responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1427

موضوع: خطر هوای نفس در زندگی

تاريخ پخش: 30/11/99

1- مراتب نفس، اماره، لوامه، مطمئنه

2- جدی بودن خطر هواپرستی

3- پشیمانی از گناه، مقدمه توبه از گناه

4- آرامش و اطمینان در گرو یاد خدا

5- بدترین دشمن، دشمن درون، نه برون

6- مناجات امام سجاد علیه‌السلام در شکایت از نفس

7- انگیزه کارها، خدا و آخرت، نه خود دنیا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثمان درباره این است که نفس یعنی گاهی می‌گوییم فلانی هواپرست است، هوا و هوس‌ها، در این زمینه می‌خواهیم صحبت کنیم. امیرالمؤمنین در نامه‌ای به استاندار می‌فرماید: «أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ‌ مِنَ‌ الشَّهَوَاتِ» ای کسی که استاندار می‌شوی، ای مالک اشتر، جلوی نفست را بگیر. خوب حالا این را باید کسانی صحبت کنند که امتحان داده باشند ولی می‌خواستم آیات و روایات را توجه پیدا کردم دیدم بحث‌ها باید گفته شود، شما کار به گوینده نداشته باشید.

1- مراتب نفس، اماره، لوامه، مطمئنه

در قرآن سه تا نفس داریم. نفس اماره، پس موضوع بحث، هوس‌ها [پای تخته] موضوع بحث نفس، هوس‌ها و تمایلات، خیلی بحث مهمی است. یک نمونه‌اش هشت سال بمباران ایران و جنگی که به ایران تحمیل شد بخاطر این بود که صدام هوس کرد قهرمان عرب شود و سردار قادسیه شود. یک هوس، مشکل آمریکا امروز این است که رئیس جمهور می‌گوید: من باید باشم. من می‌گویم: تقلب، یا من رئیس جمهور هستم یا می‌گویم: تقلب، هوس است. یکوقت یک کسی بود خیلی حرف می‌زد از اینکه مثلاً فلان‌جا فلان اشکال را دارد، فلان‌جا… به او گفتند که شما هر اشکالی داری چیه؟ گفت: مهم‌ترین اشکالم این است. گفت: برویم وارسی کنیم. اگر دیدی خلاف فهمیدی و اشتباه به تو گفتند و اشتباه برداشت کردی، حاضری بگویی اشتباه کردی؟ گفت: نه، بررسی کنید ولی اگر من اشتباه کردم اقرار نمی‌کنم اشتباه کردم. این نفس است. ما چقدر آدم تا به حال کشته دادیم بخاطر نفس آقای پزشک، پزشک مرض را تشخیص نمی‌دهد و حاضر نیست بگوید: نفهمیدم. همینطور یک داروی اشتباه می‌دهد یا امتحانی می‌دهد یا می‌گوید: این نسخه را عمل کن، یک هفته دیگر بیا ببینم زنده‌ای یا مرده؟ بلد نیستم. این نفس خیلی کار دستش است. سه تا نفس در قرآن است، یکی می‌فرماید: (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ) (یوسف /53) هوس‌ها،«إِنَّ النَّفْسَ» یعنی هوس‌ها «لَأَمَّارَةٌ» یعنی امر می‌کند و دستور می‌دهد. «بِالسُّوءِ» به بدی. نفس انسان را به سمت گناه هول می‌دهد.

2- جدی بودن خطر هواپرستی

از این غذا خوشش می‌آید. زیاد می‌خورد و بد خوری می‌کند بیمارستان، خوشش می‌خورد از این مقام، غذا، لقب، خیلی هم خطرناک است. این «انّ» یعنی حتما، در ادبیات عرب یک نکته هست، می‌گویند: اگر آغاز فعل، اگر آغاز یک جمله‌ای با اسم بود تأکید است. نگفته «یامر النفس» اگر می‌گفت: اگر می‌گفت: یأمرُ، أمرَ یأمرُ مضارع است. فعل است. می‌گوید: «إِنَّ النَّفْسَ» کلمه‌ی نفس هم در ادبیات عرب که کار نداریم، این هم یعنی حتماً، جمله اسمیه درونش تأکید است. لام لَ یعنی حتماً، کلمه أماره نمی‌گوید: آمره، یعنی حتماً. ة هم یعنی حتماً، مثل علامه، علام یعنی خیلی باسواد است. مثل حداد، بقال، خباز، علامه که گفته یعنی خیلی خیلی. این ة هم، در یک جمله می‌گوید: حتماً، حتماً، حتماً حتماً، انّ یعنی حتماً، جمله اسمیه یعنی حتماً، لام ل حتماً، أماره حتماً، ة حتماً، بالسوء هم یعنی همه چیز، همه‌ی بدی‌ها، نمی‌شود گفت مثلاً هوا و هوس فقط تولید دروغ می‌کند. هوس‌ها تولید همه گناهی می‌کند. پیغمبرکشی، پیغمبر را کشتند. «وَ قَتْلَهُمُ‌ الْأَنْبِياء» در قرآن داریم. بخاطر اینکه می‌گفتند: ما خوشمان نمی‌آید که تو پیغمبر باشی.
برادر را کشتند، چرا یوسف عزیزتر است نزد پدر از ما؟ چرا یوسف از ما عزیزتر است؟ حسادت، هوای نفس است. برویم او را بکشیم و در چاه بیاندازیم. چرا یوسف زندان رفت؟ زن شاه عاشق او شد. او حاضر نشد عشق او را انجام بدهد. به او تهمت زد و به پاکترین جوان، بدترین تهمت را زدند و یوسف را در چاه انداختند. در چاه افتادن بخاطر هوس برادرها بود. در زندان افتادن بخاطر هوس زلیخا بود. هشت سال جنگ ما هوس بود. الآن در آمریکا آنچه حاکم است هوس است. می‌گوید: من، او می‌گوید: من. این خیلی مهم است. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» بله می‌گوید: «إِلَّا ما رَحِمَ‌ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ» مگر اینکه خدا رحم کند. این «إِلَّا ما رَحِمَ‌ رَبِّي» یعنی فقط یک راه مانده و آن هم خداست. کسی نمی‌تواند بگوید: چون من فوق لیسانس شدم، یا دکتر شدم، یا علامه و آیت الله شدم، دیگر نفس با من کاری ندارد. در جاده دارد می‌رود دلش می‌خواهد ویراژ بدهد، چقدر تصادف بخاطر ویراژ بی‌خودی است و چقدر کشته داریم.
جوان سوار موتور است و دارد می‌رود هوسش گل می‌کند که چرخ جلو را بلند کند، این تک چرخ برود. چرخ را بلند می‌کند مردم او را ببینند، خوشش بیاید. می‌افتد مغزش شکافته می‌شود و می‌میرد. چقدر پول درمان و بیمارستان و پرستار، چه بودجه‌ای باید خرج کنیم برای تصادفات موتوری، نگاه می‌کنی، به هرجا نگاه می‌کنی می‌بینی هوس بود. یک حرف را روی هوس می‌زند. قانون‌ها روی هوس است. یک موجی می‌آید، بعضی‌ها البته، یک چیزی را نامگذاری می‌کند. ما در تهران میدان داریم که از اول انقلاب تا حالا چند بار اسمش عوض شده است. امروز می‌گوید: به نظرم اسمش را این بگذاریم. مراسمی و پرچمی را قیچی می‌کنند یک نواری را، فردا دوباره یک استاندار و شهردار و فرماندار عوض می‌شود و اسمش را عوض می‌کنند. سیگاری که می‌کشیم چقدر پول سیگار می‌دهیم و چقدر پول ما دود می‌شود. سیگار چیست؟ چه ویتامینی و اثری دارد؟ دلش می‌خواهد و هوس است. چه پول‌هایی خرج هوس می‌شود. چه آدم‌هایی بخاطر هوس می‌میرند. این نفس لوامه است. نفس أماره است.

3- پشیمانی از گناه، مقدمه توبه از گناه

یک نفس داریم نفس لوامه، یعنی نفس سه حالت دارد. لوامه یعنی وجدان اخلاقی، آدم یک کاری می‌کند می‌گوید: بد کردم، کاش این حرف را نزده بودم. این نفس لوامه است. این خوب است، یعنی آدم را وادار می کند که پشیمان شود، توبه کند. عذرخواهی کند. یک حرف زشتی می‌زند بعد می‌گوید: نه، حیف نبود تو این حرف را زدی؟ برو عذرخواهی کن. نفس لوامه، این کار خوبی است. هرکس در هر مقامی هست، خودش را توبیخ کند. یک مثال قدیمی بزنم و یک مثال جدید، مثال قدیمی، علی بن یقطین، وزیر هارون الرشید بود. شیعه بود ولی وزیر بنی عباس بود. امام کاظم فرموده بود در دستگاه باش و مؤمنین و شیعیان ما را از شر این حکومت بنی عباس نجات بده. این جناب وزیر تصمیم می‌گیرد مکه برود. مدینه می‌آید خدمت امام کاظم برسد امام کاظم راهش نمی‌دهد. من وزیر هستم. نماینده خود شما هستم، ای امام کاظم، موسی بن جعفر، من نماینده شما در دستگاه هستم، راه به من نمی‌دهی بروم؟ فرمود: نه، چرا؟ یک شتربان در دفتر شما آمد چون آدم ضعیفی بود راهش ندادی. ما اطلاع پیدا کردیم. من به تو راه نمی‌دهم و مکه هم بروی قبول نیست. برمی‌گردد در همان منطقه حکومتش آن شتربان را پیدا می‌کند، این وزیر صورتش را روی خاک می‌گذارد و به این شتربان می‌گوید: پایت را روی صورت من بگذار، بخاطر جسارتی که به تو کردم. این نفس لوامه است که آدم وقتی یک کاری می‌کند می‌گوید: بد کردم، من نباید یک حرفی را بزنم. نباید این غذا را بخورم. نباید با فلانی رفیق شوم، نباید فلانجا می‌رفتم، نباید دخترم را به این می‌دادم. من جذب هیکلش شدم، کیلویی داماد انتخاب کردم. از هیکلش خوشم آمد گفتم این داماد ما، حالا که داماد ما شده می‌بینم این سرش به حساب نیست. رابطه‌اش با خدا قطع است. با پدر و مادرش قطع است. با حق و منطق رابطه ندارد. همینطور کیلویی داماد خوبی است. کیلویی عروس خوبی است.
حدیث داریم عروس‌ها را نگاه کردید، نگاه به شکلش نکنید. خیلی عروس‌ها باطنشان خراب است. شکلش خوب است. کمالاتش ضعیف است. بعضی کمال که ندارند صفات منفی دارند. تشبیه شده این دختر و پسرهایی که زیبا هستند ولی باطنشان خوب نیست مثل گلی که رو پهن است. گل است، نگاه می‌کنی گل است اما ریشه‌اش در پهن است. لقمه‌ای که خورده حرام است. درسی که خوانده، رفیق‌هایی که دارد و اخلاقش،

4- آرامش و اطمینان در گرو یاد خدا

یکی نفس مطمئنه است. نفس مطمئن یعنی دل آرام است. اگر ما خواسته باشیم در زمان خودمان عصاره‌‌گیری کردیم، بگوییم: عصاره‌ی اسلام امام خمینی است. دستمان به امام زمان که نمی‌رسد، آن کسی که ما دستمان به او می‌رسد عصاره‌اش امام خمینی است. بعد می‌گویند: عصاره امام خمینی چیست؟ می‌گوییم: وصیت‌نامه‌اش. چون وصیت‌نامه مهمی بود. دهها صفحه بود. بگویند: در وصیت‌نامه عصاره‌اش کدام است؟ می‌گوییم: این کلمه، لذا سر قبر امام خمینی هم در وصیت‌نامه فقط این کلمه را کاشی‌کاری کردند. من با دلی آرام و نفسی مطمئن، یعنی من دارم رو به قیامت می‌روم آرامش دارم. به وظیفه‌ام عمل کردم. تقصیر و قصوری از خداست، معذرت می‌خواهم از مردم معذرت می‌خواهم. این من با دلی آرام… در هواپیما نشست… دوازده بهمن ایران بیاید، با او مصاحبه کردند چه احساسی داری؟ فرمود: هیچی. هیچی یعنی چه؟ یعنی دلم آرام است. ممکن است هواپیما سرنگون شود ولی من آرامش دارم.
ایام جنگ که تهران بمباران شد به امام گفتند: شما بفرمایید قسمت پایین، طبقه پایین آنجا امنیت بیشتر است. ایشان فرمود: من دلم آرام است. گفتند: دل ما آرام نیست. آمدند پایین رفتند جایش را عوض کردند و به دکتر گفتند: الآن که تهران بمباران می‌شود ایام جنگ، فشار قلب امام و وضعش را ببینید، امام فرمود: اول قلب خود این آقا را وارسی کنید، دل من آرام است. پس سه نفس داریم، نفس أماره یعنی هوس‌های زودگذری که انسان را به آتش می‌کشد. نفس لوامه یعنی وجدان اخلاقی، انسان وقتی خلاف کرد می‌فهمد بد کرد و به فکر این است که پشیمان شود و عذرخواهی کند و از مردم، توبه می‌کند نزد خدا. نفس مطمئنه و دل آرام، این حالات نفس است.
بدترین کار این است که انسان از خودش راضی باشد. از خود رضا… انسان بگوید: نه، من به وظیفه‌ام عمل کردم و کوتاهی نکردم. چرا می‌گوید: من کوتاهی نکردم. یکوقت کار به مسئولی داشتم رفتم در اداره در را باز کردم دیدم خانمی بسیار زیبا در را باز کردند. بفرمایید. خانم هم جوان و زیبا بود. به این آقای مسئول گفتم: این خانم محرم شماست؟ گفت: نه، گفتم: شما با چنین خانمی صبح تا شب در اتاق هستید، گاهی در را می‌بندند و گاهی در باز است بالاخره شیطان وسوسه‌ات نمی‌کند. یک خرده نگاهش می‌کنی نگاه… لذتی باشد؟ گفت: حاج آقا ما از این چیزها رد شدیم. ما دیگر… دیدم خیلی از خود راضی است. گفتم: به امیرالمؤمنین گفتند: چرا به خانم‌ها سلام نمی‌کنی؟ پیغمبر به خانم‌ها سلام می‌کند، شما چرا سلام نمی‌کنی؟ حضرت فرمود: پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. من نگران هستم. علی هستم و جوان هستم. نگران هستم به خانم جوانی سلام کنم و جواب سلام او در دل من اثر بگذارد. گفتم: امیرالمؤمنین می‌گوید: من از خودم راضی نیستم نگران خودم هستم. به زن جوان سلام کنم حواسم پرت شود. آنوقت تو می‌گویی ما از اینها گذشتیم؟ یعنی ایمان تو از علی بیشتر است؟

5- بدترین دشمن، دشمن درون، نه برون

ما خیلی لقب‌ها را زود می‌گوییم. می‌گوییم: فلانی حزب الله است. حزب اللهی مقامی است که امام سجاد می‌گوید: «اللهم اجعلنی من حزبک» خدایا مرا حزب اللهی قرار بده. امام سجاد می‌خواهد حزب اللهی شود. شما می‌گویی از قدیم بودم. یعنی ما از امام سجاد جلوتر هستیم. این چیه؟ از خود راضی بودن است. مسأله مهمی است. نفس مطمئنه، روایت داریم «أَعْدَى‌ عَدُوِّكَ‌» بزرگترین دشمن شما نفس است. «أَعْدَى‌ عَدُوِّكَ‌ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» (بحارالانوار، ج 67، ص 36) عدو چیه؟ یعنی دشمن. «أَعْدَى‌ عَدُوِّكَ‌» یک چیزی از مقام معظم رهبری بگویم. یک روز ما خدمت ایشان رسیدیم گفت یک اشتباهی شما در تلویزیون کردی من یادداشت کردم، گذاشتم دیدمت به تو می‌دهم. گفتم: چه اشتباهی؟ گفت: نوشتی «أَعْدَى‌ عَدُوِّكَ‌» ولی بیست سی سال پیش است. «أَعْدَى‌ عَدُوِّكَ‌» یعنی بزرگترین دشمن تو، این «أَعْدَى» را مثل اعدی مثل موسی می‌نویسند و الف رویش می‌گذارند. تو روی تخته سیاه نوشتی اعدی عودک، تو باید اینطور بنویسی، اینطور نوشتی. گفتم توجه نداشتم یک ولی تشکر می‌کنم با همه گرفتاری‌هایی که شما داری و همه مسئولیتی که داری فکر الف مقصوره و ممدوده ما هستی که اینجا غلط بود و بله درست است. امیرالمؤمنین به استاندار می‌گوید: نگو من استاندار هستم و باید کارهای کلان بکنم، کارهای ریز هم انجام بده چون گاهی وقت‌ها می‌گوییم آقا ایشان مسئولیتش بالاتر از این حرف‌هاست. می‌گوید: نه، گاهی وقت‌ها یک کار ریز، اثری دارد که کار درشت ندارد. خوب… «أَعْدَى‌ عَدُوِّكَ‌» بزرگترین دشمن شما نفسک، همین هوس‌هایی است که انسان دارد.

6- مناجات امام سجاد علیه‌السلام در شکایت از نفس

امام سجاد(ع) پانزده مناجات دارد در اول مفاتیح، آمده است. یکی اسمش مناجات شاکین است. شاکین یعنی خدا شکایت می‌کند. از کی شکایت می‌کند؟ از هوسم، امام سجاد می‌گوید: خدایا از هوسم شکایت می‌کنم. آنوقت برای این هوس پانزده چیز شمرده است. 1- می‌گوید: «إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً» خدایا من نفس و هوسم بود. با این برویم بستنی بخوریم. با این برویم ورزش کنیم. با این فیلم ببینیم. اینطور بگوییم و اینطور باشیم. این غذا و این لباس و این رفیق، این درس، این کتاب و این دانشکده و این شهر و آن شهر و این روستا، خدایا به تو شکایت می‌کنم نفس من مرا به بدی‌ها هول داد. «وَ إِلَى الْخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيكَ» نسبت به خطاها به سرعت رفتم سراغ خطا. «وَ بِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً» من به جای اینکه در فکر رضای تو باشم دنبال سخط و غضب تو رفتم. «تَسْلُكُ بِي مَسَالِكَ الْمَهَالِكِ» این هوس من مرا بدبخت کرد. «وَ تَجْعَلُنِي عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ» مرا از هلاک شوندگان رسوا قرار داد. «كَثِيرَةَ الْعِلَلِ» خیلی نفس من بیمار است. «طَوِيلَةَ الْأَمَلِ» آرزوهای طول و درازی دارد. «إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ» خدایا یک نفسی دارم، هوسی دارم. شر که رسید جیغ می‌زند. انسان در مقابل سختی‌ها چهار دسته هستند. یک عده جیغ می‌زنند. (إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا) (معارج /20) این جمله قرآن بود. یعنی به سختی که رسید جیغ می‌زند و تحمل ندارد. (وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً) (معارج /21) خیر به او می‌رسد به کسی نمی‌دهد، شر به او می‌رسد جیغ می‌زند. خدایا نفس من، هوس من اینطور است. «إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَيْرُ تَمْنَعُ‌ مَيَّالَهً إِلَى اللَّعْبِ وَ اللَّهْوِ» دائماً… «میّا» دائماً به سمت لهو و لعب می‌رود. گاهی ممکن است عبادت ما هم اینطور باشد. یکوقت امام(ره) اوایل انقلاب شروع به تفسیر گفتن کرد. به نظرم هفته‌ای یک شب تفسیر می‌گفت. یک شب در تفسیرش این کلمه را گفت که جمله مهمی است. امام فرمود: چرا ما وقتی نماز می‌خوانیم حواس ما پرت است ولی وقتی به مردم درس می‌دهیم حواس ما جمع است. یعنی وقتی خداست حواس پرت می‌شود، وقتی مردم هستند با حواس جمع با مردم حرف می‌زنیم. حرف مهمی است.
افرادی هستند وقتی می‌خواهند از خانه بیرون بروند، لباسش را مرتب می‌کند. وقتی می‌خواهد سر نماز برود با شورت نماز می‌خواند. با پیراهن رکابی نماز می‌خواند. برای آجیل شکستن روی قالی می‌نشیند و برای سجاده روی گونی می‌خواند. اسم افراد را با کرامت می‌برد. عباس آقا آمدند؟ حسن آقا آمدند؟ ولی به نماز می‌رسد می‌گوید: نماز را خواندی؟ برو نماز را بخوان. نماز… نمی‌گوییم: نماز خواندیم. می‌گوییم: نماز را خواندی؟ مثل اینکه می‌گویند: کجا بودی؟ من رفته بود جلسه قرائتی. قرائتی یعنی چه؟ یعنی تحقیر است. چرا اسم امام صادق فرمود: بعضی به قدری با خدا بد حرف می‌زنید و به قدری بد نماز می‌خوانید اینطور که با خدا حرف می‌زنید اگر با همسایه‌تان حرف بزنید به حرف شما گوش نمی‌دهد.
تعقیبات، 34 بار بعد از نماز الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحان الله. ثواب هزار رکعت نماز دارد. حالا ما چطور می‌گوییم؟ عوض اینکه بگوییم: سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله، می‌گوییم: سبح سبح سبح… شما اگر به یک پلیس بگویی: پلیس پلیس پلیس… می‌گوید: کوفت! یعنی اینطور که ما سبحان الله می‌گوییم پلیس را صدا بزنیم بی اعتنایی می‌کند. گاهی اینطور است. گاهی تحصیلات هم روی هوس است. تحصیلات روی هوس است.
این خانم استعداد فیزیک ندارد. استعداد شیمی ندارد. یک استعداد دیگر دارد. ولی چون دخترعمو و دخترخاله‌اش، همشاگردی‌هایش در آن رشته هستند این هم می‌خواهد در آن رشته برود. می‌گوید: من لیسانس فلان دارم. بابا اگر ذوقت نمی‌کشد یک لیسانس بگیر با میلت بخورد. راه دستت باشد. حدیث داریم عبادت خدا را به خودتان تحمیل نکنید، دعای کمیل می‌خوانی خسته شدی یک صحفه بس است، دو صفحه بخوان. لازم نیست همه دعا را بخوانی. (لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‌) (نساء /43) قرآن می‌گوید وقتی بی حال و مست هستید سر نماز نروید. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» می‌گوید که آقای قرائتی دعا کن بچه من حافظ قرآن شود. خوب دعای خوبی است ولی باید بالاخره به خدا کشیده شود وگرنه شما حافظ قرآن باشی که بگویی من مادر حافظ قرآن هستم. خوب حفظ قرآن الآن یک مقامی در کشور است.

7- انگیزه کارها، خدا و آخرت، نه خود دنیا

یک ارزش و مقام هم هست اما نیت تو این نباشد. ببینید کارهای ما یا باید مستقیم خدا باشد یا اگر صاف خدا نیست مثلاً خرجی زن و بچه، می‌گوید: خرجی زن و بچه ات را بده که زن و بچه‌ات محتاج دیگران نباشد، به گناه کشیده نشوند. ذلیل نشوند، برای عزت زن و بچه، عزت زن و بچه چیست؟ عزت زن و بچه عزت اسلام است، عزت مسلمان است. یک خانواده مسلمان عزیز باشند و خدا این را دوست دارد. بالاخره به خدا می‌رسد. لذا امام می‌گوید: «وَ بَلِّغْ‌ بِإِيمَانِي‌ أَكْمَلَ الْإِيمَان‌» ایمان من درجه یک باشد. کاملترین درجه ایمان را داشته باشم. یعنی ایمان من خیلی کامل باشد. «وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ» یقین و ایمان و باورم بالا باشد و بعد به نیت که می‌رسد می‌گوید: نیتم اگر مستقیم خدا نیست، آخرش به خدا برسد. «وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ» ممکن است شما بگویی آقا چرا درس می‌خوانی، می‌خواهم لیسانس باشم. لیسانس که حالا آیه و حدیثی نداریم برای مدرک تحصیلی لیسانس، خوب لیسانس گرفتی چه می‌شود؟ استخدام می‌شوم یک جایی و تخصص پیدا می‌کنم در لیسانس و فوق لیسانس یا دکترا، تخصص تو چه می‌شود؟ آدم که متخصص شد بهتر می‌تواند کار بکند.
کار بهتر کردی چه می‌شود؟ کار بهتر انجام دادیم خدمت بیشتری کردیم. خدا راضی هستی. ها… همین که به خدا رسیدی خوب است. یعنی اگر یک کاری می‌کنیم، اگر مستقیم خدا نیست. بعضی کارها مستقیم خداست مثل نماز، الله اکبر، مستقیم خداست. بعضی کارها صاف خدا نیست. این باعث این است که خرجی زن و بچه، عزت زن و بچه، دین و اخلاق زن و بچه، عفت زن و بچه، یعنی اگر زندگی‌شان تأمین شد به عفت و عزت نزدیکتر هستند و این را خدا دوست دارد. یعنی آخر نیت‌ها به خدا باید برسد. یک کسی به امام گفت: من خانه بزرگی دارم، مرکب خوبی دارم، آیا دنیا پرست هستم؟ امکانات، زندگی من مرفه است. خداپرست هستم. من دنیا پرست هستم. امام فرمود: خانه بزرگ می‌خواهی چه کنی؟ گفت: گاهی مهمانی می‌دهم. آمد و رفت من زیاد است. فرمود: این نیتی که تو داری این هم خداست، این دنیا نیست. آدم دنیا را برای آخرت خواسته باشد خوب است. (وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ‌ مِنَ‌ الدُّنْيا) (قصص /77) آیه قرآن است. به قارون گفتند: بهره‌ات را از دنیا بگیر. یعنی چه؟ یعنی از همین دنیا آخرت خود را تأمین کن. «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ‌ مِنَ‌ الدُّنْيا» حدیث داریم فهم دنیا را فراموش نکن یعنی چه می‌گویند فلانی چند روز مسئول شد پشتش را بست. شما امروز که مسئول هستی پشتت را ببند. یعنی ذخیره قیامت را ذخیره کن. امام چه می‌گوید؟
می‌گوید: خدایا نفس من «مملوئة بالغفله» دائماً غافل است. یکبار بنشینیم حساب کنیم دقیقه‌هایی که توجه داریم و دقیقه‌هایی که غافل هستیم. زمستان امسال دارد می‌گذرد. شب یلدا گذشت و یا می‌گذرد، هرچه… حساب کنیم دقایقی که ما مشغول شب یلدا بودیم و دقایقی که مشغول چیز دیگر بودیم. نمی‌گویم شب یلدا بد است. مثلاً یک برنامه‌ای را چقدر ساعت عمرمان را گذاشتیم که این برنامه را ببینیم. حالا تلویزیون، رادیو یا نمایش یا فیلم و هرچه… چقدر تماشای ورزش کردیم و چقدر تماشای چیز دیگر کردیم. یک جوری باشد که یکوقت چشم باز نکنیم ببینیم عجب، تمام عمر ما صرف یک مسأله شد. باقی مسائل از دست ما رفت. خدایا نفس من مرا به گناه هول می‌دهد، حتی در جای دیگر امام می‌فرماید: بعضی هستند آدم‌هایی که وقتی خبر گناه می‌شنوند می‌دوند. برای گناه می‌دوند. می‌گوییم آقا سفره عقد چه چیزهایی می‌خواهد؟ می‌گوید: این این این… سی چهل چیز را می‌گوید. مثلاً تخم مرغ می‌خواهد، گردو می‌خواهد. کله قند می‌خواهد. قرآن و شمع و آینه می‌خواهد. حالا می‌گوییم: قل هو الله را بخوان، می‌گوید: نمی‌توانم بخوانم زبانم نمی‌گردد. چهل تا سفره عقد را حفظ کرده و یک قل هو الله بلد نیست بخواند. امام سجاد می‌گوید: خدایا من پر شدم از لهو و لعب، ولی «أَشْكُو إِلَيْكَ عَدُوّاً يُضِلُّنِي‌» این نفس من دشمن من است. شکایت می‌کنم به دست تو… «وَ شَيْطَاناً يُغْوِينِي» شیطانی غیر نفس دارم. شیطان نفس چیست؟ نفس چراغ گاز است و شیطان کبریت است. شما کبریت را که به چراغ گاز بزنی روشن می‌شود. آدم‌هایی که نفسشان، دنبال نفس هستند، اینها پارچه بنزینی هستند، با یک کبریت آتش می‌زنند. گاهی انسان در قالب… بنده که اینجا نشستم برای خدا حرف می‌زنم یا برای نفس؟ روز قیامت معلوم می‌شود. این یک مورد، چون آدم خودش هم خودش را نمی‌شناسد.
اگر گفتند: آقای قرائتی شما از این شب جمعه در تلویزیون نیستی. گفتم باشد. یکوقت اگر بهتر از من آمد یا مشابه من آمد غصه نخوردم معلوم می‌شود خداست. اما اگر خودت و نمره‌ات سیزده است و اجازه نمی‌دهی یک نفر دیگر در تلویزیون بیاید این یک نفس است ولو ظاهرش این است که درسهایی از قرآن است ولی همین نفس است. خدا رحمت کند امام جمعه اسبق شیراز آیت الله حائری، می‌گفت: به آیت الله خامنه‌ای گفتم که اگر شما هشت سال ریاست جمهوری‌ات تمام شود چه می‌کنی؟ دوره آیت الله خامنه‌ای هشت سال ریاست جمهوری، دو دوره چهار ساله، ایشان در تلویزیون گفت که آیت الله خامنه‌ای به من گفت که من هشت سالم تمام شود اگر امام خمینی به من بگوید مثلاً برو سیستان بلوچستان در جاده زابل و روستای فلان، آنجا یک بسیج است، برو آنجا را اداره کن. من بدون دغدغه می‌روم. چقدر … بعد از هشت سال رئیس جمهوری گفت: کاملاً اراده و آمادگی دارم هرکجا به من گفتند اینجا جایش است، من نخیر، من اگر قائم مقام هستم قبول می‌کنم اگر مشاور هستم قبول نمی‌کنم. اگر سرهنگ هستم قبول می‌کنم و اگر سرگرد هستم قبول نمی‌کنم. اگر اختلاط من این است قبول می‌کنم، اگر راننده به من می‌دهید، ماشین به من می‌دهید، خانه سازمانی به من می‌دهید، ما کارهایمان با صد تا اگر است.
بعضی از رزمندگان ما، نه بعضی، خیلی از رزمنده‌ها مخلص بودند. وقتی جبهه می‌آمدند می‌گویند: پسر آمدی چه کنی؟ امام فرمود: دفاع واجب است، آمدم جبهه دفاع از کشورم کنم. کجا می‌خواهی بروی؟ اختیار با شماست. می‌توانی آشپزخانه عدس پاک کنی؟ اگر کسی نیست بله. می‌توانی آرپیجی بزنی؟ اگر کسی نیست بله. این را مخلص می‌گویند یعنی برایش عدس و آرپیجی فرق نمی‌کند. این کارهایی که می‌گوییم اگر چنین شد، اگر دعوتم کردند می‌آیم. اگر پول دادند می‌آیم. اگر… این اگرها که آمد دیگر از خدا دور می‌شویم. خدایا تو خودت در قرآن گفتی نفس آدم را به بدی‌ها هول می‌دهد جز اینکه خدا رحم کند. به آبروی کسانی که مورد رحم تو قرار گرفتند ما را هم از پیروان هوس‌ها و پیرو نفس و هوا و هوس قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در آیه 53 سوره یوسف، به کدام یک از مراتب نفس اشاره شده است؟
1) نفس امّاره
2) نفس لوّامه
3) نفس مطمئنّه

2- نفس لوّامه به کدام یک از حالات انسان بازمی‌گردد؟

1) نیکی در رفتار
2) وجدان اخلاقی
3) احسان به والدین

3- چرا امام کاظم علیه‌السلام نماینده خود در حکومت بنی‌عباس را راه نداد؟

1) به خاطر ترک نماز و روزه
2) به خاطر اختلاس از بیت المال
3) به خاطر بی‌اعتنایی به شتربان
4- در روایات، مهم‌ترین دشمن انسان چه کسی معرفی شده است؟
1) شیطان بیرونی
2) نفس درونی
3) کافران و مشرکان
5- آیه 77 سوره قصص، به چه امری اشاره دارد؟
1) بهره‌گیری از دنیا برای آخرت
2) ترک دنیا و زینت‌های آن
3) واگذاری دنیا به اهل دنیا

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1427
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست