responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1164
1- تفاوت‌هاي دموكراسي اسلامي و غربي
2- نظام اكثريتي، بهتر از نظام‌هاي ديگر
3- انتخابات، دليل مقبوليت است، نه مشروعيت
4- شهرت، دليل صلاحيت نيست
5- دوري از دروغ و تهمت در انتخابات
6- خطر غرور و مستي براي مسؤولان و سياست‌مداران
7- خطر حمايت‌هاي دشمنان و هوس‌هاي دروني
8- انتخاب بر اساس ايمان، تقوا، سابقه و جهاد

موضوع: جايگاه انتخابات در مردم سالاري ديني

تاريخ پخش: 09/03/92

 

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

من در اين سي سال يا سي و چند سال، هروقت وقت انتخابات بوده حالا يا مجلس، يا خبرگان يا رياست جمهوري، يا شوراي شهر، نكاتي را گفتم. امروز هم مطالبي را مي‌خواهم بگويم، نه به عنوان يك مرد سياسي، به عنوان يك معلم قرآن.

اين دموكراسي كه مي‌گويند، فرق بين انتخابات ما و دموكراسي غربي چيست؟

پس موضوع بحث تفاوت دموكراسي اسلامي و غربي. انتخابات منفي و انتخابات مثبت. همه هم «إِنْ شاءَ اللَّه‌» از قرآن است و بعضي هم از روايت است. در هردو دموكراسي، هر فرد يك حق رأي دارد. اگر حقوق بشري در كار بود، حقش اين بود كه گريه كنند براي كشورهايي كه از اول تولد تا مرگ مردمش يك مرتبه هم پاي صندوق نمي‌روند. مثل همين كشورهاي دور و برمان. آنوقت جالب اين است كه آمريكايي كه ادعا مي‌كند من طرفدار دموكراسي هستم، از اين كشورهايي كه اصلاً در آن مردم حق رأي ندارند، از پادشاهش حمايت مي‌كند. مردم بحرين مي‌گويند: هر آدمي يك حق رأي دارد. مي‌گويد: بزنيد اينها را بكشيد. آمريكا هم از اين حكومت دفاع مي‌كند. اصلاً ادم خجالت مي‌كشد در دنيايي زندگي مي‌كند، كه طرفداران حقوق بشر اصلي‌ترين حق بشر را پايمال مي‌كنند.

1- تفاوت‌هاي دموكراسي اسلامي و غربي

فرق دموكراسي اسلامي و غربي در چيست؟ در دموكراسي اسلامي اكثريت راه حل است و هميشه راه حق نيست. اين حرف ما است. راه حل و راه حق چيه؟ راه حلّ مثل قرعه، يك اتو برقي داريم دو نفر مي‌گويند: به ما بده. نمي‌دانيم چه كنيم. مي‌گوييم: قرعه بكش. اين قرعه راه حق است يا راه حل است؟ راه حل است. ممكن است قرعه به آقاي الف بيفتد، اتفاقاً آقاي الف پنج تا اتو برقي ديگر هم داشته باشد. و آنكه قرعه به او نيفتاد، ممكن است اصلاً اتو برقي نداشته باشد. پس اين قرعه راه حل است براي اينكه از بن بست بيرون بياييم. اما راه حق نيست. هيچ دليل عقلي نداريم كه اگر 51 نفر گفتند: الف، 49 نفر گفتند: ب، حتماً حق با آقاي الف است. نه، ممكن است حق با آقاي الف باشد كه اكثريت دارد، ممكن است نباشد. پس اين حرف اول ما، ما كه انتخابات داريم، انتخابات هميشه راه حق نيست. قرآن مي‌گويد: «اكثرهم» گاهي وقت‌ها اكثر مردم خلاف مي‌روند.

2- نظام اكثريتي، بهتر از نظام‌هاي ديگر

اصلاً بگذاريد من انواع حكومت‌ها را بگويم. حكومت‌ها چطور است؟ يا كودتا مي‌كنند. يك كسي حكومت مي‌كند. يا جانشين هستند، مثل كشورهاي همسايه‌مان، مثل شاهنشاهي خودمان، پدر مي‌ميرد، پسرش جاي او مي‌آيد. برادرش جاي او مي‌آيد. يا اجماع است. يعني تمام مردم مي‌گويند: آقاي الف! يا اقليت رئيس جمهور تعيين مي‌كنند. مثلاً مجلس يك اقليتي هستند، رئيس جمهور تعيين مي‌كنند. يا اكثريت! كدام‌ها درست است؟ سؤال از من و جواب از همه اينهايي كه پاي تلويزيون هستند و شما كه اينجا تشريف داريد. آيا كودتا حق است؟ با هم بگوييد… نه، ممكن است كسي با قدرت يك كودتا كند. پس اين حق نيست. آيا جانشيني حق است؟ كه اگر من پيشنماز بودم، حتماً بايد پسر من پيشنماز باشد؟ تو را قبول دارند، شايد پسرت را قبول ندارند.

آيا مي‌شود روي كره‌ي زمين همه مردم يك حرف بزنند؟ با هم بگوييد… نه! اگر اقليت آمدند رئيس جمهور تعيين كردند، اين اقليت حق اكثريت را ضايع نكردند؟ پس اين چهار تا مرخص هستند. فقط اكثريت خوب است كه همان دموكراسي و انتخابات، اين اكثريت هم تازه راه حق نيست. راه حل است! دليل عقلي و دليل علمي نيست كه اگر 51 نفر گفتند: گردو، 49 نفر گفتند: بادام، بگوييم: حق با گردو است. نخير! ممكن است حق با بادام باشد. با رأي مردم كه حق و باطل جابه جا نمي‌شود. منتهي راه حل است. اين از چهار تاي ديگر عيبش كمتر است. عيبش كم است، كم عيب است.

3- انتخابات، دليل مقبوليت است، نه مشروعيت

در اسلام انتخابات و اكثريت دليل مقبوليت است. اكثريت در اسلام دليل مقبوليت است. يعني اين فرد مورد قبول است. اما دليل مشروعيت نيست. وقتي اكثريت گفتند: فلاني، اين دليل اين است كه مقبول است. يعني حرفش را قبول مي‌كنند. مقبول است يعني حرفش قابل قبول است. فردا دستور داد بايد انجام بدهيم. خودمان به اين رأي داديم. اما دليل مشروعيت هم هست. نه! ممكن است كسي آراء اكثريت را داشته باشد، اما كارهايش خلاف شرع باشد. پس مقبول بودن، دليل مشروع بودن نيست. مشروع يعني شرعي، يعني الهي.

در انتخابات هم حق مردم بايد حفظ شود، هم حق خداوند، انتخابات حق مردم است. چون مي‌آيند پاي صندوق رأي مي‌دهند. ولي حق خدا هم هست. مثلاً اگر مردم رأي دادند به اينكه شراب بخوريم. دنيا مي‌گويد: اگر مردم مي‌گويند: شراب بخوريد، بخوريد. ما مي‌گوييم: نه، مردم حق دارند بگويند: ما شراب مي‌خوريم. اما اگر خدا شراب را حرام كرده، حق خدا بر حق مردم مقدم است. آنها مي‌گويند: فقط حق مردم! فقط مردم! اگر مردم گفتند: شراب بخوريم، ديگر خدا را كنار بگذاريد. اين هم يك تفاوت!

پس ببينيد ما مي‌گوييم: راه حل است. آنها مي‌گويند: راه حق است. ما مي‌گوييم: دليل اين است كه قبول است. آنها مي‌گويند: دليل بر اين است كه شرعي است. ما مي‌گوييم: هم خدا، هم مردم! آنها مي‌گويند: فقط مردم. اين فرق دو دموكراسي است. همه پاي صندوق مي‌رويم منتهي فرق مي‌كند.

اسلام مي‌گويد: انتخابات فقط از راه صحيح بايد باشد. آنها مي‌گويند: انتخابات به هر قيمتي كه شد. ممكن است رئيس جمهور آمريكا مجلس برود. به هر قيمتي كه شد! از كمپاني‌هاي اسرائيل پول بگيرد. وعده‌ي دروغ بگويد، حقه‌بازي كند. خودش را نمود نمي‌دانم… چه بود وقتي اوباما مي‌خواست بيايد… تغيير، تغييرات! بگويد: من آمدم تغييرات بدهم. به هر قيمتي كه شد رأي بياورد. ولي اسلام مي‌گويد: نه، حتي اگر رئيس جمهور يك دروغ گفت فاسق مي‌شود. ديگر نمي‌شود به او رأي داد. يك دروغ بگويد. گناه كبيره است.

در غرب ديگر مثل هم است… اين براي فرق‌ها. ما خيلي، خدا را شكر كنيم كه مسلمان هستيم. واقعاً افتخار كنيم به اينكه مسلمان هستيم. دنيا مي‌گويد: به هر قيمتي كه هست رأي جمع كن. حق و باطل را كار نداشته باش. بگوييم: فقط از راه صحيح! دنيا مي‌گويد: فقط مردم، ما مي‌گوييم: هم خالق، هم مخلوق! مردم بيايند پاي صندوق اما بايد نظر خدا را هم در نظر گرفت. يعني مردم‌سالاري ديني. مردم سالاري يعني مردم رأي بدهند. ديني، يعني حق خدا را فراموش نكنند. يك صلوات بفرستيد انتخابات منفي را بگويم. (صلوات حضار)

انتخابات منفي: 1- نه، نه، نه، اينها همه نه است. منفي است. نه، نه، نه، نه، نه! اين نه را پر كنيم. بعد مثبت هم آره آره مي‌گويم. اما از نظر منفي.

4- شهرت، دليل صلاحيت نيست

1- نه شهرت؛ يك كسي ممكن است مشهور شده باشد ولو به اينكه در خيابان ملق زده و مشهور شده. مشهور شده، مثلاً حالا يك صداي خوبي دارد. خط خوبي دارد. وزنه‌اي بلند كرده، كشتي‌گير خوبي است. فوتباليست خوبي است. عرض كنم به حضور شما كه خرج كرده، به هر حال به هر دليلي، مثل بنده در تلويزيون بوده. من را همه ايران مي‌شناسند.

من داشتم مي‌رفتم، يك زن و شوهري با هم حرف مي‌زدند، بچه در بغل مادرش بود. يك مرتبه بچه تا مرا ديد. گفت: مامان! گفت: بله، گفت: تلويزيون! (خنده حضار) من خنده‌ام گرفت كه اين بچه سه ساله مرا مي‌شناسد. حالا مثلاً من به درد رئيس جمهوري مي‌خورم؟ چون مشهور هستم. از قرآن هم مي‌تواني بگويي؟ از قرآن هم مي‌گويم. وقتي وحي بر پيغمبر نازل شد، يك عده گفتند: پيغمبر، يك پسر يتيم فقير! «لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيم‌» (زخرف/31) چرا قرآن بر يكي از اين آدم‌هاي معروف و مشهور نازل نشد؟

يك آيه ديگر مي‌گويد: «أَ هذَا» يعني چه؟ «أَ هذَا» اين!!! «أَ هذَا الَّذي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً» (فرقان/41) اين است كه خدا مبعوثش كرده است؟ گمنام! طالوت را وقتي گفتند: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوت‌ مَلكا» (بقره/247) گفتند: «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْك‌» طالوت به درد حكومت نمي‌خورد. «وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمال‌» (بقره/247) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. پول در جيبش نيست. «نَحْنُ أَحَق‌» ما خودمان سزاوارتر هستيم. نه شهرت، نه ثروت! چون پول دارد حتماً رئيس جمهور شود.

نه قبيله، «أَلْهَئكُمُ التَّكاَثُرُ، حَتىَ‌ زُرْتمُ‌ُ الْمَقَابِرَ» (تكاثر/ 1 و2) چون هم قبيله‌ي ما است، نه! در انتخابات بگوييم: به اين رأي بدهيم، چون همشهري ما است. هم قبيله‌ي ما است. نه همشهري بودن و هم منطقه‌اي و هم قبيله بودن، هم لهجه بودن، اين ترك است، اين لر است، اين فارس است، عرب است، عجم است، اينها هيچ كدام مطرح نيست.

نه داد و ستد! مثل اينهايي كه شير را در پستان تقسيم مي‌كنند، تو بيا ستاد انتخاباتي من بشو، در عوض رئيس دفتر من مي‌شوي. استاندار مي‌شوي. فرماندار مي‌شوي. در عوض سفير مي‌شوي، وكيل مي‌شوي، وزير مي‌شوي. مدير كل مي‌شوي، فرماندار مي‌شوي. هيچي! هيچ داد و ستدي نبايد باشد.

5- دوري از دروغ و تهمت در انتخابات

نه دروغ! دروغ گناه كبيره است. نه دروغ! بياييم مثلاً در انتخابات مثل انتخابات قبل يك چيزي كه هنوز ثابت نشده مطرح كنيم. اين هم براي چه؟ براي اينكه اگر من جرمي كردم بايد جرم من ثابت شود. تازه بايد جرم من ثابت شود. اگر بستگان من بود، ربطي به من ندارد. اگر بستگان ملاك است كه اصلاً ما نبايد مسلمان باشيم. چون يكي از بستگان پيغمبر ابولهب است. ابولهب بد بود. بگوييم: چون عمويت بد است، چه كار داريم؟ در قرآن چند بار آمده است؟ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌» (انعام/164) يعني گناه ديگر… يك چيزي در فارسي مي‌گويند:

گنه كرد در بلخ آهنگري *** ز شوشتر زدند گردن مسگري

آقا من برادرم بد است، پسرم بد است. دخترم بد است. نوه‌ام بد است. همسايه‌ام بد است. راننده‌ام بد است. عمويم بد است. عمه‌ام بد است. هم بايد ثابت شود، ما يك مرتبه اين كلاه سرمان رفته است. در ثاني آدم اگر دين دارد هر وقت خلاف را ديد مي‌گويد. چرا شب انتخابات بگوييم؟ اين پيداست كه مسأله اسلام نيست. مي‌گويد: من بايد رئيس جمهور شوم به هر قيمتي مي‌خواهد باشد. ولو به اينكه گناه همه را به گردن، هم بايد ثابت شود. خدا را شاهد مي‌گيرم كه اين حرف‌هايي كه من مي‌زنم نه كسي به من گفته بزن. فقط به عنوان يك مسلمان قرآني حرف مي‌زنم. 1- بايد گناه ثابت شود. «إِنَّ السَّمْعَ» قرآن مي‌گويد: «سَمع» گوش، «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ» چشم، «وَ الْفُؤادَ» (اسراء/36) تمام كارهاي ما مورد سؤال قرار مي‌گيرد. خودت شنيدي؟ خودت ديدي؟ بودي؟

تازه اگر نوار هم بود، ممكن است طرف… اگر گفتند: آقاي فلاني دزدي كرده است. خودش گفت: دزدي نكردم، بايد ببينيم خودش چه مي‌گويد؟ پس سه تا خلاف! 1- گناه بايد ثابت شود. 2- بايد گناه ثابت شده براي خودم باشد، نه براي بستگان. 3- بايد در محاكمه گفته شود، نه در تلويزيون. اينها همه خلاف شرع است. دروغ خلاف شرع است و ممنوع!

6- خطر غرور و مستي براي مسؤولان و سياست‌مداران

نه غرور، افراد كم ظرفيت مست مي‌شوند. غرور آنها را مي‌گيرد. مثلاً شما اگر رفتي صف اول جماعت، خوب بنده حالا صف اول جماعت مي‌روم. هي لگد بزنم بغلي‌ها، من مستقيماً با امام متصل هستم. شما توسط من، دوباره يك لگد بزنيم. چيه؟ من صف اول هستم، شما صف دوم. اين بد مستي است. كه مردم به من مستقيماً رأي دادند. بالاخره رهبر هم، مردم به خبرگان رأي دادند، خبرگان رهبر را انتخاب كردند. انتخابات بوده است. اينكه من بگويم، من صف اول هستم، مستقيم با پيشنماز هستم. شما به واسطه‌ي من پيشنماز هستيد. همه اينهايي كه در مسجد مي‌آيند جماعت مي‌خوانند. حالا صف چهارم باشد يا صف پنجم. فاصله‌ي من با امام دو متر است. فاصله‌ي شما با امام چهار متر است. اينها بد است. خواسته باشم تقوا داشته باشم بايد بگويم بد است. در شأن اين نيست كه آدم را غرور بگيرد.

مثل يك پيشنماز هي به باقي پيشنماز‌ها بگويد: پشت سر من سي نفر اقتدا كردند. پشت سر شما 25 نفر. اگر يك پيش‌نمازي چنين حرفي بزند، من كه ديگر پشت سر او نماز نمي‌خوانم. نمي‌گويم فاصله است. مي‌گويم: اين ظرفيتش همين مقدار است. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: بعضي‌ها ظرفيتشان كم است. مثل بچه‌ها تا قُلكش پر مي‌شود، مي‌گويد: بابا پُر شد!!! خيلي خوب پر شد. ظرف را بالا ببريم، تا مست نشويم.

آقاي رجايي رئيس جمهور شد، رفت نزد امام، امام فرمود: آقاي رجايي رئيس جمهور شدي؟ خوب مبارك است. اما فكر نكن كسي هستي. تو رئيس جمهور ايران هستي. ايران يك تكه از آسيا است. آسيا يك تكه از كره‌ي زمين است. كره‌ي زمين يك تكه از منظومه شمسي است. منظومه شمسي يك تكه از كهكشان است. اين كهكشان يك تكه از هزاران كهكشان است. يعني دعوايي كه سر زمين است، ما اگر يك وسيله مي‌گذاشتيم مي‌رفتيم آن طرف فضا، اصلاً مي‌ديديم كره‌ي زمين اندازه‌ي يك پرتقال است. سر چه دعوا مي‌كنيم؟

خداوند گاهي وقت‌ها مي‌گويد: فكر نكن عبادت كردي، خيلي مهم است. «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‌» (جمعه/1) تمام ذره‌ها دارند «سُبْحَانَ اللَّه‌» مي‌گويند. جايي خبري نيست. تو هم «سُبْحَانَ اللَّه‌» گفتي، گفتي. غرور تو را نگيرد.

زهر چشم، يك زماني يكي از آقايان فراري وزير بود استيضاحش كردند. يادم هست ايشان در دفاعيه‌اش در مجلس گفت: آقايان كه مرا استيضاح مي‌كنيد، دوره بعد هم مي‌خواهيد كانديد شويد. يعني اگر مرا استيضاح كنيد دوره بعد كه خودتان را در شهرتان كانديدا كنيد، من آنجا از شما انتقام خواهم كشيد. نمي‌گذارم مردم به تو رأي بدهند. زهر چشم مي‌گيرد. اگر وزير مرا استيضاح كنيد چنان خواهم كرد. زهر چشم گرفتن هم گناه است. هرچه داري رو كن. ما با كسي پشت پرده چيزي نداريم.

تحريك بيگانه، بايد ببينيم بيگانه‌ها از چه كسي تأييد مي‌كنند. امام فرمود: اگر ديديد آمريكا از كسي راضي است، در خودتان شك كنيد.

7- خطر حمايت‌هاي دشمنان و هوس‌هاي دروني

هوس‌هاي دروني، من بايد رئيس جمهور شوم. اگر شدم، شدم. اگر نشدم مي‌گويم: تقلب است. دليل داري؟ شوراي نگهبان به يكي از اينهايي كه مدعي تقلب بود گفت: آقا هر صندوقي مي‌گويي: تقلب است، هرطور دوست داري بگو: بشماريم. منتهي به يك شرط! اگر ديدي تقلب نيست، بگويي: تقلب نيست. گفت: نه، من كه گفتم تقلب است، تا آخرش هم مي‌گويم: تقلب است. حتي اگر بشماريم تقلب هم نباشد من دست از حرفم برنمي‌دارم… ببينيد آخر اينها كجايش دين است؟ مگر هركس ريش دارد دين‌دار است؟ گفتند: آقا هرجا گفتي تقلب است، اين را شوراي نگهبان به من گفت. هرجا مي‌گويي: تقلب است، بشماريم. منتهي اگر تقلب نيست، بگو: اشتباه كردم. گفت: نه، من نمي‌گويم اشتباه كردم. من تا آخر مي‌گويم: تقلب است. ببينيد اينها ديگر دين نيست. روز قيامت اينها جواب شهدا را چه خواهند داد؟ من بايد رئيس جمهور شوم. من بايد شوراي نگهبان را لت و پار كنم. من بايد دين را لت و پار كنم. من بايد با نوار و كتاب و عكس و بنر و پوستر خرابش كنم. من بايد وام بگيرم كه انتخابات خرجم را بدهم كه حتماً رأي بياورم. اينها هيچ كجايش به هيچ جاي دين نمي‌خورد.

نه انتقام، آنجا چنين كرد پس ما اين دوره چنان كنيم.

نه مدرك، من دكتر هستم و او فوق ليسانس، من فوق ليسانس هستم و او ليسانس. حالا فرق بين دكتر و فوق ليسانس مگر بيش از سي تا كتاب است؟ مگر سي تا كتاب را سي هفته نمي‌شود خواند؟ اين فوق ليسانس‌ها كه دكتر مي‌شوند، چند ماه درس مي‌خوانند كه دكتر مي‌شوند؟ دو سال، دو سال شش ماهش تعطيل است. تابستانش، عيدش، پنجشنبه‌اش، جمعه‌اش، آبش را بگير. سي تا كتاب خوانده در شش ماه. البته دكتر باسوادتر است. آيت الله العظمي باسوادتر از حجة الاسلام است. اما جاي افتخار نيست. اين دليل بر لياقت نيست. مدرك، هميشه دليل بر لياقت نيست.

نه شهرت، نه ثروت، نه عشيره، نه قبيله، نه همشهري و هم لباس و هم… چون آخوند است، آخوندها به اين رأي بدهيد. لباس پرست هستيد؟ لباس پرستي و عمامه پرستي مثل بت پرستي است. هرچه غير خدا باشد شرك است. نه داد و ستد، تو اينجا چنين كن، در عوض من آنجا چنان مي‌كنم. نه دروغ، نه غرور، اينها منفي‌ها بود. حالا يك صلوات بفرستيد، مثبت‌ها را بگويم. (صلوات حضار)

در آستانه‌ي رحلت حضرت امام هستيم. امام خميني اين دين را براي ما آورد. وگرنه ما هم يا مثل كشورهاي همسايه مردم‌مان پاي صندوق نمي‌آمدند، يا اگر مي‌آمدند اينها مطرح نبود. انكه يك طلبه‌ي كاشاني مثل بنده بيايد بگويد: معيارهاي غربي چيه؟ معيارهاي اسلامي چيه؟ انتخابات بر اين اساس‌ها حرام است. وقتي حرام شد مي‌دانيد تكليف چيه؟ نتيجه‌اش اين است كه نفت ده دلار باشد گير هستيم. صد دلار هم باشد گير هستيم. چون بر اساس تقوا… بگذاريد يك چيزي براي شما بگويم.

طرفداراني كه مي‌خواهيد فردا رأي بدهيد. سه تا «يَجعَل» در قرآن داريم. «يَجْعَلْ لَكُمْ نُورا» (حديد/28)، «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2)، «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» (انفال/29) سه تا آيه‌ي قرآن است. يعني اگر رياست جمهوري براساس تقوا انتخاب شد، خدا به شما نور مي‌دهد. يعني هيچ وقت نمي‌گوييد: به بن بست رسيديم. هميشه نور داريد. اگر براساس تقوا باشد، راه خروج به شما مي‌دهم كه از اين بن بست چطور خارج شويد. اگر بن بستي پيدا شد. «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» سه تا آيه است. «يَجْعَلْ لَكُمْ نُورا» يك آيه است. «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» يك آيه است. من براي خلاصه اينطور گفتم.

«يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» يعني فرق بين حق و باطل را بشناسي. سردرگم نمي‌شوي. اگر تقوا داشته باشيم هميشه راهمان باز مي‌شود. اما اگر براساس بي‌تقوايي باشي، رأي هم بياوري، رأي اكثريت هم بياوري، نفت ما هم صد دلار شود، يك مرتبه يك مشكلي پيش مي‌آيد به نام مشكل سيب زميني، مشكل پسته، مشكل پرايد، مشكل سكه! يعني هميشه نفت ما هر قيمتي شود گير هستيم. هيچوقت مردم راضي نيستند چون براساس تقوا نبوده است. اين مثال‌هاي منفي…

سالگرد امام را بايد قدر بدانيم چون امام خيلي به گردن ما حق دارد. همه حرف‌هايي كه از اسلام مي‌زنيم، هم من، هم ديگران، آنچه از اسلام در سايه‌ي انقلاب مطرح است سهم امام را فراموش نكنيم. براي شادي روحش كه سالگردش نزديك است يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)

8- انتخاب بر اساس ايمان، تقوا، سابقه و جهاد

اما پس بر چه اساسي؟ 1- براساس ايمان، چه كسي دين دارد؟ نه كسي كه به دين تظاهر مي‌كند. دين دارد. پوست دين يك حساب است. مغز دين يك حساب ديگر است. اگر مغز دين را داشته باشد و پوست دين را نداشته باشد، يعني از درون آدم خوبي است، اما پوست دين را مراعات نمي‌كند. ظواهر اسلامي را مراعات نمي‌كنند. بگذاريد يك مثال بزنم. هم پوست تخمه، هم مغز تخمه با هم بكاريد سبز مي‌شود. پوست خالي را بكاريد سبز نمي‌شود. مغز خالي را هم بكاريد، سبز نمي‌شود. بايد مغز با پوست باشد. هم بايد از درون مسلمان باشد، هم از بيرون. اگر درون مسلمان نيست، اما بيرون اصلاً خودشان را فتوكپي امام زمان مي‌دانند. اصلاً نماد دين مي‌گويد: من هستم. اصلاً بقيه دين ندارند. نماد دين من هستم. اين پوست دين را دارد. بعد ما به مراجع رجوع مي‌كنيم، مي‌بينيم يكي از مراجع از اين آدم راضي نيست. به امام جمعه‌ها، به خبرگان، به هر اسلام شناسي رجوع مي‌كنيم، مي‌گويد: من از اين راضي نيستم. ولي خودش را نماينده‌ي دين مي‌داند. پوستش فايده ندارد.

از طرفي هم دين دارد، واقعاً متدين است. اما ظواهر اسلامي را حفظ نمي‌كند. بالاخره اسلام يك ظواهري هم دارد. ريش علامت دين نيست. ولي پوست دين كه هست. چادر دليل بر دين نيست، اما پوست دين كه هست. ببينيد اگر پخته يخ كرده باشد مثل شلغم سرد، خوردني نيست. از آن طرف داغ داغ باشد اما درونش خام باشد، باز قابل خوردن نيست. ما مي‌گوييم: هم پخته، باقي‌اش را هم شما بگوييد. هم گرم! هم پخته، هم داغ! داغ نپخته مشكل دارد. پخته سرد شد، جاذبه ندارد.

ايمان، «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقا» (سجده/18)، تقوا، اين آيه تقوا را همه ايراني‌ها حفظ هستند. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/13) سابقه، اين را هم همه ايراني‌ها حفظ هستند. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/10 و11) ايمان، تقوا، سابقه، جهاد. اين را هم ايراني‌ها خيلي حفظ هستند. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدين‌» (نساء/95) اين مجاهدين اينطور بودند. مجاهدين آرمشان آرم قرآن بود. ولي گوش به حرف امام ندادند. قرآن را يدك كشيدند. پوست، پوست اسلام بود. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ» آرم سازمان منافقين است و آيه قرآن هم هست. ولي حالا مجاهدين از چه كسي تقليد مي‌كردند. ما الآن هم در دستگاه‌ها داريم. كه هرچه در اين چند سال ور رفتم ببينم مقلد كه هست، من نفهميدم. از هر مرجعي پرسيدم گفت: من از او راضي نيستم. نفهميديم بالاخره اين مقلد چه كسي است كه اينقدر به عنوان اسلام شناس هم…

انسان مبنا دارد. شما مي‌خواهي يك قرص بخوري مي‌گويند: زير نظر پزشك باشد. جهاد، «وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ» ايمان، تقوا، سابقه، جهاد. ديگر چه؟ علم، باسواد بايد باشد.

شايستگي، قرآن مي‌گويد: حكومت را به آدم‌هاي صالح بدهيد. «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبياء/105) صلاحيت داشته باشد. ممكن است باسواد باشد، تقوا هم داشته باشد، اما صلاحيت اين كار را نداشته باشد. توانمند باشد يعني بتواند اداره كند. شجاعت، سوره‌ي برائت را پيغمبر دوبار به دو نفر داد، گفت: نه اينها نمي‌توانند. علي تو اين را بخوان. شجاعت، اصالت خانوادگي، دوري از هوس، «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‌» (نازعات/40) تجربه، قدرت نگهداري، ممكن است پست بگيرد نتواند نگه دارد. تعبد، بدون فتوا و مرجعيت تكان نخورد. قصد خدمت داشته باشد، نه قصد رياست.

بلند همت باشد. عملكردش خوب باشد. تواضع داشته باشد. بي‌توقع باشد. اينها را همه آيه دارم. اينها دلايل مثبت است.

خدايا در آستانه‌ي رحلت عزيزان گوش مي‌دهند. خدايا روح امام و روح شهدا را از ما راضي بفرما. در انتخابات به ما توفيق بده جامعه‌ي ما و خود ما طوري حركت كنيم كه روح انبياء و اولياء، روح امام و شهدا، از ما راضي باشد. دستهاي پيدا و ناپيدا، كه نمي‌تواند ببيند نظام ما يك نظام مستحكمي است. آن دست‌ها را اگر قابل نيستند قطع بفرما. هركس رأي آورد، خدايا از هر رقم غرور حفظش بفرما. ستادهاي انتخاباتي ما را به راه حق هدايت بفرما. ملاك‌هاي ديني را در ما زنده بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در ديدگاه اسلامي، نقش اكثريت در انتخابات چگونه است؟

1) راه حلّ

2) راه حق

3) هر دو گزينه

2- رأي اكثر مردم به يك نفر، نشانه چيست؟

1) مقبوليّت و محبوبيّت

2) مشروعيت و حقانيّت

3) لياقت و صلاحيّت

3- تفاوت اصلي دموكراسي غربي و ديني چيست؟

1) رعايت حق مردم

2) رعايت حق خداوند

3) رعايت حق محرومان

4- آيه 164 سوره انعام به چه امري تأكيد دارد؟

1) اثبات جرم در نزد قاضي

2) دوري از نسبت دادن جرم بستگان

3) دوري از تهمت و افترا

5- آيه 13 سوره حجرات به كدام يك از ارزشهاي ديني اشاره دارد؟

1) ايمان

2) سابقه

3) تقوا

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1164
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست