نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 119
موضوع: ازدواج در قرآن(1)
تاريخ پخش: 76/01/07
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در محضر مبارک دانشجويان عزيز در اهواز و خوزستان هستيم. به مناسبت جشنواره قرآن که در آن مسابقات حفظ و قرائت و اذان برگزار شده است، دانشجويان از سراسر کشور در اينجا جمع شدهاند. موضوع بحث ما مسائل ازدواج در قرآن است.
1- ازدواج در قرآن
1- دليل ازدواج: الف) دليل طبيعي و غريزي. ب) دليل شرعي(گناه). ج) دليل رواني الف) دليل غريزي: در قرآن کريم آمده است: (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) (روم /21). اصلا وجود نر و ماده و زن و شوهر با هم، دليل وجود خداوند حکيم است. کسي که اين دنيا را ناشي از تصادف ميداند، بگويد اين تصادف از کجا فهميد که نر و ماده بايد با هم باشند؟ ! ب) دليل شرعي(گناه): کساني که گناه مرتکب ميشوند، ازدواج برايشان واجب است. اگر ديپلم يا ليسانس هم نگرفته باشند اشکال ندارد. اصل، دينداري است نه مدرک: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» )ذاريات/56(. ما بايد بنده او باشيم. پدر و مادران هم خودشان را به بي خيالي نزنند. اگر ديدند فرزندشان به سمت گناه ميرود، آنها را ازدواج دهند. ج) دليل رواني و روحي: «لِتَسْكُنُوا». براي پيرمرد و پيرزن مسئله شهوت مهم نيست. اما اينها به يکديگر نياز دارند. چون نياز به انس و آرامش دارند، در زمان حضرت لوط(ع) چند فرشته به قيافه پسران زيبايي به خانه او وارد شدند. لاتهاي محل در خانه او را زدند و گفتند: اينها را بده به ما! ؟ فرمود: گناه نکنيد. اين دختران من، آنها را به عقد شما در ميآورم، ولي گناه نکنيد، من آبرو دارم. مرا پيش مهمانانم شرمنده نکنيد. «قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» )هود/78(.
2- قرآن و روابط دختر و پسر
2- روابط دختر و پسر: نبايد با هم قاطي باشند. در قرآن داريم: حضرت موسي(ع) تحت تعقيب ياران فرعون بود. موسي(ع) هم در دستگاه عامل نفوذي داشت. آمد و به او گفت: «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ» )قصص/20( گفت: مردان فرعون ميخواهند تو را به قتل برسانند. حضرت موسي(ع) هم فرار کرد، در راه عدهاي چوپان را ديد که گوسفندانشان را آب ميدادند و دو دختر هم کنار ايستادهاند. به آنها گفت: «ما خَطْبُكُما» )قصص/23( اينجا چه ميکنيد؟ گفتند: «قالَتا لا نَسْقي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ» )قصص/23( ما منتظر هستيم که اين مردان بزغالههايشان را آب بدهند، بعد ما برويم و به گوسفندهايمان آب بدهيم. از اين ميفهميم که زنها هم ميتوانند در جامعه بيرون بيايند. اينها دختران حضرت شعيب(ع) بودند و ميفهميم که زنها هم ميتوانند کار کنند، چون آنها چوپاني ميکردند. زن و مرد با هم باشند ولي وقتي مرد هست زنها بايد حريم بگيرند. گفتند: ما به اين حيوانها آب نميدهيم تا اينها کنار بروند. پس کار و تلاش و بيرون آمدن زن اشکال ندارد و فقط مخلوط شدنش با مردان اشکال دارد. ما ميتوانيم اين کارها را انجام دهيم. کار نشد ندارد. اينجا خوزستان است، صدام خوزستان را گرفت ولي جوانان ما با فداي جانشان اينجا را پس گرفتند. آدم مستأجر خود را نميتواند بيرون کند. ولي خواستيم: قائله منافقين تمام شد، قائله بني صدر تمام شد. قائله شاه تمام شد. چه کاري را ايرانيها خواستند که نشده است؟ ما اگر بخواهيم ميتوانيم فضاي سالم ايجاد کنيم: دخترها يک سمت، پسرها هم يک سمت. در دبستان که شهوت ندارند از هم جدا هستند! در جايي که شهوت به اوج خودش ميرسد مخلوط هستند. ميشود از هم جدا کرد. کار مشکلي نيست. پس رابطه تا حد حرف زدن و گفتن و… باشد. البته در افراد فرق ميکند. مثل موسيقي راديو: شما گوش ميکني و شهوتت تحريک ميشود، آن موسيقي براي تو حرام است. کسي که تحريک نميشود برايش حرام نيست. گاهي برخي چهرهها روي قلب انسان اثر ميگذارد. ولو پسر با پسر يا دختر با دختر. مرز مرز گناه است. چه موسيقي، چه نگاه پسر به پسر، چه نگاه دختر به دختر و چه نگاه پسر به دختر.
3- حدود اطاعت از پدر و مادر
3- مرز اطاعت از پدر و مادر؛ روايت داريم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَطِيعُوا آبَاءَكُمْ فِيمَا أَمَرُوكُمْ وَ لَا تُطِيعُوهُمْ فِي مَعَاصِي اللَّهِ» (المحاسن/ ج1/ ص248) برخي از پدر و مادران، بچهها را منحرف ميکنند. قرآن ميفرمايد: (هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ) (اعراف /190-189) پدر و مادرها همين که بچه در رحم بزرگ ميشود، با هم ميگويند: اگر خداوند بچه صالح و خوبي به ما بدهد ما خدا را شکر ميگوييم. همين که خدا بچه خوب به آنها داد، همين پدر و مادر بچه را مشرک ميکنند. جوان ميگويد: خدا پدر و مادر ميگويند: پيش مردم بد است! خرافات عجيبي وجود دارد. يکي از دوستان تعريف ميکرد، ميگفت: پدرم دو سال مريض در خانه افتاده بود و هيچ کدام از همسايهها براي عيادت او نميآمدند! همين که مرد، صبح تا شب در خانه ما خوردند: ناهار و شام! ! ! تا چهل روز شام و ناهار ميداديم! رسم ما اين است! رسم چيه؟ جوانها بايد اين خرافات را قيچي کنند. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: فرزندانتان را براي آينده تربيت کنيد. آنها را مثل خودتان تربيت نکنيد. پيامبر فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» (إرشاد مفيد/ ج1/ ص231) قرآن و اهل بيت(عليهمالسلام) اصل هستند. فاميل و… هرچه ميخواهند بگويند. يک مقداري ازدواجها گره خورده، به علت تفکرات خرافي. تا يکي از فاميلها ميميرد تا شش ماه عروسي عقب ميافتد! چرا؟ محرم و صفر دوماه عروسي ممنوع! نه آيه داريم در اين مورد و نه حديث. البته عاشورا و شهادت پيامبر و ائمه معصومين(عليهمالسلام) بايد حريم گرفت. پيغمبر(ص) فرموده: ازدواج کنيد. ما ميگوييم: نه! به احترام شما دو ماه ازدواج ممنوع است. در صورت ازدواج نکردن گناه پيش ميآيد. ببينيد آقايان: اول که ماه رمضان فرا رسيد آيه نازل شد: خانمها و آقايان در ماه رمضان نه شب و نه روز دست به هم دراز نکنيد. ولي آنها حوصله نميکردند. آيه نازل شد: من عقب نشيني ميکنم! «عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ» )بقره/187( خدا فهميد که شما تحمل نميکنيد. خيلي خوب پس فقط روزها به هم دست درازي نکنيد. يعني وقتي مردم 24 ساعت تحمل نميکنند خداوند از حرفش بر ميگردد. گير آدمهايي افتاده که… ميفرمايد: خيلي خوب با دهان روزه دست درازي نکن، شب طوري نيست آن وقت شما 2 ماه ازدواج کردن را ممنوع ميکني؟ ! اسمش ممنوع است. دراين دو ماه «ها» خيلي گناه ميشود. برخي پدر زنها عقيدههاي غلطي دارند. يک روز جواني پيش من آمد و گفت: خدا پدرت را بيامرزد، خيلي به گردن من حق داري. گفتم: چه حقي؟ گفت: من يک نامزدي دارم. پدر نامزدم اجازه نميدهد او را ببينم! ميگويد: خانه من جاي ديد و بازديد نيست. هر وقت خواست او را ببيند او را به خانه خودش ببرد! هم من و هم او ميخواهيم همديگر را ببينيم ولي پدر او اجازه نميدهد. عروس ميگويد: بابا ميرود جلسه آقاي قرائتي! بابا ميگويد: خوبه برو. به اسم جلسه تو ميآيد بيرون از خانه. من او را بر ميدارم و با هم به پارک ميرويم. من با خودم پيش بيني ميکردم که جلسههاي من همه فايدهاي داشته باشد جز اين فايده را. مثلا اين پدر زن خيال ميکند تقوي دارد: نه آقا. چرا عروس و داماد براي ديدن هم بايد دروغ بگويند؟ ! اطاعت از پدر و مادر مرز دارد. در مرزي که گناه نباشد. البته در همه مواقع احترام به پدر و مادر را در نظر بگيرد. گاهي برخي از دانشجويان عزيز وقتي ليسانس و… گرفتند خيلي گرد و خاک ميکنند. بابا تو نميفهمي! به پدر و مادرتان نفهم نگوييد. جسارت نکنيد. او نان مفت داد و شما ليسانس گرفتيد. آن بچه را يادتان نرود: پدري دست بچهاش را گرفته بود و ميرفتند. در بين راه معرکه گيري مردم را به خود مشغول کرده بود. بچه نميتوانست ببيند. پدر او را روي دوش خودش گذاشت و قد بچه بلندتر از پدر شد. گفت: بابا، ميبينم و بهتر از تو ميبينم! آخرش پدر گفت: اين که تو ميبيني دليلش اين است که من نردبان تو شدهام. من نان مفت دادم که تو ليسانس گرفتي. توهين نکنيد. اما در عين حال ذره ذره و با لطافت بايد جاهايي که پايش به زين نيست قيچي شود.
4- انتخاب همسر، آداب و شرايط آن
4- انتخاب فاميل و همسر(خانواده): گاهي برخي دخترها شکلشان خوب است. اما خانوادهشان اصالت ندارد. اسلام ميفرمايد: اين دختران مثل گل زيبايي هستند که در پهن ريشه دارند! گل قشنگ است اما ريشهاش در کود است. آيه داريم: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ» )اعراف/58( اميرالمومنين(ع) در گزينش ميفرمايد: «وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ» (نهجالبلاغه/نامه53) کسي را که ميخواهيد گزينش کنيد، ببينيد خانوادهاش چگونه است. وقتي حضرت مريم سلام الله عليها زاييد، آمدند گفتند: تو بي شوهر از کجا زاييدي؟ ! گفتند: «يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا» )مريم/28( پدر و مادرت آدم خوبي بودند تو چرا اين کار را کردي؟ ! حضرت مريم سلام الله عليها وقتي ديد مورد تهمت است به گهواره اشاره کرد. به اراده خدا، حضرت عيسي(ع) در گهواره به سخن در آمد. فرمود: (قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا) (مريم /30) مردم اهل خانواده را در نظر ميگيرند. خانواده خيلي مهم است. البته منظور، خانوادههاي پولدار نيستند. بيشتر خانوادههاي اصيل بي بضاعت هستند. پيشنهاد ازدواج از طرف مرد است. اما در يک قاعدهاي اگر پيشنهاد از طرف دختر هم باشد طوري نيست. قرآن ميفرمايد: حضرت شعيب(ع) پدر زن موسي به موسي(ع) فرمود: ميخواهي يکي از دخترانم را به تو بدهم؟ يعني اگر دامادي مثل موسي(ع) بود، اشکال ندارد که آدم به او پيشنهاد ازدواج هم بدهد. اما برخي دامادها سست هستند. عدالت، تقوي بايد در داماد باشد. اگر داماد پول ندارد ميتواند بگويد: من عروس را تا ديپلم درس ميدهم. در يک ازدواج وقتي پيامبر اکرم(ص) از داماد پرسيد: چي داري؟ گفت: هيچي هيچي! فرمود: قرآن بلدي؟ گفت: بله. فرمود: پس به خانمت قرآن بياموز. حاضر شد مهريه علمي باشد. مهريه علمي هم اشکالي ندارد(طبق آن روايت) موسي(ع) پول نداشت. فرمود: دخترت را ميگيرم. 8 سال چوپاني ميکنم اگر هم خواستي 10 سال. در احاديث و قرآن داريم که به جاي پول ميشود از خدمات علمي و عملي استفاده کرد. در انتخاب همسر، زيبايي، ثروت و ايمان شرط است. حديث داريم: کسي که فقط به خاطر زيبايي و پول با کسي ازدواج کند، خداوند هر دو را از او ميگيرد. يعني او را ناکام ميکند. نه اينکه پول و زيبايي بد هستند، هردو خوب هستند. حديث داريم آدمهاي زيبا گرايش به حق آنها نزديک است. اگر دو پيش نماز هيچ فرقي(علم و تقوي و سيادت) با هم نداشته باشند، هر کدام زيباتر است او بايد پيش نماز شود. يعني زيبايي حرف آخر را ميزند. ما راجع به زيبايي يک چيزهايي داريم. اما اصل مکتب است. قرآن ميفرمايد: (وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ) (بقره /221). مکتب را نگاه کنيد. از 12 امام ما، مادر 6 امام ما کنيز هستند! يعني چه؟ ! يعني لازم نيست خانواده نامدار باشد. يعني کمال دارد، پز ندارد.
5- مهريه
5- مهريه: آيا مهريه نرخ خانم است؟ ! به مهريه «صداق» هم ميگويند. « صداق» از «صدق» است. « صدق» يعني راست گفتن. « صداق» يعني علامت اينکه داماد راست ميگويد. چون داماد ميآيد سراغ عروس، عروس نميداندکه او عياش است يا…! ميگويد: فلان قدر بده. اگر داماد داد عروس ميفهمد که او راست ميگويد. عدهاي در زمان پيغمبر(ص) دقيقه به دقيقه مزاحم حضرت ميشدند. آيه نازل شد: هرکس با پيامبر(ص) سخني دارد، صدقه بدهد و بعد به سراغ او بيايد. تا گفتند: پول بدهيد و سؤال کنيد، گفتند: نه بابا، غرض ما فقط عرض سلام بود. (أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ) (مجادله /13) ترسيديد يک درهم صدقه بدهيد و پيش پيامبر(ص) برويد؟ شما براي صحبتهاي پيغمبر اکرم(ص) يک درهم هم ارزش قايل نيستيد! جوان هست وقتي پاي صحبتهاي من مينشيند و عاشق ميشود. ميگويد: من ميتوانم طلبه شوم؟ ميگويم: بله. ميگويد: چه طوري؟ ميگويم: به نهضت سواد آموزي زنگ بزن تا بگويم. حال اينکه تلفن کند، ندارد: اين پيداست که همان جا عاشق شده بود. خيلي عروس و دامادها در خيابان، سينما و جلوي در دبيرستان عاشق ميشوند. زن و مرد همديگر را براي يکبار مصرف ميخواهند! براي شهوت ميخواهند! اصالت ندارند. مهريه « صداق» نشان دهنده صداقت مرد است. يک آيه در قرآن در مورد پدر زن است. حضرت شعيب(ع) موسي(ع) فرمود: «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ» )قصص/27( من تصميم ندارم تو به مشقت بيفتي. هر طور که ميتواني انجام بده. اگر داماد خوب بود، آسان بگيريد. آقايان ازدواج معما شده است! تهاجم فرهنگي و آسيب پذيري از شهوت است. (البته بخش عظيمي از آن). ازدواج را بايد آسان جلوه داد. من کارهاي نيستم. ولي به عنوان يک معلم که ميتوانم نظر بدهم: به اعتقاد بنده تمام پول تهاجم فرهنگي را بايد به مصرف وام ازدواج در آورد. و افرادي را هم براي حج عمره وام داد. چون عدهاي به علت اشتغال و کار وقت دارند. بايد اينها را به عمره برد. در اين چند روز يک فرد دانشمند براي آنها صحبت کند. با اينکار، افراد 180 درجه عوض ميشوند. (اتفاق افتاده است.) حديث داريم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ» (كافي/ج5/ ص328) هر کس ازدواج کند نصف دينش حفظ شده است. 50 درصد بيمه است. 50 درصد آسيب پذيري و گناهها به خاطر نداشتن همسر است. مهريه هم در حد توان بايد پرداخت. من ازدواج دخترهاي خودم را گفتهام. باز ميگويم: بنده پسر ندارم و فقط دختر دارم. و تربيت يک دختر مساوي است با 7 پسر. در عمرم هم دعا نکردهام که خدا به من پسر بدهد. آخر پسر چه گلي به سر پدر و مادر زده که دختر نزده است؟ ! پيغمبر(ص) يک دختر داشت و… دامادهاي من يکي طلبه بود و يکي هم دانشجو. هر دو هم بي پول. منتهي اصل دار، ريشه دار و تا 2 پشت آنها را ميشناختم. بله برون ما چند دقيقه طول کشيد. 14 سکه که در آن زمان سکه 3 هزار تومان بود. و يک حج که آن زمان 20 هزار تومان بود. عقد در خانه خودمان و بدون تالار. و لباس عروسي که براي دخترم گرفتم تا حالا 11 عروس ديگر هم آن را پوشيدهاند. ازدواج را آسان کنيم. 40-30 نفر دعوت شدند و غذا چلوکباب کوبيده بود. زنان ميخواستند تمبک بزنند. گفتم: بابا من آخوندم! بالاخره يک قابلمه دولا کردند و زدند. و دايره و تمبک هم در عروسي طوري نيست. عروس هم که بردند بوق نزديم. باطل هم نشد. در عوض خداوند لطف فرمود که دو دامادم درسشان را ادامه دادند. يکي روحاني شد و ديگري پزشک متخصص. و خانه هم ندارند. ستاد ازدواج لازم است. قرآن ميفرمايد: (مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها) (نساء /85) هرکس وساطت خير بکند دو برابر اجر دارد. و حديث داريم: هيچ دلالي بهتر و ثوابش بيشتر از ثواب دلالي ازدواج نيست. و هيچ وامي بهتر از وام ازدواج نيست. ازدواج اولين راه است. کارهاي ديگر در مراحل بعد. اگر کسي گفت: ما فعلا مهريه را اينقدر ميگوييم. کي ميده، کي ميگيره؟ ! اول سوره مائده داريم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» )مائده/1( به عقدت وفا کن. عقد يعني گره. ميگويند: عقد بستند يعني گره بستند. حديث داريم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ» (النوادر راوندي/ص5) ديني که در آن به عهد وفا نشود(عهد نداشته باشد) دين نيست. حديث داريم: اگر کسي گفت: مهريه را بنويسيد کي داد، کي گرفت؟ ! هر دفعه پهلوي خانم ميرود مثل اين است که زنا ميکند؟ ! جدي بگيريم. خداوند مقام معظم رهبري را حفظ کند. اگر کسي مهريهاش بيش از 14 سکه باشد، ايشان عقدشان را نميخوانند. شروع زندگي با دروغ! به هم راست بگوييم. بعضي خانمها هم دروغ ميگويند: اين خانم آشپز ماهري است. البته هنرمند است. ميرود در قابلمه پلو درست کند، 3 رقم غذا ميشود! زيرش سوخته! وسطش شور است و بالايش نپخته ميشود! مگر نميشود بي دروغ زندگي کرد. ما داريم افرادي را که بي دروغ زندگي ميکنند، ما داريم افرادي که ولخرجي نميکنند. ما داريم جواني را که نگاه نميکند. ما داريم کارمندي را که رشوه نميگيرد. ما داريم افرادي را که پارتي بازي نميکنند.
6- ازدواج و هدفداري در آميزش جنسي
6- آميزش جنسي: ما بايد از همه کارهايمان هدف داشته باشيم. يعني فقط با ديد شهوت نگاه نکنيم. قرآن ميفرمايد: «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» )بقره/223( زن و شوهر، شما از همديگر هستيد. عروس و داماد از هم استفاده جنسي بکنيد. بعد ميفرمايد: خيال نکنيد مرغ و خروس هستيد! آدم هستيد. «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ» : شما از اين کارتان هدفي داشته باشيد و ذخيرهاي براي آخرتتان پيش بفرستيد. مواظب قيامت هم باشيد. يعني يک عبد صالح تربيت کنيد. يعني آميزش جنسي شما هم بايد هرفدار باشد. وقتي آب به صورتت ميريزي قصد وضو کن. وقتي مينشيني رو به قبله بنشين. اگر ميخواهي پيراهني براي خانمت بخري عيد غدير خم بخر. تا او عشقش به امام علي(ع) زياد شود. حديث داريم: ميوه نوبر را روز جمعه بخريد. تا بچهها منتظر روز جمعه شوند. کفش را در راه نماز جمعه بخريد تا بچهها از نماز جمعه خاطره خوش داشته باشند. نمايشگاه کتاب در نماز جمعه باشند. ورزش بعد از نماز جمعه باشد. امام جمعه بگويد: پروردگارا بازيهاي بين المللي شروع ميشود. خداوندا يک مرتبه ديگر پرچم جمهوري اسلامي را با دست اين عزيزان بالا ببر. اول امام جمعه دعا کند و بعد آنها بازي کنند. همه کارهاي ما بايد رنگ الهي داشته باشد. «صِبْغَه» يعني رنگ. «صباغ» يعني رنگرز. (صِبْغَةَ اللَّهِ) (بقره /138) يعني رنگ الهي. امام(ره) وقتي غذا ميل ميکرد، نميگفت: بفرما، ميفرمود: «بِسْمِ اللَّهِ» فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ»، «الله» دارد. حتي گوسـفندي که در فلان کشور مثلا در چين و آلمان ذبح ميشود بايد رنگ الـهي داشته باشد. يعني هنگام ذبح آنها بايد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» گفته شود. چون در آينده سلولهاي يک موحد را تشکيل ميدهد. آن وقت عروسيها همهاش غربي است! کادو که ميبريم کادوي مفيد ببريم. دسته گل و… بدرد عروس و داماد نميخورد. ميگويند: آدم در عمرش يک بار عروس ميشود! خب يکبار عروس ميشود، مگر بايد در اين يکبار خودش را بکشد؟ ! خداوند آيت الله العظمي گلپايگاني را بيامرزد. من رفتم پيش ايشان. ما آخوندها براي گذاشتن عمامه جشن ميگيريم. به ايشان گفتم: من پول ندارم ميتوانم از سهم امام استفاده کنم و جشن بگيرم؟ ايشان گفتند: مگر من که جشن نگرفتم ملا نشدم؟ ! جشن خوب است اما نه به قيمت اينکه شما از سهم امام خرج کنيد. ازدواج را آسان کنيم. عقيدهام را تکرار ميکنم: تمام بودجه تهاجم فرهنگي به جاي چمن و استخر و پينگ پنگ و شطرنج، همهاش يکجا خرج ازدواج شود. اتاقهاي 30-20 متري بسازيم. عروس و داماد در آن زندگي کنند (دانشجو) و اين مشکل حل ميشود. يک پيشنهادي هم خدمت مقام معظم رهبري داديم: که هر سربازي عقد بسته باشد پستش در شهر خودش باشد. مادر براي اينکه فراق پسرش را نکشد زود يک دختر پيدا ميکند و آنها را عقد ميکند. يک پولي به جيب ارتش و سپاه ميرود (از لحاظ تغذيه) دوم: يک ميليون ازدواج راه ميافتد. ما بياييم ازدواج را آسان ميکنيم و با اينکار50 درصد جامعه را از گناه و آلودگي بيمه کنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 119