نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1156
1- نقش شهدا در گسترش تبليغ ديني 2- جايگاه نماز در دين، جايگاه سر در بدن 3- اقامه نماز، ركن اساسي اسلام 4- جايگاه والا و بالاي نماز در اسلام 5- سيماي دين اسلام در نماز 6- لزوم حفاظت از نماز در همه حال 7- نماز، اولين سؤال در قيامت 8- نماز، پرواز به سوي بينياز
موضوع: جايگاه نماز در اسلام
تاريخ پخش: 17/06/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان پاي تلويزيون، ششم رمضان بحث را ميبينند كه مصادف است با 17 شهريور. ياد شهداي 17 شهريور و همهي شهداي انقلاب اسلامي و همهي شهداي اسلام و تشيع و همهي شهداي تاريخ را گرامي ميداريم. براي هديه به روح شهدا باز هم يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار) ما هرچه داريم از اين شهدا داريم. اسلام به شهادت خيلي عنايت دارد. مكه، كه مركز توحيد است و الوهيت است، بند به نبوت است. نبوت بند به شهادت است. چطور؟ حديث داريم اگر كسي مكه برود، مدينه نرود جفا كرده است. و اگر كسي مدينه برود و سر قبر حضرت حمزه، شهداي احد نرود جفا كرده است. يعني الوهيت مكه، بند به نبوت مدينه است. نبوت بند به شهادت است. مكهي بي مدينه جفا است. مدينهي بي حمزه جفا است. حديث داريم. اين مسئلهي شهادت را بايد گرامي بداريم.
1- نقش شهدا در گسترش تبليغ ديني
يك وقتي حدود 35 سال پيش قبل از تولد خيلي از شما، سالها قبل از انقلاب آيت الله مشكيني سه تا نامه به من داد، يكي را گفت: ببر ملاير. چند روزي آنجا تبليغ كن. بعد برو كنگاور. بعد هم كرمانشاه برو. سه تا نامه به سه تا از افراد مهم نوشت. نامه را بردم ملاير، به آن شخص مهم دادم. نامه را خواند، گفت: از كجا اين نامه جعلي نباشد؟ اطمينان به نامه نكرد. گرچه حالا بعداً به طرق ديگر ما در مسجد جامع ملاير كلاس گذاشتيم ولي آن شخص به نامه شك كرد و اعتنا نكرد. بلند شديم آمديم كنگاور، پهلوي آن بزرگ، نامهي آيت الله مشكيني را داديم. گفتيم: ما طلبه هستيم و آمديم براي جوانهاي كنگاور صحبت كنيم. گفت: ديروز مأمورين شاه آمدند اينجا افرادي را تحت تعقيب هستند گرفتند. ميخواهند بگيرند. يك برنامههايي اينجا است در كنگاور خفقان است. اينجا اصلاً نميشود كلاس گذاشت. بلند شديم به كرمانشاه پهلوي آن شخص بزرگ آمديم. گفت: ديروز، كپسول خانهي ما تركيده، آشپزخانهي ما منفجر شده، اينجا هم نميشود كلاس گذاشت. خلاصه سه تا نامه از آيت الله مشكيني، سه تا بزرگ… بزرگوار، سر سه تا بزرگوار آمديم و رفتيم و نشد ما يك كلاسي براي نسل نو صحبت كنيم. اين كلاسي كه الآن شما ميبينيد در نوبت هستند براي شيفتهاي بعد كه بيايند مرتب هر نيم ساعتي يك گروه سيصد، چهارصد نفري بنشينند، اين براي محسن قرائتي نيست. محسن قرائتي اگر هنر داشت بايد آن زمان هم بتواند حرف بزند. در سايهي خون شهداست. شهداي 17 شهريور شاه را فراري دادند. امام را آوردند.
كتابهاي مطهري ده هزار تا چاپ ميشد مدتي طول ميكشيد تا فروش برود. اگر امروز كتابهاي مطهري صد هزار تا چاپ ميشود و فروش ميرود اين به خاطر… ما كساني را داريم كه پدرشان بسيار، بسيار شغل سادهاي داشته است. يعني سادهترين شغل حالا در تلويزيون نميتوانم بگويم چه شغلي، ديگر شغلي از آن پايينتر نيست. پدرش يك چنين شغلي داشته است. انقلاب باعث شد كه الآن مثلاً پسر ايشان به مقام بالايي ميرسد. نماينده مجلس ميشود. قاضي ميشود. چه كسي مي شود؟ چه كسي ميشود؟ شهدا باعث شدند كه مستضعفين بالا بيايند. به هر حال ما مديون شهدا هستيم.
خدايا هركس به خون شهدا خيانت ميكند، اگر جاهل است آگاه، و اگر مرض و غرض دارد و خون شهدا را ضايع ميكند، خدايا اگر قابل است هدايتش كن. اگر قابل نيست قلع و قمعش كن. خوب اين براي 17 شهريور و اما بحث ما.
2- جايگاه نماز در دين، جايگاه سر در بدن
بحثي كه در ذهنم هست بگويم راجع به يك حديثي هست كه رسول خدا (ص) (صلوات حضار) فرمود: «مَوضِعُ الصَّلاة مِنَ الدّين كَمَوضِعُ الرَّاس» نماز نسبت به دين مثل سر ميماند. حالا جايگاه سر نسبت به بدن چيست، در اين تشبيه يك نكاتي را ميخواهم بگويم و بعد هم يك تشبيه ديگر.
بسم الله الرحمن الرحيم. بررسي يك تشبيه. تشبيه نماز به سر «مَوضِعُ الصَّلاة مِنَ الدّين كَمَوضِعُ الرَّاس» اين چه ميخواهد بگويد؟ جايگاه نماز، جايگاه سر است. من در اين يادداشتها ده تا نكته را برايتان بخوانم. شايد شما هم به ذهنتان چيزهايي اضافه بيايد. يكي كه بيشترين حواس پنجگانه در سر است. «باصره» چشم، «سامعه» گوش، «ذائقه» زبان، زبان و گوش و چشم و ديگر چيست؟ بويايي، شامه، چهار تا از اين پنج تا فقط لامسهاش، لامسه در سر است ولي در دست هم هست. در بدن هم هست. يعني بيشترين چيزها در سر جمع شده است. بيشترين كمالات در نماز هست. شما حساب كن در نماز همهي كمالات هست. ادب در نماز هست. وقتي آقا حرف ميزند تو حرف نزن. يعني ادب كن. انتخابات در نماز هست. اين آقا را دوستش نداري برو پشت سر آقايي كه دوستش داري نماز بخوان. اجباري نيست. انتخاب است. تواضع در نماز هست. يك وقت ممكن است مثلاً يك آدم هفتاد ساله به يك پيشنماز 40 ساله، 30 ساله اقتدا ميكند. نميگويد: حالا من سنم بيشتر است. تواضع هست. حضور در صحنه در نماز هست. «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاة» همه حاضر ميشوند. سياست در نماز هست. كسي عمري نماز بخواند، رهبرش، رهبري آسماني نباشد، ولايت اميرالمومنين نداشته باشد نمازش قبول نميشود. مسواك در نماز هست. اگر شما مسواك بزني يك ركعت تو هفتاد برابر ميشود. نشاط در نماز هست. اگر با آب سرد وضو بگيري و خشك نكني هر يك ركعت آن سي برابر ميشود. هرچه آب سرد روي پوست بدن باشد نشاطش بيشتر است. ارزشها در نماز هست. صف اول بايد آدمهايي باشند كه ارزش بيشتري داشته باشند در علم و تقواي بالاتري باشند، صف اول بيايند. اعتماد به يكديگر در نماز هست. نميداند ركعت سوم است يا چهارم است، اگر آقا گفت: بحول الله! تو هم عقب آقا بگو: بحول الله! يا اگر آقا شك كرد رفت بگويد: بحول الله، مردم گفتند: الحمدلله، يعني آقا بنشين، اشتباه ميكني.آقا هم بايد به پسنماز اعتماد كند. قيامت در نماز هست. («مالِكِ يَوْمِ الدِّين») (فاتحه/4) پيغمبر در نماز هست. «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِي» اهل بيت پيغمبر در نماز هست. در تشهد شما صلوات ميفرستي «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» توجه به خوبان تاريخ در نماز هست. «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِين» انتخاب راه در نماز هست. («اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ») (فاتحه/6) حقوق در نماز هست. دگمه و نخ غصبي باشد، حق مردم نماز باطل است. رابطه با خورشيد در نماز هست. («لِدُلُوكِ الشَّمْس» )(اسراء/78) براي شناخت ظهر. رابطه با ماه در نماز هست. براي نماز اول ماه، نماز عيد فطر، نماز آخر ماه. رابطه با ستاره در نماز هست. براي شناخت قبله، در نماز استقلال است. رو به قبله باش. چون يهوديها اينطرف هستند. مسيحيها اينطرف. تو بايد خطت جدا باشد. يعني همينطور كه سر بيشترين اعضا را دارد تمام كمالات تقريباً در نماز جمع است. اين يك.
3- اقامه نماز، ركن اساسي اسلام
«وَ هيَ أَصْلُ الْإِسْلَام» (بحارالانوار/ج97/ص49) اصل اسلام نماز است. من نميدانم چطور بعضي ميگويند: ما مسلمان هستيم و نسبت به اين اصل يا كاهل هستند. يا تارك هستند. يا غافل هستند. يا خوب نميخوانند.خوب، حالا… عرض كنم به حضور شما كه آنهايي كه نماز ميخوانند بايد درست بخوانند. من هم چون الآن ديگر سي سال است در تلويزيون هستيم، تقريباً هر چند سالي يكبار اين را ميگويم. چون دائم نسلها عوض ميشود. نماز 17، 18 كلمه بيشتر نيست. باقي كلمات نماز يا مستحب است، آدم ميتواند نگويد. يا تكراري است. آن كلمات برجستهي نماز كه تكراري نيست و واجب است 17 تا است. دو تا از اين 17 تا هم همهي ايرانيها درست ميگويند. يكي الله اكبر را درست ميگويند، كسي را نداريم الله اكبر را غلط بگويد. البته ممكن است اين «كاف» را بعضيها درست نگويند. بهترين كافها، كاف كاهو است. الله اك، نشود. اكبر! اك نه! اچ، نشود. اك نشود. مثل كاهو بهترين، كافها… يكي «الله اكبر» را همه درست ميگويند، يكي («مالِكِ يَوْمِ الدِّين»)را. پس از 17 تا دو تا كم ميشود، ميشود 15 تا. اين 15 تا در 4 تا جدول حل ميشود. يك آدم تحصيل كرده الآن الحمدلله مملكت ما ديگر تقريباً بيسوادياش جمع ميشود. تقريباً 10 درصد، 12 درصد بيسواد ديگر نداريم. 90 درصد آدمهايي كه تحصيل كرده هستند در 4 جدول اين را در يك دقيقه درست كنند. خلاص! يكي «الف و عين» «عين» را يك خرده را سفت بگويند. («رَبِّ الْعالَمين» «نَعْبُدُ»)«السلام عليكَ» نگويند. «السلام عَليكَ» با «عين» است. «السَّلَامُ عليكَ» «السَّلَامُ عَلَيْنَا» («إِيَّاكَ نَعْبُد»)(«نَعْبُد») تمام شد و رفت. چهار پنج تا «عين» را درست بگويد. تحصيل كرده چند ثانيه حفظ ميكند. («نَعْبُد» )«عليكَ» «عَلَيْنَا»«عَبْدُهُ وَ رَسُولُه» يكي «غَين» است. با «قاف» فرق ميكند. «غين و قاف» فرق ميكند. ببينيد شما اينطور كه ما ميگوييم بيشتر «قاف» ميگوييم به طور طبيعي كه حرف ميزنيم. قالي، قالي، غالي، قا… غا… (حاج آقا با بيان حركت و غلظت و تغيير صوت انجام ميدهند) قا… غا… قا… غا… («غَيْرِ الْمَغْضُوب») تمام شد و رفت. يكي «سين و صاد» است. «صمد»، «اللهم صل» (حاج آقا با بيان تلفظ سين و صاد توضيح ميدهد) «اللهم صل» («صمد» «صراط» «صل») يكي هم (ح) جيمي هست و (ه) دو چشم. («الحمد») غلط است. («الحمد») گاهي آدم زمستان دستهايش يخ ميكند چنين ميكند: ها! ها! ها! ها! («الحمد» «كفواً احد») غلط است. («احد»). («وحده») غلط است. («وحده») (ح) جيمي را سفت بگوييم. («الرَّحْمنِ الرَّحيم») غلط است. («الرَّحْمنِ الرَّحيم») خلاص! كاري ندارد. حالا، در هر خانهاي يك كتاب اسرار نماز باشد. آشنايي با نماز، اسرار نماز. از نويسندگان زياد ما كتاب داريم. الحمدلله! چند هزار كتاب «اسرار الصلاة» در اين چهارده قرن نوشته شده است. مثلاً ما يك كتابي نوشتيم هزارها كتاب نماز همه را كدگذاري كرديم. البته، يك كتاب نماز در يك خانه باشد. نماز مثل سر مي ماند.
4- جايگاه والا و بالاي نماز در اسلام
دوم: سر در بهترين جايگاه است. ممكن است يك چيزي مثل گنج، طلا در آن باشد، اما اين طلا را ممكن است زير پايه بگذارند. سر هم همهي اعضا درونش است، يعني بسياري از اعضا در سر است. هم بالا است. در نماز گفتند: بالاترين نقطه را روي خاك بگذار. پيشاني! نگفتند: اينجا را به خاك بمال. نگفتند: پاشنهي پا را به خاك بمال. گفتند: بلندترين نقطه. زن كه سر نماز ميرود هرچه طلا دارد به خودش آويزان كند و مردي كه طلا برايش حرام است، حتي انگشتر نامزدي سر نماز ميرود، دربياورد. چون نماز با حلقهي طلا حرام، گناه، باطل است. مردي كه طلا برايش حرام است، ولي بايد بهترين لباس و عطر را مصرف كند. زن، مرد يعني نماز جايگاهش بالا است. هم اعضاي زيادي دارد، يعني هم همهي كمالات تقريباً در نماز است. هم جايگاه نماز بالا است. مثل سر كه بالا است.
سوم: مركز فرماندهي و حافظ بدن است. سر مركز فرماندهي است و حافظ بدن. يعني با چشم آدم ميبيند كه نيفتد. دست و پايش نشكند. همينطور كه سر بدن را حفظ ميكند، نماز هم باقي چيزها را حفظ ميكند. يعني الان اين عمامهاي كه سر من است، من را حفظ ميكند. هيچ وقت در خيابان نميدوم. ميگويم: آخوند است. زشت است روحاني بدود. هيچ وقت حاضر نيستم در خيابان تخمه بشكنم. ولو غير از ماه رمضان! خود لباس، شما لباس سفيد بپوشي، خودت روي زمين سياه نمينشيني. خواسته باشي با كسي چرت و پرت بگويي، ميگويي: ببين اينجا كنار مسجد است. اينجا مسجد است. جاي ديگر برويم. آنطرف تر برويم. يعني اصلاً سر در مسجد، كاشيكاريهاي مسجد («انّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ») (عنكبوت/45) ميگويد: ببين اينجا مسجد است. آنطرفتر برويم. اينجا روضه است. اگر يك آيت الله نشسته باشد، حالا هرچه هم افراد بذلهگو و شوخي كن باشند ميگويند: ببين! جلوي آقا شوخي نكن. آن اتاق برويم. يعني خود نماز آدم را… حتي زمان شاه شهرباني زمان شاه هر سال اعلام ميكرد كه آمار فساد در ماه رمضان كمتر است. آمار فساد! چون تمام گناهان ما اگر دستهبندي كنيم، حالا تمام چه عرض كنم. بگوييم: اكثر! اكثر گناهان ما از دو تا ريشه آب ميخورند. يا از شهوت است يا از غضب. چاقوكشيها، قتلها، نميدانم سرقتها يك سري گناهان ريشهاش غضب است. يك سري گناهها هم ريشهاش شهوت است. و گرسنگي كه آدم ماه رمضان ميخورد، اين دو تا ريشه را ميخشكاند. يعني كنترل ميكند. وقتي غضب و شهوت پايين آمد، مفاسد هم كم ميشود. وقتي به ريشهها آب نرسيد، شاخهها هم پر و بالي ندارد. به همين خاطر گفتند: روزه سر است.
5- سيماي دين اسلام در نماز
سر سيماي بدن است. حديث هم داريم «وَجْهُ دِينِكُمُ الصَّلَاةُ» (كافي/ج3/ص270) سيماي بدن، چه كسي خوشگل است؟ چه كسي زشت؟ كمرش را كه نمي بينند. زانويش را كه نميبينند. صورتش را ميبينند كه اين خوشگل است يا زشت؟ سيماي بدن صورت است. سيماي نماز، سيماي مسلمان هم نماز است. «وَجْهُ دِينِكُمُ الصَّلَاةُ» روايت داريم. صورت دين شما نماز است. مسلمان بينماز يعني آدم بيصورت. دست و پا تابع سر هستند. چون مركز فرماندهي است. اميرالمومنين به استاندار ميگويد: «واعلم» حواست جمع باشد. بدان! «انَّ جميعَ عَمَلِكَ َتبَعَ لِصَلاتك» {أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَابِعٌ لِصَلَاتِك}(بحارالانوار/ج33/ص585) همهي اعمال تو تابع نمازت است.
نماز مثل سوزن است. همهي عبادات مثل نخ! اگر سوزن فرو رفت نخ هم فرو مي رود. اگر سوزن ايستاد نخ هم ميايستد. اگر نماز قبول شد، باقي كارها هم دنبال نماز قبول ميشود. اگر نماز ايستاد، همه ي عبادتها هم… حالا يك كسي بگويد: آقا من همهي خوبيها را دارم. فقط نماز نميخوانم. هيچي! خوبيهايش قبول نيست. اين مثل را احتمالاً از من شنيده باشيد. پليس راه جلوي راننده را ميگيرد ميگويد: گواهينامهي رانندگي! شما هر گواهينامه را به او بدهيد، قبول نيست. بگويي: من پزشك هستم. مجتهد هستم. نميدانم وكيل هستم. وزير هستم. سفير هستم. هر گواهينامه اي داشته باشي، دكتر هم… هرگواهينامه اي داشته باشي، ميگويد: ببخشيد من كار به اينها ندارم.من آنچه ميخواهم اجازه بدهم تو بگذري گواهينامهي رانندگي است. اگر گواهينامهي رانندگي داشتي تو را رد ميكنم. وگرنه متوقفت ميكند هر رقم مدركي هم در جيبت باشد اعتنا ندارد. كسي راجع به نماز نميشود بگويد: حالا ما عوض نماز نميدانم كار ديگر ميكنيم. ممكن است كار ديگر سختتر باشد، خدا قبول نميكند. اگر من براي تلفن پول خرد ميخواهم شما چك تراول و اسكناس چند هزاري هم بدهي من قبول نميكنم. مي گويم: آقا براي تلفن پول خرد ميخواهم. براي گذشتن اين پاكت به محلي كه تو ميخواهي پست بفرستد تمبر ميخواهد. شما تمبر نمي خواهيد، شما يك پاكت بردار به آن لحاف و كرسي قلاب كن. نمي برند! مخابرات چه كار به لحاف و كرسي دارد؟ مخابرات ميگويد: اگر ميخواهي من نامهي تو را به مقصد برسانم بايد تمبر پشت آن باشد. گاهي دست آدم خون مي شود. ميگويم: يك باندي بياور. چسبي بياور من اين را ببندم. شما دو تا پتو مخمل هم بياوري من ميگويم: پتو ميخواهم چه كنم؟ بگو: آقا مثلاً چند ريال قيمتش است. اين پتو چند هزار تومان قيمتش است؟ ميگويم: آقا هرچه ميخواهد قيمتش باشد. من فعلاً آنچه من ميخواهم اين است. آنچه ارتش ميخواهد دست بگذاري اينجا. بگو: آقا من خيلي دوستت دارم. دستم را بالاي سرت! از پادگان بيرونت ميكند. اگر اين سوييچ قفل را باز ميكند، شما كليد ديگري بدهي قفل باز نمي شود. سوييچ خودش بايد باشد. صد تا سوييچ بدهي اين قفل باز نمي شود. قفل نجات ما نماز است. كسي فكر نكند به جاي نماز كار ديگر بكند، كارش حل است. دست و پا تابع نماز هستند.
6- لزوم حفاظت از نماز در همه حال
خوب، از سر بايد بيشترين حفاظت را كرد. از نماز هم بايد حفاظت كرد. («يُحافِظُونَ») جالب اين است كه در قرآن حفاظت براي چند چيز آمده است. يكي براي شهوت، يكي براي نماز، («لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون» )(مؤمنون/5) يعني شهوتشان را حفظ ميكنند. («عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ») (معارج/34) («حافِظُون»)، («يُحافِظُونَ» )حفاظت از شهوت، حفاظت از نماز. هردو هم يك كليد دارد. دواي شهوت همسر است. خوب حالا يك چيزي را آدم خواسته باشد فرهنگ بشود بايد مرتب اين را تكرار كند. اگر يك كسي تشنهاش است. بايد آب به او داد. شما بگو: آقا، حالا آقاجان تشنهات است.خوب صبر كن انشاالله ليسانست را بگير بعد به تو آب ميدهم. اين پدر و مادر چه پدر و مادري است كه ميگويند: صبر كن ليسانس بگير بعد آبت ميدهم. همسر عطش انسان است. دختر و پسر براي ازدواج عطش دارند. دختر جان ليسانست را بگير. ليسانست را بگير يعني چه؟ آب ميخواهد. پسرجان ليسانست را بگير. كساني كه ميتوانند حالا يك كسي نميتواند ما كار نداريم. («وَ الَّذين») چه ميگويد؟ («لا يَجِدُونَ نِكاحا») (نور/33) قرآن هم گفته افرادي كه امكان برايشان نيست، («فَلْيَسْتَعْفِف») (نساء/6) خوب او بايد خودش را نگه دارد. اما آنكسي كه پدرش اتاق بالا دارد، ميتواند… حالا خانه دربست نباشد. خانهي دربست ميخواهي چه كني؟ مگر در يك اتاق نميشود زندگي كرد؟ شايد 90 درصد مردم اول زندگيشان در يك اتاق زندگي كردند. يك تك اتاق كه داري. خوب ازدواج كن. حالا وقتي ميگويند: ازدواج كن معنايش اين نيست كه بعد از 9 ماه هم خانمت را زايشگاه بفرستي. بچهدار شدن باشد بعد. ولي ازدواج را، ميتوان بين ازدواج و بچهدار شدن سالها جدايي بيفتد. ولي سعي كنيم گناه نكنيم. اگر پدر و مادري بتواند بچهاش را عروس كند و داماد كند وطفره برود، به اميد اينكه ليسانس بگيرد، فوق ليسانس بگيرد، خانهاش تمام شود، نميدانم چه بشود؟ چه بشود؟ اول دخترعمههايش عروس شوند. اول پسرخالههايش عروس شوند. اين حرفهاي چرند و پرند پايش به هيچجا بند نيست. بابا تشنهاش است. حالا صبر كن بگذار مردم آب بخورند بعد به شما آب ميدهم. بابا! الآن تشنه اش است خوب به او آب بده. اگر يك دختر و پسري زمينهي ازدواج هست پدر و مادر اين… چقدر آيه داريم در قرآن، كساني كه («يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّه» )(اعراف/45) ازدواج سبيل الله است. ولذا كساني كه به جاي ازدواج دنبال كارهاي ديگر ميروند قرآن ميگويد: («يقطعون سبيل» «يقطعون سبيل» {يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه})(بقره/27) يعني اينها راه خدا را قيچي ميكنند. بيراهه ميروند. («يقطعون سبيل» )ميگويد. پس وقتي ميگويد: راه («يقطعون سبيل») راه خدا را قطع ميكنند، پيداست ازدواج سبيل الله است. و پدر و مادري كه مانع شود، يا هر تشكيلاتي كه مانع شود فاميل، برادر، خواهر، اصلاً برادر بزرگ نبايد مانع شود. حالا يك كسي برادر بزرگ ازدواج نكرد. خوب همه برادرها بايد در صف بايستند؟ خواهر بزرگ، نميخواهد ازدواج كند. خواهرهاي بعد چرا در صف بايستند؟ چه كسي گفته است؟ مبناي حرف چيست؟ اگر شما تشنه ات شد، ميگويي: آقا صبر كن اول او آب بخورد بعد من، بعد…اگر او آب نخورد آنوقت شما بگويي: نه! پس من هم يك دوسالي صبر ميكنم، بعداً كه ايشان آب خورد ما آب ميخوريم. اصلاً حرف بي منطق است. حرف غلط است. دو چيز آدم را حفظ ميكند. يكي نماز، («تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» )يكي ازدواج! ازدواج هم آدم را از فحشا و منكر باز ميدارد. آنكس كه ميخواهد در ماهواره ببيند و عكسش را ببيند و cd و سكس و اينها را ببيند، خوب عروس كنارش هست. خودش را ميبيند. چرا برود عكسش را از ماهواره ببيند؟ همسر حلال ميبيند. چرا عكس حرام ببيند؟ اگر كسي وقت ازدواجش است و پدر و مادر ميتوانند ازدواج دهند، به بهانهي اينكه جهازيهاش تمام شود، كامل شود. ليسانسش، مدركش كامل شود. خانهاش كامل شود. اگر مرتب طفره برويم به اين دليلها حديث داريم اگر دختر و پسر خلافي كردند، پدر و مادر هم در گناه شريك است. دين فقط به نماز و روزه نيست. به حج و عمره نيست. دين بايد بچههايمان را نجات بدهيم. خيلي مهم است قرآن و اسلام نماز و همسر را كنار هم گذاشته است. چند جا در اسلام نماز و همسر با هم است. يك جا پيغمبرفرمود: من از دنيا چند تا چيز را دوست دارم. زن را دوست دارم. نماز هم دوست دارم. آخر پيغمبر زن و نماز را كنار هم ميگذارد؟ يعني چه؟ در قرآن ميبينيم («عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ») (معارج/34)(«لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»«يحافظون» «حافِظُون» )يك تعبير را هم براي شهوت آورده است. هم براي نماز. هردو را («حافِظُون و يُحافِظُونَ» )هردو را پيغمبر ميگويد: من دوست دارم. هردو («تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر») هستند.
7- نماز، اولين سؤال در قيامت
خوب، مسئلهي ديگر سر جوابگو است. كسي كه خلافكار است، اول سر بايد حرف بزند. نماز هم «أَوَّلُ مَا يُسْأَلُ»(وسائلالشيعة/ج4/ص110) اول چيزي كه روز قيامت سوال ميكنند از نماز است. يعني همينطور كه مجرم را كه گرفتند اول كاري كه مجرم ميكند بايد زبانش به حرف دربيايد. همينطور كه كله اولين پاسخگو است، در قيامت هم اول چيزي كه سوال ميكنند از نماز است.
در سقوط با سر حتماً هلاكت است. ممكن است آدم از دست و پا بيفتد نابود نشود. اما اگر كسي از مغز زمين بخورد، نابود ميشود. سقوط نماز هم قطعاً جهنم در آن است.
دست و پاي مصنوعي داريم اما كلهي مصنوعي نداريم. يعني باقي اعضا را ميشود جايگزين كرد، اما سر را نميشود جايگزين كرد. اينها چيزهايي است كه درباره اين «مَوضِعُ الصَّلاة مِنَ الدّين كَمَوضِعُ الرَّاس» اين را من لازم بود كه خدمتتان بگويم. يك تشبيه ديگر هم هست كه من خدمتتان بگويم. ما با پرواز شهر شما آمديم. در هواپيما كه نشستم، مقايسهاي كردم بين نماز و هواپيما. حدود 30 تا نكته گيرم آمد. چون نماز يك پرواز است مثل هواپيما. يك مقايسهاي بين اينها كردم.
1- هواپيما وقتي ميپرد كه بنزين مخصوص داشته باشد. اين بنزينهاي ماشين و موتور را در هواپيما نميزنند. بنزين هواپيما بنزين مخصوص است. اصلاً قير بريزي كه هيچ بلند نمي شود. پروازي صورت ميگيرد كه بنزين مخصوص داشته باشد. اين مسئله مهم است. نمازي پرواز ميكند كه با لقمهي حلال باشد. خيليها روزه ميگيرند ولي افطار با لقمهي حرام… يعني سر اين سفرهاي كه افطار ميكند، بچهاش هم غذا ميخورد، لقمهاي كه به بچهاش ميدهد، خمس نداده است. و جالب اين است كه بعضي از اينهايي كه خمس نميدهند كلي هم گريه براي حضرت زهرا ميكنند. كه چرا حق فدك را غصب كردند؟ چرا فدك را ندادند؟ خوب چه فرقي بين ما و آنها ميكند؟ آنها فدك را ندادند، خوب ما هم سهم امام را نميدهيم. او براي مادر را خورد، ما هم براي بچهاش را ميخوريم. ما گريه ميكنيم كه چرا او خورد؟ خوب تو هم كه خوردي؟ با هم شريك هستيد. با هم شريك هستيد.
كسي پهلوي يك نفر آمد، گفت: آقا ميشود پردهي كعبه را بريد؟ گفت: نه! وقف است. حرام است. خوب كه گفت: حرام است. گفت: آقا ببخشيد حالا يا حلال است يا حرام؟ ما يك تيغ دستمان بود يك خردهاش را بريديم. گفت: راست ميگويي؟ ببينم! گفت: يك خردهاش را به من بده! (خنده حضار) گفت: اِ! تا حالا كه ميگفتي حرام است؟ گفت: حالا كه حرام است با هم بخوريم. اول گفت: پردهي كعبه را نميشود بريد. ولي گفت: وقتي گفتم گفت: با هم بخوريم. اول ميگوييم: حق زهرا را نميشود خورد. بعد ميگوييم: سهم امام را با هم بخوريم. چه فرقي ميكند؟ وقتمان تمام شد؟ من سي تا مطلب دارم. دقيقاً تمام شد يا نه شوخي ميكنيد؟ 5 دقيقه من تند تند ميگويم. 5 دقيقه ميخواهم سي تا مطلب بگويم.
8- نماز، پرواز به سوي بينياز
بسم الله الرحمن الرحيم، همراه من بدويد. پرواز با سوخت خاص است. نماز هم با غذاي حلال است. 2- قبل از پرواز، بايد حركت كرد. هواپيما يك مرتبه بلند نميشود. يك مقداري در اين خيابان ميرود. دور كه گرفت، دور كه گرفت پرواز ميكند. نماز هم نميشود گفت: احوال شما؟ گوجه هم گران شده است. همه چيزي گران شده. لپه گران، اوه اوه! الله اكبر! بسم الله الرحمن الرحيم. از لپه ميخواهد پرواز كند. نميشود. از گوجه ميخواهد نميشود. يك اذاني، اقامهاي، يك خرده در باند حركت كن، دور بگير، بعد از آن.
3- پرواز از مكان خاصي است. از همه جا كه نميشود پرواز كرد. پيغمبر از پهلوي خانمش كه نتوانست پرواز كند. از پهلوي خانم مسجد الحرام آمد، («مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى» )(اسراء/1) يعني از همه جا نميشود پرواز كرد. در همه جا نميشود نماز خواند.
قبل از پرواز اطلاعاتي لازم است. هم براي مردم، هم براي خلبان. قبل از نماز هم، هم بايد ما احكام نماز را بلد باشيم، هم بايد خلبان، يعني پيشنماز. پرواز بايد با فرودگاه مناسب باشد. پروازهاي مهم در فرودگاههاي كوچك نميتواند بنشيند. اين بچه حالا ميخواهي نماز شب يادش بدهي؟ بگو: آقا جان! ببين نماز شب هم مثل نماز صبح است. يازده ركعت است. سحريات را خوردي چند دقيقه به اذان است. نميصرفد كه بخوابي. اين چند دقيقه آقاجان نماز بخوان. ما در طول سال كه سحرها خواب هستيم. حالا كه سحري خورديم ببين، يازده ركعت نماز بخوان 5 تا دوركعتي يك، يك ركعتي. («قُلْ هُوَ اللَّه») (اخلاص/1) هم نخواندي طوري نيست. يعني فرودگاه كوچك راهواپيماي كوچك در آن بنشانيد. به بچه نگوييد: نماز شب چهل تا مومن، سيصد تا العفو، فرار ميكند. اگر بچه سرما خورد لحاف كرسي رويش نيانداز خفه ميشود. اين هم يكي.
عرض كنم در پرواز هرچه اوج بگيرد زمين كوچكتر ميشود. اگر پرواز رفت بالا، هرچه پرواز بالاتر برود زمين كوچكتر ميشود. يك زمين يك هكتاري ده هزار متر، بالا مي رود نگاه ميكني يك هكتار قد يك زمين صد متري شد. پرواز بالاتر ميرود قد يك قالي ميشود. بالاتر ميرود، قد يك جعبه پرتقال. بالاتر ميرود قد يك صابون. بالاتر ميرود قد يك كبريت. بالاتر مي رود قد يك آدامس. بالاتر ميرود قد يك عدس. يعني هرچه به آسمان نزديك شود زمين پهلويش كوچكتر ميشود. هرچه ما به خدا نزديكتر شويم آمريكا پهلوي ما كوچكتر ميشود. امام كه ميفرمايد: آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند، چون كسي كه به خدا نزديك شد، آمريكا پهلويش… «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ» (بحارالانوار/ج64/ص315) كسي كه خالق پهلويش بزرگ است، آمريكا پهلويش كوچك است.
پرواز جدا شدن از زمين است. نماز هم جدا شدن از ماديات است. در پرواز انسان از زمين جدا ميشود، در نماز هم انسان بايد از ماديات جدا شود. غفلت در همهجا بد است. ولي در آسمان غفلت بدتر است. يك آيه در قرآن داريم ميگويد: اينها («وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ») در آسمانها نشانههايي است كه بشر از كنارش مرور ميكند ولي در حال غفلت است. («وَ هُمْ عَنْها {مُعْرِضُونَ} غافلون» )(يوسف/105) يا («مُعْرِضُونَ») نمي دانم كدامها است؟ ميگويد: شما در آسمانها هم كه پرواز ميكني غافل هستي؟ ولو در زمين هم غافل هستيد اما شما با يك وسيله و امكاناتي در آسمانها پرواز ميكنيد. ولي باز هم غافل هستيد؟ حالا ما بيرون نماز كه غافل هستيم. درون نماز هم غافل هستيم. اين ديگر در نماز غافل شدن خيلي بد است.
خوب، هواپيما كه نشست يك مرتبه خلبان خاموش نميكند. يك مدتي هم باز موتور روشن است بعدخاموش ميكند. نماز هم كه ميخواني نگو: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاته» بدو! بابا يك تعقيبي بخوان. يك مقدار موتورت روشن باشد. يعني بعد از… اين هم يكي.
براي شكافتن هوا و آب، هواپيما و قايق و كشتي، بايد نوكش تيز باشد. اگر نوكش تيز باشد ميتواند هوا و آب را بشكافد. شما اگر تمركز داشته باشي ميتواني ماديات را بشكافي و جلو بروي. يعني تا تمركز نباشد، نميتواني اوج بگيري. اين هم يكي. در فضايي كه مه و غبار و دود است نميشود پرواز كرد. مشكل است. در حالات كينه و بخل و فحش و لعنت نماز پروازي ندارد. در پرواز گرفتار موانع زميني شويم. كوه و دشت و هرچه باشد سريعترين حركت را انجام ميدهيم. هركس نميتواند خلبان باشد. هركسي هم نميتواند امام جماعت باشد. اطراف خلبان مهندسين پرواز است. يعني خلبان پهلوي مسافرها نمينشيند. يك كابين دارند اتاق جلو، دور و بر خلبان مهندسين پرواز و كمك خلبان است. صف اول هم كه دور امام جماعت هستند بايد آدمهاي به درد بخور باشند. يعني آدمهايي باشند كه شبيه امام جماعت باشند. يعني آن كنار خلبان آدمهاي عادي نيستند. كمك خلبان و مهندس و اينها، پشت سر صف اول هم بايد يك چنين آدمهايي باشند. همهي پروازها انگليسي حرف ميزنند. همهي آدمها هم بايد با نماز عربي حرف بزنند.
خوب، پرواز، پرواز خوب اين است كه تأخير نداشته باشد. نماز خوب هم اين است كه اول وقت خواند. پروازهايي كه تأخير دارد. گاهي سوار هواپيما ميشوند ولي پرواز نيست. سوار هواپيما ميشود پرواز نيست. امتحاني مثل اينهايي كه ميروند هواپيما را جارو ميكنند، برميگردند، يا مثلاً چراغ هواپيما را درست ميكند، اين سوار هواپيما شده ولي پرواز نكرده است. خيليها در نماز هستند اما پرواز نميكنند. بعضيها پرواز خيالي دارند. مثل اينهايي كه پاي كامپيوتر مينشينند، ستونهاي خيال پرواز ميكنند. بعضيها هم («مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ …») (فاتحه/4 -7) اين مثل اينهاست كه با كامپيوتر پرواز ميكند. پروازهاي خيالي. در دنياي خيال پرواز ميكند. خوب، بعضي وقتها پرواز درست است، يك دزدي هواپيما را ميدزدد. خيليها هم نماز را با خدا شروع ميكنند، اما شيطان ميآيد اينها را سر نماز حواسشان را پرت ميكند. حواس پرتي در نماز مثل هواپيما ربايي است. خوب، اينها چيزهايي بود كه راجع به دو تا تشبيه، يكي تشبيهي كه در هواپيما بودم به ذهنم رسيد كه اينها را بگويم. ذوقيات البته، يكي هم اين حديث است. يك حديث بود تشبيه نماز مثل سر است. يك تشبيه هم خودم كردم نماز و پرواز!
خدايا تو خودت ميداني نمازهاي ما چقدر خاصيت دارد. خدايا تا حالا كوتاهيها، تقصير و قصورهاي ما را ببخش، از اين به بعد نمازي كه قرب ما در آن باشد. رضاي تو در آن باشد. نجات ما در آن باشد. («تنهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر») در آن باشد.آن نمازهاي مقبول را نصيب ما بفرما. مزهي نماز را به همهي ما بچشان. اينها كه كاهل و تارك هستند در اين ماه رمضان توفيق توبه و تصميم نماز جدي عطا كن. همسايههاي مسجد اگر در خانه نماز بخوانند نمازشان كم خاصيت است. «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِد» (مستدرك/ج3/ص356) ماه رمضان لا اقل مسجدها را پر كنيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1156