responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1451
بسم الله الرّحمن الرّحیم
 الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سوره‌ی الرحمن را تفسیر می‌كردیم به این آیه رسیدیم كه «مرج البحرین یلتقیان» نكاتی از آن را گفتیم نكاتی از آن ماند در سوره‌ی الرحمن دارد نعمت‌های خداوند را یكی یكی می‌گوید یكی از نعمت‌ها این است كه دو تا آب شور و شیرین را به هم می‌رساند آب دریاها شور است آب رودخانه‌ها معمولاً شیرین است گاهی در سفرهای هوایی آدم می‌بیند كه قشنگ این رودخانه وسط دریا را می‌شكافد و می‌رود و اینها قاطی هم نمی‌شود دارد نعمت‌های خدا را می‌شمرد آب شور یك خاصیتی دارد آب شیرین یك خاصیتی دارد هر كدامش در جای خودش مثل اشك شور چشم و آب دهان كه هر كدام در جای خودش نمره ش بیست است من یكوقت یك مثل زدم مثل را شنیده‌اید گفتند چرا خدا همچین چیزی آفریده گفتم هر چیزی را می‌خواهی بگویی چرا خدا آفریده در جای خودش باید دید چرا زهر مار در بدن مار نمره‌اش بیست است اگر توی بدن من آمد مضر است آب دهان در دهان هر كسی نمره‌اش بیست است اگر به دیگری پرتاب شد جسارت می‌شود آب شور در جای خودش عالی آب شیرین در جای خودش عالی.

مرد و زن، هر كدام در جای خود كامل هستند

زن در جای خودش نمره‌اش بیست است اصلاً یك آیه برایتان بخوانم راحت راحت شوید خداوند در هستی نمره‌ی نوزده و نیم خلق نكرده آیه‌اش هم این است «الذی احسن كل شئ خلق» یعنی هر چیزی را كه خلق كرده احسن است ممكن است به نظر ما شصت كوتاه باشد این چها تا بلند باشد اما كوتاهی برای این بیست است اگر این كوتاهی نباشد نمی‌توانی بیل دستت بگیری، پیچ گوشتی، قلم، جراحی، نخ، آمپول، یعنی همه‌ی فن و حرفه توی همین كوتاه است گاهی زن عاطفی است عاطفه برای زن بیست است مرد یك خورده خشن است خشونت برای مرد بیست است لاستیك كامیون برای كامیون بیست است لاستیك پیكان برای پیكان بیست است و لذا هیچكس به هیچكس نمی‌تواند بگوید تو ناقصی، (زبان كاشانی برای كاشانی بیست است زبان یزدی برای یزد بیست است هر شكلی هر مادری برای بچه‌ی خودش بیست هر بچه‌ای برای مادر خودش بیست است هر چیزی را خواستیم نمره بدهیم باید در جای خودش نمره بدهیم پوستین برای یخبندان بیست است كولر گازی برای هوای بندعباس. . . در جای خودش باید نمره داد بله كولر را ببری قطب شمال پوستین را ببری بندر عباس اشكال ما این است كه گاهی وقتها یك چیزی را ما خراب می‌كنیم به خدا می‌گوئیم تو چرا همچین كردی، روی حوض نرده نمی‌گذاریم بچه می‌افتد غرق می‌شود می‌گوئیم‌ای خدا. . . چیه؟ آب همین جایی كه هست نمره‌اش بیست است بچه‌ی تو هم نمره‌اش بیست است تو روی حوض نرده نكشیده‌ای. . . هوا نمره‌اش بیست است ریه هم نمره‌اش بیست است تو بجای هوای سالم دود خوردی سیگار كشیدی تنگ سینه گرفتی مشكل از تو است.)
حدیثی داریم كه مغز این آیه دو تا دریا فاطمه(علیها السلام) و علی(علیه السلام) هستند دریای عمیق هستند بقول حضرت حدیث. . . حدیث كه این دو تا دریای عمیق به هم متصل می‌شوند به هم زور نمی‌گویند چون زن و شوهر به هم زور نمی‌گویند «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» یعنی اگر زن و شوهر عروس و داماد به هم زور نگفتند نسل آنها نسل خوبی می‌شود ما رفتیم روی مسئله‌ی خانواده حالا در این جلسه هم یك خورده راجع به این می‌خواهم صحبت كنم چون مسائل خانواده خیلی مسائل مهمی است روی نسل اثر می‌گذارد روی مسائل نفس و روح اثر می‌گذارد روی اقتصاد اثر می‌گذارد روی تحصیل بچه‌ها اثر می‌گذارد یعنی یك دعوای خانوادگی اعصاب زن و شوهر را به هم می‌ریزد توی تولیدشان توی قلبشان توی سكته‌شان توی نسلشان توی آبرو‌شان اینطور نیست كه حالا یك چیزی من گفتم یك چیزی او گفت گاهی دو تا كلمه. . .

طرح اسلام برای رفع اختلافات خانوادگی

حالا، روی این زمینه ما راجع به «لا یبغیان» حرفهایی را در جلسه‌ی قبل گفتیم این هفته این جلسه می‌خواهم چی بگویم یك آیه داریم. . . صلواتی بفرستید من از روی آن بنویسم «وإن خفتم شقاق بینهما فابعثوا حكما من أهله وحكما من أهلها إن یریدا إصلاحا یوفق الله بینهما إن الله كان علیما خبیرا» این آیه دادگاه خانواده، ‌ای كاش ما می‌توانستیم ترجمه‌ی این آیه را به دنیا صادر كنیم اسلام برای اختلافات زن و شوهری چه طرحی دارد این طرح قرآن است برای اصلاحات، خفِ، یعنی خوف ترس، شقاق یعنی شقه‌ی گوشت شنیده‌اید یعنی گوشت دو نیم می‌شود شقاق یعنی بین زن و شوهر جدایی می‌شود حكم، می‌گویند فلانی حكم است یعنی داور است اصلاح، یعنی آشتی الله را هم كه می‌شناسید علیم و خبیر را هم می‌دانید یعنی چه یعنی این آیه را چند تا از كلماتش را با آن آشنا هستید آن كلماتی را كه با آن اشنا هستید من معنا كنم «ان» یعنی اگر، اگر ترسیدید كه عروس و داماد زن و شوهر بین عروس و داماد شقاقی اختلافی پیدا بشود به دادگاه مراجعه نكنید چه كنیم؟ كدخدا منشی فوری «بعث» برانگیزید یك داور از فامیل مرد یك داور از فامیل یك آدم پخته از فامیل زن یك آدم پخته از فامیل زن اگر این دو تا داور «ان یریدا اصلاحا» اگر اراده اصلاح داشته باشند تصمیم جدی داشته باشند كه اصلاح كنند «یوفق الله بینهما» خدا بین اینها جوش می‌دهد خداوند علیم و خبیر است این آیه می‌گوید به دادگاه مراجعه نكنید.
(لطیفه‌های این آیه را می‌خواهم بگویم من یك روز در دانشگاه تهران گفتم بشمارید اساتیدی كه توی جلسه‌ی نماز هستند آمدند گفتند خیلی هستند بیش از چهل تا استاد دانشگاه هستند غیر از اینكه چند صد نفر هم دانشجو بعد دیدم هر استاد دانشگاهی هم توی یك رشته تخصص دارد گفتم من تقاضا می‌كنم الان هم توی تلویزیون تقاضا می‌كنم هر استاد دانشگاهی و هر هنرمندی و هرآیت الله‌ای هر كس در هر رتبه‌ی علمی نشسته اگر توانست یك سطر بنویسد كه هر كلمه‌اش یك نكته داشته باشد ما یك جایزه‌ی مكه به او می‌دهیم خود بنده هم توی تلویزیون اینجا اعلام می‌كنم یك عمره به او می‌دهیم كسی بتواند یك سطر بنویسد كه هر حرف آن یك نكته داشته باشد)

اختلاف نظر میان زن و شوهر، امری طبیعی است

 این آیه هر حرفش یك نكته دارد ببینید «ان» یعنی اگر، ما سه تا اگر داریم توی اگر گاهی می‌گوئیم «اذا» «اذا الشمس كورت» یعنی زمانی كه اگر یكبار می‌گوئیم «لو» هر دو یعنی اگر جاهایی كه حتماً می‌شود می‌گوئیم «اذا» مثل اینكه می‌گویم كه اگر تابستان گرم شود یعنی حتماً گرم می‌شود آنجایی كه حتما می‌شود می‌گویند اذا آنجایی كه نمی‌شود مثل اینكه می‌گویم اگر عمه‌ی من مرد بود عمو بود حالا كدام عمه مرد شده؟ «لو كان فیهما الهه» اگر خدا دو تا بود آنجایی كه نمی‌شود اگر جوانی برگردد اگر فلانی فلان پست را گرفت معلوم می‌شود كه حالا حالاها نمی‌گیرد پس اگر حتماً شد می‌گوئیم(اذا) اگر حتماً نشد می‌گویند(لو) اگر پنجاه پنجاه بود می‌گویند «ان» نگفته(اذا خفتم) یعنی حتما درگیری توی خانه‌ها هست نگفته(لو خفتم) یعنی هیچوقت درگیری توی خانه‌ها نیست می‌گوید «ان» یعنی بالاخره توی هر خانواده این مسائل پیش می‌آید. پس این «ان» نشانه‌ی این است كه اختلافات بطور طبیعی قابل پیش بینی است از این اختلافات نترسید هر كسی بی پول می‌شود هر كسی پولدار می‌شود هر كسی پائیزی دارد هر كسی بهاری دارد این كلمه‌ی اول یعنی از اختلافات نترسید. «خف» یعنی خوف یعنی نگذارید عروس و داماد حالا كه با هم درگیر شدند حالا قیام كنید علاج واقعه را قبل از وقوع باید كرد این دو«خف» یعنی اگر خوف دارید نمی‌گوید(فان وقع) اگر شقاق واقع شد دیگر كاریش نمی‌شود كرد نمی‌گوید اگر تصادف كرد می‌گوید اگر نگران تصادف هستید كلمه «خف» یك اصل مدیریتی است كه می‌گوید علاج واقعه را قبل از وقوع باید كرد می‌گوید «ان خفتم» نمی‌گوید(ان خفتم والدین)(ان خاف حاكم)،(تم) یعنی جامعه اینكه می‌گوید اگر جامعه ترسیدید یعنی جامعه مسئول خانواده‌ها است از كجا می‌گوید از كلمه‌ی «تم» و گرنه می‌گفت(ان خاف الوالدین) اگر والدین نگران شدند یا اگر خاف حاكم اگر خاف قاضی(تم) یعنی امت اینكه به امت می‌گوید اگر ترسیدید یعنی مردم نمی‌توانند نسبت به عروس و دامادها بی تفاوت باشند.

مرد و زن، یك روح در دو پیكرند

«شقاق» نگفته(و ان خفتم اختلاف بینهما) فرق این دو تا چیه؟ اختلاف بین دو چیز است شقاق بین یك چیز است اینكه می‌گویند شقه‌ی گوشت چون یكی بوده دو تا شده «اقتربت الساعه و انشق القمر» می‌گوید ماه دو تا شد یكی بود و دو تا شد اگر یكی بود و دو تا شد می‌گویند شقاق اما اگر از اول دو تا بود می‌گویند اختلاف «شقاق» یعنی عروس و داماد یك روح در دو پیكرند.
«بینهما» نگفته بین قبیله، یعنی نگذارید قصه از خانواده به قبیله و محله كشیده بشود «بینهما» یعنی نگذارید فتنه به دیگران برسد از كجا در می‌آید؟ از «بینهما».
«فابعثوا» فاء یعنی سریع، نگفته(ثم ابعثوا) حالا اگر ترسیدید بعداً اقدام كنید «فالله خیر حافظا» یعنی فوری خدا حفاظت می‌كند. شش: اقدام خیر خواهانه‌ی شما سریع باشد.
«بعث» در لغت یعنی برانگیختن جاهایی آدم می‌گوید برانگیز كه طرف آمادگی ندارد گاهی وقتها می‌گوئیم عروس و داماد. . . می‌گوید برو بابا آنها كیف هایشان را با هم كرده‌اند حالا هم كتك كاریشان با ما. . . به ما چه! اینكه می‌گوید بعث یعنی بروید ایجاد انگیزه كنید بروید تحریك كنید یعنی نگذارید. . . بی تفاوت نباشید می‌گویند بعثت پیغمبر یعنی جهش.
 خدا لعنت كند صدام را خدا لعنت كند شاه را، آنجا می‌گفتند حزب بعث یعنی جهش، شاه هم یك حزب درست كرده بود حزب رستاخیز، رستاخیز هم یعنی جهش، رستاخیز، یك حلقوم بود دو تا مامور داشت برای پیگیری، به یكی گفتند ایشان كی است گفت قائم مقام من است گفتند ایشان كی است گفت ایشان جانشین من است طرف فكر كرد گفت فرق بین قائم مقام و جانشین چیه؟ گفت قائم مقام عربی است. جانشین فارسی است حالا فرق بین بعث و رستاخیز چیه؟ بعث عربی است رستاخیز فارسی است. «بعث» یعنی جهش یعنی اگر افرادی حال ندارند در اینها ایجاد انگیزه كنید در بی تفاوتها انگیزه ایجاد كنید.

تساوی حقوق زن و مرد در انتخاب داور

«حكماً» گاهی زن و شوهر حقوقشان فرق می‌كند اما گاهی حقوقشان مساوی است از جاهایی كه حقوقشان مساوی است اختلافات خانوادگی است اینجا نگفته از فامیل مرد دو تا داور از فامیل زن یكی «حكماً حكماً» یعنی یكی از این یكی از آن هشت: زن و مرد حقوق مساوی دارند البته در این مسئله. خوب دیگر تخته سیاه پر شد باقیش را باید از رو بگویم، گفته «من اهله» دادگاه خانواده كه زن و شوهر و عروس و دامادها مراجعه می‌كنند با دادگاه خانواده‌ای كه اسلام طراحی كرده، دادگاه خانواده‌ی اسلام پنچ تا امتیاز دارد چون می‌گوید «من اهله» «من اهلها» یكی از این فامیل یكی از آن فامیل این فامیل فامیل كه شد پنج تا امتیاز دارد اول اینكه فامیل دلش بحال آدم می‌سوزد بیگانه دلش نمی‌سوزد دوم فامیل سریع جلسه را تشكیل می‌دهد من و خانمم اگر اختلافی داشتیم تلفن كنیم بیایند توی ترافیك گیر كنند بعد از دو ساعت حاضر می‌شوند اما وقتی قاضی بیرجندی زن و شوهر مراغه‌ای را. . . می‌گوید برو سه ماه دیگر بیا سه فامیل خصلت‌های عروس و داماد را می‌داند مثلاً می‌داند این عقده‌ای است این وسواسی است این حسود است این مثلاً چرا اینطور شده یعنی روانكاوی فامیل بیش از یك قاضی بی خبر است. عروس و داماد دعوا می‌كنند می‌روند پیش قاضی قاضی نمی‌داند كه اصلاً اینها چی چی بوده اما گاهی وقتها فامیل حساسیت‌ها را هم می‌شناسد می‌گوید ببین ایشان روی این كلمه حساس است پس آگاهی به روان هم دارد دوم خرج هم ندارد دو نفر از فامیل جمع می‌شوند فوقش یك كیلو میوه خرجی ندارد سوم آبروریزی هم ندارد پس پنج امتیاز شد. این را از «من اهله، من اهلها» در آوردیم.

اقدام برای اصلاح، نه دامن زدن به اختلاف

«ان یرید اصلاحا» داور. . . گاهی فامیل مرد می‌آید به نفع مرد بكشد فامیل زن هم می‌آید به نفع زن بكشد مثل الان كه توی دادگاها اینطوری است توی دادگاها كه الان من وكیل می‌گیرم می‌گویم این پول را از من بگیر برو توی سوراخ و سمبه ‌ها یك تبصره و قانونی پیدا كن بنفع من قلاب كن بیاور او هم یك وكیل می‌گیرد آن می‌كشید و من می‌كشیدم است می‌گوید اینطور نباشد كه. . . «یریدا اصلاحا» یعنی دو تا داوری كه از فامیل عروس و داماد می‌آیند هر دو هدفشان اصلاح باشد چون او می‌كشید و من می‌كشیدم اختلافات زیادتر می‌شود بدتر می‌شود. كلمه‌ی اراده در لغت عرب یعنی تصمیم جدی، نمی‌گوید اگر(یطلب) طلب اصلاح كنند یا اگر میل به اصلاح داشتند اراده مال آنجایی است كه آدم تصمیمش جدی جدی است شما مشتری می‌آید در خانه می‌گویی ببین ما مخلص شما اراده‌ی خرید داری یا نه؟ اراده‌ی خرید یعنی قصدت جدی است یا نه، یكوقت بنگاه معاملاتی نشسته این هم رد شود می‌بیند توی سماورش چای است می‌گوید می‌رویم می‌نشینیم دو تا هم چای می‌خوریم این نه می‌خواهد بخرد نه می‌خواهد بفروشد كلمه‌ی(یرید) یعنی قصد جدی داشته باشد.

توفیق الهی در گرو اراده و اقدام خالصانه است

خیلی از من می‌پرسند چه كنیم آقای قرائتی خدا به ما توفیق بدهد، توفیقات من كم شده، این سوال را خیلی از جوانها از من كرده‌اند كلید این توی این آیه هست می‌گوید «ان یریدا اصلاحا یوفق الله» اگر می‌خواهی خدا به تو توفیق بدهد قلب خودت را پاك كن اگر هدفت جدی قصد خوب داشته باشی اگر نیتت خوب باشد خدا جوش می‌دهد.
اینكه می‌گوید «یوفق الله» یعنی اگر عروس و داماد را آشتی دادی نگو مخ من است بصیرت من است نفوذ كلام من است عزت من است من من نگو «یوفق الله» خدا جوش داد خیلی از تو باسوادتر و زبان بازتر هستند ممكن است جوش نخورند «یوفق الله» یعنی اگر دو نفر را آشتی دادی پز ندهی منت نگذاری كار كار خداست به هم جوش داد بعد هم می‌گوید «والله خبیر علیم».
كی می‌تواند یك سطر قرآن بگوید كه هر كلمه‌اش یك نكته دارد امتحان كنید آقایان دبیرها آقایان اساتید دانشگاه همین امشب در رشته‌ی خودت مثلاً بنده الان سی سال است كه مبلغ هستم یا سی سال است كه توی قرآن بوده‌ام امشب محسن قرائتی خواسته باشد یك سطر بنویسد كه هر حرفش یك نكته داشته باشد ما كه می‌گوئیم قرآن معجزه است مراد همین است ما كه می‌گوئیم قرآن شفاست یعنی مشكلات خانوادگی كه از بیماریهای اجتماعی است خدا این رقمی نسخه می‌دهد این نسخه‌ی قرآن است برای اختلافات زن و شوهر، دادگاه نمی‌خواهد قاضی هم نمی‌خواهد سرایدار هم نمی‌خواهد آب و برق و تلفن و بایگانی هم نمی‌خواهد، مراجعه‌ی یك شهری كه سه هزار پرونده دارد دو هزارو پانصد تا مال مسائل خانوادگی است دو هزار تا را می‌توانند كدخدا منشی حل كنند، دادگستری خلوت می‌شود زندان خلوت می‌شود زندان خلوت بشود خرج خلوت می‌شود دیگر لازم نیست كه ما اینقدر به دولت مالیات بدهیم چون یك زندانی كلی خرج دارد وقتی هم یك نفر زندان رفت باقی عیب‌ها را هم از باقی زندانی‌ها یاد می‌گیرد بعد فامیلی دو نفر می‌شود دو قبیله و دو شهر و دو ایل گاهی، قرآن شفاست معنایش اینست. قرآن معجزه است معنایش این است البته این یكی از معجزه‌ها است.

زینت و زیبایی طبیعی، همراه با زینت معنوی

 دو تا دریای روان را خدا بهم رساند، دو تا دریا «لا یبغیان» به هم زور نمی‌گویند اگر عروس و داماد و زن و شوهر به هم زور نگفتند «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حالا لؤلؤ و مرجان خیلی آمده هم توی قرآن آمده توی بهشت هم توی دنیا از این معلوم می‌شود اسلام با زیبایی‌های طبیعی موافق است زیبایی‌های طبیعی هر چه كه دل می‌خواهد اسلام گفته قبول است یعنی هر چه كه میل می‌خواهد نه هر چه دل می‌خواهد انسان زیبایی را دوست دارد می‌گوید لؤلؤ و مرجان همین كه لؤلؤ و مرجان را گفته بعدش می‌گوید «فبای الاء ربكما تكذبان» به كدام یك از نعمت‌ها را تكذیب می‌كنید پیداست خلقت زینت روی چیزی است.
 توی قرآن خیلی اسم زینت برده شده منتهی دو تا زینت داریم زینت ظاهری «و زین» این زمین خودش را برای شما آرایش می‌كند گل و بلبل‌ها لؤلؤ و مرجان زینت ظاهری است یك زینت باطنی هم داریم كه می‌گوید «حبب الیكم الایمان و زینه فی قلوبكم» «خذوا زینتكم عند كل مسجد» قرآن می‌گوید مسجد می‌روید زینت ببرید این دو تا معنا دارد یك زینت یعنی خودت را آرایش كن بهترین لباس و عطر را با خودت ببر مسجد این یك معنایش است یك معنایش هم این است كه بچه‌ات را بردار و برو چون «المال و البنون زینه الحیاه الدنیا» مال و بچه زینت است قرآن یك آیه می‌گوید مال و فرزند زینت است یك آیه می‌گوید مسجد می‌روی زینت ببر یعنی مسجد می‌روی دست بچه‌ات را بگیر یك خورده هم پول بگذار جیبت كه توی مسجد كنار نماز گرسنه‌ای سیر بشود بچه‌ات هم نماز را یاد گیرد(پدران ما كه ما را نمازخوان كردند ما را با خودشان می‌بردند حتی گاهی وقتها می‌خواهیم چرخ بخریم منتهی این باید دولت هم موافقت كند یعنی نمایشگاه كتاب توی مسیر نماز جمعه باشد كه بگویند برویم آنجا هم نماز بخوانیم هم كتاب ارزان بخریم یك سری قرعه كشی‌ها یك سری مدالها آن سرگردی كه می‌خواهد سرهنگ بشود توی نماز جمعه بشود عید غدیر بشود عید مبعث بشود به ما گفته‌اند پول كه می‌خواهی بدهی به فقیر مستقیم نده به فقیر بده به پسرت بگو تو بده به فقیر دخترت بگو تو بده به فقیر یعنی این كمك به فقیر را به نسل بعد هم منتقل كن خوشم آمد از یك تاجری یك تاجر وقتی سهم امام می‌داد بچه هایش را می‌برد خانه‌ی مرجع تقلید می‌گفت بچه‌ها من كاسبی كردم مثلاً ده میلیون امسال داشته‌ام دو میلیون خمس می‌شود ببینید دو میلیون من می‌دهم به آقا شد، وصیت می‌كنم كه اگر مردم شما هم تقلید از كسی می‌كنید به آن. . . خمسش را روبروی بچه هایش می‌داد البته یكی هم می‌گفت هیچوقت نگذار خمست را زن و بچه‌ات بفهمد فحشت می‌دهند می‌گویند من گفتم طلا بخر نخرید حالا رفته خمسش را می‌دهد به آقا ظرفیت برای چی است گاهی وقتها ظرفیت جوری است كه این. . .) گاهی پول می‌دهی به بچه‌ات كه بدهد به فقیر می‌گوید چرا به فقیر بدهیم خودمان بستنی بخوریم باید نسل خانواده‌مان را جوری تربیت كنیم كه نترسیم آقا من خمس دادم البته معنای خمس هم این نیست كه كم زن و بچه‌مان را بگذاریم زندگی متعارف.
 من چند روز پیش یك جایی بودم یك كسی گفت من كه تا سال می‌شود هر چه می‌خواهم می‌خرم كه به خمس نرسد پولم مثل. . . تاجری بود كفش كه وارد می‌كرد مثلاً خارج می‌رفت كفش می‌خرید ده هزار جفت یكی یك لنگه كفش را از این مرز می‌آورد یك لنگه‌اش را از آن مرز گمرك نمی‌داد چون گمرك داریم هر جفت كفشی این قدر مالیات می‌گفت شما اگر یك جفت كفش پیدا كردی كه به هم بخورد اینها همه‌اش لنگه كفش است می‌گفت چون اینها هیچكدامش به هم نمی‌خورد من از این گمرك مالیات نمی‌دهم از آن گمرك هم مالیات نمی‌دهم بعد می‌آیم اینها را خودم با هم جفت می‌كنم خوب اینها با كی زرنگی می‌كنید حالا شما مالیات بدهید به دولت دولت چه می‌كند یا درمانگاه می‌سازد یا پشت خانه‌ات را آسفالت می‌كند یا پلیس می‌گذارد یا آتش نشانی می‌گذارد یا پارك درست می‌كند تیز بازی برای دولتی كه از خودمان است كه چی؟ حالا نمی‌خواهم بگویم همه‌ی كارهای دولت درست است اما بالاخره همین دولتی‌ها همه از خودمان هستند رندی برای این كار درست نیست بخصوص برای خمس حالا شما. . . اول اینكه هر كس بیش از اندازه خرج كند باید خمس بدهد این طور نیست كه آقا من یك خورده پول اضافه داشتم رفتم فوری یك تلویزیون خریدم یك لوستر خریدم و ماشینم را عوض كردم باسمه تعالی ماشین شما چقدر باید پولش باشد حق شما این ماشین است این ماشینی كه خریده‌ای بیش از حق تو است چون بیش از حق تو است باید خمس بدهی‌شان شما. . . ‌شان چیه؟ كلمه‌ی‌شان را معنا كنم كه می‌گویند هر كس بیش از شأنش خرج كند باید خمس بدهد‌شان این است كه مردم سوت بكشند بنده اگر انگشترم تا پنج هزار تومان بود شما سوت نمی‌كشید تا ده تومان هم بود ممكن است سوت نكشید ماشین پیكان و پژو را برای بنده سوت نمی‌كشید اما اگر گفتند این انگشتر پنجاه هزار تومان است هو! تا سوت كشیدید پیداست كه ده هزار تومان آن خمس ندارد چهل هزار تومان آن خمس دارد اینطور نیست كه من اگر خواستم خمس ندهم بیایم یك انگشتر قیمتش را. . . این اتاق من لامپ می‌خواهد این لوستر بیخود است لوستر در این حد تلویزیون شما باید این مقدار باشد یخچال شما باید این باشد فرش شما باید این باشد اگر كسی برای فرار از خمس زندگی‌اش را فتیله‌اش را بالا كشید كه مردم سوت كشیدند بمقدار سوت باید خمس مالش را بدهد نمی‌تواند بگوید آقا ما درآمد نداریم پس انداز نداریم همین زندگی است بله همین زندگی است ولی شما كسی نگفته همه‌ی اتاقهایت قالی ابریشم باشد كسی نگفت توی اتاقت یك تلویزیون باشد كسی نگفته وضع تو اینطور باشد یك موبایل برای خودت یك موبایل برای خانمت یك موبایل هم برای دخترت یكی هم برای پسرت هشت نفرید هفت تلفن همراه دارید زیادی است یعنی هر جوری زندگی كنیم كه مردم زندگی را سوت بكشند سوت مردم دلیل بر این است كه آن مقدار از‌شان ما بالا است از‌شان ما بالا است باید خمس بدهیم.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1451
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست