responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1623

1- توبيخ به خاطر عدم تدبر در قرآن
2- دوري از طولاني شدن جلسات قرآني
3- سخنراني بر اساس معارف قرآني
4- نام و ياد خدا در همه كارها
5- اهل بيت عليهم‌السلام، تجسّم قرآن كريم
6- فهم عميق آيات قرآن كريم
7- حضور قرآن در صحنه‌هاي گوناگون زندگي
8- انتخاب همسر با معيارهاي قرآني

موضوع: راه‌هاي مهجوريت زدايي از قرآن

تاريخ پخش: 08/04/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزان پاي تلويزيون بحث را در آستانه‌‌ ماهي مي‌بينند كه در آينده «قد اقبل اليكم شهر الله» دارد ماه خدا مي‌آيد و ماه قرآن است. ماه ترويج قرآن، تبليغ قرآن، هروقت هم مي‌گوييم: قرآن، غرض ما قرآن تنها نيست. قرآن و اهل بيت.چون اگر هردو باشد نجات مي‌يابي.

بچه را تاب بازي مي‌بري. بچه را روي تاب مي‌نشاني، مي‌گويي: ببين، دستت را به اين دو تا طناب بگير. اگر دستت به اين دو تا بود نمي‌افتي. اگر از دو تا دست برداشتي، يا از يكي دست برداشتي مي‌افتي. «تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا» (وسايل‌الشيعه/ج27/ص33) يك طناب ما «حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ صراط المستقيم» يك طنابمان اهل بيت است و يك طنابمان قرآن است. هردو، «إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا» (وسايل‌الشيعه/ج27/ص33) چون اگر يكي باشد، مي‌افتي. گفتيم يك بحثي كنيم كه اگر كسي مي‌خواهد خودش را آماده كند، آماده كند.

1- توبيخ به خاطر عدم تدبر در قرآن

ما هر درسي را نخوانيم توبيخ نمي‌شويم. چرا اين درس را نخواندي. زندگي ما عقب مي‌افتد، هرچه اطلاعات ما كم باشد، چوبش را مي‌خوريم. اگر كسي قرص‌ها را نشناسد، ممكن است قرص نابجا بخورد و مريض شود. جاده را بلد نباشد، گم شود.عمرش تلف شود، بنزين و ماشينش هم هدر برود. هر دانستني يك فايده‌اي دارد. اما اگر ندانيد توبيخ نمي‌شويم. چند جا توبيخ مي‌شويم. يكجا مي‌گويد: چرا مزه‌ي قرآن را نچشيدي؟ (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن‌) (محمد /24) در قرآن تدبر نكردي؟ (أَمْ عَلى‌ قُلُوبٍ أَقْفالُها) (محمد /24) يك جلسه صحبت كرديم، چطور شد قرآن مهجور شد و يك جلسه راه‌هاي مهجوريت زدايي.

من چند سال پيش اقرار ملاصدرا، اقرار فيض كاشاني، اقرار حضرت امام، اقرار بعضي از مراجع موجود را چاپ كردم و در تيراژ صد هزار تا پخش كردم. كه چه بزرگاني، ملاصدرا خيلي مهم است. فيض كاشاني خيلي مهم است. اينها خيلي مهم هستند. چه بزرگاني آخر عمرشان غصه خوردند كه اي كاش تمام عمرشان را صرف قرآن مي‌كردند. تا به آنجا نرسيديم، قرآن را از مهجوريت دربياوريم.

يكي از بزرگان مي‌گفت: در مسجد النبي، در مدينه با پيغمبر گفتگو مي‌كرديم، حالي داشتم، حال خوش! يا رسول الله بالاخره من ريشم سفيد شده است. چند تا صندوق قرض الحسنه درست كرديم. نمي‌دانم پايگاه بسيج درست كرديم. در جبهه بوديم. درمانگاه درست كرديم. نمي‌دانم مسجد ساختيم، حسينيه ساختيم. چه و چه و چه و… حوزه‌هاي علميه راه انداختيم. بالاخره من الآن پايم دم گور است. عمرم را در اين كارها دادم. از من راضي هستي يا نه؟ خوب كه با پيغمبر حرف‌هايش را زد، گفت: يا رسول الله قرار مي‌گذاريم من لاي قرآن را باز كنم. به من بگو: حالت چطور است؟ از من راضي هستي يا نه؟ مي‌گفت: تا لاي قرآن را باز كرديم اين آيه آمد. (وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً) (فرقان /30) در تمام قرآن يك آيه داريم كه پيغمبر شكايت مي‌كند. شكايتش اين است كه مردم قرآن را مهجور گذاردند. نمي‌گويد: «كان القرآن عندهم مهجورا» نمي‌گويد: خدايا قرآن نزد مردم مهجور است. مي‌گويد: مردم با عنايت قرآن را عقب زدند. آخر گاهي آدم پايش را روي الله مي‌گذارد نمي‌فهمد. مي‌گوييم: اوه، الله زير پايت رفت. يكوقت مي‌گويم: پايت را روي الله گذاشتي. يعني چه؟ يعني قصد داشتي. نمي‌گويد: قرآن نزد امت من مهجور شد. مي‌گويد: «اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» اتخاذ يعني گرفتن. «خُذ» يعني بگير. يعني با توجه قرآن را تحقير كردند. با توجه! يكوقت يك كسي گرگ دنبالش مي‌كند، برف است، يخ است، مي‌پرد در مسجد كه مثلاً حفظ شود. در مسجد را مي‌بندد كه مثلاً سرما نخورد. يكوقت نه، مي‌گويد: اينجا كه مسجد نيست، برو در آنجا بخواب. تحقير!

2- دوري از طولاني شدن جلسات قرآني

ما بايد برگرديم، در آستانه‌ي ماه رمضان است. اول اينكه جلسات قرآن طول نكشد. اين خيلي مهم است. طول نكشد. دوم بي وقت نباشد. اگر كسي كارگر است، كارمند است، كار دارد. سوم اينكه مراعات اضعف مأمومين را بكنيم. يك پيش‌نماز بعد از «والضالين» يك سوره‌ي بزرگ را شروع كرد. «قُلْ هُوَ اللَّه» را شروع نكرد. يك كارگري سر نماز بود، خسته شد، قصد فرادي كرد. بين پيش‌نماز و پس نماز درگيري شد. پيش‌نماز گفت: تو منافق هستي. اول مي‌آيي مي‌گويي: «اللَّهُ أَكْبَر»! اقتدا مي‌كني، وسط نماز قصد فرادي مي‌كني. بالاخره قصه را نزد حضرت كشيدند. حضرت فرمود: حق با كارگر است. تو پيش‌نماز جرا اينقدر سوره‌ي طولاني خواندي؟ در تفسير اينكه چه كسي چي گفت و چه گفته نگوييم.

آيت الله حائري امام جمعه سابق شيراز مثلي داشت. مي‌گفت: روحاني بايد مثل مادر باشد. مادر غذاهاي مختلف مي‌خورد اما آنچه به بچه‌اش مي‌دهد شير است. يعني اگر كسي هم مي‌خواهد تفسير بگويد خودش كتاب‌هاي مختلف را مطالعه كند اما آنچه كه براي مردم مي‌گويد، اقوال را نقل نكند. چه كسي چه گفته و چه گفته و چه گفته… بيان روان باشد. طوري حرف بزنيم عوام بفهمند و خواص هم بپسندد. ممكن است كسي حرف بزند، عوام بفهمد اما حرف، پايش به جايي بند نيست. استدلالي نيست، منطقي نيست. خواص مي‌خندند، مي‌گويند: حرف آبكي است. هم بايد عوام بفهمند و هم بايد خواص بپسندند. ممكن است بعضي از اين بحث‌ها را هم خواص بپسندد اما عوام نفهمد. بايد براي اينها برنامه ريزي كنيم.

3- سخنراني بر اساس معارف قرآني

ايمان داشته باشيم كه قرآن همه چيزي در آن هست. علم مي‌خواهيم. مگر نمي‌خواهي اخلاق بگويي. آيات اخلاقي را بگو. (فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ) (ق /45) حتي اگر خواب را هم مي‌خواهيم نقل كنيم، خواب‌هايي را بگوييم كه قرآن آن خواب را نقل كرده است. يعني خواب انبياء كه حجت است. يا خوابي كه معبّرش انبياء هستند، مثل خوابي كه شاه مصر خواب ديد ولي تعبيرش براي يوسف بود. يعني يا خود خواب براي پيغمبر باشد يا تعبيرش براي پيغمبر باشد. همينطور خواب‌هايي كه كسي خواب ديده، اين خواب‌ها حجت نيست.

