responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1465

موضوع: داستانهای قرآن، داستان حضرت موسي(ع) – 6

تاریخ پخش: 72/12/05

بسم الله الرحمن الرحيم

امسال ماه رمضان داستان انبياء را مي‌گوييم قبل از افطار با شكم گرسنه، حال شنيدن هر حرفي را ندارد ولي حال شنيدن قصه دارد صدها آيه راجع به داستان انبياست داستان‌ها بسيار خوب كه انبياء چه كساني بودند و ياران‌شان كي بودند حرف مخالفين چه بود.
حضرت موسي(ع) مأمور شد برود توي كاخ فرعون و فرعون را ارشاد كند. اول كه موسي گفت خدايا هارون را هم با من بفرست بيان او از من بهتر اين خودش مهم است كه گاهي نهي از منكر يكي فايده ندارد بايد گروهي بروند. دوتايي رفتند موسي با قيافه چوپاني يك عصا دستش رفت توي كاخ فرعوني كه مي‌گفت من پروردگار عالي شما هستند ديد يك چوپاني آمده او را دعوت به توحيد مي‌كند.

1- هركس ديگران را تحقير كند رگي از فرعون در وجودش است

الآن اگر بچه‌اي باشد بگويد آقاي قرائتي شما چرا سلام نمي‌كند اين به من مي‌گويد هر كس بگويد اين به من مي‌گويد او هم فرعون است. هر كس ديگران را تحقير كند و خودش را برتر بداند يك رگ از فرعون در وجودش است.
(أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذي هُوَ مَهينٌ وَ لا يَكادُ يُبينُ) (زخرف /52) من بهترم ببين باغ‌ها و كاخ‌ها ببين طلاها از من آويزان اين را ببين. مستكبرين به انبياء مي‌گفتند (أَ هذَا الَّذي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كافِرُونَ) (انبياء /36) اين تحقير نكنيد. فرعون خيلي به ذوقش برخورد چون فرعون مردم را تحقير مي‌كرد.
(فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ) (زخرف /54) مردم راتحقير مي‌كند.
شده بروي توي يك مسجد بنشيني دو سه تا بچه بيايند و اين ور و آنورت بنشينند بعد بگويي اين جا بد جايي است اين جا در‌ شأن ما نيست پا مي‌شوي مي‌روي يك جايي كه بزرگ‌ها مي‌نشينند همين هم يك رگ فرعوني است كه شما بچه‌ها را تحقير مي‌كني.
يكي از علماء سي سال پيش به امام گفت طلبه‌هاي باسواد نجف مي‌روند بچه طلبه‌ها به حوزه قم مي‌روند وزنه نجف سنگين‌تر است. مي‌گفت تا من اين را گفتم، ما توي ماشين بوديم از قم مي‌آمديم تهران مي‌گفت از قم تا تهران چند ساعت با من درباره‌ي اين موضوع صحبت كرد. كسي كه تو فكرش اين باشد كه كدوم حوزه بزرگ است و كدوم حوزه كوچك اين شرك است چون خدا برايش فرق نمي‌كند.
بنده اگر يك جايي نشسته‌ام و يك سرباز گمنامي آمد و اين ورم نشست و يك تيمسار اين ورم نشست اگر ديديد يك چيزتان مي‌شود اگر پهلوي افراد مهم هستيد پز مي‌دهيد و پهلوي آدم‌هاي گمنام هستيد زجر مي‌كشيد، اين هم استخف قومه سبك مي‌شمرد، پس اطاعت مي‌كردند.
از ارتش و نيروي انتظامي ما بله قربان هست در زمان طاغوت هم بود اما فرق بين بله قربان بله قربان دو جور است يك بله قربان بر حسب احترام مي‌گويم ايشان را بايد احترام بگيرم به چهار دليل ارتش يك سنش از من بيشتر دو سوادش بيشتر سه سابقه‌اش چهار مربي و معلم من است به خاطر تعليم به خاطر سن ادب مي‌گذارد.
اون سرهنگ و سرتيپ و افسر هم به سرباز احترام مي‌گذارد مي‌گويد چون اين سرباز سنش كمتر است گناهش هم از من كمتر است، اين پاكتر است اين مي‌شود الهي.

2- فرق نظام الهي و نظام فرعوني

حالا مي‌پرسي چرا احترام به او گذاشتي مي‌گويد چون از او مي‌ترسم خوب اگر ترس نظام فرعوني است. حسينيه جماران شما جمع مي‌شويد امام را بالا مي‌ديد اگر مي‌ترسيد از امام نظام فرعوني اگر امام را دوست داشتيد نظام الهي است.
فرق بين نظام الهي و نظام فرعون اين است كه در نظام الهي علاقه‌ها بر حسب محبت است در نظام غير الهي عليه قربان‌ها بر اساس ترس است.
قرآن مي‌گويد: چنان خفقان بود كه مردم مي‌ترسيدند و ايمان نياوردند به موسي به جز يك مشت بچه‌هاي كم سن سال و آن هم با ترس و لرز، اين فرعون بود.
فرعون كسي بود بچه‌ها را مي‌كشت زن‌ها را نگه داشت و فاسد مي‌كرد «جعل اهلها شيعا» مردم را گروه گروه مي‌كرد نمي‌گذاشت مردم متحد شوند و هي ايجاد تفرقه مي‌كد.
از بس كه مردم از فرعون مي‌ترسيدند هر كاري مي‌كرد مردم مي‌گفتند بله قربان.
هوا سرد است بله قربان هوا سرد است. هوا دودي است بله قربان هوا دودي است.
يك روز معاويه چهارشنبه تصميم گرفت نماز جمعه بخواند، همه نماز جمعه خواندند يكي جرأت نكرد بگويد بابا امروز چهارشنبه است.
(زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِه‌) (غافر /37) يعني بايد يك كاري بكند كه مردم بتوانند انتقاد بكنند، توجه كنيد هر زن و مرد و دختر و پسري كه مردم از او بترسند او هم فرعون است.
علمش سوء بود اما مردم مي‌گفتند خوب است و همه زشتي هايش را مي‌گفتند خوب است.

3- عاجزترين و محتاج‌ترين موجود انسان است

مي‌خنديد وقتي موسي به او گفت تو پروردگار مردم نيستي خودت هم از ترس پشه مي‌روي توي پشه بند انساني هستي عاجز هيچ مي‌داني عاجزترين موجودات انسان است.
يك نفر در بحث نماز از من پرسيد مگر خداوند نيازي دارد به نماز ما، گفتم: خدا نياز به نماز تو…
گفتم پشه هم به تو نياز ندارد جنگل به تو نياز نداره آب دريا ماه و ستاره به تو نياز ندارد ولي تو به همه‌ي آن‌ها نياز داري يعني هيچ موجودي انسان نياز ندارد ولي انسان به همه‌ي آن‌ها نياز دارد.
ولي گردن كلفت ترين موجودات هستي هم انسان است. ما شنيده بوديم كه مي‌گفتند هر ميموني زشت‌تر بازيش هم بيش‌تر است. انسان محتاج‌تر است و گردن كلفت‌تر. خدا مي‌گويد ماه رمضان است(بيا باهم آشتي كنيم.)
(تُوبُوا إِلَى اللَّهِ) (تحريم /8) توبه كن، بابا بيا مسجد يك ركعت نماز ثوابش ميلياردها مي‌شود نمي‌خواهم، ميوه بخور نمي‌خواهم اما عرق بخور مي‌خواهم… انسان عاجز است ذليل ترين افراد اين‌هايي هستند كه روزه مي‌خورند بدون دليل آدم روزه خور برده شكم است.

4- درسي از حضرت علي(ع)

اميرالمومنين رفت دكان قصابي گوشت بخرد يك مرتبه متوجه شد پول در جيبش نيست رفت قصاب گفت آقا چرا گوشت نخريدي گفت كه پول در جيبم نبود قصاب گفت خواهش مي‌كنم مغازه متعلق به خودتان است من نوكر شما هم شما گوشت ببريد حالا فردا پولش را مي‌آوريد حضرت علي فرمود: ‌اي قصاب عوض اين كه به تو بگويم فردا پول، به شكمم مي‌گويم فردا گوشت. من اين قدر ديگر اسير شكم نيستم.
آقايي كه روزه مي‌خوري وقتي شكست مي‌گويد نهار بگو سه ساعت ديگر اين قدر اسير شكم نباش.
قرآن مي‌فرمايد: (فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآياتِنا إِذا هُمْ مِنْها يَضْحَكُونَ) (زخرف /47) مي‌خنديد فرعون آدمي كه دليل ندارد قهقه مي‌خندد چون موسي دليل داشت. فرعون به موسي گفت دليل تو چيست كه پيغبمري گفت: اين است عصايش را انداخت و يك مرتبه اژدها شد و گفت دليل ديگر. موسي فرمود: دستم را ببين اين دستم را مي‌كنم در جيبم درمي آورد و از كف دستش نور درمي آمد فرعون مانده بود كه چه كند. يك مقدار خنديد و گفت سحر است.
آيه بيست و چهار سوره غافر: (فَقالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ) (غافر /24). فرعون چاره‌اي نداشت تا بگويد اين‌ها سحر است جادوست.

5- فرعون چوپان بودن و ثروت نداشتن موسي را مطرح كرد

فرعون مي‌گفت آخه اين هم شد كار ما ايمان بياوريم به دو نفر چوپان، آخه شاه كاخ حكومت قدرت طلا پول اين همه تشكيلات همه را ول كنيم ببينم اين چوپان چه مي‌گويدخيلي مشكل بود كه بيا گوش به حرف چوپان بدهد. يك زماني در يك شهري يك فرمانداري جواني فرماندار شده بود پيرمردها مي‌گفتند يعني… بابا اگر كسي عقلش كار كند ديگر كار به سن ندارد.
به يكي از خاندان اهل بيت پيرمرد بود گفتند درسته كه امام جواد كوچولو امام بشود و تو اطاعت كني، گفت بابا اگر خدا اراده كرده كه او بفهمد من نفهمم چه مي‌شود كرد گاهي يك راديو كوچك هفت موج را مي‌گيرد. و گاهي يك راديو قد بشكه تهران را هم نمي‌گيرد. اگر يكي مي‌فهمد نبايد كيلويي حساب كند. ما گوش به حرف اين بدهيم. اصلاً اين موسي غير از اين و عصا دارد طلا دارد نقره دارد.
آيه پنجاه و سه سوره زخرف فرعون مي‌گويد اين نه طلا دارد نه دستبند نه فرشته‌ها باهاشند.
آخه مي‌آمدند پهلوي پيغمبر مي‌گفتند تو اگر پيغمبر هستي پس باغ انگورت كو، گفت من كه نگفتم باغدارم پيغمبرم مثل كسي كه بگويد من تفسير بلدم بگويند كارت خلباني‌ات كو.
گاهي سوال مي‌كنند كه چرا كشورهاي نمازخوان تكنولوژي ندارند، ما نمي‌گوييم نمازبخوان تكنولوژي پيش مي‌رود ما مي‌گوييم انار خوردي خاصيت انار دارد اگر انگور خوردي خاصيت انگور دارد.
هر ميوه‌اي ويتامين خودش را دارد، نماز رابط با خداست اين يك ويتامين دارد تحصيل هم يك ويتامين ديگر اين آقا نماز نمي‌خواند مي‌گويد كه ما كه نماز خوانديم اف شانزده كه نساختيم خوب براي اين كه درس نخوانديم بايد سوار بر مركب ماديت شديم يعني از علوم و تخصص استفاده كنيم اما با هم اين كه سوار بر مركب ماديت شديم سوار بر علم و صنعت شديم در برابر خدا سجده كنيم.

6- فرق بين منطق قرآن و منطق فرعون در رستگاري انسان

راه بايد گم نشود خط بايد خط الهي باشد منتهي الاغ مكه برويم يا با هواپيما اما راه بايد راه الهي باشد.
قرآن يك منطق دارد: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى) (اعلي /14) رستگار است كسي كه خودسازي كرده است فرعون در سوره طه آيه شصت و چهار مي‌گويد: (وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌) (طه /64) هر كس پيروز بشود رستگار است.
فرعون مي‌گفت رستگار كسي است كه از بيرون زور داشته باشد. فرق بين اين دو تا مكتب اين است.
امام حسين(ع) زير سم اسب است حكومت بر هيچي نداشت اما حاكم بر نفس خود بود پس او رستگار است، يزيد بر حاكم بر همه چيز بود ولي حاكم بر نفس خود نبود و شكست خورد.
حكومت دو نوع است حاكم بر نفس و حاكم بر مردم.
حاج احمد آقا مي‌گفت ديدم امام توي يك اتاق داد مي‌زند تنهايي رفتم ديدم چي مي‌گي گوش دادم از پشت پرده ديدم مي‌گويد لعنت بر نفس من مرگ بر نفس من.
يعني گاهي وقت‌ها تمام كارها از نفس است دوست دارد خوشش مي‌آيد هوس است بنده معلم هستم هوس است شعر مي‌خواند هوس است او سينه مي‌زند روي هوس است.
نمي گويم اين كارها را نكنيد ولي قرآن مي‌گويد (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى) (اعلى /14) و فرعون مي‌گويد «وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌» دو تا فكر در دنيا دارد آيا حكومت بر نفس و بندگي خدايا بندگي شكم و شهوت و حكومت بر مردم و بندگي نفس.
خدايا فرعون خودش را برتر مي‌دانست به ما ايماني بده كه خودمان را برتر ندانيم.
خدايا فرعون مردم را خار مي‌كرد. هر چي تحقير است از ما دور كن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1465
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست