نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1441
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث ما در چند جلسه گذشته که این جلسه هم ادامه دارد، عوامل خودباختگی است. خودباختگی تحصیلکرده و تحصیل نکرده، پولدار و فقیر، شرق و غرب، زن و مرد، کوچک و بزرگ. یک بلای عمومی است در بعضیها. موضوع: عوامل خودباختگی، بگوییم غفلت. عوامل خودباوری، بگوییم ذکر. عوامل اعتقادیاش را یک جلسه گفتیم، عوامل فرهنگیاش را هم یک جلسه گفتیم، حالا یکی از عوامل فرهنگیاش که نتوانستیم بگوییم این است که از مکتب خودمان خبر نداریم. یعنی دانشجو و نسل نوی ما، دبیرستانی ما، همه ما، طلبه و همه، فرقی ندارد، ما باید بدانیم که چقدر مکتب غنی داشتیم.
1- غفلت از تمدن ملی و دینی
شما می دانید که وقتی در اروپا چاپخانه اختراع شد، دومین کتابی که چاپ کردند، کتاب ایرانی بود؟ کتاب بوعلی سینا، شما این کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهری را خوانید که چه تمدن بزرگی داشتیم؟ شما خبر دارید که زمان امام کاظم، زمان هارون الرشید، مسلمانها ساعت اختراع کردند پهلوی پادشاه فرانسه فرستادند، پادشاه فرانسه نگاه کرد گیج شد، یک عده آمدند گفتند چی است، گفت یک جنی دارد عقربه هایش را می گرداند؟ یعنی آن زمانی که ایران مخترع داشت، اروپا وحشی بود. آخر اگر بدانیم از چه ریشه ای هستیم اینقدر خودباختگی نداریم که حالا در اختیار ریش و سبیلمان هم همچین خودباخته هستیم. شما می دانید که مکتب ما چقدر غنی است، این همه سفارش شده برای شیر مادر، و تبلیغ کردند برای شیر خشک، با چه تبلیغاتی، با چه عکس هایی، زن های ما تبلیغ شدند به شیر خشک، حالا سالهاست کنگره می گذارند، کنگره آفات و آسیب هایی که از شیر خشک بدست می آید و برکات شیر مادر. چرا از شیر مادر دست کشیدند و حالا کنگره گذاشتند که نه شیر مادر بهترین غذاست. حالا که نتیجه کنگره که، قطعنامه کنگره که شیر مادر بهترین غذاست، روایت داریم که بهترین غذای نوزاد شیر مادر است، چرا ما از مکتب خودمان خالی می شویم، بعد دنبال دیگران می رویم، بعد برمی گردیم سراغ خودمان؟ اول کلاه نمدی را می گوییم اه، نمد، کلاه نمدی، دهاتی، می اندازیم کنار، بعد شاپو سرمان گذاشتند، همان نمدی یک چیزی هم اضافه، شاپو و نمد چه فرقی می کند؟ که آن نمد خودمان را بردایم شاپو غربیها را بگذاریم با یک دوری اضافه. لباس بلند برای عربها است، امل، قدیمی، عربی. کوتاه، کوتاه، برو تا بالای زانو، رفتیم، دوباره می گویند ماکس، یک چیزی از هر قبا و عبایی درازتر. یعنی اصلا این یک تحقیر است که هرچه داری بگویند پوک، بگیرند خالی کنند مخ را، بعد چیز خودشان را به شما. . . یعنی مثل ظرف آب، آب را باید بریزند که بعد هرچه می خواهند در ظرف. . . بی خبری از شخصیتها. این شوراهای شهر لابد بعضی هایشان پای حرفهای من هستند وقتی که از تلویزیون پخش می شود، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ». شوراهای شهر و شهرداریها، اینها یک پولی دارند، پول فرهنگی، بودجه ای دارند برای کار فرهنگی. بهترین کار فرهنگی این است که در هر شهری رجال مهم همان شهر را با کتاب هایش، با اشعارش، با هنرش، یک چیزی درست کنند که هر کسی می آید برود احساس کند که، یعنی منِ کاشانی وقتی نگاه کردم فیض کاشانی دویست تا کتاب نوشته، غرور می گیردم، دیگر نمی گویم دانشمند فلان دارای سی و هفت آثار علمی است، سی و هفت آثار علمی چی است؟ همشهری خودت آن زمانی که چاپخانه نبوده، دویست آثار علمی داشته، سی و هفت تا چی است؟ ما اگر بدانیم بزرگانمان، یعنی یکی از چیزهای خودباختگی این است که خودمان از مکتب خودمان و از شخصیت های خودمان غافل هستیم. همین امام، نسل نو امام را می شناسد، در قرآن یک آیه ای داریم که در کره زمین در زمان ما فقط یک نفر به این آیه عمل کرده و آن هم امام بود. آیه را بنویسم. آیه ای که در کره زمین در عصر ما فقط یک نفر به آن عمل کرده، آیه را بنویسم، (;لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا) (الأحزاب/39) یعنی از احدی نمی ترسد، از احدی نمی ترسد. امام در سال حدود چهل و دو، نوشت من می آیم جلو سینه من برای خنجر آماده است، چون اگر تازه شهید شوم، (;إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ) (التوبة/52) این (;إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ) (التوبة/52) آیه قرآن است، یعنی اگر شاه را ورش دارم، الحمدلله، طاغوت را برداشتم، حسنی یعنی کار خوبی است، اگر هم شاه من را بکشد، باز شهید شدم. یعنی هر سمتش را بگیری. . . مثل بوسیدن عاشق و معشوق، من او را ببوسم کیف دارد، او هم مرا ببوسد کیف دارد، من او را بکشم طاغوت را کشتم، طاغوت هم مرا بکشد. . . کلمه (;إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ) (التوبة/52) آیه قرآن است. این کلمه در اعلامیه امام آمد. (;لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا) (الأحزاب/39) از احدی نمی ترسد. ما یک همچین شخصیتی داریم. همه شخصیتها می ترسند. الان خیلی از رئیس جمهورهای کشورها بدون اجازه آمریکا نمی توانند سرفه کنند. خوب؛ عوامل اقتصادی؛ حالا این دنباله بحث گذشته بود، برویم دنبال عوامل اقتصادی خودباختگی. عوامل اقتصادی. من یک امتحان هوش کنم، چون گفتند شما تحصیلکرده هستید، اینکه نوشتم اینجا یک کسی بخواند ببینم. پاک شدهاش را بخوانید، (;إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ) (التوبة/52) آیه قبلی چه بود؟ (;لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا) (الأحزاب/39) خیلی خوب.
2- دنیاگروی، از عوامل خودباختگی
عوامل خودباختگی، عوامل اقتصادی. در عوامل اقتصادی می بینیم مثلا دنیاگرایی. باعث می شود خودش را ببازد. چون پول می خواهد باعث می شود ببینید این پول دارد، همین طور می گوید بله قربان، چاکرم، مخلصم، خدا سایهات را از سر ما کم نکند، که چی؟ که پول دارد. گاهی وقتها دنیاگرایی آدم را به تملق وادار می کند. مثل لنگ؛ بعضیها مثل لنگ هستند. لنگ هر ساعتی دور پای کسی است و عیب های او را هم دارد می پوشاند. انسان، انسان است، لنگ نیست، بعضی آدمها لنگ نکنند خودشان را، دنیاگرایی، به خاطر دو فلس پول. قرآن درباره دنیاگرایی می گوید: (;أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ) (الأعراف/176) تو به زمین چسبیده ای، حیف هستی، تو خلیفه خدا هستی، (;أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا) (التوبة/38) تو به دنیا راضی شدی؟ دنیا جماد است، تو انسان هستی. (;ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنْ الْعِلْمِ) (النجم/30) این خیلی سوادش کم است، (;ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنْ الْعِلْمِ) (النجم/30) یعنی این از علم همین مبلغ بیشتر ندارد، یعنی این پوک است، چه خودش را فروخت، یک امضا داد، دو تا سکه گرفت. یک آری گفت، یک شام خورد، به فلانی رأی داد. این شکم است، این آدم نیست، این شکم است، هرچه می نویسم آیه قرآن است، (;أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ) (الأعراف/176) یک آیه، « أَرَضِیتُمْ» یک آیه، (;ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنْ الْعِلْمِ) (النجم/30) یک آیه است. (;رَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا) (یونس/7) اینها کاری به آخرت ندارند، به همین دنیا راضی هستند. می گویند اصول دین چند تا است؟ می گوید سه تا است، خوراک، پوشاک، مسکن. آرزویت چند تا است؟ سه تا است. خانه، ماشین، تلفن. «رَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا» دیناگرایی. دنبال دنیاگرایی، طمع. حالا دنیاگرایی شاخه هایی دارد. طمع است، حرص است، تکاثر است، چشم و همچشمی است. یک موقع است که انسان خودش را می بازد. به یکی می گوییم تو می دانی خلاف است یا نه، می گوید بله خلاف است، می گوییم خوب داد بزن، می گوید آخر نانم قطع می شود. می گوییم آقا این گناه می کند خوب جلویش را بگیر، می گوید خوب مشتریام از دستم می رود. می گوییم بابا این داماد اهل مشروبات الکلی است، نماز نمی خواند، با خدا قطع رابطه کرده، دخترت را به این می دهی نسلت معلوم نیست نمازخوان بشود. می گویی خوب عوضش داماد هم خوشگل بود، خانه داشت، ماشین داشت، تلفن داشت، خانهاش فلان جا بود، چه ماشینی داشت. می گفتیم خوب این کی بود؟ گفت در پارک دیدم، پول بستنیام را داد، یعنی چقدر آدم مثلا باید این. . . یکی از مفاسد بی شغلی است. 1- دنیاگرایی. 2- بی شغلی. بی هنری. انحراف در هنر. قدیم هنر را به چیز دیگر می گفتند، الان هنر را به چیزهای دیگر هم می گویند. نان ندارد بخورد، مثلا دارد با یک اسم هایی، مثلا صوت هایی، تنبک هایی، طبل هایی، مثلا موسیقی هایی، خوب حالا، هنر، چه داری بخوری؟ یک هیئت گرسنه دارند تنبک می زنند. یکی از علماء از یکی از استانها آمده بود خدمت آیت الله العظمی بروجردی، یک بحث علمی شد و آقای بروجردی، مرجع مهمی بود، گفت ماشاءالله، ماشاءالله، در استان شما هم چه مردان علمی، چه علمایی در استان شما است، ماشاءالله، گفت بله، شما فکر می کنی همه علماء قم جمع شدهاند؟ فکر می کنی علمای استان ما تنبک می زنند، تنبک می زنند، تنبک می زنند؟ این دو سه بار تنبک را همچین کرد، آقای بروجردی گفت نه، خوب ما نگفتیم تنبک می زنند، ضمنا تنبک را از این طرف می زنند. حالا، به اسم هنر. . . می روی خواستگاری، می گوید این دختر از هر انگشتش یک هنر درمی آید، وقتی می آید خانه شوهر، می بینیم از هر انگشتش یک ناخن درآمد. چطور آدم خودباختگی، شغل ندارد، آدمی که شغل ندارد خودش را می بازد، خودباخته می شود از عوامل، شغل است. هنر؛ شغل پست هم از عوامل خودباختگی است، و لذا روایت داریم شغل پست انجام نده. شغل پست یعنی شغل هایی که آدم سروکارش با. . . مکروه است شغل پست.
3- قناعت، عامل دوری از خودباختگی
نداشتن قناعت. سرمایه گذاری دشمن. اینها از عوامل است. قانع نیست، قانع نیست یعنی حرص می زند. بعد هم با یک نگاه دیگر به دنیا نگاه کردند، آخر نگاهها فرق دارد. زیادی گوش دهید من یک خاطره بگویم. این خاطره را من دیشب شنیدم. یکی از علماء مریض شد، خوب هی یک ذره یک ذره بیماریاش طول کشید و مریدها هم کم کم خسته شدند و آمدنشان را خانه آقا کم کردند و زن و بچه آقا هم یک ذره یک ذره هرچه داشتند می فروختند و خرجی زندگی می دادند. یک روز یک دیگ مسی بود رفتند آن را بفروشند، آقا زد به گریه، فکر کردند آقا دارد برای مظلومیت خودش گریه می کند که چرا یک آیت الله العظمی باید کارش به جایی برسد که برای خرجیاش دیگ خانه را بفروشد. زن و بچه هم بلند شدند و گفتند حاج آقا اگر شما ناراحت هستی نمی فروشیم. گفت نه بروید بفروشید، من گریهام برای این نیست که بی پول شدم، گریهام برای این است که چقدر خدا من را دوست دارد. از چهل سال پیش که من این دیگ را خریدم، خدا برای من در نظر گرفته بود که به همچین روزی بفروشم که نیازم به خلق نشود. گریه می کنم از لطف خدا، چقدر خدا من را دوست دارد. ببین نگاهها را. یکی نگاه می کند که آی بدبخت شدم، ای خدا چرا همچین کردی، ای خدا، ای خدا. دارد به خدا اعتراض می کند، به مقدرات راضی نیست، تسلیم نیست، نه رضا، نه تسلیم، دارد دری وری می گوید، یک نگاه این است، یک نگاه هم این است که چهل سال پیش من این دیگ را خریدم که ذخیره باشد که امروز خدا آبرویم را با همین دیگ حفظ کند و نیازم به خلق نشود. گاهی وقتها افراد یک پولی که می دهند. . . عوامل اقتصادی. یکی از عوامل عوامل خانوادگی است. صلواتی ختم کنید برویم سراغ عوامل خانوادگی. عوامل اقتصادی، عوامل خانوادگی. یکی از عوامل خودباختگی خانواده است. خانواده بچه را طوری تربیت می کند که بچهاش متملق و پست می شود. خودش را می بازد، خودباخته.
4- تحقیر فرزند، از عوامل خانوادگی خودباختگی
عوامل خودباختگی مثل تحقیر فرزند. بچه حرف نمی زند، مسلمانی؟ بله، قرآن می گوید بچه حرف می زند. (;یَا بُنَیَّ) (لقمان/17) لقمان گفت پسر کوچولو « أَقِمْ الصَّلَاةَ» نمازت را بخوان، « وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» یعنی امر به معروف بکن، «وَانْهَ عَنْ الْمُنكَرِ» یعنی جلوی فساد را هم بگیر، یعنی بچه حرف می زند، ما می گوییم بچه حرف نمی زند، قرآن می گوید بچه باید حرف بزند. تو دیگر حرف نزن. چرا گفتی؟ قرآن می گوید: (;قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا) (البقرة/83) یعنی برای مردم خوب حرف بزنید. نگفته(قولوا للکبراء، للعلما)، «نَّاسِ» شامل کافر می شود، شامل فقیر می شود، شامل کودک می شود، شامل خودی می شود، شامل بیگانه هم می شود. چه بیگانه، چه خودی، چه کودک، چه بزرگ، چه فقیر، چه غنی. هر کس با هرکه حرف می زنی باید خوب حرف بزنی. خفه شو، احمق، این حرفها چه است؟ شهری و دهاتی ندارد، کوچک و بزرگی ندارد، اصلا اگر کسی کلمه زشتی بگوید قابل شلاق است از نظر تعزیرات حکومتی باید این شلاق بخورد که حرف زشت زد. مگر می شود هرچه می خواهیم گفت. اگر سه تا شاهد عادل، خوب گوش دهید، اگر سه تا شاهد عادل گفتند فلانی زنا کرده، اگر نتوانستند شاهد چهارمی پیدا کنند، اسلام گفته به هر شاهد عادلی هشتاد تا شلاق بزن، سه تا هشتاد تا، دویست و چهل تا شلاق عادل می خورد که چرا به یک فاسق گفت زناکار. خیلی مهم است، عادل شلاق می خورد که چرا به فاسق گفت زناکار. این که می خوانیم آیه قرآن است. می گوید (;ثَمَانِینَ جَلْدَةً) (النور/4) هشتاد تا شلاق بزنید برای کسی که چهار تا نیاورده. یا چهار تا، یا اگر سه تا بودند باید شلاق بزنید. خیلی دین اسلام مهم است. ما راحت هرچه به هرکس می خواهیم می گوییم. باید عذرخواهی کنیم، من خودم هم خیلی حرفهایی زدم که نباید بزنم. (استغفرالله ربی و اتوب الیه.) عوامل خانوادگی، تحقیر، 1- تحقیر فرزند. با بچه مشورت کنید. این که عقلش نمی رسد. از کجا عقلش نمی رسد؟ ابراهیم صد ساله با یک بچه سیزده ساله مشورت کرد. گفت: «یَا بُنَیَّ» آقازاده کوچولو (;إِنِّی) (الصافات/102) به درستیکه من « أَرَى فِی الْمَنَامِ» در خواب می بینم « أَنِّی أَذْبَحُكَ» من در خواب می بینم تو را ذبحت کنم، (;فَانظُرْ) (الصافات/102) نظریه بده، (; مَاذَا تَرَى) (الصافات/102) رأی تو چه است، ابراهیم صد ساله با بچه سیزده سالهاش مشورت می کند، حالا چه خبر است، فوق لیسانس است، حالا فکر می کند همه دیپلمهها نمی فهمند. خیلی وقتها دیپلمه یک چیزی به ذهنش می آید که فوق لیسانس به ذهنش نمی رسد، چه اشکالی دارد. خوب، بداخلاقی خانواده. پدر متملق، بچهاش هم متملق می شود. پدر چاپلوس، بچهاش هم چاپلوس می شود. خودباختگی. عدم تشویق در خانه. ببینید وقتی بچه در خانه مورد محبت قرار نگرفت، یک بار این بابا بچهاش را نبرد پارک با هم یک بستنی بخورند، یک بار این آقا با خانمش یک گردشی نرفتند، وقتی بچه محبت، دیدید که این آهکها را آب رویش می ریزید متلاشی می شود. این آهک از بس که خشک است یک خورده که آب دید پخش می شود. بچهها که در خانه خشک بار می آیند، بیرون خانه یک بستنی به آنها بدهی می بریشان. چون این هیچ وقت بابایش به او بستنی نداده، آن وقت با یک بستنی جذب می شود. دختری که در خانه تحقیر می شود بیرون خانه یک محبت به او بکنند، آسیب پذیر است. آسیب پذیر و خودباخته. خودباختگی معنای وسیعی دارد. فکرش، ناموسش، عفتش، حیائش، خلقش.
5- طلاق، از عوامل خودباختگی فرزندان
بچه را از خانه بیرون نباید کرد، طرد بچه. همسر از خانه نباید برود بیرون. طلاق، باعث خودباختگی است. دیگر خانواده ای که پاشید، این زن طلاق داده شده خیلی در معرض این است که به هر حال خیلی جاها تسلیم خیلی چیزها شود، چون ضربه فنی شده. ببین، یک چوبی را که چند تا تبر زدی، ولو تبرهای اول و دوم نمی شکند، اما این چوب را آمادهاش می کنند که برای تبر نهم بشکند، آن هشت تا تبر ضربه ای به این وارد شد که باعث شد که این چوب ترکید. ضربه هایی که ما به این بچه وارد می کنیم، ضربه هایی که به همسر وارد می کنیم. خیلی مهم است. داریم که بچه را که ملامت می کنید، اصرار نکنید در ملامت، بگو چرا این کار را کردی. حتی بچهها را، در کله بچهات نزن. خاک بر سرت کنند، پسر عمویت از تو بهتر است. آن هم گریه می کند می گوید خوب عمویم هم از تو بهتر است. وقتی گفتی پسرعمویت از تو بهتر است، او هم می گوید عمویم از تو بهتر است. این بر خورد، تک با پاتک دارد. اما اگر گفتی آقا زاده، تو نمره پارسالت هیجده بود، چرا امسال شانزده بود، تو پارسال بهتر بودی، خودش را با خودش مقایسه کن، حساس نمی شود. اما اگر پسرعمویش را زدی در کلهاش حساس می شود. تعلیم و تربیت خیلی مهم است، ما بلد نیستیم. تعلیم و تربیت هم در همین مسائل روانشناسی و نمی دانم جامعه شناسی دنبالش نروید. آنها آدم را گیج می کند. آقا، دیروز مسئول نوشتن کتابهای درسی آمد در ستاد اقامه نماز، به او گفتم آقاجان می خواهید بچهها متدین شوند، گفت بله، گفتم ببینید قرآن چه کرده، ما شک داریم در خدا و پیغمبر؟ در قرآن چند تا «یَا بُنَیَّ» است، «بُنَیَّ» یعنی پسر کوچولو، اینطوری کن، اینطوری کن، به این دلیل، به این دلیل، بعد هم نهج البلاغه چقدر «یَا بُنَیَّ» دارد، بعد هم در روایت چقدر «یَا بُنَیَّ» داریم. «یَا بُنَیَّ»ها را باید، متن قرآن می تواند کتاب تربیت باشد. اینقدر دنبال کتاب های شرقی و غربی نروید. ما آیه داریم دو کلمه. (;قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا) (البقرة/83) سه کلمه، با مردم خوب حرف بزنید. آیات دو کلمه ای برای کلاس اول، آیات سه کلمه ای برای کلاس سوم، آیات چهار کلمه ای برای کلاس چهارم. آیات پنج کلمه ای برای کلاس پنجم. یعنی در قرآن از هر آیاتی یک کلمه، ق، ص، آیات یک کلمه ای داریم ما، آیات یک حرفی داریم. ما بیائیم متن قرآن و نهج البلاغه را باز کنیم، مگر اینکه بگوییم والا خدا چون روانشناسی بلد نیستی فعلا برو کنار، امیرالمؤمنین هم جامعه شناسی نخوانده، ببینیم اینها چه می گویند. نمی خواهم بگویم از روانشناسی و جامعه شناسی استفاده نکنید، می خواهم بگویم محورتان خالق باشد. خالق می داند چه خلق کرده. آن که من را خلق کرده، دستورالعملش عمیقتر از آن است که من را خلق نکرده. بگذارید قرآن بخوانم، از خودم حرف نزنم. (;أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ) (الملك/14) بابا خلق، آن کسی که ساعت ساخته، او می داند چه ساخته، آن کسی که بخاری، علاءالدین را ساخته، او می داند چه ساخته، او می تواند بگوید چقدر نفت به آن کن، آن کسی که هواپیما را ساخته می داند این با چه بنزینی حرکت می کند، چطور است. محور باید قرآن و نهج البلاغه باشد. البته بعضی وقتها هم قرآن و نهج البلاغه هست، اما دلمان به قرآن نیست. گاهی وقتها دلمان در کاغذ است، منتهی برای این مصلحت روزگار یک تمبر هم به این کاغذ می چسبانیم. اما خیلی اعتقاد، مثل امام خمینی، امام خمینی هم عکس شاه را به پاکت می چسباند، ولی یک جو ایمان به شاه. . . حالا برای اینکه این نامه رد شود برود، حالا برای اینکه این آخوندها گیر ندهند، این کتابها را یک خورده، یک «بِاِسْمِ اللَّهِ» اولش بگذار، صفحه اولش هم عکس امام و مقام معظم رهبری چاپ کن، سمبلش کن. اینها اسلام مالی می کنند، یعنی چاه خشک را آب در آن می ریزند که بگویند بله، تر است. باید چاه از درونش آب داشته باشد. تعلیم و تربیت باید راهی باشد که خالق گفته. بله، از اساتید جامعه شناس روی چشم، روانشناس روی چشم، از اینها هم، از تجربه هایشان استفاده می کنیم، از آمار و ارقامشان استفاده می کنیم، اما تکیه به اینها نمی دهیم. صد و شصت و پنج موشک افتاد دزفول در زمان جنگ، چون مردم دزفول خدایی بودند، روانی نشدند. یکی از این موشکها در دانشکده روانشناسی غرب می افتاد استاتید دانشکده روانشناسی، روانی می شدند. (;أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (الرعد/28) دل آرام می خواهید، یاد خدا، جای دیگر نروید.
6- ترس از دشمن، از عوامل خودباختگی
خودباختگی. به امام حسین گفتند بیعت کن، گفت من؟ (هیهات، هیهات منا الذله) ابدا خودباخته نیستم. من در مقابل زر و زور و تزویر، در مقابل قلدر و ارتش یزید، ابدا، می دانید چی است؟ مادرم فاطمه است. (حجور طابت و طهرت) من از دامنی برخاستهام که(طابت و طهرت) طیب و طاهر است. یعنی اگر مادر فاطمه شد، بچهاش خودباخته نیست. می گوید زیر سم اسب می روم، زیر بار زور نمی روم. خودباخته نیست. عوامل خودباختگی، مادر. محمد حنفیه در جبهه هی می رفت جلو، می آمد عقب، امیرالمؤمنین با این پشت شمشیر زد به او، گفت برو کنار، (عرق من امک) یعنی یک رگ از مادرت در تو است که اینقدر ترسو شدی، ببین ابوالفضل شجاع است، چون از خانواده شجاع بود، پسرش هم شجاع شد. تو مادرت از خانواده باشهامت نیست. . . حالا؛ عوامل خانوادگی. طلاق، طرد فرزند، محبت نکردن به بچه در خانه، باعث می شود که بچه مثل آن آهک خشک می شود، آن وقت بیرون با یک بستنی، با یک محبت، گول می خورد. عوامل اخلاقی و روانی. تمام شد وقتمان. خوب اگر وقتمان تمام شد که عوامل روانی، عوامل اجتماعی و عوامل سیاسی و آثار خودباختگی. اینها هم مانده انشاءالله دفعه بعد خدمتتان می گوییم. خدایا، ایمانی به ما بده که چنان خودمان را بند به تو بدانیم، کسی که دستش را گذاشت در دست قدرت خدا دیگر قوی می شود. می گوید (;إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِی) (الشعراء/62) من خدا دارم، هدایتم می کند. مخلص هیچ وقت به بن بست نمی رسد. آخر خط مگر نمی گویی من را می کشد، بکشد. (;إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ) (التوبة/52) می روم پهلوی خدا. آدمی که مبدأ دارد، معاد دارد، ایمان دارد، امدادهای غیبی دارد، آدمی که در خانواده خوب تربیت شده، این نتیجهاش این است که می گوید آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. این شیره مکتب اسلام است؛ و آدمی هم که خودباخته است، مثل دم سگ منتظر این است که سگ چطور دمش را حرکت می دهد، این هم مثل دم سگ است. یعنی این گفت آره، می گوید آره، این گفت نه، می گوید نه. بدون اجازه آمریکا نمی توانند آب بخورند. این نتیجه خودباختگی است. حسین ما تکه تکه شد زیر بار نرفت. به علی ابن ابیطالب گفتند حالا یک خورده پول به این بعضیها بده، جنگ جمل راه انداختند، جنگ صفین راه انداختند، شما یک خورده مشتت جمع است، حالا یک خورده پول را شل کن، اینها را آرام کن، فرمود با الاغ دزدی مکه نمی روم. شما می گویید حکومت خودم را با رشوه، با باج دادن تقویت کنم؟ (أتأمرونی ان اطلب النصر بالجو) شما به من می گویید حکومت را تقویت کنم با باج دادن، با سبیل این و آن را چرب کردن، من بیست و پنج سال در خانه می نشینم، مثل کسی که تیغ در چشمش است، استخوان در گلویش است، اما باج نمی دهم. مکتب ما این است. خدایا روح و خصلت و فکر و عمل ما را علوی و حسینی و فاطمی قرار بده. (الهی آمین) خدایا امت ما را روز به روز بر عزت و خودباوریشان بیفزا. (الهی آمین) افراد ضعیف و خودباخته را متنبه بفرما. والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1441