يك نهضتي بايد به وجود بيايد كتاب‌هاي طولاني خلاصه شود. نهضت تلخيص، اين جايش در جمهوري اسلامي خالي است. عملاً اين كار را كردند. مثلاً يازده جلد الغدير را كسي مطالعه نمي‌‌كرد. ولي بالاخره آمدند تلخيصش كردند. شيشه گلاب را كسي بغل نمي‌كند. اما اگر شيشه‌ي عطر كوچولو كردي، مي‌گذارند در جيبشان. براي هر صنفي بايد يك تفسير نوشت. مثلاً براي بازاري ها يك تفسير، آياتي كه مربوط به تجارت و داد و ستد و حق و ناحق مردم است. كم‌فروشي، حق و ناحق، تنظيم اسناد تجاري، همه را در قرآن آيه داريم.

براي سياسيون يك سري آيات سياسي، براي خانواده‌ها آيات چند صد آيه راجع به مسائل خانواده، يعني بايد براي هر قشري يك تفسير نوشته شود كه آن آياتي كه به آن بيشتر نياز دارد آن گفته شود. اينها راه‌هايي است كه قرآن از مهجوريت بيرون بيايد. راه‌هاي مهجوريت زدايي…

4- نام و ياد خدا در همه كارها

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌»، موضوع: راه‌هاي مهجوريت زدايي، يعني قرآن را زنده كنيم. 1- ايمان به اينكه در قرآن همه چيز هست. ما فكر مي‌كنيم قرآن فقط براي نماز و روزه است. در قرآن همه چيزي هست. فيلم راز بقاء را تلويزيون ما دوبله مي‌كند. خوب اين قدم به قدمش آيه‌ي قرآن است. از دريايش، از صحرايش، از جنگلش، از حيوان‌هايش، همه را آيه داريم. هواشناسي ما در تلويزيون مي‌آيد مي‌گويد كه ما در 24 ساعت آينده بادي را در پيش داريم. از كجا مي‌گويي: داريم. بادي نوزيد! قرآن مي‌گويد: (وَ أَرْسَلْنَا الرِّياح‌) (حجر /22) «وَ أَرْسَلْنَا» يعني ما باد فرستاديم. اين خدا را حذف مي‌كنيم، ببينيد يكوقت مي‌گوييم: باران باريد. خوب كمونيست‌ها هم اين را مي‌گويند. قرآن كه نمي‌گويد: باران باريد. مي‌گويد: خداوند باران فرستاد. باران باريد را كمونيست‌ها هم مي‌گويند. ما مسلمان هستيم. بايد بگوييم: خداوند (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماء) (مؤمنون /18) اين «وَ أَنْزَلْنا» را بايد جاسازي كنيم. «أَنْزَلْنا»، «ارسلنا» … حذف خدا نبايد باشد.

ايمان به اينكه… (تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‌ء) (انعام /154) دو تا جمله در قرآن داريم. يكي مي‌گويد: «تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‌ء» يعني هرچيزي مي‌خواهي تفصيل داده. يكجا مي‌گويد: (تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‌ء) (نحل /89) تبيان يعني بيان. هم همه چيزي را بيان كرده و هم همه چيزي را تفصيل داده. منتهي حالا ما…

خدا رحمت كند آيت الله العظمي فاضل لنكراني را، مي‌گفت: من از اين جمله‌ي (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ) (بقره /196) صد تا فرع بيرون كشيدم. چطور شما از نفت… مي‌گوييم: نفت چيه؟ مي‌گويد: آنچه در چراغ است. اما در دنياي پتروشيمي از نفت صدها چيز استخراج مي‌شود. يك پارچه دست خياط باشد، صد رقم طرح به اين پارچه مي‌دهد. دست ما باشد فقط دورش را چرخ مي‌كنيم، مثل يك گوني، مثل يك كيسه‌اي كه ماست در آن مي‌ريزند. اما خياط اگر باشد از اين…

5- اهل بيت عليهم‌السلام، تجسّم قرآن كريم

توجه به قرآن و اهل بيت؛ اهل بيت سيماي قرآن هستند. تجسّم قرآن هستند. قرآن ناطق هستند. اگر دين كتاب شود مي‌شود قرآن. دين آدم شود مي‌شود اهل بيت. بارها من اين را گفتم. حالا نمي‌دانم كجا گفتم، شايد بيرون تلويزيون شايد هم در تلويزيون بوده. بنده 32، 33 سال است در تلويزيون هستم. يك شب جمعه در اين 32 سال از طرف من تعطيل نشده است. شده حالا مثلاً يك شب جمعه عيد تعطيل كردند، ولي در اين 32 سال از طرف من يك شب جمعه هم تعطيل نشده است. بيننده‌هاي ما هم هنوز سر جايشان هستند. بهترين كتاب‌ها در زمان ما كتاب‌هاي مرحوم مطهري است. ما از كتاب‌هاي مرحوم مطهري بهتر نداريم. حتي اگر بنده مي‌خواستم به كتاب‌هاي مرحوم مطهري تكيه كنم، فوقش مي‌توانستم 200، 300 تا سخنراني كنم. الآن چند هزار تا سخنراني كردم، هنوز هم حرف دارم. يعني صبح قرآن را نگاه مي‌كني يك چيز مي‌فهمي، عصر يك چيز ديگر مي‌فهمي. مثل آجرهاي ساختمان، آجرهاي ساختمان، امروز مهندس اينطور مي‌سازد و فردا كنار آن طور ديگر مي‌سازد. آجرهايش فرق نكرده است. يعني هر لحظه آدم چيز نو گيرش مي‌آيد.

جمعي از اساتيد دانشگاه ستاد نماز آمدند به من گفتند: اين آيه يعني چه؟ (وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ) (تكوير /6) دريا جوش مي‌آيد. معنايش چيه؟ گفتم: والله اينطور كه من مي‌فهمم، اين است كه اول ( إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها) (زلزله /1) زلزله مي‌شود در آستانه‌ي قيامت. چنان زلزله شديد است كه كوه‌ها از دل زمين كنده مي‌شوند. بعد (وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ) (تكوير /3) كوه‌ها حركت مي‌كنند. وقتي كوه‌ها حركت كردند به هم مي‌خورند. (دُكَّت‌) (فجر /21) قطعه قطعه مي‌شوند. سنگ‌هاي بزرگ به هم مي‌خورند. شن مي‌شوند، شن‌هاي ريز به هم فشار مي‌آورند و پنبه مي‌شوند. همه عبارت‌ها هست. «زُلْزِلَتِ»، «سُيِّرَتْ»، «زُلْزِلَتِ»، زلزله، «سُيِّرَتْ» كوه‌ها راه مي‌افتد. «دُكَّت‌» تكه تكه شدن، (كَثيباً مَهيلاً) (مزمل /14) شن مي‌شوند. (كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ) (قارعه /5) پنبه مي‌شوند. خوب وقتي زمين تكان خورد و كوه از دل زمين كنده شد، گداختگي مغز زمين مي‌خورد به كف اقيانوس‌ها، اقيانوس‌ها هم جوش مي‌آيد. «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» دريا جوش مي‌آيد.

گفتند: خوب اين يك معناست، ديگر معنايي ندارد؟ گفتم: والله من عقلم نمي‌رسد. گفت: اخيراً به فكر افتادند كه از آب، بنزين درست كنند. ژاپن و آمريكا هم دست به كار شده‌اند. شايد مي‌خواهد بگويد: اين درياها بنزين مي‌شود. شايد…

6- فهم عميق آيات قرآن كريم

علامه طباطبايي مي‌فرمود: تفسير قرآن بايد دو سال به دو سال جديد شود. يعني ممكن است امروز انسان يك چيزي مي‌فهمد، فردا چيز ديگري بفهمد. قديم هواپيما نبود، آقايان وقتي قرآن مي‌خواندند، اين را مي‌خواندند. (وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ) (يوسف /105) آيه در آسمان‌ها است. «آية» يعني نشانه، نشانه‌هاي خدا در آسمان‌ها است. «يَمُرُّونَ عَلَيْها» انسان از كنار نشانه‌هاي آسمان، «يَمُرُّ» مرور مي‌كند. چون هواپيما نبود هي مي‌گفت: من! مي‌روم از كنار آنجا مي‌روم. چطوري؟ نمي‌شود. نشانه‌اي در آسمان‌ها هست كه بشر از كنارش رد مي‌شود. چون هواپيما نبود مي‌گفتند: نه، «يَمُرُّونَ» يعني «يَنظُرُونَ» مثل اينكه مي‌گويي: كتاب را مرور كردم، يعني نگاه كردم.

هواپيما كه ساخته شد، يكي از مراجع در سفرنامه‌ي حج‌اش نوشته است آيت الله صافي، نوشته كه سوار هواپيما كه شديم، هواپيما كه رفت، هواپيما بالاي ابرها رفت، ديدم نه «يَمُرُّونَ» يعني «يَمُرُّونَ». منتهي 1400 سال بايد صبر كرد. قرآن مي‌داني مي‌گويد: كجا؟ پايان نامه دكترا و رساله‌ي اجتهاد كه نيست. «تنزيل» از كجا؟ (مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌) (طه /4) كسي اين را فرستاده كه هستي را آفريده. آفريدگار هستي اين را گفته. در هر كلمه‌اش نكته است. اينطور نيست كه حالا حرف آخر را علامه طباطبايي زده باشد. يك كلمه به شما بگويم. هيچ‌كس، نسبت به قرآن جرأت حرف آخر زدن ندارد. اينكه ما مي‌گوييم: نهايتُ التحقيق، غايت ال… «آخر ما يتحقق فيه كل محقق» نهايت درجه‌ي فلان، اعلي درجه‌ي فلان، اينها همه براي علوم خودمان است. قرآن را هيچ‌كس جرأت نمي‌كند بگويد: آخرين حرف اين است.

7- حضور قرآن در صحنه‌هاي گوناگون زندگي

تفسير كاربردي، براي هر قشري يك تفسير بايد بنويسيم. اين يك مسأله، براي موضوع‌هاي مختلف. تفسير در رأس درس‌ها باشد. تا الآن نبوده، الآن آمده جزء درس‌ها شده ولي هنوز در رأس نيست. هنوز ما علم را چيز ديگري مي‌دانيم. آيات را، طبيعت را با آيات طبيعي گره بزنيم. تبليغات ما، جوايز ما، گزارش‌هاي ما، شهريه‌هاي ما براساس قرآن بايد باشد. پاسخ‌هاي جواب‌هاي ما از قرآن باشد. سؤال مي‌كنند. چقدر به خانم خرجي بدهيم؟ سؤال فقهي است. قرآن بخوانم. (عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ) (بقره /236) يعني اگر داري بيشتر بده و نداري كمتر بده.

اسلام راجع به رنگ نظرش چيست؟ قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. (لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ) (بقره /69) رنگ در روح اثر دارد. چطور امام زمان 1200 سال عمرش است؟ 1200 سال چيزي نيست. قرآن بخوانم. پيغمبري سوار الاغ بود از قريه‌اي مي‌گذشت، ديد قريه خراب شده و مردمش هم مردند. گفت: خدايا اينها را چطور زنده مي‌كني. تا گفت: چطوري؟ پيغمبري كه روي الاغ بود مرگش داد. هم پيغمبر از دنيا رفت و هم مركب‌اش. الاغش، چند سال؟ صد سال. (ثُمَّ بَعَثَه‌) (بقره /259) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. بعد از صد سال زنده‌اش كرد، از او پرسيد: «كَمْ لَبِثْت‌» چقدر وقت است اينجا هستي؟ گفت: نصف روز، يك روز «يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ» يا يك روز يا… گفت: نه صد سال پيش يك سؤالي كردي همين‌جا مرگت دادم، حالا نگاه كن مي‌خواهم الاغت را زنده كنيم. «كَيْفَ نُنْشِزُها» عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. الاغت را نگاه كن، ديگر نگو: چطوري؟ مي‌خواهم جلوي چشمت نشان بدهم. بعد گفت: به غذا نگاه كن. «فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ» نگاه به طعام كن. طعام يعني غذا، «فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ» نگاه كن به غذا «وَ شَرابِك‌» نوشيدني‌ات، مراد شراب حرام نيست. «شراب» نوشيدني، غذايت را ببين، نوشيدني‌ات را ببين. «لَمْ يَتَسَنَّه‌» يعني تغيير پيدا نكرده. (ماءٍ غَيْرِ آسِن‌) (محمد /15) نهرهاي بهشت تغيير طعم پيدا نمي‌كند. اين آيه‌ي قرآن است. صد سال غذا از بين نرفت.

يك سال چند هفته است؟ 52 هفته است. صد تا 52 هفته، دو تا نقطه مي‌گذاريم. اين غذا يك هفته بيرون از يخچال خراب مي‌شود. مي‌گويد: اين غذايي كه يك هفته خراب مي‌شود، پنج هزار و دويست هفته نگهش مي‌داريم. يعني عمر غذا نه يك برابر و ده برابر، عمر غذا چند بار… بگوييد… 5200 سال! خدا در قرآن مي‌گويد: من اين غذا طعام را، و اين نوشيدني را كه بايد يك هفته خراب شود، صد سال و هر سالي هم 52 هفته، يعني 5200 برابر عمر طبيعي‌اش زنده نگه داشتم. امام زمان عمري نكرده. بابا 1200 سالش است. 1200 را تقسيم كن. ماشين حساب داريد. 1200 را تقسيم كن بر 75 سال، عمر طبيعي 70 سال. امام زمان 16، 17 برابر عمر طبيعي‌اش عمر كرده است. خدا مي‌گويد: تا 5200 برابر ديگر جا دارد. خداوند «إِنْ شاءَ اللَّه‌» ظهورش را تعجيل كند. ولي ممكن است 5000 سال ديگر هم نيايد، ممكن است هفته‌ي ديگر بيايد. تكرار مي‌كنم. آخر ببين بايد استفاده كرد.

قرآن مي‌گويد: عزير غذاي تو را 5200 برابر عمر طبيعي، يعن ديگر وحشت نكن كه عمر طولاني چيه؟ خداست ديگر. بايد مزه‌ي قرآن را بچشيم.

8- انتخاب همسر با معيارهاي قرآني

انتخاب همسر در قرآن؛ الآن مشكل ما در انتخاب همسر اين است كه ببينيد چرا ازدواج نكردي؟ الآن يك مصاحبه كن. چرا ازدواج نكردي؟ همسر گيرم نيامده. چرا؟ آخر من قدم 162 سانت است. مي‌خواهم همسرم هم يك سانت با من فرق داشته باشد. فكر مي‌كند همسر متري است. (خنده حضار) آقا چرا ازدواج نكردي؟ آقا من دكتر هستم، بروم دختر ديپلم بگيرم. من كه دكتر هستم بايد زن من هم دكتر باشد. فكر مي‌كند ازدواج مدرك‌ها است. آدم‌ها مي‌خواهند ازدواج كنند نه مدرك‌ها. شما چرا؟ آخر ما لر هستيم، او ترك است، او قزويني است، او فارس است، او شيرازي است. او اصفهاني است. او كاشاني است. او يزدي است. او رشتي است. مگر ازدواج لهجه‌ها است. مگر ازدواج مدرك است؟ ازدواج فكر است. (وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَة) (بقره /221) ما قرآن را كنار گذاشتيم، ازدواج ما عقب افتاده. مي‌گويد: همين كه فكر به فكر مي‌خورد قابل هستند. معناي كفر هم‌وزن بودن… آخر يكوقت مي‌بينيم، اخر يكبار شب عيد كه مي‌رويم خانه‌ي همديگر، آنوقت زن من مثلاً با اين لهجه حرف بزند، من خيس عرق مي‌شوم. بي‌خود خيس عرق مي‌شوي. قرآن مي‌گويد: اختلاف لهجه‌ها از لطف خداست. كه هركسي يك لهجه‌اي داشته باشد. چه كسي گفت: لهجه‌ي تهراني بهتر از لهجه‌ي اصفهاني و از لهجه‌ي رشتي بهتر است. هيچ‌ لهجه‌اي بر لهجه‌ي ديگر امتياز ندارد. تو گير كردي؟ (وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُم‌) (روم /22) آيه‌ي قرآن مي‌گويد: لهجه‌هاي مختلف نشانه‌ي قدرت نمايي خداست. خوبي‌اش اين است كه در يك خانه پنج، شش برادر هركدام يك تن صدايي دارند. اگر همه برادرها يكطور حرف مي‌زنند؟ اين چه اشكالي دارد؟ ببينيد ما كجا مانديم.

قرآن را بايد در عمل به ميدان بياوريم. طلبه را مي‌خواهيم بفرستيم، مي‌گوييم مي‌خواهي طلبه شوي، بيا ببينيم، معدلت چند است؟ معدل من چهارده است. ما نمره‌ي چهارده را نمي‌توانيم طلبه كنيم. معدل بايد مثلاً از هفده به بالا باشد. چه كسي گفت: هركس معدلش خوب است به درد آخوندي مي‌خورد؟ چه كسي گفت با چه معياري؟ شما مي‌خواهي طلبه شوي، «بِسْمِ اللَّهِ‌» يك اذان بگو ببينيم. تو مي‌خواهي فردا در دنيا صداي اسلام را سر بدهي الآن پيش عمه‌ات يك اذان بگو. ببينم اگر مي‌خواهي استخر شنا، يك نفر مي‌گفت: برويم همدان هفت متر مي‌پرم. گفت: همين‌جا بپر ببينم. تو اگر مي‌خواهي بپري، بپر اينجا ببينم چيه. اصلاً گزينش طلبه به نمره‌ي بالا دليل بر اين است كه هوشش خوب است، درس خوانده، اين يك كمال هست، اما همه‌ي كمالات در نمره نيست. ما خيلي نمره‌ي بيست داريم كه به درد آخوندي نمي‌خورد. و خيلي نمره يازده، دوازده، داريم كه به درد آخوندي مي‌خورد. همه چيز روي نمره، همه چيز چه… يك خرده مقايسه كنيم.

آخر خواهرها مهرشان اينقدر است. خوب خواهرها مهرشان اينقدر است، شوهر داشته، خوب اين شوهر تو ندارد. يك خرده سكه را پايين‌تر بياور، ازدواج راه بيافتد. به خاطر اينكه خواهرش مهرش اينقدر است، شوهر خواهرش چيه، دختر خاله‌اش چيه، عرض كردم ما ازدواج خودمان… بگذار رك بگويم. مثل بت پرست‌ها شديم. تمام شد!بت پرست‌ها با دست خودشان بت درست مي‌كردند. مقابل آن گريه مي‌كردند، … اِه اِه اِه.. بابا اين بت است. خودت تراشيدي. قرآن بخوانم. (أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ) (صافات /95) با دست خودت تراشيدي حالا مقابلش گريه مي‌كني؟ ما با دست خودمان آدابي را ايجاد كرديم، خودمان در آداب و رسوم خودمان مانديم. بايد اين را بشكنيم. بشكنيم.

مگر جمهوري اسلامي نيامد گفت آقا ما درسها را پنجشنبه و جمعه مي‌گذاريم. چه كسي گفت: دانشگاه شنبه باشد تا چهارشنبه؟ ترم پنجشنبه‌اي گذاشتند، دهها هزار ليسانس بيرون آمده. چه كسي گفت: در دانشگاه جمعه درس نخوانيم. چه كسي گفت: دانشگاه بايد وسط شهر باشد؟ رفتند در تپه‌ها دانشگاه ساختند. چه كسي گفت: دانشگاه بايد مفت باشد. پول گرفتند. چه كسي گفت: نمي‌دانم سن، الآن مسؤولين دانشگاه بيني و بين الله نمي‌توانند دختر و پسر را جدا كنند. نمي‌خواهند جدا كنند. نمي‌خواهند آقا، نمي‌خواهند. وگرنه دانشگاه الزهرا داريم همه دختر هستند. دانشگاهي داريم همه پسر هستند. بابا صبح پسرها درس بخوانند و عصر دخترها. ما دختر و پسر را قاطي هم كرديم دل همديگر را مي‌برند، اين نگاهش در كتاب است و اما دلش آنجاست. (خنده حضار) نمي‌تواند درس بخواند. بعد آنوقت سران مملكت ما يعني سران دانشگاه‌ها در يك اتاقي كه متأسفانه من هم يك ساعت در آن رفتم. گفتند: آقا نظر شما راجع به اسلامي كردن دانشگاه چيه؟ گفتم: بلند شويد برويد، موز نخوريد. بلند شويد برويد از هم جدا كنيد. بله، يك جاهايي است كه استادش نيست، چاره‌اي نيست. هرجا مضطر هستيد، مضطر هستيد. وگرنه دختر من بخواهد دانشجو شود بلند مي‌شود از مراغه مي‌رود جهرم، از جهرم مي‌رود اردبيل، از اردبيل مي‌رود نيشابور، مي‌شود درست كرد. نخواستيم درست كنيم.

كشوري كه شاه را بيرون كرد، كشوري كه هشت سال جنگ كرد، حرم امام رضا مگر زن و مردش تفكيك نشد. شركت واحد تهران مگر زن و مرد تفكيك نشد. مگر در مترو سالن زن و مرد از هم جدا نشد؟ شد، آنجايي كه خواستند شد. ما گيرمان دو چيز است. يك، كت و شلواري‌هاي ما شهيد رجايي نيستند. 2- آخوندهاي ما نواب صفوي نيستند. اگر كت و شلواري‌ها شهيد رجايي بودند و آخوندهاي ما نواب صفوي، ديگر در مملكت هيچ گيري نبود.

اميدوارم كه هرچه غفلت كرده‌ايم، آنوقت ستاد امر به معروف درست مي‌كنيم كه حالا آنجا را هم من مؤسس‌اش بودم. ستاد امر به معروف درست كرديم، مي‌گوييم: چه كنيم. مي گوييم: برويم امر به معروف كنيم يك خانم اينجا مي‌نويسد ستاد امر به معروف. مي‌رود دم بهشت زهرا مي‌گويد: خانم حجابت را حفظ كن. بابا اين خانم فكلي آمده سر قبر برادرش يك فاتحه بخواند. شما آنجا چند ميليون دختر و پسر را قاطي كرده‌اي، حالا اينكه آمده فاتحه بخواند به او مي‌گويي: رويت را بگير. البته او هم بايد رويش را بگيرد. نمي‌خواهم بگويم: آنجا لغو است. مي‌خواهم بگويم: ما يكجا دو هزار تا ماهي را ول مي‌كنيم، بعد مي‌گوييم: آنجا در اقيانوس اطلس يك ماهي است. بابا اينجا كلي ماهي بود. نخواستيم درست كنيم. بايد تصميم جدي كنيم. قرآن مي‌گويد: حضرت آدم گيرش يك كلمه بود. تصميم نداشت. «لَمْ نَجِدْ» نيافتيم، (لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) (طه /115) به آدم گفتيم: گندم نخور. نتوانست نخورد. آن عزم نداشت. عزم داشتيم شاه را بيرون كرديم. عزم داشتيد جنگ را اداره كرديد. هنوز ما عزم نداريم كه قرآن را از مهجوريت دربياوريم. تصميم نداريم.

خدايا آنچه وظيفه‌ي ما است به ما الهام كن با تصميمي كه انجام بدهيم. آنچه بايد رها كنيم به ما الهام كن با تقوايي كه دوري كنيم.آنچه خير و بركت در اين ماه‌هاي عزيز به خوبان تاريخ مي‌دهي همه را به ما مرحمت بفرما. توفيق شناخت درست از همه‌ي اسلام، و چشيدن مزه‌ي دين، و چشاندن مزه‌ي دين به نسل نو و قبولي طاعات به همه‌ي ما مرحمت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- بر اساس سخن رسول خدا، راه دوری از گمراهی چیست؟
1) تمسّك به قرآن كریم
2) تمسّك به اهل بیت علیهم السلام
3) تمسّك به قرآن و اهل بیت
2- آیه 24 سوره محمد، از چه كاری توبیخ می‌كند؟
1) عدم تدبّر در قرآن
2) عدم قرائت قرآن
3) حفظ نكردن قرآن
3- بر اساس قرآن، رسول خدا در قیامت از چه چیزی شكایت می‌كند؟
1) سستی و تنبلی امت
2) تفرقه و اختلاف امّت
3) مهجوریت قرآن در میان امّت
4- آیه 89 سوره نحل بر كدام ویژگی قرآن تأكید دارد؟
1) بیان احكام و تكالیف
2) بیان تاریخ گذشتگان
3) تبیین همه‌ی نیازهای بشر
5- بر اساس آیه‌ی 221 سوره بقره، معیار اصلی ازدواج چیست؟
1) اخلاق و رفتار
2) ایمان و عقیده
3) سنّ و سواد

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1623
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست