است، یا دامادش، یا برادر زنش، یا شاگردش، یا یک رفیق دارد، این پیشنماز یک طلبهی جوان را پیدا کند، بگوید: «آقا نماز را من میخوانم، تو برای این جوانها پنج دقیقه صبحت کن، حالا قصّه میگویی، تاریخ میگویی، حدیث میگویی، بگو.» شریکی، تبلیغ شریکی کجای قرآن است؟ معلّم قرآن هستم، بگویم. خدا به موسی گفت: «برو پهلوی فرعون نصیحتش کن، فرعون ادّعای خدایی میکند، برو نصیحتش کن.»، فرمود: (هارُونَ أَخي) (طه /30)، داداشم هارون هم بیاید، (أَشْرِكْهُ) (طه /32)، این شریکی همین کلمه هست، (أَشْرِكْهُ في أَمْري) (طه /32) او را شریکش کن با من. یک وقتی ما جوان که بودیم، با مرحوم آقای راستگو که برنامهی کودک پیاده میکرد، با چند نفر دیگر گفتیم بیاییم سرویسی تبلیغ برویم، یعنی یک پنج نفر بشویم، با هم برویم تبلیغ. آقای راستگو برای آن سنّی که خودش انتخاب میکند، قصّه بگوید، قصّههای کوتاه و مفید، بنده هم اصول دین میگویم، این آقا هم معلّم قرآن است، یک آیه تدریس میکند، آن خانم هم که خانم طلبه هست، حوزهی عملیه خواهرها، او هم برای دخترها یک چیزی میگوید، پیشنماز هم برای مردم عموم، چهل سال به بالا یک چیزی میگوید. مثل شما سرویس ملامین که میخری، یا قاشق، چنگال که میخری، قاشق بزرگ، قاشق وسط، قاشق مربّاخوری، غذاخوری، شربتخوری، بیایید ما یک گروهی بشویم، گروه تبلیغی جمعی، خانواده هم همه با هم بیایند، حتّی برنامهی کودک اگر پارکی دارد، بچّهاش را پارک بفرستیم، بگوییم تو مسئول بازی بچّهها باش. میخواستیم یک همچین کاری بکنیم، موفّق نشدیم، ولی آرزویش به دلمان بود، تبلیغ شریکی آقا. الآن یک خانه چهطور ساخته میشود؟ کابینتی، غیر شیشهبر است، شیشهبر غیر گچکار است، گچکار غیر موزاییککار است، موزاییککار غیر سنگکار است، سنگکار غیر نمیدانم منبّتکار است، هر کسی شغل خاصّی دارد. اشکال دارد که پیرمرد پیشنماز باشد، ولی یک طلبهی جوان خوشبیان، طلبه هم باید باسواد باشد، هم خوشبیان باشد، کوتاه صحبت بکند. ما باید بچّهها را به خودمان راه بدهیم، در جماعت بچّهها. (وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعين) (بقره /43)، نماز را باید با جماعت خواند. اصل نماز جماعت است، گفته اگر مسجد نرسیدید، فرادی بخوانید. امام جماعت، توجّه به جماعت. جماعت مسلمانها، حضور و غیاب اتوماتیک است. پیغمبر نماز میخواند، بلند میشد، نگاه میکرد. با نگاهش همهی امّت را حاضر و غایب میکرد.
5- یاری مسجد در رفع مشکلات و نقاط ضعف
مسجدها باید رونق داشته باشد. گاهی مسجدهای ما یک ضعفهایی دارد، ضعفش را برطرف کنیم، اگر ضعف دارد، حتماً برو که ضعفش را برطرف کنی. آقایی داشت میرفت مسجد، یا جای دیگر، کنار کوچه فقیری بود، یک پولی به فقیر داد. یک نفر که همراه آقا بود، گفت: «آقا، به این فقیر پول نده.» گفت: «چرا؟!» گفت: «تریاکی است!» گفت: «اِه، برگشت یک خورده دیگر هم پولش داد.» گفتم: «آقا نده، شما دو بار اشتباه کردی!» خب شما گفتی تریاکی هست، خب تریاکی است، خرجش سنگینتر است. من یک خورده دیگر هم پولش دادم. حالا اگر یک مسجد ضعیف است، حالا آقایش، خادمش، هیئت أمنایش یک مشکلی دارد به نظر شما، شاید هم مشکل نباشد، تو خیال میکنی مشکل است، حالا فرض کنیم مشکلی دارد، شما برو آن اشکال را برطرف کن، نگو حالا که اشکال دارد، پس من هم نمیروم، با نرفتن که کار حل نمیشود. جمهوری اسلامی هم همینطور است. جمهوری اسلامی اشکالاتی هست، به مسئولین هست، به کارها، به برنامهها، به مدیریتها اشکال هست، اما معنایش این نیست که حالا که اینطور هست، پس ما نیستیم. من یک جملهای را در سخنرانیهایم زیاد میگویم، اینجا هم بگویم. سه تا کلمه هست: [پای تخته] 1- توجیه، حماقت است؛ 2- تضعیف، جنایت است؛ 3- تکمیل، رسالت است. خدا رحمت کند این جمله مال آقا شیخ علی صفائی است به نام عین. صاد که محقّق مبتکری بود، کتابهای زیادی دارد، این جمله را من از ایشان شنیدم. توجیه نکنید، نه آدمها هم خوب هستند، برنامهها هم همه درست است. خیلی آدم باید آدم احمقی باشد، حماقت یعنی احمقی، خیلی آدم باید آدم بدی باشد، احمقی باشد که عیبها را نبیند. توجیه نکنیم، بله، اینجا عیب هست، قبول کنیم، توجیه نکنیم که احمقی هست. بگوییم حالا که عیب هست، پس نیستیم، میگوید خب نیستی، یعنی نظام را تضعیف کنیم، میدانید دهها هزار جوان یا شهید شدند، یا جانباز شدند، یا اسیر شدند، تا این جمهوری درست شد. حالا شما بگو چون برنامه عیب دارد، پس ما نیستیم! تضعیف نظام هم جنایت است. تکمیل، رسالت است. به یک نفر گفتند شما پای سخنرانیهایت با کفش میآیند در حسینیهی فلان! گفت: «من هنر داشتم اینها را از خیابان آوردم تو حسینیه، تو هم یک حدیث بخوان، کفشش را بکند.» باشه تو درست کن. توجیه، حماقت است، عیبهایی را که در مملکت میبینیم، توجیه نمیکنیم. ما نباید تضعیف بکنیم، تکمیل، رسالت است، توجیه، حماقت است. ما عیبهایی که دولتمردان دارند، توجیه نمیکنیم، ولی همه را هم قبول نمیکنیم. خیلی وقتها ما خیال میکنیم عیب است، عیب نیست، با نگاه خودمان عیب است. یک خاطره هست، برایتان بگویم، خوشمزه هست، شاید هم گفته باشم، نمیدانم دیگر. بعد از چهل و دو سال من چه حرفی بزنم که نگفته باشم، یادم میرود، ولی خوشمزه هست. در مکّه خدا قسمت همه بکند، در مسجدالحرام نشسته بودیم. دست من روی زانویم بود، یک پیرمردی آمد، دست من را بوسید و رفت. من چون دلم به حرف زدن بود، نفهمیدم که، گاز که نگرفت، لبش را روی دست من گذاشت، برداشت. یک نفر آمد، گفت: «آقای قرائتی» گفتم: «بله» گفت: «دعا کن خدا تکبّرت را بگیرد.» گفتم: «چیزی از من دیدی؟! تکبّر؟!» گفت: «آره، این پیرمرد آمد دست تو را بوسید، تو جوان بودی، باید دستت را پیش کشی، نگذار، اجازه نده یک پیرمرد دست تو را ببوسد.» گفتم: «من متوجّه نشدم، چشم، ممنون.» رفت و خب دیگر حواسم جمع شد. همینطور که با این طرف صحبت میکردیم، یک نفر دیگر آمد، دست من را بوسید. دیگر حواسم جمع بود، دستم را پیش کشیدم. تا دستم را پیش کشیدم، باز دیدم یک کسی دیگر آمد، گفت: «آقای قرائتی، دعا کن خدا تکبّرت را بگیرد.» گفتم: «چه کردم؟!» گفت: «پیرمرد با یک عشقی میآید دست تو را ببوسد، چرا دستت را پیش میگیری؟! تو ذوقش خورد!» گفتم: «چه خاکی به سرم کند، دستم را آزاد میگذارم، میگوید متکبّری، دستم را پیش میکشم، کس دیگری میگوید متکبّر هستی.» با کدام ساز برقصیم؟! گاهی وقتها یک چیزی را عرض کنم به حضور جنابعالی که ما عیب میدانیم، وارسی کنیم ببینیم عیب هست یا نه، اگر توجیه درست دارد، توجیه کنیم، اگر توجیه ندارد. بعضیها نماز جماعت نمیروند، برای اینکه طول میکشد، کوتاه کنیم، سخنرانی بین دو نماز نکنیم. بعضی جاها بداخلاقی خادم باعث میشود بچّهها فراری بشوند، یا هیئت أمنا، یا مردهایی که میآیند نماز بخوانند، برخوردی، حرفی میزنند، کاری میکنند که این جوان دیگر رغبت نمیکند.
6- توجه امام جماعت به نوجوانان و جوانان مسجد
تفقّد و احوالپرسی. تهران یک پیشنماز من سراغ دارم، آمد برود بیرون از مسجد بعد از نماز، دید یک پسری گریه میکند، گفت: «عزیز چته؟» گفت: «کفشهایم نو بود، آمدم نماز جماعت، کفشهایم را دزدیدند.» گفت: «خب گریه نداره، من برایت میخرم.» در ماشین نشست. رفتند کفّاشی، یک دانه کفش خرید، داد به این. خب این بچّه تا آخر عمرش مرید این آقا میشود. فرق میکند، کفشهایت را دزیدند، خیلی خب حالا گریه نکن، برو خانهی پدرت، خب پدرش هم. ما آدم داشتیم متأسّفانه چند سال وزیر هم بود، به او میگفتیم: «شما چرا نماز نمیروی؟! در وزارتخانه نماز جماعت است، تو چرا نمیروی نماز؟!» گفت: «یک بار رفتم نماز، کفشهایم نو بود، دزدیدند، من دیگر نمیروم.» گفتم: «بَه، وزیر جمهوری اسلامی یک کفش میدزدند، از نماز دست میکشد!» مگر شما مقوّا هستی که با دو تا قطره آب شوی؟! مقوّا هستی، شما باید چدن باشی. حدیث داریم: «مؤمن مثل کوه هست، بعد فرمود کوه ریزش دارد، ولی مؤمن ریزش ندارد.» (الكافي، چاپ إسلامية، ج 2، ص 241) یک کفش دزدیدند! نه، من این آقا را قبول ندارم، چون در انتخابات من گفتم به فلانی رئیس جمهور است، او گفت به فلانی، حالا خطّ سیاسیاش با شما فرق میکند، یعنی فاسق است؟! پیشنماز باید عادل باشد. عادل هم معنایش این نیست که در عمرش گناه نکرده باشد، شما گناه از او ندیدی، ممکن است به هر کسی بگویی آقا در عمرت گناه نکردی، بگوید به تو چه؟! من گناه کردم یا نکردم، اگر شما گناه از من ندیدی، میتوانی پشت سر من نماز بخوانی. حتّی قاضی، حق ندارد به مردم بگوید من عادل نیستم، خب مردم تو را عادل میدانند، آمدند به تو مراجعه کردند، تو خودت، خودت را عادل نمیدانی، حق نداری بگویی آقا من خودم عادل نیستم. گاهی هم آدم برخورد میکند با یک تکهایی از بعضی از مردم. یکی از آقایان میگفت: «وارد مسجد شدم. نماز جماعت بخوانم، پیشنماز نبودم، آمده بودم مثل باقی مردم اقتدا کنم. اتّفاقاً آن شب که ما وارد شدیم، پیشنماز نیامد. مردم به ما گفتند آقا امشب پیشنماز نیامده، شما روحانی هستی، برو جلو.» گفتم: «من که قابل نیستم.» من همینطور تواضع کردم. یکمرتبه یک آقایی گفت: «آقایان توجّه، این پیشنماز خودش میگوید من قابل نیستم، نمازهایتان را فرادی بخوانید.» میگفت: «وقتی من گفتم قابل نیستم، این را چماق کرد، تو کلّهی خودم.»
7- اهل مسجد بودن، یکی از ویژگیهای داماد در ازدواج
جماعت را از دست ندهید. داریم اگر میخواهید دخترتان را به یک جوان بدهید، ببینید اهل مسجد هست یا نه، حالا نمیگویبم دائماً به مسجد برود، گاهی به مسجد برود، آن کسی که پایش را به مسجد نمیگذارد، یعنی امّت اسلامی و جامعهی اسلامی را قبول ندارد، خب تو هم دخترت را قبول نکن بده به این آدم. این همه جوان هست که مسجدی هستند. مسجد، شرط ازدواج نیست، اما کسی که بیاعتنا به امّت است، تو هم به او بیاعتنا باش، خیلی نباید طرفش رفت. حقّ پیشنماز. عوامل خلوتی مسجدها چه چیزی هست؟ گاهی وقتها یک افرادی مسئول میشوند در مسجد، میگویند اگر رئیس این است، یک کسی درس میداد، به او گفتند: «چه درسی داری؟» گفت: «من توحید میگویم.» من آن آدم را میشناسم. به او گفتند: «توحیدی که تو میگویی، آدم مشرک بشود، بهتر است.» گاهی آدم میرود در مسجد، در هیئت، یک آدمهایی را میبیند که اگر رئیس هیئت این است، اگر هیئت أمنا این است، اگر نمیدانم این است، خب من نمازم را در خانه میخوانم، راحتتر هستم. باید آدمهای محبوب باشد و لذا اگر کسی نماز جماعت بخواند، مردم دوستش نداشته باشند، نمازشان قبول نیست، نه، باطل نیست هان، باطل نیست، نمازش درست است، قبول نیست. فرق است بین قبول نیست و باطل نیست، مثل چای تو آفتابه، چایی را توی آفتابه بریزند، هیچ کس نمیخورد، نه یعنی اینکه چای نیست، چای هست، کسی قبول نمیکند چای را، چایی باید توی لیوان ریخت. اگر پیشنمازی است اخلاقش، طول دادن نمازش، به هر دلیلی مردم از این جماعت ناراحت هستند، این نمازش درست است، حمد و سورهاش درست است، پیشنماز هم عادل است، اما این نماز قبول نیست. از امام پرسیدند: «چرا نماز جمعه دو رکعت است؟ نماز ظهر چهار رکعت است، نماز جمعه چرا دو رکعت است؟» فرمود: چون مردم دو تا خطبه گوش میدهند، به مردم فشار میآید و لذا گفتیم دو رکعت کم کنند که فشار به مردم نیاید.» عربیاش را هم بخوانم، «لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْنِ» (كافي، چاپ إسلامية، ج3، ص272) حدیث داریم چون دو تا خطبه وارد نماز جمعه شد، خدا دو رکعت از نماز جمعه کم کرد، که فشار نیاید. خدایا ما هم استغفار میکنیم، هم از استغفارهایمان استغفار میکنیم. یعنی گاهی وقتها خوبیهای ما مملو از نقاط ضعف است، باید اینها تذکّر داده بشود. خدایا هر جا غافل بودیم، قاصر بودیم، مقصّر بودیم، کوتاهی کردیم، فهمیده یا نفهمیده، غفلت بوده، باتوجّه، بیتوجّه، هر جا کوتاهی کردیم، کوتاهیهای ما را ببخش و بیامرز و توفیق جبران مرحمت بفرما.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 66 سوره انفال به چه امری اشاره دارد؟
1) تخفیف در دستورات الهی 2) تشدید دستورات الهی 3) تغییر دستورات الهی
2- آیه 32 سوره طه به کدام یک از اصول تبلیغ دین اشاره دارد؟
1) استقلال مبلّغ 2) شریک گرفتن در تبلیغ 3) جوان بودن مبلّغ
3- در آیه 43 سوره بقره به چه امری توصیه شده است؟
1) شرکت در جهاد با دشمن 2) شرکت در مراسم حج 3) شرکت در نماز جماعت
4- در آیه 41 سوره احزاب، بر کدام ویژگی ذکر خدا تأکید شده است؟
1) کمیّت ذکر 2) کیفیت ذکر 3) هر دو مورد
5- در انجام کدام مراسم دینی، با افزایش هر نفر، پاداش حاضران چند برابر میشود؟