نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 177
بسم الله الرحمن الرحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
ماه رمضان 82 بحث مان درباره راه میانه است نه تند نه کند نه افراط نه تفریط «اهدناالصراط المستقیم» خیلیها تند میروند عصبانی میشوند هر چه میخواهند فحش میدهند بابا چه خبره؟ سر یک چیز جزئی دو لیتر گریه میکند بابا چه خبره؟ تمام شادی اش را… یعنی افراط و تفریط حالا توی شغلها یکمرتبه هجوم میآورند به سمت دانشگاه یکبار هجوم میآورند به سمت تجارت یکمرتبه هجوم میآورند به شغلهای دلالی یکمرتبه هجوم میآورند به… کارهایی که میزان نیستند تند میروند راه مستقیم یعنی راهی که نه چپ نه راست نه کند است نه تند راه اعتدال این موضوعی است که چند جلسه صحبت کردیم در جلسات حدود 25،26 دقیقه موضوع ما اینست بسم الله الرحمن الرحیم در جستجوی راه مستقیم همانکه 10 بار در نماز باید بگوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» راه مستقیم همان راه اعتدال و میانه یعنی نه افراط نه تفریط.
دوری از افراط و تفریط در زندگی
نه افراط نه تفریط نمونههای زیادی را در جلسه قبل بحث اش را کردهایم گاهی غذا نمیخورد گاهی دو پرس میخورد گاهی یک ماه یک ماه درس نمیخواند گاهی شب امتحانات از شب تا صبح میخواند افراط و تفریط در مطالعه افراط و تفریط در جوک از صبح تا شب نشسته جوک گوش میدهد انگار حرف حسابی توی مملکت نیست همه حرفهایش، کلهاش پر از مزخرفات و دلقک بازیها است دو تا کلمه حرف حسابی ندارد بزند همهاش روزنامه میخواند مثلا یک صفحه نهج البلاغه را نخوانده یک صفحه قرآن نخوانده همهاش با یک نفر رفیق است اصلش با رفیقهای دیگر اصلا رابطهای ندارد فقط با یک همسایه رفت و آمد دارد انگار باقی مردم مثلا دیگر همسایه او نیستند فقط به یک نفر سلام میکند انگار دیگر باقیها آدم نیستند. میهمانی میدهد فقط با یک گروه رفت و آمد دارد اینها افراط و تفریط است همه ما هم به یک نحوی به این افراط و تفریط گرفتار هستیم به همین خاطر ما همهاش در نماز میگوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» خدایا ما را به راه مستقیم… در راه مستقیم قرار بده حتی پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) بیش از ما میگفت «اهدنا الصراط المستقیم» چون ما 17 رکعت نماز میخوانیم 7 تای آن «سبحان الله و الحمدلله» است روزی 10 بار میگوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» (پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) نماز شب بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) واجب بود او در نماز شب اش هم میگفت «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) بیش از ما میگفت خدایا از جاده پرت نشوم) چون ممکن است آدم توی جاده باشد مثل راننده که ممکن است تا الان 30 سال است خوب رانندگی کرده باشد یک لحظه ممکن است بیفتد توی دره یعنی راه مستقیم… ممکن است توپ پر باد باشد با یک سوزن خلاص میشود بازی فوتبال به هم میخورد هم باید پیدا کنیم راه مستقیم را هم باید وقتی رفتیم دیگر مواظب باشیم کج مان نکنند با شعار کج بشویم با رفیق کج بشویم با نمیدانم پول کج بشویم با زور کج بشویم از راه مستقیم کج نشویم.
گریه بجا، نشانه دل پاک
در جلسات قبل بحث خنده و گریه بود بعضیها خیلی گریه میکنند بعضیها خیلی میخندند هر دوی اینها مشکل داریم بعضیها که گریه نمیکنند چشم شان اصلا اشک ندارد همینطور هر جا میروی نگاه میکند اینطور نگاه میکند این چشمی که اشک ندارد امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود یا علی! «جمود العین من الشقاء» کسی که اشک ندارد معلوم میشود آدم شق… شقی است انسان دو تا لامپ دارد لامپ عقل لامپ عاطفه لامپ عقل همانست که با آن استدلال میآورد دلیل و برهان و منطق است راه عاطفه همینکه وقتی که یک مظلومی دید احساسات نشان بدهد تو میگویی آقا کشتند بردند خوردند همینطور نشسته نگاه میکند زدند خوردند بردند همینطور نگاه میکند انگار آجر است معلوم میشود قلب اش سنگ شده قساوت قلب یا علی! «جمود العین من الشقاء» چرا اشک ندارد؟ «ما جفت الدموع الا القسوة القلوب و ما قسوة القلوب الابکثرة الذنوب» میگوید علتی که اشک نیست برای اینکه قلبش… سنگ دل شده سنگ دل شده بخاطر اینکه گناه زیاد کرده یعنی گناه آدم را سنگدل میکند سنگ دلی چشم را خشک میکند «اعوذ بک من علم لاتد..تدمع» حدیث داریم پناه میبرم از چشم بی اشک. اشک خیلی… «اشکوا علیک جامده» در مناجات داریم که خدایا من غصه میخورم چرا چشمم اشک ندارد بخصوص جوان بخصوص شبهای قدر چقدر خوب انسان اگر یکوقت خلافی کرد بنشیند و فکر کند بگوید خدایا من گناه کردم این حرفها را نباید بزنم اینجا را نباید امضا کنم ایشان را نباید تایید کنم بد شد «استغفرالله ربی و اتوب الیه» چشمها در روز قیامت گریان است جز چشمی که بخاطر تقوا اشک داشته باشد. خوب اینکه بعضیها اصلا اشک ندارند مثل آجر هستند بعضیها هم به هر مناسبتی سر هر چیز جزئی دارند گریه میکنند با تو حرف میزند داری گریه میکنی بابا چته (چیه)؟ من گفتم پلو عدس پول ماش داد ای بابا!! من گفتم پپسی کوک… کا برای من آورد من گفتم نمیدانم… سر یک چیز جزئی مثلا اشکش توی دست اش است اینها هم خوب مشکل دیگری دارند خوب…
دلسوزی برای دیگران، نشانه آدمیت
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک… تو که از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی. این انسان باید غصه بخورد. یک چیزی برایتان بگویم خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) گفت میدانی چرا تو را پیغمبر کردم؟ گفت نه گفت در تو یک سوزی بود که در دیگران این سوز نبود اصلا تو وقتی یک مظلوم میدیدی غصه میخوردی مظلوم میدیدی غصه میخوردی اصلا آدمهای بی تفاوت را قرآن حسابی توبیخ کرده توبیخ کرده چرا کمکشان نمیکنی هم کمک علمی هم کمک نظامی توبیخ از افراد بی تفاوت (- من اتفاقا اینجا الحمدلله هست-) نه دلسوزی نابجا نه بی تفاوتی هر دو افراط و تفریط است بعضیها دلسوزی نابجا است بابا حالا ولش کنیم دک… بابا آخر این خلاف کرده اگر خلافکار را رها کنیم روز به روز خلافکار زیاد میشود این آدم کشته قرآن میفرماید که «و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب یا اولی الالباب» ای کسانی که عقل دارید شما که عقل دارید باید بدانید ما باید اگر کسی آدم کشت او را بکشیم قصاص کنیم شما حیاة زنده هستید حالا بعضیها دلسوزی دارند بابا حالا این قاتل میدانید این قاتل روانی شده خوب اگر روانی شد آدم راکشت نکشیم اش اگر هر کس کشت بگوییم روانی شده نکشیدش فردا صبح بنده هم یک نفر را میکشم توی دادگاه میگویم ببخشید آقا من در یک لحظه… خوب… مگر روانی شدن دلیل است؟ در ثانی آقایی که میگویی روانی شده او را نکشید اگر بچه، دختر و پسر خودت هم میکشت حاضر بودی بگویی ولش کنید بچه من را کشته ولی روانی شده چون پسر من کشته دختر من را کشته روانی شده بچه خودت راهم میکشت حاضر بودی بگویی؟
دلسوزی بی جا نسبت به قاتل و مجرم
اینکه…دلسوزی بیجا روانی شده یا میگویند نه بهرههای استفاده، بهرههای اقتصادی ببرید از این این آقای که مثلا دزد است به جای اینه او را اعدام کنید بکشیدش یک کارگاه تولیدی مثلا خیاطی کند نجای کند خوب اینکه خیلی خوب است خیلیها میخواهند نجاری کنند چوب ندارند مغازه ندارند سر قفلی ندارند میگوید یک آدم میکشیم میرویم زندان آنجا هم کارگاه به ما میدهند هم اره برقی هم چوب اینهایی که دنبال اشتغال میگردند چه بهتر که یک نفر را بکشند مسئله اشتغال شغل شان هم حل بشود این چه حرفی است که شما میزنید بفرستیم اش کارگاه استفاده اقتصادی کنیم یا مسئله روانی است. اگر میخواهید جامعه حیات باشد حیات یعنی زنده اگر میخواهید زنده بمانید باید جلوی قاتل را بگیرید این ت… این مال… اما بی تفاوتی. بی تفاوتی هم قرآن میگوید بی تفاوتی نظامی یک آیه داریم توی قرآن میگوید شما چرا از نظر نظامی کمک نمیکنید «ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله و للمستضعفین» اگر یک گوشه دنیا متضعفی ناله میکشد اگر شما میتوانید کمکش کنید کمکش کنید «ما لکم» یعنی چرا شما بی تفاوتید یک آیه داریم که بی تفاوتی علمی شما که میدانید توی این منطقه کسی باسواد نیست چرا نرفتی با… باسواد شوی و مردم منطقه را باسواد کنی حالا این آیه مربوط به فقه هم هست «لولا نفر من کل فرقة» چرا از هر فرقهای نمیرود ملا بشود دانشمند بشود برگردد به سراغ مردم راه خدا را به مردم یاد بدهد. یک سوره داریم توی قرآن سوره ماعون «ارایت الذی یکذب بالدین» تا آخرش هم میگوید «و یمنعون الماعون» ماعون یعنی چه؟ ماعون یعنی چیزهایی که به هم… مثل بیل، دیگ، فرش، نردبان، چیزهایی که یک خانه دارد یک خانه ندارد میگوید اینها… میداند این همسایه مثلا حالا میهمان دارد ظرف میخواهد ظرف به او نمیدهد دیگ میخواهد به او نمیدهد «و یمنعون الماعون» به هر حال ما باید از… حتی یک آیه داریم که آخر الان باسواد زیاد است در صدر اسلام در مکه هیچ باسواد نبود در کل حجاز 17 نفر باسواد بودند در همان زمان یک آیه داریم بزرگترین آیه قرآن است بزرگترین آیات قرآن یعنی یک صفحه آیات قرآن است میگوید اگر داد و ستد کردید حتما یک نفر بنویسد و اگر آمدند پهلوی باسواد گفتند بنویس نگوید حوصلهام نمیرسد. آقا شما بیا شاهد باش این داد و ستد شد فردا کسی حاشا نکند چون آنجا که ثبت و کامپیوتر و اینترنت که نبوده که معامله بوده آقا شما هم بیا شاهد باش که این معامله شد. برو حوصلهام نمیرسد بابا اگر گفتند بیا شاه…«و لایاب الشهدا اذا مادعوا» چه آیههای قشنگی است چه آیه قشنگی است «لایاب» نظامی «مالکم لاتقاتلون» «مالکم لاتقاتلون» چرا شما «فی سبیل الله» در راه خدا «و المستضعفین» و مستض… اگر مستضعفین کمک خواستند «مالکم لاتقاتلون» چرای نیروی نظامی به آنها نمیدهید «لولا نفر من کل فرقه» چرا از هر فرقه و طائفهای کی نفر نمیرود دانشمند بشود برگردد مردم را آگاه کند «لایاب کاتب» وقتی میگوید بیا بنویس ناز نکنید بنویسید اگر گفتند بیا شاهد باش «لایاب الشهدا» منع نکند «لایاب الشهدا» گفتند بیا شاهد باش ناز نکند یعنی کمک کنید همدیگر را. «و یمنعون الماعون» بابا یک دیگی ن…نردبانی، فرشی میخواهد به او بدهید. یعنی افراد نباید بی تفاوت باشند.
دلسوزی برای مردم، از دوران نوجوانی
برادرها و خواهرها اگر الان که نوجوان هستید و جوان هستید اگر دل تان سوخت فردا به درد مملکت میخورید بعضیها پدرشان وضع اش خوب است و میداند که توی مدرسه شاگردی دارد بسیار پسر خوبی است دختر خوبی است اما پدرش وضعش مشکل دارد به باباش میگوید آقاجان بیا بنشین میخواهم چند دقیقه صحبت کنیم شما چقدر وضع ات خوب است الحمدلله برای من وز… لباس میخری هر چه میخواهم داری چه اشکال دارد شما یک مقدار پول به من بدهید یا بیا مدرسه بده به مدیر، مدیر پدر آن هم شاگردیام را بخواهد مخفیانه به او بدهد بگوید آقا این 100 تومان این 50 تومان این 200 تومان مال شما برای لباس بچه هایت. شما اگر از حالا دلالی کردی یکی از هم شاگردی هایت را همان مقداری که خودت داری به او هم دادی فردا هم اگر وزیر و وکیل بشوی به درد میخوری. پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) سه سال اش بود مربی اش یک چیزی پیش سینهاش آویزان کرد گفت من این را آویزان کردهام که تو را حفظ کند گفت آخر این من را حفظ کند فوری کند و دور انداخت و گفت حافظ من خداست آن کسی که چهل سالگی میخواهد بتها بشکند باید آثار آن بت شکنی در سه سالگی در او باشد شما الان داری میروی خانه اگر دیدی توی کوچه یک پوست خیار است گفتی خوب این پوست خیار توی کوچه ممکن است یا پوست هندوانه پوست موز ممکن است کسی پایش را روی این بگذارد و لیز بشود حالا دست من هم که آلوده میشود خیلی خوب با پا با نوک پا این پوست خیار را کنار زدی اگر امروز یک پوست خیار را از جلوی یک مسلمان برداشتی فردا شهردار خوبی هستی میتوانی شهر را تمیز کنی چون کسی که میخواهد شهر را تمیز کند آثارش باید در نوک انگشت اش باشد اگر امروز گفتی من باید نماز بخوانم فردا هم میتوانی جامعه را به نماز دعوت کنی اما اگر امروز با یک بستنی تو را بردند نماز هم غافل شدی فردا هم با یک سکه تو را میبرند بعد هم با حواله یک ماشین تو را میبردند اصلا بعدش میبرند یک چیزی به تو میدهند خلاص. باید مواظب باشیم خودمان را نفروشیم مفت هم نفروشیم حالا…
رحمت در جای خود، قاطعیت در جای خود
نه دلسوزی بی جا نه بی تفاوتی بی جا. بعضیها بیخود رحم دارند بعضیها بیخود سنگ دل هستند باید رحم و قاطعیت هم کفه باشد در جای خودش رحم در جای خودش قاطعیت شاعر یک شعر خوبی دارد میگوید: ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود بر گوسفندان پلنگ را نمیشود رحمش کرد خواسته باشی رحم کنی به پلنگ گوسفندها را میدرد. خلاصه افراط و تفریط ول کن بابا! چی چی را ول کنم بابا حالا… حق را برده یک صلوات بفرستید. زمان جنگ بود صدام پیشنهاد کرده بود که صلح کنیم حاجیها هم رفته بودند مکه رفته بودند توی یک مغازه پارچه فروشی پارچه بخرند این پارچه فروش مکه میگفت صدام میگوید صلح کنیم چرا شما صلح را قبول نمیکنید؟ ما میخواستیم برویم خوب ایرانیها نمیتوانستند جواب بدهند عربی بلد نبودند یک خورده هم بعضی هاشان ضعیف بودند گفتند آقای قرائتی بیا بیا بیا!! این بزاز به ما میگوید چرا صلح نمیکنید به بزازه گفتم چی میگویی؟ گفت هیچی صدام به شما حمله کرده حالا هم میگوید بیائید صلح کنیم گفتم خوب ب… به یکی از ایرانیها گفتم یک طاقه پارچه را بردارید بروید بیرون بایستید اینها یک طاقه پارچه برداشتند رفتند بیرون در ایستادند گفت کجا میبرید؟ گفتم بیا صلح کنیم گفت اه!! صلح چیه؟ پارچه را پس بده بعد صلح کنیم گفتم ما هم به صدام همین را میگوئیم میگوئیم آنچه از ایران گرفته پس بدهد بعد صلح کنیم گفت خوب فهمیدم گفتم خوب ب… اینکه همه با هم رفیق باشیم همه با کی رفیق باشیم آخر این وضعش اینست من نمیتوانم با او رفیق باشم خلاصه بعضیها با همه رفیق هستند افتخار هم میکند میبینید من را با همه رفیقم بسیار آدم بیخودی هستی بسیار آدمی بی خودی هستی شما نباید با همه رفیق باشی انسان باید هم جاذبه داشته باشد هم دافعه افرادی را تحسین کند دستشان را هم ببوسد افرادی را اصلا سلام شان هم نکند. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ما یک خواهر و برادر داشت خواهر و برادر رضاعی یعنی از یک مادر شیر خورده بودند از نظر شیر خواهر و برادر شده بودند یک روز برادر رضاعی آمد و نشست و پیغمبر حال شما خوب است تشکر خیلی محل اش نگذاشت فقط جواب سلامش را داد خیلی هم پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دیگر هنوز در حد عادی این رفت و یک خواهر آمد همان خواهر رضاعی تا آمد سلام احوال شما بفرمائید نشست و فوری تشک آورد و متکا آورد گفتند یا رسول الله برای آن برادره متکا نیاوردی پشت کمرش بگذاری مخدع ولی برای این خواهره خیلی سنگ تمام گذاشتی اینها هر دو خواهر و برادرهستند چرا برادره آن طور گفت این برادره احترام پدر و مادرش را نمیگیرد ولی این خواهر من احترام پدر و مادرش را میگیرد احترام پدر و مادرش را میگیرد ما باید حساب کنیم… حضرت وارد مسجد شد دید یک گروه بحث علمی میکنند یک عده نماز میخوانند یک عده دعا میخوانند هر گروهی مشغول یک کاری هستند پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نگاه کرد توی مسجد دید هر گروهی دارد یک کاری میکند گفت خیلی خوب کارهای همه تان درست است اما من میروم جزو آن گروهی که بحث علمی میکنند با این عمل اش تشکر کرد. یک مداح آمد خانه امام خمینی (رحمة الله علیه) بنیانگذار جمهوری اسلامی از امام صادق (علیه السلام) شعر گفت تولد یک امامی بود اشعار راجع به امام خواند آن امامی که تولدش بود امام صادق (علیه السلام) بود یا امام دیگر نمیدانم وقتی میخواست برود امام پول خوبی به او داد یک شاعر دیگر آمد درباره خود امام (رحمة الله علیه) شعر گفت امام (رحمة الله علیه) یک خورده نگاه کرد و پول کمی به او داد این شاعره،مداحه گفت آقا به آن اینقدر دادی چرا به من اینقدر میدهی گفت او از امام صادق (علیه السلام) گفت او ستایش امام صادق (علیه السلام) را کرد تو ستایش من را کردی من باید به تو کمتر بدهم حساب امام صادق (علیه السلام) با ما فرق میکند. ما باید در حب و بغض هایمان خط کش داشته باشیم خط کش داشته باشیم این به این دلیل آری به این دلیل نه بعضی جا باید غصه بخوریم بعضی جا نباید غصه بخوریم مثلا توی قرآن آیهای داریم که «لاتحزن» پیغمبر غصه اینها را نخور یعنی اینها دیگر قابل هدایت نیستند گاهی وقتها پیغمبر (صلی الله علیه و آله) حرص میخورد آیه نازل شد چرا حرص میخوری؟ «فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا» تو داری خودت را میخوری برای اینکه این دین ندارد شما حرفت را زدی بیانت را گفتی معجزه ات را آوردی استدلال هم کردی «من شاء فلیومن و من شاء…» میخواهد ایمان بیاورد میخواهد ایمان نیاورد. مردم آزادند اینکه داری خودت را میخوری که مردم چرا گوش به حرف من ندادند شما، مردم آزادند «و ما علی الرسول الاالبلاغ» تو وظیفه ات بلاغ است یعنی ابلاغ کنی تو حرف حق را بزن خواستند گوش دادند… شما بگو «قد قامت الصلواة» آمدند توی مسجد الحمدلله نیامدند تو دیگر وظیفهای نداری «یا ایها الرسول لایحزنک» غصه نخور اینها را کلمه… بعضیها شادی شان همینطور دم دست شان است مثلا شاد است ولی سر چیز بیخودی در صدر اسلام دو گروه با هم درگیر شدند که کدامها بیشترند او گفت فامیل ما بیشتر است او گفت نه خیر فامیل ما بیشتر است گفتند دعوا ندارد سرشماری میکنیم شروع کردند سرشماری فامیل الف برنده شد فامیل (ب) باخت آن که باخت طبق یک نقلی گفت زنهای حامله را دو تا حساب کنیم دو مرتبه سرشماری کردند باز (ب) باخت گفت نه ما خیلیها مان مرده برویم قبرستان مرده هایمان را هم بشماریم اینها رفتند قبر پدرشان… 16،17،18،22،25 آیه نازل شد چه تانه (چی شده) «الهاکم التکاثر» تکاثر یعنی سرشماری کثرت، کثرت و سرشماری الهکم شما را به لهو و لعب انداخته «حتی زرتم المقابر» تا اینکه «زرتم» یعنی زیارت کردید «مقابر» یعنی مقبره یعنی اینقدر گیج هستید که میروید مقبره استخوان مردههای پدرتان را میشمارید. افرادی هستند سر یک چیز بیخودی… شادی شان اینست که حالا…گردو که نیست که میشماری افرادی هستند به هم مثلا چند بار رفتی مکه چند دفعه رفتی کعبه چند دفعه رفتی سوریه چند تا نوه داری چند تا بچه… یک کسی از یک کسی پرسید چند سفر آمدی مکه خیلی جواب قشنگی داد گفت آدم از لامپ نمیپرسد چند دفعه به سرپیچ زدهای اگر لامپ سالم باشد دفعه اول هم که به سرپیش بزنیم کار میکند اگر لامپ سوخته باشد صد دفعه هم به صد تا سر پیچ بزنی کار نمیکند شما به من بگو آیا روشن شده دل ات یا نه اگر ایمانت بالا رفته… بعضیها فکر میکنند اگر کتاب داشته باشند اینقدر من پری… روز یک جایی بودم سه تا کتابخانه لوکس داشت لوکس چه کتابخانهای یکی گرد و خاک توی آن بود یکی موش توی آن بود یکی سوسک کتاب که آدم را باسوادنمی کند اراده انسان را باسوادمی کند حاج احمد آقا میفرمود امام (رحمة الله علیه) هیچوقت کتابهایش از دویست تا بیشتر نشد امام خمینی (رحمة الله علیه)، هم رهبر شد هم مرجع آدم هست چند هزار کتاب دارد مطالعه نمیکند گاهی آدم با برگ زرد نماز میخواند گاهی مهر کربلا یک وجب در دو وجب نماز نمیخواند. ما در حساب و کتابهایمان باید مواظب باشیم اعتدال تندرویها را جلویش را بگیریم کندرویها را جلویش را بگیریم حتی در حد مثلا گفتهاند اینجا… اسلام حد دارد وضو حد دارد گفتند اینقدر بین انگشت تا این انگشت اینقدر خلاص شستن این مقدار آب بریزی پاک است باقی اش وسواس است. یک پیش نمازی بجای «قل هو الله» سوره بقره را شروع کرد به خواندن مردم خسته شدند بعضی قصد فرادی کردند رفتند قصه قصه دعوا شد و رفتند پهلوی حضرت، حضرت فرمود حق ما مردم است شما باید مراعات کنید سوره بقره وقتی میخواهی نماز شب بخوانی توی خانه تان شوره بقره بخوان اما وقتی مردم کار دارند شما حق ندارید آن سوره طولانی را بخوانید باید مواظب ظرفیت مردم باشید ظ… اعتدال این آقا میکشد یا نمیکشد به ما گفتهاند بچه را در بچگی 7 سال آزادش بگذار ما گاهی وقتها برنامههای آموزشی را جوری قرار میدهیم که به بچه 4 ساله مطالب زیادی تزریق میکنیم بابا اسلام اجازه نمیدهد اینقدر شما روی یک بچه کوچولو به مغزش فشار بیاورید. اعتدال درآموزش اعتدال در خنده اعتدال در گریه اعتدال در شوخی اعتدال در حرفهای حکیمانه بحث امسال ما اینست میانه روی «اهدنا الصراط المستقیم» بعضیها رفیق هایشان همه رفیقهای هرزه است یک رفیق دانشمند ندارد یک رفیق عبد صالح ندارد دفتر تلفن اش را باز میکنی از حرف (الف تا حرف ی) 4 تا آدم حسابی توی دفترش نیست بابا جان با یک اسلام شناس هم تلفن اش را داشته باش فردا ممکن است یک اشکال داشته باشی تو که همه تلفنی داری تلفن… تلفن یک اسلام شناس هم داشته باش فردا یک کسی یک سوال کرد بی دین نشوی یک شبههای کرد بی دین نشوی همینطور که تیغ میرود توی پا نمیتوانی راه بروی یک تیغ میکنند توی مغزت نمیتوانی درست فکر کنی تیغ را بکش بیرون. افراط و تفریط گاهی یک کسی را دوستش داریم قربانش میرویم گاهی یک کسی را بدمان میآید هر چه میخواهیم برایش میگوئیم به او تهمت میزنیم. خدایا در فکر در گفتار در عمل در مصرف در تجارت در اقتصاد در تحصیل ورزش تفریح در احترام به افراد در قهر در صلح در تمام کارها ما از همه تندرویها کندرویها افراط وتفریطها نجات و ما در در راه مستقیم راه اعتدال قرار بده. «و السلام علیکم و رحمه الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 177