responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1620

موضوع: راه‌های شکر نعمت‌های خداوند

تاريخ پخش: 16/01/1402

عناوين:

1- تجلیل امام حسین علیه‌السلام از امام حسن علیه‌السلام

2- فلسفه‌ی نماز، شکر نعمت‌های الهی

3- خطر غفلت از نعمت‌های خداوند

4- توجه به نعمت‌های معنوی در کنار نعمت‌های مادی

5- شکر، عامل بزرگ‌شدن ظرفیت انسان

6- همه‌ی نعمت‌ها را از خدا بدانیم نه خود

7- تشکر از والدین در کنار تشکر از خدا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

شب تولّد امام حسن مجتبی علیه السلام هست، نیمه‌ی رمضان، این عید سعید را تبریک می‌گویم. بحث امشب ما بحث شکر است، ولی یکی، دو دقیقه با کم و زیادش راجع به امام حسن صحبت کنم.
امام حسن مهم‌تر است، یا امام حسین؟
– پیغمبر فرمود: «إِمَامَانِ»، هر دو امام هستند، «قَامَا»، چه قیام ‌کنند، «أَوْ قَعَدَا»، یا چه بنشینند. (بحار الأنوار، ج ‌36، ص 325) نباید بگوییم امام حسن چون نشست، ارزشش کم است، امام حسین چون قیام کرد، ارزشش بیش‌تر است. پیغمبر فرمود: «قَامَا أوْ قَعَدَا»، چه بنشینند، چه پا شوند.
هر زمانی یک تکلیفی است، در بازی فوتبال یکی توپ را زیر پایش نگه می‌دارد، یکی با سرش می‌گیرد، یکی با دستش می‌گیرد، یکی گل می‌زند، یکی جلوی گل را می‌گیرد، یازده نفره، یازده نقش بازی می‌کنند، منتها هر کدام جابه‌جا بشوند، نقش آن هست، یعنی اگر امام حسن زمان امام حسین بود، کار امام حسینی می‌کرد، هر امامی در زمان خودش همان کاری که می‌کند، همان وظیفه‌ی او هست.

1- تجلیل امام حسین علیه‌السلام از امام حسن علیه‌السلام

– شب عاشورا امام حسین با دنیا خداحافظی کرد، با جملات «يَا دَهْرُ أُفٍّ لَك‌»، زینب کبری دید برادرش خداحافظی می‌کند، گفت: «آقا، شما فردا شب نیستید؟!» گفت: «نه، فردا نیستیم، همه شهید می‌شویم.» حضرت زینب منقلب شد و غش کرد و امام حسین آمد ایشان را به هوش آورد، بعد چند تا جمله امام حسین گفت، گفت: «زینب جان، جدّم پیغمبر از ما بهتر بود، از دنیا رفت، امیرالمؤمنین بابایمان از ما بهتر بود، شهید شد، مادرمان زهرا از ما بهتر بود، رفت»، بعد این کلمه را گفت، فرمود: «امام حسن برادرمان هم از ما بهتر بود، رفت» (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج ‌2، ص 93)، یعنی شب عاشورا امام حسین به زینب کبری فرمود، نصفش را من می‌گویم، نصفش را شما بگویید: «مقام امام حسن از مقام امام حسین بالاتر است». این کلام امام حسین درباره‌ی امام حسن است، شب عاشورا، یک؛
– دو، یک فقیری خدمت امام حسن آمد، کمک خواست، صد درهم یا دینار داد، پهلوی امام حسین رفت، امام حسین علیه السلام گفت که: «داداشم امام حسن چه‌قدر داد؟» گفت: «صد تا» گفت: «پس من نود و نه تا می‌دهم. چون نمی‌خواهم پولی را که به تو می‌دهم، هم‌وزن پول برادرم باشد، چون او برادر بزرگ‌تر من است، من باید حریم او را نگه دارم.» یعنی احترام حتّی در کمک‌رسانی به فقراء.
– نقش امام حسن در کربلا هم بر کسی پوشیده نیست؟
اگر امام حسین علی اکبر داد، امام حسن هم حضرت قاسم داد، حضرت قاسم پسر امام حسن مجتبی است، خب منتها دشمن امام حسن در خانه‌اش بود، دشمن داخلی از دشمن خارجی گاهی بدتر می‌شود. خدایا عیدی تولّد امام حسن را درک همه‌ی فیوضات شب قدر برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.
و امّا بحث رسمی که داریم، در این بیست و چند دقیقه بحث شکر را داریم. آیا خدا نیاز به تشکّر از ما دارد؟ اصلاً دلیل نماز یکی‌اش شکر است، می‌گوییم: «چرا نماز بخوانم؟» قرآن می‌گوید چرا بخوانیم: «اعْبُدُوا»، می‌گوییم چرا «اعْبُدُوا»؟ «رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم‌»، خدا تو را آفرید، (وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم‌) (بقره /21)، به شکرانه‌ای که خدا به تو نعمت داده، شکر کن.

2- فلسفه‌ی نماز، شکر نعمت‌های الهی

آخر قرآن باز می‌گوید که: (فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ) (قریش /3)، باید مردم بنده‌ی خدا باشند، برای این‌که (أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ) (قریش /4)، (آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) (قریش /4)، خدا به ما نعمت داده، شکر نعمت.
آیا خدا به تشکّر ما نیاز داد؟ نه، بارها من این را گفتم، اگر مهندس به شما گفت خانه‌ات را رو به قبله بساز؟ بگو آقا ببخشید آیا خورشید به خانه‌ی ما نیاز دارد؟ نه، همه‌ی ما رو به خورشید خانه بسازیم، چیزی گیر خورشید نمی‌آید، همه‌ی ما پشت به خورشید خانه بسازیم، چیزی از خورشید کم نمی‌شود، رو به خورشید نور داری، حرارت داری، پشت به خورشید محرومی، انسان دستش تو دست خدا باشد، یک هویتی دارد، دستش تو دست بابایش نباشد یک هویتی دیگر، یک بچّه‌ای که تنهایی تو کوچه می‌رود، یک کسی نگاهش کند، می‌ترسد، هی می‌ترسد، اما اگر دستش تو دست بابایش باشد، به هر لاتی هم که نگاه کند، می‌گوید: «اوم»، دست شما تو دست ولایت فقیه یک معنا دارد. شما سران کشورهای اسلامی را نگاه کن، چه‌قدر می‌خرد آمریکا؟ با دلار، با ریال، با اسلحه، با تسلیم، تنها جایی را که نتوانسته بخرد، جمهوری اسلامی است.

3- خطر غفلت از نعمت‌های خداوند

خیلی در قرآن گفته «وَ اشْكُرُوا» (بقره/ 152 و 172، نحل، 114، عنکبوت/ 17، سبأ/ 15): شکر کنید، «وَ اذْكُرُوا» (بقره/ 63 و 203 و 231، آل عمران/ 103، مائده/ 4 و 7، اعراف/ 69 و 74 و 86 و 171، انفال/ 26 و 45، جمعه/ 10) : یادآوری کنید، آدم غافل را خدا تعبیر تندی دارد، می‌گوید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ»، این آدمی که بی‌خیال است، گاو است، بعد می‌گوید: نه، «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»، از گاو پست‌تر است. می‌گوییم: «از گاو هم پست‌تر است؟!» می‌گوییم: «چه کرده؟!» می‌گوید: (أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ) (اعراف /179)، غافل است.
یک وقت یکی از معاونین اجرایی رئیس‌جمهورهای قبل به من می‌گفت نشستم حساب کردم، نانی که ما می‌خوریم، دویست و شصت و هشت گروه کار می‌کنند، تا نان می‌شود، منتها ما غافل هستیم. گفتم: «دویست و شصت و هشت گروه؟!» گفت: «بله» ما می‌گوییم نان چه‌طور پیدا می‌شود؟ می‌گوییم کشاورز گندم تولید می‌کند، گندم آرد می‌شود، نانوا آرد را خمیر می‌کند، نان می‌شود، دیگر چهار گروه. نه، این گندمی که می‌خواهد در سیلو برود، کامیون می‌خواهد، کامیون از چند قطعه درست شده؟ سیلویی که گندم واردش می‌شود، از چند قطعه درست شده؟ این کامیونی که از روی آسفالت می‌رود، تا به سیلو برسد، چند گروه کار کردند تا اینجا آسفالت شده؟ چند گروه کار کردند، تا این کامیون ساخته شده؟ این برقی که اینجا روشن است، چند گروه کار کردند که این برق روشن بشود؟ ما یک خورده گاهی که بیکار هستیم، بنشینیم نعمت‌های خدا را بشماریم. من دوستی دارم، چشم‌هایش سالم است، اما فنر پلکش پاره شده، چشمش سالم است، ولی پلکش فنر ندارد، همچین می‌کند، حال شما خوب است؟ خیلی خوشحالم، خوش آمدید، چایی‌تان را بفرمایید، یعنی هر یک حرفی که می‌خواهد بزند، باید با دستش این که فنر ندارد را بلند کند، حرفش را بگوید. یک عمری پلکمان اتوماتیک باز می‌شود و بسته می‌شود، یک‌مرتبه هم نگفتیم الحمدلله پلکمان حرکت می‌کند. این ابروی سیاه باعث می‌شود، وقتی که نور می‌خواهد به چشم ما بتابد، این ابروی سیاه جلوی فشار نور را می‌گیرد، نور را تعدیل می‌کند. خون که از بدن می‌رود، شما یک لیوان، دو لیوان آ و شیر که می‌خوری، بدن خون‌سازی می‌کند، کمبودهایش را خودش جبران می‌کند.

4- توجه به نعمت‌های معنوی در کنار نعمت‌های مادی

نعمت هدایت
چه کسی گفت ما زوّار امام رضا باشیم؟ چه کسی گفت از ماه رمضان لذّت ببریم؟ این‌قدر آدم‌ها هستند از ماه رمضان عصبانی‌اند. امام سجّاد در دعای خداحافظی ماه رمضان می‌گوید: (خداحافظ ای ماهی که عدّه‌ای نفهمیدند تو چی هستی، افرادی قدر تو را نداشتند، خداحافظ ای ماهی که اولیای خدا از تو لذّت بردند، خداحافظ ای ماهی که غیر اولیای خدا از بودن تو متنفّر بودند.) (صحیفه‌ی سجّادیه، دعای 45). نعمت‌های مادّی، نعمت‌های معنوی. خدا وقتی تعریف نوح را می‌کند، می‌گوید: «عَبْداً شَكُوراً» (إسراء /3)، حضرت نوح شاکر بود. بارها در قرآن از ناسپاسی مردم شکایت کرده، (لَظَلُومٌ كَفَّارٌ) (ابراهیم /34)، (وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ) (زمر /67)، این‌ها قدر خدا را ندارند، خیلی آیه در قرآن داریم که انسان فقیر است، می‌گوید: «اگر خدا وضعم را خوب کند، خمس می‌دهم، به فقراء کمک می‌کنم.» وضعش خوب می‌شود، نمی‌دهد، بچّه ندارد، می‌گوید: «خدایا اگر یک اولاد صالح به من بدهی، چنین و چنان می‌کنم.» بچّه‌ی سالم و صالح به او می‌دهد، ولی آن کار را نمی‌کند، به خدا قول می‌دهد، زیرش می‌زند، به پیغمبر قول می‌دهد، زیرش می‌زند.
برای شکر باید از خدا خواست. در قرآن داریم: (أَوْزِعْني‌ أَنْ أَشْكُرَ) (نمل /19)، خدایا کمکم کن که من شکر تو را بکنم، باید بگوییم خدایا، همه‌ی کارها دست خداست، یک کسی گفت: «التماس دعا داریم می‌روی حرم»، گفتم: «صد بار هم بگویی التماس دعا، ممکن است در حرم تو را یادم برود، این‌طور بگو خدایا من را یاد افراد بینداز که به من دعا کنند، چون شما هر چه التماس دعا می‌گویی، آخرش هم یاد می‌رود، یعنی التماس دعا را هم در واقع باید به خدا گفت.» اگر مادر ما را دوست دارد، خدا این مهر را در دل او گذاشته.
نعمت‌های معنوی، (حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمان‌) (حجرات /7)، همین که ما، افرادی هستند از نماز شب لذّت می‌برند، از عبادت لذّت می‌برند، از گریه لذّت می‌برند، این‌ها نعمت‌های معنوی است.
شکر گاهی با زبان است.
یک وقت امام اگر اشتباه نکنم، اسبی، چیزی داشت، گم کرده بود، فرمود که: «اگر اسبم پیدا بشود، حقّ شکر را انجام می‌دهم.» اسب که پیدا شد، عدّه‌ای گفتند: «برویم، ببینیم حقّ شکر چه هست؟» اسب را که گرفت، گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‌»، گفت: «آقا شما گفتی حقّ شکر؟!» فرمود: «الحمدلله حقّ شکر است.» یعنی در کلمات شکر کلمه‌ای بهتر از الحمدلله نیست. (الکافی، ج 2، باب شکر، ح 18، ص 97)
سر به زمین گذاشتن
قرآن یک آیه دارد، من نمی‌توانم بخوانم، اگر بخوانم، همه باید سجده کنید، از آن آیه‌هاست که سجده‌ی واجب دارد، فارسی‌اش را می‌گویم، قرآن می‌گوید اگر می‌خواهید به خدا نزدیک شوی، سجده کن، آیه‌ی آخر سوره‌ی «إقرأ» است.

5- شکر، عامل بزرگ‌شدن ظرفیت انسان

(لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم‌) (ابراهیم /7)، اگر شکر کنید، خدا شما را زیاد می‌کند، نمی‌گوید پولتان زیاد می‌شود هان، یعنی اگر من یک میلیون پول دارم، گفتم الحمدلله، می‌شود دو میلیون، الحمدلله، سه میلیون، الحمدلله، چهار میلیون، این‌طور نیست، «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم‌»، نمی‌گوید: «لأزیدنّ نعمتکم»، خودت بزرگ می‌شوی، مثل بچّه‌ای که دستش در دست بابایش است، بچّه بزرگ می‌شود، وقتی وابسته به پدر شد، قدرت پدر به او تزریق می‌شود، قطره وقتی وصل به اقیانوس شد، اقیانوس می‌شود، انسانِ وصل به خدا یک انسان است، انسانِ جدای از خدا یک انسان دیگر، سوزن با نخ در همه‌ی فاستونی‌ها فرو می‌رود، سوزن بی‌نخ را کنارش می‌گذارند، کارش ندارند، انسان وصل به خدا شد، کاربردش زیاد می‌شود، این شاعر هم که گفته: «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» این قرآن را درست معنا نکرده، نمی‌گوید: «شکر نعمت، نعمتت افزون کند»، می‌گوید: شکر ما را بزرگ می‌کند.
– شکر عملی چه هست؟
شکر عملی این است که انسان از نعمت‌ها استفاده کند. اگر استخری هست، بچّه‌هایی که پول استخر ندارند، با یک مربّی، از این استخرش بچّه‌های محلّه شنا یاد گیرند، اگر خیّاطی بلد است، دخترهایی که مهارت ندارند، جمعشان کند، خیّاطی یادشان بدهد، استفاده بکنید.
سعی کنیم هر چه داریم، در اختیار بگذاریم. خدا آیت الله مشکینی را رحمت کند، نزدیک خانه‌اش یک مسجد بود، این مسجد یک اتاقی داشت، گفت: «من کتاب‌های خانه‌ام را که در کتابخانه هست، می‌آورم تو مسجد، طلبه‌ها می‌خواهید مطالعه کنید، فرض کنید اینجا کتابخانه هست، بیایید از همین کتاب‌ها مطالعه کنید.» کتاب‌های خانه‌اش را در اختیار گذاشته بود.
قدیمی‌ها، کاشان این‌طور بود، خیلی شهرها این‌طور است، قدیمی‌ها خانه که می‌ساختند، لب در خانه دو تا سکّو برای نشستن درست می‌کردند که این پیرزن‌ها و پیرمردها، یا این‌هایی که چیز سنگینی دستشان است، بنشینند، استراحت کنند. هر چه داریم یاد کسی بدهیم. بنده معلّم هستم، خب طلبه‌های جوانی هستند، هنوز معلّم نشدند، مبلّغ نشدند، ما این‌ها را جمع می‌کنیم و پای تخته سیاه می‌رویم، یک خورده من حرف می‌زنم، یک خورده صحبت می‌کنند. امروز چند تا از این سیاه‌پوست‌های آفریقایی رفتند پای تخته سیاه سخنرانی کردند، لذّت بردند. خب من می‌توانم کاشان باشم، می‌توانم قم و تهران باشم، می‌توانم در آفریقا هم اثر داشته باشم، خودتان را زیاد کنید، اصلاً همه‌تان می‌توانید کوثر باشید، (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) (کوثر /1)، ما به تو خیری زیاد دادیم، خود ما هم می‌توانیم خودمان را کوثر کنیم، چه جوری؟ پول می‌دهیم به فقیر برای صدقه، نگوییم برای سلامتی من، بگوییم برای سلامتی همه‌ی مسافرها، در دعای عهد هست، امام می‌گوید: «فِي مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها»، وقتی به امام زمان سلام می‌کند، می‌گوید ای امام زمان سلام بر تو از طرف خودم، شرق و غرب و شمال و جنوب و زن و مرد و کوچک و بزرگ و، وقتی شکر می‌کند، سلام می‌کند، به نیابت از همه سلام می‌کند.
امام زین العابدین سحرهای ماه در دعای ابوحمزه‌ی ثمالی می‌گوید خدایا ببخش «حَیِّنَا وَ مَیِّتِنَا وَ شَاهِدِنَا وَ غَائِبِنَا ذَکَرِنَا وَ أُنْثَانَا صَغِیرِنَا وَ کَبِیرِنَا حُرِّنَا وَ مَمْلُوکِنَا»، این کوثر می‌شود. کوثر یعنی چه کنیم؟ خودمان را بزرگ کنیم، علممان، قرآن یک آیه دارد، می‌گوید اگر دو نفر معامله کردند، معاملات نسیه را بنویسند، بعد می‌گوید یک باسواد بنویسد و باسواد هم ناز نکند، (كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ) (بقره /282)، خدا به تو سواد داده، به شکرانه‌ی سوادت یک نامه برای ایشان بنویس.
امام صادق فرمود: «شکر نعمت این است که گناه نکنیم.»

6- همه‌ی نعمت‌ها را از خدا بدانیم نه خود

مسئله‌ی دیگر این‌که اگر خدا به شما نعمت داد، نگو از خود من است، این ریش سفید من بود که اثر گذاشت، این مدرک دکترای من اثر گذاشت، چه‌قدر ما ریش‌سفید داریم که حرفشان اثر ندارد، چه‌قدر مدرک دکتری داریم که نمی‌توانند در دل مردم نفوذ کنند، نگو روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، بگو خدا. به قارون گفتند: «خدا به تو داده، تو هم به فقراء کمک کن.» گفت: خدا به من نداده، (إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‌ عِلْمٍ عِنْدي‌) (قصص /78)، «عِلْمٍ عِنْدي» یعنی خودم، ژنِ مخم، اقتصاددانم، فوق تخصّص دارم، من به خاطر …، از تو باسوادتر نبود؟! خیلی‌ آدم‌ها از ما قوی‌تر بودند، بعضی‌هایشان بهتر از ما هستند، نشد، نعمت‌ها را از خودتان ندانید.
خدا به حضرت موسی گفت: «یک شکری از من بکن که سزاوار من باشد.» حضرت موسی علیه السلام گفت: «نمی‌توانم» گفت: «همین را می‌خواهم، بگو نمی‌توانم.»
الآن در ایران رسم است، وقتی می‌خواهند شکر کنند، می‌گویند: «خدایا صد هزار بار شکر»، صد هزار بار زشت است، صد هزار بار می‌دانی یعنی چه؟ شما دو تا دستت را بکن زیر کیسه‌ی شکر، با دو مشت، بزن زیر شکر، این‌ها صد هزار تا دانه‌ی شکر است، خدایا صد هزار بار شکر یعنی چه؟ یعنی خدایا به اندازه‌ی دو مشت شکر الحمدلله، صد هزار تا چیزی نیست، چه جوری شکر کنیم؟ این‌طوری شکر کنید، خدایا برای هر نعمت، حتیّ برای مصیبت‌ها، بعضی وقت‌ها تلخی‌ها هم نعمت است، آدم نمی‌داند، خدایا برای هر نعمت، در هر زمان، در هر مکان، به هر موجودی، هر رقم نعمتی داد، برای هر یکی‌اش، در هر آن، به عدد آن‌چه که بر آن علم داری، به عدد علمت، لطفت، الحمدلله.
برای نعمت‌های مردم هم باید شکر کرد.
دوست ما می‌گفت: «یک شب رفتیم بخوابیم، دُم، دُم، دُم، دُم، هی صدا می‌آید. خدایا چه کسی است؟ دیدیم خانه‌ی همسایه، گفتیم میخ می‌کوبند؟ نه، صدای میخ نیست، بنّایی است؟ آخر دو بعد از نصف شب بنّایی نیست. بال بال زدیم، آن شب خوابمان نبرد. صبحش همسایه آمد، گفت: «آقا ببخشید، شما دیشب نخوابیدید؟» گفتم: «بله، نخوابیدیم، اذیت هم شدیم، چی بود؟» گفت: «شوهر من یک سردردی گرفت، سرش می‌خواست بترکد، هی به دیوار لگد می‌زد.» گفتیم: «خدایا ما یک عمری خوابیدیم، نگفتیم الحمدلله همسایه لگد به دیوار نمی‌زند.» یعنی این بلاها هم آدم را یاد می‌اندازد، صد هزار مرتبه چی هست؟!
گاهی وقت‌ها می‌گوییم او شکر بکند، نه، شما شکر بکن که او دارد، چون اگر نداشته باشد، سراغ شما می‌آید، اگر شکم‌ها سیر نباشد، سراغ شما می‌آیند، خدا را شکر که مردم سیر باشند که دلشان به زندگی خودشان باشد.

7- تشکر از والدین در کنار تشکر از خدا

تشکّر از والدین. قرآن صریحاً گفته: (أَنِ اشْكُرْ لي‌ وَ لِوالِدَيْك‌) (لقمان /14)، از پدر و مادرت تشکّر کن. تشکّر از همسر، تشکّر از فرزند، تشکّر از استاد. هر کسی به تو خدمت می‌کند، تشکّر کن، معنا می‌کنند کریم چه کسی است؟ به چه کسی کریم می‌گویند؟ داریم کریم کسی است که وقتی به او خدمت می‌کنی، بگوید دست شما درد نکند. شما مدیر کل هستی، رئیس هستی، در اداره چای پهلوی شما می‌آورد، آقا جان دست شما درد نکند، وظیفه‌اش است، حقوق می‌گیرد، کارش این است که چایی بدهد. بله، وظیفه‌اش است، تو هم یک الحمدلله بگو. کسانی که الحمدلله نمی‌گویند، خب بگو الحمدلله. تشکّر که می‌کنیم جامع، خدا به پیغمبر می‌گوید این‌هایی که زکات می‌دهند، «صَلِّ عَلَيْهِمْ»، صلوات بر آن‌ها بفرست، درود بر آن‌ها بفرست، بالأخره این زحمت کشیده، گندمی، خرمایی، کشمشی، انگوری، طلا، نقره، یک اموالی جمع کرده، می‌خواهد زکات بدهد، «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً»: زکات را بگیر، «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ»: درود بر این‌ها بفرست، (إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم‌) (توبه /103): درود تو برایشان آرام‌بخش است، تشکّر کنید از زحمات، به خصوص والدین.
شکر هم باید به اندازه‌ی نعمت باشد، اگر به تو کوثر دادیم، حق نداری بز بکشی، نمی‌گوید: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ. فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ اذْبَح»، «وَ اذْبَح» یعنی ذبح، خدا به پیغمبر می‌گوید به تو زهرا دادیم، می‌گوید من به تو زهرا دادم، مادر یازده تا عیسی، مریم مادر یک عیسی بود، فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها مادر یازده تا عیسی است که یکی از آن عیسی‌ها امام حسن مجتبی است، امشب شب تولّدش است، یکی از این عیسی‌ها حضرت مهدی است، امام صادق است، امام رضاست، آن وقت کسی که من به او کوثر دادم، کوثر یعنی خیر زیاد، آن وقت یک بز بکشی؟! خانه‌ات چند میلیارد می‌ارزد؟ آن وقت ماه رمضان یک کیلو خرما آوردی دم=ر مسجد تقسیم می‌کنی؟! این خرما مال این است که پیغمبر فرمود: «افطاری بدهید»، یک کسی گفت: «پول نداریم» گفت: «یک دانه خرما» به کسی که ندارد گفت یک دانه خرما، حالا این تاجر است، پولدار است، یک کیلو خرما دست گرفته در مسجد، فکر می‌کند هر کس یک دانه خرما را خورد. شکر باید به اندازه‌ی، هر که بامش بیش، برفش بیش‌.
خدایا تو خودت می‌دانی، بنده، دیگران چه‌قدر نعمت‌ها را دریافت کردیم و غافل بودیم و شکر نکردیم، هر چه نسبت به نعمت‌های تو غافل بودیم، غفلت‌های گذشته‌ی ما را ببخش. از الآن تا ابد به ما توفیق شناخت شکر خودت و اولیای خودت و نعمت‌ها را قرار بده. از نعمت‌های ویژه همین است که انسان ماه رمضان کنار اولیای خدا باشد و خدا این نعمت را به شما داده، پدران شما محبّت اهل بیت را دل شما کاشتند، شما هم باید محبّت و معرفت اهل بیت را در دل نسلتان بکارید.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1620
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست