نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1654
موضوع: رسالهی حقوق امام سجاد علیه السلام(6)، حق دست
تاريخ پخش: 11/09/1400
عناوين:
1- کنترل دست از دستدرازی به حرام
2- شستشوی دستها در وضو برای نماز
3- دستگزیدن مجرمان در قیامت
4- حکم قطع دست دزد در قرآن
5- دوری از افراط و تفریط در دستگیری از نیازمندان
6- دستکشیدن بر سر یتیمان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث ما راجع به حقوق بود، نه حقوقی که معروف است، حقوقی که امام سجاد یک رسالهای دارد به نام رسالهی حقوق، بیش از پنجاه حق نقل کرده، ار حق حاکم، حق مردم، حق همسایه، حق همسر، حق فرزند. هر حقی را چند جملهای فرموده، از جمله حق اعضای بدن. در این جلسه ما حق دست را میگوییم. حق نفس را گفتیم، حق خدا را گفتیم، حق چشم را گفتیم، حق زبان را گفتیم، در این جلسه میخواهیم حق دست را بگوییم. در خلقت دست فکر کردیم تا حالا؟ کاری برای بشر پیش آمده که بگوییم اینجا مثلاً ما نیاز به انگشت اضافه داشتیم، اینجا نیاز داشتیم که. چینهای دست، پوست دست، ناخن دست، حرکات مختلف دست. خداوند یک دست به انسان داده، از اول عمر تا آخر عمر میلیونها ازش کار کشیده میشود و هیچ کجا هم کم نمیآورد که بگوییم اینجا کم آورد.
1- کنترل دست از دستدرازی به حرام
امام سجاد فرمود: «وَ أَمَّا حَقُّ يَدِكَ»: حق دستت، «أَنْ لَا تَبْسُطَهَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ» (تحف العقول، ص 257) آنجایی که خدا گفته دست دراز نکن، دست دراز نکن، با دستت گناه نکن. «فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا إِلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِي الْأَجَلِ وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللَّائِمَةِ» (تحف العقول، ص 257)، اگر به ناحق دست دراز کردی، هم قهر خدا را داری، هم مردم لعنتت میکنند. «تُوَقِّرَهَا بِقَبْضِهَا عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا يَحِلُّ لَهَا» (تحف العقول، ص 257)، دستت را احترام بگیر، وقار داشته باشد، آنجایی که نباید برود، نرود. قرآن راجع به دست آیات زیادی داریم و روایاتی، مقداریاش را برایتان بخوانم. اول اینکه در فرهنگ قرآن، اصولاً دست در عربی و در فارسی و در شاید زبانهای دیگر، آنها را نمیدانم دیگر، دست یعنی قدرت. میگویند فلانی در فلان اداره دست دارد، یعنی عامل نفوذی دارد، قدرت دارد، یا میگویند فلانی دستش میرسد، یعنی قدرتش میرسد، فلانی دستش نمیرسد، یعنی قدرتش را هم ندارد. دست یعنی قدرت. (أُولِي الْأَيْدي وَ الْأَبْصارِ) (ص /45)، خداوند از یک گروه که نام میبرد، میگوید: «أُولِي الْأَيْدي»، «أیدی» جمع «یَد»، «یَد» یعنی دست، دستهای فراوان دارد، «أُولِي الْأَيْدي وَ الْأَبْصارِ»، هم دست دارد، یعنی قدرت دارد، هم أبصار، بصیرت دارد، یعنی هم عقلش میرسد چه کند، هم دست، هم میفهمد، هم میتواند، بعضیها نمیفهمند، قدرت دارند، ولی نمیفهمند، بعضیها میفهمند، قدرت ندارند. «أُولِي الْأَيْدي وَ الْأَبْصارِ» که گفتم دست نه این دست است، یعنی قدرت. خب عرض کنم به حضورتان آیاتی داریم: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ» (آل عمران/ 182 و انفال/ 51) قرآن میفرماید: این کیفر، این عذاب، این قهر خدا به خاطر عملکرد خودت بود، خودت با دست خودت کردی. با دست خودت کردی، یعنی نه با این دست، یعنی خودت تصمیم گرفتی این کار را بکنی، ولو ممکن است دستت هم تو کار نباشد.
2- شستشوی دستها در وضو برای نماز
در عبادت دست مطرح است، اسم دست را برده که وضو بگیرید، در وضو هم باید دستها را بشویید. من به اینجا رسیدم یاد یک چیزی افتادم، برایتان بگویم. قرآن میگوید: (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) (مائده /6)، یعنی در وضو صورتتان را بشویید، (وَ أَيْدِيَكُمْ) (مائده /6)، دو تا دست را هم بشویید، (إِلَى الْمَرافِقِ) (مائده /6)، «مِرفَق» یعنی آرنج. دست را بشویید تا آرنج، یعنی چه؟ بعضیها اینطور معنا کردهاند تا آرنج، یعنی آرنج آخرش باشد، یعنی آب را اینطوری بریزید، و لذا گروهی از مسلمانها، گروه زیادشان، این طرفی وضو میگیرند، چون میگویند چه؟ میگویند قرآن گفته تا مرافق، تا یعنی آخرش مرافق باشد. اینکه میگویم یک خورده دقت بفرمایید، یک کمی فنی است ولی خب الحمدلله رشد مخاطبین خوب است. قرآن گفته تا آرنج بشویید، از کلمهی تا آرنج یعنی آخرش آرنج باشد، یعنی آب را بریزید نوک انگشت، همینطور آخرش آرنج باشد، چون قرآن گفته تا آرنج. ما چه میکنیم؟ از این طرفی آب میریزیم. چرا؟ برای اینکه میگوییم این که میگویند تا آرنج، مثل اینکه میگویم آقا دیوار را تا یک متری رنگ کنید، یعنی از کف زمین تا یک متری رنگ کنید، تا یک متری سنگ کنید، تا یک متری موزاییک و سرامیک کنید. این تا یک متری، میخواهد بگوید بالا را نمیخواهد سنگ کنی، سرامیک کنی، نه یعنی تا یک متری، قلم را بردار همچین کن، گفته تا یک متری، یک متر میشود همین جا. این میخواهد بگوید از نظر مکان، مکان بالاتر را نمیخواهد بشویی، تا آرنج یعنی آخرین درجهاش آرنج باشد. اما چگونه بشوییم؟ قلم رنگ را از این طرف بکشیم یا از این طرف بکشیم؟ ببین عرف چه هست. یک ظرف آب بدهیم به یک نفر، هر جای کرهی زمین، بگوییم آقا با این ظرف دستت را بشوی، هیچ کس این ظرف آب را از این طرفی دست نمیکند، بریزد، معمولاً از این طرفی است، شستن طبیعی اینطوری است. در عین حال به امام باقر گفتند که وضوی پیغمبر چه جور بوده، پیغمبر ما از این طرفی دست میکشیده یا از این طرفی؟ حضرت فرمود: «ایتینی بطشت»، یک تشت بیاورید، من وضو میگیرم. امام باقر علیه السلام صورت را شستند، وقتی خواستند دست را بشویند، آب را ریختند بالا، آوردند تا اینجا. بعد فرمود: «هکذا وضوء رسول الله». وضوی پیغمبر این چنین بود.
3- دستگزیدن مجرمان در قیامت
خب خلاصه کلمهی دست در قرآن خیلی آمده است. (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس) (روم /41)، (يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنين) (حشر /2)، (بَلى قادِرينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَه) (قیامة /4)، (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِه) (حاقة، 19)، «بِشِمالِه» (حاقة /25)، (يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ) (فرقان /27)، ظالم روز قیامت دو تا دستش را گاز میگیرد. ببین آدم وقتی ناراحت است، نوک انگشتش را گاز میگیرد، همان انگشتی که در انتخابات میزند، وقتی خیلی عصبانی شد، ناراحت شد، کل انگشتش را در دهانش میگذارد، وقتی عصبانیتش شور، تند شد، مچش را گاز میگیرد، وقتی عصبانیتش، بغضش ترکید دیگر، نهایت رسید، دو تا دستش را روی هم میگذارد، با هم گاز میگیرد. قرآن میگوید سختترین حالات این است که انسان دو تا دستش را روی هم بگذارد، دو تا را با هم گاز بگیرد، «يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ»، «يَدَيْه» نه «یَدِه»، یعنی دو تا دستهایش را با هم گاز میگیرد. چه کسانی اینطور میکنند؟ میگوید که: (يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً) (فرقان /28)، کاش با فلانی رفیق نمیشدم، او یک فیلمی نشان من داد، من را یک جایی برد، یک غذایی خوردیم، یک سفری کردیم، یک عکسی گرفتیم، تو یک ماجرایی او دست داشت، کاش با فلانی رفیق نمیشدم. کسانی که رفیق بد میگیرند، قرآن میفرماید حسرتشان روز قیامت این است که دو تا دستشان را با هم گاز میگیرند، میگویند کاش با فلانی رفیق نمیشدم، این هشدار است. باز اینکه دست علامت قدرت است، مثلاً میگویند: (تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ) (مسد /1)، «يَدا أَبي لَهَبٍ»، یعنی بریده باد دست ابولهب، قطع شود دست ابولهب، قطع شود یعنی قدرتش قطع شود، چون ابولهب عموی پیغمبر بود، ولی کارشکنی میکرد، هر جا پیغمبر میرفت تبلیغ کند، دستش میرسید، کارشکنی میکرد، میگوید خدا دستش را بشکند. این دست را چه استفادهای ازش بکنیم؟ هر چیزی حلال نیست، دورش نرویم. با دست کار حرام نکنیم. کمکاری حرام است، بدکاری حرام است. خیلی وقتها بسیاری از خیانتها با دست است، خیلی از خیانتها با یک امضا هست که با دست میشود، خیلی کار میکند. شما یک وقت فکر کنید که میخواهید بلند شوید یک لیوان آب بخورید شب، همین یک آب خوردن ساده را فرض کنید ببینید که اول که تشنهتان میشود میخواهید بلند شوید، با دست باید بلند شوید، وگر نه، اگر دو تا دست را بگذارید کنار، خواسته باشید بلند شوید، خیلی سنگین است، چه از زمین، چه از روی تخت، بلند شدن. بلند شدی، میخواهی چراغ را بزنی، با دستت، در اتاق را باز میکنی، با دستت، میروی آشپزخانه با دستت، لیوان را برمیداری با دستت. یعنی همینطور یک آب خوردن را حساب کنید، میشود بیست، سی رقم کار پیچیده با همین یک آب خوردن، که دیگر سادهترین کارها آب خوردن است، ما وقتی میخواهیم بگوییم یک کاری آسونِ آسونِ آسونِ آسون است، میگوییم مثل آب خوردن است، یعنی آب خوردنی که خیلی آسون است، در یک آب خوردن بارها و بارها به دست نیاز داریم. این حیف نباشد که این دست راست خدا نایستد؟ شما که دستتان را پهلوی این و آن دراز میکنی، میروی اسفناج بگیری، میروی سیبزمینی برداری، با دست، پرتقال، نمیدانم میوه، هر کاری میکنی با دست میکنی، فرمان است، پشت فرمان است، دوزندگی است، خیاطی است، بنّایی است، مکانیکی است، کامپیوتر است، دائماً با دست کار میکنیم، یک دو دقیقه هم این دستها را بیاور راست خدا، یعنی خدا از این کاری که صبح تا شام هزارها بار از این دست کار میکشیم با کم و زیادش، در حدّی نیست که مثلاً یک دقیقه هم با خود خدا حرف بزنیم؟! انصاف است؟! شاعر عزیز شعر خوبی میگوید، میگوید:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری هـــمه از بـهر تو سـرگشته و فرمانـبردار شرط انصاف نباشــد که تو فرمان نـبری
خورشید برای تو میتابد، ماه برای تو هست، حرکت زمین برای توست، گیاهان، حیوانها، همه. ما صبح که بلند میشویم، اگر نان خالی بخوریم، به زمین محتاجیم که به ما گندم بده، اگر با پنیر بخوریم، به لبنیات هم محتاجیم، به حیوانها هم محتاج میشویم، اگر وضعمان خوب بود، خواستیم عسل بخوریم، باز نیاز به زنبور عسل داریم. همه دارند برای زندگی ما تلاش میکنند، اگر لباس میخواهیم، لباسمان از پنبه است، مال زمین است، از پشم هست، مال حیوان است، از کرک است، مال شتر است. صبح تا شب از این دست کار میکشیم، ازش هم غافل هستیم. من نمیدانم شما در عمرت گفتی الحمدلله من دست دارم؟ الحمدلله من دست دارم. دست را میگذاریم کنار، میخواهیم غذا بخوریم، چه کسی باید دهانمان بگذارد؟ تازه آن کسی که دهانمان میگذارد، او دست دارد، او هم نیاز به دستش دارد. چهقدر با دست گناه کردیم؟ امام سجاد میفرماید: حق دست این است که با این دست گناه نکنی. کلمهی دست خیلی در فرهنگ آمده. مثلاً میگوییم: دستگیری، دستاندازی، دستبرد، دستکاری، دست ترحّم، دستنوازی، دستمایه. در احترام، با دست، دنیا با دست احترام میگذارد.
4- حکم قطع دست دزد در قرآن
همین دست اگر یک مقدار دزدی کند، قرآن میگوید: چهار تا انگشتهایش را باید برید، از اینجا. تو همین مسئله هم باز یک مسئله بگوییم. قرآن میگوید: سارق چه مرد باشد، چه زن، انگشتش را ببرید. حالا انگشت را از کجا ببریم؟ از بالا انگشت را قطع کنیم؟ چون قرآن گفته دست را قطع کنیم، از اینجا قطع کنیم؟ از اینجا قطع کنیم، آرنج؟ از مچ قطع کنیم؟ یا چهار تا انگشت را قطع کنیم؟ همهاش دست است. آمپول زدم، یعنی زدم تو بازو. قرآن وقتی میگوید دست دزد را قطع کن، از کجا؟ گفتند از امام بپرسیم. امام فرمود که: چهار تا انگشتش را. حالا اشکالی دارد که چهطور اسلام اینقدر به خاطر یک نیمسکه، به خاطر ربع سکه چهار تا انگشت را قطع میکند؟ حالا اشکالش را هم میگویم الآن انشاءالله. گفتند: شما چرا میگویید چهار تا انگشت؟ فرمود قرآن میگوید: (وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّه) (جن /18)، جای سجده برای خداست، چون انسانی که میخواهد نماز بخواند، از چیزهایی که واجب است زمین بگذارد، دو تا کف دست است، چون دو تا کف دست مال خداست، چهار تا را قطع کن. (تفسير العياشي، ج1 ، ص 320) حالا سؤال: اسلام چرا به خاطر، یک کسی فقر به او فشار آورد، یک سکهای، فرشی دزدید، چرا چهار تا انگشت؟ اول که هر دزدی را دستش را قطع نمیکنند، دزدی را دستش را قطع میکنند که قفل را بشکند، یا دیوار را خراب کند، اگر از یک جا که قفل ندارد، چیزی را دزدید، دستش را قطع نمیکنند. دزد هست، او را میگیرند، زندانش هم میکنند، اما دست نه! باید دو تا شاهد عادل ببینند، یعنی بنده و یک نفر دیگر اینجا، فرض کنید عادل هستم، نگاه کند ببیند دزد دارد دیوار را خراب میکند، تو اگر عادلی، مگر عادل نیستی؟ داری میبینی، دزد دارد قفل میکشد، دیوار را خراب میکند، خب نهی از منکر کن! آنجایی که دزد دارد قفل میکشد، دیوار خراب میکند، دو تا عادل هم نگاه میکنند، میبینند و ساکت هستند. یعنی چه؟ یعنی دزد اسلحه دارد، اینجا اگر خواسته باشیم رحم کنیم، مصداق این شعر میشویم: ترحّم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسپندان یک جاهایی باید خشونت باشد. اسلام دین رأفت است یا خشونت؟ در مواردی دین رأفت است، در مواردی هم خشونت دارد. در یکی از جبههها مردم آمدند پهلوی پیغمبر، گفتند: امیرالمؤمنین علی همه چیزش خوب است، یک خورده خشن است. حضرت فرمود: بله، علی خشن است، ولی «خَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّه» (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 173)، در کارهای خدایی خشن است. حضرت علی همان حضرت علی است که در جبهه آب دهان به او پرتاب کردند و ایشان بلند شد قدم زد. به او گفتند: چرا قدم زدی؟ گفت: وقتی که آب دهان پرتاب کرد، عصبانی شدم، میخواستم روی عصبانیت شخصی او را نکشم، بلند شدم، قدم زدم، میزون شدم، بعد آمدم که اگر بکشم، به خاطر خدا بکشم، نه به خاطر اینکه به من تُف انداخته. حضرت علی آن است، آب دهان به او پرتاب میکنند. دست اگر امین باشد، خیلی ارزش است، ولی وقتی دزدی کرد، دیگر ارزشی ندارد. حالا حق دست چی هست؟
5- دوری از افراط و تفریط در دستگیری از نیازمندان
قرآن سخاوت را و بخل را به دست گفته. مثلاً میخواهد بگوید فلانی بخیل است، میگوید دستش به گردنش قفل است، آدم وقتی دستش به گردنش قفل باشد، نمیتواند بکند در جیبش پول دربیاورد. میگوید: «لا تَجْعَلْ» عربیهایی که میخوانم قرآن است، (لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ) (إسراء /29)، دستهایت را به گردنت قفل نکن، که بخیل باشی، (وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ) (إسراء /29)، خیلی هم دست و دلباز نباش، هر چی داری، بدهی. یک بار امام رضا این را با یک مَثَل بیان کرد. امام رضا علیه السلام دست کرد زیر یک مشت شن، از این شنهایی که فرض کنید دکّان سنگکی است، دست کرد زیر شن، بعد گفت ببینید من اگر صاف دستم را کج کنم، همهی شنها میریزد، این نه، از آن طرف هم همچین سفت بگیرم که یک دانه از این شنها از انگشتم بیرون نیاید، این هم نه، مقداریش را بریز، مقداریش را تو دست نگه دار. فرمود قرآن میگوید که: مؤمن کسی است که وقتی انفاق میکند، (لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً) (فرقان /67)، نه اسراف میکند، یعنی هر چه دارد. (الكافي، چاپ الإسلامية، ج 4، ص 54 و 55) ما گاهی وقتها یک کسی را که دوستش داریم هر چی حرفهای محرمانه داریم، به او میزنیم، هر چی عکس داریم، نشانش میدهیم، ثروتمان، کجا بودیم، با چه کسی بودیم، تمام رازهایی که، حدیث داریم با هر کسی رفیق شدی، همهی حرفهایت را به او نزن، فردا ممکن است دشمنت بشود، با کسی هم که عصبانی شدی، هر چه میخواهی، فحشش نده، ممکن است فردا دوست شدی و خجالت میکشی. این تعادل در حبّ و بغض، در انفاق، در هر چیزی تعادل، حتی در تجلیل، به اندازه باید تجلیل کرد. گاهی هر چیزی، نمیشود گفت چون از این تجلیل کردی، از او هم تجلیل کن. نقل شد که مجلهی مکتب اسلامی بود، مال حوزه بود و اساتید حوزه، مجلهی خوبی بود، رابطهی خیلیها با حوزه ودین از همان مجله بود. این مجله را دادند به آیت الله عظمای بروجردی. آقای بروجردی استاد مراجع فعلی بود. مجله را نگاه کرد و پسندید. گفتند: بنویس که این مجله، مجلهی خوبی است. نقل شد که ایشان گفت: نه، من نمینویسم. گفتند: آقا شما گفتی خوب است، خب اینکه میگویی خوب است، بنویس خوب است. گفت: نمیکنم. گفتند: شما یک کتاب دیگر بهت دادیم، آن کتاب را گفتی کتاب خوبی است، همانطور که آن کتاب را نوشتی کتاب خوبی است، این مجله را هم بگو مجلهی خوبی است. این هم نکتهی مدیریتی است میخواهم بگویم هان. آقای بروجردی فرمود: آن کتاب را اول تا آخرش را خواندم، چون همهی کتاب را متوجه شدم، نوشتم کتاب خوبی است، این مجله را نمیدانم شمارهی بعدیاش چی چاپ میشود، ممکن است بنویسم مجلهی خوبی است، در شمارهی بعد یک حرفی باشد که من راضی نباشم. ببین این مدیریتی است، این خیلی، در این علمای بزرگ یک نکات مدیریتی خیلی عجیبی گاهی پیدا میشود. حالا، به هر حال با دست چهقدر میشود خدمت کرد، چهقدر میشود محبت کرد.
6- دستکشیدن بر سر یتیمان
گاهی وقتها هم کلمهی دست در روایت هست، ولی مراد از دست، این دستها نیست. مثلاً میگویند: اگر دستی سر یتیم کشیدی، به عدد هر مویی که از زیر دستت رد میشود، ثواب داری. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 199) آن وقت ما یک بچه یتیم میبینیم، حالت خوب است آقا جون؟! خوبی عزیز؟! هی تند تند دست میکشیم، میگوییم گناهانمان ریخته بشود، چون هر مویی که از زیر دست رد بشود، ثواب دارد، تند تند میخواهیم ثواب کنیم. اینکه میگوید دستی بر سر، یعنی نه این دست را بزن توی این سر، این مثل قدم به چشم است که به مهمان میگوییم قدم به چشم، نه یعنی قدمت برود تو چشم، آخر قدم که جایش توی چشم نیست؟! چشم که جای قدم ندارد، این قدم به چشم یعنی خوش آمدید. دست روی، یعنی محبت کن به یتیم، مراد اصل محبت است، یعنی نه حالا، نمیگویم آن نیست، فقط آن نیست. بله، آن هم هست، دست هم به سر یتیم بکش، ولی جوری نباشد که این علامت این باشد که این یتیم است، آهان تو یتیمی که من دست روی سرت میکشم، به خصوص اگر بفهمد، که شاید ضرر هم داشته باشد، چون گاهی وقتها ما میرویم خوبش کنیم، بدتر میکنیم. گاهی وقتها غیبت یک کسی را کردی، غیبت کسی را کردی، میگویی: آقا ببخشید، ما یک غیبتی از شما کردیم، حلال کن. شما همینطور عذرخواهی کن، اگر پهلوی کسی آبرویش را ریختی، بگو: آقا من اشتباه کردم، این عیبی را که برایش گفتم، این عیبها را ندارد، اما وقتی به خودش میگویی غیبتت را کردم، بیشتر ناراحت میشود، میگوید: چرا غیبت من را کردی؟ چرا آبروی من را ریختی؟ شما اگر غیبت یک کسی را کردی، همینطور پشت سرش استغفار کن، هم برای خودت، هم برای آن طرف، بعد اگر شنونده هم شنیده، میدانی به چه کسی گفتی، بگو: آقا آن جملاتی که من پشت سر فلانی گفتم، اشتباه از من بود، ایشان آنطوری که میگفتم نیست. به هر حال تهمت بود مثلاً، یا غیبت کردم به هر حال، چون گاهی وقتها میروند حلالیت بطلبند، بدترش میکنند. میگوید: آقا ببخشید. میگوید: خب شما چه حقی داشتی، غیبت مرا کردی؟! به چه کسی گفتی؟! من که راضی نیستم، چرا گفتی؟! ما نیاز به اسلامشناس داریم، همهمان، چون گاهی وقتها عبادات ما گناه است، عبادات گناه است هان. ماشینش را پارک میکند برای نماز جماعت، خب ترافیک شده توی خیابان، خیابان را میبندد، یا میخواهد عزاداری کند، خیابان را قفل کردند برای عزاداری، خب مردم ممکن است مشکل داشته باشند، نتوانند تو خیابان، ترافیک بایستند. یعنی عبادت میکنیم، ولی به قیمت ترافیک خیابان، نماز جماعت میخوانیم، به قیمت دوبله پارک کردن، آب نمک میریزیم پای درخت خیابان، درخت سبز با آب شور، خشک میشود، ولی فکر میکنیم داریم دکّان را تمیز میکنیم. سطل زباله را میریزیم توی جوب آب، فکر میکنیم مثلاً این نظافت است. امام حسین علیه السلام میفرماید: گاهی وقتها یک کاری هم میکنیم، فکر میکنیم عبادت است، یک خورده دقت کنید عبادت نیست، خیانت است. «الهی من کانت محاسنه مساوی» خدایا تو خودت میدانی، خود بنده و دیگران، مخاطبین، آیا خلاف کردیم یا نکردیم؟ تو میدانی، به آبروی دستهای پاک، اشکهای پاک، چشمهای پاک، قلبهای پاک، تمام لغزشهای ما را از هر عضوی سر زده، ببخش و بیامرز.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- مراد از دست در آیه 45 سورهی صاد کدام است؟
1) قدرت 2) ثروت 3) جمعیّت
2- آیه 27 سوره فرقان، به کدام حالات مجرمان در قیامت اشاره دارد؟
1) کوربودن چشمان 2) به دندان گزیدن دستان 3) لالبودن زبان
3- حکم قرآن درباره دستان خیانتکار دزدان چیست؟
1) قطع دست از مچ 2) قطع انگشتان دست 3) قطع دست از آرنج
4- آیه 29 سوره اسراء، به چه امری تأکید دارد؟
1) اعتدال در عبادات 2) اعتدال در معیشت 3) اعتدال در انفاق
5- در روایات، دستکشیدن بر سر چه کسانی توصیه شده است؟
1) یتیمان 2) مظلومان 3) کودکان
پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1654