responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 177
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

 ماه رمضان 82 بحث مان درباره راه میانه است نه تند نه کند نه افراط نه تفریط «اهدناالصراط المستقیم» خیلی‏ها تند می‏روند عصبانی می‏شوند هر چه می‏خواهند فحش می‏دهند بابا چه خبره؟ سر یک چیز جزئی دو لیتر گریه می‏کند بابا چه خبره؟ تمام شادی اش را… یعنی افراط و تفریط حالا توی شغلها یکمرتبه هجوم می‏آورند به سمت دانشگاه یکبار هجوم می‏آورند به سمت تجارت یکمرتبه هجوم می‏آورند به شغل‌های دلالی یکمرتبه هجوم می‏آورند به… کارهایی که میزان نیستند تند می‏روند راه مستقیم یعنی راهی که نه چپ نه راست نه کند است نه تند راه اعتدال این موضوعی است که چند جلسه صحبت کردیم در جلسات حدود 25،26 دقیقه موضوع ما اینست بسم الله الرحمن الرحیم در جستجوی راه مستقیم همانکه 10 بار در نماز باید بگوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» راه مستقیم همان راه اعتدال و میانه یعنی نه افراط نه تفریط.

دوری از افراط و تفریط در زندگی‏

نه افراط نه تفریط نمونه‏های زیادی را در جلسه قبل بحث اش را کرده‏ایم گاهی غذا نمی‏خورد گاهی دو پرس می‏خورد گاهی یک ماه یک ماه درس نمی‏خواند گاهی شب امتحانات از شب تا صبح می‏خواند افراط و تفریط در مطالعه افراط و تفریط در جوک از صبح تا شب نشسته جوک گوش می‏دهد انگار حرف حسابی توی مملکت نیست همه حرفهایش، کله‏اش پر از مزخرفات و دلقک بازیها است دو تا کلمه حرف حسابی ندارد بزند همه‏اش روزنامه می‏خواند مثلا یک صفحه نهج البلاغه را نخوانده یک صفحه قرآن نخوانده همه‏اش با یک نفر رفیق است اصلش با رفیق‏های دیگر اصلا رابطه‏ای ندارد فقط با یک همسایه رفت و آمد دارد انگار باقی مردم مثلا دیگر همسایه او نیستند فقط به یک نفر سلام می‏کند انگار دیگر باقی‏ها آدم نیستند. میهمانی می‏دهد فقط با یک گروه رفت و آمد دارد اینها افراط و تفریط است همه ما هم به یک نحوی به این افراط و تفریط گرفتار هستیم به همین خاطر ما همه‏اش در نماز می‏گوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» خدایا ما را به راه مستقیم… در راه مستقیم قرار بده حتی پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) بیش از ما می‏گفت «اهدنا الصراط المستقیم» چون ما 17 رکعت نماز می‏خوانیم 7 تای آن «سبحان الله و الحمدلله» است روزی 10 بار می‏گوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» (پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) نماز شب بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) واجب بود او در نماز شب اش هم می‏گفت «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) بیش از ما می‏گفت خدایا از جاده پرت نشوم) چون ممکن است آدم توی جاده باشد مثل راننده که ممکن است تا الان 30 سال است خوب رانندگی کرده باشد یک لحظه ممکن است بیفتد توی دره یعنی راه مستقیم… ممکن است توپ پر باد باشد با یک سوزن خلاص می‏شود بازی فوتبال به هم می‏خورد هم باید پیدا کنیم راه مستقیم را هم باید وقتی رفتیم دیگر مواظب باشیم کج مان نکنند با شعار کج بشویم با رفیق کج بشویم با نمی‏دانم پول کج بشویم با زور کج بشویم از راه مستقیم کج نشویم.

گریه بجا، نشانه دل پاک‏

در جلسات قبل بحث خنده و گریه بود بعضی‏ها خیلی گریه می‏کنند بعضی‏ها خیلی می‏خندند هر دوی اینها مشکل داریم بعضی‏ها که گریه نمی‏کنند چشم شان اصلا اشک ندارد همینطور هر جا می‏روی نگاه می‏کند اینطور نگاه می‏کند این چشمی که اشک ندارد امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود یا علی! «جمود العین من الشقاء» کسی که اشک ندارد معلوم می‏شود آدم شق… شقی است انسان دو تا لامپ دارد لامپ عقل لامپ عاطفه لامپ عقل همانست که با آن استدلال می‏آورد دلیل و برهان و منطق است راه عاطفه همینکه وقتی که یک مظلومی دید احساسات نشان بدهد تو می‏گویی آقا کشتند بردند خوردند همینطور نشسته نگاه می‏کند زدند خوردند بردند همینطور نگاه می‏کند انگار آجر است معلوم می‏شود قلب اش سنگ شده قساوت قلب یا علی! «جمود العین من الشقاء» چرا اشک ندارد؟ «ما جفت الدموع الا القسوة القلوب و ما قسوة القلوب الابکثرة الذنوب» می‏گوید علتی که اشک نیست برای اینکه قلبش… سنگ دل شده سنگ دل شده بخاطر اینکه گناه زیاد کرده یعنی گناه آدم را سنگدل می‏کند سنگ دلی چشم را خشک می‏کند «اعوذ بک من علم لاتد..تدمع» حدیث داریم پناه می‏برم از چشم بی اشک. اشک خیلی… «اشکوا علیک جامده» در مناجات داریم که خدایا من غصه می‏خورم چرا چشمم اشک ندارد بخصوص جوان بخصوص شبهای قدر چقدر خوب انسان اگر یکوقت خلافی کرد بنشیند و فکر کند بگوید خدایا من گناه کردم این حرفها را نباید بزنم اینجا را نباید امضا کنم ایشان را نباید تایید کنم بد شد «استغفرالله ربی و اتوب الیه» چشم‏ها در روز قیامت گریان است جز چشمی که بخاطر تقوا اشک داشته باشد. خوب اینکه بعضی‏ها اصلا اشک ندارند مثل آجر هستند بعضی‏ها هم به هر مناسبتی سر هر چیز جزئی دارند گریه می‏کنند با تو حرف می‏زند داری گریه می‏کنی بابا چته (چیه)؟ من گفتم پلو عدس پول ماش داد ای بابا!! من گفتم پپسی کوک… کا برای من آورد من گفتم نمی‏دانم… سر یک چیز جزئی مثلا اشکش توی دست اش است اینها هم خوب مشکل دیگری دارند خوب…

دلسوزی برای دیگران، نشانه آدمیت‏

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک… تو که از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی. این انسان باید غصه بخورد. یک چیزی برایتان بگویم خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) گفت می‏دانی چرا تو را پیغمبر کردم؟ گفت نه گفت در تو یک سوزی بود که در دیگران این سوز نبود اصلا تو وقتی یک مظلوم می‏دیدی غصه می‏خوردی مظلوم می‏دیدی غصه می‏خوردی اصلا آدم‏های بی تفاوت را قرآن حسابی توبیخ کرده توبیخ کرده چرا کمکشان نمی‏کنی هم کمک علمی هم کمک نظامی توبیخ از افراد بی تفاوت (- من اتفاقا اینجا الحمدلله هست-) نه دلسوزی نابجا نه بی تفاوتی هر دو افراط و تفریط است بعضی‏ها دلسوزی نابجا است بابا حالا ولش کنیم دک… بابا آخر این خلاف کرده اگر خلافکار را رها کنیم روز به روز خلافکار زیاد می‏شود این آدم کشته قرآن می‏فرماید که «و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب یا اولی الالباب» ای کسانی که عقل دارید شما که عقل دارید باید بدانید ما باید اگر کسی آدم کشت او را بکشیم قصاص کنیم شما حیاة زنده هستید حالا بعضی‏ها دلسوزی دارند بابا حالا این قاتل می‏دانید این قاتل روانی شده خوب اگر روانی شد آدم راکشت نکشیم اش اگر هر کس کشت بگوییم روانی شده نکشیدش فردا صبح بنده هم یک نفر را می‏کشم توی دادگاه می‏گویم ببخشید آقا من در یک لحظه… خوب… مگر روانی شدن دلیل است؟ در ثانی آقایی که می‏گویی روانی شده او را نکشید اگر بچه، دختر و پسر خودت هم می‏کشت حاضر بودی بگویی ولش کنید بچه من را کشته ولی روانی شده چون پسر من کشته دختر من را کشته روانی شده بچه خودت راهم می‏کشت حاضر بودی بگویی؟

دلسوزی بی جا نسبت به قاتل و مجرم‏

اینکه…دلسوزی بیجا روانی شده یا می‏گویند نه بهره‏های استفاده، بهره‏های اقتصادی ببرید از این این آقای که مثلا دزد است به جای اینه او را اعدام کنید بکشیدش یک کارگاه تولیدی مثلا خیاطی کند نجای کند خوب اینکه خیلی خوب است خیلی‏ها می‏خواهند نجاری کنند چوب ندارند مغازه ندارند سر قفلی ندارند می‏گوید یک آدم می‏کشیم می‏رویم زندان آنجا هم کارگاه به ما می‏دهند هم اره برقی هم چوب اینهایی که دنبال اشتغال می‏گردند چه بهتر که یک نفر را بکشند مسئله اشتغال شغل شان هم حل بشود این چه حرفی است که شما می‏زنید بفرستیم اش کارگاه استفاده اقتصادی کنیم یا مسئله روانی است. اگر می‏خواهید جامعه حیات باشد حیات یعنی زنده اگر می‏خواهید زنده بمانید باید جلوی قاتل را بگیرید این ت… این مال… اما بی تفاوتی. بی تفاوتی هم قرآن می‏گوید بی تفاوتی نظامی یک آیه داریم توی قرآن می‏گوید شما چرا از نظر نظامی کمک نمی‏کنید «ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله و للمستضعفین» اگر یک گوشه دنیا متضعفی ناله می‏کشد اگر شما می‏توانید کمکش کنید کمکش کنید «ما لکم» یعنی چرا شما بی تفاوتید یک آیه داریم که بی تفاوتی علمی شما که می‏دانید توی این منطقه کسی باسواد نیست چرا نرفتی با… باسواد شوی و مردم منطقه را باسواد کنی حالا این آیه مربوط به فقه هم هست «لولا نفر من کل فرقة» چرا از هر فرقه‏ای نمی‏رود ملا بشود دانشمند بشود برگردد به سراغ مردم راه خدا را به مردم یاد بدهد.
یک سوره داریم توی قرآن سوره ماعون «ارایت الذی یکذب بالدین» تا آخرش هم می‏گوید «و یمنعون الماعون» ماعون یعنی چه؟ ماعون یعنی چیزهایی که به هم… مثل بیل، دیگ، فرش، نردبان، چیزهایی که یک خانه دارد یک خانه ندارد می‏گوید اینها… می‏داند این همسایه مثلا حالا میهمان دارد ظرف می‏خواهد ظرف به او نمی‏دهد دیگ می‏خواهد به او نمی‏دهد «و یمنعون الماعون» به هر حال ما باید از… حتی یک آیه داریم که آخر الان باسواد زیاد است در صدر اسلام در مکه هیچ باسواد نبود در کل حجاز 17 نفر باسواد بودند در همان زمان یک آیه داریم بزرگترین آیه قرآن است بزرگترین آیات قرآن یعنی یک صفحه آیات قرآن است می‏گوید اگر داد و ستد کردید حتما یک نفر بنویسد و اگر آمدند پهلوی باسواد گفتند بنویس نگوید حوصله‏ام نمی‏رسد. آقا شما بیا شاهد باش این داد و ستد شد فردا کسی حاشا نکند چون آنجا که ثبت و کامپیوتر و اینترنت که نبوده که معامله بوده آقا شما هم بیا شاهد باش که این معامله شد. برو حوصله‏ام نمی‏رسد بابا اگر گفتند بیا شاه…«و لایاب الشهدا اذا مادعوا» چه آیه‏های قشنگی است چه آیه قشنگی است «لایاب» نظامی «مالکم لاتقاتلون» «مالکم لاتقاتلون» چرا شما «فی سبیل الله» در راه خدا «و المستضعفین» و مستض… اگر مستضعفین کمک خواستند «مالکم لاتقاتلون» چرای نیروی نظامی به آنها نمی‏دهید «لولا نفر من کل فرقه» چرا از هر فرقه و طائفه‏ای کی نفر نمی‏رود دانشمند بشود برگردد مردم را آگاه کند «لایاب کاتب» وقتی می‏گوید بیا بنویس ناز نکنید بنویسید اگر گفتند بیا شاهد باش «لایاب الشهدا» منع نکند «لایاب الشهدا» گفتند بیا شاهد باش ناز نکند یعنی کمک کنید همدیگر را. «و یمنعون الماعون» بابا یک دیگی ن…نردبانی، فرشی می‏خواهد به او بدهید. یعنی افراد نباید بی تفاوت باشند.

دلسوزی برای مردم، از دوران نوجوانی‏

برادرها و خواهرها اگر الان که نوجوان هستید و جوان هستید اگر دل تان سوخت فردا به درد مملکت می‏خورید بعضی‏ها پدرشان وضع اش خوب است و می‏داند که توی مدرسه شاگردی دارد بسیار پسر خوبی است دختر خوبی است اما پدرش وضعش مشکل دارد به باباش می‏گوید آقاجان بیا بنشین می‏خواهم چند دقیقه صحبت کنیم شما چقدر وضع ات خوب است الحمدلله برای من وز… لباس می‏خری هر چه می‏خواهم داری چه اشکال دارد شما یک مقدار پول به من بدهید یا بیا مدرسه بده به مدیر، مدیر پدر آن هم شاگردیام را بخواهد مخفیانه به او بدهد بگوید آقا این 100 تومان این 50 تومان این 200 تومان مال شما برای لباس بچه هایت. شما اگر از حالا دلالی کردی یکی از هم شاگردی هایت را همان مقداری که خودت داری به او هم دادی فردا هم اگر وزیر و وکیل بشوی به درد می‏خوری. پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) سه سال اش بود مربی اش یک چیزی پیش سینه‏اش آویزان کرد گفت من این را آویزان کرده‏ام که تو را حفظ کند گفت آخر این من را حفظ کند فوری کند و دور انداخت و گفت حافظ من خداست آن کسی که چهل سالگی می‏خواهد بت‏ها بشکند باید آثار آن بت شکنی در سه سالگی در او باشد شما الان داری می‏روی خانه اگر دیدی توی کوچه یک پوست خیار است گفتی خوب این پوست خیار توی کوچه ممکن است یا پوست هندوانه پوست موز ممکن است کسی پایش را روی این بگذارد و لیز بشود حالا دست من هم که آلوده می‏شود خیلی خوب با پا با نوک پا این پوست خیار را کنار زدی اگر امروز یک پوست خیار را از جلوی یک مسلمان برداشتی فردا شهردار خوبی هستی می‏توانی شهر را تمیز کنی چون کسی که می‏خواهد شهر را تمیز کند آثارش باید در نوک انگشت اش باشد اگر امروز گفتی من باید نماز بخوانم فردا هم می‏توانی جامعه را به نماز دعوت کنی اما اگر امروز با یک بستنی تو را بردند نماز هم غافل شدی فردا هم با یک سکه تو را می‏برند بعد هم با حواله یک ماشین تو را می‏بردند اصلا بعدش‏ می‏برند یک چیزی به تو می‏دهند خلاص. باید مواظب باشیم خودمان را نفروشیم مفت هم نفروشیم حالا…

رحمت در جای خود، قاطعیت در جای خود

نه دلسوزی بی جا نه بی تفاوتی بی جا. بعضی‏ها بیخود رحم دارند بعضی‏ها بیخود سنگ دل هستند باید رحم و قاطعیت هم کفه باشد در جای خودش رحم در جای خودش قاطعیت شاعر یک شعر خوبی دارد می‏گوید:
ترحم بر پلنگ تیز دندان   ستم کاری بود بر گوسفندان
پلنگ را نمی‏شود رحمش کرد خواسته باشی رحم کنی به پلنگ گوسفندها را می‏درد.
خلاصه افراط و تفریط ول کن بابا! چی چی را ول کنم بابا حالا… حق را برده یک صلوات بفرستید. زمان جنگ بود صدام پیشنهاد کرده بود که صلح کنیم حاجی‏ها هم رفته بودند مکه رفته بودند توی یک مغازه پارچه فروشی پارچه بخرند این پارچه فروش مکه می‏گفت صدام می‏گوید صلح کنیم چرا شما صلح را قبول نمی‏کنید؟ ما می‏خواستیم برویم خوب ایرانیها نمی‏توانستند جواب بدهند عربی بلد نبودند یک خورده هم بعضی هاشان ضعیف بودند گفتند آقای قرائتی بیا بیا بیا!! این بزاز به ما می‏گوید چرا صلح نمی‏کنید به بزازه گفتم چی می‏گویی؟ گفت هیچی صدام به شما حمله کرده حالا هم می‏گوید بیائید صلح کنیم گفتم خوب ب… به یکی از ایرانیها گفتم یک طاقه پارچه را بردارید بروید بیرون بایستید اینها یک طاقه پارچه برداشتند رفتند بیرون در ایستادند گفت کجا می‏برید؟ گفتم بیا صلح کنیم گفت اه!! صلح چیه؟ پارچه را پس بده بعد صلح کنیم گفتم ما هم به صدام همین را می‏گوئیم می‏گوئیم آنچه از ایران گرفته پس بدهد بعد صلح کنیم گفت خوب فهمیدم گفتم خوب ب… اینکه همه با هم رفیق باشیم همه با کی رفیق باشیم آخر این وضعش اینست من نمی‏توانم با او رفیق باشم خلاصه بعضی‏ها با همه رفیق هستند افتخار هم می‏کند می‏بینید من را با همه رفیقم بسیار آدم بیخودی هستی بسیار آدمی بی خودی هستی شما نباید با همه رفیق باشی انسان باید هم جاذبه داشته باشد هم دافعه افرادی را تحسین کند دستشان را هم ببوسد افرادی را اصلا سلام شان هم نکند. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ما یک خواهر و برادر داشت خواهر و برادر رضاعی یعنی از یک مادر شیر خورده بودند از نظر شیر خواهر و برادر شده بودند یک روز برادر رضاعی آمد و نشست و پیغمبر حال شما خوب است تشکر خیلی محل اش نگذاشت فقط جواب سلامش را داد خیلی هم پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دیگر هنوز در حد عادی این رفت و یک خواهر آمد همان خواهر رضاعی تا آمد سلام احوال شما بفرمائید نشست و فوری تشک آورد و متکا آورد گفتند یا رسول الله برای آن برادره متکا نیاوردی پشت کمرش بگذاری مخدع ولی برای این خواهره خیلی سنگ تمام گذاشتی اینها هر دو خواهر و برادرهستند چرا برادره آن طور گفت این برادره احترام پدر و مادرش را نمی‏گیرد ولی این خواهر من احترام پدر و مادرش را می‏گیرد احترام پدر و مادرش را می‏گیرد ما باید حساب کنیم…
 حضرت وارد مسجد شد دید یک گروه بحث علمی می‏کنند یک عده نماز می‏خوانند یک عده دعا می‏خوانند هر گروهی مشغول یک کاری هستند پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نگاه کرد توی مسجد دید هر گروهی دارد یک کاری می‏کند گفت خیلی خوب کارهای همه تان درست است اما من می‏روم جزو آن گروهی که بحث علمی می‏کنند با این عمل اش تشکر کرد. یک مداح آمد خانه امام خمینی (رحمة الله علیه) بنیانگذار جمهوری اسلامی از امام صادق (علیه السلام) شعر گفت تولد یک امامی بود اشعار راجع به امام خواند آن امامی که تولدش بود امام صادق (علیه السلام) بود یا امام دیگر نمی‏دانم وقتی می‏خواست برود امام پول خوبی به او داد یک شاعر دیگر آمد درباره خود امام (رحمة الله علیه) شعر گفت امام (رحمة الله علیه) یک خورده نگاه کرد و پول کمی به او داد این شاعره،مداحه گفت آقا به آن اینقدر دادی چرا به من اینقدر می‏دهی گفت او از امام صادق (علیه السلام) گفت او ستایش امام صادق (علیه السلام) را کرد تو ستایش من را کردی من باید به تو کمتر بدهم حساب امام صادق (علیه السلام) با ما فرق می‏کند. ما باید در حب و بغض هایمان خط کش داشته باشیم خط کش داشته باشیم این به این دلیل آری به این دلیل نه بعضی جا باید غصه بخوریم بعضی جا نباید غصه بخوریم مثلا توی قرآن آیه‏ای داریم که «لاتحزن» پیغمبر غصه اینها را نخور یعنی اینها دیگر قابل هدایت نیستند گاهی وقتها پیغمبر (صلی الله علیه و آله) حرص می‏خورد آیه نازل شد چرا حرص می‏خوری؟ «فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا» تو داری خودت را می‏خوری برای اینکه این دین ندارد شما حرفت را زدی بیانت را گفتی معجزه ات را آوردی استدلال هم کردی «من شاء فلیومن و من شاء…» می‏خواهد ایمان بیاورد می‏خواهد ایمان نیاورد.
 مردم آزادند اینکه داری خودت را می‏خوری که مردم چرا گوش به حرف من ندادند شما، مردم آزادند «و ما علی الرسول الاالبلاغ» تو وظیفه ات بلاغ است یعنی ابلاغ کنی تو حرف حق را بزن خواستند گوش دادند… شما بگو «قد قامت الصلواة» آمدند توی مسجد الحمدلله نیامدند تو دیگر وظیفه‏ای نداری «یا ایها الرسول لایحزنک» غصه نخور اینها را کلمه… بعضی‏ها شادی شان همینطور دم دست شان است مثلا شاد است ولی سر چیز بیخودی در صدر اسلام دو گروه با هم درگیر شدند که کدامها بیشترند او گفت فامیل ما بیشتر است او گفت نه خیر فامیل ما بیشتر است گفتند دعوا ندارد سرشماری می‏کنیم شروع کردند سرشماری فامیل الف برنده شد فامیل (ب) باخت آن که باخت طبق یک نقلی گفت زنهای حامله را دو تا حساب کنیم دو مرتبه سرشماری کردند باز (ب) باخت گفت نه ما خیلی‏ها مان مرده برویم قبرستان مرده هایمان را هم بشماریم اینها رفتند قبر پدرشان… 16،17،18،22،25 آیه نازل شد چه تانه (چی شده) «الهاکم التکاثر» تکاثر یعنی سرشماری کثرت، کثرت و سرشماری الهکم شما را به لهو و لعب انداخته «حتی زرتم المقابر» تا اینکه «زرتم» یعنی زیارت کردید «مقابر» یعنی مقبره یعنی اینقدر گیج هستید که می‏روید مقبره استخوان مرده‏های پدرتان را می‏شمارید. افرادی هستند سر یک چیز بیخودی… شادی شان اینست که حالا…گردو که نیست که می‏شماری افرادی هستند به هم مثلا چند بار رفتی مکه چند دفعه رفتی کعبه چند دفعه رفتی سوریه چند تا نوه داری چند تا بچه…
یک کسی از یک کسی پرسید چند سفر آمدی مکه خیلی جواب قشنگی داد گفت آدم از لامپ نمی‏پرسد چند دفعه به سرپیچ زده‏ای اگر لامپ سالم باشد دفعه اول هم که به سرپیش بزنیم کار می‏کند اگر لامپ سوخته باشد صد دفعه هم به صد تا سر پیچ بزنی کار نمی‏کند شما به من بگو آیا روشن شده دل ات یا نه اگر ایمانت بالا رفته… بعضی‏ها فکر می‏کنند اگر کتاب داشته باشند اینقدر من پری… روز یک جایی بودم سه تا کتابخانه لوکس داشت لوکس چه کتابخانه‏ای یکی گرد و خاک توی آن بود یکی موش توی آن بود یکی سوسک کتاب که آدم را باسوادنمی کند اراده انسان را باسوادمی کند حاج احمد آقا می‏فرمود امام (رحمة الله علیه) هیچوقت کتابهایش از دویست تا بیشتر نشد امام خمینی (رحمة الله علیه)، هم رهبر شد هم مرجع آدم هست چند هزار کتاب دارد مطالعه نمی‏کند گاهی آدم با برگ زرد نماز می‏خواند گاهی مهر کربلا یک وجب در دو وجب نماز نمی‏خواند. ما در حساب و کتابهایمان باید مواظب باشیم اعتدال تندروی‌ها را جلویش را بگیریم کندروی‌ها را جلویش را بگیریم حتی در حد مثلا گفته‏اند اینجا… اسلام حد دارد وضو حد دارد گفتند اینقدر بین انگشت تا این انگشت اینقدر خلاص شستن این مقدار آب بریزی پاک است باقی اش وسواس است. یک پیش نمازی بجای «قل هو الله» سوره بقره را شروع کرد به خواندن مردم خسته شدند بعضی قصد فرادی کردند رفتند قصه قصه دعوا شد و رفتند پهلوی حضرت، حضرت فرمود حق ما مردم است شما باید مراعات کنید سوره بقره وقتی می‏خواهی نماز شب بخوانی توی خانه تان شوره بقره بخوان اما وقتی مردم کار دارند شما حق ندارید آن سوره طولانی را بخوانید باید مواظب ظرفیت مردم باشید ظ… اعتدال این آقا می‏کشد یا نمی‏کشد به ما گفته‏اند بچه را در بچگی 7 سال آزادش بگذار ما گاهی وقتها برنامه‏های آموزشی را جوری قرار می‏دهیم که به بچه 4 ساله مطالب زیادی تزریق می‏کنیم بابا اسلام اجازه نمی‏دهد اینقدر شما روی یک بچه کوچولو به مغزش فشار بیاورید.
اعتدال درآموزش اعتدال در خنده اعتدال در گریه اعتدال در شوخی اعتدال در حرفهای حکیمانه بحث امسال ما اینست میانه روی «اهدنا الصراط المستقیم» بعضی‏ها رفیق هایشان همه رفیق‏های هرزه است یک رفیق دانشمند ندارد یک رفیق عبد صالح ندارد دفتر تلفن اش را باز می‏کنی از حرف (الف تا حرف ی) 4 تا آدم حسابی توی دفترش نیست بابا جان با یک اسلام شناس هم تلفن اش را داشته باش فردا ممکن است یک اشکال داشته باشی تو که همه تلفنی داری تلفن… تلفن یک اسلام شناس هم داشته باش فردا یک کسی یک سوال کرد بی دین نشوی یک شبهه‏ای کرد بی دین نشوی همینطور که تیغ می‏رود توی پا نمی‏توانی راه بروی یک تیغ می‏کنند توی مغزت نمی‏توانی درست فکر کنی تیغ را بکش بیرون. افراط و تفریط گاهی یک کسی را دوستش داریم قربانش می‏رویم گاهی یک کسی را بدمان می‏آید هر چه می‏خواهیم برایش می‏گوئیم به او تهمت می‏زنیم. خدایا در فکر در گفتار در عمل در مصرف در تجارت در اقتصاد در تحصیل ورزش تفریح در احترام به افراد در قهر در صلح در تمام کارها ما از همه تندروی‌ها کندروی‌ها افراط وتفریط‌ها نجات و ما در در راه مستقیم راه اعتدال قرار بده.
 «و السلام علیکم و رحمه الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 177
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست