نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1347
1- لزوم رسيدن به شناخت كامل در ازدواج 2- استقلال فرزندان همراه با ولايت والدين 3- توجه ويژه اسلام به حقوق زن 4- رعايت حال داماد در ميزان مهريه 5- شرايط كار و فعاليت زن 6- مرد، مسؤول تأمين هزينههاي همسر و فرزندان 7- مردان و زنان غيرهمفكر 8- حفظ حقوق كودكان و يتيمان
موضوع: حقوق متقابل همسران در خانواده(3)
تاريخ پخش: 10/06/90
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
امسال رمضان نود را چند جلسهاي راجع به حقوق صحبت كرديم. چون عرض كردم دو هزار و هفتصد، هشتصد پيام حقوقي و نكات حقوقي در قرآن كشف شده، يعني بوده كه ما كشف كرديم. بوده ولي ما از آن غافل بوديم. حالا هنوز روايات و نهجالبلاغه را هم نديديم. شايد دهها هزار نكته حقوقي باشد ولي قوهي ما صرف جاي ديگر ميشود و فكر ميكنيم حقوق مركزش، حقوق بشر و حقوق بينالملل و اينها همه در قرآن است. حالا آنچه كه دم دست و همهي خانهها به آن مبتلا هستند، مسألهي حقوق خانواده است.
در حقوق خانواده چند جلسهاي صحبت كرديم، نميدانم اين جلسهي چهارم، پنجم است. در حقوق خانواده… پس موضوع بحثمان حقوق خانواده است. در ازدواج شناخت لازم است. شناخت كامل در ازدواج.
1- لزوم رسيدن به شناخت كامل در ازدواج
قرآن راجع به اين شناخت كامل ميگويد كه وقتي حضرت شعيب با موسي مصاحبه كرد، «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَص» (قصص/25) ماجراي حركتش را، انقلابي بودنش را، شوراي نظامي فرعون كه يك جواني پيدا شده بايد بگيريم، بكشيم، اين در مقابل خدايي فرعون قد علم كرده، ميخواهد بني اسراييل را آزاد كند. هوايي در سر دارد. مردم را از عبادت فرعون، اطاعت فرعون، به جاي ديگر دعوت ميكند، بگيريد ببنديد، عامل نفوذي… موسي هم يك عامل نفوذي در دربار داشت، به او خبر داد كه دستگيري تو توطئه است، ميخواهند اعدام صحرايي، تو را بگيرند ميكشند. فرار كن! موسي هم از منطقهي فرعونيها به منطقهي… حالا شايد طول بكشد. خلاصه ميگويد وارد بر شعيب شد. كه ظاهراً شعيب پيغمبر هم ميگويد: «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَص» يك گزينشي كرد، خوب به ماجرا آشنا شد.
وقتي آشنا شد گفت: «إِنىِّ أُرِيد» (قصص/27) من ميخواهم يك دخترم را به تو بدهم. «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَص» اينطور نبود كه همينطور از هيكلش خوشم آمد. شماره تلفن را به من داد، من هم ديگر كمكم سمت او رفتم، كيلويي كه نيست. ازدواج كه كيلويي نيست. متري نيست. سايزي نيست كه مثلاً سايزش به من بخورد. مگر زيرپيراهني ميخري؟ ما ديديم همشاگردي هستيم، ديديم بچهي يك محله هستيم، ما ديديم لهجهي ما به هم ميخورد.
شناخت كامل. از كدام آيه درميآيد؟ «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَص» يعني وقتي شعيب كاملاً از ماجرا آشنا شد و موسي را شناخت، حالا گفت: «إِنىِّ أُرِيد» پيشنهاد داد كه داماد من باش.
2- استقلال فرزندان همراه با ولايت والدين
مسألهي دوم در ازدواج دختر و پسر ميتوانند تصميم بگيرند. در قرآن دو تا كلمه هست. يكي ميگويد: «بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاح» (بقره/237) يعني ولايتي هست. دختر سر خود نميتواند پسر را انتخاب كند. «بِيَدِهِ» مگر اينكه پدر خل باشد و دختر رشيد. مگر اينكه مصلحت دختر را پدر نداند. گاهي پدرها نميفهمند، مادرها نميفهمند. نه من قول دادم كه تو براي پسر خواهرم، حالا هم براي پسر خواهرم. خوب تو حق نداشتي كه در بچگي بگويي اين براي اين، اين براي اين. همينطور كدخدا منشي داشتند آش رشته ميخوردند، يك چيزي هم گفتند. آيا اين دختر، دختر رشيده است. مصلحت خودش را بهتر از پدر و مادر ميفهمد. اينها مهم است. ما در ازدواج ولايت داريم كه مثلاً ميگويد: «بِإِذْنِ أَهْلِهِن» (نساء/25) «بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاح» اينها پيداست كه ازدواج مستقل مستقل هم نيست. اما معناي مستقل اين نيست كه پدر يا جد ولايت كامل داشته باشد، در هر صورتي. پدر و مادر روي تعصب ميگويد: نه اين ترك است، ما با تركها وصلت نميكنيم. اين را ميگويد كاشاني است. اين را ميگويد لر است. اين را ميگويد: عرب است. عجم است. اين نميدانم جنوبي است. اين شرقي است. اين نميدانم رشتي است. اين اصفهاني است. اين قمي است. اين حرفها نيست. گاهي وقتها پدر و مادر بدون منطق لجبازي ميكنند. عقل دختر از پدر و مادر بالاتر است. در صورتي كه دختر رشيد باشد يا پدر و مادر مصلحت را متوجه نشود آن يك حساب ديگري دارد. اما وقتي پدر و مادرها مثل همه پدر و مادرها، پدر و مادر بيشترين كسي است كه دلش به حال بچهاش ميسوزد. گول خوردن دختر و پسر احتمالش بيشتر است از گول خوردن پدر و مادر. به هر حال در شرايط عادي بايد اجازه بگيرند. شرايط استثنايي هم هست كه ميتواند اجازه نگيرد. آنها را به مرجع تقليد مراجعه كنيم.
زن بيوه آقا بالا سر ندارد. قرآن ميفرمايد كه: «فَعَلْنَ في أَنْفُسِهِنَّ» (بقره/234) زن بيوه هر تصميمي براي ازدواجش ميخواهد بگيرد ميتواند، چون ديگر آقا بالاسر ندارد. منتهي شرطش اين است كه «بِالْمَعْرُوف» يعني كار عقلي باشد. زن بيوه هم حق ندارد همينطور زود تصميم بگيرد بايد تصميمش معروف باشد. معروف يعني عقلايي، يعني عرفي، يعني عرف جامعه متدين آن را بپسندد. اگر زن بيوه خواست ازدواج كند ديگر لازم نيست پدرش اجازه بدهد، مادرش اجازه بدهد. اگر كار معروف است، پدر ومادر يا جد ولايت ندارد. اينها را همينطور رد ميشوم. تعدد همسر هم كه قرآن ميگويد: هركس نگران است كه عادل نباشد، حق ندارد بيش از يك زن بگيرد. خوب سراغ مهريه برويم.
دربارهي مهريه ده، پانزده تا حرف زديم.
3- توجه ويژه اسلام به حقوق زن
1- مهريه واجب است؟ بله. به چه دليل؟ ميگويد: «فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَريضَة» (بقره/237) فرض يعني چه؟ واجب است. «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِم» (كافي/ج1/ص30) فريضه يعني واجب است. ميگويد: «فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَريضَة» به مهريه فريضه گفته است. يعني مهريه واجب است. اين يك مورد.
2- زن مالك مهريه است. حق ندارد مهريه دختر را پدر يا مادر يا كس ديگر بگيرد. چون قرآن ميگويد: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ» (نساء/4) به خانمها مهريههايشان را تحويل خودشان بدهيد.
3- پس گرفتن مهريه حرام است. مگر اينكه زن مرتكب فحشاء شود. قرآن ميگويد: حق نداريد، «وَ لا تَعْضُلُوهُن» حق نداريد به خانمها سخت بگيريد، «لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُن» (نساء/19) در فشارش ميگذاري كه بگويد مهرم را بخشيدم. پس مهريه واجب است. به خود خانم بايد بدهي. حق ندارد مرد سختگيري كند كه زن مجبور شود مهرش را ببخشد.
اگر مهريه سنگين بود حق نداريد كم كنيد. قرآن ميفرمايد: «وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئا» (نساء/20) اگر هم مهريه بالا بود نبايد كم كنيد. مقدار مهريه را بايد عروس و داماد هردو راضي باشند. «تَراضَيْتُمْ» (نساء/24) هردو بايد راضي باشند. اگر قبل از آميزش، عروسي به قول امروزيها، طلاق داد. چون يك ضربه شخصيتي و اجتماعي به خانم خورده است اين آقا بايد نصف مهر را بدهد. مثلاً صد تا سكه بوده عقد كرده ولي هنوز عروسي نكرده اين عقد به هم خورد. اگر طلاقي واقع شد هنوز آميزش نكردند، از صد تا سكه بايد 50 تا سكه بدهد. چون اين دختري كه بله گفت، و زندگياش ادامه پيدا نكرد، ضربه خورد و كسي اگر به زنش ضربه بزند، ضربهي اجتماعي، آبرويي، حيثيتي، بايد نصفي از مهريه را بدهد. اينجا از جاهايي است كه زنها حفظ هستند. بايد پيش پيش شما بگوييد. چون همه به نفع خانمها است.
ازدواج موقت چطور؟ صيغه، ميگويد: آن هم مهريهاش واجب است. «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً» (نساء/24) «اللَّهُ أَكْبَر»! حتي زن عقد موقت هم باشد، مثلاً عروس و داماد براي اينكه با هم محرم باشند بروند بيمارستان خون بدهند، بروند بازار طلا بخرند و لباس بخرند، ميگويند: يك صيغه بخوانيم، حالا اين ده بيست روز را با هم گفتگو ميكنيم حلال باشد. آن صيغه هم بايد مهريه داشته باشد.
اسلام چقدر به زن گفته تو گران هستي، و زنها چقدر نميفهمند و خودشان را در خيابانها حراج ميكنند. ميگويد: پسر ميخواهد به تو نگاه كند، بايد پول بدهد. اگر خواستي هميشه به تو نگاه كند بايد خرجي تو را بدهد. دخترهاي ما خودشان را آرايش ميكنند، مفت ميگويد: نگاهم كن. يعني اسلام گفته ارزش داري، دختر ميگويد حراج هستم. حالا ببينيد اسلام طرفدار زن است يا خود زنها طرفدار… اگر حتي براي يك ساعت، براي يك ماه، براي يك هفته خواستي صيغه كني، صيغه محرميت، آن هم بايد پول بدهي. خوب ديگر چه؟ اينها حرف دارد. منتهي من ميخواهم همه را بگويم تند تند ميگويم.
به يك كسي گفتند: منبر برو و دربارهي عليبن ابي طالب صحبت كن. گفت: چقدر وقت دارم؟ گفتند: نيم ساعت. رفت بالاي منبر گفت: علي علمي داشت… اوه… تقوا… اوه… زهد… اوه… شجاعت… اوه… هي سوت كشيد و پايين آمد. گفتند اين چه منبري بود؟ گفت: علي بزرگ بود، وقت من كم بود، بيش از يك فوت و سوت نميشد… (خنده حضار) حالا آياتي كه مربوط به حقوق خانواده است، صدها آيه است. و من ميخواهم در دو تا سه تا نيم ساعت تمامش كنم. فقط بدانيد كه من غرضم اين است. يك دانشجوي رشته حقوق، يك دانشجوي حقوق بداند كه اسلام اينها را دارد ما حرف تازهاي از دنيا در مسائل انساني نداريم.
مهريه مخصوص اسلام است؟ نه، خود حضرت شعيب هم كه گفت دخترم را به موسي ميدهم، گفت: به شرطي كه هشت سال براي من چوپاني كني. حالا بعضيها ميگويند: اين مهريه نيست شرط ضمن عقد است. حالا به هر حال يا مهريه يا شرط ضمن عقد، بالاخره دخترش را داد و پول گرفت. حالا اسمش را لبو بگويي يا چغندر پخته. يكي است. شرط ضمن عقد باشد يا مثلاً مهريه باشد. بالاخره هزارها سال قبل از اسلام پيغمبري به نام شعيب دخترش را به پيغمبر ديگر داد و از او پول گرفت. مفت نميشود.
4- رعايت حال داماد در ميزان مهريه
حالا منتهي فرقش اين است كه در بله برونهاي ما اول عروس مهر را بالا مي كشد. مثلاً ميگويد: فلان سكه! بعد داماد و اينها چانه ميزنند كه پايين بياورند. قرآن به عكس ميگويد، ميگويد عروس مهر را پايين بياورد، داماد يك چيزي روي آن بگذارد. پدر عروس گفت: هشت سال چوپاني، بعد گفت اگر ميخواهي ده سالش كن. «فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِك» (قصص/27) ميخواهي هشت سال را ده سال كن «مِنْ عِنْدِك» يعني اختيار با خودت است. به داماد ميگويي آقا اين مقدار سكه كف آن است، هرچه بيشتر بهتر. منتهي بايد گفت: به مشقت نيفتي. «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ» (قصص/27) نميخواهم به مشقت بيفتي.
پس مهريه بايد باشد، واجب است. چه عقد دائمي، چه موقت. به خود خانم بايد بدهي. كسي حق ندارد مهريه را كم كند. اگر مهريه زياد بود حق نداري كم كني. نميتواني زن را در فشار قرار بدهي. از نظر اخلاقي، اجتماعي دير خانه بيايي، بد اخلاقي كني. مثلاً يك كاري كني كه او بگويد: مهرم را به تو بخشيدم، خوش اخلاق باش. مرد حق ندارد اين كار را بكند و اگر اين كار را بكند، گناه است. لقمهاي كه گرفته حرام است. اگر خود زن يك چيزي را به مرد بخشيد آن حلال است. به شرطي كه زنها عاقل باشند يك مرتبه همه هستي و نيستيشان را نبخشند. چون ممكن است پسر يك شيرينكاري كند دختر بگويد همهي مهرم را بخشيدم. بعد بگويد: چه خاكي بر سرمان شد. اينكه ميگويند مثل اين لاستيكهايي كه ميسابد ميگويند: عاج ميگويند؟ عاچ؟ لاستيك بايد عاج داشته باشد، اين دختر و پسرها اگر عاج نداشته باشند هردو ليز ميشوند. هردو گول ميخورند. عاج بايد داشته باشند ببينند مصلحت هست، نيست.
عرض كردم 28 معروف در قرآن است، 14 تا براي زن و شوهرهاست. ميگويد كارتان بايد معقول باشد. نه كار ازدواج، امام رضا فرمود: هركاري ميكنيد بايد بتوانيد در نماز جمعه بگوييد. هركاري ميكنيد كه رويتان نميشود در نماز جمعه بگوييد، بعد ميشود زير كاسه… بگوييد… معلوم ميشود كار شما درست نيست. سفرههايي كه داده ميشود، پولهايي كه داده ميشود، هر كاري كه ميكنيد اگر پرده كنار رفت مردم فهميدند نبايد خجالت بكشيد. اگر يك كاري ميكنيم پولهايي كه داده ميشود، اگر پرده كنار رفت مردم فهميدند، نبايد خجالت كشيد. اگر يك كاري ميكنيم پول را به كسي ميبخشيم. به يك كسي عيدي ميدهيم. هركاري ميكنيم، كه اگر پرده كنار رود خجالت ميكشيم، پيداست اين كار طبيعي و معروف نيست و گير دارد.
خوب حتي مهريهي زن كافر هم اين را در جلسهي قبل گفتم. مهريهي زن كافر هم بايد به شوهر كافرش داد. يك زن و شوهري كافر هستند. زن مسلمان ميشود سمت مسلمانها ميآيد. زن كه مسلمان شد ديگر حق ندارد شوهرش كافر باشد. شوهر كافر ميگويد من چه خاكي بر سرم كنم زن من مسلمان شده؟ پس پولهايي كه خرج خانم كردم مهريه چه شد؟ اسلام ميگويد: مسلمان بايد مهريهي آن كافر را بدهد. آيهاش را هم جلسهي قبل خواندم. «آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا» (ممتحنه/10) هرچه انفاق كردم هرچه خرج عروسي كردم بايد شما بدهي. مهريهي كنيز را هم بايد داد. «اللَّهُ أَكْبَر»! اسلام چقدر طرفدار حقوق است. مهريه كنيز را هم بايد داد. ميگويد: «آتُوهُنَّ أُجُورَهُنّ» حتي اگر كنيزي هم در خانه آمد و با شما شد بايد مهريهي او را هم داد. از مهريه رد شويم سراغ خرجي خانم برويم. چقدر به خانم پول بدهيم؟
مرد مسئول خرجي خانم است. خداوند گفته زن تمام زندگياش به دوش مرد است. حالا يعني زن كار نكند. اگر زن ميخواهد كار كند يك كاري كند كه با زن بودنش بسازد. چون زن يك انسان خالي كه نيست. شوهر هم دارد، آرايش هم دارد. حاملگي هم دارد، ويار هم دارد. مشكلات ماهانه هم دارد. آبستني دارد. زن مشكلاتي دارد. ولذا اسلام گفته اگر خواست كار كند شرطش اين است.
5- شرايط كار و فعاليت زن
كار زن: كار براي زن، اول گفته كاري باشد آزاد، هروقت خواست كار كند، هروقت خواست كار نكند. اختياري باشد. 2- بايد سبك باشد. 3- بايد حتيالمقدور در خارج از خانه نباشد. به چه دليل آقاي قرائتي اين حرف را ميزني؟ كه بايد اختياري باشد، سبك باشد، حتيالمقدور در خانه باشد. لازم شد بيرون برود. به دليل اينكه ميگويد: «عَلِّمُوهُنَّ» ياد خانمها بدهيد، چه چيزي؟ «الْغَزْلَ» (مستدرك/ج13/ص187) غزل يعني بافندگي. خانمهاي شما بافندگي ياد بگيرند. بافندگي آزاد است. هر ساعتي خواست كنار ميگذارد. حالا بوليز است، خياطي است، قالي است، هرچه… هر لحظه ميتواند كنار بگذارد. بچهاش گريه ميكند كنار ميگذارد و سراغ بچهاش ميرود. سبك است، حتيالمقدور هم در خانه است. چون زن يك مشكلاتي دارد. مشكلات زن كسالتهايي كه مربوط به زن است. مسألهي ويار هست، مسألهي حاملگي است، مسألهي زايمان هست، يك مشكلاتي دارد. پس زن مشكلاتي دارد، كار هم يك خوبيهايي دارد. جمعش به اين است كه يك كاري بدهيم كه هم با بدن و ساختمان بدنش بخورد، و هم… اگر خواست بيرون برود آرايش نكند. قرآن ميگويد: «تَبَرُّج» (احزاب/33) «تَبَرُّج» از برج است. ما برج به ساختمانهايي ميگوييم كه در خيابان به آدم چشمك ميزند. چنين ميكند به من نگاه كن! ساختمانهايي كه چشمك ميزنند ميگويند برج. «تَبَرُّج» يعني مثل برج نشويد. يعني طوري بيرون نياييد كه چشمها به سمت شما برود. «فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب/32) آن كسي كه مريض است چشمش عقب شما بيايد. بعد هم نگفته «فَيَطْمَعَ الَّذين»، «فَيَطْمَعَ الَّذي» يكوقت ميگويد خوب حالا يك پسر هرزه، من به خاطر يك پسر هرزه كنم. خود را بپوشم. اين رقمي لباس بپوشم. ميگويد اگر يك هرزه هم در جامعه هست، بايد يك طوري كني، هرزهها ناكام شوند. هرزهها به عنواني كه شما يك آدم حراجي هستي، از تو لذت نبرند.
6- مرد، مسؤول تأمين هزينههاي همسر و فرزندان
مرد مسئول نفقه است «وَ نَميرُ أَهْلَنا» (يوسف/65) برادران يوسف به پدر گفتند كه ما ميرويم گندم بياوريم. «وَ نَميرُ أَهْلَنا» يعني ما قوت خانواده را بايد فراهم كنيم. آيهي قرآن داريم ميفرمايد: «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوف» (بقره/233) مادر بچهها بايد زندگياش، لباسش، مسكنش تأمين شود. زن حامله را قرآن ميگويد: «فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُن» (طلاق/6) زن حامله را حتي اگر طلاقش هم دادي بايد تا پايان زايمان خرجياش را بدهي. هزينه زن باردار با مرد است. چقدر بدهيم؟ داري زياد بده. «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ» (طلاق/7) كسي كه وضعش خوب است بيشتر خرج كند. ندارد كمتر خرج كند. اگر بچه را شير ميدهد، خواست پول بگيرد، شما بايد به او پول بدهي. «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن» (طلاق/6) اگر بچهي شما را شير دادند، واجب نيست مادر شير بدهد ولي اگر شير داد ميتواند مطالبه كند، البته زنهاي ما بحمدلله از اين كلاس رد شدند. هيچ مادري براي شير از پدر بچه پول نميگيرد. اينجا هم ما بايد افتخار كنيم زنهاي ما چه زنهاي خوبي هستند. ولي حق براي زنها هست.
مسائل خانواده، دختر و پسر يكسان هستند. قرآن نقل ميكند كه «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى» (نحل/58) زمان جاهليت وقتي به مرد ميگفتند: خانمت دختر زاييده، «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/58) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. صورتش سياه ميشد. «أَ يُمْسِكُهُ عَلىَ هُون» (نحل/59) هون يعني اهانت، با نكبت او را نگه دارم. «أَمْ يَدُسُّهُ فىِ الترَُّاب» تراب يعني چه؟ در خاك فرو كنم؟ زنده در گورش كنم؟ او را بكشم. در خاك فرو كنم. با نكبت، با ننگ زندگي كنم. دختر داشتن ننگ بود. زماني كه دختر داشتن ننگ بود، خدا به پيغمبرش فرمود: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» (كوثر/1) يعني من به تو كوثر دادم. كوثر غير از كثير است. كثير زياد است. كوثر يعني زياد مبارك. شنهاي بيابان هم زياد هستند. اما مبارك نيستند. كوثر يعني هم زياد است هم مبارك. آن زماني كه دختر ننگ بود، اسلام گفت: خير كثير در دختر است.
7- مردان و زنان غيرهمفكر
زن در انتخاب مكتب و راه مستقل است. قرآن ميگويد: «ان امراته» (اعراف/83) همه به لوط ايمان آوردند، زن لوط كه در خانهي پيغمبر بود ايمان نياورد. اين حرف كمونيستهاي قديم است. ما جوان كه بوديم كمونيستها خيلي دم تكان ميدادند. ميگفتند كه تفكر مربوط به اقتصاد است. اگر در كاخ بخوري فكرت كاخي است. در كوخ باشي فكرت كوخي است. هرجا غذا خوردي تفكر شما وابسته به نظام اقتصادي شماست. ما ميگوييم: باسمه تعالي، قرآن ميگويد: زن نوح و زن لوط، نوح و لوط هردو پيغمبر بودند. زنها در خانهي وحي بودند، اما طرفدار وحي نبودند. زن مستقل است. كما اينكه زن طاغوت يعني زن فرعون در خانهي طاغوت بود، اما طرفدار فرعون نبود. زن وجود مستقلي است.
از وظايف ما والدين موعظه است. قرآن «يا بُنَيَّ» خيلي دارد. متأسفانه اين تلويزيون و برنامهها و اينترنت و ماهواره و سيدي و نميدانم درس و بحث و حوزه و دانشگاه و اينها، يك طوري شده كه گفتگوهاي پدرانه و مادرانه در خانهها كمرنگ شده يا نيست. در قرآن اينقدر داريم «يا بَنيِ، يا بُنَيَّ» پسران ميگفتند: «يا اَبَتِ، يا اَبَتِ» چهار تا يا «يا بُنَيَّ» داريم، هشت تا «يا اَبَتِ». يعني روابط عاطفي اين حسابش با روابط پلاستيكي فرق ميكند. اصلاً برخوردهاي پلاستيكي و فيلمي و اينها اثرش خيلي نيست. در چهره به چهره اثري است كه در نوار و فيلم پلاستيكي نيست. شما اگر داري نماز ميخواني، وسط نماز بگويي: سلام حال شما چطور است؟ مخلصم! يك چاي بخور. «مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ،إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ». نمازت باطل است. حرف بيخود بزني نمازت باطل است. اما اگر داري نماز ميخواني، ضبط صوت باز ميكني، ضبط صوت ميگويد: مهمان بفرما! لباسهايتان را بكنيد چاي بخوريد، نماز من تمام شود. همين كلمهاي كه در نماز بگويي نمازت باطل است، اگر نوار بگويد نماز شما باطل نيست. نوار كه كار خود آدم را نميكند. ما از درد لاعلاجي در تلويزيون حرف ميزنيم. وگرنه اگر بنده خانهي شما بيايم خصوصي ده دقيقه صحبت كنم، آن ده دقيقه خصوصي اثرش بيشتر است. امام دو مرتبه خصوصي با من صحبت كرد. يادم هست چه گفت. اما تمام سخنرانيهايي كه در حسينيه جماران از تلويزيون شنيدم يادم رفته است. گفتگوي تن به تن، چهره به چهره اين خيلي مهم است.
8- حفظ حقوق كودكان و يتيمان
حقوق كودكان، قرآن ميگويد: «وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ» (نساء/2) اگر يتيم هم هست بايد مال يتيم را بدهيد؟ چه وقت؟ ميگويد وقتي بالغ شد. البته بلوغ نماز غير از بلوغ پول دادن است. بلوغ نماز دختر نه ساله، پسر پانزده ساله. اين بلوغ نماز است. اما ممكن است يتيم پانزده ساله شود، يتيم نه ساله شده، دختر يتيم نه ساله، اما اگر پولش بدهي گم ميكند. بلد نيست چه بخرد. قرآن راجع به اينكه ميخواهي پول بچه را به او بدهي، ميگويد: «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً» (نساء/6) نميگويد اگر پانزده ساله شد، اگر رشد دارد. يعني اگر اين دختر نه ساله ميفهمد پول به او بدهي، با پول چه كند، اگر ميفهمد چه كند پولش را به او بده. نماز را بايد از نه سالگي بخواند.
ما چهار رقم بلوغ داريم. بلوغ سياسي، ميفهمد چه كسي به درد شوراي شهر، چه كسي به درد نماينده شهر، چه كسي به درد خبرگان، چه كسي به درد رييس جمهور ميخورد يا نه؟ اين بلوغ سياسي است. يك بلوغ داريم بلوغ عبادي است. نه ساله و پانزده ساله. يك بلوغ داريم بلوغ اقتصادي. بلوغ اقتصادي يعني پول يتيم نزد من است، به او بدهم يا نه؟ نميدانم حالا نه ساله شده، خوب نه ساله شده به تكليف رسيده. ممكن است دختر يتيم بيست ساله هم شود، پسر يتيم بيست ساله شود، ولي بلوغ اقتصادي… و لذا گفته «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»
جان كودك محترم است. آياتي داريم «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاق» (اسرا/31) از ترس خرجي بچهتان را نكشيد. الآن خيلي از عروس و دامادها از ترس خرجي، ما كه خانهي مستأجر نشستيم، پس از بچهدار شدن جلوگيري كنيم. اين يك غلط است. اصلاً گاهي وقتها خانه رزق بچهي شماست. تا بچهدار نشويد خدا خانه نميدهد. قرآن راجع به بچهها ميگويد: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» (اسراء/31) بعد ميگويد: «وَ إِيَّاكُمْ» من به بچهات رزق ميدهم. بعد ميگويد: از صدقه سر بچه به تو هم ميدهم. خيلي وقتها پدر و مادر مثل جوي هستند. جويي كه ميبيني اطرافش درختها سبز ميشود صدقه سر مزرعه است. چون اين جوي ميخواهد آب را به مزرعه برساند، خود جوي هم تر ميشود. چون من پدر اين بچه هستم، بنا است به اين بچه رزق برسد از صدقه سر بچه وضع من هم خوب ميشود. نبايد ما از بچهدار شدن جلوگيري كنيم. از ترس اينكه خانه نداريم. «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاق»
براي آرايش زن آيه داريم. براي آرامش در خانه آيه داريم؛ كسي حق دارد در خانهي كسي را بزند؟ شما ميآيي در خانه كسي را ميزني، طرف ميگويد: نيست! آمادگي ندارد. اَه… چقدر متكبر شدند! در خانهشان هم ميروي در را باز نميكنند. ميگويند: نيست! آقا خواب است. نميدانم، آقا الآن استراحت است. شما نميتواني… ميآمدند پشت ديوار پيغمبر ميگفتند: يا رسولالله، «اُخرج» بيا بيرون! بعضي از ايرانيها هم حسينيهي جماران ميرفتند، حسينيهي جماران ديوار خانهي امام بود، ميگفتند: ما منتظر خميني هستيم. آقا بنشين تا بيايد! حق نداري پشت در بيايي، زنگ بزني بگويي: ما منتظر خميني هستيم. قرآن ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ» آنهايي كه پشت ديوار داد ميزنند، «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» (حجرات/4) اينها آداب… هركسي در خانهاش حق دارد… بابا بنده در خانه ميخواهم دو شاخهي تلفن را بكشم. حاج آقا چرا دو شاخه تلفن را كشيدي؟ باسمه تعالي حق من است. صبح تا حالا كار كردم، الآن ميخواهم استراحت كنم. زنگ ميزند الو! بفرماييد. آقاي فلاني يك استخاره كن. ببخشيد مگر من نوكر شما هستم؟ اصلاً حساب نميكنيد من الآن كجا هستم؟ يك موبايل كه خريده مي خواهد تمام ابر و باد و مه و خورشيد و فلك نوكرش باشند. موبايل شما كه دليل نيست هر زماني به هركس خواستي زنگ بزني. اصلاً تلفن و موبايل براي استخاره نيست.
خدا آيتالله سيد مهدي روحاني را رحمت كند. ميگفت: هركس ميخواهد استخاره كند مسجد بيايد. وضو بگيرد، يك نماز اول وقت بخواند. بگويد: آقا هم استخاره كند. نشسته آنجا ميخواهد اين جنس را بخرد يا نخرد. از داخل مغازه زنگ ميزند آقا استخاره كن. حق دارد كسي جواب تلفن را ندهد. اين حق را قرآن گفته است. «وَ إِنْ قيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا» (نور/28) اين آيه در قرآن است. اگر به شما گفتند: برگرد آمادگي نيست، برگرد و نق نق هم نكن. هركسي در خانهاش حق…
اصلاً اگر در خانه من باز است، شما در كوچه راه ميروي حق داري داخل خانهي مرا نگاه كني؟ حرام است. خوب در باز بود. خوب در باز است شما بايد نگاه كني؟ در خانه هم باز باشد شما حق نداري نگاه كني.
بچه حق ندارد در اتاق را باز كند در اتاق بابا و ننه بيايد. قرآن ميگويد كه: «وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ» (نور/58) آنهايي هم كه هنوز به تكليف نرسيدند، حق ندارند در اتاق پدر و مادر را باز كنند. هم صبح، هم ظهر، هم شب. صبح و ظهر و شب «وَ حينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُم» (نور/58) وقتي انسان لباسهايش را كنده است، بچه حق ندارد در اتاق پدر و مادر بيايد. گاهي گله ميكنند به اين شما چرا تلفنت خاموش است؟ چرا دو شاخه تلفنت را… البته ما خانه دو شاخه تلفن را نميكشيم. منتهي شماره تلفن را به كسي نميدهيم. گاهي هم ميگويد: حاج آقا تلفنتان؟ ميگويم: آقا هر كسي سؤال دارد از آقاي شهرش بپرسد. كما اينكه اگر سهم امام ميخواهيم بدهيم به آقاي شهرمان بدهيم.
يك كسي نهضت سوادآموزي آمده بود. گفت: حاج آقا من چون تلويزيون از تو استفاده كردم، ميخواهم خمس و سهم امام را به تو بدهم. گفتم: 1- من مجتهد نيستم. 2- از هيچكدام از مراجع اجازهي گرفتن خمس هم ندارم. 3- الآن شما چند سالت است؟ گفت: مثلاً 55 سال. گفتم: دينت را از چه كسي ياد گرفتي؟ گفت: از همين عالم محله. گفتم: چرا دينت را از عالم محله ياد گرفتي و خمست را به من ميدهي؟ برو همان كسي كه دينت را ياد گرفتي به همان بده. اگر قبولش نداري يك آقايي كه مشابه اوست. بله به مراجع بايد خمس را داد ولي از مراجع هم بايد اجازه گرفت يك چيزي را هم به همان آقاي محله داد. آقاي محله خيلي مهم است. يك خاطره مديريتي بگويم.
در تهران يك سري از مدارس براي ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه است. موقوفات سنگيني است. بحثي بود اول انقلاب كه از اوقاف گرفته شد گفتند اين سرمايه را به چه كسي بدهيم؟ پنج گروه ميگفتند به ما بده. سازمان تبليغات ميگفت: من! جامعه روحانيت مبارز ميگفت: «انا الذي» من! ميراث فرهنگي ميگفت: من! اوقاف و ميراث فرهنگي و سازمان تبليغات و جامعه روحانيت. هرچه نشستند به توافق، نرسيدند. نزد امام رفتند. گفتند: آقا يك سرمايهاي است چه كسي رييس؟ امام فرمود: بين چه كساني دعوا است؟ گفت: سازمان تبليغات، جامعه روحانيت، ميراث فرهنگي، اوقاف. امام فرمود: هيچكدام! جا خوردند. مديريت را ببين. گفتند: آقا پس چه كسي؟ گفت: آقايي كه خانهاش نزديك مدرسه است. چون شما آن زماني كه برف بيايد سقف مدرسه خراب شود، همه شما يا در زير كرسي هستيد، يا در اداره كنار بخاري.يك گربه و يك سگي برود، يك ترياكي و يك هروئيني برود، يك قاچاقچي برود، هر آسيبي به اين مدرسه وارد شود، شما خواب هستيد. بايد متولي مدرسه كسي باشد كه صبح برود كليد را باز كند ببيند در مدرسه چه خبر است؟ اين خيلي مهم است.
و لذا گفتند اگر يك طلبهاي در يك مسجد نماز ميخواند يك آيت الله وارد شد، حق با آن طلبه است. امام راتب! اينطور نباشد كه ولو سواد ما كم است، ما اينجا پيشنماز هستيم. حالا يك آيتالله، برو كنار! آقا آمد. من آقا هستم. من يك عمري است اينجا هستم. نبايد آدم نو كه آمد… چه ميشود؟ «نو كه آمد به بازار *** كهنه ميشود دل آزار» حالا نگاهش به آقا خورد اين آقا خودش را هل ميدهد. نبايد اينطور شود. همان آقاي محله، دينت را از او گرفتي. اگر بميريم بايد او تشييع جنازهي ما بيايد. فاتحه او ميآيد، نمازهايمان را پشت سر او خوانديم. حديث و آيهمان را از او ياد گرفتيم. سهم امام هم از آقا اجازه بگيريم، آقا ما يك ميليون سهم امام داريم، اجازه بگيريم دويست تومان را به آقاي محلهمان بدهيم. همه مراجع تقريباً اجازه ميدهند.
خيلي خوب! فقط يك چيز ميخواهم بگويم و بروم. قدم به قدم اسلام قانون داريم و ما با اسلام آشنا نيستيم. خلاص! همه ميدانيم علي اصغر شش ماهه است. يك نفر نميداند نهجالبلاغه چند تا خطبه دارد. ما هنوز علي را نشناختيم. امامان را نشناختيم. اصلاً نميدانيم سورهي شعرا چه ميگويد؟ سوره اعراف چه ميگويد؟ سورهي انعام چه ميگويد؟ ما انس نداريم. يك نسيمي از حقوق به ما خورد، يك مرتبه چشممان را باز كرديم در تفسيري كه بنده نوشتم دو هزار و هفتصد نكته حقوقي كشف كردم. عجب! حقوق بينالملل، حقوق اسير، حقوق جنگ، حقوق نميدانم زن، حقوق مرد، حقوق برده، حقوق همسايه، اينقدر آيات و روايات حقوقي است خجالت كشيدم كه چرا ما اسلام را نميشناسيم؟ هر كجا ميخواهيد گرايش پيدا كنيد اول ببينيد اگر در اسلام نيست جاي ديگر برويد كه پيدا نخواهيد كرد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- كدام یك از پیامبران، پیشنهاد ازدواج با دخترش را به حضرت موسی داد؟ 1) حضرت یعقوب 2) حضرت شعیب 3) حضرت زكریا 2- آیه 24 سورهی نساء دربارهی مهریه، به چه امری اشاره دارد؟ 1) پایین بودن مهریه 2) بخشیدن مهریه 3) رضایت طرفین به مهریه 3- آیه 27 سورهی قصص بر چه امری تأكید دارد؟ 1) آسان گرفتن در انتخاب همسر 2) آسان گرفتن در میزان مهریه 3) آسان گرفتن در مراسم عروسی 4- از نظر اسلام، تأمین هزینههای زندگی به عهده چه كسی است؟ 1) مرد خانواده 2) مرد و زن به نسبت مساوی 3) مرد و زن، به مقدار توان و امكان 5- وظیفهی زن در انتخاب عقیده و مكتب چیست؟ 1) تبعیت از همسر 2) تبعیت از پدر 3) استقلال در انتخاب
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1347