نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1314
موضوع: حقوق، حقوق خانواده(26)
تاريخ پخش: 77/11/29
بسم الله الرحمن الرحيم
«اللهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در محضر مبارك عزيزاني هستيم كه ميخواهند معلم شوند. شغل مقدس معلمي موضوع بحث ما براي امت اسلامي در آغاز بيستمين سال انقلاب بحث حقوق خانواده است ما سال هفتاد و هفت را بيشتر شبهاي جمعه را بحث حقوق گفتيم، حق معلم داشتيم، حق شاگرد داشتيم، حق خدا داشتيم حق پيغمبر، حق اهل بيت داشتيم. حقوق خانواده را ميخواهيم صحبت كنيم بحث مهمي است شما كه داماد نشديد، در آينده نزديك داماد ميشويد بدانيد چيه؟ آنها هم كه داماد شدهاند آنهايي كه عروس شدهاند، بهرحال بدرد همه ميخورد پس موضوع بحث ما خانواده است. بسم الله الرحمن الرحيم پس بحث ما موضوع حقوق خانواده.
1- اهميت تربيت خانواده و فرزندان
اگر بگوييم هسته اصلي، يا مركزي، بگوييم اول آجر و خشت زير بنا درست است بگوييم اصول دين شخصيت درست است همه اينها درست است، آقاياني كه در روانشناسي درباره تربيت ميدانند و بلد هستند و ميگويند، مسائلي را دارند اما كي بچه را بايد تربيت كرد بنياد تربيت از خانواده است. يعني 25 سال قبل از تولد بچه بايد به فكر تربيت بچه بود، چون اگر پدر و مادر بچه خوب بودند بخشي از مشكلات، آموزش و پرورش و دانشگاه و پادگانها و جامعه حل ميشود، بسياري از بچههايي كه ناهنجاري دارند. بسياري از بچههايي كه ناقص الخلقه هستند كمبود دارند خيليها به خاطر اينكه حقوقي را كه بايد بابا و مادرشان رعايت كند و مراعات كند نكرده است. پس سؤال زمان تربيت چه زماني است؟ پاسخ: 25 سال قبل از تولد بچه يعني بابا و ننهاش بايد شروع كرد. اشتباه ميكنند آنهايي كه ميگويند از 2 سالگي و 3 سالگي، ديگه اخيرا ميگويند از شيرخوارگي و يا از موقع آميزش جنسي، نه خير تربيت بايد از تولد بابا و ننه شروع شود. خيلي مسأله مهمي است و قرآن هم خيلي صحبت دارد در اين زمينه روايتي داريم معروف است كه ميگويد: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» (ارشادالقلوب/ج1/ص184) ذيل اين حديث رواياتي داريم كه مرد مسئول خانمش، زن مسئول خانواده است. خانواده بوستاني است كشاورزش خانم است مثال سنگردارش مرد است. قرآن راجع به خانواده صحبتهاي زيادي دارد با اينكه، قرآن و خانواده، قران و خانواده، جاذبهها در خانواده، فتنهها در خانواده ميخواهيم راجع به اينها صحبت كنيم، ميفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» (احزاب/59) اي پيغمبر تو اگر ميخواهي دنيا را آباد كني اول «قُلْ لِأَزْواجِكَ» به خانمت بگو «وَ بَناتِكَ» به دخترات بگو بعد ميفرمايد «وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ» اگر ميخواهي به زن مردم صحبت كني يا رسول الله اول به خانم خودت صحبت كني يعني بايد اصلاح را از خانواده شروع كرد قبل از «نِساءِ الْمُؤْمِنينَ» ميگويد «لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ» ميگويداي پيغمبر يه وقت نكند رسالتهاي اجتماعي تو را از خانوادهات غافل كند (وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا) (مريم /51) رسالت داشت و پيغمبر بود، فكر نكنيد از زنش و (وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ) (مريم /55) اين طور نباشد كه مسائل بين المللي تو را از مسائل داخلي غافل كند اميرالمؤمنين به استاندار ميگويد نگويي من استاندارم بايد كارهاي كلان بكنم، كارهاي كلان تو را از كارهاي جزئي باز ندارد. جزئي هم حساس است اصلا ما جزئي نداريم، خيلي چيزها كه ما فكر ميكنيم جزئي است خيلي هم كلي است. يك برگ زرد جزئي است اما همين مثل برگ زرد توي يك حوض كه افتاد كشتي پنجاه تا مورچه ميشود جزئي نيست. انبياء ما يا بني دارند. ابراهيم ميگويد يا بني پسر كوچولو ميگويد: يا بني… لقمان ميگويد: (يا بُنَيَّ) (يوسف /5) در قرآن چند تا «يا بُنَيَّ» است يعني آقازاده كوچولو از اين پيداست كه انبياء در عين حال اينكه كارهاي سنگين، اجتماعي و معنوي و فكري و تغيير ايدئولوژيكي داشتهاند كه جامعه را متحول كنند، مسائل اجتماعي غافل نميشدهاند چند تا «يا بُنَيَّ» در قرآن هست اگر كسي گفت آقا پدر خوب كيست؟ بهش ميگويند برو «يا بُنَيَّ»هاي قرآن را ببين پدرها به بچه هاشون چي گفتهاند پدر خوب اين است، پدر و مادر بايد يك سوزي هم داشته باشند براي تامين زندگي بچه هايشان. توي بهشت، ميپرسند چطور شد آمدي بهشت، مثل مكه كاروانها ميگويند مدينه اول، مدينه دوم با كدام پرواز آمدي كي آمدي چند سال است توي نوبتي، مكه از هم ميپرسند. مشهد همديگر را ميبينند كي آمدي؟ كي ميروي چند روز مشهدي؟ توي بهشت از هم ميپرسند چي شد آمدي؟ ميگويند ما توي خانواده مسئول بوديم (قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ) (طور /26) سوزي توي خانه داشتيم.
2- گستره عدالت محوري در خانواده
بنابراين خانواده مسأله مهمي است و در خانواده اصولي بايد مراعات بشود اصولي كه بايد مراعات شود در خانواده البته به اصل عدالت در خانواده بايد اگر اصل اول خواستيم نسلمان عادل باشد بايد توي خانواده، عدالت در هر چيزي در حرف زدن در سخن، اگر پدر و مادر با يك بچه يك ربع حرف بزند با يك بچه5 دقيقه. قرآن ميگويد (وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا) (انعام /152) حرف هم كه ميزنيد عادلانه حرف بزنيد، عدالت در چيزي خريدن، جهازيه را يك جور بدهيد، مهريه را يك جور بدهيد، لباس را يك جور بخريد. و الا اين گام اول فتنه است توي خانه. چرا براي اين چيز چند توماني خريد براي او چيز چند توماني خريد؟ عدالت در نگاه اميرالمؤمنين به قاضي ميگويد دو نفر كه ميآيند توي دادگاه، هر دو را يكجور نگاه كن نكند به يكي 7 دقيقه نگاه ميكني به يك نفر 5 دقيقه، عدالت در نگاه، عدالت در احترام، پيش پاي يه نفر پا ميشود پيش پا يه نفر پا نميشود، حاضر غايب ميكند به يك نفر كه ميرسد ميگويد كه آقاي فلان ميگويد حاضر ميگويد فلاني ميگويد حاضر، چطور كه او آقاي فلان شد ما فلاني چي شد از همين جا ميگويد كه اين معلم از اول به خاطر يك حاضر و غايب تا آخر عمر هر وقت تو را ميبيند ديگه تو را دوست ندارد ميگويد اين معلم به فلاني گفت. داشتيم در كلاسهاي نهضت سواد آموزي كه يك خانم دو سه روز نميآمده گفتند چرا نيامدي؟ گفت معلم حاضر، غايب كرد به يه نفر گفت زهرا خانم به من گفت زهرا فلاني، چطور شد اون خانم شد من نشدم. مناطق كوچك هم حساسيت بيشتر است، روده كه تنگ است هسته انار تويش گير ميكند. يك نفر از مسجد آمد بيرون. گفت من پشت سر آقا نماز نميخوانم گفتند چرا؟ گفت اقا وارد مسجد شد مردم سلامش كردند سه جور جواب داد به يكي گفت: عليك السلام. به يكي گفت سلام عليكم. به يكي گفت: سلام عليكم و رحمه الله. اين چه پيشنمازي است كه فاز جوابهايش فرق ميكنه البته اين حرف هست كه ممكن است بيخود فكر ميكند، البته يك ادمي كه كمالاتي دارد بهتر آدم تحويلش ميگيرد اين اسلامي است، سيد را بيشتر از غير سيد احترام ميگذارد. با سواد را بيشتر از بيسواد و پيرمرد را احترام دارد، سيد احترام دارد. كسي كه تقوايش بيشتر است سخاوتش بيشتر است، مسئوليتش بيشتر است، سوزش بيشتر است اينطور نيست كه مردم همه يكجور باشند بالاخره حساب سلمان از ابي ذر جداست. سابقه، سن، تخصص، او بي خود فكر ميكند نميخواهم بگويم كار آقا غلط بوده… منتهي بايد از آقا پرسيد چرا فرق گذاشتي، اگر گفت سوادش بيشتر است كمالش بيشتر است ما مخلص شما هستيم. اگر نه همه يك جورند من دلم ميخواهد اين را احترام بگذارم آن وقت اگر دلش ميخواهد اين باعث ميشود كه از مسجدش بروند بيرون. عدالت در تشويق تشويقها در كشور اگر رفت رو به يك كار اگر اين كار خوب شد خيلي تشويق ميكنند ولي همشاگردي ايشان در يك كار ديگر رشد كرده تشويقش نميكنند. در حوزهها اگر يه كسي در يك رشته كار بكند خيلي عزيز است يه كسي در يك رشته ديگر كار كرده اهميت ندارد اگر اينطور باشد. عدالت در انتقاد، دو تا خلاف ميشود براي يه خلاف همه بوقها راه ميافتد، همين خلاف را كسي ديگر ميكند زير چشمي رد ميكنند. خلاف، خلاف است. در سفر خانواده يك بچه را ميبرد سفر يك بچه را نميبرد، وقتي ميگويد نميتوانم پول ندارم. ميگويد: خيلي خوب آقازادهها قرعه ميكشيم، پسر و دختر بايد بفهمند كه پدرشان غرضي ندارد، ميگه قرعه ميكشيم هر كدام اين سفر و اگر خدا قسمت كرد. به خانمهايش ميگفت قرعه بكشيم هر كدام اسمش آمد او بيايد مسافرت و گرنه ميگويند پير را بردش، جوان را بردش، زيبا را، متوسط را، پولدار را برد آنجا غذايش چربتر است يعني بچهها بايد احساس كنند كه پدر و مادر همه را به يك چشم ميبيند. معلم سر كلاس، استاد دانشگاه سر كلاس، واعظ سر منبر، مسئولين، همه را بايد با يك چشم ديد. شما شنيديد كه علي بي يقطين وزير بود، وزير شيعه بود در دستگاه منصور دوانيقي از خلفاي بني عباس امام كاظم هم بهش گفته بود برو وزارت را قبول كن برو توي دستگاه، عامل نفوذي ما باش اونجا گاهي كه ميبيني شيعه را ميخواهند اذيت كنند ميتواني جلوشان را بگير يعني به امر امام هفتم عامل نفوذي بود، شيعه بود توي دستگاه ولي همين امام هفتم ايشان را راه نداد، آمد درب خانه گفت من وزيرم گفت باش من راهت نميدهم براي اينكه يه چوپاني آمد توي دفترت نگاه كردي ديدي چوپان است راهش ندادي بايد چوپان راضي بشود، رفت درب خانه چوپان را زد صورتش را گذاشت روي خاك، به چوپان گفت: پايت را بمال روي صورت من، چوپان را راضي كرد بعد امام راهش داد، وقتي ميگويند عدالت خيلي مشكل است بنده هم كه اينجا حرف ميزنم، به هرحال مشكل دارم خيلي مشكل است عدالت، ما داشتهايم آدمهايي كه خيلي عادل بودهاند. عدالت در وصيت: در حديث داريم كه اگر كسي بميرد و وصيت كند به يكي بيشتر از ديگري بدهد، گناه كرده است. پس بايد توي خانه باشد اصل عدالت بچهها احساس كنند پدر و مادر آنها به يك چشم ميبيند، حتي بعضي وقتها در حدشان نيست امام باقر(ع) دو تا پسر داشت يكي خوب و يكي بد، پسر بد را هم احترام ميگذاشت ميگفت براي اينكه يه وقت كينه پيدا نكند حسادت نكند، يعني گاهي به خاطر مصلحت روزگار ميبيني اينها شانشان يك جور نيست.
3- رعايت اصل امانت در خانه
يكي از اصولي كه بايد در خانه رعايت شود اصل امانت، در خانواده، كل هستي امانت است چشم شما بدست شما امانت است به ما گفتهاند چه جور از چشمت استفاده كن حديث داريم بعد از غروب مطالعه نكند، يكي از افرادي كه فوق تخصص چشم است از پزشكهاي درجه يك چشم است، ايشان ميگفت (نميدانست اين حديث را) من رفتم پهلويش، گفت: در چشم يك پردهاي است چقدر ظريف و لطيف توي اين پرده چقدر لايه دارد بعد خلاصهاش گفت كه دو رقم سلول براي بينايي هست سلولهاي مخروطي و سلولهاي استوانهاي اينها شيفت عوض ميكنند بعضي شيفت شب و شيفت روز آنها كه غروب شيفت را تحويل ميگيرند شل هستند و تنبل لذا آن وقت اگر كسي مطالعه كند به چشمش فشار ميآيد و سفارش ميكرد كه غروب مطالعه نكن. تا اين را گفت. گفتم: حديث داريم كه… من احب كريمتاه كسي كه چشمش را دوست دارد غروب مطالعه نكند تا اين را گفتم نوشت و گفت از كامپيوتر برايت در ميآورم دست امانت است خيلي حق نداري كه مثلا ميخواهم خال بكوبم شما حق نداري سوزن بزني، دست خودم است بسمه تعالي مگر آدم بگويد پيشاني خود هست ميخواهم بزنم كل هستي امانت است آب امانت است خاك امانت است بايد حساب كنيم كه اين خانم برده نيست آمده خانه، زن است، انسان است بچه نوكر ما نيست خيلي لذت برديم از يك بيان به يك جوان گفتند خداوند بچه به شما داده، گفت خداوند اين افتخار را به من داده كه مربي يكي از بندگانش باشم، شما كه سر كلاس ميرويد اينها بنده گان خدا هستند. اگر همه چيز امانت خدا ديدي پيش شما مقدس ميشود. اگر گفتند اين عبا پشم است اين قالي پشم است يه وقت ميگويند اين عباي پيغمبر است ميبوسيم وقتي مقدس شد نگاه ديگري به او ميكنيم يه نفر سيد دارد ميرود خوب يه وقت ميگويند اين علامه طباطبايي ميگويي استاد شهيد مطهري سلام عليكم برايت مقدس ميشود اگر ديدي همه هستي امانت خداست در و ديوار ميشود عزيز.
4- اصل انعطاف پذيري و حيا در خانواده
2- اصل انعطاف پذيري، توي خانه اين بايد خيلي مهم باشد چون… قرآن درباره زن و شوهر ميگويد: (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنِّ) (بقره /187) حالا لباس چه ميكند اگر هوا گرم شد نازك ميشود هوا سرد شد لباس كلفت ميشود آمد توي خانه زن عصباني است مرد كوتاه بيايد مرد عصباني است زن كوتاه بيايد ضد هم هوا گرم ميشود لباس نازك هوا سرد ميشود لباس ضخيم لباس يعني خودتان را تنظيم كنيد با حال و هواي فلاني، گاهي هم با يك ظرف زود عوض ميشود مثل راديوها هفت موج كسي تكان ميدهد اردو ميخواند و… گاهي وقتها طرف در حالتي است كه با يك محبت كد و حالش عوض ميشود همه فكرش عوضي پس انعطاف پذيري مثل لباس كه عوض ميشود، نه خير آنچه من گفتهام بايد انجام شود. مردسالاري غلط. زن سالاري غلط. دولت سالاري، مردم سالاري غلط پس چي؟ (وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ) (اعراف /8) يعني حق سالاري هرچه حق است در مشورت هم ميگويند ببين حق كدام و حرف چه كسي منطقيتر است. 3- اصل حيا: از چيزهايي كه خدا را بهم ميزند گستاخي است، حرف زشت اول شوخي و بعد هم جدي، منتقل ميشود به بچهها دهن دريده گستاخ بهم حرف ميزنند، حديث داريم پيامبر(ص) (براي احترام) بچهها را با كنيه صدا ميزد يعني ميگفت ابومحمد، ابا محمد. مثل امروز كه ميگويند جناب خدا رحمت كند مرحوم بهشتي با گروهي در يكي از كشورهاي خارجي را ميرفتند در مسير قبرستاني بود سگي هم در آن قبرستان قبر يكي از رهبران كفر هم در آنجا بود يكي گفت اين سگ ميرود سر قبر فلان فاتحه بخواند ايشان فرمود: اين قبرستان كفار است آنهم رهبر آنها و اين هم سگ ولي ما حق جسارت نداريم ادب، ادب است. قرآن ميگويد به بت پرستها فحش ندهيد (وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ) (انعام /108) تو به بت فحش ميدهي او هم به خدا فحش ميدهد. در خانواده اصل حيا، اصل مهمي است در لباس پوشيدن، ميگويد محرم هستيم بله ولي مسأله حيا مسأله مهمي است يكي از مراجع تقليد كه من شاگردش هم حساب نميشوم. مريض بود رفتم عيادتش سر برهنه خوابيده بود بلند شد و عمامهاش را سرش گذاشت گفتم خواهش ميكنم راحت باشيد گفت براي احترام شما بلند شدم حالا اجازه ميدهي برميدارم اصلا درسهايي كه خوانده بودم نزدش يادم رفته ولي اين برايم ماند كه به احترام من عمامهاش را گذارد و گفت اگر اجازه ميدهيد بعد برداشت. آموزش ميپرد عمل ميماند. اصل قناعت: من نميدانم مسأله ازدواج دارد كجا ميرود، مهريه چي ميشود گراني هست سن ازدواج بالا رفته اصلا كسي قانع نيست. بنده هم كه اين حرف را ميزنم. من هم، هم يه ديوانهاي به نام محرم به عشق امام حسين(ع) شعري را ميخواند كه ديوانه شود محرم در ماه محرم هم يكي از رفقايش گفت: در ماه صفر هم ده ماه دگر هم. يعني هميشه ديوانهاي. حالا در مسأله ازدواج آخوند و حزب اللهي، طاغوتي و ياقوتي، بازاري و كارمند و فقير و گدا اصلا همه هم، هم با هم دارند با يك شتابي ميروند، قناعتي نيست ميشود ساده هم زندگي كرد بعد هم بايد براي بعضي دامادها و عروسها كلمه پست براي آنها بالاست بكار ببريم، داماد ماشين ندارد پز ندارد، مردي آمد پيش من كه دخترم را ده ماه به خانه داماد فرستادم اجازه نميدهد به منزل ما بيايد و ميگويد جهازيهاش كم است. چقدر دامادت پست است كه حالا فرش ماشيني است يا دستباف، يخچال 9 فوت است يا 7 فوت. يعني شرف انسانيت را به فوت يخچال (اينها انسان نيستند) اينها گاوصندوق هستند ما دو نوع گاو صندوق داريم، يك گاو صندوقي كه نسوز پول در آن ميگذارند و يك گاوصندوق گوشتي آدم است ولي گاوصندوق است يعني فكرش، فكر اسكناس است اين زن و همسر است، انسان دخترش را دوست دارد لابد پولش نرسيده (اين خيلي پستي است). (يا داماد ديگري را ديديم كه وقتي جهازيه عروس را ديده گفته هان اينها را كميته امداد بهت داده، چه قدر پستي است اولاً كميته امداد نهاد عزيزي است و افراد آن بچههاي امام هستند، بنيانگذارش امام و رئيس كميته امداد اميرالمؤمنين است، مگر امام يتيم نبود مگر مدرسه فيضيه كه امام در آن درس نخوانده است. استفاده از مال وقفي در جاي خود اشكال ندارد تمام حسينيهها و مسجدهاي ما وقفي است تمام آب انبارها وقفي است اينجانب 75% از وجودم وقفي است. من كه 60، 70 درصد از بدنم آب است، آب آب انبارهاي كاشان را خوردهام و آنها وقفي است. بله وقفي است و من افتخار ميكنم، اين چه حرفي است از داماد كه ساعت اول زندگي عروس را زجر ميدهد. آدم گاهي بايد تغافل كند، ساعت را عمهات آورده، نجاري را هم كه خالهات آورده (چقدر پست است اين داماد) من مار، را بر اينها ترجيح ميدهم چون مار سالي يك دفعه بيشتر نميگزد. و شايد هم نميگزد. اگر در اينجا 5 هزار مار باشد، ببينيم 5 هزار مارگزيده داريم ولي زبان داماد ساعت اول 5 نفر را گزيد خود و مادر و پدر و… زنده باد مار، مار بغلياش را ميگزد اين از نيشابور مراغه را ميگزد. از مراغه سبزوار و از كاشان تهران، و از تهران سنندج را ميگزد صد رحمت به مار. قران ميفرمايد اينها روز قيامت رو سياه هستند: (وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ) (سبأ /53) تير را از تاريكي ميزند به هركس خورد، ماشين را گاز ميدهد توي چاله، گل ميپاشد و توجه نميكند كه چه كسي را اذيت ميكند، اصل قناعت، زندگي وقتي شيرين است كه همه اسلام با هم باشند.
5- زندگي شيرين در عمل دستورات اسلامي
احترام به فاميل خيلي مهم و حساس است، كمك باشد يا كل، افشاگري يا سر نگه داري، خيلي وقتها آدم چيزي ميفهمد برو تو كه بابات تو كه داداشت چرا ميگويي (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) (همزه /1) كسي كه نيش ميزند. اهل بيت امام حسين(ع) گفتند شام براي ما از كربلا بدتر بود كربلا شمشير زدند و شام نيش گفتند كجا سخت گذشت كربلا سر امام حسين(ع) را با شمشير بريدند فرمود شام، شام، شام آنجا نيش زدند، گاهي دو نفر دعوا كرده و بهم ميزنند وسط دعوا يكي ميگويد: دزد. مردم ميآيند آشتي بدهند طرف ميگويد چرا به من گفتي دزد من چي از تو دزديه بودم، كتك از ياد ميورد. آن كلمه ميماند، بياييد خانهها را با صفا كنيم خانههايي كه ناهنجاري دارد، دختر يا پسر فرار كند، گريه كنند عقدهاي بشوند روي اعصاب و درسشان اثر بگذارد خيلي مهم است. اسلام ديني است كه ميگويد همه چيز را رنگ معنوي بدهيد حتي ساعت دامادي، تو با عروس، مرغ و خروس نيستيد شب اول عروسي، انساني خليفه خدا هستي، روح معنوي را فتيلهاش را بالا بكش وضو بگير دو ركعت نماز، دعا كن يعني هيجان شهوت را با بعد معنوي مخلوط به عنوان يك انسان مادي و معنوي، اگر به عنوان غريزه جنسي باشد كه خيليها دارند تو انساني، وقتي زير دوش ميروي، نياز به حمام دارم خوب، بگو قربه الله بايد قصد قربت كني (براي اينكه حادثهاي شد كه شما غسل ميكني به هنگام حادثه شما دل به شهوت هنگام غسل بايد دل خدا بدهي. ياد خدا كني تا علاوه بر اينكه بدن سست را تنظيم و اعضا سمپاتيك و پاراسمپاتيك را تنظيم ميكني). دل و روحي هم كه توجه به شهوت شد حالا توجه به خدا شود كه هم تنظيم در جسم و هم روح شود خانواده مقدس و مسأله شهوت هم مقدس. آيهاي را مينويسم ولي ترجمهاش را يك جوري ميگويم كه خواص بفهمند ميفرمايد: (نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ) (بقره /223)، «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ» خانواده براي شما بستر كشت است يعني مزرعه است حالا كه خانواده مزرعه است منتهي «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ» يعني مواظب باش براي قيامت چه ذخيره ميكني يعني فقط مسأله شهوت نباشد يعني اولاد صالح ذخيره ميكني يا تقوا عبادت است اين براي اينكه فردا به گناه آلوده نشوم. اميرالمؤمنين كه مهماني دعوت داشت ميآمد غذا ميخورد به مهماني ميرفت گفتند شما كه مهماني و شام دعوت هستيد فرمود: من يك مقداري ميخورم كه براي خدا بروم مهماني نه براي شام. (شب اول ماه مكروه است بعضي كارها، جز اول ماه مبارك رمضان كه مستحب هم هست، سحر بخور كه به غذا دست درازي نكن آن كار هم براي اينه روز چشم پوشي كني) خلاصه اينكه خانواده خوراك، پوشاك، مسكن نيست خانواده يك مدرسه، دانشگاه و تربيت نسل است و از قبل هم بايد شروع شود. اما چيزها و اصولي كه زندگي را شيرين ميكند.
6- اصل آرايش و اظهار محبت
5- اصل آرايش به معناي تجملات نيست، هركه هرچي دارد، گلاب دارد عطر و يا لباس شيك دارد (خيلي از فتنهها كه هست عروس داماد ميگويد كه من آرايش كنم عروس دار شدم و داماد دارم زشت است، زشت نيست براي اينكه همسر شما در بيرون يك نفر را كه ميبيند دلش برود مقصر توئي آرايش زندگي را گرم ميكند). 6- اظهار محبت: زندگي را گرم ميكند، ميگويد خودش را لوس ميكند حديث داريم به خانمت بگو: من تو را دوست دارم دروغ هم نگوييد، چون دروغگو مشتش باز شده و لو ميرود مثالي هست كه: ناصر الدين شاه غلطي كرد ماه رمضان به روحانيون افطاري ميداد گفتند براي اين خاطر ما افطاري نميرويم. درباريان گفتند اين كه زشت است دو سه تا آخوند نما پيدا كردند و گفتند بالاخره گزارش ميدهيم كه افطاري علما هم برگزار شد دنبال يك آيت الهي ميگشتند بقالي را پيدا كردند با ريشهاي سفيد و بلند گفتند ما لباس و عمامه ميدهيم بيا افطار كن و زود برو. بقالي كه بايد صبح تا شب كار كند تا پول گير بياورد يه دفعه گفتند صد تومان هم به تو ميدهيم. او گفت ميآيم. بالاخره آيت الله مصنوعي و طلبهها هم مصنوعي جمع شده و افطار كردند تا خواستند بروند ناصرالدين شاه با اصرار دقيقه آخر آمد و آنها افطار كرده بودند خوش آمد گفت همينطور كه نشسته بود از خربزهها خورد و ديد بي مزه است از آقايان عذرخواهي كرد كه خربزه بيمزه بود آيت الله بقال گفت آقا بيا دكان خوردم. كل افطاري رفت روي هوا، بله براي يكي دو ساعت ميشود كاشاني، تهراني حرف بزند و تهراني يزدي و يزدي اصفهاني حرف بزند هميشه نميشود). با صداقت، راست حرف بزنيم به همديگر اطمينان كنيم، سوءظن را برطرف كنيم وقتي يه نفر حرف ميزند اصل اين است كه راست ميگويد، بلكه اگر دروغ ميگويد اطمينان كن دو مرتبه كه دروغ بگويد بعد خوب ميشود. خداوند رحمت كند مرحوم شهيد بهشتي را ميفرمود ما كارها را بايد بچه حزب اللهي بسپاريم ميگويند ناشي هستند، ميگفت: ماجرم بي تخصصيشان را ميدهيم بعد از چند سال متخصص ميشوند، اما اگر متخصص دين نداشته باشد چهل سال از مملكت ميدزدد اما اگر دين داشت تيزهوش باشد 2 سال ساده باشد 5 سال كودن باشد 7 سال بالاخره ناشي تا 7 سال خسارت است ولي بي دين تا پيرهم كه بشود خيانت ميكند ولي بي دين مملكت را ميفروشد (بگذار دروغ بگويد چقدر ضرر دروغ است ولي يك كمالي در او زنده ميشود).
7- پرورش استعدادها و در خانواده
يكي از وظائف خانواده پرورش استعداد است، چهار بار خريد ميكند كلاه سرش ميرود بلد ميشود اما تو بلد نيستي و تو بلد نيستي و… برويد كنار پس تا آخر عمر هم بلد نميشود تا انسان چهار تا قورته نخورد شنا بلد نميشود. حضرت امير(ع) ميفرمايد: از هرچه ترسيدي بپر درون آن خوب ميشود، آنجا كه ما ميترسيم ترس و وحشتش از خودش بيشتر است. بعد ميبينيم ترسي هم نداشت. ما نبوغ داريم استعداد داريم، خانواده است كه بايد با محبت، با صفا، با امكانات با اطمينان كردن اين استعدادهاي خانه را شكوفا كند. آنقدر استعداد داريم شايد او طبع شعر دارد يا طراح است، با او مشورت كن شايد به ذهن او چيزي بيايد كه به ذهن پدر و مادر نيايد، رشد استعدادها از وظائف خانواده است بحث ادامه دارد باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1314