responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1496

موضوع: دشمن شناسي، دستاويزها، توطئه‌ها

تاريخ پخش:10/10/58

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته ولعنة الله علي اعدائهم

بحث ما درس‌هايي از قرآن بود. در هر نشستي چند آيه مي‌نويسيم و ترجمه مي‌كنيم و قدم، قدم با اسلام آشنا مي‌شويم. چون ما كه گفتيم: «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» بالاخره در جمهوري اسلامي حداقل بايد يك مسلمان با برنامه‌هاي قرآن آشنا شود. اگر كسي بگويد: من مسلمان هستم. اما نه بتواند قرآن بخواند و نه بتواند عمل كند، فايده ندارد. اين است كه گفتيم: اولين قدم، يعني ما الآن كلاس اول هستيم. در آشنايي با اخلاق اسلام، تفسير اسلام، عقائد اسلام، يكي از درس‌هاي قرآن اين است. مكرر گفتم كه قرآن بيش از 200 قصه دارد. داستان‌هاي واقعيت‌دار، كه از اين داستان‌ها به ما درس مي‌دهد. يكي از داستان‌ها، داستان نوح با پسرش است كه قصه‌اش را مي‌دانيد. حالا نصفش را من مي‌خوانم و نصفش را شما بخوانيد.
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد.

1- رابطه پدري و پسري نبايد مانع مكتب شود

نوح پسري داشت، پسرش هم تبليغ مي‌كرد. نوح هم تبليغ مي‌كرد اما جز افراد كمي گوش ندادند. خلاصه به خدا گفت: خدايا! من مردم را دعوت كردم اما جز چند نفري كسي گوش نمي‌دهد. امر خدا آمد كه تو يك كشتي بساز، مومنين سوار شوند. بعد هم آب از زمين جوشيد و از آسمان فرو ريخت، زمين زير سيل رفت، نوح به پسرش گفت: سوار شو. گفت: سوار نمي‌شوم. حالا اينجا يك تكه است كه نوح گفت: خدايا پسر من را نجات بده. يك آيه نازل شد كه آيه اين جلسه‌ي ما اين است كه سوره‌ي هود است. آيه اين است. «قال نوح» تيتر ما اين است. نور چشمي ممنوع! حضرت نوح گفت: خدايا! پسرم را نجات بده. ميل داشت پسرش نجات پيدا كند. فرمود: «إِنَّهُ» مي توانيد «إِنَّهُ» را معنا كنيد؟ به درستي كه او، «لَيْسَ» نيست «من» از «أَهْلِكَ» «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» نگو: پسرم! پسر تو نيست. پسر نوح وقتي مكتبش غير پدرش شد، خطاب مي‌رسد او از تو نيست.
اين يك درسي به همه‌ي پدرها است كه اگر پسري خلاف راه حق مي رود و پدرش او را به حق دعوت مي‌كند و پسر اعتنا نمي‌كند، البته نه يكبار و دوبار، نوح سال‌ها به پسرش گفت. اگر پدري مدت‌ها، مكرر، بارها به پسرش گفت، بيان كرد، حق را گفت و روشن كرد و او لجاجت كرد، اينجا ديگر بايد روابط پدر و پسري هم، يعني نبايد عواطف باعث شود كه انسان مكتبش را از بين ببرد. (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ) (هود /46) چرا؟ «انه» به درستي كه اين آقازاده «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح‌» اين عمل غير صالح است. حالا اين آيه‌ي قرآن، سوره‌ي هود آيه‌ي 45 بود.

2- مسلمانان مردود شده

چند حديث هست كه در تفسير آمده است. بعد هم به مناسبت حديث‌هاي ديگر ياد من آمد. من يادداشت كردم، حديث‌ها را برايتان بخوانم. حديث اين است. مسلمانان مردود، چون اين پسر مردود شد، بياييد ببينيد ما چطور مسلمان‌هايي هستيم.مسلمانان مردود! يعني اگر رسول‌الله (ص) وارد اجتماع ما شود و در نماز جمعه ما بيايد، دست چه كساني را مي‌گيرد و از جامعه طرد مي‌كند؟ اگر رسول‌الله دست به تصفيه بزند، چه گروه‌هايي را و چه افرادي را بيرون مي‌كند؟ بد نيست تصفيه رسول‌الله را ببينيم. چون پيغمبر هم گاهي تصفيه مي‌كرد. يك روز پيغمبر در مسجد آمد و قبل از آنكه در صف برود و مشغول نماز شود، در صف‌هاي جماعت گشت و نه نفر را ديد. در اين جمعيت كه نشسته بود، جمعيت هم زياد بود، به نه نفر گفت: بلند شويد. اينها را از مسجد بيرون كرد. بعد سر نماز رفت. يا رسول الله چرا اينها را بيرون كردي؟ اينها نماز مي‌خوانند اما حق طبقه‌ي محروم را نمي‌دهند. نماز مي‌خوانند اما به محرومين كمك نمي‌كنند. يعني زكات مال، مالياتشان را نمي‌دهند. اگر پيغمبر وارد مسجد شود چه گروه‌هايي را بيرون مي‌كند؟ من تحت عنوان مسلمانان مردود چند حديث نوشته‌ام. با اين حديث‌ها آشنا شويد و ببينيد واقعاً وضع ما در چه حال است؟ خودمان را بررسي كنيم. خودمان را با اين حديث‌ها بسنجيم. اينجا ياد يك موضوعي افتادم.
چند سال پيش شب نوزدهم ماه رمضان، يك شب ما در اصفهان در مسجد سيد بوديم. چون جمعيت خيلي بود، ديديم آنجا نمي‌شود تخته سياه گذاشت. ما تحت عنوان مسلمانان مردود شروع كرديم و گفتم: رسول‌الله فرموده است كه اين دسته مسلمان نيست. فلان گروه مسلمان نيست. همينطور كه در مسجد سيد دسته، دسته حديث‌ها را مي‌خواندم و معنا مي‌كردم، يكي از اصفهاني‌ها روز بعد گفت: ديشب، آقاي فلاني، من را گفت. گفت: ديشب فلاني داشت سخنراني مي‌كرد. يكباره صدايش قطع شد. ما فكر كرديم برق مسجد قطع شده است و بلندگو صدا را به ما نمي‌رساند. بعد فهميديم رسول‌الله دست خود ايشان را هم گرفته و از مسجد بيرون كرده است. يعني:
گر حكم شود كه مست گيرند *** در شهر هرآنچه هست گيرند
بد نيست يك نگاهي به اين حديث‌ها بكنيم. پس خدا به نوح مي‌گويد: پسر تو نيست. براي اينكه اين، عمل غير صالح انجام مي‌دهد. حالا رسول‌الله و ائمه‌ي ما هم چند حديث گفتند كه اينها مسلمان نيستند. حالا وارد بازار شود يك عده را بيرون مي‌كند. وارد شهر و روستا شود، وارد مدرسه و اداره شود، دسته‌ دسته اينها را تصفيه مي‌كند. امت مسلمان زياد هستند اما مسلماني كه از پل صراط عبور كند. از اين امتحان‌ها عبور كند، اينها كم است. حديث‌ها را بخوانم.

3- كسي كه حيله و كلك بزند، مسلمان نيست

1- «مَنْ غَشَّ» اينها را بنويسيد. اينها راه خودسازي است. «مَنْ غَشَّ النَّاسَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‌» (وسائل الشيعه/ج16/ص337) كسي كه حيله بزند، «من» يعني كسي كه، «غَشَّ» كسي كه به يك مسلمان كلك بزند، مسلمان نيست. مرد به زنش كلك بزند. بگويد: مهريه تو را 100 هزار تومان مي‌دهم و غرضش اين باشد كه ندهد، در روايات مي‌خوانيد، كه حتي اگر مرد به زنش كلك بزند، غرضش اين باشد كه مهريه را ندهد، گويا با او زنا كرده است.كسي به بچه‌اش قول مي ‌دهد. حديث داريم كه اگر به بچه‌ي كوچك گفتي: برايت مي‌خرم، بايد بخري. يا نگو برايت مي‌خرم. يا اگر گفتي بخر. نفاق و كلك زدن درست نيست. امام كاظم(ع) در خانه رفت. امام رضا(ع) كوچك بود. با پدرش بود. امام رضا گفت: پدر، چرا به اين آقايي كه با ما راه مي‌رفت، تعارف نكردي؟ امام كاظم(ع) فرمود: چون آمادگي پذيرايي نداشتم، كسي كه قلباً آمادگي پذيرايي ندارد، نبايد زبانش بگويد: بفرما داخل، خواهش مي‌كنم. مشتاق ديدار. تو كه آمادگي نداري، زبانت هم كلك نزند. كسي كه به مسلماني كلك بزند، اين مسلمان نيست. ببينيد چقدر به همديگر كلك مي‌زنيم؟ از شوفر مي‌پرسي آقا من به فلان كوچه مي‌خواهم بروم. مي‌گويد: پياده شو، همين پنج قدمي است. يك وقت مي‌بيني سه كيلومتر مي‌روي به كوچه نمي‌رسي. اين جنس از اين بهتر در بازار نيست. هرجا بگردي رنگ اين پارچه ثابت است. خلاصه اينكه مسلمانان بايد هيچ نوع كلكي نزنند. حيله را بچه‌ي كوچك هم مي فهمد. كلك را بچه‌ي كوچه هم مي فهمد. اصولاً بچه از بچگي خوب و بد را مي‌فهمد. قرآن مي‌گويد: (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها) (شمس /8) يك بچه‌ي كوچك، دو ساله يك سيب به شما بده و بگويد: اين سيب را نگه‌دار من بروم دستشويي و برگردم. وقتي برگردد ببيند شما سيبش را مي‌خوريد، ناراحت مي‌شود. غش و حيله را نمي‌تواند بگويد. اما با چشمانش كه نگاه مي‌كند، مي‌گويد: من سيب را به تو امانت دادم، تو چرا به امانت من خيانت كردي؟

4- بي‌تفاوت مسلمان نيست

2- «مَن سَمِعَ رَجُلاً» (كافي/ج2/ص164) كسي كه، «سَمِعَ» يعني بشنود، «رَجُلاً» يعني مرد، البته در اين حديث‌ها وقتي مي‌گويند: مرد، غرض مرد و زن نيست. هم مرد است و هم زن. مثل رئيس شهرباني، رئيس شهرباني در كنار پليس، در كنار خيابان، مثلاً مي‌گويد: عابرين محترم از پياده‌رو عبور كنيد! زن‌ها نمي‌توانند در خيابان بدوند و بگويند: عابرين گفته، يعني مردها! عابرات كه نگفته است. اينجا كه مي‌گويد: عابرين، غرض مردهاي عابر نيست. منظور هم عابرين است و هم عابرات. در بسياري از حديث‌ها كه مي‌گويد: اگر كسي صداي مرد را بشنود و به فريادش نرسد، نمي‌خواهد بگويد اگر صداي زني را شنيد، زن و مردي در چنين جاها نيست.
مثلاً در حديث داريم اگر مردي بين ركعت 3و4 شك كرد، چه كند؟ حالا معنايش اين نيست اگر زني شك كرد حكمش فرق مي كند. «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِين‌» (كافي/ج2/ص164) «يُنَادِي» يعني فرياد مي‌زند. «يا لَلمُسلِمين» يعني آي مسلمان‌ها! به فرياد من برسيد. زلزله آمده است. سيل آمده است. خطري پيش آمده است. مسلماني ندا مي‌كند، «يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْه‌» (كافي/ج2/ص164) اگرچه «فَلَمْ يُجِبْه‌» كسي جواب او را ندهد، ايشان هم «فليس به مسلم» ايشان هم مسلمان نيست. همينطور كه قرآن به نوح مي‌گويد: نوح، پسر تو «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» پيامبر و ائمه هم به ما گفتند: مسلمان نيست. يعني مسلمان با آجر و جماد و سيب‌زميني، فرق مي‌كند. سيب‌زميني است كه هرچه داد بزني در او اثر نمي‌كند و بي‌رگ است. مسلمان نبايد بي‌تفاوت باشد. كسي كه بي‌تفاوت باشد، مسلمان نيست. مرده است.
ما دو رقم مرده داريم. اين را به مناسبت ماه رمضان هم گفتم.يك مرده داريم عمودي است. يك مرده داريم افقي است. مرده‌هاي افقي همين مرده‌هايي هستند كه در قبرستان هستند. مرده‌هاي عمودي آدم‌هايي كه ايستادند باد هم در چشمشان مي‌رود اما بي‌تفاوت هستند. زلزله مي‌شود. سيل مي‌شود. گروهي كار ندارند. مثلاً فرض كنيد كه ايران نفت دارد. پول نفت ايران براي همه‌ي مردم است. اين آقا دارد ماهي هشت هزار تومان دارد، باز مي‌گويد: ماهي 12 هزار تومان مي‌خواهم. اين مي‌خواهد ماهي 4 هزار تومان اضافه بگيرد، با اينكه همين پول، پول نفت است و جوان‌هاي ديگر هم هستند. آنها هم درس خواندن و شغل و كار ندارندو معطل 100 تومان پول هستند. اگر قرار است پول تقسيم شود بايد به آنها هم داده شود. اين 7 هزار تومان دارد، مي‌گويد: نه! من بايد 12 هزار تومان داشته باشم. كسي كه بي‌تفاوت است، فقط خودش را مي‌بيند، اين خود محوري مرده است.
اينكه مي‌گويند: مرده‌ي عمودي در حديث هم هست. امام مي‌فرمايد: اگر كسي فساد ببيند، بايد با دستش، با زبانش، با قلبش، جلوي فساد را بگيرد. و اگر كسي فساد و جنايت و گناه و خلاف ديد، نه قلباً ناراحت شد، نه زبانش چيزي گفت و نه دست و پايش جلوي فساد را گرفت، «فَهُوَ مَيِّتٌ» يعني اين مرد كه فساد مي‌بيند و بي‌تفاوت است، مرده است. منتها «فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاء» (وسائل الشيعه/ج16/ص133) مرده است و در بين زنده‌ها قدم مي‌زند. يعني مرده است، منتهي مرده‌ي عمودي است. «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» يكبار محكم بخوانيد.

5- كسي كه بيش از سه روز قهر كند، مسلمان نيست

3- دسته‌ي سومي كه اگر پيغمبر وارد شود اينها را بيرون مي‌ريزد، مي‌فرمايد: «من هاجر اخاك ثلاثة ايام» «من» كسي كه «هاجر» يعني دوري كند. هجرت كند. «من هاجر اخاك» كسي كه از برادرش دوري كند، «ثلاثة ايام» كسي كه با برادرش قهر كند. دو خواهر، دو فاميل، دو همسايه، دو كارمند و كارگر و كشاورز، اگر دو مسلمان با هم قهر كنند، بيش از سه روز طول بكشد، اينجا هم امام فرمود: «فليس بمسلم» اينها هم آن مسلمان‌هاي نابي كه ما مي‌خواهيم، نيستند. آخر سر چه موضوعي قهر كرديد؟ از اين حديث چه مي‌فهميم؟ از اين حديث مي‌فهميم كه اسلام مي‌خواهد مسلمان روح گشاده داشته باشد. سعه‌ي صدر داشته باشد. سينه‌ي باز داشته باشد. يعني بتواند خلافي از برادرش ديد، خلاف را تحمل كند. اسلام مي‌خواهد مسلمان‌ها روحي داشته باشند و به قدري بالا رفته باشند كه اين مسائل جزئي آنها را تحت تاثير قرار ندهد و اگر مسلمان به قدري ضيق است، مثل استكان كه وقتي يك 5 زاري در آن مي‌اندازي، آبش بيرون مي‌ريزد، آب اين استكان به درد نمي خورد. انسان بايد مثل دريا باشد كه كشتي هم اگر در آن حركت كرد، بيش از موج به وجود نيايد.
از اين حديث مي‌فهميم مسلمان بايد صداقت داشته باشد. از حديث اول صداقت مي‌فهميم. مسلماني كه صداقت نداشت، كلك زد، مسلمان نيست. از اين حديث مي‌فهميم مسلمان بايد غيرت داشته باشد، بي‌تفاوت نباشد. از اين حديث مي‌فهميم، مسلمان بايد روح بزرگ داشته باشد. كسي كه كلك مي‌زند يا غيرت ندارد و بي‌تفاوت است، يا به قدري ضعيف است كه سر يك مسئله‌ي جزئي مدت‌ها با برادرش قهر مي‌كند، مسلمان خيلي ضعيفي است. البته اينكه مي‌گويم: مسلمان نيست، معنايش اين نيست كه كافر است و بت‌پرست است. يعني از آن مسلمان‌هاي خود ساخته‌اي است كه اينها بايد بروند و دوره ببينند.

6- كسي كه از قانون غير الهي پيروي كند مسلمان نيست

4- «كَذَبَ» يعني چه؟ دروغ گفت. «كَذَبَ مَنْ» من يعني چه؟ «كَذَبَ مَنْ زَعَمَ» «زَعَمَ» يعني خيال كند. «كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا» (بحار الانوار/ج2/ص98) دروغ مي‌گويد كسي كه خيال مي‌كند، از شيعه‌ي ما است. پيرو ما است. «هُوَ» در حالي كه او «مُتَمَسِّكٌ» استمساك، چنگ مي‌زند، «بِعُرْوَةِ غَيْرِنَا»(بحار الانوار/ج2/ص98) به ريسمان غير ما، كسي كه مي‌گويد: من مسلمان هستم. قانونش هم بايد قانون خدا باشد. «كَذَبَ» دروغ مي‌گويد كسي كه «زَعَمَ» خيال كرده او شيعه است، مي‌گويد: من شيعه هستم ولي در قوانين غير ما چنگ مي‌زند. به ريسمان‌هاي ديگر چنگ مي زند. كسي كه مي‌گويد: من مسلمان هستم، بايد قانونش هم قانون خدا باشد. جامعه‌ي اسلامي و جمهوري اسلامي، روابط داخلي، سياست خارجي، جنگ و صلحش، ازدواج و تجارتش، اخلاق و معاشرتش، همه بايد اسلامي باشد. كسي كه مي گويد: من شيعه هستم و در مدش، در فرم و ژستي كه مي گيرد، لباس و مصرفش، توليدش، در تمام برنامه‌هايش، برنامه‌هاي غير اسلامي بايد تجديد نظر كند.

7- كسي كه مقدار كمي از زكات را منع كند، مسلمان نيست

5- «مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِم‌» (كافي/ج3/ص503) اين مومن نيست. مسلمان هم نيست. كسي كه منع كند، مقدار كمي از زكات را مسلمان نيست. قيرات را در ذهنم بود و ديدم. ولي الان باز فراموش كردم. مقدار كم بگوييم درست است. الآن فراموش كردم. اشكالي دارد كه فراموش كردم؟ مثل اينكه جلسه‌ي قبل گفتم كه دادگاه خانوادگي اسلام 5 امتياز دارد، 4 امتياز را گفتم. «مَنْ مَنَعَ» كسي كه مقدار كمي از زكات را منع كند، «فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِم‌» نه مومن است و نه مسلمان است. اينها مسلمانان مردود هستند.

8- كسي كه سير بخوابد و همسايه‌اش گرسنه باشد، مسلمان نيست

6- «فَمَا آمَنَ بِي‌» به خدا ايمان ندارد. چه كسي؟ «مَنْ بَاتَ شَبْعَانا» (بحار الانوار/ج71/ص94) كسي كه «بَاتَ» بيتوته كند، يعني شب را به روز درآورد. كسي كه شب تا صبح سير بخوابد، «شَبْعَانا» يعني سير، «فَمَا آمَنَ» به خدا ايمان ندارد. چه كسي به خدا ايمان ندارد؟ كسي كه شب سير مي‌خوابد «وَ جَارُه‌» در حالي كه «جارهُ» همسايه‌ي او «جائِعً» گرسنه است. جوع به معني گرسنگي است. كسي كه شب تا صبح «شَبْعَانا» بخوابد «وَ جَارُه‌ جائع» همسايه‌اش گرسنه باشد، ايمان به خدا ندارد. يك حديث ديگر هم هست كه اين حديث مي‌گويد: مسلمان نبايد امواج او را متزلزل كند. اين حديث چون بزرگ است، فقط مي‌خوانم. اما باقر(ع) مي‌فرمايد: «يا جابر» يعني اي جابر! «لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّا» (بحار الانوار/ج75/ص163) اين حديث خيلي مهم است. طبق اين حديث خيلي وضع خراب است. ولي مي‌شود انسان تمرين كند. به خصوص الآن كه زنده‌باد و مرده باد ارزان شده است. يك كسي دو كيلو ذغال مي‌خرد و روي همه‌ي ديوارها مي‌نويسد، زنده‌باد فلاني! يك كسي هم دو كيلو گچ مي‌خرد و روي ديوارها مي‌نويسد، مرده باد فلاني! زنده‌باد و مرده‌باد دو كيلو گچ و ذغال مي‌خواهد. هركس هرچه دارد در و ديوار را پر مي‌كند. حالا يا حق است يا ناحق است. گاهي عليه كسي توطئه مي‌كنند. همينطور كه شخص را با گلوله ترور مي‌كنند، گاهي هم با توهين و تهمت شخصيت يك نفر را از بين مي‌برند. بدون سند آبروي يك كسي را مي‌برند. مسلمان در اين صورت چه كار بايد بكند؟ يعني اگر شما و من در يك شرايطي قرار گرفتيم كه صبح از خواب بيدار شديم و ديديم روي تمام در و ديوار يا گفته‌اند: زنده‌باد فلاني، يا گفته‌اند: مرگ بر فلاني!

9- مسلمان خودساخته ازديد امام معصوم

امام مي‌فرمايد: مسلمان خود ساخته، كسي است كه «لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِك‌» (بحار الانوار/ج75/ص163) اگر اهل شهر جمع شدند، «قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْء» اگر تمام شهر گفتند: تو مرد بدي هستي، «لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِك‌» (بحار الانوار/ج75/ص163) تو ناراحت نشوي. يعني بايد امواج توطئه‌ها تو را در خودش هضم نكند. تو بايد توطئه‌شكن باشي. طوفان شكن باشي. نه اينكه پركاهي در اختيار توطئه‌ها و طوفان‌ها، خودت بايد با اراده باشي. چطور اگر تمام در و ديوار يخ ببندد، شما با پوشيدن يك لباس زمستاني با همه‌ي سردي‌ها مبارزه مي‌كني. چطور اگر تمام خيابان‌ها و لوله‌ها آب داشته باشد، شما شير خانه را محكم مي‌بندي كه يك قطره هم نچكد. در مقابل همه‌ي منبع‌هاي آب شما شير را محكم مي‌بندي. در مقابل كپسول‌هاي گاز شما شير را محكم مي‌كني. در مقابل همه‌ي خنكي‌‌ها شما لباس زمستاني مي‌پوشي كه با سرما مبارزه كني. اگر تمام در و ديوار تو را فحش دادند و گفتند: مرد بدي هستي، نبايد خودت را ببازي و برعكس، اگر تمام شهر عكس تو را زدند و گفتند: درود بر تو! آنجا هم نبايد از كوره فرار كني و خودت را ببازي. مسلمان واقعي اين‌ها است. اگر كلك زن باشد. صداقت نداشته باشد. غيرت نداشته باشد. روحش كوچك باشد، اينها مسلمانان مردود هستند. به اميد اينكه ما قدم به قدم خودمان را بااين حديث‌ها اصلاح كنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1496
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست