responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1257
1- شركت در راهپيمايي روز قدس، عمل صالح
2- آوردن عمل صالح به صحنه قيامت
3- انجام دستورات ديني براساس قرآن و روايات
4- رعايت استانداردهاي ديني در مراسم مذهبي
5- پايداري در انجام وظايف ديني
6- حكومت و مسئوليت، لغزش‌گاه مؤمنان
7- خطر حبط عمل صالح

موضوع: حفظ عمل، مهم‌تر از انجام عمل

تاريخ پخش:  03/06/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

 بيننده‌ها بحث را در شب جمعه‌ي آخر ماه رمضان، زماني مي‌بينند. كه فردايش روز قدس است. روز قدس به ابتكار حضرت امام تأسيس شد كه همه‌ي امت‌ اسلامي جمعه‌ي آخر ماه رمضان را به نفع مظلومين فلسطين راهپيمايي مي‌كنند و پايانش هم نمازجمعه‌ است، حتماً در اين راهپيمايي شركت كنيد، اسلام مرز ندارند. اسلام لهجه ندارد، اسلام نژاد ندارد، هر كجا مظلومي بود، بايد به نفعش فرياد زد. حتي اگر كافر باشد. سني‌ها كه مسلمان هستند. نه سياه و سفيد و… حتي كافر.

يك آيه است، فكر مي‌كنم همه‌ي ايراني‌ها… حالا همه كه مبالغه است، خيلي… لااقل شما و خيلي از جمعيتي كه پاي تلويزيون هستند، اين آيه را حفظ هستند. حالا نصفش را من مي‌خوانم، نصفش را شما بخوانيد. («بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم‏، إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ، وَ إِذَا الجِْبَالُ سُيرَِّتْ، وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ، وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ، وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ، وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ») (تكوير/1-7) اگر، اگر، اگر، اگر، اگر، اگر خورشيد نورش گرفته شد، ستاره‌ها چنان شدند، درياها چنين شد، كوه‌ها چنين شد، سرمايه‌ها چنين شد، چنان شد، مي‌گويي خوب چه خبر است؟ اگر چنين شد، چنان شد، چه؟ مي‌گويد: («وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئلَتْ، بِأَىّ‏ِ ذَنبٍ قُتِلَتْ») (تكوير/8و9) («الْمَوْءُدَةُ») در لغت يعني دختري كه زنده در گور مي‌رود. دختري كه زنده در گور رفته است، («سُئلَتْ») يعني مورد سؤال مي‌شود. («بِأَىّ‏ِ ذَنبٍ قُتِلَتْ») به چه گناهي اين‌ها كشته شدند؟ بحث من اين است. اين دخترهايي كه زنده در گور مي‌كردند، دخترهاي مسلمان بودند، يا دخترهاي مشركين؟ با هم بگوييد… مسلمان‌ها كه دختر در گور نمي‌كردند. مشركين بودند كه دختر در گور مي‌كردند. در عين حال مشرك است، اما خدا براي اين مشرك روضه خوانده است. گفته است: («بِأَىّ‏ِ ذَنبٍ قُتِلَتْ») چه گناهي كرده است؟ از اين آيه مي‌فهميم كه حتي اگر مشركين، يك جا مورد ظلم قرار گرفتند، ما بايد از آن‌ها حمايت كنيم. حتي مشركين، تا چه رسد به مسلمان‌ها!

1- شركت در راهپيمايي روز قدس، عمل صالح

خوب، در راهپيمايي شركت كنيد و اين راهپيمايي هم جزء عبادت است. من سال‌هاي قبل اين را گفته‌ام، قرآن مي‌فرمايد كه هر حركتي كه دسته جمعي باشد و كفّار را عصباني كند، اين عمل صالح است. («وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً») هر حركتي كه («يَغيظُ الْكُفَّار») كفار را به غيظ در بياورد، («كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ») (توبه/120) هر مانور و هر حركت و هر راهپيمايي كه كفار را عصباني كند، اين عمل صالح است، و يك عمري مرتب مي‌خوانيم، («وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَات‏…») (عصر/1-3) اين («عَمِلُواْ الصَّالِحَات‏…») چيست؟ يكي از مصاديق عمل صالح اين است كه مانوري داشته باشيم كه كفّار عصباني شوند. و اين راهپيمايي قدس را چون اسرائيل عصباني مي‌شود، چون عصباني مي‌شود، معلوم مي‌شود كه عمل صالح است. هر كاري كه دشمن شاد شود، خلاف است. و هر كاري كه دشمن را عصباني كند، عمل صالح است. اين راهپيمايي را «إِنْ شاءَ اللَّه‏» همه شركت مي‌كنيم.

موضوع بحث ما اين است كه خوب ماه رمضان عدّه‌‌اي قرآن خواندند، روزه گرفتند، افطاري دادند، احياء گرفتند، انفاق كردند، امّا مهم‌تر از عمل، حفظ عمل است. موضوع بحث ما اين است. خيلي‌ها جان مي‌كنند، اما بدعاقبت مي‌شوند. در شهرما يك مثلي است مي‌گويند: گاو نه من شيرده! پس سمناني‌ها هم مي‌گويند. خيلي زحمت مي‌كشد اما همه را آتش مي‌زند. مهم‌تر از عمل حفظ عمل است. من پانزده آيه ديشب يادداشت كردم راجع به اين قصه، كه انقلابي بودن مهم نيست، انقلابي ماندن مهم است. فرشبافي مهم نيست، حفظ فرش مهم است. چون يك قالي را نه ماه، ده ماه، يك سال، كمتر و بيش‌تر مي‌بافند. اما اين قالي را بايد ده‌ها سال… زاييدن مهم نيست، نه ماهه آدم حامله مي‌شود و مي‌زايد. اما بچه‌داري تا آخر عمر بايد… ازدواج مهم نيست، همسرداري مهم است. يعني هميشه حفظ چيز از خود چيز مهم‌تر است. حالا! موضوع بحث اين است كه كارهايمان را آتش نزنيم.

موضوع: حفظ كار مهم‌تر از كار است.

آقايان محصّل ايام امتحان، چند شبي زحمت مي‌كشند و امتحان مي‌دهند، حفظ مي‌كنند و نمره و پايان‌نامه و نمي‌دانم… اما حالا حرف‌هايي را كه ياد گرفتند در ذهنشان هم مي‌ماند؟ حافظين قرآن در ذهنشان هم مي‌ماند، يا مي‌پرد؟ حفظش مهم است. حالا اين پانزده آيه‌اي را كه نوشتم!

يكي از آن‌ها اين است كه گروهي آمدند نزد يكي از پيغمبرها گفتند ما مي‌خواهيم بجنگيم، يك فرمانده نظامي تعيين كن! پيغمبر گفت: شما شعار مي‌دهيد، اما عمل نمي‌كنيد. قرآن مي‌گويد مرتب گفتند: جنگ، جنگ، تا پيروزي! («فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا») (بقره/246) همينكه فرمان جنگ آمد، در رفتند. («وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ») خدا ظالمان را مي‌شناسد. يعني اگر يك كسي حرفي بزند و عمل نكند، لقبش لقب ظالم است. («وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ») شما شعار داديد و عمل نكرديد، به خانمش قول مي‌دهد و عمل نمي‌كند، در تجارت قول مي‌دهد، فلان روز پول در بانك است، برو و بگير، چكش برمي‌گردد. حالا!

2- آوردن عمل صالح به صحنه قيامت

آيه‌ي دوم: قرآن مي‌فرمايد: («مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةفَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِه») (انعام/160) كسي اگر حسنه‌اش را تا قيامت بياورد، ده برابر پاداش دارد («فَلَه‏ … كذا») نمي‌گويد: «مَن عَمَلَ» كسي كه يك كار خوبي را انجام بدهد، يا «مَن اتي» مي‌گويد: («مَنْ جاءَ») («جاءَ») يعني آوردن! يعني خيلي‌ها كار خوب مي‌كنند، اما اين كار خوبشان را تا قيامت نمي‌توانند ببرند.

خوب قرآن مي‌فرمايد: («مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ…» )كسي اگر حسنه‌اش را بياورد، يعني خيلي‌ها كار مي‌كنند… بگذاريد من يك خورده روشن‌تر بگويم. كارهاي ما يا اولش خراب است، يا وسطش خراب مي‌شود، سومي‌اش را هم شما بگوييد: يا آخرش! اولش خراب است، براي خدا نيست. وسطش خراب است، يك كاري را براي خدا شروع مي‌كند، وسط كار غرور مي‌گيردش، مرتب منم منم مي‌كند. يا اولش خداست، وسطش هم خداست، آخرش يك گناهي مي‌كند، كه آن كار را حبط مي‌كند… مثل ترياكي‌ها، مي‌گويند اگر آب ليمو بخورند، نعشگي‌شان مي‌پرد، شنيدم و نمي‌دانم، من سيگاري هم نيستم. («مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ…») بنابراين، كارهاي ما گير است. من يك مشت از اين كارهاي غلط را براي شما بگويم.

3- انجام دستورات ديني براساس قرآن و روايات

يك: ختم‌هاي بي‌مدرك! مثلاً ختم فلان سوره را مي‌گيرند. بياييم و جمع شويم، ختم مثلاً فلان سوره را بگيريم. مدركش كجاست؟ يك حاج خانم يك علم‌شنگه راه مي‌اندازد، زن‌ها را هم دنبال خودش مي‌كشد، مي‌گوييم حاج خانم دليل تو چيست؟

نذرهاي غلط! فكر مي‌كند نذر كرده است. نذرش غلط است.

نشستن پاي سخنراني افراد بي‌سواد يا بي‌تقوا! به خيال خودش مي‌رود جلسه ولي كسي كه صحبت مي‌كند، چقدر سواد دارد، پاي حرف چه كسي مي‌نشينيم؟ امام كاظم(ع) فرمود، گوش به حرف هر كسي بدهيد، برده‌ي او هستيد. اگر حق گفت، برده‌ي حق هستيد، باطل گفت، برده‌ي باطل هستيد.

بي‌توجهي به اهم و مهم! فاميل خودش فقير است، پول را جاي ديگر خرج مي‌كند.

طبق دستور عمل نكردن! به او مي‌گويند برو كلاه بياور، مي‌رود سر مياورد! طبق دستور نيست.

عبادت‌هايي كه آدم به خودش تحميل مي‌كند! حديث داريم گاهي دل آمادگي دارد، گاهي دل آمادگي ندارد، وقتي دل آمادگي ندارد بيخود عبادت‌هاي مستحبي را به خودت تحميل نكن! حال نداري دعا بخواني، نخوان!

عبادت‌هايي كه همراه با زايل كردن حق ديگران است! شما مي‌خواهي قرآن بخواني، يا روضه بخواني، چرا صدايت همسايه‌ها را اذيت مي‌كند؟ حق مردم است، من مي‌خواهم بخوابم، تو چرا بالاي سر من بلندگو مي‌گذاري؟

همراه با غرور و عجب!

عبادت‌هايي كه همراه با بدعت و سليقه است! يك خورده حق است و يك خورده هم سليقه قاطي‌اش مي‌كند. يعني اصل قصه را مثلاً قرآن و حديث گفته است، اما اين هم يك چيزهايي از خودش قاطي‌اش مي‌كند.

عبادت بدون برائت! خدا را قبول دارد، از كفّار منزجر نيست. قرآن در سوره‌ي بقره در آيه‌ي آية الكرسي، اول مي‌گويد: («فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ») يعني بايد نسبت به طاغوت كفربورزي بعد مي‌گويد: («وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ») اول مي‌گويد: «لَا اِلَهَ…» باقي خداها را بريز دور، بعد مي‌گويد: «اَلّا الله» مي‌گويد: خوب حالا ما با آمريكا رفيق باشيم، نماز هم مي‌خوانيم. با همه رفيق است، نماز هم مي‌خواند. اين نماز خاصيتي ندارد. عبادت مي‌كند اما از مخالفين و آدم‌هاي فاسد دوري نمي‌كند. بافاسقان هم هست. هم با اين است و هم با آن!

به عبادت سرگرم است، اما از جامعه غافل است. در چه شرايطي هستيم، شرايط ما الان چه شرايطي است؟ كار به شرايط ندارد، كار خودش را مي‌كند. از نسل خودش غافل است. هي مي‌رود عمره، دخترش فاسد شده است، شوهرش نمي‌دهد. هي مي‌رود عمره، پسرش زن مي‌خواهد، زنش نمي‌دهد. بابا نمي‌خواهد عمره بروي! پسرت را داماد كن! هي مي‌رود عمره! وقتي هم برمي‌گردد، فكر مي‌كند كه يك كار بسيار عبادي كرده است. شما به جاي عمره بچه‌ات را ازدواج بده. غفلت از نسل!

عبادت با كسالت!

عبادت با رودربايستي! مي‌رود روضه مي‌گويد: ده بار زنگم زده است كه بيا روضه. حالا اگر نروم به او برخواهد خورد. مي‌رود روضه ولي چون از بس كه تلفنش كرده‌اند. براي خدا روضه نمي‌رود. زوركي مي‌رود و در رودربايستي مي‌رود.

عبادت در فصل خاص! هر وقت گير كرد مي‌گويد: «يَا اللَّهُ» يك تسبيح دست مي‌گيرد، دو متر و پشت در دانشگاه «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» همينكه كنكور قبول شد، روسري‌اش را هم برمي‌دارد. يعني وقتي گير كرد مي‌گويد: «يَا اللَّهُ» اين‌ها عبادت‌هايي است كه قبول نيست. البته به ذهن من آمده است و شايد بيش از اين باشد.

يك بار ديگر بگويم: ختم سوره‌هايي كه دليل ندارد. نذرهاي غلط، نشستن پاي سخنراني افراد بي‌سواد يا بي‌تقوا، عبادت ريايي، بي‌توجه به اينكه مهم‌ترين كار چيست، عبادت مي‌كند طبق دستور نيست، مثل يك كسي كه همينطور قرص مي‌خورد، دكتر به او نگفته است كه اين قرص را بخور، عبادت تحميلي، عبادت همراه با ضايع كردن حق ديگران، عبادت همراه با غرور، عبادت همراه با سليقه، عبادت بدون برائت، عبادت با غافل شدن از جامعه، عبادت با غافل شدن از نسل و فقراء، عبادت با كسالت، عبادت با رودربايستي، عبادت در وقتي كه گير كرد. اين عبادت‌ها ارزشي ندارد. مهم‌تر از عمل اين است كه… برنج و روغني كه همه در ديگ مي‌ريزند، هنر اين است كه اين را چگونه بپزي!

من يك وقت خانواده نبود، خودم خواستم برنج بپزم، همينطور برنج و آب را ريختم در قابلمه و روي چراغ گذاشتم. بعد ديدم كه زيرش كه سوخت، وسطش هم نپخته، بالايش هم… گفتم ببين اين را مي‌گويند هنرمند كه در يك قابلمه سه رقم غذا بپزد.

4- رعايت استانداردهاي ديني در مراسم مذهبي

مهم اين نيست كه شما چطور عبادت مي‌كنيد، مهم اين است كه اين عبادت شما استاندارد هست يا نه، الان رب گوجه استاندارد دارد، الان هر كشكي كه بخواهي بخري، استاندارد دارد. عبادت ما هم بايد استاندارد باشد. و لذا جوان‌ها و آقايان و خواهر و برادر كه پاي تلويزيون هستيد، عقايدتان را به يك اسلام شناس درجه‌ي يك، عرضه كنيد. حمد و سوره‌تان را نزد يك قاري بخوانيد، ممكن است كه يك عمري نماز بخوانيد، بعد اي خاك بر سر، نمازمان غلط بوده است. يك آدم بسيار مهمي نماز مي‌خواند، مهم بود، حالا من اسمش را نمي‌برم، مي‌گفت: «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» «اَ اَ» گفتم: خوب اين درست نيست. درستش اين است. «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» «الْأَعْلَى» نه «اَ الْأَعْلَى» يك خورده فكر كرد، گفت: كل نمازم غلط بوده است. چه اشكالي دارد، آقاجان بنشين من پنج دقيقه نمازم را براي تو مي‌خوانم؟ حضرت عبدالعظيم، به امام هادي گفت: عقايدم را به شما مي‌گويم، ببينيد درست است يا نه؟ استدلالم را به شما مي‌گويم، من با اين دليل اين كار را كردم. درست است يا نه، حالا!

نمي‌شود موجي عمل كرد. دوستش دارم، آزاد بايد گردد، بدم مي‌آيد، اعدام بايد گردد. بگو: بيا! من يك آدم تحصيل كرده‌ام، عاقل هم هستم، نه آزاد گردد، نه اعدام گردد، سؤال گردد، جوابش گوش گردد، تا بعد ببينم چي‌چي گردد. تبرئه گردد، آزاد گردد، اعدام گردد، هر چه مي‌خواهد بگردد، بعد بگردد. ولي اول سؤال گردد، جوابش گوش گردد، تا بعد ببينيم چي‌چي گردد. حالا!

عزاداري‌هاي ما هم استاندارد نيست، بي‌وقت عزاداري مي‌كنيم. دوم اينكه گاهي دروغ در عزاداري است، يك وقت يكي مي‌گفت كه در قرآن آيه‌اي جز آيه‌ي علي ابن ابيطالب نيست. گفتم بابا نيست اينطور، آيه‌ي تيمم هست، آيه‌ي وضو هست، آيه‌ي روزه هست، اميرالمؤمنين(ع)، آياتي زيادي در قرآن در شأنش هست، اما اينكه شما مي‌گويي در قرآن هيج آيه‌اي نيست جز آيه‌ي ولايت، خوب اين دروغ است. دروغ گناه كبيره است. ما در عزاداري‌هايمان گناه كبيره مي‌كنيم. يك بنده‌ي خدا روضه مي‌خواند، مي‌گفت: سيصد نفر ريختند دور زهرا(س) بزنند. گفتم آقا دروغ است اين! به زهرا(س) جسارت شد، سيلي زدند، در را سوزاندند، چه و چه… همه درست، اما سيصد نفر كجا ايستادند؟ آخر يك نفر كه اينجا ايستاده است، مثلاً پنج نفر دورش هستند، رديف دوم هم پنج نفر، ده نفر، رديف… مثلاً پنج رديف كه بيش‌تر دست آدم نمي‌رسد كه، آخر سيصد نفر مگر سنگ‌پراني… بله اگر تيراندازي باشد، مي‌شود. سنگ‌پراني باشد، مي‌شود. اما زدن، بيش از ده و بيست نفر جا نيست. همينطور مي‌گويد. عزاداري همراه با دروغ، همراه با مبالغه، همراه با خرافات، همراه با رقابت، هيأت ما يك سرش كجاست و يك سرش كجاست! اين فكر مي‌كند امام حسين روز قيامت طناب مي‌گذارد، هر هيأتي درازتر باشد، ثوابش بيش‌تر است. متري كه نيست. سرش كجاست و يك سرش كجاست!

همراه با سدّ معبر! عزاداري همراه با پرخرجي! عزاداري همراه با… اصل را به شور مي‌دهيم. شور! شور! شور خوب است، ولي شور و شعور با هم باشد. با عدم بهداشت! كارهايي… با كم محتوايي! مخلوط كردن و هم‌وزن كردن عزاداري با آهنگ‌هاي بد! خروج از اعتدال!

عزاداري چنين بايد باشد، همراه با نماز جماعت. شروع با قرآن. اصل داشتن، محتوا داشتن، اشعار خوب خواندن، از اسلام‌شناس دعوت كردن، فقه گفتن، كوتاه گفتن، مفيد گفتن، بايد اين رقمي باشد. حالا! مهم‌تر از عمل، حفظ عمل است.

5- پايداري در انجام وظايف ديني

سوم: («اسْتَقِم») استقامت كن، اين كار خوبي است. اما هر استقامي خوب نيست. بعضي از استقامت‌ها لجبازي است. يكدندگي است. مي‌گويد: («كَما أُمِرْت‏») (شوري/15) استقامتت طبق مأموريت باشد. نه اينكه همينطوري كه دلت مي‌خواهد مقاومت كني.

درباره نماز هم داريم («عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ») (مؤمنون/9) هم داريم («عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ») (معارج/34) دو مورد («يُحافِظُونَ») هست.

راجع به شهوت هم مي‌فرمايد:(«حافِظُونَ» )اين خيلي براي من مهم بود، نكته‌اش مهم بود. راجع به شهوت مي‌گويد: («هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ») (مؤمنون/5) («صلاة») را مي‌گويد: («يُحافِظُونَ»)! («حافِظُونَ»)، («يُحافِظُونَ»)! يعني هم شهوت را بايد حفظ كرد و هم نماز را بايد حفظ كرد. شهوت را بايد كنترل كرد، نماز را بايد مواظبت كرد كه از آن غفلت نشود.

نماز خواندن مهم نيست، («يُحافِظُونَ») ‌اش مهم است. نماز مهم نيست، («عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ») (معارج/23) اش مهم است. مي‌گويد: گاهي بخوانيم و گاهي نخوانيم. مي‌‌رويم مشهد مي‌خوانيم و مي‌رويم عروسي نمي‌خوانيم. در خانه مي‌خوانيم و در سفر نمي‌خوانيم. خيلي‌ها عبادت كردند و عبادتشان هوا رفت.

اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: ابليس شش هزار سال عبادت كرد. ما در انقلاب خودمان آدم‌هايي داشتيم كه خيلي زندان رفته‌اند، شكنجه شده‌اند، مدت‌ها جبهه بوده‌اند، نمي‌دانم سابقه‌ي خوبي دارند، اما در آخر خراب مي‌كنند. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: ابليس شش هزار سال عبادت كرد، تازه مي‌گويد، سال‌هايش را هم نمي‌دانيم كه سال‌هاي ما بوده‌ است، يا سال‌هاي قيامتي بوده است. شش هزار سال عبادت، يك لجبازي كرد، يك دهن‌كجي كرد، از بين رفت. ابليس! بلعم باعورا! دعايش مستجاب مي‌شد، اما خراب شد. مارقين، اين‌ها از آن حزب‌اللهي‌هاي درجه‌ي يك بودند. اما كج فهم بودند. امام حسين(ع) را به قصد قربت كشتند. اميرالمؤمنين(ع) را به قصد قربت كشتند. به همين خاطر حضرت يعقوب به بچه‌هايش گفت: سعي كنيد خوش عاقبت باشيد. («فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ») (بقره/132) سعي كنيد مسلمان بميريد. مسلمان بودن مهم نيست، مسلمان ماندن مهم است.

6- حكومت و مسئوليت، لغزش‌گاه مؤمنان

حضرت يوسف سه جا سه دعا كرد، در چاه افتاد يك دعا كرد. در زندان هم يك دعا كرد، حكومت را هم به دست گرفت يك دعا كرد. وقتي حكومت را به دست گرفت گفت: («تَوَفَّني‏ مُسْلِماً») (يوسف/101) خدايا عاقبت من را به خير كن. يعني حكومت‌داري آدم را بي‌دين مي‌كند. مگر اينكه خدا كمك كند. صرف اينكه مردم به من رأي دادند، يا نمي‌دانم فرض كنيد كه من سابقه‌ام چنين است، ابدا! بنده پنجاه سال است كه آخوند هستم، الان زنگ بزنند بگويند آقا! تلويزيونت را قطع كرديم، بعد معلوم مي‌شود كه من دين دارم يا ندارم. در سرازيري معلوم نيست كه آدم دين دارد، يا نه؟ چون در هر سرازيري هر بشكه‌اي بي‌ام‌و است. هر بشكه‌اي پژو و پرايد و نمي‌دانم اينها است. از اين ماشين‌هايي كه هست. چون ما در تلويزيون، گيرمان اين است كه اگر يك بار گفتيم بي‌ام‌و! مي‌گويند: لابد رئيس بي‌ام‌و، يك ماشين به قرائتي داده است و گفته است كه كلمه‌ي بي‌ام‌و را در تلويزيون بگو، و لذا تا گفتيم بي‌ام‌و، بايد بگوييم: پرايد، پيكان، همه را با هم قاطي كنيم كه فكر نكنند ما با يك ماشيني، ما حتي در تلويزيون جعبه دستمال كاغذي را برمي‌داريم، يواشكي اين پشت مي‌گذاريم، براي اينكه اگر جعبه‌اش اينجا باشد، مي‌گويند قرائتي از اين كارخانه تبليغ كرد. ما جرأت اينكه دستمال كاغذي روي ميزمان باشد، نداريم. ماه رمضان كه آب نمي‌خوريم. غير ماه رمضان هم ما ليوان آب را قايم مي‌كنيم، يك جايي پشت اين گل‌ها، براي اينكه يك وقت ماه رمضان نشان مي‌دهد، مي‌گويند: قرائتي آب خورد. لباسمان نمي‌توانيم لباس سفيد باشد، چون لباس سفيد است، يك مرتبه محرّم نشان مي‌دهند، مي‌گويند: همه‌ي مردم سياه‌پوش هستند و اين شيخ لباس سفيد پوشيده است. لباس سياه نبايد بپوشيم. براي اينكه لباس سياه بپوشيم، يك بار عيد نوروز نشان مي‌دهند، مي‌گويند همه شاد هستند، اين شيخ دارد عزاداري مي‌كند. بايد يك لباسي بپوشيم كه به همه‌ي فصل‌ها بخورد. حدود هزار كلمه است كه ما نبايد در تلويزيون بگوييم. آن وقت شما حساب كن به يك راننده مي‌گويند رانندگي كن، در 832 خيابان حق نداري بروي، خوب پس بايد كجا بروم؟ هر جا بروم مي‌بينم كه به يكي از اين خيابان‌ها خواهد خورد. بايد خدا ما را حفظ كند، والا عقل ما كوتاه است براي اينكه حفظ كند.

حكومت! حديث داريم اگر با يك كسي رفيق هستي، رفيقت پست گرفت، يك بار ديگر مي‌گويم: حديث داريم اگر با يك كسي رفيق هستي، رفيقت رئيس شد، رأي آورد، وكيل، وزير، شوراي شهر، نمي‌دانم، رئيس جمهور، حديث داريم اگر با كسي رفيق هستي، رفيقت پست گرفت، اگر يك دهم علاقه‌ي قبلش را نگه داشت، باز هم آدم خوبي است. «فَلَيْسَ لَكَ بِصَدِيقِ سَوْء» (وسائل‏الشيعة/ج12/ص124) آدم بدي نيست. يعني پست ممكن است آدم را عوض كند. ده درصدش هم كه ماند، باز هم رحمت به گور پدرش! يعني تا نود درصدش طوري نيست.

7- خطر حبط عمل صالح

در قرآن آياتي داريم كه مي‌گويد مهم‌تر از عمل حفظ عمل است. («آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا») (نساء/137) مؤمن بود، كافر شد. («ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ») (بقره/64) در راه بود، چپه شد. («ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ») (بقره/51) خداپرست بود رفت سراغ گوساله‌ي سامري! اين‌ها آيات بدعاقبتي است. («ثُمَّ كَفَرُوا»)، («ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ»)، («ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»)

در تفسير («اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ») (فاتحه/6) به اميرالمؤمنين مي‌گويند: تو كه راهت مستقيم است. تو كه راهت مستقيم است يا علي، تو ديگر چرا مي‌گويي: («اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»)؟ فرمود: «أَدِمْ لَنَا تَوْفِيقَكَ الَّذِي بِهِ أَطَعْنَاكَ فِي مَاضِي أَيَّامِنَا حَتَّى نُطِيعَكَ كَذَلِكَ فِي مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِنَا» (بحارالانوار/ج24/ص9) من تا الان راهم مستقيم است، از فردا خبر ندارم.

قبلاً شنيده بودم، ديشب هم از كامپيوتر رفقا ديدند، كه سه بار حضرت علي از پيغمبر پرسيد: «أَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي» (بحارالانوار/ج34/ص338) دينم سالم خواهد بود، يا بي‌دين خواهم مرد؟ يعني چه؟ يعني حضرت علي هم از بدعاقبت شدنش، مي‌ترسد. نه فقط براي دين! همسرداري هم همينطور است. عروس و داماد مي‌گويند و قربان هم اول زندگي مي‌روند، بعد عروس به داماد مي‌گويد: تو كه مي‌گفتي مي‌خواهم بخورمت! داماد مي‌گويد: كاش خورده بودمت، تمام شده بودي. اول عروسي يك چيزي مي‌گويند، بعد از مدتي چيز ديگر مي‌گويند.

ما رفتيم يك جايي برايمان گوسفند كشتند، بعد از ما تقاضايي كردند، ما گوش نداديم، گفتم: من اين پارتي‌بازي را انجام نمي‌دهم، وقتي برگشتيم تهران، زنگ زدند و گفتند: پول گوسفند را بده! خيلي خوب! مي‌دهيم. يعني به احترام ما در روستا گوسفند كشتند، وقتي ديدند ما گوش به حرفشان نداديم، زنگ زدند كه پول گوسفند را بده، ما هم پولش را داديم. به هيچ چيز نمي‌شود اعتماد كرد، جز خدا!(«وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذي لا يَمُوتُ») (فرقان/58) باقي‌ها(«يَمُوتُ» )و لذا قرآن گفته است كه مي‌خواهي تكيه كني، تكيه كن به كسي كه هميشه هست. رفيق‌هاي ديگر يك ساعت مصرف، دو ساعت مصرف، در يك پارك رفيق مي‌شود، بعد از پارك، اين را مي‌بيند سلام مي‌كند، يك كسي از تو بهتر را مي‌بيند، تو را ول مي‌كند. دخترها خيلي گول اين بچه‌ها را مي‌خورند، حساب نمي‌كند كه اين پسره امروز كلاه سرت مي‌گذارد، فردا از تو خوشگل‌تر مي‌بيند، ولت مي‌كند. گول نخوريد. پسرها هم همينطور هستند. پسر و دختر هر دو گول مي‌خورند. ريش‌سفيدهايش هم گول مي‌خورند. جوان‌ها كه هيچي ريش‌سفيدهايش هم گول مي‌خورند.

قرآن بخوانم، («رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا») (آل‌عمران/8) آيه‌ي قرآن است، خدايا دل مرا («بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا») خدايا بعد از اينكه مرا هدايت كردي، چپه نكن! آيه‌ي قرآن است. قرآن آياتي دارد مي‌گويد: («حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ») خيلي زحمت كشيد، خيلي توپ را بادش كرد، بعد يك سوزن زد، بادش رفت، يك ربع توپ را بادش كرد، يك آن يك سوزن زد. («حَبِطَتْ»)! و لذا امام سجاد در دعاي مكارم الاخلاق، مي‌فرمايد: «الهي عَبِّدْنِي» الهي توفيقم بده عبادت كنم، «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ» مواظب باش، عبادتم را خراب نكنم، («وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ») (بقره/217) تنها يك نفر در تاريخ بود كه در كعبه متولد شد، وقتي هم ضربت خورد، فرمود: «فُزتُ» يعني در كل 63 سال يك آن منحرف نشدم.

خدايا! چند تا دعا مي‌كنم، شب جمعه‌ي آخر ماه رمضان، بحث را بيننده‌ها پاي تلويزيون مي‌بينند، تو را به آبروي همه‌ي آبرومندان درگاهت، تو را به آبروي امام حسن، مولود رمضان، تو را به آبروي اميرالمؤمنين شهيد رمضان، عاقبت همه‌ي ما را ختم به خير بفرما، كمتر از آني ما را به خودمان وامگذار، گول‌خورده‌هاي ما را نجات بده، هر چه در ماه رمضان براي خوبان مقدر مي‌كني و كردي، همه را براي همه‌ي ما مقدر بفرما، بحث امروزمان اين بود، عمل خوب مي‌شود انجام داد، اما حفظ عمل از خود عمل مهم‌تر است.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 120 سوره توبه، چه كاری را عمل صالح می‌خواند؟
1) شركت در نماز جمعه
2) حركت جمعی علیه دشمنان
3) شركت در جهاد علیه كافران
2- پاداش ده برابر در قیامت، در چه صورتی است؟
1) انجام عمل صالح با قصد قربت
2) آوردن عمل صالح به دادگاه قیامت
3) دوری از ریا در انجام عمل
3- در آیة الكرسی، چه چیزی ملازم ایمان به خدا شده است؟
1) بیزاری از كافران
2) ترك كفر و شرك
3) كفر به طاغوت
4- دعای حضرت یوسف، پس از به دست گرفتن مسئولیت در حكومت مصر، چه بود؟
1) عاقبت به خیر بمیرم
2) در حال خدمت به مردم بمیرم
3) خدمتم مورد قبول خدا باشد
5- آیه 137 سوره نساء به چه خطری اشاره دارد؟
1) فقر، پس از غنی
2) جهل، پس از علم
3) كفر، پس از ایمان

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1257
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست