نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 131
موضوع: استعاذه
تاريخ پخش: 74/09/09
بسم الله الرحمن الرحيم
1- شهر را زيبا كنيم و به فكر پيشرفت باشيم
فرهنگسراهايي که براي عموم مردم درست ميشود، اصل کار، کار خوبي است، منتها هر کار خوبي ممکن است عوارض خوبي هم نداشته باشد و نقصهايي هم داشته باشد. کشتارگاه تهران، گوسفندهايي که کشته ميشود، بوي خون، بوي فضولاتشان مردم منطقه را اذيت ميکرد. يا مثلاً باغ وحشي بود در تهران خانههايي که کنار باغ وحش بودند واقعاً در عذاب بودند، اين محيط زيست در اسلام خيلي به آن عنايت شده. حتي روايت داريم امام زمان(عج) ظهور ميکند هر خانهاي که ناودانش افقي است و آب سر مردم بريزد آن ناودان را خراب ميکند. بعضي از تغييرات بايد بشود، کشور امام زمان(عج) بايد قشنگ باشد. ما دو رقم زينت داريم: زينت بيروني همين بلوار، اتوبان. گل، نظافتهايي که به آن ميرسيم، يک زينت دروني هم داريم. قرآن ميفرمايد که: (إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها) (كهف /7) اين گل و بلبل و آبشار و دره اينها زينت زمين است، اما زينت انسان (وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ) (حجرات /7) زينت انسان اراده و ايمان و علم اوست. يک جوان زيبا، جواني نيست که زنجيري طلا به گردن دارد اگر زيبايي به زنجير طلا باشد انسان 16 تا گردنبند مياندازد تا 16 بار زيبا باشد. زينت جوان اين است که تجديد نشود، جواني که 32 تا تجديدي دارد، کمبود اين را با انداختن زنجير طلا به گردن ميخواهد جبران کند. امام هفتم ميفرمايد: آدمهايي که از لحاظ لباسي خود را زينت ميکنند اين از درون کمبود دارد و ميخواهد مردم نگاهش کنند. در کاشان بعضي از جاهايش هنوز برق نبود کسي که ميخواست در تاريکي راه برود، ميخواند، ميخواست ترسش را با خواندن رفع کند. ماشينهايي که خيلي خراب است ميآيند پشت ماشينش مينويسند برچشم بد لعنت، بابا کسي تو را چشم نميکند هر مشکي که صدا ميدهد معلوم است كه آب کم در آن است. کارهايي که شده خوب است دست مسئولين درد نکند ما بايد يک قدم جلو برويم. نبايد دو روزمان مثل هم باشد. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: هر کس دو روزش مثل هم باشد باخته است. حضرت فرمود: هر شبي که ميروم بخوابم يك کلمه اضافه بايد ياد گرفته باشم و اگر شبي بخوابم و در آن روز چيزي ياد نگرفته باشم «لَمْ يُبَارَكْ» آن روز، براي من برکت ندارد. درقرآن يک آيه داريم هيچ وقت متوقف نشويد، آب راکد ميگندد. (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا) (نساء /136) شما که ايمان داريد برويد يک قدم ايمانتان را جلو ببريد. به پيغمبر(ص) ميگويد نگو من فارغ التحصيل شدم (وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً) (طه /114) تو هم بايد علمت زياد باشد. امروز به مسئولين فرهنگسرا گفتم، اينجا به چند تا موزه احتياج دارد. 1- ما موزه سنگها داشته باشيم، در يکي از کشورهاي غربي رفتم به من گفتند در آنجا به فلان جا برو. 6 نفر شديم چند ساعت روي پا ايستاديم خسته شديم، 18 هزار رقم سنگ بود و بسياري از اين سنگها در ايران هست. ما احتياج داريم اين سنگها و نمونههايش را در قفسه بگذاريم و بچهها در ايام تعطيل بيايند و با انواع سنگها آشنا بشوند اين يک سرگرمي باشد. موزه کساني که در مسابقات بين المللي قرآن و يا در علوم برنده شدند، عکسهايشان در آنجا باشد. بهترين شاعرهاي ايران با بهترين شعر، موزه داشته باشيم، يک وقت تلويزيون نشان ميداد مشهد اردهال کاشان يک مراسم قاليشويي دارد، شاه چراغ چه هست؟ امامزادههاي معتبر، ابن بابويه، بله کنار عبدالعظيم است. اصلاً خود حضرت عبدالعظيم چه کسي هست؟ حديث داريم هر کس اين امامزاده را در ري زيارت کند، ثواب زيارت کربلا دارد. آخر اين کي هست که ثواب زيارتش، زيارت کربلا دارد؟ از کشورهاي مختلف به زيارت آن ميآيند و بعضي تهرانيها سال ميآيد وبه زيارت آن نميروند. يک بيوگرافي باشد. يک موزه باشد مخصوص قاليها، جاجيمها، صنايع دستي. فرهنگسرا بايد طوري باشد يک کسي که وارد ميشود بيرون نرود جز اينکه يک قدم به علمش اضافه بشود. موسيقي علم را زياد نميکند اگر حلالش باشد خاصيتي ندارد حرامش که حرام است. مردم شمال همه امکانات تفريحي در خانههايشان هست اين جنوب كشور است که فقيرش بيشتر است، امکاناتش کم است، خلافشان بيشتر است، آمارشان بيشتر است، نيازشان بيشتر است. بعضيها هستند که در خانههايشان اشياي عتيقهاي هست که دلشان نميخواهد بفروشند، اين را ميشود يک موزهاي درست کرد حفاظت شده و افرادي يک چيزهايي دارند واقعاً يک هنر است اين را بياورند تا مردم ببينند و مالکيتش مال صاحب خودش باشد ودولت اين را برايش حفظ کند. امانت بدهد يا اجاره بدهد. يک چيزهايي هست که اگر مردم اينها را در اختيار ديگران قرار بدهند رشد امت بالا ميرود. غرور مردم ايران بالا ميرود. يک مسئلهاي که همه نياز دارند، مسئله پناهندگي است، يک چيزي هست که همه نياز دارند مثلاً يک بچهاي ميگويد مامان به مادرش پناه ميبرد، بزرگ ميشود به پرچم آمريکا پناه ميبرد، يکي از اين کشورهاي ذليل و ترسو ميگفت من پرچم آمريکا را روي کشتي خودم ميزنم در سايه پرچم آمريکا کشتيهايم را حرکت ميدهم. اصلاً به چه کسي پناه ببريم؛ معني عربي آن «اَعُوذُ» پناه ميبرم.
2- پناهندگي فطري است
1- پناهندگي فطري است. حديثهاي زيادي داريم که اين پناهندگي به سوي يک چيزي خوب راهنمايي شود. قرآن ميگويد: (وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ) (جن /6) بعضيها به جن پناهنده ميشوند، بعضيها به فال و فالگير، سيگار، مشروبات الکلي، قرص خواب، خودکشي پناهنده ميشوند. هنر اين است به چه کسي پناهنده ميشويم. در پناهندگي لفظ کافي نيست بگويد: «اَعُوذُ» با عمل بايد پناهنده بشود. وقتي بمباران ميشود همهاش نميگويد: «اَعُوذُ» ميرود در پناهگاه يعني واقعاً هستي را بند به خدا کنيم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» يعني من بي نهايت کوچکم، عاجزم. پهلوانهاي ما از ترس پشه ميروند در پشه بند. دانشمندهاي ما به يک سلول بند هستند و اين سلولها از کار بيفتد همه چيز که ياد گرفته از يادش ميروند با يک تکه گوشت حرف ميزنيم، با يک استخوان ميشنويم، به هوا بنديم، انسان گردن کلفت، عاجزترين موجودات است. نياز به پناه بردن هست. راجع به پناه بردن چند تا خطر است گاهي پناه ميبريم به يک چيزي که آن هم از ما عاجزتر است. آدم به يک مو بند باشد و آن هم خودش عاجز است. قرآن ميگويد به چه کسي پناه ميبريد. در سوره عنکبوت هست که ميگويد: بشر به هر کس متوسل بشوي، قدرت او مثل تار عنکبوت است، بعد ميگويد: (وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ) (عنكبوت /41) تار عنکبوت شل است. بعضيها به شاه پناه ميبرند. مثلاً پسر عمه من غلام ناصر الدين شاه بوده، خود شاه به نود کشور پناهنده شد اما ديد وقتي که خدا اراده كند نود کشور، نود رئيس جمهور او را نجات ندادند. به خدا پناه ببريم. شروع سه قسم است: 1- خطرات، خطرات دروني.
3- خطراتي كه انسان را تهديد ميكند
2- خطرات بيروني. خطرات طبيعي. اما خطرات دروني «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ مِنْ صَلَاةٍ لَا تُرْفَعُ» (البلدالأمين/ ص19)، «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ عَيْنٍ لَا تَدْمَعُ وَ صَلَاةٍ لَا تُقْبَل» (تهذيبالأحكام/ ج6/ ص35) پناه ميبرم از نمازي که قبول نشود. حديث داريم اگر سر نماز حواست جمع نباشد، آن قسمتي که حواست نبوده قبول نيست. اگر نميتواني حواست را جمع کني، نافله بخوان لااقل با مهر کربلا بخوان. اين هم نماز خوان ردي است. «وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا يُسْمَع» (كافي/ ج2/ ص585) دعاي بي اثر، دعايي که من هر چه ميگويم خداوند گوش نميدهد. سؤال چرا ما دعا ميکنيم. خداوند گوش نميدهد جواب: چون شما گوش نميدهي. يک آيه داريم: (أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) (بقره /40) شما به پيماني که بستهايد وفادار باشيد تا من هم وفادار باشم. افرادي که دعاهايشان مستجاب ميشود، افرادي هستند كه فرمان خداوند را اطاعت کردهاند و خداوند مستجاب ميکند اين آقا نماز نميخواند، دروغ ميگويد، فحش هم ميدهد، نگاه بد ميکند. بعد ميگويد حَلَش کن. مگر خدا کارگر تو است. خدا به تو گفت تو گوش دادي تا او هم گوش دهد؟ پناه ميبرم از دعا «وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا يُسْمَع» پناه ميبرم از اينکه زمان را از دست بدهم «أَعُوذُ بِكَ» پناه ميبرم به خدا «أَعُوذُ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ يَنْقَضِيَ عَنِّي شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَيْلَتِي هَذِهِ وَ لَكَ قِبَلِي ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِي عَلَيْهِ» (كافي/ ج4/ ص160) پناه ميبرم که فرصت را از دست بدهم و بخشيده نشوم، جوانيش را از دست داد.
4- چگونه مردن از ديدگاه امام علي
اميرالمؤمنين(ع) وضع جان کندن را در نهج البلاغه توضيح ميدهد. ميفرمايد انسان اول که ميميرد روح از پا جدا ميشود کم کم بالا ميآيد و انسان اطرافيان را ميبيند و حرفهايشان را هم ميشنود، عقلش هم کار ميکند ولي دست و پايش از کار افتاده است. آن دقيقه آخر فکر ميکند: «يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ» (نهجالبلاغه، خطبه 109) فکر ميکند عمرش را در چه فاني کرد آيا بهتر از اين نميتوانست باشد؟ «أَعُوذُ بِكَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ عَمَلٍ لَا يَنْفَع» (إقبالالأعمال/ ص487) پناه ميبرم از بيهودهکاري مثل جوانها يک زنجير ميخرند کلي اين طرف و آن طرف ميچرخانند. بعضي زن و مرد با کار بيهوده خودشان را مريض ميکنند. آقا يک شيشه آبغوره يک نفس بخورم چقدر پول به من ميدهي مثلاً اگر اين کار را بکني چه مشکلي را حل ميکني. چند ميدهي بپرم. نه تنها اين خودش را حرام کرده، جامعه را نيز حرام کرده است. پيروي از هوسها بعضي کارها کيفي دارد اما بعد از آن آتش است. اميرالمؤمنين ميفرمايد: «لَا خَيْرَ فِي لَذَّةٍ بَعْدَهَا النَّارُ» (منلايحضرهالفقيه/ ج4/ ص392) شما اگر بدانيد از يک چراغ قرمز رد بشويد اما بعد از آن دو هزار تومان جريمه است خب اين کار را نميکني. گاهي ميداني يک قاشق هم بخوري دو ماه بيچاره ميشوي نميکني. حديث داريم اگر کسي گناه بکند بگويد اين چيزي نيست خدا نميبخشد اما اگر گناه بزرگ بکند و بعدش ناراحت باشد و شرمنده باشد و عذرخواهي بکند خدا ميبخشد. اگر من اين گچ يک مثقالي را پرت کنم توي صورت شما بگوئيد چرا اين کار را کرديد؟ شما براي هميشه از من ناراحت ميشويد ولي اگر يک وزنه يک کيلوئي ندانسته به شما بخورد و بگويم آقا ببخشيد نميدانستم شما ميبخشيد و ناراحت نميشويد. مديريت بد: «اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَكَاسَةِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَكَةِ الْحَمِيَّةِ (2) وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ، وَ تَعَاطِي الْكُلْفَةِ، وَ إِيثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ، وَ اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ. (3) وَ مُبَاهَاةِ الْمُكْثِرِينَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّينَ، وَ سُوءِ الْوِلَايَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَيْدِينَا» (صحيفه سجاديه/ دعاى8) پناه ميبرم به خدا از مديريت بد، يعني نتوانم از امکانات موجود به نحو احسن استفاده کنم. مدير کيست؟ البته فرق ميکند بين مدير و رهبر. مدير به کسي ميگويند که مؤسسه را اداره ميکند امام کسي است که علاوه بر اداره مردم را يک قدم جلوتر ببرد. مدير خوب آن است که علاوه بر کارهاي بيمه و بازنشستگي و سلف سرويس و… کارهاي ديگري مثل نماز خواندن کارمندان و مسائل فرهنگي توجه داشته باشد. «اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَكَاسَةِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَكَةِ الْحَمِيَّةِ (2) وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ، وَ تَعَاطِي الْكُلْفَةِ، وَ إِيثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ، وَ اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ. (3) وَ مُبَاهَاةِ الْمُكْثِرِينَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّينَ، وَ سُوءِ الْوِلَايَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَيْدِينَا ، وَ تَرْكِ الشُّكْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا (4) أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما» (صحيفه سجاديه/ دعاى8) پناه ميبرم از اينکه ظالمي را کمک کنم. حديث داريم اگر کسي که گناهي بکند و شما يک لبخند به او زديد بخاطر لبخند شريک در گناهش هستي کسي گناه ميكند ايستادي نگاه کردي مثل يک عده قمار کردند و شما نگاه کردي تماشاچيها شريک در گناه هستند. مظلومي را ميزنند شما نگاه کردي، شريک در گناه هستي «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَدِيلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ» (تهذيبالأحكام/ ج3/ ص88) پناه ميبرم که دين دارم و لحظه مرگ بي دين ميشوم. کساني که خيلي به دنيا چسبيدهاند اينها مردنشان مشکل است مثل چسبي که به پشت دست ميزني وقتي کنده ميشود موي دست انسان را نيز ميکند. کساني که به دنيا چسبيدهاند موقع مرگ مثل مو کندن پشت دست مشکل است. چون اين پولها و خانه را يک ذره ذره جمع کرده، حالا خدا ميخواهد همه را يک دفعه بگيرد شما اگر يک پيراهن داشته باشي من پاره کنم تا آخر عمر ميگوئي اين شيخ پيراهن مرا پاره کرد و لذا آنها که با دنيا گره خوردند با بغض خدا از دنيا ميروند. پناه ميبرم از غضب، پناه ميبرم از چشم خشک. خيلي خلاف کرده، ولي ناراحت نيست. فرق مؤمن و منافق اين است که اگر ياد گناه افتادي ناراحت شدي اين علامت ايمان است و اگر ياد گناه افتادي ناراحت نشدي، اين علامت نفاق است. مثل آدم متعهد که وقتي بدهکار را ميبيند ناراحت ميشود و آدم غير متعهد بي خيال است. پناه ميبرم از نفاق، از ريا. اينها خطرات دروني است پناه ميبرم به خدا از کسي که به من خدمت ميکند و تشکر نميکنم. سه چيز بوسيدني است. کتاب، در کلاس، دست استاد. اگر ميخواهيد ببينيد علم شما مفيد است يا مضر. ببينيد احترام شما به استاد چيست؟ بعضيها هر چه باسوادتر ميشوند بي ادبتر ميشوند چون علم برايش مفيد نبوده است. چون فرهنگسراي اينجا بغل بهشت زهرا است من يک خاطره بگويم سال اول انقلاب دو سه روز که از انقلاب گذشت مرحوم مطهري ما را به تلويزيون معرفي کرد و به تلويزيون رفتيم ما با اتوبوس چون آن زمان حفاظت و ترور هم نبود. آدم بزرگ هم با ماشين بزرگ رفت و آمد ميکند با اتوبوس ميآمديم، فيلم برداري که ميشد، به قم برميگشتيم. خانه ما قم بود. يک روز سوار اتوبوس شدم، اتوبوس که از بغل بهشت زهرا خواست رد شود خواستم بگويم براي شادي روح شهدا صلوات ديدم که زشت است که من بگويم. اين مال من نيست مال جگر فروشها و کاهو فروشها و بچههايي که تيپ خاصي دارند است تو حجت الاسلامي. يکي دو تا بد و بيراه به خودم گفتم که آقاشاه فرار کرد امام آمد بخاطر شهدا بود هر چي داريم از اينهاست پا شو يک صلوات بفرست بلند شدم تا نگاهم به ماشين خورد باز نشستم يکي دو سه بار اين تکرار شد بغل دستي من گفت شيخ صندليات ميخ دارد. گفتم نه خير خودم گير دارم. گفتم خودم گير دو سه کلمه درس دارماي کاش من اين چند کلمه درس را نخوانده بودم، راحت صلوات ميفرستادم. مرگ بر علميکه جلوي صلوات مرا ميگيرد. خدا به همه گفته سواد (وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً) (اسراء /85) تمام علماء و اساتيد دانشگاه همه عملشان کم است پناه ميبرم از علم بي فايده، پناه ميبرم از غضب، پناه ميبرم از حسد، از بد مردن. يکي از مسئولين مملکت ميگفت فلان منطقه که خرماهايشان ميليونها دلار درآمد داشته از دم همه فاسد شده، هر چي ميگوئيم آقا خدا به تو خرما داده از هر 20 کيلو يک کيلو زکات بده نميدهند. چرا با خدا معامله نميکنيد امام صادق(ع) فرمود هر کجا مالت سوخت بدان که زکات نميدهيد. امام کاظم(ع) هر کجا يک درهم حق بود و خرج نکردي خدا طوري برايتان فراهم ميکند تا دو درهم ضرر بکني و در راه باطل بدهي. جزاي کسي که پول خرج تربيت بچهاش نکرد اين است که پول خرج کند ميوه بگيرد ببرد زندان ديدنش. پناه ميبرم بخدا از اينکه در پيري خرجيم بدست فرزندم بيافتد لذا قبل از آنکه آب بخواهد، پول بخواهد بالاي سرش بگذاريد. پسر راحت ميگويد بابا خرجي بده ولي پدر خيلي سخت است که از پسرش خرجي بخواهد، غرور پدريش ميشکند. انسان هر چي دارد از دعاي پدر و مادر دارد و از آنها بخواهيد شما را دعا کنند کساني که تارک الصلوه هستند نماز نميخوانند يا کاهلي ميکنند، فهميده شده که پدر و مادرشان اهل نماز نيستند. پدر و مادرها اينکه بچهات را دکتر و مهندس کني چند سال پز او را ميدهي ولي اگر اهل تقوا و نماز شد ذخيره قيامت است. کسي را عذاب ميکردند. حضرت عيسي رد شد. فرمود: صاحب اين قبر را دارند عذاب ميکنند برگشتند فرمودند عذاب از او برداشته شد. گفتند چرا آن وقت عذاب ميشد ولي حالا نه. فرمود: بچهاش در مکتب با کلمه خدا آشنا شد اگر بچه شما با خدا آشنا بشود، شما را نجات ميدهد تمام خدمات ما يکبار مصرف است. حالا فوتباليست کره زمين شديم، ده سال فوتباليستيم يک تازه نفسي ميآيد و ما کنار ميرويم. اما يوسف و حسين فهميده قهرمان تاريخ است اگر با خدا باشيم تا خدا هست ما ثابت هستيم. ما يک الگوهاي صادق داريم آنها را متروک گذاشتيم و دنبال يک الگوهاي ديگر رفتيم. در اسلام 33 آيه براي خمس و زکات داريم اين را تبليغ نميکنيم بعد را جشن عاطفهها رويم تبليغ ميکنيم. جشن عاطفهها کار خوبي بود اما کسي که الگوهاي قرآني را زمين گذاشت بايد سراغ يک خدمات جنبي برود، ما درخت خوب را اره ميکنيم، درخت آهني را جايش ميگذاريم. پناه ميبريم از اينکه الگوهاي ما از طبيعي کنار گذاشته شود وتبديل شود به الگوهاي غربي و شرقي و يک بار مصرف. اگر من به شما گفتم سلام عليکم. متشکرم، خداحافظ شما، خدا به شما جزاي خير بدهد. ديگري ميگويد مرسي. مرسي چيست؟ خداحافظ و خدا جزاي خير بدهد دعاست اين را کنار ميگذاريم و مرسي اصلاً بار معنوي ندارد من غصه ميخورم از روشن فکرهايي که اصلاً فکر نميکنند همينطور سوپردولوکس قيافه درست کرده. خدا ميداند مدلهاي غربي چيزي درونش نيست من يکبار گفتم اگر کسي ثابت کرد که خاصيت کراوات چيست؟ من با عمامه دو تا از آن را روي هم ميگذارم و کراوات ميبندم گرم ميکند يا سرد ميکند. علامت سواد است که بيسوادها هم دارند علامت سن است که جوانها هم دارند علامت تخصص است که بي تخصصها هم دارند مثلاً علامت عمامه من اين است که حديث بلدم، آن لباسش علامت خلباني، آتش نشاني، نظامي، پرستار، لباس يا بايد علامت شغل باشد يا سن باشد يا گرم و سرد کنده. بيخاصيتترين لباس کره زمين کراوات است اين را توي مجلههاي اروپا نوشتهاند. الگوهاي الهي را تبديل به الگوهاي يکبار مصرف نكنيم و اگر هم تقليد ميکنيم تقليد بدون فکر انجام ندهيم.
«والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 131