responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 121

موضوع: ازدواج و تشکيل خانواده در قرآن

تاريخ پخش: 28/04/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث اين جلسه ما، راجع به مسائل خانوادگي است. اسلام و مسائل خانوادگي، قرآن و خانواده. اولين نکته اين است که همه مسئول هستند براي تشکيل خانواده اقدام کنند. بسيج شدن دولت و ملت براي ايجاد تسهيلات، قرآن مي‌فرمايد: («وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ») (نور/32) به نکاح در بياوريد، («وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى») يعني کساني که همسر ندارند، برخيزيد و قيام کنيد اينها را همسر بدهيد («مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ») (نور/32) اين يک. بعد هم گفته که («وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ») (نور/32) اول گفته است («منکم» )يعني چه خودتان باشيد چه عبد شما باشد. («عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ») چه کنيزتان باشد. يعني در مسئله شهوت حرّ و بنده و آزاد ندارد. گاهي وقت‌ها ما فکر مي‌کنيم که حالا چون اين نوکر ما است ديگر شهوت ندارد يا مثلاً فکر مي‌کنيم اين يک کارگر، اين فقير، مثلاً حالا هر جوري که هست.

1- نياز به ازدواج، امري همگاني و عمومي

ما گاهي وقت‌ها اگر کسي تاجر بود، غريب بود، آيت الله بود حجاب را سفت مي‌کنيم، اما اگر کارگر در خانه بود يا بچه فقير بود خودمان را آزاد مي‌کنيم. قرآن مي‌گويد چه («منکم») يعني حر باشد چه («مِنْ عِبَادِكُمْ») عبد شما باشد برده شما باشد («وَإِمَائِكُمْ») کنيز باشد دختر‌هايي و زنهايي هستند که به خاطر مشکلات مالي در خانه‌ها کار مي‌کنند ما فکر مي‌کنيم اين چون فقير است شهوت ندارد. مرد مثلاً با يک لباس بسيار بسيار ساده مي‌آيد رو به روي اين به خانم مي‌گويد اين چنين کن اين را بردار اين را بگذار، بابا بالاخره اين زن جوان است قيافه تو را مي‌بيند تحريک مي‌شود اصلا گاهي وقت‌ها فکر مي‌کنيم خواهر برادر اين طور نيست. بابا درست است که خواهر و برادر به هم محرم هستند امّا تو جوان با اين تيپ اين لباس کوتاه را پا کردي تنگ و کوتاه اين خواهرت درست است که محرم توست ولي نگاه به اين قيافه تو مي‌کند و تحريک مي‌شود.

مسئله شهوت خواهر و برادري ندارد. گاهي ممکن است خواهر نگاه به برادرش کند، و آن نگاه مشکل به وجود بياورد. خواهر هم همين طور است. خواهر هم بايد مواظب باشد آرايش فقط براي همسر، بعضي از لباس‌ها تحريک کننده است حتي در خانه حتي برادر براي خواهر. بايد مواظب باشيم. بسيج شويم ازدواج را آسان کنيم («وَأَنكِحُوا»)، («انکحوا») امر است يعني به نکاح در بياوريد. به من اين را اجازه دهيد که بگويم. حالا البته نمي‌دانم، فکر مي‌کنم در ايران بيشترين سخنراني را در دانشگاه‌هاي ايران را من داشته باشم. پارسال سال 85 بيش از 100 تا مسافرت داشته‌ام در اکثر سفرهايم در دانشگاه‌ها هر استاني مي‌روم سخنراني مي‌کنم يکي از مشکلات اين است که بعضي از نامه‌ها که دستم رسيده که دانشجو نفرين مي‌کند به پدر و مادرش. مي‌گويد: خواستگار‌هاي خوبي داشتم زمان پيش دانشگاهي، دبيرستان، حتي سال اول دانشگاه پدر و مادر گفتند: باشد ليسانس بگيرد حالا زود است و خلاصه خواستگارهاي خوب من را رد کردند الان ليسانس گرفته‌ام بعضي‌ها هم فوق ليسانس گرفته‌اند ديگر خواستگارهاي قبلي پيدايشان نيست و حالا اين گناه من را چه کسي گردن مي‌گيرد اولين خواستگاري که براي دخترتان آمد دخترتان را بدهيد اگر فکرش سالم است مشکلي ندارد به ژيان و بنز گير ندهيد موکت و قالي نباشيد موکت و قالي جماد است دختر شما انسان، انسان را فداي جماد نکنيد. داماد خانه دارد يا ندارد خانه جماد است دختر شما انسان است. پسر شما انسان است. ليسانس بگيرد يا نگيرد ليسانس فضيلت است ازدواج ضرورت، ضرورت را فداي فضيلت نکنيد ازدواج را جدي بگيريد («وَأَنكِحُوا») اين يک،

2- وساطت در امر ازدواج دختران و پسران

دوم دلالي کنيد («مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً») (نساء/85) يعني کسي که شفاعت کند يعني دلالي کند، واسطه گري، امامان شفاعت مي‌کنند يعني واسطه مي‌شوند. واسطه بشويم مي‌دانيد فلاني دختر خوبي دارد معرفي کنيد مي‌دانيد پسر، پسر خوبي است معرفي کنيد نگوييد به ما چه هر کسي براي خودش برود پيدا کند هرکس دختر خوب و پسر خوبي سراغ دارد به ديگران دلالي کند («مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً»). خوب کسي که ديگري را همسر بدهد در سايه عرش خدا زندگي مي‌کند.

اگر زن و شوهري از هم طلاق گرفتند حتي بعد از طلاق اينجا پدر و مادر و فاميل مي‌آيند و دخالت مي‌کنند ممکن است که زن عصباني شده و مرد هم عصباني شده، دري به تخته‌اي خورده اينها از هم جدا شدند، مادر مي‌آيد مي‌گويد ببين ديگر تلفن نکن و به فاميلش هم اعتنا نکن اين اگر آدم بود تو را نگه داشته بود. ممکن است شوهر عصباني شده و دختر شما را طلاق داده است حالا دختر باز علاقمند شده به زندگي يا پسر پشيمان شده و علاقمند شده به زندگي. فاميل پسر فاميل دختر تحريک نکنند که مقاومت کن قرآن مي‌فرمايد: «َبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ» (بقره/228) باز هم همسر اول بهتر است. گاهي دو همسر دعوايشان مي‌شود از هم جدا مي‌شوند. بعد از يک مدتي عاقل تر مي‌شوند فکر مي‌کنند خوب بچه هايم بي سرپرست شدند آبرويم مي‌رود خوب بالاخره شتر ديديم نديديم حالا ناراحتي‌ها را فراموش کنيم مي‌گويد: شوهر اول اين سزاوار است که برگردد به همان، چرا؟ براي اينکه بالاخره اينها يک وقتي با هم خوش بودند حالا جدا شدن باز ياد ايام خوشي مي‌افتند اگر ّدلشان هواي همديگر را کرد فاميل‌ها شکاف را زياد نکنند بگويند حالا يک غلطي بوده، طلاق بوده، يک اشتباهي بوده، عصباني بوده، هيجاني بوده تمام شده حالا هم زن سر عقل آمده هم مرد سر عقل آمده ديگر مي‌خواهند برگردند فاميل‌ها نگويند نه، مرد بايد حرفش يکي باشد. اين يک کلمه خيلي کلمه بدي است که حرف مرد يکي است بنده مي‌گويم حرف مرد صد تا است يعني اگر نود و نه حرف زدي بعد فهميدي حرف صدم بهتر است نگو حالا که گفتم گفته باشم شما وارد يک خط سياسي مي‌شويد حالا يا چپ يا راست در جلسه مي‌بيني که اينها دارند نامردي مي‌کنند اينها تقوا را کنار گذاشته‌اند خط بازي مي‌کنند. بسم ا.. الرحمن الرحيم بنده جزء شما نيستم

3- مقدم داشتن حق بر عواطف

اگر يک وقتي يک چيزي را ديديد که اين حق است حتي زن گاهي وقتها واجب است شوهرش را زنداني کند بابا نان و نمک هم را خورده ايم آدم نمک خورد نمکدان را نمي‌شکند اين هم از دروغ‌ها است حضرت موسي يک عمري نمک فرعون را خورد تو کاخ فرعون نان و کباب‌هايش را خورد خودش هم فرعون را غرق اش کرد آدم بايد گاهي نان را بخورد طرف را غرق اش هم بکند. يکبار ديگر هم مي‌گويم حضرت موسي تو کاخ فرعون بزرگ شد نان و نمک فرعون را خورد فرعون را هم غرق کرد. اين حرف‌ها چيست؟ اين شوهر شما مي‌دانيد چقدر ترياک آورده و هروئين دارد تقسيم مي‌کند فوري به پليس خبر بدهيد، نگوييد حالا پسر دايي، پسر عمه، همسايه است چشممان به هم باز مي‌افتد. بابا تو مواظب عاطفه شخصي هستي اين ترياکي که آورده جوان‌هاي مملکت را دارد از بين مي‌برد تو چه ديني داري که حاضري جوان‌هاي مملکت از بين بروند که رفاقتت با پسر عمه ات محفوظ بماند. مرگ بر اين رفاقت‌ها ما اول بنده خدا هستيم، بعد همسر همسرمان، بعد پدر بچه‌مان اول بنده خدا هستيم. «َبُعُولَتُهُنَّ» يعني شوهر قبلي («أَحَقُّ) (بِرَدِّهِنَّ») اگر زن و شوهري در شرايطي از هم جدا شدند بعد دلشان هواي همديگر را کرد بستگان دخالت بکنند و سعي کنند اينها به هم برسند «َبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ» اين هم يکي.

4- حق سالاري؛ نه مردسالاري و نه زن سالاري

عدالت، دو کلمه غلط در جامعه ما هست مرد سالاري بسم ا… الرحمن الرحيم غلط است زن سالاري بسم ا… الرحمن الرحيم غلط است پس چه چيز، حق سالاري. قرآن مي‌فرمايد: («وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ») (بقره/228) يعني براي خانم‌ها مثل همان چيزي است که بر عليه خانم‌ها است به همان مقداري که بر ضد خانم‌ها هست بايد به نفع خانم‌ها هم بايد باشد، («وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ») (بقره/228) يعني اگر يک تکليفي بر دوش خانم‌ها هست پس بايد يک منافعي هم به جيب خانم برود. اگر يک تکليفي بر دوش مرد هست پس بايد يک بهره‌اي هم مرد داشته باشد. اگر خرج خانه با مرد است يعني آب و گاز و برق و تلفن و امکانات و لباس و خوراک و پوشاک و اگر بار زندگي روي دوش مرد است پس تمکين بر زن هم واجب است.. خيلي کلمه قشنگي است ولهن به نفع خانم‌ها است («مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ») به مقداري که زن سختي مي‌کشد بايد سود هم ببرد. بعد قرآن مي‌فرمايد: مردها يک قدرتي دارند اما سوء استفاده نکنند مرد حق حکومت دارد اما حق تحکم ندارد. قرآن مي‌فرمايد: («وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ») (بقره/228) درجه، براي مردها بر زن ها، مرد درجه‌اي بر زن اضافه دارد چرا براي اينکه بار زندگي بر دوش مرد است منتهي پشت سر آن گفته: و الله عزيز، خدا عزيز است، حکيم است يعني خدا قدرت دارد اگر زور بگويي به زن خدا هم زور مي‌گويد اگر تو خواسته باشي ظلم کني مزه ظلمت را مي‌چشي. بالاخره چند نفر که بخواهند زندگي کنند بايد يکي حرف آخر را بزند. قرآن مي‌فرمايد: مرد حق حکومت دارد، حکومت يعني چه؟ حکومت يعني فرمان حکيمانه. تحکم يعني چه؟ يعني فرمان قلدرانه. مرد حق فرمان حکيمانه دارد اما حق فرمان قلدرانه ندارد. مرد مي‌تواند بگويد من فکرهايم را کردم خوبي‌هاي مسئله را ديدم، بدي‌ها را ديدم مشورت هايم را کردم با مشورت و تعقل و مقداري که از اسلام بلد هستم اين کار صلاح نيست زن هم اطاعت کند. اما يک وقت مرد مي‌گويد مي‌خواهم بسوزانم ات حالا که تو همچين کردي من هم همچين مي‌کنم اين پيدا است که روي يک دنده افتاده است اگر مرد روي يک دنده افتاد و خواست از مردي اش سوء استفاده کند و تحکم کند مرد حق تحکم ندارد چون تحکم يعني فرمان قلدرانه يعني فرماني که پشتوانه اش عقل و وحي نيست اگر دستور آمد به پشتيباني عقل و وحي قبول است اگر حرف مرد پشتيبانش قرآن و حديث است حرف مرد حرمت دارد اما اگر حرف مرد پشتيبانش قلدري و زوري است تحکم است قابل ارزش نيست.

5- تقويت عوامل پيوند در جامعه

اصولاً اسلام در تمام مسائل طرفدار جوش دادن است حالا غير از زن و شوهر هر چيزي که جامعه را به هم جوش مي‌دهد اسلام گفته خوب است سلام کردن، هديه دادن، مسافرت کردن، روبوسي کردن، سوغاتي بردن، ديد و بازديد، افطاري، اطعام، عيادت مريض، تشييع جنازه، تفقد. هر چيزي که روابط جامعه را به هم جوش ميدهد اسلام گفته يا واجب است يا مستحب. هر چيزي که روابط را از هم شل مي‌کند انسجام را شل مي‌کند يا حرام است يا مکروه. سخن چيني، غيبت، بالاخره شما سيزده درجه من را دوست داريد يک کسي پهلوي شما مي‌نشيند مي‌گويد قرائتي چنين است و چنان است غيبت من را مي‌کند علاقه شما از سيزده درجه مي‌شود ده درجه يعني علاقه شما به من و علاقه من به شما را با غيبت و سخن چيني از بين مي‌برد حرام است سخن چيني، غيبت، مسخره کردن بالاخره دو نفر سيزده درجه با هم رفيق هستند. يکي ديگر را مسخره مي‌کند خب علاقه کم مي‌شود هر عملي که انسجام را متزلزل کند حرام يا مکروه است هر عملي که وحدت و انسجام را تقويت کند يا واجب يا مستحب است. حتي در مسائل خانواده آنجا که نمي‌توانند با هم زندگي کنند واقعاً سليقه مرد با سليقه زن اصلاً جوش نمي‌آيد اصلاً به هم پيوند نمي‌خورند مثل اسفناج و گلابي است، اسفناج خاصيت دارد گلابي هم خاصيت دارد ولي هيچ کشاورزي نمي‌تواند اين دو تا را به هم پيوند بزند اگر واقعاً رسيد کار به اينجا که پيوند، پيوند اسفناج و گلابي باشد خب جدا شويد. اما در طلاق شروطي است، در صورت اضطرار اگر واقعاً رسيديد که بايد طلاق بدهيد، در صورت اضطرار طلاق، چه کار کنيم بايد: نه کينه، نه انتقام، نه تحقير، نه تهمت، نه شايعه پس چي؟ قرآن مي‌فرمايد: («سَرَاحًا جَمِيلًا») (احزاب/28) خيلي زيبا از هم جدا شوند در طلاق سه کلمه است اين سه کلمه در آيات طلاق است جميل يعني زيبا، زيبا از هم جدا شويد. به طور عاقلانه و معروف يعني پسنديده از هم جدا شويد. با احسان و محبت از هم جدا شويد يعني در اسلام جدايي است. نمي‌گويد واقعاً اگر زن و مرد با هم نمي‌خورند تا آخر عمر بسوزند اگر واقعاً نمي‌خوريد به هم از هم جدا شويد اما نه کينه، نه انتقام، نه تحقير، نه تهمت، نه شايعه پس چي؟ کلمه جميل در قرآن، کلمه معروف و کلمه احسان. تقابل با تقابل، ما دو تا تقابل داريم يک تقابل که مثل تقابل دو تا گربه که به هم مي‌پرند اين تقابل است يک تقابل که تو بهشت تخت‌هاي بهشتيان در مقابل هم هستند («عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ») (صافات/44) مثل کوپه‌هاي قطار يعني راست هم نشسته‌اند اين هم تقابل است ولي تقابل(«إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا») (واقعه/26) تقابل محبت. اگر هم مقابل هم هستيد مقابل هم مثل گرگ و ميش نباشيد، گرگ و ميش هم مقابل هم هستند اين يک مقابل است ولي يک تقابل آن هم تقابل بهشتيان، بهشتيان روبروي هم هستند اما با هم برخورد ندارند. مراجع تقليد ما چند تا هستند؟ چند تا مرجع تقليد داريم و همه آنها در يک شهر هستند اکثر آنها در يک شهر هستند، خانه هايشان در يک کوچه است گاهي در يک خيابان گاهي در يک کوچه من در قم سراغ دارم در يک کوچه چند مرجع تقليد خانه هايشان در آنجاست او يک ميليون مقلد دارد آن يکي يک ميليون مقلد و اختلاف فتوا دارند و ذرهّ‌اي درگيري هم بين آنها نيست.

6- هوي و هوس، منشأ اختلافات و درگيري ها

آدم اگر هوا و هوس نداشته باشد درگير نيست يک مدرسه‌اي است در تهران بنام مدرسه مروي موقوفات زيادي دارد مغازه، پاساژ، مزرعه نمي‌دانم مروي موقوفات زيادي دارد در موقوفات نوشته که اين موقوفات زير نظر اعلم علماي تهران خرج مي‌شود يعني در تهران با سوادترين آيت الله کدام است، با سوادترين نظر دهد امام که در قم بود اعلم علماي تهران آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري بود و زير نظر آيت الله خوانساري خرج مي‌شد امام که مريض شد آمدند تهران براي معالجه قلب آيت الله خوانساري گفتند چون امام آمده‌اند تهران احتياط اين است که پول‌ها را به امام بدهيد خدمت امام رسيدند امام عرض کردند من آيت الله تهران نيستم من آيت الله قم هستم ولي چون مريض شدم بخاطر قلبم من را آوردند تهران که امکانات خوبي دارد که اگر خطري براي من پيش آمد به دکتر مراجعه کنم خلاصه وقتي خدا است، اگر ميلياردها تومان پول باشد اين آيت الله مي‌گويد احتياط اين است که بدهيد به آن، آن آيت الله مي‌گويد احتياط اين است که بدهيد به اين يعني وقتي هوس نيست دعوا هم نيست اگر در هيئت عزاداري ما دعوا هست پيداست امام حسين (ع) نيست چون هيچ وقت امام حسين(ع) و امام حسن(ع) با هم دعوا نمي‌کردند اما اگر هيئت الف با هيئت ب با هم دعوا کردند پيداست حسن و حسين نيست سليقه‌هاي شخصي قاطي اش هست سليقه شخصي دعواش شده است هزار تا پيغمبر در يک روستا باشند دعوايشان نمي‌شود. اختلاف اشکالي ندارد اما تضاد، درگيري. ممکن است زن و شوهر بگويند ما با هم نمي‌سازيم زن غيظش گرفته مي‌گويد آقا زندگي با اين مرد برايم قابل تحمل نيست جوش آورده مرد مي‌گويد زندگي با اين خانم قابل تحمل نيست ما هيچکدام نمي‌توانيم به وظيفه شرعي مان عمل کنيم قرآن مي‌گويد

7- جدايي و طلاق، در جهت حفظ حدود الهي

«أَنْ يَخافا» يعني عروس و داماد خوف دارند هر دو مي‌ترسند که چي؟ («أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّه‏») (بقره/229) زن و شوهر مي‌ترسند حدود خدا را اقامه نکنند يعني زن مي‌گويد من با اين شوهر نمي‌توانم دين داشته باشم بي ديني مي‌کنم مرد هم مي‌گويد من با اين زن بي ديني مي‌کنم يعني نمي‌توانيم در يک سقف زندگي کنيم اگر زن و شوهر خوف دارند که نمي‌توانند اقامه حدود خدا را کنند از هم جدا شوند مي‌گويند به شرطي از هم جدا شويد که («خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا») (بقره/229) يعني ممکن است عروس و داماد بگويند ما خوف داريم اما جامعه بگويد نه اينها دروغ مي‌گويند هيجاني هستند آتش شان بخوابد هر دو با هم رفيق مي‌شوند پس به شرطي از هم جدا شوند که خوف عروس و داماد يک خوف واقعي بشود يعني همه بيگانگان هم زندگي اينها را ببينند قضاوت عموم هم اين باشد که اينها با هم سازگار نيستند. يعني صرف اينکه عروس و داماد مي‌گويند ما با هم نمي‌سازيم وقت طلاق نيست. به شرطي عروس و داماد که مي‌گويند با هم نمي‌سازيم وقت طلاق است که اين قضاوت عروس و داماد به قضاوت عمومي کشيده بشود پس آيه‌اي که مي‌گويد: («يخافا»)، يخافا تثنيه است يعني عروس و داماد خوف دارند مي‌گويد خوف عروس و داماد کافي نيست به شرطي که («يخافا») به («خفتم») هم برسد يعني بايد واقعاًٌ عموم مردم هر کس صحنه و اخلاق اين عروس و داماد را مي‌داند مي‌گويد با اين خصوصيتي که من از عروس سراغ دارم با اين خصوصياتي که من از داماد سراغ دارم اينها زندگي شان به سر نمي‌رسد. قرآن گفته اين دو تا بترسند، علاوه بر اين دو تا، جامعه هم بترسد يعني نگراني، نگراني عمومي باشد.

بسم ا… الرحمان الرحيم. قرآن و خانواده: 1) دولت و ملت بايد بسيج شوند تا تسهيلات فراهم کنند. خدا مي‌داند ما مي‌توانيم ازدواج را آسان کنيم. اينقدر جهيزيه بي خودي مي‌دهيم آنقدر پول‌هاي بي خودي داماد خرج مي‌کند اگر فاميل عروس و داماد با هم بنشينند و بگويند اين مقداري که شما مي‌خواهيد خرج عروسي کنيد بدهيد، ما هم خرج دامادي مي‌کنيم بدهيم اين چند ميليون را روي هم بگذاريم يک قطعه زمين بخريم، يک جا را رهن کنيم از آغاز اين عروس و داماد را از بدبختي نجات دهيم. کمد مي‌خرند، مبل مي‌خرند، چوب مي‌خرند، استيل مي‌خرند، ظرف مي‌خرند، طلا مي‌خرند، گل مي‌خرند، همه گشنه. گفتند نانش ندارد اشکنه بادش دماغ را مي‌شکنه. ما شده ايم مثل اين بت پرست ها، بت پرست‌ها با دست خودشان سنگ مي‌تراشيدند و برايش گريه مي‌کردند. قرآن مي‌فرمايد: («أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ») (صافات/95) با دست خودت بت تراشيدي حالا براش گريه مي‌کني؟ ما هم با دست خودمان آداب و رسومي درست کرديم خودمان در آداب و رسوم خودمان گريه مي‌کنيم گير کرديم. همه آداب و رسومي که طبق قرآن و روايت نيست بايد يکي يکي گره‌ها را باز کرد. خدايا ازدواج را براي همه بي همسرها آسان بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 121
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست