نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1733
موضوع: زنان نمونه(2)
تاريخ پخش: 10/11/64
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
در خدمت برادران وزارت دارائي و برادران جهاد سازندگي و خواهران و برادران كميته امداد هستيم، اين هفته دنباله بحث زنان نمونه صبحت ميكنيم. (وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا) (انسان /8-9) وقتي امام علي (ع) و حضرت زهرا(عليها السلام) غذايشان را دادند به طبقه محروم گفتند ما غذا ميدهيم به محرومين اما فقط اطعام ميكنيم شما را بخاطر خدا، اراده نميكنيم از شما جزا. . . گاهي آدم ممكن است توي زبانش بگويد نه، اما توي دلش ميگويد بله. اراده نميكنيم، يعني به فكرمان نميآيد گاهي آدم دلش ميخواهد اما زبانش ميگويد نه مثل كسي كه مهماني ميدهد و دوست هم دارد شما بگويي دستت درد نكند اما رويش نميشود كه به شما بگويد كه از من تشكر كنيد در نتيجه دو سه بار سر سفره هي ميگويد ببخشيد اگر كم و كاستي بود خوب اين يعني شما از او تشكر كني كه دلش حال بيايد سرش ميخارد گرچه به زبان نميآورد اما اراده دارد. مي گويد آدم حسابي كسي است كه (لا نريد منكم) (انسان /9) گاهي يك كسي را ميبينيم ميخواهيم بدانيم نظر ايشان راجع به اين بحث چي است رويمان هم نميشود بگوئيم آقا تعريف كن با او كاري ميكنيم كه بالاخره بگويد استفاده كرديم خيلي خوب بود. اين يك آيهاي كه در گفتن آسان است اما در عمل جز افرادي كه خود خدا به آنها كمك كرده است كسي نميتواند به آن عمل كند كاري به علم هم ندارد آدم ممكن است دهها هزار جلد كتاب مطالعه كند توي دلش بخواهد كه به او بگويند ايشان دهها هزار جلد كتاب مطالعه كرده است آدم هم هست كه نميخواهد.
1- زنان نمونه
داشتيم در مورد زنان نمونه صحبت ميكرديم، اين جلسه در مورد اُم اسود صبحت ميكنيم خواهر زُراره كه از شاگران درجه يك امام صادق (ع) بود اين زُراره خواهري داشت كه از طرفداران اهل بيت شد بعد رفت برادرش زُراره را آورد بعد كس و كارهايش را آورد در طول تاريخ آنقدر فقها و حديث شناسها از اين خانواده سرچشمه گرفت كه مؤسس همه اينها يك خانواده بود. تمام فقهاي ما بدون استثناء سر سفره حديثهاي زراره نشستهاند تمام حديث شناسان ما و تمام كتابهاي حديث ما از حديثهاي زُراره تقريباً پر است حالا اينكه اول خواهر آمده است بعد برادر را دعوت كرده است سلام و صلوات خدا بر اين خانم كه اسمشام الاسود است.
2- اُم البنين
يك خانم ديگراُم البنين است مادر حضرت ابوالفضل (ع) كه چهار تا فرزند داشت و همه هم به كربلا آمدند عبدالله و جعفر و عثمان و عباس بودند چهار تا برادر بودند چهار تا هم در يك روز شهيد شدند به مادرش كه ميگويند، ميگويد از بچههايم نگوئيد از امام حسين (ع) بگوئيد به او ميگويند كه امام شهيد شده است اينجا ديگر. . . منفجر ميشود.
3- اُم الخير
خانم ديگر اُم الخير كه يك پيرزن است، ديگر نگوئيد ما پير هستيم ما نميتوانيم آقاي كوثري پدر پيري دارد كه حدود نود سالش است ميگفت ديدم كه من پير هستم حالا براي نظام چه كاري ميتوانم بكنم ميگفت من مصاحبه اسرا را كه ساعت دو و سه نصف شب از راديو عراق پخش ميشود را گوش ميدهم اسم و مشخصات اسير را يادداشت ميكنم فردا به خانوادهاش زنگ ميزنم كه پسر شما اسير است و زنده است و كساني بودهاند كه پسرشان فكر كردهاند كه شهيد شدهاند يا مفقود شدهاند حتي براي آنها عزاداري هم كردهاند ما به آنها اطلاع ميدهيم ميخواهم بگويم اگر كسي بخواهد براي انقلاب كار كند نود سالش هم باشد ساعت دو بعد از نصف شب هم خوابش نبرد زمينگير هم باشد پيام اسير را سحر ميگيرد روز به خانوادهاش ميگويد. ام الخير پيرزني بود عابد و رزمنده كه در كوفه سخنراني ميكرد ايشان برخورد تندي با معاويه داشت.
4- اُم حكيم
خانم ديگر اُم حكيم است در روزي كه پيغمبر آمد و مكه فتح شد شوهر اين زن كافر بود در رفت، زن آمد پيش پيغمبر گفت من مسلمان هستم اما شوهرم كافر است و فرار كرده است شما يك امان نامه بده كه نگذارم فرار كند امان نامه از پيغمبر گرفت ديد كه شوهرش خودش را به ساحل رسانده است كه به يمن فرار كند كه زنش نگذاشت اين مرد عكرمه بود كه بعداً مسلمان شد و در يكي از اين جنگها شهيد شد. اين خانم بعداً با خالد ازدواج كرد بعد اين هم شهيد شد. زن گاهي ميتواند شوهرش را از خطر نجات بدهد ما توي خانه ميبينيم كه اگر زن ميفهمد كه شوهرش بد است ميخواهد خودش را نجات بدهد كه اين مهم نيست ما سه رقم آدم داريم گروهي كه در جامعه فاسد آب ميشوند (وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ) (مدثر /45) يعني ديديم كه دارند آب ميشوند كه ما هم گفتيم خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو يكسري آدمها هم هستند خودشان را حفظ ميكنند مثل اصحاب كهف يك عده هستند كه ميخواهند جامعه را عوض ميكنند مثل حضرت ابراهيم(ع).
5- اُم رعله
اُم رعله هم خانمي بود كه سخنران بود يك روز خدمت پيامبر رسيد و گفت چه كنيم كه سعادتمند باشيم حضرت فرمود سعي كن از نامحرم دوري كني بعد گفت من يك خانمي هستم كه زنها را آرايش ميكنم براي شوهرهايشان پيغمبر فرمود خيلي كار خوبي ميكني چون مردها را به عفت ميكشاند و از فساد در جامعه باز ميدارد. از اين ميفهميم كه آرايش كردن زن براي شوهر ثواب الهي دارد گرچه ريا است ولي ما همه رياها را حرام نميدانيم اين رياي مستحب است. يك روز پيغمبر داشت ميآمد خانه حضرت زهرا(عليها السلام) را ديد فرمود: شوهرت كجاست؟ گفت تا چند دقيقه ديگر ميآيد گفت پس چرا نشستهاي بلند شو و خودت را آرايش كن يعني پدر به دخترش ميگويد كه خودش را آرايش كن براي شوهرت و اين كمال است. فرهنگ قرآن با فرهنگ ما فرق ميكند، مثلاً در فرهنگ قرآن زن و شوهر ميتوانند با هم باشند اما در فرهنگ ما داماد كه پيش عروس ميآيد ميگويند زشت است كه قرآن ميفرمايد (فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ) (معراج /30) اين زشت نيست رسم را بايد شكست انسان بايد سنت حق را بپذيرد. اگر خدا در مسئلهاي ميفرمايد آري اما اين ميگويد نه اين توحيدش لنگ است.
6- اُم سليم
خانم ديگرام سليم است كه يك كافر خواست او را بگيرد گفت من زن كافر نميشوم از نظر فقهي هم همين است اين دختر با شوهرش صحبت كرد او هم اسلام آورد بعد گفت زن تو ميشوم بعد گفت مهريه گفت مهريه من همين اسلام تو. همين كه تو مسلمان شدي مهريه من، در صدر اسلام داشتيم كه مهريه تعليم قرآن بوده است. ام سليم پسر دار شد بعد از مدتي هم پسرش مُرد شوهر كه آمد توي خانه نميخواست ناراحت بشود اين پسر مرده را در يك پارچهاي پيچيد و خودش را آرايش كرد آمد با لبخند گفت يك سوال دارم، گفت اگر كسي به تو چيزي امانت بدهد بعد بگيرد ناراحت ميشوي؟ گفت نه، گفت بچه را خدا به ما داده بود امروز گرفت! وقتي پيغمبر اين كار را از اين زن ديد گفت خدا را شكر در امت من زناني هستند مثل سابره بني اسرائيل گفتند اين زن كي بوده است؟ گفت زني بود كه دو تا بچه هايش افتادند توي چاه و مردند ولي ايشان مهمان داشت كاري نكرد كه مهمانها ناراحت بشوند و اين زن نظير آن زن است.
7- اُم سلمه
خانم ديگراُم سلمه بود كه زني پاك و آزاده بود در سپاه اسلام اسلحه تعمير ميكرد در هفت تا جنگ اين زن شركت كرد بعدام سلمه چند تا بچه داشت شوهرش كه از دنيا ميرود ابوبكر و عمر به خواستگاري او آمدند كه زن اين دو نفر نشد. پيغمبر آمد خواستگاريام سلمه به پيغمبر گفت: يكي اينكه من سنام زياد است و ديگر اينكه بچه دارم. حسود هم هستم. پيغمبر فرمود: بچههايت را خودم نگه ميدارم. حسوديت را هم من كه رسول خدا هستم دعا ميكنم از بين برود. بدين ترتيب ام سلمه زن پيغمبر شد. حضرت امير نامه هايش را به او ميداد وصيت نامه هايش را به او ميداد امام حسين (ع) وقتي ميخواست برود كربلا وصيتاش را بهام سلمه گفت، خلاصه زن بود ولي از زنهايي كه مورد اطمينان پنج تن آل عبا بود. ما زنهايي داشتيم اسلحه به دست، مثلاً در جنگ جمل عايشه شركت كرد وقتي طرفدارهايش كشته شدند. حضرت امير ميخواست كه عايشه را سالم به منطقه برساند به دو تا زن مسلح گفت با عايشه برويد كه كس متعرض به عايشه نشود از اين ميفهميم كه ما در صدر اسلام چقدر زنان مسلح داشتهايم. همراه امام زمان (ع) سيزده تا زن هستند كه از حضرت سوال ميكنند اين سيزده تا زن كيها هستند ميفرمايد اينها براي مريضها و مجروحين با من هستند همينطور كه با رسول خدا زنها براي پانسمان و مداوا بودند. در اين جلسه ما زني هست كه با كمك هشت نفر ديگر صد و هشتاد دختر بي بضاعت را سر و سامان دادهاند. زنهايي هستند كه تهران را شش منطقه كردهاند و در هر منطقه هر سال هشتصد دختر را آموزش خياطي و گلدوزي ميدهند. دخترهايي كه آموزش ديدهاند سالي صد هزار لباس مردانه و زنان براي محرومين و رزمندهها ميدوزند، زن نمونه توي همين جلسه ما هست.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1733