نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1265
موضوع بحث: حق الناس
تاريخ پخش: 17/12/68
بسم الله الرحمن الرحيم
1- حقالناس شامل حق مردم، مال مردم و آبروي مردم ميشود
بينندههاى عزيز اين جلسه بحث ما دربارهي حق الناس است. حق الناس كلمه عربى است كه تو روايات هم آمده است. فارسى آن يعنى حق مردم. حق مردم، آبروى مردم، مال مردم، شامل همهي اينها مىشود. مقدارى مىخواهيم د ربارهي حق الناس صحبت كنيم. بحث بسيار مفيدى است و ما بسيار گرفتار هستيم. من قبل از آن كه بحث را شروع بكنم بايد استغفار كنم كه خدا ان شاءالله ما را بيامرزد و توفيق بدهد و اين بحثها، روز قيامت يقهي خودمان را نگيرد. يكى از اولياء خدا موعظه مىكرد هفتهاى دو بار، بعد هفتهاى يك بار موعظه مىكرد بعد هم سخنرانيش را تعطيل كرد. گفتند: چرا تعطيل كردى؟ گفت: نگران شدم روز قيامت خدا يقهام را بگيرد و بگويد: حرف هايى را كه زدى چرا خودت عمل نكردى؟ هم ما گير هستيم و من قبل از بحث استغفار كنم، بعد از بحث هم بايد استغفار كنم. همه با يك حال خضوعى و يك حال شرمندگى اين بحث را هر كس حق الناس را از بين مىبرد گوش بدهد. بحثى است كه بچه و بزرگ به آن مبتلا هستند. موضوعات را بر روى تابلو نوشتهام. قرآن در بارهي حق الناس چه مىگويد؟ حديث چه مىگويد؟ مردان خدا دربارهى حق الناس چگونه بودهاند؟ بدترين نوع حق الناس چيست؟ حق الناس به عبادتها چه مىكند؟ حق الناس شوخى و جدى ندارد. بخشيدنى نيست. اگر كسى ضرر به مال و آبروى مردم بزند خدا از او انتقام مىكشد. به هر حال اين، . . . صلواتى بفرستيد. به هر حال مسئلهي حق الناس مسئلهى مهمى است. ما بايد دقت كنيم.
2- حقالناس در ديدگاه قرآن
اما قرآن، با اين كه كارخطائى گير ندارد خوب اشتباه كردم. اما اگر كسى روى خطا مؤمنى را كشت اشتباه كرد. مىخواست تير بزند به آهو خورد به آدم، در عين حال بايد ديه بدهد. خون بها بدهد. بايد پول بدهد. مىگويد: خطا بوده است عمدى نبوده است. حق الناس است. بله اگر شما خوابت ببرد نماز نخوانى گناه نيست. اما اگر خوابت ببرد كوزه من را بشكنى، پايت بخورد به كوزه من بيفتد بشكند، بيدار شدى بايد پول كوزه را بدهى. حق الناس خواب و بيدارى ندارد. قرآن مىگويد: خطئاً خطا هم باشد عمد هم نباشد جريمه دارد. در بارهي حق الناس قرآن مىفرمايد: (وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ) (مطففين /1) واى به حال آن هايى كه كم فروشى مىكنند، كم كارى مىكنند. شامل من طلبه مىشود كه مى روم روى منبر حرف حسابى نمىزنم وقت مردم را مىگيرم، من كم فروشى مىكنم بايد روى منبر نشستهام حرف بزنم مردم استفاده كنند. شامل ادارى مىشود كه دير مىآيد. شامل كارگر مىشود يعنى حق الناس كار به روحانى و كارگر و كشاورز ندارد. همه گير هستيم از دَم تا دُم «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ» واى به حال آن كس كه كم فروشى مىكند. استاد دانشگاه بى مطالعه مىرود سر كلاس، معلم سمبل مىكند و همهي ما مىتوانيم يگرفتار حق الناس بشويم. (وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما) (مائده /38) حق الناس طورى است كه خدا چهار تا دست را، چها رتا انگشت را قطع نمىكند. البته اسلام انگشت دزدى را قطع مىكند كه 26 شرط داشته باشد. اگر بنا باشد هر كس يك بار دزدى كرد دستش را قطع كنند كه نصف مردم بى دست هستند نه آن دزدى دستش قطع مىشود كه 26 شرط داشته باشد. دزد مخصوص، يعنى دزدى كه روبروى شاهد عادل باشد. مسلح باشد، قفل را بشكند. حق الناسهاى حاد را اسلام برخورد حاد مىكند. البته مردم را كه مىگويم امت حزب الله را نمىگويم. بيرون از ايران شايد هم تو ايران به هر حال مشكل است. در بارهي حق الناس، پس «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ» يك خانمى اگر سرقت كند، زن و مرد هر كدام سرقت كنند دست قطع مىشود و مومنى ولو به اشتباه كشته بشود، چون حق الناس است، دربارهى حق الناس اشتباه و سهو هم نداريم.
3- حقالناس در احاديث
اما حديث، حديث چه مىگويد؟ مىفرمايد: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ أَخَذَ أَرْضاً بِغَيْرِ حَقٍّ كُلِّفَ أَنْ يَحْمِلَ تُرَابَهَا إِلَى الْمَحْشَرِ»(تهذيبالأحكام، ج6، ص294) كسى اگر زمين مردم را به ناحق بگيرد، روز قيامت بارش خيلى سنگين است. حالا زمين مردم را بگيرد، فرد از فرد بگيرد. من زمين شما را بگيرم، شما زمين من را بگيريد. چون چهار رقم دزدى داريم. انواعش را ياد بگيريم. يك وقت فرد از فرد مىدزدد. يك وقت جامعه از جامعه مىدزدد. يك وقت فرد از جامعه مىدزدد. يك وقت جامعه از فرد مىدزدد. همه رقم آن مىشود. فرد از فرد، من زمين شما، شما زمين من. جامعه از جامعه، اسرائيل از فلسطين، امتى از امتى. فرد از جامعه، انسان مال دولت را مىچاپد، اختلاس مىكند. فرد يك نفر است ولى مال ملت است. جامعه از فرد، دولت مىريزد خانهى كسي را مىگيرد به ناحق، البته گاهى بايد مصادره كرد. از طاغوت و اعوان شاه است. احتكار است. ربا است. يك جنايت هايى كرده است، پول جمع كرده است، بايد از او گرفت. يك وقت است جنايت نكرده، گناهى نكرده است ولى مىگوييم بيايد مثلاً يك صحنه سازى كنيم اين را تو منگنه بگذاريم. بدون اين كه يك قاضى عادل آگاه قضاوت كند يك دادستان عادل حكم كند، همين طور خودمان مىآييم يك پرونده سازى هايى مىكنيم، اين را كلافه كنيم. اين هم جامعه از فرد است. بنابراين چهار رقم مىشود. اگر كسى زمين كسى را بگيرد گرفتارى دارد «الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا»(نهجالبلاغه، حكمت 240) اميرالمؤمنين مىفرمايد: آجر دزدى تو خانه اين نشانهي و مهر اين است كه اين خانه خراب شدنى است. اجازه ندارد هيچ كس در مال كسى تصرف كند. و روايات در اين خصوص زياد است. من مىخواهم همهي حق الناس را در اين جلسه بگويم. بنابراين 18 تا حديث است، دو تاى آن كافى است. همهى ملت ايران احتمالاً اين حديث را شنيده باشند كه رسول اكرم ص يك روز اواخر عمرشان بالاى منبر بودند، فرمودند: من چند روز ديگر از دنيا مىروم، كسى از من طلب دارد بگويد. يك نفر پا شد گفت: فلان روز عصايت را مىخواستى بزنى به ناقه خورد به بدن من و من نمىخواهم اين را قصاص كنم. حضرت فرمود: چوب را بياوريد بعد بدنشان را كه نشان دادند آن طرف بدن پيغمبر را بوسيد. البته اين صحنه براى بوسيدن بود. فقط اين طرح بوس بود و گرنه اين حديث داراى دو سه رقم اشكال است. اول اين كه، قصاص فقط مال عمد است. اگر چوب پيغمبر خطا برود، كار خطايى را پول بايد داد ولى قصاص نيست. حتى آدم اگر خطايى بكند نبايد او را كشت. قصاص بارى عمد است. اين كه گفت: مىخواهم قصاص كنم، بهانهاى بود براى اين كه بدن پيغمبر را ببوسد و گر نه پيغمبر معصوم است. نه فكرش خطا مىكند نه زبانش و نه دستش. معصوم خطا نمىكند. يك كسى گفت كه پيراهن من را بو كن، ببين چه بويى مىدهد؟ اين طرف تا دولا شد پيراهنش را بو كند، طرف مقابل پيشانى او را بوسيد. اين هم يك چنين برنامهاى بود. ولى پيغمبر تسليم اين جريان شد. آگاهانه براى اين كه حق الناس حتى من كه رهبر هم هستم اگر خلاف كردم بايد تسليم بشوم. رسول اكرم حاضر شد چوب بخورد كه حق الناس بگردنش نباشد. اما حديث ديگر از امام كاظم (ع) هارون الرشيد مقدارى جنس و پول فرستاد براى امام كاظم موسى بن جعفر فرمود: چون در اين حق الناس است من نمىگيرم مال مردم است مال مردم را من نمىگيرم. مال مردم را امام كاظم رد كرد. يك، رسول اكرم حاضر شد چوب بخورد، دوم كافى است.
4- بدترين نوع حقالناس حق يتيم و مظلوم است
بدترين نوع حق الناس، حق الناسى است كه مظلوم باشد، يتيم باشد. آياتى مىفرمايد (وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبيراً) (نساء /2) مال يتيم را مخلوط نكنيد با مال خوب، خوب و بد را مخلوط نكنيد، مثلاً مال خوب را بگيريد، مال آشغال بدهيد «وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ» مال خبيث و طيب را مخلوط نكنيد. هر كس مال يتيم را بخورد، قران مىگويد: آتش خورده است. يعنى مال براى اين فرد در روز قيامت به صورت آتش مىشود. حق الناس بدترين نوعش اين است كه حق كسى را بخورد كه طرف هم حق ندارد، چون گاهى وقتها ممكن است بنده يك كارى مىكنم، حق الناس را مىخورم، طرف هم مىگويد: ايشان كه نمىشود طرف شد. ما كه حريف ايشان نمىشويم. از ايشان كه نمىشود شكايت كرد. يك مثل بزنم. يك وقت يك بچه مىآيد جاى بچه بنشينيد، بچه مىگويد: پا شو جاى من است. با هم دعوايشان مىشود. اما يك وقت بنده مىآيم، وقتى من وارد شدم بچه خودش مىترسد و فرار مىكند. يا رئيس مسجد بچه را بلند مىكند يا هيئت امناء. نزديك ماه رمضان است. اين را بگويم. خلاصه اين چون رئيس شده است، اتاقها را به هم مىزند، سفرهها را پس و پيش مىكند و بالاخره من جاى او مىنشينم. نمىشود هم گفت كه دزدى كرده است. بگوييم آقاى قرائتى دزد است خوب نمىشود گفت بگوييم بلند نمىشود. خوب، زشت است و بالاخره حق الناس هم هست و اين مظلوم هم آهش به جايى نمىرسد. بدترين نوع حق الناس اين است كه آدم حق كسى را بچاپد و طرف هم نتواند كارى بگند. «إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»(كافى، ج2، ص331) بترس از اين كه به كسى ظلم كنى كه يارى ندارد غير از خدا. بعضى افراد اگر به ايشان گران فروختى، فاكتور هست و دادگاه و پدر در مىآورد. بعضى وقتها مىشود يك تومان و دو تومان را ده تومان بفروشد. طرف هم هيچ جايى را بلد نيست. بترسيد از اين كه طرف دستش به جايى بند نباشد. اين بدترين نوع است.
5- ارزش و اهميت حقالناس
حق الناس چقدر مهم است؟ اگر شما داريد نماز مى خوانيد مىگوييد (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6-5) طرف آمد گفت: حق مرا بده اگر جدى اصرار كرد كه حق من را بده و شما سر نماز پول جيبت نبود، اسلام مىگويد: نمازت را بشكن برو حق مردم را بده، برگرد دومرتبه بگو الله اكبر نماز را بايد شكست تا آدم حق مردم را بدهد. بعضىها مىگويند قرض مىكنيم كى ما را زندان مىكند؟ ! بعضىها هستند مىگويند قرض كن وقتى زندانت كردند، مردم و رفيق هايت جمع مىشوند تو را بيرون مىآورند فرمود: «مَنِ اسْتَدَانَ دَيْناً فَلَمْ يَنْوِ قَضَاهُ كَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ»(كافى، ج5، ص99) كسى كه قرض مىكند از اول بنا دارد ندهد، مىگويد: حالا بگو دويست سكه مهريه، كى مىدهد؟ حالا كه ما نمىخواهيم بدهيم. از اول مىگويد: ما نمىخواهيم بدهيم. حالا بگذار براى اين كه عروس بگيريم. بنويسند. كسى كه زير بار قرض برود و از اول بنا دارد اختلاس كند و بربايد «كَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ» اين دزد است. حتى اگر بنا دارد پول حرام بدهد، مىگويد: غسل مىكند اگر از پول حرام به حمامى بدهد، غسلش چگونه است؟ رساله ببينيد. اگر كسى دارد بدهد، طفره مىرود، خوب، پول ندارى چرا نسيه معامله مىكنى؟ اگر دارد بدهد ولى كش برود يك جورى چك را امضا مىكند كه يك نقطهاش كم باشد و برود و يك بار ديگر برگردد. يك جورى كه به جمعه برسد اصلاً يك جورى برنامه ريزى مىكند كه يك چرخ ديگر بخورد. حديث داريم هر شبى كه اين آقا مىخوابد خداوند گناه دزد پاى او مىنويسد. دارى بدهى؟ چرا حق الناس را كش مىروى؟ ! يك خوشمزه بخوانم. امام يك نفر را در مكه ديد، پرسيد: چه عجب! گفت: والله آمديم مكه بمانيم عبادت كنيم. گفت: ضمناً يك كسى هم از ما طلبكار است. امام فرمود: برو قرضت را بده نمىخواهد در مكه بمانى! در ده خودت باشى، قرضت را بدهى ثوابش بيشتر از كسى است كه مال مردم را خورده و آمدهاى طواف كنى. خيال نكن كه هر عبادتى ثواب دارد. جنازهاى را آوردند خدمت پيغمبر. گفتند: براى ايشان نماز بخوانيد. پيغمبر تا خواست نماز بخواند فرمود: آيا ايشان بدهكار است؟ گفتند: بله. گفت: بنده بر ايشان نماز نمىخوانم. اول بدهى او را بدهيد تا بعد من نماز بخوانم. گفتند: آقا نماز بخوان. فرمود: خير نمىخوانم. به جنازهي بدهكار نماز نخواند. البته نمىخواهم بگويم هر كس بدهكار است به جنازهي او نماز نخوانيد. مثل اين كه حضرت مىدانسته كه اگر اين جنازه دفن بشود ورثه فرار خواهند كرد. حضرت استشمام كرده است كه اين يك وارث هايى دارد كه بخور و بدو هستند. گفته نه! آخر گاهى آدم بايد ريش گرو بگذارد. اين طوريى است. فرمود: تا بدهى ايشان را ندهيد من نماز نمىخوانم. پيغمبر هم با جمعيت ايستاده است بالاخره قرض را دادند.
6- نبايد بدهكار را در سختي قرار داد
منتها حق الناس، حالا اين كه ما گفتيم حالا نگوييد آقاى قرائتى تو هم امشب عوض اين كه كمك بدهكارها، بدبخت بكنى رفتى طرفدار سرمايه دارها شدى! كه هى يا الله بده، خوب، ندارم بدهم. خوب، ندارى بدهى بسم الله آيهى قرآن براى ندارم. هركس ندارد اين آيه قرآن را مىخواند اين هم به نفع مستضعفين! ما درخدمت آيت الله خامنهاى رفته بوديم آفريقا از يكى از اين كشورها طلب داشتيم. ايشان فرمود: پول نفتها را نمىدهيد فورى رئيس جمهور آنها هم آيه بلد بود، اين آيه را بلد بود گفت: (وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ) (بقره /280) يعنى اگر بدهكار ندارد، اگر در عسرت است يعنى ندارد كه بدهد «نَظِرَة» يعنى منتظر بشويد تا پول دار بشود. اگر ندارد صبر كن. منتها پشت سر اين آيه يك جمله ديگر هم هست. و بعد فرموده كه اگر ندارد به او ببخش. ايشان فرمود: خيلى خوب تا اين جايش را بخوان ولى خواهش جمله بعدش را ديگر نخوان، چون خود ايران هم ندارد. تا اين جايش بس است «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ» خوب ايران صبر مىكند تا شما پول دار بشوى. اما خواهش مىكنم آيه بعدش را نخوانيد. اگر طرف ندارد بايد صبر كنيد خانه دارد! خوب داشته باشد. برود بفروشد! شما حق ندارى كسى را مجبور كنى. البته يك وقت بيش ازشان اوست. مثلاً خانهي ايشان باشد يك خانهى صد مترى باشد، خانهى چهارصد مترى ساخته، خب، براى او زياد است. تلويزيون سياه و سفيد براى او كافى است، رفته تلويزيون رنگى خريده است. اين انگشتر دويست تومانى براى او بس است، رفته انگشتر سه هزار تومانى دست كرده است. آخر بعضىها مىگويند امسال چيزى گير ما نيامد براى اين كه هر چه گيرمان آمد شب عيدى حساب كرديم ير به ير شد. خلاصه چيزى اضافه نيامد. آيا اضافه نيامد يعنى اين كه تو خوب كاسبى كردى؟ تو بايد شب عيد خمس بدهى چطور شد كه چيزى، مىگويد: آخر براى بچه هايم، بچهي دو ساله را 5 ميليون به نامش كردى؟ آخر اين درشان او نيست. اين از ترس اين كه خس ندهد، هر چه دارد به اسم زنش و مادر زنش و پسرش كرده است. يعنى يك جورى مالش را تقسيم مىكند كه شب عيد بگويد: نه من چيزى دستم نيست. شان شما چقدر است؟ به بچه چقدر عيدى بايد داد؟ اين رقم بريز و بپاش مىكنى بعد مىگويى ما نداريم! اگر در شأنش خرج كند شما حق ندارى او را مجبور كنى. مىشود او را زندان كنيم و از او بگيريم. بسمه تعالى، نه! بدهكار را نمىشود. بله بدهكارى كه حقه باز است، او حسابش جداست. در هر نمازى شما اگر مكانت غصبى باشد، لباست غصبى باشد، نماز باطل است.
7- حقالناس شوخي و جدي ندارد
حالا با حق الناس بعضى شوخى مىكنند. خدا ما را بيامرزد از اين شوخىها خودمان هم مىكرديم. طلبه كه بوديم گاهى آب گوشت يك طلبهي ديگر را برمى داشتيم مىخورديم، مىشود به صورت شوخى يك چيزى را كش رفت؟ مىگويد: نه! حديثش را برايتان بخوانم «لَا يَأْخُذَنَّ أَحَدُكُمْ مَتَاعَ أَخِيهِ جَادّاً وَ لَا لَاعِباً مَنْ أَخَذَ عَصَا أَخِيهِ فَلْيَرُدَّهَا عَلَيْهِ»(مجموعةورام، ج1، ص11) نه جدى نه شوخى، شوخى هم نمىشود چون گاهى وقتها يك كسى را براى اين كه يك خرده حال او را بگيرند يك چيزى از او برمى دارند بالاخره حق الناس جدى و شوخى ندارد. گناه، گناه است. آخر بعضى آبروى يك كسى را مىريزد، يك كسى را دست مىاندازند خرابش مىكنند، رسوا مىكنند، آبرويش كه رفت مىگويند ما با ايشان شوخى كرديم. بالاخره يا شوخى بود يا جدى طرف خراب شد. مثل اين كه من يك چيزى بزنم تو چشم شما، شما كور بشوى بعد بگويم طلا بود. حالا طلا بود يا ميخ، بالاخره من كور شدم. مسئلهي حق الناس شوخى و جدى ندارد. حق الناس پدرى و پسرى هم ندارد، مادر و دخترى هم ندارد. بايد از حالا دختر كوچولوها مواظب باشند. چادر خواهرشان را برندارند. البته اگر مىگويد: برندار. البته خواهرها هم بايد به قدرى رفيق باشند كه اصلاً تو و منى تو ايشان نباشد. آمد خدمت امام گفت: آقا يك مشت حزب اللهى درجه يك(بيست)، امام ديد خيلى دارد بى روغن سرخ مىكند، گفت: خيلى خوب هستيد؟ گفت: بله! ما همه يك مشت مسلمان يك دست. فرمود: به قدرى با هم خوب هستيد كه دست كنيد تو كيسه همديگر پول برداريد؟ گفت: نه بابا، گاو صندوق هفت قفله است. فرمود: نخير شما مسلمان، هر وقت رسيد به جايى كه كليد خانه به هم بدهيد. الآن شما وارد بازار مىشوى يا خيابان، از اين خيابان تا آن خيابان چند نفر است كه اگر دو ميليون داشته باشى به او مىدهى و دلت تاپ تاپ نمىكند؟ چند نفر هستند كه آدم بدون چهار قل برود و با ايشان معامله كند؟ چهارقل مىخوانى باز كلاه سر آدم مىگذارند. به هر حال هر وقت رسيديم به جايى كه دست تو جيب هم كرديم، حساسيت نبود، امام فرمود: اين ملاك اين است كه شما مسلمان واقعى هستيد.
8- خطر برخي حقالناسها بيشتر است
حق الناس: حديث داريم از رسول خدا (ص)، در بارهي حق الناس و عبادت. اگر كسى مال مردم را كش برود(اين مال مردم است مال دولت خطرش بيشتر است) چون گفت: رئيس دزدها كيست؟ گفت: رئيس دزدها آن كسى است كه مال 50 ميليون را بدزدد. دزدى فرد از فرد را مىگويم. دزدى فرد از جامعه عقوبتش بيشتر است. نمىدانم كسى كه مىتواند امضا كند به آن آقا مىگويد: برو فردا بيا، جواب خدا را چه خواهد داد؟ بخصوص شهرهاى بزرگ كه رفتن تا يك اداره كلى زمان و مكان و بودجه و ترافيك مىبرد. تا من خودم را به اين آقاى رئيس رساندم، ايشان هم مىتواند امضا كند. مىگويد: برو فردا بيا! اينها همه حق الناس است. زمان شاه يك ساواكى، يك طلبهاى را خيلى كتك زد. از فضلا و علما بود. گفتم طلبه؟ معذرت مىخواهم، يكى از علما بود. مىگفت، گفتم: آقا شما به فكر قيامت خودت نيستى؟ آخر چرا من را مىزنى؟ گفت: آقا شاه به ما حقوق مىدهد كه براى شاه كار بكنيم، اگر به تو نزنم حقوقم حرام است. من به خاطر اين كه حقوقم حلال بشود بايد به تو بزنم. آدم غصه مىخورد كه ساواكى بزرگترين جنايت را مىكند تا حقوقش حلال بشود، آن وقت ما حزب اللهى بكنيم خيلى بد است. اميرالمؤمنين فرمود: گاهى وقتها نگاه مىكنم مىبينم طرفدارهاى معاوبه سفت هستند، طرفدارهاى من شل هستند. حاضرم ده تا از شمابدهم يكى از آنها را بگيرم، كه اين قدر قرص بود و وفادار و حيف است كه ما به اين مردم، . . .
9- كسي كه حقالناس گردنش است عبادتش قبول نيست
حالا قيامتش را برايتان مىگويم. داريم تكه اگر كسى حق الناس را ببرد، هيچ كار خيرى برايش ثبت نمىشود. كلى روزه مىگيرد، عبادت، دعاها، فلان چون حق الناس بر گردن توست ثبت نمىشود. حق الناس مانع مىشود. حق الناس باعث مىشود هيچ عبادتى قبول نشود و عبادتها حبط بشود. حق الناس را خدا نمىبخشد. «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»(نهجالبلاغه، خطبه 176) حق الناس را خدا نمىبخشد. روايت زياد داريم. دعاى مظلوم مستجاب است؟ بله گر اين كه خود اين مظلوم يك زمانى ظلم كرده باشد. آخرگاهى وقتها مىگويند آقا ما خيلى يا الله مىگوييم چرا مستجاب نمىشود؟ چقدر ما گفتيم خدايا، اين ظالم را نابود كن. چرا نابود نشد؟ حديث داريم دعاى مظلوم مستجاب است قطعاً. اگر مظلومى آه كشيد ولى آه او نگرفت معلوم مىشود خود همين مظلوم يك زمانى به ديگرى همين نمونه ظلم كرده است. يعنى خود مظلوم يك زمانى يك سيلى بى خود زده است. حالا كه يك سيلى مىخورد مىگويد اميدوارم دستت خشك بشود. اى خدا اگر تو خدا هستى، دست اين را خشك كن. بعد هم مىگويد: ما هرچه نفرين كرديم، دستش خشك نشد. حديث داريم اگر نفرين مظلوم نگرفت، معلوم مىشود همين مظلوم يك زمانى خودش ظالم بوده است. مىگويند يك جنايت كارى را سنگ باران كنند. حضرت فرمود: هر كس مىخواهد به او سنگ بزند، خودش از اين دسته گلها به آب نداده باشد. يك مرتبه همه سنگها را انداختند و رفتند. كسى ديگر توى ميدان نماند. يك چيز ديگر هم برايتان بگويم. كه اين حديث، حديث تلخى است. انتقام خدا.
10- خدا انتقام حقالناس را ميگيرد
روايت داريم: (مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي وُلْدِهِ) (كافى، ج2، ص332) اگر كسى به گردنش حق الناس باشد، مال مردم و آبروى مردم را بدرد، لت و پار كند خدا انتقام مىگيرد، يا از خودش، يا از مالش، يا از بچه هايش. مىگويد: آقا حالا ما ظلم كرديم چكار به بچهها دارد؟ گاهى جورى است كه سرايت مىكند و اين براى پيشگيرى خوب است. من اگر بدانم حق شما را چاپيدم، يك زمانى حق خودم يا حق بچههايم، نسبت به مالم يا نسبت به جانم اين ظلم خواهد شد، اين خودش وسيله كنترل خوبى است و به هر حال گاهى ظلم به كسى اثر مىكند. من سنگ مىزنم ظلم از من است، اما پيشانى شما مىشكند. گاهى ظلم از كسى ديگر است، ولى دردش را كس ديگرى مىبرد. مىگويد: به مردم ظلم نكن. اگر به مردم ظلم كنى، به تو ظلم مىشود. براى اين كه حق الناس حفظ بشود. قرآن مىفرمايد: اگر از شما بپرسند بزرگترين سورههاى قرآن را مىگوييد بقره و بزرگترين آيه قرآن آيهاى است كه مىگويد: مواظب باشيد حق الناس از بين نرود «إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ» (بقره /282) يك آيه است در قرآن يك صفحه اندازه آن است. هيچ آيهاى يك صفحه نيست جز اين آيه، كه مىگويد: مواظب حق الناس باشيد. وام مىگيريد، چك و سفته رد و بدل كنيد، شاهد بگيريد. اگر طرف لال بود يك آدم امين بگويد. سفيه بود ولى او امضا كند.
11- اجر و پاداش پرداخت بدهي در روايات
در رد و بدلها شاهد بگيريد. ضامن بگيريد، گرو بگيريد. امضا بگيريد كه اين بزرگترين آيات قرآن آياتى است كه در بارهي تنظيم اسناد تجارتى است. نگوييد حالا دو تومان چيزى نيست مىگويد: (وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً إِلى أَجَلِهِ) (بقره /282) كم بود يا زياد، چك و سفته رد و بدل كنيد. و اما پرداختن: براى پرداختن يك روايتى داريم. اگر كسى گفت كه ما فلان شب جمعه پاى درس قرائتى نشسته بوديم، حرفهاى قرائتى هم كه از خودش نيست، حديثهاى امامها را مىخواند، در بارهي حق الناس. بيا ماه كه ماه شعبان است و در آستانهي تولد حضرت مهدى ع هست، مىخواهيم وارد ماه رمضان بشويم. بياييد ببينيم چه كسى از ما طلب دارد بدهيم. بياييم يك تصميم انقلابى بگيريم. اگر كسى امشب به دلش برات شد، مال كسى را ربوده، پس بدهد. آبروى كسى را ريخته است عذرخواهى كند. اجرش را بخوانم. پيغمبر فرمود: اگر كسى بستانكار خودش را راضى كند با پول و عذرخواهى «إِنَّ دِرْهَماً يَرُدُّهُ الْعَبْدُ إِلَى الْخُصَمَاءِخَيْرٌ لهُ مِنْ صِيامِ النَّهَارِ وَ قِيَامِ اللَّيْلِ»(جامعالأخبار، ص156) از روزه گرفتن مستحبى بهتر است و از هر نماز شبى بهتر است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «دِرْهَمٌ يَرُدُّهُ الْعَبْدُ إِلَى الْخُصَمَاءِ خَيْرٌ لَهُ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ»(بحارالأنوار، ج101، ص295) بدهكاريت را مىگويند بده، او را راضى كن، نگو من عارم مىآيد. خودت را بشكن. بگو من معذرت مىخواهم به شما جسارت كردم من را ببخش. مىگويد: من خودم را كوچك نمىكنم. والله كوچك نمىشوى، بزرگ مىشوى. امام صادق (ع) مىخواست دست يك كسى را فشار بدهد، يك مثلى مىخواست بزند براى ضرب المثل امام مىخواست دست يك نفر را فشار بدهد. امام صادق فرمود: شما اجازه مىدهى من كمى دست شما را فشار بدهم؟ فرمود، گفت: آقا خواهش مىكنم بفرماييد. امام صادق دست او را فشار داد، رنگ پوست عوض شد فرمود: اگر به همين مقدار تغيير رنگ پوست ظلم به مردم بكنى، گرفتار هستى و بايد ديه و حساب پس بدهى. امام براى اين كه اين تبليغ را سمعى و بصرى كند به خاطر همين فشار از طرف اجازه گرفت، مگر كوچك شد؟ كوچك نشد. بهتر است از هزار سال عبادت. بهتر است از اين كه هزار اسير و برده را آزاد كنى. «خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ» بهتر است از هزار بار برود مكه يا يك بدهكار را راضى كند. ندارى تلفن كن بگو ندارم، اميدوارم راضى باشى به تو مىدهم. آخر گاهى وقتها مردم مىخورند و مىروند كه مىروند. اگر هم نياوردى بدهى بگو كه مىدهم. نگويند طرف به طور كل فراموش كرده است و بين او و آتش به اندازهي زمين و آسمان فاصله مىافتد و خداوند ثواب هفتاد شهيد به او مىدهد. اگر كسى بدهكار است بگويد: خيلى خوب، من بروم طرف را راضى كنم. برادرها و خواهرها سنگ هايى كه تو راه است اين هاست. اگر مىخواهيد از خيرات و بركات ماه رمضان و شعبان بهرهمند بشويم، اگر مىخواهيم خدا به خودمان و عمرمان و نسلمان بركت بدهد، گاهى وقتها باران نمىآيد به خاطر اين كارهاست. گاهى وقتها گرانى به خاطر اين كارهاست.
12- گناهان ما نقش دارد
همهاش نگوييد اين سياست دولت چه شد؟ ! سياست دولت كه بايد تعقيب بشود چه شد؟ دولت يك مسئله است، ولى ما خودمان كارهايمان هيچ مانع نيست؟ قطار مىايستد، اتوبوس مىايستد چند نفر نماز مىخوانند؟ چند نفر هستند كه پارسال روزه خوردند و الآن نزديك ماه رمضان است قضاى ان را به جا مىآورند؟ چند نفرند كه به پدر و مادرشان ظلم مىكنند؟ چند نفرهستند كه حق الناس را مىخورند و لبشان را پاك مىكنند و به روى خودشان نمىآورند. چند نفرند كه ظلم مىكنند. خوب اين ظلمهاى ما آيا در عالم هستى هيچ نقشى ندارد؟ همهي تقصيرها گردن دولت است؟ باز عرض كردم نمىخواهم بگويم دولت مقصر هست يا نيست. من كارى ندارم، ولى مىخواهم بگويم كه شايد هم دولت مقصر باشد، شايد هم نباشد. يك شايد هم به خودت بگو، بگو شايد هم خودم نكردم. آخر اين دختر است كه تو تربيت كردهاى؟ با اين حجاب مىآيد بيرون. اين پسر است كه شما خرجش را مىدهى ولى يك ركعت نماز نمىخواند. 9 تا اولاد سر سفره توست، دو نفر ايشان بيشتر نماز نمىخوانند. 7 تا تارك الصلوة را غذا مىدهى. اين 7 تا تارك الصلوة غذا مىدهى، هيچى به هيچى؟ ! اين طور كه نيست. من صبح تا حالا 9 تا دروغ گفتم. اين 9 تا دروغ تو عالم هيچ اثرى ندارد؟ اين طور كه نيست. اين عالم، عالم دقيقى است. مىگويد استارت بزنى اگزوزش دود مىدهد. تو اين عالم مىگويد: ايستاده بول كنى فشار قبرت زياد مىشود. ما نمىدانيم فشار قبر چه ارتباطى دارد با ايستاده بول كردن. اما تو اين عالم يك ارتباطاتى وجود دارد. به هر حال گناهان خودمان هم نقش دارد. اگر مىخواهيم بگوييم تقصير اين وكيل است، اين وزير است، اين فرماندار است، يك خرده بگو شايد من هم گناهانم، عملكردم، زن دارم، بچه داريم، رحم كنيم مورد رحم قرار مىگيريم. خداوند مىتواند خاك را طلا كند. خداوند مىتواند با دو تا بارندگى به موقع توليدات ما را بالا ببرد. همهاش كه نفت و دلار نيست. نفت و دلار دست مردم هم هست، اما باران و توليد دست مردم نيست. اين جا يك مقدارى هم بايد خودمان بجنبيم.
13- حقالناس را بايد پرداخت
به هر حال دارد وقت تمام مىشود. حالا حق الناس را چه كنيم؟ آمد خدمت امام باقر، گفت: آقا من از زمان حجاج تا الآن در دستگاه طاغوت بودهام. مىشود توبه كنم؟ امام يك مدتى ساكت شد. دومرتبه گفت: آقا مىشود توبه كنم؟ امام فرمود: « لَا حَتَّى تُؤَدِّيَ إِلَى كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ»(كافى، ج2، ص331) نه مگر اين كه تمام اموالى را كه رشوه گرفتهاى به صاحبش پس بدهى. تا پس ندهى توبه به اشك و دعا نيست. اين طور نيست كه در ماه رمضان بگوييم بك يا الله فايده ندارد! آقا من مال يك كسى را خوردم كه حالا در قيد حيات نيست، وارث او كه هست برو به او بده. آقا خودش نيست، وارثش را هم نمىشناسم. اگر هيچ راهى نداشتى، آن مبلغى را كه دزديدى يا چاپيدى، بچه بودى نفهميدى، بايد به عنوان آن صدقه بدهى و استغفار كنى.
14- حقالناس در قيامت
اما در قيامت چه خبر است؟ ديگر حالا من نمىدانم. داريم كه امام صادق فرمود: (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ) (فجر /14) خدا در كمينگاه است. امام فرمود: در صراط جاى است كه هيچ كس نمىتواند عبور كند مگر اين كه حق مردم را بدهد (كافى، ج2، ص331). فيض كاشانى در محجة يك صحنهاى را نقل مىكند مىگويد: مواظب باشيد كه روز قيامت چه حالى خواهيد داشت. شروع مىكند مىگويد: افرادى را كه در مناجات ابوحمزه امام سجاد(ع) در سحرهاى ماه رمضان مىگويد: «وَ مِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِى»(مصباحالمتهجد، ص590) خدايا روز قيامت از حق الناس چگونه نجات پيدا كنم؟ بعد ايشان بيان مىكند. مىگويد: يك كسى مىآيد مىگويد: تو من را مسخره كردى. مرا دست انداختى. يكى مىآيد مىگويد: تو من را غيبت كردى. يكى مىآيد مىگويد: همسايهى من بودى در همسايگى من را اذيت كردى. يكى مىآيد مىگويد: با من معامله كردى به من كلك زدى. يكى مىآيد مىگويد: با من معامله كردى عيب جنس را نگفتى. يكى مىآيد مىگويد: گفتم: چند است؟ دروغ گفتى. يكى مىآيد مىگويد: گرسنه بودم تو سير بودى هيچ احوال ما را نپرسيدى. يكى مىگويد: مظلوم واقع شده بودم مىتوانستى بيايى دفاع كنى دفاع نكردى. شروع مىكند قيافهي مجرم را فيض كاشانى مطرح كردن كه انسانى كه در حق الناس گرفتار شده است كيست؟ خيلى مشكل است. وقتم تمام شد. لازم است پرداخت كنيم و انواع حق الناس، خمس حق الناس است. زكات حق الناس است. خانواده حق الناس است. حق شاگرد، حق كارگر، از گناهان بزرگ اين است كه آدم بيش از طاقت كار از كسى بكشد. به هر حال همه گرفتار حق الناس هستيم. مىارزد كه يك خرده برگرديم به خود، بازگشت به خويشتن، ببينيم كجا چه كرديم؟ ! با عذرخواهى از خدا و عذر خواهى از مردم جبران مافات. كم كارى، بدكارى نكنيم، كارگر درست كار بكند، تاجر انصاف داشته باشد. واعظ كم نگذارد. محصل تجديد نشود. معلم به تدريس عشق بورزد. محصل دست استاد را ببوسد. يك نشاطى لازم است. اين كلاه بردارىها زرنگى نيست. خدايا، تو را به حق محمد و آل محمد كسانى كه مبتلا به حق الناس هستند قبل از ماه رمضان توفيق جبران عنابت بفرما و بزرگترين حق الناس شهدا هستند. دهها هزار شهيد و تكه تكه شدند و ما در اداره كه پشت ميز نشستهايم، پايههاى ميز ما روى خون شهداست. مواظب باشيم اگر يك كارى كرديم كه خلاف راه شهدا باشد. خلاف راه حضرت امام باشد، آنها از ما نمىگذرند. اگر حق الناس مهم است، حق شهدا و امام از همه مهمتر است. مهمترين حق، حق همين محرومين است. شب عيد است. چقدر ما آدم داريم براى تغيير دكور خانه و مغازهاش، براى تجملات، نواع شيرينىها مثلاً جشن دخترش را در يك جايى مىگيرد، صدها هزار تومان خرج مىكند و حال آن كه ما الآن بچه داريم، حالا خدا پدر كميتهي امداد را بيامرزد يك مقدار جبران مىكند. بچه داريم صبر مىكند از مدرسه كه مىآيد اصلاً بچه هايش را شيفتى قرار مىدهد كه او بيايد كت آن يكى را بپوشد، عصر آن يكى، چادرش را صبح تا ظهر يك خواهر، عصر تا غروب يك خواهر. داريم آدم هايى كه براى عيد جوراب ندارند به پا كنند و شما هر چه مىخواهى خرج كنى، اينها همه حق الناس است. اين آه مظلومين مىگيرد كه بچهها همه لباس نو دارند. هر بچهاى كه لباس كهنه مىپوشد و مىآيد مىبيند بچههاى همسايه لباس نو مىپوشند آه مىكشد و اين آه عامل يك سرى چيزها مىشود. نگوييد دلار چه شد؟ سكه چه شد؟ بچهى شما هفت رنگ پوشيد، بچهي همسايه ديد سوخت. اين سوخت، خيلى چيزها را آتش مىزند. حالا هر چه سياستمداران ما دور ميز گرد بنشينند و برنامه ريزى اقتصادى كنند، آه بچهاى كه لباس عيد ندارد مىسوزاند شما را. شما هفت رقم ميوه و او يك كيلو پرتقال نداشت. سوز دلش ما را آتش مىزند. مواظب باشيم مظلومين را دريابيم. محرومين را دريابيم. كارى نكنيم كه شهدا بگويند ما خون داديم براى اين كارها؟ يك كارى كنيم اگر تو تلويزيون زندگى ما را نشان دادند خيس عرق نشويم. خدايا به آن هايى كه محرومين مىرسند. بهزيستى، كميته امداد، تمام آن هايى كه، . . . صندوقهاى قرض الحسنه، وامهاى دراز مدت، وامهاى بى ربا. تمام كسانى كه با عشق و محبت به مظلومين مىرسند، حالا يا تحت كميته و تشكيلات سازمانى يا نه خانه به خانه، وقتى مىرود لباس بخرد چهار دست مىخرد دو دست هم براى بچه همسايه مىخرد. يا پول مىدهد مىگويد: تو برو بخر. خدايا كسانى كه حق الناس را اداء مىكنند. حق شهداى انقلاب را اداء مىكنند. خدايا به آبروى امام زمان كه در آستانه تولد او هستيم ايشان را از ياران مهدى قرار بده. آن هايى كه حق الناس را مىخورند و لبشان را پاك مىكنند بى خيالند، همهاش رفاه طلب، عياش، پر توقع و لوس هستند و همهاش مىگويند تقصير كى تقصيركى است به آنها هم انصاف مرحمت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1265