نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1739
موضوع بحث: زن در قرآن -2
تاريخ: 01/10/67
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث ما به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا و زن و مقام زن ميباشد. نامهاي بدست ما آمد از ارشاد كه حدود هشتصد كتاب و مقاله درباره زن نوشته شده است، ولي هنوز جا دارد كه غير از اين هشتصد كتاب و مقاله باز هم صحبت بشود، چون در قرآن خيلي صحبت شده، من شعار بحثم امروز يك حديثي است از پيغمبر كه ميفرمايند: «گرامي نميدارد زنها را، مگر كسي كه خودش هم بزرگ است» يعني هركس احترام زن را بگيرد كريم و بزرگ است و هر كس زن را پست بشمارد خودش پست است. بسيار حديث خوبي است از رسول خدا.
1- حقوق زن در قرآن
زنها در قرآن حقوق زيادي دارند. من الان مقداري از حقوق آنها را نقل ميكنم. درباره حقوق مالي خواهرها بحث اين است كه ميفرمايد: (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً) (نساء /4) «وَ آتُوا النِّساءَ» بپردازيد به خانمها، «صَدُقاتِهِنَّ»، صداق آنها را «نِحْلَةً» براي اينكه اين هديه است. اصولا مهريه، قيمت خانمها نيست كه بعضي خانمها خيال ميكنند اگر مهريه آنها كم بشود نرخشان كم است، مهريه قيمت نيست، شهيد مطهري در بحث خود گفته است كه به مهريه ميگويند: «صداق»، چون صداق از صدق است و صدق يعني راستي. صداق يعني مردي كه به زن ميگويد من علاقمند هستم با تو زندگي كنم و نميدانيم راست ميگويد يا دروغ! يك هديهاي بدهد كه نشان دهنده اين باشد كه ايشان راست ميگويد. صداق نشانه صدق مرد است نه نشانه قيمت زن و بعد هم قرآن ميگويد: «نحله»، نحله يعني عطيه و هديه. پس مهريه اين طور نيست كه انسان يك چيزي ميخرد زن هم بايد بخرد، اين هديه است نه نرخ، قرآن ميفرمايد مردها وقتي ميخواهند پول خرج كنند (عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ) (بقره /236) يعني هر كسي به مقدار وسعش، اگر داريد نسبت به خانمها پول خرج كنيد، نداريد خرج نكنيد. اگر داريد كمش نگذاريد و اينها هيچ كدام نشانه شخصيت نيست، اگر عروسي فلان كارت را داشت، شخصيت دارد اگر كارت نبود، شخصيت هم نيست. قرآن ميفرمايد: (وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً) (بقره /229) حلال نيست چيزي را كه به خانمها بخشيديد، پس بگيريد، «لا يَحِلُّ لَكُمْ» حلال نيست براي شما اي آقايان، «أَنْ تَأْخُذُوا» اينكه بگيريد از خانمها، «مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً»، اگر هر چه را به عنوان مهريه به او دادي. بدون ريا مهريهات را ببخش، نامردي است كه ايشان به خانمش بگويد آن چه را كه دادم پس بده، پس گرفتن چيزي كه به خانم دادي حرام است، قرآن ميفرمايد: (وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ) (بقره /233) لباس خانمها و غذاي خانمها، مخارج عادي طبق شئون خانمها به عهده مرد است، زن يك آرامش اقتصادي بايد داشته باشد و قرآن ميفرمايد: (وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ) (نساء /32) براي خانمها بهرهاي است از آنچه درآمد داشته باشند. البته اين از حقوق زن، اما خانم خوب خديجه است، شبي كه آمد خانه پيغمبر يك صندوق داشت پر از كليد، تمام كليدهايش را داد به پيغمبر، گفت: اين كليد كل سرمايه من و من هم كنيز تو هستم و شبي هم كه ميخواست از دنيا برود خديجه كفن براي خودش نداشت، همه چيزي داشت وقتي آمد و كفن نداشت وقتي از دنيا ميرفت، اگر گفتيم زنها درآمدي دارند (لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ) (بقره /233) (وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً) (بقره /229) (وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ) (نساء /32) اگر گفتيم نصيبي دارند، پولي دارند، حقوقي دارند، يك وقت اين بد آموزي نداشته باشد كه خواهرهاي كارمند پاي تلويزيون بگويند به شوهرشان نديدي قرائتي چي گفت؟ گفت دو هزار تومان براي خودم، قرائتي گفت دو هزار تومان براي خودت، ولي قرائتي هم گفت خديجه هر چي داشت به شوهرش رسول خدا داد. اين يك شاخه از مقام زن و جايگاه زن بود. در مورد حقوق خانوادگي هم بگويم و بعد ببينيم زن چقدر استعداد و توان كار دارد. درباره حقوق خانوادگي قرآن مسائلي را دارد كه ميفرمايد كه انتخاب همسر با زن است، يك جمله در ازدواج را كه مرد ميگويد، يك جمله هم زن بايد بگويد و اتفاقا صيغه را اول زن ميخواند. يعني زن بايد بگويد من آماده هستم كه با تو ازدواج بكنم و مرد بگويد: «قبلت»، يعني انتخاب همسر و يك طرف صيغه و شروعش با زن است. و اما درباره زن از نظر قرآن؛ البته بعضي زنهاي ما متاسفانه بعد از هزار و چهار صد و چند صد سال كه از اسلام ميگذرد هنوز هم وقتي دختردار ميشوند، يك حالت خاصي پيدا ميكنند، بعضي از اقشار جامعه، پسردار كه ميشوند خيال ميكنند كه پسر بهتر است و حال اينكه قرآن ميگويد: (يَخْلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ) (شورى /49) هبه ميكند خدا براي كسي كه ميخواهد «إِناثاً»، اول خانمها را گفته، گفته خدا به هر كس كه ميخواهد، دخترميدهد «وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ» بعد ميگويد پسر.
2- معاشرت و خوشرفتاري حتي در حال قهر و طلاق
درباره معاشرت با همسر قرآن ميفرمايد: (وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) (نساء /19) به مردها ميگويد: معاشرت كنيد با خانمها «بِالْمَعْرُوفِ» يعني با زنها زندگيتان عادي و عرفي باشد و زندگيتان طبيعي و طبق فطرت و تمايلات طبيعي باشد. اگر زن از شوهرش ترسيد، قانون بايد پيشگيري كند. (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً) (نساء /128)، اگر زن از شوهرش ترسيد «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ» يعني خوف دارد «مِنْ بَعْلِها» از شوهرش «نُشُوزاً»، اگر زن ميترسد شوهرش ناشز باشد و خرجي ندهد و به وظايفش عمل نكند، قرآن ميفرمايد كه: (الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ) (بقره /229) حتي اگر زن و مرد خواستند از هم جدا شوند، اين جدائي غير از كينه است. «امساك» يعني اگر خانم را در خانه نگه داشتي، بايد خوب نگاهش داري و اگر هم ميخواهي طلاقش بدهي، «أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ» يعني اگر زن را آزادش ميكني و طلاقش را ميدهي بايد به احسان باشد. اگر نگهش ميداري به معروف نگهش دار و اگر طلاقش را ميدهي با احسان طلاقش را بده، يعني كينه در هيچ حال جايز نميباشد. قرآن ميفرمايد: (وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً) (بقره /231) يعني زنها را نگه نداريد به هواي ضرر رساني به آنها، «ايلاء» يك قانون فقهي است. در سوره بقره يك آيه داريم كه «ايلاء» يك برنامهاي است كه گاهي وقتها زن و شوهرها از هم جدا ميشدند به خاطر اينكه مرد به زنش اذيت كند، زن و شوهر از هم جدا ميشدند و گاهي قسم ميخوردند كه ديگر ما با هم نيستيم و نه طلاقش ميداد و نه آزادش ميكرد و نه زن داري ميكرد. در اين حال آيه نازل شد كه حق نداريد ايلاء كنيد و كسي كه ايلاء كرده بايد يك كفارهاي بپردازد و برود مشغول زندگياش بشود. به هر حال حتي براي عبادت خدا هم كسي حق ندارد زن را رها كند. در تاريخ داريم كه فردي به هواي عبادت شب تا صبح عبادت ميكرد، امام باقر(ع) متوجه شد او را خواست و به ايشان فرمود: چرا نميروي زندگي كني؟ گفت: مشغول عبادت هستم. امام فرمود: عبادت تو كار درستي نيست، حتي براي عبادت با خدا كسي نميتواند زنش را رها كند. حق انتخاب راي، حق بيعت، حق تحصيل، حق دفاع، حق شكايت، حق شهادت، حق نظارت، حق پناه دادن سياسي و… تمامي اينها از حقوق زن ميباشد. «ام هاني» به يك مشرك پناه داد. گفت: تو بيا داخل مسلمانها من به تو پناه ميدهم. اميرالمومنين فرمود: همه مسلمانها مواظب هستند به اين امان نامهاي كه اين خانم داده احترام بگذارند، يعني يك زن ميتواند امان نامه بدهد، بيعت، راي و. . . به هر حال اينها حقوقي است كه زن دارد.
3- زن در اسلام و مكاتب ديگر و جايگاه حضرت زهرا
بعد نيست يكي نگاهي هم به دنيا كنيم. دنيا نه تنها ارزش زن و بلكه ارزش مرد و زن را و اصولا دنيا ارزش انسانيت را خيلي پائين آورده است. «داروين» ميگويد: او از نسل بوزينه است، «فرود» ميگويد: او عصاره شهوت است، «ماركسيسم» ميگويد: ابزار توليد است. تنها اسلام است كه ميگويد: فاطمه زهرا كوثر است و خير كثير است و حديث داريم كه رسول خدا وقتي فاطمه زهرا را ميديد كه ميآيد بلند ميشد و دست فاطمه را ميبوسيد و فاطمه زهرا را جاي خودش مينشاند. سني و شيعه ميگويد يكي از كنيههاي فاطمه زهرا «ام ابيها» يعني مادر پدرش بود، دليل اينكه ميگويند كنيهاشام ابيها است، چون پدرش پيغمبر اسلام در حوادث تلخ با مشركين يا جنگها شكنجه و زخمي ميشد، فاطمه زهرا ميآمد و براي پيامبر مادري ميكرد. در يك ماجرا كه خون از بدن پيغمبر ميآمد. با پرستاري جلوي آمدن خون را گرفت. خون را ميشست. لباس و شمشير خوني علي ابن ابيطالب را ميشست و امير المومنين را تشويق به جبهه ميكرد. شبي كه ميخواست امام حسن متولد بشود، شوهرش در جنگ بود. پيغمبر اسلام حدود هفتاد جنگ داشت كه حدود شصت جنگش را اميرالمومنين حضور داشته است. هشت سال شصت جنگ ميشود سالي نه جنگ، در سالي حدود نه جنگ امير المومنين شركت داشت، چنين زني بود فاطمه زهرا كه شوهرش در هر سال در نه عمليات شركت ميكرد و با اين حال تشويقش ميكرد، بچه هايش كه به دنيا ميآمدند شوهرش در جبهه بود. در يك ماجرا در مكه كه به پيامبر توهين كردند شكمبه شتر كه پرتاب كردند، فاطمه زهرا آمد پدر را حمايت كرد و به همين خاطر ميگويند مادر پدرش. و اين را هم كه ميگويند فاطمه، فاطمه است را هم شيعه نقل كرده و هم سني. فطمه يعني جدا شد يعني خودش و دوستانش جدا هستند. در قرآن زياد خوانديد كه: (يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض) (جمعه /1) و امروز حديث جديدي ياد گرفتم. شنيده بودم كه قرآن ميگويد زمين و آسمان آنچه در زمين و آسمان هستند تسبيح ميگويند، اما ثواب تسبيح كجا ميرود؟ حديث داريم كه خداوند ثواب تسبيح زمين و آسمان را قرار داده براي كساني كه در خط فاطمه زهرا باشند. اصولا خود زن موجودي است كه سه شيفته كار ميكند، بيست و چهار ساعته كار ميكند، يعني دوست دارد كار كند، با محبت كار ميكند و مفت كار ميكند. مردها بايد قدر خانمشان را بدانند. زماني آدم توجه به نعمتها دارد كه نعمتها را بگيرند، اگر آدم خواسته باشد دايه بگيرد ميداند شير دادن يعني چه، مادري كه هر لحظه بچهاش گريه ميكند، فوري از جايش بر ميخيزد و ميگويد «جانم». صداي كم بچه مادر را بيدار ميكند اما صداي بلندتر ديگران مادر را بيدار نميكند. اين رقم كار كردن سه شيفتي با محبت، مطابق با فطرت، با امانت، آن وقت در چه كاري بچه داري، پرستاري، خانه داري، مهمان داري، غير از كارهاي تخصصي، علمي، تعليمي، تربيتي.
4- همگامي زنان با اولياي خدا
و از زنها چقدر با انبياء همراه بودند، هاجر در كنار ابراهيم، بلقيس در كنار سليمان، آسيه در كنار موسي، دختران شعيب در كنار شعيب، مريم كنار عيسي، همسر ايوب كنار ايوب پيغمبر، خديجه كنار پيغمبر (ص)، فاطمه كنار امير المومنين (ع)، زينب كنار امام حسين (ع)، و در كنار حركت حضرت مهدي (عج) سيصد و سيزده نفر يار باوفا. از اين سيصد و سيزده نفر يار كه امام زمان دارد پنجاه نفر از آنها زن هستند و شايد آن زنها از بچههاي ما باشد يا خود زنان ما باشند، من نميدانم، مربوط به تقوا و لياقت است. زن ميتواند چوپاني انجام بدهد. قرآن ميگويد كه دختران شعيب هر دوي آنها چوپان بودند، وقتي موسي داشت فرار ميكرد از شر فرعون ديد دو تا دختر چوپاني ميكنند و و كنار چشمه ايستادهاند، حالا خود اين آدم فراري است(موسي فراري بود) اما روح مظلوم يابي داشت رفت پهلوي اين دو تا خانم (قالَ ما خَطْبُكُما) (قصص /23) گفت: دو تا دختر خانم چرا كنار ايستادهايد؟ گفتند: (وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ) (قصص /23) گفتند كه ما يك پدر پير داريم كه نميتواند چوپاني كند، بزغالهها را ما آوردي. م يعني دختران پيامبر چوپان بودند پس از چوپاني گرفته در قرآن مطرح شده تا ملكه سبا. هدهد آمد. سليمان گفت: كجا بودي؟ گفت: پرواز ميكردم از منطقهاي، ديدم منطقهاي را كه خانمش، ملكه آن زن بلقيس است و با يكي دو تا نامه رد و بدل شدن آن زن با همه اطرافيانش به حضرت سليمان ايمان آورد. استعداد زن از چوپاني تا ملكه سبا.
5- تاكتيك مادر موسي و خواهرش در برابر فرعونيان
كارهاي اطلاعاتي كه يك زن ميتواند بكند. ظريفترين كارهاي اطلاعاتي را زنها ميكنند، از قرآن ميگويم؛ به فرعون اطلاع دادند امسال پسري متولد ميشود كه كاخ تو را زير و رو ميكند، دستور داد همه پسرها كه امسال متولد ميشوند را بكشند. مادر موسي، موسي را متولد كرد. موسي را در صندوق و روي آب گذاشت. صندوق را آب برد. قرآن ميگويد براي كار اطلاعاتي مادر موسي به خواهرش گفت: «برو دنبال رودخانه». اين خواهر كوچولو كار اطلاعاتي كرد. اگر ميرفت و جيغ ميزد و توي سرش ميزد، فرعون ميفهميد كه اين بچه، چه كسي است. چنان اين دختر كوچولو تربيت شده بود كه همينطور طبيعي جلو ميرفت، وقتي فرعون جعبه را گرفت و بچه را در آورد، زن بود كه موسي را نجات داد. فرعون ميخواست موسي را بكشد ولي زن فرعون باعث نجات موسي شد. بعد وقتي دايهها را آوردند پستان دايهها را دهان نگرفت، دختر كوچولو جلو آمد و گفت: (هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ) (قصص /12) ميخواهيد شما را راهنمايي كنم به خانمي كه آن خانم تكفل كند؟ نگفت: «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أُمِّهِ» اگر ميگفت «أُمِّهِ» ميفهميدند كه مادر اين بچه چه كسي است. نگفت: «بروم به مادرش بگويم بيايد»، گفت: «بروم به يك زني بگويم بيائيد كه آن زن بچه را «يَكْفُلُونَهُ»، تكفل كند» اين حرف اطلاعاتي است، خيلي ريزه كاري اطلاعاتي ميخواهد كه اين دختر كوچولو بتواند با فرعون جوري حرف بزند كه شناسائي نشود. وقتي گفتند: «برو بگو بيايد» اگر اين دختر توي راه ميدويد، شناسائي ميشد. آهسته آمد كه شناسائي نشود. مادر موسي وقتي كه آمد اگر جيغ ميزد طرحها همه خراب ميشد، جيغ نزد اينها همه كارهاي اطلاعاتي است. چهار حركت اطلاعاتي براي حفظ جان موسي (إِلى وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ) (قصص /11) اين يك حركت اطلاعاتي، آهسته راه رفتن يك حركت اطلاعاتي، (هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ) (طه /40) به جاي «ام» يك بيان اطلاعاتي، برگشتن يك حركت ديگر و جيغ نكشيدن مادر و. . . اين رشد زن را ميخواهد بگويد و اگر ما يك دور قرآن را به قصد اطلاعات بخوانيم به نظرم سي چهل تا آيه اطلاعاتي داشته باشيم. به شما اين را بگويم كه قرآن هنوز كشف نشده است، مَثَل ما نسبت به قرآن، مَثَل عوام است نسبت به نفت، به يك عوام وقتي ميگويند نفت چيست؟ ميگويد: «همان است كه توي چراغ است» به ما هم اگر بگويند: قرآن چيست؟ ميگوئيم: «همين، قرآن است». قرآن را به هر «الف و لامش» بايد دقت كرد، آن جائي كه ميگويد: «وَ إِنَّ اللَّهَ» يك چيزي ميخواهد بگويد. آنجايي كه ميگويد: «فَإِنَّ اللَّهَ» يك چيز ديگر ميخواهد بگويد. در حرف حرف قرآن بايد دقت كرد. كلماتي كه قرآن بكار برده همهاش فرمول دارد، دوازده تا كلمه «عسر» است و سي وشش تا كلمه «يسر» يعني (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً) (انشراح /6)، (سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً) (طلاق /7).
6- همگامي زن و مرد در كارها
و اما كار زن؛ زن چه كاري ميتواند بكند؟ زن مشكلات طبيعي مخصوص خودش دارد، قرآن ميفرمايد: (وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى) (آل عمران /36) اصلا دو رقم آدم هستند كه براي دو رقم كار ساخته شدهاند. ببينيد زن يك مشكلاتي دارد از قبيل: مسئله خانوادگي، شوهرداري، بچه داري، زايمان، مسائل قبل از زايمان و خستگيهاي بعد از زايمان و مسائلي كه هر ماه زن دارد، اينها مشكلاتي است كه پيش ميآيد. مساوي اين است كه زن گرفتار است. زن گرفتار است به دليل اينكه مشكلاتي كه زن دارد و مرد ندارد، آرايش براي زن اصل است، مديريت داخلي براي زن اصل است و از اين قبيل حرفها و. . . حالا كه اين مشكلات را دارد پس آيا توي خانه بنشيند؟ يك حديث شيرين برايتان بخوانم. وقتي پيغمبر ساخت مسجد مدينه را در مدينه شروع كرد، زنها آمدند و گفتند: «يا رسول الله اولين پايگاهي كه در مدينه ميسازي مسجد است. چطور مردها ميسازند و ما نميسازيم؟ » فرمود: «پس يك وقت مردها بروند كنار و شما بيائيد خشت بياوريد» كه زنها هم در ساختن مسجد كمك كنند، يك روز يكي از زنها آمد و گفت: «يا رسول الله مردها هر وقت ميخواهند ميآيند خدمت شما چرا زنها نميآيند؟ » فرمود: «هفتهاي يك روز زنها بيايند و هر چه حرف دارند بزنند» هيچ كاري نيست جز اينكه زن نقش دارد. در انقلاب ما زنها خيلي نقش داشتند دنياي غرب و شرق بيشترين ظلم را به نژاد زن كردند، زن را آوردند و موجودي دلقك، آرايشگر، ملعبه مردها، شغلهاي دكري، شغلهاي بي محتوا، تصنعي، خلاصه زن را وسيله هوس مرد قرار دادند، اما اسلام نظرش اين نيست. اسلام نظرش اين است كه زن لايق، متكامل، خليفه خدا نه از نسل بوزينه و نه ابزار توليد و نه عصاره توليد است. (إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً) (بقره /30)
7- ضرورت مديريت و برنامهريزي كارهاي تخصصي زنان
اما درباره حضرت زهرا مقداري صحبت كنم، دانشگاه ما نياز دارد به بحثهاي تخصصي، من كه نه مسئوليتي دارم و نه چيزي بلد هستم، اما خيلي جامعه ما نيازش به زن متخصص زياد است و آن هم تخصصهاي واقعي، بعضي كارها اگر هم زن نبود طوري نيست. من يك حديث براي طلبهها ميخوانم كه شما خواهرها هم ناراحت نشويد، ميگويند: «آخوند خوب چه كسي است؟ طلبه خوب طلبهاي است كه اگر از دنيا برود «إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِيهُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ»(كافى، ج1، ص38) روحاني خوب آن روحاني است كه اگر از دنيا برود، شكافي توي جامعه پيدا شود كه ديگر جايش پر نشود. » مطهري روحاني خوب بود، وقتي رفت ديگر جايش نيست، بهشتي، مفتح، هاشمي نژاد، شهيد محرابها، عدهاي بودند رفتند و جايشان كس ديگري نيست. اما اگر بنده بروم هزارها قرائتي است. آنقدر طلبه از من سواد و تقوايش بيشتر است. بنابراين معلوم ميشود كه من الكي هستم چون مشابه دارم، بعضي شغلهاي زنها هم الكي است، «ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ»، اي كاش در مملكت ما برنامه ريزيها روي نيازها باشد، بيش از اين بنده حرف نميزنم خودتان فهميديد كه چه ميخواهم بگويم. گاهي وقتها زن در يك رشتهاي تلاش ميكند كه اگر هم اين رشته اصلا نباشد مملكت بهم نميخورد. اما گاهي وقتها يك نيازهائي هم داريم كه به خاطر نداشتنش همه رقم نيازهائي داريم. مانند شغلهاي كليدي اساسي. به طلبهها هم گفتند يك شغلي انجام بدهيد كه كليدي و اساسي است، بنده اگر ديدم آقا ميرود منبر براي بزرگسالان صحبت ميكند من هم بروم منبر و بگويم بچهها بياييد برايتان قصه بگويم. اگر ديدم آن آقا براي بچهها قصه گفت، من براي خواهرها مطلب ميگويم و اگر ديدم يك كسي براي خواهرها مطلب گفت، من ميروم توي سرود كار ميكنم و اگر هم ديدم يك كسي سرود ميسازد من ميروم روي نماز كار ميكنم و بالاخره پاي سفره بايد ديد چه چيزي نيست و بلند شد و همان را آورد. اينطور نباشد كه يك وقت چهل نفر همه، يك رقم غذا بياورند. مي گويند يك عدهاي ميخواستند بروند تفريح در بيابان. گفتند: هركسي يك چيزي بياورد. صبح كه ميخواستند بيايند هر كسي به ذهنش آمد كه فكر ميكنم همه پياز يادشان رفته باشد من پياز ميآورم و همه اين فكر را كردند. سر ظهر كه سفره را پهن كردند ديدند همه سفره پياز است، نكند يك وقتي مملكت ما همه چشم را باز كنيم و ببينيم «الله اكبر» هفت هزار نفر اقتصاد دان داريم، ولي پزشك نداريم. مواظب باشيم توي برنامه ريزيها حساب از دستمان نرود. نيازها را حساب كنيم نيازهاي واقعي و هيچ مانعي هم ندارد كه انسان اگر دو سه سالي هم درس خوانده رشتهاش را عوض كند. چون اگر آدم وسط راه برنگردد، تا آخر خط تا آخر عمرش بايد اسير باشد. ميگويند يك آقائي رفت بالاي منبر كه سخنراني كند، مطلب يادش رفت همانجا نشست. گفتند: آقا مطلب يادت رفته پلههاي منبر كه يادت نرفته؟ خوب بيا پائين! اگر مطلب يادت رفت بيا پائين، گاهي آدم ممكن است يكي دو سالي هم يك شغلي داشته باشد، بعد بداند شغلش كليدي نيست بايد آنرا عوض كند. چه برادر و چه خواهر و چه مغازه دار و چه بازاري، ممكن است يك نفر مغازه دار است و سرمايهاش را در كاري مصرف كرده كه هيچ دردي از مردم دوا نميكند. كارهاي كليدي اگر هست به سراغ كارهاي اساسي برويم. منتها اين دل و جگر ميخواهد. خدا رحمت كند آيت الله سعيدي شهيد را، در حالي كه روي منبر سخنراني ميكرد، يكي از علما وارد شد. تا اين عالم وارد شد گفت: آقايان به جدم قسم سواد ايشان كه وارد شد از من بيشتر است. فوري از منبر آمد پائين. اين يك جگر و شهامت ميخواهد كه از منبر بيايد پائين و بگويد او از من سوادش بيشتر است. با شهامت باشيد، بگوئيد بنده ميخواهم شغل عوض كنم. يك شهامتي ميخواهد كه اگر اين شهامتها نباشد آدم خودش و جامعه و عمر و جوانياش را حرام ميكند، (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ) (تكوير /9-8) «مَوْؤُدَة» دختري است كه زنده برود توي گور، خودمان را زنده توي گور نكنيم، زنده توي گور كردن فقط مال زمان جاهليت نيست، الان هم يك كسي اگر راه كجي برود يا راه صافي كه خيلي نياز نيست براي خودش درست كند، «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ» اين هم جواني خودش را دفن كرد در زير خاك خيال خودش.
8- گوشهاي از سيماي حضرت زهرا
چرا ميگويند: «فاطمه»؟ چون گفتم فاطمه يعني جدا. به فاطمه ميگويند: «فاطمه» چون كمالاتش جدا است و خودش و شيعيانش و علاقمندانش از قهر و غضب جهنم جدا هستند، چرا ميگويند: «زهرا»؟ چون وقتي سرنماز ميايستاد حديث داريم نور صورت فاطمه زهرا براي اهل آسمان مثل نور ستاره براي اهل زمين بود، درخشندگي داشت. چون شب شهادتش اين بحث پخش ميشود از فاطمه زهرا بگوييم، اجازه بدهيد سيماي فاطمه زهرا را بگويم، قرآن ميگويد كه تمام هستي در كارند(ابر و باد و خورشيد و فلك در كارند) براي بشر «خَلَقَ لَكُم»، «سَخَّرَ لَكُمْ»، «لَكُمْ» يعني براي شما، خدا ميگويد هستي براي تو، و تو براي عبادت (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ) (ذاريات /56)، (نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ) (ص /30) نعم العبد انبياء هستند، بهترين انبياء پيغمبر ما است و يگانه ذريه پيغمبر ما فاطمه زهرا است، فاطمه زهرا عصاره هستي است. زهرا يعني عصاره هستي. چون هستي براي بشر است به دليل «لَكُمْ»، «لَكُمْ»، «خَلَقَ لَكُم»، «سَخَّرَ لَكُمْ»، و بشر براي عبادت است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»، بهترين عبادت، عبادت انبياء (وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ) (ص /30) و بهترين انبياء پيغمبر ما و يگانه ذريه او فاطمه زهرا، و فاطمه زهرا عصاره هستي است. فاطمه زهرا سه مدال دارد كه احدي در عالم ندارد. 1- دختر نبوت. 2- همسر ولايت. 3- مادر امامت. عجب لقبهايي، احترامي كه امامهاي ما به فاطمه زهرا داشتند خيلي زياد است. خليفه دوم عمر گفت احدي از زنان كره زمين نزد پيغمبر آبرويشان بيش از زهرا نبود و احدي از مردها احترامشان نزد پيغمبر بيش از امير المومنين علي (ع) نبود و اين را سني و شيعه نقل كردهاند. فاطمه زهرا يك روز آمد خانه پدر و گفت خيلي خسته شدم. شما حساب كنيد بچههاي كوچولو امام حسن، امام حسين، زينب كبري، ام كلثوم – بچهها پشت سر هم، چهار تا بچه كوچولو و كارها همه دستي، اين طور مثل الان نبود كه سماور برقي، پلوپز برقي، لباسشوئي برقي باشد و در عين حال كمك به جبهه، عبادتهاي شب و روز و. . . تمام شب جمعهها حضرت زهرا عبادت ميكرد و احياء ميگرفت. هيچ شب جمعهاي تا صبح نميخوابيد و از سر شب تا صبح دعا به مردم ميكرد تا يك روز كه امام حسن گفت: «چرا دعا همهاش به مردم ميكني؟ » حضرت فرمود: «الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ»(علل الشرائع، ج1، ص182)، اول همسايه، سپس خانه. عبادتش، درخشندگياش، عزتش، يك كتابي است به نام مصحف، مصحف فاطمه كتابي بود مربوط به فاطمه زهرا كه تمام حوادث غيب در اين كتاب هست و اين كتاب نزد تمام امامها بوده و هر وقت امامها ميخواستند از غيب و آينده خبر كنند كتاب مصحف را باز ميكردند. خيلي امامان ما به فاطمه زهرا احترام ميگذاشتند، لقب هائي دارد، كنيههايي دارد، كتابهائي دربارهاش نوشته شده، آمد گفت: پدر جان من خيلي خسته ميشوم ميشود يك زني بيايد به خانه تا در لباس شوئي، بچه داري و. . . كمك ما كند؟ يك خادمي براي ما بگيريد، حضرت فرمود: يك چيزي ميخواهم يادت بدهم به جاي خادم. فرمود: بعد از نماز سي و چهار بار بگو الله اكبر، چقدر عجيب است قرآن ميگويد: (فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم) (بقره /152) ميخواهي خدا يادت باشد تو ياد خدا باش. در كوچه راه ميروي، فكر ميكني، خوابيدي، نشستهاي، يك وقت هم خدا ياد تو باشد. بگو: «الله اكبر»، قرآن وعده داده گفته اگر تو ياد من باشي من هم ياد تو هستم «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم» سي و چهار بار بگو «الله اكبر»، سي و سه بار بگو «الحمدلله»، و سي و سه بار بگو «سبحان الله»، امام صادق فرمود: اين عبادت از هزار ركعت نماز اجرش بيشتر است. فاطمه زهرا آمد يك نخ پشمي داشت برداشت سي و چهار تا گره به آن زد به جاي تسبيح، بعد حمزه سيد الشهدا كه شهيد شد خاك قبر حمزه را برداشت تسبيح تربت درست كرد. منتها از تربت حمزه سيد الشهدا از احد، بعد كه امام حسين شهيد شد فرمودند كه تسبيحها از تسبيح تربت باشد. شفاعت فاطمه زهرا؛ امامان ديگر روز قيامت شفاعت ميكنند، اما ديگر شفيع شدهها شفاعت نميكنند. فرق حضرت فاطمه زهرا با همه امامها اين است كه در حديث داريم هر كسي را فاطمه زهرا شفاعت كند، شفاعت شده او هم باز شفاعت ميكند. مادر مهدي، مادر امام صادق، آن وقت اينها به كجا كشيده ميشود، چقدر ارزش دارد. عروسي فاطمه زهرا بود، داماد اميرالمومنين، عروس فاطمه زهرا، غذاي معمولي براي چند نفري پخته بودند. پيغمبر فرمود: سلمان، ابوذر برويد در مدينه به تمام مردم بگوييد بيايند غذا بخورند. براي اينكه اين غذا بركت دارد و دو نفر منافق در آن زمان در مدينه بود گفتند ما هم ميرويم تا مسخره كنيم. چون ميدانيم اين غذا به درد همه مردم مدينه نميخورد، برويم آنجا غذا كم بيايد و آبروي پيغمبر بريزد. ما ديگ را ديديم و ظرف غذا را ديديم ميدانيم چقدر است و حالا پيغمبر با اين غذا به سلمان و ابوذر ميگويد بگوئيد همه مردم بيايند. برويم تا غذا كم بيايد و آبروي رسول خدا و عروس و داماد شب اول زندگي برود. اين دو تا منافق لاي جمعيت آمدند. هر چه غذا خوردند، كم نشد. صد نفر از منافقين به بركت اطعام عروسي فاطمه زهرا وقتي وضع غذا را ديدند ايمان آوردند و دست از نفاق كشيدند. ولي آدم غصه ميخورد كه اين فاطمه زهرا نبايد سيلي بخورد، نبايد پهلويش بشكند، ما اگر پيغمبرمان چند تا دختر داشت، يكي از آنها را ميكشتند دلمان نميسوخت دلمان ميسوزد كه يك دختر داشت، اگر فاطمه زهرا را با شمشير ميكشتند، دلمان نميسوخت، او با سيلي كشتند، با لگد كشتند، اگر زهرا حامله نبود و شهيد ميشد دلمان اينقدر نميسوخت، يك زن حامله را كه آدم نميكشد. هم جوان بود هم با شكنجه كشته شد، هم تازه پدرش از دنيا رفته بود، دو ماه و نيم پيش بابايش از دنيا رفت، از آخر صفر تا سيزدهم ربيع دو ماه و خوردهاي كه بيشتر نيست، جوان بود، حامله بود.
9- مودت اهلبيت سفارش و مزد رسالت
پيغمبر سفارش كرد كهاي مردم همه شما را من نجات دادم، مزد من اين است كه: (إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) (شورى /23) ميخواهم شما نسبت به قربي و بستگان من مودت داشته باشيد و «مودت في القربي» مودت با محبت فرق ميكند، محبت دوستي است ولي مودت آن دوستي است كه دنبالش عمل هم باشد و بعد هم ميگويد: (ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ) (سبأ /47) آن چيزي كه از شما خواستم گفتم «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ» اينكه از شما سوال كردم و گفتم از شما مزد نميخواهم (فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ) (سبأ /47) مثل معلمي كه ميگويد: «بچهها من پول نميخواهم، مزد من اين است كه فردا يكي يك تكه چوب بياوريد داخل بخاري بگذاريد. » اگر هواي كلاس گرم بشود به نفع خود بچه هم هست. درست است معلم گفت مزد معلمي چوب بچه است، اما اين چوب بخاري به نفع خود بچه هم هست. يا مثل اينكه معلم ميگويد: «من مزدي نميخواهم، فقط درسي كه دادم خوب بخوانيد. » خوب درس خواندن «فَهُوَ لَكُمْ» و (قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ) (سبأ /47) عدهاي از آيهها ميگويد «إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ» عدهاي از انبياء ميگفتند: «هيچ مزدي نميخواهيم» و عدهاي از انبياء ميگفتند: «هيچ چيزي نميخواهيم» ولي پيغمبر ما گفت: «مودت ميخواهم» و يك آيه هم ميگويد مودت هم براي خودتان است.
10- برتري اهلبيت و حضرت زهرا بر ديگران
چند وقت پيش رفته بودم به يكي از كشورها كه هشتاد درصد آنها اهل سنت و بيست درصد شيعه هستند آنجا راجع به بحث شيعه و سني آمدند با من مصاحبه كنند. گفتم آقا اصلا كلمه شيعه نگو، كلمه سني هم نگو! گفتم به چهار دليل ما دنبال فقه اهل بيت هستيم: 1- اهل بيت توي قرآن آمدهاند و ديگران اسمشان در قرآن نيامده است. 2- اهل بيت (وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (احزاب /33) اهل بيت را خدا گفته معصوم هستند و ديگران را خدا نگفته كه معصوم هستند. 3- اهل بيت شهيد شدند در حالي كه ديگران كتك هم نخوردند. 4- اهل بيت صد سال سابقهشان از ديگران بيشتر است. و فاطمه زهرا ام اهل بيت است، محور اهل بيت است، پيغمبر به فاطمه زهرا ميگفت: «فِدَاهَا أَبُوهَا»(أمالى صدوق، ص234) فداي تو پدر تو، خيلي مهم است «فِدَاهَا أَبُوهَا»، وقتي ميخواهد عروس را بدهد به داماد، پيغمبر عروس را ميآورد و به امير المومنين ميگويد: «هَذِهِ وَدِيعَةُ اللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَكَ»(الصراطالمستقيم، ج2، ص92)، بفرما اين عروس، اين وديعه خداست، «وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ»، عروس را دستش را ميگذارد در دست امير المومنين و ميگويد اين وديعه خداست، اين عروس را داد و وقتي ميخواهد اين عروس را بگيرد زماني كه فاطمه زهرا را امير المومنين ميخواهد دفن بكند در نهج البلاغه دارد كه فاطمه زهرا را ميآورد در قبرستان، وقتي ميخواهد بگذارد درون قبر ميگويد: «فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ»(نهجالبلاغه، خطبه 202) يا رسول الله يادت ميآيد كه گفتي اين وديعه است، وديعت را پس بگير، در حديث داريم كه پيغمبر به فاطمه زهرا گفت: «فَأَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِينَ بِي مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً»(كفايةالأثر، ص36) تو ناله ميزني، استغاثه ميزني، ولي كسي به حرف تو گوش نميدهد. خوب، علاقمندان به فاطمه زهرا! بايد در خط فاطمه زهرا باشيم، به عبادت برسيد، نماز با حال بخوانيد، به ديگران دعا كنيد، تحصيلات عاليه داشته باشيد، مواظب حجاب باشيد، و به خصوص شما كه دانشگاه الزهرا هستيد، شرافت و كرامت و اين لقبها بايد بر باقي دانشگاهها و بر باقي زنها و بر باقي دخترها باشد. امتياز كمالي، علمي، خصلتي داشته باشيد. خدايا مملكت ما مملكت فرزند زهرا امام زمان عليه السلام است. از هر خطري حفظ بفرما، رهبر عزيز انقلاب كه نسل فاطمه زهرا است، مويد و منصور بدار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1739