نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 133
موضوع بحث: استعاذه -2
تاريخ پخش 16/9/68
بسم الله الرحمن الرحيم
چون در دههى فاطميه هستيم سورهى كوثر را كه همهى ما حفظ هستيم بخوانيم و ثواب آن را هديه كنيم به روح حضرت فاطمه(س).
1- مقصود از كوثر حضرت فاطمه(س) است
تلاوت سوره ى كوثر (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) (كوثر /1) يعنى ما به تو(رسول خدا) كوثر يعنى خير فراوان داديم و گرچه كوثر را ياران، دين اسلام، قرآن، وحى وپيروزى در جنگها گفتهاند اما به دليل جمله آخر معلوم مىشود كوثر، حضرت فاطمه است چون پيامبر پسر نداشت و دشمنان مىگفتند كسى كه پسر ندارد چراغش خاموش مىشود و ابتر و ناقص است يعنى كارش دنباله ندارد. اما خداوند مىفرمايد: (إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ) (كوثر /3) يعنى دشمن تو ابتر است اگرچه 10 پسر داشته باشد من پسران او خودش را نابود مىكنم و اسم و رسم او را از بين مىبرم و تو را با همين يك دختر صدايت را در دنيا منتشر خواهم كرد تا معلوم شود چه كسى ابتر است. اكثر مراجع تقليد در تمامى زمانها سيد بودهاند و مرجع تقليد شيخ بسيار كمياب بوده است. وانقلابىها و رهبرها هم معمولا سيد بودند. اگر يك روز سيدهاى ايران تصميم بگيرند كلاه و يا شال سبز بگذارند معلوم ميشود چقدر سيد وجود دارد. البته كسانى كه مادرشان هم سيد هستند، ولى افسوس كه كسانى كه سيد هستند اظهار نمىكنند ولى كروات را حتى زمان عروسى ميزنند تا بگويند كه بوى اروپا از ما مىآيد. تازه اگر اروپا هم خوب باشد مگر اروپا يا آمريكا براى ما چه كردهاست. خدا رحمت كند آيت الله ملاعلى كنى كه به ناصرالدين شاه گفت: شنيدهام با خانم خود مىخواهى بروى اروپا و همسرت بىحجاب باشد. به تو بگويم اگر بخواهى اينطورى بروى و برگردى نه تو را راه خواهم داد ونه همسرت را و آن نخست وزيرى كه اين برنامه را ترتيب داده، همين الآن بايد استعفا بدهد. ناصرالدين شاه از ترس نخست وزيرش را مستعفى كرد وهمسرش را در گيلان گذاشت و تنها رفت. واينكه ما مىخواهيم ولايت فقيه راتقويت كنيم بدين خاطر است كه اگر كسى خواست مثل ناصرالدين شاه چنين كند ولايت فقيه چنين قدرتى داشته باشد.
2- پناه بردن به خدا در خطرات
بحث هفته ى گذشته ناتمام ماند و بسيارى به من گفتند بحث خوبى است. نامى و يادى از خطرات! انسان خطراتى دارد مثل اينكه سيم برق شما را مىگيرد و خواهد كشت و كارى به علم و جهل ما ندارد و بحث ما هم خطراتى بود و پناه به خدا از خطرات. چند خطر را هفتهى گذشته گفتيم وبقيه رااين هفته خواهيم گفت فهرست خطراتى كه هفته ى گذشته كفتيم بدين قرار بود: يك سرى خطرات پيداست. بچه مىافتد، دستش مىشكند، درد دندان يا فلج شدن وتصادف و مارو عقرب و. . . اما خطراتى كه معلوم نيست و ما خواب هستيم مثل نمازى كه قبول نشود. روز قيامت بگويند همهى نمازهايت غلط و بى توجه بود. دعايى كه مستجاب نشود چون خطر است انسان دعا كند و پذيرفته نشود مثل اينكه مغازهاى چيزى داشته باشد ولى به شما ندهد. از دست دادن زمانهاى مقدس مثل جوانى، عرفه، شب قدر، استعداد و همين جمهورى اسلامى و. . . مديريت بد، انحراف جنسى، انحراف عقيده، عمل، اخلاق. بى دين مردن، كمك به ستمگر، قهر خدا و. . . كه در هفتهى گذشته گفتيم. و اما به قول سياسيون دور دوم مذاكرات
3- پناه بر خدا از شر نفس
پناه مىبريم به خدا از اينكه انسان قانع نباشد. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَقْنَعُ»(مصباحالمتهجد، ص103) پناه مىبرم به خدا از اينكه انسان قانع وراضى نباشد. به اينكه فرش ماشينى داريم چون فرش دستى نداريم راضى و قانع نيستيم و به دادهها شكر نمىكنيم. ما همين چيزى را كه گرفتهايم را هم پس نداديم چون اگر يك بازارى به شما جنس بدهد تا پولش را ندادهايد به شما چيزى نخواهد داد. ما هم هنوز شكر اين را كه داريم به جا نياوردهايم باز بيشتر مىخواهيم. مىگويد طول عمر به ما بده. خوب اول بگويد اين مدت كه عمر كرده است چه كرده است چون هيچ استفادهى درستى نكرده است. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِي»(كافى، ج2، ص561) پناه مىبرم به خدا از شر هوى وهوس خودم. هوى و هوس انسان را به آتش مىكشاند. انتقام مىگيريم، عقدهاى هستيم. گاهى سى براى اينكه به همسرى برسد يا انتقام بگيرد، آشى براى ديگرى مىپزد يا نقشهاى براى او مىكشد. پناه خدا از اينكه انسان دنبال نفس خود باشد. حضرت يوسف مىفرمايد (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء) (يوسف /53) خدايا خودت ما را حفظ كن و گرنه ما نمىتوانيم. نفس هم كارى ندارد كه انسان دارد يا ندارد. لباس كارگرى مىپوشد يا روى خاك مىنشيند تا بگويد من خاكى هستم ولى مىخواهد بگويد ما قابل نيستيم تا بگويند شما قابل هستيد. گاهى انسان حتى سر خودش هم كلاه مىگذارد(ولى من مىترسم حاشيه بروم و طول بكشد)
4- پناه بر خدا از چشم بياشك و قلبي كه خاشع نيست
«أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ عَيْنٍ لَا تَدْمَع»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص335) پناه مىبرم از نداشتن اشك. پس گريه نكردن از خطرات است. كسى نمىگويد من 8 ماه است بخاطر گناهان خود گريه نكردهام در صورتى كه اگر حلقهى طلااش گم مىشد گريه مىكرد. و يا به خاطر قيامت و اعمال، قلب گريه نكند. پناه مىبرم به قلبى كه خاشع نيست «أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص335) مثلا زمستان است و اتاق شما گرم است، خوب 3دقيقه براى كسانى كه اتاقشان سرد است غصه بخوريد ولى اصلا دل برخى براى محرومان غصه نمىخورند. حداقل اگر حتى نمىتوانيد زير باران كسى را سوار كنيد، غصه بخوريد. سابق اگر زنى بچه به بقل وارد مىشدند خيلى بلند مىشدند تا او بنشيند ولى دل ديگر مثل سنگ شده است وپيرمرد و پيرزن و. . . وارد مىشوند وجوانها نشستهاند، انگار سنگ هستند و دلها سنگ شده است. پس اگردل نلرزد مريض شدهايم. دل ما براى بالا و پايين شدن ارز مىتپد يا به فكر گل زدن و آبشارزدن و مشت بازى هستيم. چرا لباس هايى را كه نمىپوشيم و برايمان تنگ شده است به كسانى كه احتياج دارند نمىدهيم.
5- پناه بر خدا از وسوسههاي شيطان
پناه به خدا مىبرم از اينكه به وسوسه هاو خيالات شيطانى گوش دهم. «اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ كَيْدِهِ وَ مَكَايِدِهِ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِيِّهِ وَ مَوَاعِيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَايِدِهِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 17) امام سجاد در دعاى 17 صحيفه سجاديه مىفرمايد كه به خداپناه مىبرم ازاينكه به دنبال خيالها بروم. مثل اينكه فلان چيز رامى خرم، آزاد مىفروشم، تعاونى مىخرم، دخترم ازدواج مىكندو. . . وبدون اينكه بدانم وظيفهام چيست به خيالپردازى مشغولم البته بايد برنامه داشته باشيم ولى «وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِيِّهِ» يعنى تكيه به اين برنامه ريزىها نكن. يعنى توى اين برنامه ريزى هاغرق نشود چون همه ى اينها ممكن است به هم بريزد. ما كه چيزى نيستيم همه ى سياستمداران دنيا براى فوت امام برنامه ريزى كردند كه ايران وابسته به امام است. امام وقتى از دنيا برود ايران از هم مىپاشد و جمهورى اسلامى از بين خواهد رفت ولى رهبر بعد ازامام انتخاب شد و اتفاقى هم نيفتاد و يك دل آرام بود. يا كشورهاى كمونيستى چه برنامه ريزى هايى مىكردند كه كدام كشور اول از همه سوسياليستى مىشود و. . . پس مىبينيم پيش بينىهاى تمام سياستمداران و متفكران ماركسيست و حتى تمام امت حزب الله كه گمان مىكردند اگر امام نباشد همه چيزى از بين مىرود، اشتباه از آب در مىآيد پس بهتر نيست كه پيش بينى نكنيم و (تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّه) (هود /56) خواستگار آمد همين كه پسر خوب و مسلمانى بود و اهل نماز وجبهه بود، همين مقدار بس است و نه نگوييد و خيلى پيش بينى نكنيد.
6- پناه بر خدا از تكبر و غفلت و نفاق و سمعه و ريا
پناه به خدا مىبرم از تكبر. تكبر خطرى است كه على(ع)درنهج البلاغه ازآن به خدا پناه مىبرد. تكبر اين است كه اگر زيردستى به تو حرفى بزند تو ناراحت شوى اگر چه مىدانى حرف او حق است. چه در بهدارى باشد چه در ارتش و چه در حوزه و بين طلاب. و سابقه و درجه ى علمى و درجه ى نظامى موجب حقانيت و برترى نيست. (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ) (حجرات /13) مهم است و «عِنْد النَّاسِ» مهم نيست. مىگويند فلانى در جامعه خيلى بالارفت. خوب درد هم بالا مىرود مگر هركسى در انتخاب رأى آورد نشان دهنده ى اين است كه نزد خدا محبوبيت كسب كرده است. قرآن مىفرمايد: (دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ) (انفال /4) درجات در نزد خدا مهم است نه نزد مردم يا درارتش و. . . يا «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ». خلاصه پناه به خدا مىبرم از اين كه وقتى كسى با من حرف مىزند بگويم اين خودش را با من مقايسه مىكند. پناه به خدا مىبرم از غفلت، نفاق، سمعه و ريا. فرق بين سمعه و ريا: ريا اين است كه مردم ببينند اما سمعه اين است كه مردم نمىبينند ولى من به مردم مىگويم فهميدى من نماز شب خواندم يا مىدانى چند سال زندان بودم. ريا مىگويم ببينيد، سمعه مىگويم بشنويد. اجرها از بين نرود. كمالات خودتان را نگوييد. البته اگر متهم شديد بگوييد. اگر گفتند خمس يا ماليات نمىدهيد سند نشانبدهيد و بگوييد ولى مادام كه تهمت نزدهاند سعى كنيد كمالات خود را نگوييد. رسول خدا مىفرمايد پناه مىبرم كه كمالات خودم را به كسى بگوييم اما ما خوبى هايمان را مىگوييم.
7- پناه بر خدا از لغزش زبان و فقر و اصرار بر گناه
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ عَثْرَةِ اللِّسَانِ»(تهذيبالأحكام، ج3، ص93) پناه به خدا مىبرم من از اينكه زبانمان كج برود يعنى لغزش زبان. گاهى انسان شوخى، شوخى كسى را خراب مىكند و شوخى يا جدى فرقى نمىكند و بالاخره كسى را خراب كرده است. مثل اينكه باميخ طلايى چشم كسى را كور كنى. طلا و غير طلا طرف را كور كردهاى! پناه به خداوند «أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) ازاينكه كسى اگر خوار باشد ما هم او را خوار كنيم. زمين خورده است ما هم او را دست بيندازيم. مثل اينكه چاق است يا روى برف زمين خورده است ما هم به او مىخنديم. امام سجاد (ع) مىفرمايد: «وَ مِنَ الْفَقْرِ إِلَى الْأَكْفَاءِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) پناه به خدا از اينكه نياز پيدا كنم به هم رديفهاى خودم. و پناه به خدا مىبرم از «وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) يعنى پشت سر هم گناه كنم. كه گناه صغيره هم اگر پشت سر هم تكرار بشود، كبيره مىشود.
8- پناه بر خدا از فخر فروشي و ترجيح دادن باطل
پناه به خدا از مباهات يعنى فخر فروشى كنم و توى سر ديگران بزنم و خيلى خطرناك است و گاهى بخاطر كمال خود توى سر ديگران بزنم. مثالى از خودم بگويم كسى مىگفت: آقاى قرائتى ما برنامههاى شما را استفاده مىكنيم. ما 13 درجه خوشحال شديم بعد گفت فلانى كه مىخواهد حرف بزند حال او را نداريم و تلويزيون را خاموش مىكنيم من ديدم 13 درجه دارد 14 درجه مىشود و اين 1 درجه حرامزادگى است چون اين كه خدا به من داده است الحمدلله ولى اين كه مىخواهم ديگرى مثل من نشود شيطنت است. هر كس از بدى ديگران يا سوختن غذاى همسايه لذت ببرد، حرامزادگى است. يا مىگويد مىبينى من تابحال تصادف نكردهام ولى برادرم هفتهاى نيست كه تصادف نكند. ولى چه دليلى دارد كه بگويم. پناه به خدا مىبرم «وَ إِيثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) يعنى باطل را بر حق ترجيح بدهم. اين حديث را گفتهام ولى چون فردا روز انتخابات برخى شهرها به خصوص تهران است باز مىگويم. تبليغ خوب است ولى الآن رقابت شده است. گاهى قدرى تبليغ در يك خيابان مىكنند كه سال هابه خاطر تولد امام زمان در نيمه ى شعبان تجليل نشده است. تبليغ بايد به مقدار معرفى باشد و يك عكس كافى است و حلال ولى از 30 عكس 29 تاى مابقى حرام است و اسراف مىباشد. تازه امام از دنيا رفته است. از قول حاج احمد آقا نقل شده است كه امام وقتى آب مىخورد نصف بقيه ى ليوان را كاغذ روى آن مىگذاشت و بقيه را عصرى مىخورد. آن وقت ما 20 تا 20 تا عكس مىچسبانيم مگر مجلس رفتن چقدر ثواب دارد و پناه مىبرم به خدا از اينكه در راه حق گرفتار باطل بشوم و با الاغ دزدى بروم مكه. 4 سال مجلس رفتن با يك دروغ ارزش ندارد چه برسد به اين كه آدم براى ديگران دروغ بگويد.
9- پناه بر خدا از ناسپاسي و ناآگاهانه حرف زدن و عجب و اسراف
پناه به خدا «وَ تَرْكِ الشُّكْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا»(صحيفه سجاديه، دعاى8) يعنى اينكه از مردم كه خوب هستند تشكر نكنم و قدر آنها را ندانم. هركس خدمت كرد تشكر كن حتى اگر بچه ى شما باشد و نگو خودم او را بزرگ كردهام. خدا از بندگانش تشكر مىكند و شكور است. (قرآن مىفرمايد) آن وقت شما از همسر يا فرزندت تشكر نمىكنى. پناه به خدااز اينكه «أَوْ نَقُولَ فِي الْعِلْمِ بِغَيْرِ عِلْمٍ»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) يعنى ناآگاهانه حرف بزنم مرض را تشخيص ندادهام ولى نسخه بنويسم يا هرچه شنيدهام بدون تحقيق نقل كنم. پناه به خدا مىبرم «وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) پناه به خدا مىبرم از عجب. فرق ميان عجب وتكبر: عجب اين است كه انسان خودش را از درون خوب بداند ولى تكبر آن است كه آن خوبى كه در درون خيال مىكند به ديگران هم مىفروشد. پس خود برتر بينى در خود عجب است و اظهار آن تكبر است. پناه به خدا مىبرم «وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) از اينكه ول خرجى كنيم «وَ مِنْ فِقْدَانِ الْكَفَافِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) اين كفاف خيلى مهم است. داريم حضرت ردمى شد از كسى چيزى خواست و به او ندادند دعا كرد خدا خيلى به تو بدهد و ديگرى داد ايشان فرمود خدا به اندازه ى كفاف به تو بدهد. از ايشان علت را جويا شدند و ايشان فرمودند خيلى بلا بود. اين خطرات اخلاقى خودمان بود و حال مىخواهيم برويم سراغ خطرات ديگران. خطرات ديگران را فهرست وار بگويم:
10- پناه بر خدا از شر سلطان فاسد
1- ستم شاه، شر شاه «وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ سُلْطَانٍ عَنِيدٍ»(صحيفه سجاديه، دعاى23) امام سجاد(ع) مىفرمايد خدايا پناه مىبرم از شر سلطان ما كه در جمهورى اسلامى هستيم نمىدانيم در كشورهايى كه شاهنشاهى هستند چطور است. امروز نامهاى به دستم رسيد كه آل سعود دايرهاى دارد بين آخوندهاى دربارى به نام رابطه العالم الاسلامى در بلژيك جلسهاى درست كرده كه بيايد با همه ى مذاهب رفيق شويم. رئيس يهوديان و مسيحيان و بودائيان وخطر اين است كه رئيس بهايىها را هم به عنوان يك مذهب دعوت كرده است و مردم حجاز اين جنايت را از شاهنشاه خود مىبيند ولى چون او مىگويد بهايىها هم يك مذهب هستند اگرچه يك فرقه ى سياسى بوده و دين نبوده است و غير از مسيحيت و يهوديت هستند. و بهايىها زاييده و تربيت شده ى انگليسىها هستند. در زمان ما تاريخ رسول الله را برداشته و تاريخ شاهنشاهى گذاشته ولى چون شاه بود جرأت نبود.
11- سخني درباره ى حجاب
امروز روزنامه ى 52 سال پيش را ديدم كه فرماندار كاشان به تهران مىنويسد كه ما دعوت خصوصى و عمومى و هشدار و تهديد انجام داديم كه مردم كاشان با همسران خود بى حجاب بيايند ولى جز20-30 نفر كسى نيامد چكار كنيم و زنان كاشان به خاطر حفظ حجاب در خانه ماندند و بيرون نيامدند. چطور رضا شاه با اينكه كشته نداده بود براى بى حجابى قدرت به خرج داد ولى ما با اين همه شهيد اگر براى باحجابى كارى بكنيم قلدرى است. بى حجابى و بد حجابى مسأله شخصى نيست مثل خوردن و. . . بلكه مسأله اجتماعى است و تركش آن به ديگران برخورد مىكند. رئيسآموزش و پرورش مىگفت: هر آمبولانسى كه زن زائو را مىبرد بيمارستان من جيغ مىزنم. پرسيديم چرا؟ گفت چون 6 سال ديگرمدرسه مىخواهد و من ندارم. و الآن هم بگويم هر كسى در خوردن آزاد است بهدارى معترض خواهد شد. مگر مىشود كسى چراغ قرمز يا حجاب را قبول نداشته باشد او را آزاد بگذاريم قانون است. من چند شب جمعه چند دقيقه در مورد بى حجابى صحبت خواهم كرد كه اگر بعدها اقدام اجرايى توسط دولت انجام شد نگوييداينها قبل از تبليغات صحيح، قلدرى كردهاند. شما يا مسلمان هستى يا خير. اگر مسلمانى حجاب جزء ضروريات دين است اگر هم مسلمان نيستى 98 درصد مردم به جمهورى اسلامى رأى دادند و در هر كشورى هم بايد تبعيت اكثريت رابكنى. يا اسلام يا انسانيت در هر دو حالت هم نتيجه حجاب است. و وقتى 98 درصد رأى دادند شما 2 درصد هم كوتاه بياييد. اگر هم عقيده به جبهه ندارى حضرت على(ع) در نهج البلاغه مىفرمايد: يا مسلمان هستند و برادر تو يا انسان هستند. بر فرض اينكه جنگ با عراق را هم قبول نداشته باشى، بسيجى وقتى رفت و پرپر شد بالاخره انسان بوده است و شهيد شده است، شما هم روسرىات را مقدارى جلوتر بياور. يا بخاطر خدا يا بخاطر اكثريت. و گرنه اگر خشونتى صورت گرفت ناراحت نشويد چطور رضاشاه براى سياست اروپايى قدرت به خرج داد ولى ما براى سياست وحى قدرت به خرج ندهيم. رضا شاه بدون خوردن يك سيلى اين همه به زنان ما ظلم كرد ولى جمهورى اسلامى بادادن اين همه شهيد و جانباز نتواند به خانم بگويد چادر خودت را پيش بكش. ماقاضى داريم حكم اسلامى صادر ميكند ولى حاضر نيست اصلاح صورتش اسلامى باشد. 10 سال ازانقلاب ميگذرد حال ما به آيت الله اردبيلى ياآيت الله يزدى چيزى نگفتيم و ما كار هم نداريم. اما درعين حال تحمل اين وضعيت در حالى كه قاضى جانشين رسول خداست مشكل است و اين قاضى حاضرنيست ظاهرش را عوض كند. و ما نگران هستيم كه خانوادههاى شهدا درخيابان بريزند و بگويند بچههاى ما پس چه شد؟ ! من امروز در وصيت امام فتوايى ديدم كه نوشته بود جوانهاى حزب اللهى چنانچه فساد ديدند به مسئولين خبر دهند و اگر مسئولين حركتى نكردند خودشان اقدام كنند. قاضى جاى رسول الله نشسته ولى مىگويد همسرم گفته اين طورى دوست دارم. كسى كه قرار است پيش نماز بشود حسابش با ديگران فرق مىكند و روى قاضى و حجاب، ما حساس هستيم. خلاصه پناه به خدا مىبرم از شر شاه، سرزنش دشمن. اگر كسى در اداره كم كارى كند و رشوه بگيرد مادر بسيجى مىگويد بياييد اين هم وضعيت ما. آن وقت نيشى كه يك مادر بسيجى شهيد داده بخورد چقدر براى اسلام بد است «وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 8) يك سوم حرف هايمان باقى ماند. وقت بينندگان را گرفتم. بحث ما دو هفته بوده است خطرات بود. فردا هم در انتخابات ميان دورهاى در هر شهرى كه هست شركت كنيد با نام خدا شركت كنيد و بدانيد اميرالمؤمنين فرمود: كسى كه نمرهى 16 را بشناسد ولى روى خط بازى سياسى به نمره ى 15 رأى بدهد به خدا و رسول و مؤمنين خيانت كرده است پس مواظب اين خط بازىها باشيد. هر كس خودش يا ديگرى را جلو بيندازد در حالى كه ازاو بهتر است ولى چون بچه محل او نيست و روى حب و بغضهاى الهى يكى را جلو و ديگرى راعقب بيندازد اين خيانت به خون شهيدان است. خدا بخواهد مملكت را حفظ كند اين هم مجلس نرود خدامملكت راحفظ مىكند و او قرار نيست مملكت را حفظ كند. و چه كسى رأى بياورد يا نياورد الحمدالله رب العالمين مسألهى شكست خوردن مطرح نيست. چيزى نيست.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 133