نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1611
موضوع: راههای توبه از گناهان (1)
تاريخ پخش: 20/01/1402
عناوين:
1- بدی با بدی، خوبی با خوبی
2- ارزش انسان به میزان ترک گناه
3- خطر کوچک شمردن گناه
4- تبدیل گناه صغیره به کبیره
5- خطر گناه بزرگان و دانشمندان
6- خاطرهای از مرحوم آیت الله حکیم
7- افطاری به عموم مردم، نه افراد خاص
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث دو جلسهی قبل راجع به حساب و کتاب در قیامت مطالبی را گفتیم، یک چند جمله هم امشب بگوییم و وارد بحث این بشویم که توبه چه هست و چه جوری است؟ به مناسبتی که در آستانهی شب قدر هستیم. یکی از مسائلی که قرآن زیاد تکرار کرده، میگوید که حساب و کتابهای قیامت بازتاب عمل خودتان است، خمیر شور به نانوا میدهیم، نان را شور میخوریم، خمیر تلخ بدهیم، نان را تلخ میخوریم، نگوییم: «آی خدا چرا این نان شور است؟» میگوید: «خودت نمکش کردی، تو خمیر شور به من دادی.» هر خمیری دادی، همان نان را میچشی. خدعه کردی، «مَنْ غَشَّ غُشَّ» (الكافی، ج 5، بَابُ الْغِش، ح 4، ص 160)، حدیث داریم، کلک زدی به کسی، مردم به تو کلک میزنند، به ناموس مردم خیانت کردی، به ناموست خیانت میکنند، «مَنْ غَشَّ غُشَّ». به منافقین میگوید شما میگویید ما مسلمانها را دست میاندازیم، مسخره میکنیم، «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ»، «نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ» (بقره/ 14 و 15). تو مسخره میکنی.
1- بدی با بدی، خوبی با خوبی
«نَسُوا»، «أَنْساهُمْ»، (نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ) (حشر /19)، خدا را فراموش کردید، خدا هم برخورد فراموش شده به شما میدهد. (زاغُوا أَزاغ) (صف /5)، کج رفتی، کجت میکند. خلاصه آیه در قرآن زیاد داریم که پاداشهای قیامت بازتاب عمل خودتان است. خوبی هم کنی، خوبی میبینی، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ»، حالا من این را نصفش را میخوانم، نصفش را شما بخوانید، به نظرم خیلیهایتان حفظ هستید، (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم) (اسراء /7)، خب این مسئلهی مهم بود. زمان جنگ یک پزشکی بود، فوق تخصّص جرّاحی، آمریکا بود، گاهی چند روزی ایران میآمد، برای رزمندهها، جبهه، عمل جرّاحی انجام میداد. مدّتی این کارش بود. یک روز گفت: «من یک دستگاهی است باید از آمریکا بیاورم ایران، اگر آن دستگاه را بتوانم بخرم و بیاورم، فعّالیت من بهتر میشود، منتها این دلاری است و ضامن میخواهد.» یک بنده خدایی که او را میشناسم، وقتی مطمئن شد که این پزشک فوق متخصّص است و خودش بارها از آمریکا به ایران آمده، برای رزمندگان جرّاحی کرده، گفت: «من ضامن میشوم»، دکتر را هم ندیده بود، این آقا ضامن شد، دلارها جابهجا شد، وسیله را خرید و آورد. شکل دکتر را هم ندیده بود، همین چون فهمیده بود دکتر، دکتر حزب اللهی است، ضامن شده بود که این دستگاه را از آمریکا بخرد، بیاورد. این آقا به من میگفت: «یک بار در ماشین نشستم، ماشینم پشت پشت میرفت، بچّه کوچولویم پشت ماشین بود، ندیدمش، صورت بچّه و دماغ بچّه و دندانهای بچّه اصلش شد گوشت کوبیده. گفتند: «هیچ کس نمیتواند این را عمل جرّاحی کند، مگر آن دکتری که از آمریکا میآید برای رزمندهها و جبهه.» خب این هم دیگر پدر بود و رفت اقدام کرد، وقتی اسمش را گفت، دکتر به ابن آقا نگاه کرد، گفت: «شما آن نیستی که ضامن فلان دکتر شدی؟» گفت: «چرا» گفت: «من همان دکتر هستم» انواع جرّاحیها، انواع جرّاحیهای سخت را روی صورت این بچّه کرد، آن بچّه الآن یک بچّهی خوب، سالم راه میرود، او ضامن شد، بعد از مدّتی همین بچّه را این دکتر نجاتش داد، (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم) (اسراء /7) بعضیها میگویند در ازدواج ما هی کارمان تاب میخورد، میگویم وضع مالیات خوب است؟ اگر گفت خوب است، میگویم نسخهی من این است، یک دختری و پسری که کارشان تاب دارد، مشکل دارند، کار آنها را راه بینداز، کارت باز میشود. در مسجد گوهرشاد یک شبستان است به نام شبستان نهاوندی، آیت الله نهاوندی از علما بود، در آن شبستان نماز میخواند، آیت الله عظمای بروجردی که استاد مراجع بود، یک بار از قم آمد مشهد زیارت، ایشان هم سجّادهی خودش را به آقای بروجردی داد، چون ایشان عالم شهر بود، آقای بروجردی مرجع جهان اسلام. گفت: «نه، وقتی آقای بروجردی مشهد آمده، من سجّادهام را به ایشان میدهم.» قصّه تمام شد و بعد آقای نهاوندی رفت نجف. آیت الله خزعلی خدا رحمتش کند، میگفت که: «من این را شنیدم که: جا دادی، جا دادم.» یعنی چه؟ یعنی تو سجّادهات را به آقای بروجردی دادی، من به امام جماعت نجف گفتم سجّادهات را بده به آقای نهاوندی. جا دادی، جا دادم. گاهی در حرم میرویم، یک جا مینشینیم، میبینیم مردم دنبال جا میگردند، جایشان نمیدهیم، میگوییم: «اینجا خوب جایی است»، چه میدانی، شاید بلند شدی رفتی، گفتی: «یا امام رضا من جا را به ایشان دادم، تو هم کار من را راه بینداز.» خیلی وقتها دعاهای نشده بیشتر مستجاب میشود از دعاهای شده. در محاسبات خیلی باید مواظب باشیم که سهم خدا را فراموش نکنیم. خب (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ) (مائده /119). 2- ارزش انسان به میزان ترک گناه برویم سراغ بحثهایی که امشب میخواهیم بگوییم، بحث امشب گناه و توبه از گناه. اوّل هر کس میخواهد نرخش را ببیند، ببیند به چند گناه میکند، اگر یک بستنی به تو دادند، گناه کردی، این معلوم میشود دین شما به اندازهی یک بستنی است، اگر با بستنی گناه نمیکنی، اما یک سکّه بدهند، یک دروغ میگویی، دین شما، دین من یک سکّه است، اگر یک سکّه هم دروغ نمیگویم، یک قطعه زمینی بدهند، یک حوالهی ماشینی بدهند، حدیث داریم هر کس میخواهد ببیند چهقدر دین دارد، ببیند کجا امضا میکند. نرخ امیرالمؤمنین چهقدر است؟ شب ضربت خوردن حضرت علی است، امیرالمؤمنین میفرماید: «حکومت کرهی زمین را به من بدهند، گناه نمیکنم.» یعنی ایمان من از کرهی زمین ارزشش بیشتر است، آدم هست یک بستنی به او بدهی، سی و دو تا دروغ برایت میگوید. اینکه انسان خواسته باشد ببینید نرخش چهقدر است. نرخ ما به این نیست که حالا سرگردیم، یا سرهنگ، یا سرتیپ، حجة الأسلامیم، یا آیت الله، کاسبیم، تاجریم، سربازیم، درجهداریم، کجا گول میخوری؟ هر جا گول خوردی، نرخ ما همان است. این یک، برای تشخیص است. مسئله در گناه، هیچ گناهی را کوچک نشمارید، «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه» (نهج البلاغه، حکمت 348)، بالاترین گناه این است که آدم بگوید این که چیزی نیست. به خانم میگوییم: خانم این حجابتان را بهتر کنید، موهای سرتان بیرون است.» میگوید: «برو بابا شیخ اینقدر بیحجاب داریم، حالا این دو تا مو گیر ندارد.» ممکن است خدا بیحجاب را بیامرزد، بد حجاب را نیامرزد، چون میگوید من کاری نکردم. من اگر یک سنگ یک کیلویی از دستم پرت شد، روی زانوی شما خورد، انگشت شما درد گرفت، اگر عذرخواهی کنم، ممکن است ببخشید، اما اگر یک سنگ کوچک که به نان سنگک چسبیده، اگر یک همچین سنگ کوچک را به سر شما بزنم، بگوید: «چرا زدی؟!» بگویم: «اینکه چیزی نیست»، بگویم اینکه چیزی نیست، نمیبخشی، ولی اگر بگویم: «ببخشید، اشتباه کردم»، میبخشی.
3- خطر کوچک شمردن گناه
نوجوان بودم، طلبه بودم، رفتم اصفهان، عالمی داشت آنجا به نام حاج آقا رحیم ارباب، آیت الله عظما بود. خدمت ایشان رسیدیم، گفتیم آقا: «چه باعث میشود انسان بدعاقبت میشود؟» گفت: «فلان کتاب را بیاور.» بلند شدیم، کتاب را آوردیم. گفت: «فلان جایش را بخوان»، «اگر کسی گناه کند، بگوید این که چیزی نیست، این را خدا نمیبخشد.» گاهی آدم باید از یک بچّه عذرخواهی کند، گاهی آدم باید از یک کارگرش عذرخواهی کند. اول انقلاب مرحوم آیت الله ربّانی املشی دادستان کلّ کشور بود، یک بار امام ایشان را خواست، گفت: «آقای ربّانی چند روز پیش من یک جملهای گفتم که یک ترکشش هم به شما خورد.» امام یک تشری زده بود که این تشر به آقای ربّانی املشی هم میخورد. گفت: «بله آقا، دریافت شد، متوجّه شدم که شما به ما هم یک تشری زدید.» گفت: «بعداً فکر کردم آن تشر را نباید به شما بزنم، شما من را حلال کن.» گفتم: «آقا من مرید شما هستم، مقلّد شما هستم، شاگرد شما هستم، حالا یک تشر استاد زده، چیزی نیست.» گفت: «نه، حقّ النّاس است، من این کلمهای را که گفتم، سهم شما این نبود، یا اصلاً سهم نبود، یا اصلاً این مقدار نبود.» یعنی امام خمینی از آقای ربّانی املشی عذرخواهی کرد، با اینکه آقای ربّانی شاگرد امام بود. گاهی وقتها ما مثلاً فکر میکنیم این بچّه است، طوری نیست، مادر مهمان خانهاش میآید، میگوید: «این دختر خیلی من را اذیت میکند.» فکر میکند حالا دختر هم روبهروی مهمانها هیچی نمیگوید، مادر هم هی شورش میدهد، یا پدر از پسرش انتقاد میکند، پسر هم حیا میکند، جواب نمیدهد، این پدر هم دارد از پدریاش سوءاستفاده میکند، هر چه میخواهد پسرش را توبیخ میکند، چرا پسرت را توبیخ کردی؟! چرا علنی؟! عیب دارد، تنگ گوشش بگو، چرا علنی؟! هیچ گناهی را سبک نشمارید، «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ. (وسائل الشيعة، ج 15، ص 312)
4- تبدیل گناه صغیره به کبیره
گاهی گناهها صغیره است، یک جایی کبیره میشود. چه چیزی گناه کوچک را بزرگ میکند؟ 1- اصرار. یک گناه کوچک است، ولی چون اصرار میکند، مثل سیگار، سیگار مثل تریاک نیست، نسبت به تریاک، سیگار گناه کوچک است، اما همین سیگار را اگر تند تند کشیدی، تنگی سینه میآورد، اصرار بر گناه کوچک، گناه کوچک را بزرگ میکند؛ 2- سبک شمردن گناه. این که چیزی نیست که گفتم؛ 3- شادی. یک وقت انسان گناه میکند، غصّه میخورد، یک وقت گناه میکند، میگوید: «زدمش، جگرم حال آمد، اَی کتک خوبش زدم، آبرویش را بردم، ضایعش کردم.» کسی اگر گناه کند و وقت گناه از گناه لذّت ببرد، این لذّت گناه، گناه کوچک را بزرگ میکند؛ 4- مغرور شدن به مهلتهای الهی. گناه میکند، میگوید: «خدا به ما کاری ندارد، خدا فعلاً برای ما ساخته»، مغرور میشود. انسان گناه بکند، برای اینکه تنم سالم است، پولدارم، وضعم خوب است، خدا به او مهلت داده، این از مهلت خداوند غرور میگیردش، گناه صغیرهاش کبیره میشود؛ 5- علنی گناه کردن. اگر گناه کوچکی را علنی انجام بدهید، کبیره میشود؛
5- خطر گناه بزرگان و دانشمندان
6- گناه بزرگان. آدمهای دانه درشت گناه بکنند، گناه کوچکشان بزرگ است، (يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ) (احزاب /32)، خدا به زنهای پیغمبر میگوید شما زن پیغمبر هستید، خلاف کنید، گناهتان دوبله است، (يُضاعَفْ) (احزاب /30). «يغفر للجاهل سبعين ذنباً» (روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، چاپ قديم، ج 14، ص 262)، آدم جاهل را خدا میبخشد، آدم عالم را خدا نمیبخشد، چون تو عالم هستی. سیگار بد است، اما سیگار در مسجد بدتر است، هوای مسجد مال همه هست، تو چه حقّی داری هوای همه را دودی میکنی؟ خب این تجاوز به حریم هوایی که فقط مال هواپیمای اف 16 آمریکا نیست، همین هم که شما سیگار میکشی، دودش را میفرستی به حلق دخترت، زنت، بچّهات، همین تجاوز به حریم هوایی آنهاست، یعنی حقّ تنفّس اینها را میگیری. گناه بزرگان. 7- گناه پدر و مادر. مادر روبهروی بچّهاش به شوهرش جسارت میکند، یا شوهر روبهروی بچّهاش به خانمش جسارت میکند، این بچّه نگاه میکند، میبیند پدر و مادر به هم حرف زشت میزنند، این دیگر حرف زشت گناه صغیره نیست، چون بچّه هم یاد گرفت. 8- گناه دانشمندان. قرآن یک آیههایی دارد، میگوید این گناه مال دانشمندان است، (وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَريقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ) (آل عمران /78)، بعضی از دانهدرشتهای علمای یهود جوری حرف میزدند که یهودیها فکر میکردند که اینها تورات میخوانند، حال آنکه تورات نیست، اینها زبانشان را میچرخاندند. گاهی آدم یک چیزی بگوید، طرف را گیجش کند. یک صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم. حالا گناه کبیره چه هست؟ خیلی حدیث داریم که گناه کبیره چه هست، من آن حدیثی را میخوانم که از امام رضاست، چون این جلسه در خانهی امام رضاست، در رواق امام رضاست، امام رضا فرمود گناه کبیره چه هست. اصلاً گناه صغیره و کبیره داریم؟ بله، قرآن میگوید: (إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِر) (نساء /31): اگر گناه کبیره را انجام ندهید، گناه کوچکها را من میبخشم. حالا گناه کبیره چه هست؟ سرقت، شراب، عاق والدین، فرار از جنگ، مصرف مردار و خون و گوشت خوک، ربا، رشوه، قمار، کمفروشی، تهمت به زنان پاکدامن، لواط، گواهی ناحق، یأس از رحمت خدا، تکیه به ظالمین، سوگند دروغ، حبس و ندادن حقّ دیگران. طلب دارد، میتوانی به او بدهی، به او نمیدهی، میگویی حالا باشد بعد، حدیث داریم اگر بستانکار گفت: «بده و شما سر نماز هستی، در شرایطی باید نمازت را بشکنی، بروی پول مردم را بدهی، برگردی، دومرتبه بگویی الله اکبر، نمازت را از سر بخوانی.» و «اگر کسی پول مردم را دارد بدهد، نمیدهد، هر شبی که میخوابد، گناه دزد پای او مینویسند.» عجب! داری بدهی، او هم میگوید بده، شما عمداً نمیدهی، گناه دزد. دروغ، اینها امام رضا فرمود گناهان کبیره اینهاست. اسراف. (عیون أخبار الرضا علیه السلام، باب 35، ح 1، ص 126 و 127). «گناه کبیره این است که در قرآن وعدهی عذاب داده شده باشد» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 130)، یا خیلی گناه در عرف متشرّعین برجسته باشد. کوتاهی در انجام حج. (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 127) درست است اسم را ثبتنام کنید، معلوم نیست که شما چند سال دیگر میروید مکّه، تا نوبت به شما برسد، ولی شما باید.
6- خاطرهای از مرحوم آیت الله حکیم
عنایت داشته باشید. یک خاطره برایتان بگویم. این خاطره را من با یک واسطه از خود آیت الله عظمای حکیم، سید محسن حکیم مرجع تقلیدی بود و خانوادهای است که در عراق حدود هفتاد شهید داده، هفتاد شهید از خانوادهی حکیم، پسر، داماد، نوه، این حرف را هم پسر آقای حکیم گفت، هم یکی از علمای دیگر. آیت الله عظمای حکیم میآید بحث حج بکند، میگوید من قبل از حج یک خاطره برایتان بگویم. این خاطرهها گاهی خیلی اثر دارد، خواهش میکنم زیادی گوش بدهید، اصلاً پای سخنرانی که مینشینید، همچین گوش بدهید که بتوانید نقل کنید. گفت یک رفیق مؤمنی داشتیم، گفتیم: «هر کدام زودتر مردیم، به خواب دیگری بیاییم که زنده است، بگوییم شب اوّل قبر چه بود، چه بود، چه سؤال کردند، ما چه جوابی دادیم.» آقای حکیم میگفت: «این رفیق ما تاجری بود در بغداد، مؤمن بود، مرد و یک سالی هر چه میخواستیم به خوابمان بیاید، نیامد. یک سال که گذشت، یکمرتبه به خوابمان آمد.» گفتم: «آقا بنا شد تا مردیم، خبر بدهیم، من یک سال است منتظر خواب شما هستم، چرا نمیگویی؟» گفت: «گرفتار حج بودم.» گفتم: «یعنی چه؟» گفت: «لحظهی مرگ به من گفتند یا یهودی بمیر، یا مسیحی.» گفتم: «من؟! شیعهی امیرالمؤمنین هستم، یهودی بمیرم؟!» گفت: «بله، شیعهی علی هستی، ولی کسی که حج به گردنش واجب باشد، طفره برود، این لحظهی مرگ میگویند یا یهودی بمیر، یا مسیحی.» (مكارم الأخلاق، ص 442)، راجع به زکات هم این حدیث هست. «المحاسن، ج 1، ص 87). زکات مالش را نمیدهد، لحظهی مرگ میگویند یا یهودی یا مسیحی. «لحظهی مرگ به من میگویند یهودی بمیر، یکمرتبه دیدم چهارده معصوم نشستند، حضرت زهرا هم نشسته، یکی یکی امامها را دعوت کردم، «من یهودی بمیرم؟! یک عمری ایمان داشتم، یهودی بمیرم؟!» دیدم نه، جدّی است قصّه، گفتم: «یا زهرا، یا زهرا من یهودی بمیرم؟!» حضرت زهرا به امام زمان اشاره کرد، گفت: «مهدی جان امسال که میروی مکّه، به نیابت ایشان برو، ایشان را نجات بده. شما فعلاً باشید، تا امام زمان حجّش تمام بشود، این حج به نیابت این آقای شیعه باشد.» و بعد میگفت: «ما بازداشت شده بودیم، تا اعمال حج امام زمان تمام بشود.» این یک صحنهای است که نقل کنندهاش یک مرجع تقلید است، آن هم چه مرجعی، مرجع درجهی یک، مرجعی که شصت، هفتاد تا شهید داده. ناقلش هم پسرش هست که امام جمعهی نجف بود، ترور شد، هم یکی از علمای اصفهان به من گفت. در وظیفهتان کوتاهی نکنید، شما اسمت را بنوس، ممکن است پنج سال دیگر بروی، ولی نگویند تو نسبت به حج بیخیال بودی، از ما خدا کار نمیخواهد، تلاش میخواهد، اگر از ما کار میخواست، میگفت: «لیس للإنسان إلا ما عمل»، قرآن نمیگوید من از تو عمل میخواهم، میگوید: (لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى) (نجم /39)، تو سعیات را بکن، شد شد، نشد نشد، تصمیم بگیریم، خمسان را بدهیم. من سراغ دارم بعضی آدمهای زرنگ را شب قدر خمس میدهند، چون قرآن میگوید: ( لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر) (قدر /3)، کار شب قدر هزار برابر است، یعنی اگر میخواهی افطاری بدهی، شب بیست و سوّم افطاری بده، به یک نفر افطاری بدهی، انگار به هزار نفر افطاری دادی.
7- افطاری به عموم مردم، نه افراد خاص
افطاری دادن هم خیلی دیگ و فلان نمیخواهد، الآن افطاریهای آسان پیدا شده، با یک حلیم فروش، عدس فروش، ساندویچفروش بگویید آقا پنجاه نفر، صد نفر که میآیند، روزهدار هستند، افطاریشان بده، پولش با من.» اینها اثر تربیتی هم دارد. یک خانم فُکلی آمد دکّان نانوایی، شب نیمهی ماه رمضان، مثلاً گفت: «سه تا نان به ما بده.» نانها را گرفت، وقتی رفت پول بدهد، نانوا گفت که: «امشب شب تولّد امام حسن مجبتی است، نیمهی ماه رمضان است، یک کسی گفته هر کس امشب نان گرفت، به احترام امام حسن پولش را نگیر، من میخواهم بدهم.» این زن یکمرتبه منقلب شد، دم دکّان نانوایی یک حالی به او دست داد و روسریاش را کشید جلو. آخر وقتی که میگوییم افطاری بده، افطاری را سنگینش میکنیم، حتّی پیغمبر گفت: «آنهای که ندارید، با یک دانه خرما افطاری بدهید.» (بحار الأنوار، ج 93، ص 357) اگر واقعاً ندارید. گناه کبیره چه هست؟ وعدهی عذاب باشد (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 130)، گناه صغیره، صغیره هست، ولی. خدا به پیغمبرش میگوید: اگر کج بروی، (ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَمات) (إسراء /75)، پیغمبر تو پیغمبری، اشرف مخلوقاتی، ولی چون اشرف مخلوقاتی، کج بروی، عذابت دو برابر باقیها هست، به زنهای پیغمبر میگوید: (مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ) (احزاب /30)، «يُضاعَفْ» مال زن پیغمبر است، «ضِعْفَ» مال خودت پیغمبر است. اینطور نیست که همهی گناهان یک جور باشد. توبه باید بکنیم، در قرآن کلمهی «تابَ» خالی نداریم، هر جا میگوید «تابَ» یا «تابُوا»، میگوید «تابَ … وَ أَصْلَحَ» (مائده/ 39، انعام/ 54)، «تابَ وَ آمَنَ» (مریم/ 60، طه/ 82، فرقان/ 70، قصص/ 67)، (تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً) (فرقان /71) توبه معنایش این نیست که خدایا توبه، باید تغییر هم بدهیم، در حجابت، در درآمدت، در رشوه گرفتنمان، در این کارها باید تغییر بدهیم، اگر تغییر دادیم، این توبه است و گرنه اگر هیچ تغییری نکردیم، همینطور گفتیم توبه، یک حدیث از امام رضاست، مهمان امام رضا هستیم، میگوید: «کسی که با زبانش میگوید توبه، ولی در عملش فرق نمیکند، این خدا را مسخره کرده است.» (بحار الأنوار، ج 75، ص 356) شب قدر جلو هست، یک سرمایهای است، حالا ما هم یک دعا میکنیم، یک دقیقه وقت داریم، یک دقیقه را دعا میکنیم. حدیث داریم کسی اگر دستش را بالا آورد و ده مرتبه «یا رَبِّ» گفت، خدا میگوید: «لَبَّیک» (الكافي، ج 2، بَابُ مَنْ قَالَ يَا رَبِّ يَا رَب، ح 1، ص 520)، یا همانی که میخواهد به او میدهد، یا مشابهش را به او میدهد، یا یک بلا از جلویش دور میکند، با به نسلش میدهد، یا برای قیامتش ذخیره میکند، دست بالا میآید، محروم نمیشود، یک چیزیاش خدا میدهد، ما هم چون شب قدر جلو هست، یک دعا کنیم، به آمین شما امید داریم، بسم الله الرّحمن الرّحیم، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ. اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد، خدایا به آبروی شهید شب قدر امیرالمؤمنین، به آبروی امام حسن مولود رمضان، هر چه شب قدر امسال و هر سال برای بندگان خوبت مقدّر میکنی، چون خوبند، به آبروی همان خوبها، همهی آنها را برای همهی ما مقدّر بفرما. ما در دست خالی، خاسر، اهل حسرت در قیامت قرار نده.
«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1611