بینندگان عزیز بحث را در ایام سوگواری حضرت زهرا می شنوید، مقداری راجع به حضرت زهرا مطالبی را عرض کنم. امیرالمؤمنین و فاطمه، اینها دو نفر بودند که اگر علی نبود، برای فاطمه همسری نبود و به عکس، اگر علی نبود همسری برای فاطمه نبود و اگر فاطمه نبود، همسری برای علی نبود. این دو نفر در خیلی کمالات مثل هم هستند و مثلا از باب نمونه، هر دو بند به علم بی نهایت هستند، از علم الهی برخوردار هستند. عرض شد که مصحف فاطمه کتابی بود، علوم آینده در آن بود، یعنی حوادثی که در آینده واقع می شود. در آینده چه خبر می شود، خبرهای آینده در آن کتاب بود. گاهی از امامان ما سؤال می کردند از مصحف فاطمه استناد می کردند، می گفتند در مصحف فاطمه، در کتاب فاطمه چنین نوشته است. یعنی نه علم موجود را داشتند، از آینده خبر داشتند. هر دو شهید شدند، هم فاطمه شهید شد، هم امیرالمؤمنین شهید شد. هر دو مقام شفاعت دارند، روایات داریم، هر دو معصوم هستند.
1- حضرت فاطمه و حضرت علی، همتای یکدیگر
تنها موجودی در کره زمین در میان 124هزار پیغمبر و. . . ، تنها موجودی که زن و شوهر با هم معصومند، امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا بود. حتی پیغمبر ما خودش معصوم بود، خدیجه، خیلی بزرگوار است، اما معصوم نبود. تنها زن و شوهری که هر دو معصوم هستند، هر دو شهید هستند، حق هر دو غصب شد، قبر هر دو مجهول است. قبر هر دو مخفیانه بود، قبر فاطمه زهرا که هنوز هم معلوم نیست، امیرالمؤمنین هم تا صد سال قبرش مخفی بود، بعد از صد سال روشن شد قبرش کجاست. پس از نظر عصمت، شهادت، غصب شدن حق، مخفی بودن قبر، مقام شفاعت و شهادت و در خیلی چیزها، در بسیاری از چیزها اگر نگوییم همه چیز، فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین اینها همتا بودند. مقداری از زهرا بگویم. عشق او به پدر؛ وقتی حالت پدر را دید که دارد از دنیا می رود ناراحت شد، پدرش یک چیزی درگوشش گفت، تا یک چیزی در گوشش گفت شاد شد. گفتند چی به تو گفت، گفت به من گفت من از دنیا می روم اما اولین کسی که به من ملحق می شود توهستی. یعنی یک زن جوان که الان اول زندگیاش است، چهار تا بچه کوچولو دارد، شوهری مثل علی ابن ابیطالب دارد، به قدری عاشق پیغمبر است که وقتی می گوید من جوانمرگ هم می شوم، اما به پدرم ملحق می شوم طوری نیست، بروم که به بابایم ملحق شوم. این عشقش به پدر خیلی مهم است. در احد دوید که خود را به جنگ احد برساند فاطمه زهرا که کمک پدر کند و فرمود من سه چیز را دوست دارم، یکی قرآن را که برنامه زندگی است، یکی پدر را که الگوی زندگی است، یکی انفاق به فقرا را. در سخت ترین شرایط بچه هایش را خوب تربیت کرد. نمونه کامل آیات قرآن بود. مقداریاش را گفتم، چند جملهاش را هم اینجا بگویم.
2- حیاء و حجاب حضرت زهرا(س)
در حیاء و حجاب؛ فاطمه زهرا نگران بود، گفت که من از دنیا می روم، بدن من را می گذارند روی تابوت، بدنم پیداست، یک نفر از اصحاب آمد گفت آقا من در منطقه حبشه بودم، تابوت تخته نبود، تخت هایی بود که یک دیواره های کوچکی هم داشت، آورد پهلوی حضرت زهرا فرمود بدن تو را در تابوت که بگذارند، دیوار دارد، بدن تو را مردم نمی بینند، آنوقت خوشحال شد. حتی نمی خواست بعد از فوتش بدنش در معرض دید باشد. اما آنجایی که لازم بود سخنرانی کرد در مسجد. سخنرانی نبود که چه بگویم، کودتا بود. کلمه نبود که بگویم نارنجک بود. مشی و روشش همه چیز را زیر سؤال می برد. در همسرداری، در بچه داری، در خانه داری، در تبلیغ زنان مسلمان. . . .
3- ماجرای تسبیحات حضرت زهرا(س)
یک بار فاطمه زهرا آمد گفت بابا جان، من چهار تا بچه کوچولو دارم، شوهرم هم بیشتر وقتها جبهه است، عبادت هست، چهارتا بچه کوچولو هست، زنها می آیند از من سؤال می کنند، آموزش زنها هست، یک کنیزی، یک خانمی بیاید در خانه کمک کند. حضرت فرمود که شما سی و چهار بار الله اکبر بگو، سی و سه بار الحمدلله بگو، سی و سه بار سبحان الله، حالا من نمی دانم ربط این چی است؟ حضرت کنیز می خواهد، یعنی خانمی بیاید، یک زنی بیاید در خانه کمک کند، آنوقت یکی می گوید سی و چهار بار الله اکبر بگو، بلد نیستم، شاید معنایش این است که فاطمه جان، از این حرفها را نزن، دختر پیغمبر هم باید مثل باقی دخترها کار خانهاش را خودش بکند. چون حالا من دختر پیغمبر هستم، خانم بشوم و بقیه کنیز شوند، این خبرها نیست. حالا غرض این بود یا چیز دیگر بلد نیستم، ولی حضرت زهرا آمد خانه یک نخی داشت، نخ پشمی، سی و چهار تا گره زد به این، هر فاصله ای، مثلا یک سانت یک سانت، یک گره به این زد که عددش یادش نرود، بعد گاه و بی گاه می نشست این گرهها را از دستش رد می کرد، مثل تسبیحی که ما رد می کنیم، الله اکبر و سبحان الله می گفت تا احد حضرت حمزه شهید شد. حضرت حمزه که شهید شد، فاطمه زهرا احد تقریبا یک فرسخی مدینه است، پیاده هفته ای دو بار می آمد سر قبر حضرت حمزه، یک خورده خاک برداشت، گل کرد، از این گِل تسبیح خاکی درست کرد، که تسبیح تربت حضرت سیدالشهداء عموی حضرت پیغمبر در جنگ احد، بعد هم کربلا که شد مردم خاک کربلا را برداشتند تسبیح کردند، این تسبیح حضرت زهرا ریشهاش از همان نخ پشمی بود که سی و چهار تا گره زد و این در پاسخی بود که حضرت زهرا کنیز خواست. کار در خانه عبادت است، زن در همه کارهای مرد شریک است. اینطور نیست که اگر یک کسی زن در خانه کار می کند، بگوید من محروم هستم. خدمت در خانه عبادت است، نه در خانه، بیرون خانه هم عبادت است. عده ای رفتند مکه، یک نفر را نشاندند پهلوی کفشها، بقیه رفتند دور کعبه طواف کنند، حضرت فرمود تو که پهلوی کفشها نشسته ای ثوابت کمتر از آنها نیست که طواف می کنند. در مدینه یک زواری مریض شد، یک نفر پهلوی مریض ایستاد پرستاری کند، بقیه رفتند حرم، حضرت فرمود آن خانم پرستار یا آن مردم پرستار، ثوابش کمتر از آنها نیست که رفتند زیارت پیغمبر. ماشین آتش نشانی که باید سیزده به در، سال تحویل باشد، نگوید چه روز بدی، چه روز نحسی، سال تحویل نشد پهلوی سفره هفت سین بنشینم، یا آن پزشک، یا آن پلیس، آن کسی که سر شیفت است، هر کس در مأموریت خودش، اگر کار خودش را خوب انجام دهد عبادت می کند. عبادت فقط نماز نیست. نماز جزو عبادتها است. خدمت به مردم برای رضای خدا عبادت است. نظافت برای خدا عبادت است، خدمت برای خدا عبادت است، تحصیل برای خدا عبادت است، هر کاری که رنگ الهی داشته باشد عبادت است.
4- مشارکت همسران در پاداش خدمات مردان
زنها یک وقت غصه نخورند که. . . یک وقت یک زنی آمد پهلوی پیغمبر گفت که یا رسول الله، کی گفته که مردها از ما بهتر باشند؟ حضرت فرمود کی گفته مردها از شما بهتر هستند؟ گفت آخر مردها جبهه می روند، ما جبهه نمی توانیم برویم. حضرت فرمود: (جهاد المرءه حسن التبعل) یعنی تو خوب همسرداری کنی، شوهرداری خوب ثواب جبهه دارد. آن کسی که نمی تواند برود مکه، حدیث داریم اگر بلند شود دنبال کار مردم برود، مشکل مردم را حل کند، قدمی که می زند انگار در مسجدالحرام در سعی صفا و مروه قدم می زند. کسی که نمی تواند برود مکه مشکل یک مسلمانی را حل کند، امام فرمود، بهتر است از طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف، اصلا امام نفرود ده تا طواف، اگر می فرمود بهتر از ده تا طواف است آدم ممکن بود، یکی یکی شمرد، طواف، طواف، . . . ده تا طواف طواف کرد، یعنی می خواست خوب به دل این طرف بنشیند که اینکه می گویم ده تا طواف شوخی نمی کنم. آخر گاهی وقتها آدم می گوید دو ساعت است وایسادم، این می خواهد مبالغه کند ولی دو ساعت نیست ایستاده است. می خواهد بگوید این دو ساعت واقعا دو تا شصت دقیقه، یعنی صد و بیست دقیقه. اینجور جاها که خداها عنایت دارد، مثلا می گوید حضرت نوح هزار سال عمر کرد الا پنجاه سال، وقتی می گوید هزار سال مگر پنجاه تا، یعنی هزار تا، هزار تای جدی است، یعنی نهصد و پنجاه تا. امام فرمود طواف، طواف، طواف، ده مرتبه کلمه طواف را گفت.
5- کمیّت عمل ملاک نیست، انجام وظیفه مهم است
هیچ کس در هیچ شرایطی غصه نباید بخورد، دختر عمویم الان لیسانس و فوق لیسانس گرفت، من هوشم کم است، فلان پسرعمه چطور شد، دخترخاله چطور شد، هیچ کس، هیچ وقت غصه نخورد، شما همین وظیفه ای که داری، همان وظیفه را عمل کن. یک کسی هزار تومان دارد، هزار تومان نان وظیفهاش است بخرد. یک کسی صد تومان دارد، صد تومان نان می خرد. ثواب آن کسی که هزار تومان نان خرید داد به فقرا و ثواب آن کسی که هزار تومان نان خرید داد به فقرا، یک جور است. چون او هرچه داشت داد و آن هم هرچه داشت داد. یعنی علی اصغر که گلویش کوچک بود و چند قطره خون داشت با علی اکبر که جوان بود و قطرات خون بیشتری داد، هر دو ثوابشان یک جور است، چون هر دو هرچه داشتند دادند. مهم نیست، هرکس در هر شرایطی به وظیفهاش عمل کند خدا اجر همه را یک جور می دهد. این را من بارها گفتهام. روی فرهنگ اسلام، به قول امروزیها می گویند جهان بینی، روی دید اسلام، جهان بینی یعنی دید، چه دیدی داری، روی دید اسلام، یعنی با عینک اسلام، احدی نباید عقده ای شود که چرا او دارد و من ندارم. الان بنده در تلویزیون هستم. یک طلبه دیگر هم در تلویزیون نیست، پیشنماز یک مسجد کوچکی است در یک جای دور. او نباید بگوید خوش به حال قرائتی، در تهران است، در دوربین است، همه امشب بحثش را دیدند. اگر به کار من راضی باشد، او هم در همان مسجد ثواب من را، اگر ثواب دارم، می برد. بنده هم نمی توانم بگویم خوش به حال آن کسی که هجرت کرد رفت سراغ محرومین، رفت سراغ مستضعفین، ثواب هجرت دارد، من ندارم، ثواب کمک به محرومین دارد، من به محرومین کمک نمی کنم، تهران و تلویزیون که محروم نیستند، او در روستای محروم است. اگر من به کار او راضی باشم، او به کار من راضی باشد، هر دو در ثواب همدیگر شریک هستیم. ولذا امام دعا می کند، می گوید خدایا در همه خیرهای هستی مرا شریک کن و اگر کار من هم خیر است، همه مؤمنین را در کار من شریک کن. انسان می تواند با فکرش و با نیتش در همه خیرهای هستی شریک باشد. آدم با این دید دیگر نباید غصه بخورد، هیچ غصه نمی خورد. مثل اینکه می گویند آقا هرکه غذا می خورد دستش را بشوید، آن بچه که دست کوچولو دارد دستش را می شوید، او هم که دستش بزرگ است دستش را می شوید. همه اینها در ثواب. . . نمی شود گفت آقا او دو کیلو دست شست، او یک سیر دست شست، کیلویی که نیست، به ما گفتند هرکسی قبل از غذا دستش را بشوید، حالا این کوچولو بود، دستش کوچولو بود شست، او بزرگ بود، دستش بزرگ بود شست. اگر گفتند همه جوراب پا کنید، حالا یکی جورابش کوچک است یکی بزرگ، اینطور نیست که آن کسی که جورابش بزرگ است، ثوابش بیشتر باشد. هر کسی به وظیفه خودش عمل کرده، ثواب خودش را دارد. خیلی قشنگ است این دین، این دین آرامش بخش است، چرا خانه من بزرگ نیست، چرا؟ ؟ ؟ کم است، چرا شوهر من پول ندارد، چرا سواد من کم است، بله یک وقت بی آر است، عیاشی کرده درس نخوانده، بی حالی کرده پول پیدا نکرده، این؟ ؟ ؟ که چرا من بی آر بودم، بی حال بودم، اگر ضعف از خودت است، بزن سرت را به دیوار، اما اگر نه، شما به اندازه خودت عمل کردی، دستت کوچک است، پایت کوچک است، پول کم است، مخ دیگر بیشتر از این نمی کشد، اگر شما به مقدار وظیفهات عمل کردی، با این دید که هرکس هرکاری می تواند خوب انجام دهد، آمپول زن خوب آمپول بزند، بنا خوب بنایی کند، نجار خوب نجاری کند، هرکسی مسئولیتش را خوب انجام دهد و به خوبی های دیگران هم راضی باشد، یک نجار اینجا کرسی و نردبان و کمد می سازد، در همه خیرهای علما و مراجع می تواند شریک باشد و یک نجار می تواند در همه بناهایی که مسجد می سازند و خانه می سازند شریک باشد. انسان با روح بزرگ می تواند در همه خیرها شریک شود. خوب؛ نفس مطمئنه، دل آرام. قرآن می گوید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ» الفجر/27-28 دل آرام، فاطمه زهرا نمونه دل آرام بود. ایمان به مبدأ، ایمان به معاد. کمالات فاطمه زهرا یکیاش آیه تطهیر است. که آیه تطهیر را برایتان بنویسم و تفسیر کنم.
6- سفارش های خداوند به همسران پیامبر
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، قبل از آیه تطهیر (;یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنْ النِّسَاءِ إِنْ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ) (الأحزاب/32) الی آخر. این قبل از آیه تطهیر بخوانم و معنا کنم. این آیه را کلماتش را می فهمید. نساء می دانید یعنی چی؟ نبی یعنی چی؟ باز این جا نساء یعنی، استقتن یعنی تقوا دارید، قول هم حرف، لا تخزعن، خزوع، کرشمه، یعنی نازک، می گویند فلانی خزوع می کند یعنی خیلی نرم، با نرمش، طمع هم یعنی می گویند فلانی طمع دارد، قلب هم می دانید یعنی چه، مرض هم می دانید یعنی چی. پس در این آیه چند تا کلمه را می دانید، حالا آن کلماتی را که نمی دانید معنا کنم. «یَا» یعنی ای، یا حسین یعنی ای حسین، «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ» ای خانم های پیغمبر، شما مثل باقی زنها نیستید، اگر تقوا دارید با کرشمه حرف نزنید، برای اینکه «یَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» آن کسی که در قلبش مرض است وقتی شما نازک حرف زدید، دلش هوای شما را می کند، این دستور این است که دخترها با کرشمه حرف نزنند، زنها با کرشمه حرف نزنند. حالا نکات مهمی در این آیه است. یکی اینکه خانواده های مذهبی حسابشان جداست، زن آخوند، زن وکیل و سفیر حسابش جداست، معلم حسابش جداست. اگر یک خانم معلم یک حرکتی بکند دخترها یاد می گیرند. استاد دانشگاه یک حرفی بزند، حرکتی انجام دهد بقیه یاد می گیرند، یعنی چون دیگران، کسانی که در جامعه چهره هستند، معلم سر کلاس چهره است، استاد دانشگاه چهره است، دبیر چهره است، پیشنماز چهره است، مسئولین، نمی دانم وکیل، وزیر، سفیر، اینها چهره هستند. یک خانم حاج خانم چهره است، بابا تو رفته ای مکه، تو بابایت فلانی است، تو دختر فلانی هستی، تو شاگرد اول هستی، یعنی کسانی که در جامعه چشمها به آنها دوخته شده اینها گناهشان با گناه دیگران فرق می کند. یک آخوند اگر سیگار بکشد فرق می کند با کت وشلواری اگر سیگار بکشد، می گویند تو آخوند هستی، چرا سیگار می کشی. هرکس که چهره شد باید حواسش را بیشتر جمع کند، این یک. بعد می گوید «إِنْ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ» علامت تقوا این است که با کرشمه حرف نزنی، می گوید اگر تقوا دارید در گفتن نرمش نشان ندهید. «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» نگو من زن پیغمبر هستم، ممکن است تو زن خوبی باشی، آن کسی که مریض است دنبالت راه می افتد، شما را در ذهنش برایت حساب باز می کند.
7- دوری از رفتار تحریک آمیز در برخورد با نامحرم
خوب؛ وقتی به زنهای پیغمبر می گوید، زن های پیغمبر پیر بودند و سالخورده بودند و زندگی ساده داشتند و. . . یعنی از زن پیر هم دست بردار نیستند تا چه رسد به جوان. مردم به هر حال همه آدمهای، نگو نه این جوان پاکی است حالا فعلا دخترم برود پهلویش درس بخواند، خوب یک وقت دخترت رفت پهلویش درس بخواند، بابا خدا در قرآن می گوید پیرزن های سالخورده را هم مردم دست ازشان برنمی دارند، آنوقت تو دختر جوانت برای اینکه فلان آموزش را ببیند راحت می فرستی پهلوی یک مردی که هم اتاق خلوت است، هم مرد زن ندارد یا زن دارد چشمش؟ ؟ ؟ ، یک خورده مواظب ناموستان باشید، خدا در قرآن می گوید زن سالخورده را اگر نرم حرف بزند مردها دنبالش می افتند. زنِ سالخورده، زن پیغمبری که پیر است، خوب؛ بعد هم نمی گوید، یک نفر هم در جامعه طمع کند، آخر گاهی وقتها می گوید حالا اکثراً پاک است، حالا یک آدم هرزه هم بود این یکی طوری نیست، نمی گوید «فَیَطْمَعَ الَّذِین»، می گوید «فَیَطْمَعَ الَّذِی» فرق «الَّذِی» و «الَّذِین» می دانید چه است، «الَّذِی» یعنی یکی، الذین یعنی کسانی که، نمی گوید «فَیَطْمَعَ الَّذِین» یعنی اگر جامعه فاسد شد خودت را حفظ کن، می گوید اگر همه خوب هستند، یک آدم ناپاک هم هست، بخاطر آن یکی خودت را حفظ کن. «فَیَطْمَعَ الَّذِی»گفته، نگفته «فَیَطْمَعَ الَّذِین» یعنی حتی برای یک نفر. . . ممکن است در یک عروسی همه آدمهای خوبی هستند، یک آدمی است که یک خورده مریض است، برای خاطر آن خودت را حفظ کن، «فَیَطْمَعَ الَّذِی». نمی گوید به گناه کشیده می شود، می گوید فکر گناه می کند، طمع، می گویند فلانی طمع دارد، یعنی در دلش می خواهد، می گوید اگر در دلش هم می خواهد باید مواظب باشی، نه که حالا ممکن است بگوید آقا این جا پلیس ایستاده، غلطی نمی تواند بکند، بله غلط نمی تواند بکند، یا روبروی مردم غلط نمی تواند بکند اما در دلش برای تو حساب باز می کند. «یَطْمَعَ» یعنی در دلش، می گوید اگر کسی در دلش هم حساب باز می کند، پس ببینید اینها خیلی جمله دارد، چند تا؟ ؟ ؟ بنویسم، حتی از زن پیامبر، حتی از پیرزن، حتی در دل، حتی یک نفر، حتی از زن پیغمبر، حتی از پیرزن، حتی ممکن است دست از پا خطا نکند اما در دلش، حتی ممکن است همه خوب باشند، یک نفر، اینها همه در «فَیَطْمَعَ الَّذِی» در می آید. خوب؛ از این معلوم می شود در جامعه نبوی همه سالم نیستند. آخر وقتی می گویند آقا جمهوری اسلامی است، وزارت ارشاد اجازه داده، حالا شما فکر می کنید هرکه در وزارت ارشاد است آدم حسابی است، بسیاری از آهنگها تحریک کننده است وزارت ارشاد هم مهر زده، خوب غلط کرده مهر زده. شما قلبت اگر این آهنگ تحریکت می کند، اگر آخوندها و آیت اللهها مهر زدند که این حلال است اما تو می دانی که به این حلال گوش بدهی تحریک می شوی، تحریک کردن حرام است، چه پدر بگوید، چه ارشاد بگوید، چه آموزش و پرورش بگوید، چه پیشنماز مسجد بگوید، خود شما خط کش خودت هستی، آدم وقتی می فهمد که این خربزه را بخورد عطسه می کند، حالا همه مسئولین مملکت خربزه می خورند، بابا من می دانم بخورم عطسه می کنم، خوب نخور. بنابراین ملاک موسیقی حلال و موسیقی حرام یکیاش هم خودت هستی که آیا این آهنگ، این رفاقت با این چطور است، آقا شما اگر یک پیشنمازی را همه پشت سرش نماز می خوانند اما خود شما از او گناه دیدی، می روی پشت سرش نماز بخوانی؟ نخیر، می گویی آقا مسجدش پر است، خوب پر باشد، من از این پیشنماز این گناه را خدای نکرده دیدم، پس خود شما یک چیزی هستی. آقا اگر همه مردم روز انتخابات به فلانی رأی دادند، اما خود شما از او خیانت سراغ داری، به او رأی نمی دهی، پس شناخت خودت هم، خودت هم یک کسی هستی. بابا اگر شب عید فطر خودت ماه را دیدی، همه مراجع بگویند هنوز ماه ثابت نشده، مقام معظم رهبری دفترش اعلام نکند، اما اگر خودت دیدی همه هم روزه گرفتند، تو باید فردا روزهات را بخوری، چون خودت با چشم خودت ماه را دیدی. یعنی وقتی خودت دیدی. . . بنابراین خود شما هم مهم هستی. آدم خودش می فهمد، (;الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ) (القیامة/14) می دانم که با این رفیق شوم، آخرش چه می شود، همه می گویند دختر خوبی است، پسر خوبی است، همه می گویند چنین، همه می گویند چنان، اگر خودت به یقین رسیدی نه با سوءظن، اگر خودت یقین داری، یقین خودت از همه علوم ارزشش بیشتر است.
8- شیوه درست نهی از منکر
خوب؛ از موقعیت خانوادگی افراد کمک بگیرید، «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ» ببینید، این بد نیست این را بگویم اینجا. خیلی از خانمها می خواهند امر به معروف کنند، می گویند آقا دخترها گوش نمی دهند، مردها گوش نمی دهند، ما امر به معروف کردیم، نهی از منکر کردیم، توی ذوقمان زدند، گفتند به تو چه، مگر فضولی، عیسی به دین خود، موسی به دین خود، من و تو را در یک قبر نمی گذارند، ول کن بابا، آزادی است، ما با اینها چه کنیم. این آیه به ما می گوید اگر خواستی نهی از منکر کنی، یک، از عنوان افراد استفاده کنید، «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ» شما زن پیغمبر هستی، دختر خانم، تو که فیزیکت خوب است، شیمیات خوب است، تو که خانواده محترمی هستی، چرا این کلمه را گفتی. آقا شما دانشجو هستی، شما تحصیلکرده هستی، شما نسل فرهیخته هستی، این کار از شما زشت بود، حاج آقا شما ریشت سفید شده، بد بود این کلمه را گفتی. یعنی از عنوان «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ»، شما تحصیلکرده هستی، شما خانم خوبی هستی، یعنی از موقعیت خانوادگی و اجتماعی استفاده کنید. نگو بچه، بیا ببینم، بچه چی است؟ تو، خوش استعدادی، بچه خوبی هستی، می توانی در آینده چنین شوی، چنان شوی، این کار را هم نکن. از موقعیت خانوادگی استفاده کنید. این یک. القابی را به کار ببریم که محبوب همه است، می گوید «إِنْ اتَّقَیْتُنَّ»، اگر تقوا دارید، هیچ کس نمی گوید نمی خواهم تقوا داشته باشم. اگر می خواهی کمال داشته باشی، اگر می خواهی خدا دوستت داشته باشد، اگر می خواهی تقوا داشته باشی، یعنی از این لقب هایی بگویید که همه دوست دارند. از کارهای ساده شروع کنید، سلام، سلام، یک خورده امر به معروف قدم به قدم، حالا مثلا یک دختری هم فکلی است، هم نماز نمی خواند، حجاب واجب است، نماز هم واجب است، فعلا از نماز شروع کن، چون نماز وجوبش از حجاب بیشتر است. در حرفهای منکر هم از سادهها شروع کن، فعلاً این کرشمه را بگذار کنار، یعنی همین طور قدم به قدم، از ساده ترین کار شروع کنیم، از بزرگان و خودیها شروع کنیم. اگر واقعا می خواهید اصلاح کنید اول از ادارات دولتی شروع کنید، اول از خودمان شروع کنیم. اگر می خواهید صرفه جویی کنید، الان این چمن های اداره را، این دفعه تبدیل کنیم به سبزی کاری. مگر نمی خواهیم صرفه جویی کنیم، خوب سبزی هفته ای یک بار آب می خواهد، هفته ای دو بار آب می خواهد، چمن هر روز آب می خواهد. اگر واقعا می خواهید مصرف کم شود از خود اداره شروع شود. اگر می گویید: هرگز نکن فراموش، لامپ اضافی خاموش، از خود اداره برق شروع شود. از خودمان شروع کنیم. اصلاح را از توی مسجدها شروع کنیم. امام زمان که ظهور می کند اول مسجدالحرام را اصلاح می کند. می فرماید: «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، چون مسجدالحرام کوچک است، طواف مستحبی نکنید، بگذارید طواف را برای. . . یعنی از خودیها شروع کنید، «یا نساء النبی» از زنهای پیغمبر شروع می شود. از رفتارها و انحرافات کوچک غافل هستیم، بگوییم حالا یک شوخی کرد، شوخیها تبدیل به جدی می شود. گوسالهها بعدا گاو می شود، شوخیها جدی می شود. از کارهای کوچک غافل نشویم. حالا کرشمه. . . عوارضش را بیان کنیم. اگر می گوییم این کار را نکن، بگوییم این کار عوارضش این است، «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» الأحزاب/32. خوب؛ آیه بعد می فرماید که «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ» الأحزاب/33. زنها در خانه، قرن، یا از وقار است یا از قرار، هر دو نتیجهاش یکی است، یعنی برای خودنمایی از خانه خارج نشوید. زن خارج می شود، زینب کبری خارج شد، چند تا کشور و شهر هم رفت سخنرانی هم کرد، فاطمه زهرا، مانعی ندارد زن از خانه بیرون بیاید، منتهی به شرطی که (;تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ) (القصص/25) به قول قرآن، حیاء حفظ شود، عفت حفظ شود. «وَلَا تَبَرَّجْنَ» قرآن می فرماید «تَبَرُّجَ ». تبرج از برج است، برج ساختمان هایی است که جلوه دارد. یعنی خودتان را جلوه گر بیرون نیایید. «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى». جاهلیت اولی، در قرآن داریم که خودتان را مثل جاهلیت اول قرار ندهید. امام می فرماید از این معلوم می شود یک جاهلیت دوم هم هست، اینکه می گوید جاهلیت اول. . . آخر اگر یکی آمد گفت این بچه اول من است، اینکه می گوید بچه اول من است یعنی چه؟ یعنی بچه دوم هم یا آرزویش را دارم، یا حامله است، یا در آینده هست، یا در مدرسه است، بالاخره کسی می گوید این بچه اول من است که یک بچه دومی هم داشته باشد. قرآن می گوید جاهلیت اولی، این جاهلیت اول را پیش نکشید، امام باقر می فرماید معلوم می شود یک جاهلیت دیگر هم، الان جاهلیت دوم است. یک زمانی می گفتند تحصیل برای شاهزادهها است، یک بچه کفاش رفته بود درس بخواند سر و صدا در ادبیات افتاد، شعراء چه شعرهایی گفتند که کار به جایی رسیده که بچه کفاش هم می خواند درس بخواند، فاجعه، عزا عزاست امروز، چرا؟ بچه کفاش می خواهد باسواد شود. یعنی آن زمان جاهلیت بود که می گفتند علم برای شاهزادهها است، الان هم انرژی هسته ای هم می گویند برای فلان کشور است، شما ایرانیها، اگر قدرت می داشتم، مقداری کاه گل می گرفتم، دم همه دانشگاه های حقوق دنیا را کاه گل می گرفتم، می گفتم یک روز عزا کنید عزای عمومی برای دانشکده های حقوق، برای اینکه هنوز حقوقدانان دنیا شک دارند که آیا صدام جرمی کرده؟ یعنی در جنایت صدام هنوز به یقین نرسیدهاند. خیلی فاجعه است، این الان خیلی جاهلیت است. یعنی روز روشن ما شک داریم آیا خورشید نور دارد یا ندارد. قاضی نشسته آنجا با قیافه کزایی، و شک دارد در جرم صدام. واقعا ما چه دوره ای؟ حضرت عباسی جاهلیتی که آدم الان می بیند به مراتب از. . . رحمت به گور پدر آن جاهلیت، آن زمان جاهلیت دختر را زنده به گور می کردند، حالا با بمباران شهرها را زنده زنده در گور می کنند. الان جاهلیت، تمدنی نیست، وحشی گری است، هر کشوری تحصیلاتش بیشتر است، آمار جنایتش کمتر نیست. زمانی تمدن داریم که هرچه باسوادتر می شویم آمار فساد کم بشود. اگر هرچه باسوادتر شدیم آمار کم شد، «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ» در خانه قرار بگیرید، در خیابان جلوه گری نکنید، این جاهلیت اولی را پیش نکشید، نماز اقامه کنید، زکات بدهید، مطیع خدا و رسول باشید، بعد می گوید: (;إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ) (الأحزاب/33) اهل بیت چه کسانی هستند؟ اهل بیت نه یعنی آنهایی که در خانه هستند، پیغمبر یک عبای سیاه سرِ پنج نفر کشید، حتی عایشه خواست برود زیر عبا گفت نه. ام سلمه زن خوبی بود، گفت نه، عایشه همسر پیغمبر، گفت بیایم؟ گفت نه، یعنی فرمود اهل بیت همینها هستند، و برای اینکه قصه را تثبیت کند بین شش ماه تا هشت نه ماه، هر روز صبحها پیغمبر می آمد می گفت(السلام علیکم یا اهل بیت النبوه) یعنی اهل بیت همین شما هستید، علی، زهرا، حسن و حسین، اینها اهل بیت هستند و خود پیغمبر. خدا اراده کرده، نه اراده عمومی، اراده عمومی که خدا اراده کرده همه خوب باشید، یک اراده ویژه کرده که این پنج نفر از همه آلودگیها پاک باشند و فاطمه محور این عصمت است، فاطمه زهرا محور عصمت است. زن می تواند به جایی برسد که حضرت مهدی به او افتخار کند، امام حسین به او افتخار کند، امام سجاد به او افتخار کند. زن می تواند به جایی برسد که پیغمبر بگوید(فداها ابوها) پدرت جانش قربانت شود. نه بخاطر اینکه پدرش است، قرآن خویش و قومی با کسی ندارد. قرآن می گوید (;تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ) (المسد/1) مرگ بر عموی پیغمبر، قرآن به نوح می گوید (;إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِكَ) (هود/46) پسر نوح از نوح نیست، مرگ بر پسر نوح، مرگ بر عموی پیغمبر. اینطور نیست که، قرآن به زن پیغمبر می گوید (;تَتُوبَا) (التحریم/4) توبه کنید شما دو تا، پیغمبر یک رازی را گفت، گفت به کسی نگو، چرا گفتی؟ به زن، همسر پیغمبر که گناه کرد گفت توبه کن. قرآن با کسی خویش و قومی ندارد، وقتی می گوید(فداها ابوها) مقام زهرا معلوم می شود. (السلام علیکِ یا فاطمه، السلام علیکِ و رحمه الله و برکاته) خدایا به فاطمه و شوهرش و بچه هایش و مهدیاش، کشور ما، ناموس ما، نسل ما، انقلاب ما، مرز ما، آبروی ما، قدرت ما، وحدت ما، رهبر ما، دولت ما، امت ما، جوانهای ما، دخترهای ما را در پناه امام زمان حفظ بفرما. والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1235