responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1213

موضوع: حج و جهاد

تاريخ پخش: 02/12/80

بسم الله الرّحمن الرّحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث ما زماني پخش مي‌شود كه ماه ذي الحجه است. ضمناً در آستانه شهادت اولين سفير امام حسين حضرت مسلم بن عقيل هستيم. پس شهادت حضرت مسلم و ايام حج را هم داريم.

1- جنگ و شناخت دشمن

يك مقايسه بين دفاع، جبهه و حج، ما الآن بايد هميشه يك آماده باش ضمني داشته باشيم. چون دشمن خيلي داريم، چون بله قربان به شرق و غرب نگفته‌ايم، و شاخ آمريكا را در ايران شكسته‌ايم، به هرحال آمريكا دور تا دور ما، اين همسايه و آن همسايه را پادگان قرار داد، و بايد هم بدانيم كه دشمن هم رحم نمي‌كند. همنيطور كه به افغانستان رحم نكرد به بهانه‌هاي حق و باطل يک حالتي بايد داشته باشيم كه ضمن اينكه نبايد سوژه دست دشمن بدهيم، نبايد هم غافل باشيم.

2- جنگ نظامي و جنگ فرهنگي

ما سه رقم جبهه داريم، جبهه نظامي، جبهه اقتصادي، جبهه فرهنگي و اعتقادي، كه ممكن است يک بودجه‌هايي خرج شود، تضعيف اعتقادات. چون آن چيزي كه باعث شد 8 سال جنگيديد، و يک وجب خاك ايران را نداديم، اين رهبري امام خميني(ره) بود و اطاعت مردم، حالا اگر ما بتوانيم امام را از مردم بگيريم، يا امام باشد ولي اعتقاد مردم را از امام بگيريم، راحت مي‌شود حمله كرد. صدام حمله كرد ايران هم مي‌توانست بگيرد، آن چيزي كه باعث شد توي دهن دولت بعثي زدند اين بود كه يک امامي بود و يک فتوايي داشت و مردم هم عشق به امام داشتند، يعني وجود امام، فتواي امام، عشق مردم به امام، ما هر جا بتوانيم يا امام را بشكنيم يا ايمان و عشق مردم را بشكنيم، ديگر راحت ايران گرفتن و تسخير ايران مشكلي ندارد.
جبهه سه قسم است: الف: جبهه نظامي، ب: جبهه اقتصادي، ج: جبهه فرهنگي و اعتقادي.

3- مهم‌ترين جنگ، جنگ اعتقادي است

و مهمترين جبهه‌ها اين است. در كربلا بدن امام حسين(ع) سوراخ سوراخ شد، اما چيزي كه سوراخ نشد اعتقاد امام بود. امام حسين فرمودند: سر به ني مي‌دهم اما تن به ذلت نمي‌دهم، و زير سم اسب مي‌روم و زير بار زور نمي‌روم. اين يعني اعتقاد من محكم است. شما مي‌خواهيد بدن مرا سوراخ سوراخ كنيد بدنم قطعه قطعه بشود ولي نمي‌گذارم اعتقاد و فكرم از بين برود، اين ضربه زدن به عقيده نسل نو، بي عقيده كردن، حالا بي‌عقيده كردن از راه شكست، حالا در اين جبهه ايران رو سفيد است.
اگر اعتقاد باشد پيروز است. ايمان انسان را نگه مي‌دارد. راجع به اين من مي‌خواهم يک خورده صحبت كنم.
دشمن، مي‌فرمايد كه (وَدَّ الَّذين) (بقره /109) من در قرآن ديدم چهار تا «وَدَّ» دارد يعني مودت يعني دوستي يعني دشمن براي ما چي مي‌خواهد؟
مي فرمايد (وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون) (بقره /109) دوست دارند شما غافل باشيد.
(وَدُّوا ما عَنِتُّمْ) (آل‌عمران /118) دوست دارند شما به زحمت بيفتيد. دوست دارند شما را برگردانند از راهي كه داريد. شما را مرتجع كنند، برگردانند.

4- برتري جهاد بر حج در يك مقايسه

مقايسه با حج، حج در ايام مخصوص است. در سال از پنجم، ششم ذي الحجه شروع مي‌شود تا پانزدهم ذي الحجه ايام حج يك هفته است، واجبات و مستحبات حج همه‌اش در يك هفته است، البته سفر حج بيست روز تا يك ماه طول مي‌كشد، براي اينكه مي‌خواهند چند روز مدينه يا مكه اضافه بايستند، اصل اعمال يك هفته است، مي‌فرمايد: (أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ) (بقره /184) يعني چند روز معدود؛ ولي مهلت دفاع هميشه: دفاع اينجور نيست كه انسان در سال 5 روز از خودش دفاع كند، تا دشمن هست و تا توطئه هست، دفاع هم بايد باشد.
مسئله ديگر حج لازم نيست پول پيدا كني تا مستطيع شوي، اگر پولدار شوي بايد بروي مكه، اما در دفاع بايد بروي سراغ استطاعت اين هم خيلي مهم است، در حج و جهاد استطاعت آمده، مي‌فرمايد:
(لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ) (آل‌عمران /97) در حج فرموده اگر مستطيع شدي، يعني امكان مالي و بدني داري كه بروي مكه، در حج مي‌گويد اگر مستطيع شدي، ولي در جهاد و دفاع مي‌فرمايد: بايد بروي خودت را مستطيع كني، يعني بايد تلاش كني، مثل اينكه مي‌گويم اگر پولداري بده. يک وقت مي‌گويم پاشو برو پول پيدا كن. مي‌فرمايد، (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ) (انفال /60)، در حج مي‌گويد: «مَنِ اسْتَطاعَ» يعني هركس استطاعت دارد، لازم نيست بروي استطاعت پيدا كني، پولدار شدي، برو حتي آدم مي‌تواند پولدار نشود، بگويد من براي اينكه مكه نروم سعي مي‌كنم بيش از خرجي زحمت نمي‌كشم. مي‌خواهم وقت ذخير نداشته باشم، كه به گردنم واجب نشود، در حج مي‌شود آدم دنبال پول نرود. اما در دفاع اينجور نيست كه بگوييد من دنبال دفاع نمي‌روم. در حج بايد براي دشمن «ما» آنچه «اسْتَطَعْتُمْ» استطاعت داريد آماده كني.
در حج مي‌رود جاي اولياي خدا را مي‌بيند، جاي پيامبر و بلال و سلمان و ابوذر و امام صادق را مي‌بيند و جاي حضرت زهرا را مي‌بيند، در جبهه خودش هم از اوليا مي‌شود، ما در قرآن دو تا آيه داريم يک آيه داريم كه مي‌گويد: (لَهُمْ دَرَجات) (انفال /4) براي اين افراد درجه خوب است. يک آيه دارد مي‌فرمايد (هُمْ دَرَجات) (آل‌عمران /163) فرق اينها مي‌داني چيه؟ «لَهُمْ دَرَجات» يعني درجه را روي دوشش مي‌چسبانند، يعني درجه بهش مي‌دهند، «هُمْ دَرَجات» يعني اصلاً وجود خود ايشان درجه است، يعني بوعلي سينا را هيچ درجه‌اي هم بهش ندهند خودش درجه بود.
در يك جلسه مي‌گويند بالا كجاست؟ آنجا كه صندلي‌اش گران‌تر است، يا پشتي گذاشته‌اند بالاي جلسه آنجاست، اما اگر بوعلي سينا وارد شد لب در نشست، بالاي جلسه كجاست؟ لب در، بوعلي سينا خودش درجه است، اگر پايين هم بنشيند، آنجا بالا است.
مثال: طاووس در چاه برود طاووس است گنجشك روي منار هم بنشيند گنجشك است.
اميرالمومنين مي‌فرمايند: اگر در دستت طلاست همه بگويند سفال است خودت مي‌داني كه طلاست. اگر طلاست همه بگويند سفال و اگر سفال است همه بگويند طلاست.
يعني با شعار حقيقت عوض نمي‌شود. پس در حج جاي اوليا ديده مي‌شود و در جبهه انسان از اولياء مي‌شود. اين همشهري شما رجايي، بابايي، ابوترابي، اينها خودشان از اوليا خدايند، ولي اگر مي‌رفتند مكه جاي سلمان و ابوذر را مي‌ديدند، حالا خودشان سلمان و ابوذر شدند.
در حج آدم محرم مي‌شود. چند فرسخي مكه همه لباس‌ها را مي‌كنند يك حوله سفيد به كمر مي‌بندند و يک حوله سفيد هم روي دوش مي‌اندازند، به اين لباس‌ها لباس احرام مي‌گويند، به آقايي هم كه اين لباس‌ها را پوشيده محرم مي‌گويند، در حج آدم محرم مي‌شود؛ و در جبهه محرم مي‌شود فرق است بين مُحرم و مَحرم. در حج آدم يدالله را مي‌بوسد.
حديث داريم در گوشه كعبه يك سنگي است به اندازه يك بشقاب اين سنگ يدالله است. حديث داريم مي‌بينند ببوسند حجرالاسود را مي‌گويد هر كس دست كشيد به حجرالاسود، بوسيد با خداوند بيعت كرده اين يدالله است؛ اما در جبهه انسان در مقابل دشمن خودش شمشير مي‌زدند مي‌شود يدالله آنجا با يدالله بيعت مي‌كند اينجا خود انسان مي‌شود.
در حج آدم عدد مي‌بيند، در جبهه آدم اثر مي‌بيند. به عبارت ديگر در حج آدم كميت مي‌بيند اينقدر حاجي، دو ميليون حاجي، آدم عدد مي‌بيند، ولي در جبهه كيفيت مي‌بيند. كربلا 72 نفر بودند اما اين 72 نفر براي هميشه ماندند ميليون به ميليون حاجي آمدند و رفتند و خبري ازشان نشد. يعني آنجا تعداد زياد است ولي اثر مي‌پرد. اما در جبهه اثر زياد است ولو تعداد كم باشد، در حج عدد است و در جبهه اثر.
در حج شما كوه صفا را مي‌بيني، در جبهه روح صفا را مي‌بيني، از حج مي‌شود رفت جبهه، يعني اگر خطري پيش آمد انسان حجش را تعطيل كند و برود جبهه. اما از جبهه نمي‌شود رفت حج، يعني نمي‌شود جبهه را رها كرد و گفت مي‌خواهم بروم حج. از جبهه نمي‌شود رفت حج ولي از حج مي‌شود رفت به جبهه. مثل اينكه امام حسين(ع) ايام حج، حج را رها كرد و رفت كربلا. همين ايام هم بود. شهادت حضرت مسلم روز هشتم ذي حجه دو شب به عيد قربان، همه جمع شدند، حالا كه همه جمع شدند امام حسين رفت البته رفتنش هم تاكتيك داشت.
امام حسين وقتي مي‌خواست بيرون برود سه، چهار تا طرح پياده كرد، يكي اينجا مكه است، حاجي از همه دنيا حاجي آمده‌اند. خوب كه حاجي‌ها جمع شدند، آنوقت حركتش را شروع كرد، وقتي مي‌خواست برود روز حركت كرد، با قافله حركت كرد، از وسط جمعيت حركت كرد، اينها همه فرمول دارد چون امام حسين مي‌خواست به مردم بگويد كه‌اي مردمي كه به مكه آمده‌ايد تروريست‌هاي حكومت بني اميه مي‌خواهند مرا ترور كنند و چون مكه منطقه امن است براي حفظ حرم از مكه بيرون مي‌روم كه اينجا خوني ريخته نشود.
امام حسين مي‌توانست شب از مكه برود بيرون، مي‌توانست پياده برود كه كسي او را نبيند، مي‌توانست تك تك برود، كاروان راه نيندازد كه مشخص شود، مي‌توانست از آن پشتها برود از كمربندي برود، اين فرمول‌ها براي اين است كه مردم بگويند، حسين جان شب عيد قربان است، همه به مكه مي‌آيند شما چرا بيرون مي‌روي؟
مي گويد: خبر نداريد؟ معاويه مرده يزيد به حكومت رسيده مي‌دانيد يزيد كيست؟ چنين و چنان است، شما سلام مرا به مردم منطقه برسانيد و بگوييد: امام حسين، پسر پيغمبر امنيت جاني نداشت خونش در معرض خطر بود حتي شب عيد قربان مكه را ترك كرد. بعنوان يك پيام مهم و لذا هر حاجي وقتي برگشت گفتند چه خبر تازه ؟ گفتند: خبر تازه اينكه امام حسين شب عيد قربان جانش در امان نبود از مكه رفت و سلام رساند و گفت بگوييد كه حركت يزيد اسلامي، قانوني نيست، و اگر يک وقتي مردم رئيسشان يزيد باشد خاك بر سر آن مردم «عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيد» (بحارالانوار/ج44/ص326).
جالب اين است كه گفت مثل يزيد، اگر مي‌گفت رهبر يزيد است. مي‌گفتيم خوب حالا يک يزيد بود تمام شد و رفت، مي‌گويد مثل يزيد، يعني هر كس تفكر يزيدي داشته باشد و اين حكومت را به دست بگيرد فاتحه اسلام را بايد خواند.
حج سير افقي است، جبهه سير عمودي دارد و پرواز معنوي است. در حج هوا گرم است و آدم عرق مي‌ريزد، در جبهه آدم خون مي‌ريزد، عرق ريختن سير افقي و خون ريختن سير عمودي.
در حج 18 تا عمل داريم پنج عمل داريم مال حج عمره است و 13 تا مال حج، تمام اعمال حج و عمره 18 تا است، 5 در عمره و حج بايد ناخن و مو را قيچي كرد. كوتاه كرد و اگر سفر اولش هست. آدم بايد سرش را به فتواي خيلي‌ها تيغ بزند. اگر مرتبه دومش است مقداري از مو و ناخن را كوتاه كند. در جبهه آدم سر و اعضاي بدن و جان مي‌دهد. حاجي مي‌رود و برمي‌گردد، عزت مي‌آورد و مي‌شود حاجيه خانم، حاجي آقا، كسي كه حج مي‌رود براي خودش عزت مي‌آورد و كسي كه به جبهه مي‌ورد براي كشورش عزت درست مي‌كند، فرق مي‌كند كسي كه براي خودش عزت درست مي‌كند يا براي دينش يا براي فكر و كشورش عزت درست مي‌كند.
در حج انسان مو مي‌دهد در جبهه انسان سر مي‌دهد. آنجا موي سر مي‌دهد در جبهه خود سر، نمي‌شود اينها را با هم قياس كرد.
در حج آدم شكل فرشته‌ها مي‌شود.
سئوال كردند آقا اين طواف چيست كه ما دور حج مي‌گرديم؟ دور كعبه مي‌گرديم؟ امام فرمودند بالاي همين كعبه در آسمان جايي بنام بيت المأمور است، فرشته‌ها آنجا طواف مي‌كنند خداوند فرموده است زميني‌ها هم اينجا طواف كنند، كه اين طواف‌ها در اين دو استوانه، يک هماهنگي بين فرشته‌ها و زميني‌ها. كسي كه برود مكه طواف كند شكل ملائكه مي‌شود، اما اگر كسي حاضر شد جان بدهد بلكه از فرشته بهتر مي‌شود. اميرالمؤمنين علي(ع) جاي پيغمبر(ص) خوابيد، آن شبي كه پيامبر آمد به مدينه، خداوند به فرشته‌ها گفت كدام از شما حاضريد مثل انسان جانتان را قربان همديگر كنيد؟ يعني كاري که اميرالمؤمنين كرد كه از فرشته‌ها برتر شد و خداوند به كار اميرالمؤمنين علي(ع) بر فرشته‌ها باليد و نازيد و مباهات كرد.
يعني انسان در وقتي كه ايثار مي‌كند، مي‌تواند جوري ايثار كند كه فرشته‌ها به وحشت بيفتند، در حج آدم شكل او مي‌شود، در ايثار ممكن است از فرشته‌ها بالاتر برود.
حج مصرف مي‌كند جبهه توليد مي‌كند. (وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنا) (آل‌عمران /97) مكه جاي امن است چون جاي امن است مي‌روي تا از امنيت استفاده كني، نماز مي‌خواني، اعمال حج انجام مي‌دهي، كسي كه به جبهه مي‌رود ايجاد امنيت مي‌كند يعني مي‌گويد صدام آمده در كشور من، من مي‌روم جلوي تجاوز را بگيرم. رزمنده مي‌رود ايجاد امنيت كند، اما حاجي مي‌رود از امنيت موجود استفاده كند. يعني حاجي مصرف مي‌كند.
در حج ظالم در امان است اگر يک ستمگري فرار كرد و به مكه رفت. مي‌گويد كاري به او نداشته باشيد، آقا جنايتكار است، باشد، چون پناه برده به مكه كار نداشته باشيد. بله مي‌شود او را محاصره اقتصادي كرد و آب و نانش را قطع كرد بيايد بيرون او را بگيريم اما در حج ظالم در امان است، در جبهه ظالم در امان نيست.
حج مِكنت مي‌خواهد و جبهه جرئت مي‌خواهد؛ چرا رفتي مكه مكنت دارم، امكانات دارم پول دارم، ولي جبهه مكنت نمي‌خواهد جگر مي‌خواهد، جرأت مي‌خواهد.
سوغاتي حج لباس، ضبط صوت، راديو و تلويزيون است، سوغاتي جبهه مقام شفاعت است رزمنده مي‌تواند براي اطرافيانش شفاعت كند.
ما امامي كه مكه نرفته باشد داريم، امام حسن عسگري(ع) مي‌گويند مكه نرفته ولي اين يازده امام هيچ كدامشان بدون شهادت نرفته‌اند، يعني امام شهيد نشده نداريم، غير از امام زمان(ع) كه هنوز برنامه‌اش مانده است. اما اين اماماني كه رفته‌اند همه‌شان، شهيد شده‌اند. امام بي حج داريم ولي امام بي شهادت نداريم.
اين مقايسه‌اي است بين حج و جبهه، و اولين شهيد كربلا حضرت مسلم(ع) است هشتم ذي حجه و چقدر مردم بي وفا بودند خيلي مهم است آدم تصور نمي‌كند. صبح 18 هزار نفر با آدم دست بدهند بگويند ما با تو هستيم، تا خون در رگ ماست، تو رهبر ما هستي. غروب حضرت مسلم نمازش را خواند ديد هيچ كس نيست. اين اهل كوفه چه كردند؟ صبح گفتند آري عصر گفتند نه.
خدايا، ما را نسبت به اسلام و انقلاب، دين، تشيع، خون شهدا، وفادار قرار بده. لحظه‌هايي كه دشمن مي‌خواهد ما غافل باشيم آن لحظه‌ها را براي ما پيش نياور. دشمن را به آرزويش نرسان. روح انبيا، شهدا را از ما راضي بفرما. قلب آقا امام زمان(ع) را از ما راضي بفرما. مشكلات فرد و جامعه ما را حل كن.
روز عرفه بسيار روز مهمي است با اينكه روزه‌اش بسيار ثواب دارد ولي در عين حال مي‌گويند اگر ضعف مي‌آيد نمي‌تواني دعا بخواني روزه نگير، آن روز مستحب است كه بتوانيد دعا بخوانيد و از بركاتي كه در جمهوري اسلامي است كه بهايي ويژه داده شده بتوانيم دعاي عرفه را بخوانيم. خدايا هر كس در مكه هست حجش را قبول كن و هر كس آرزو دارد نصيبش كن.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1213
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست