responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1771

موضوع: سخنراني در جمع ايرانيان مقيم نيويورك

تاريخ پخش: 18/07/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

خدمت برادران و خواهران هستيم در نيويورک. در اين دو سه شب که اينجا هستيم يک بحث‌هاي فشرده‌اي مي‌خواهيم داشته باشيم براي بچه‌هايتان. خودتان که الحمد لله اين گسترشي که روز به روز اسلام دارد…

1- گسترش رو به رشد اسلام

يک وقتي ذبح اسلامي نيويورک و خيلي شهرهاي ديگر نداشت، حالا در هر منطقه‌اي رستوران‌ها و فروشگاه‌هاي زيادي گوشت حلال و اسلامي دارد. گسترش مسجد، توجه به اسلام، حتي از زندان‌هاي آمريکا اين آيه را به ذهن آدم مي‌آورد. («يدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا») (نصر/2) يعني فوج فوج توجه به اسلام مي‌شود. البته اين را قرآن هم گفته است. قرآن مي‌فرمايد: («لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ») (توبه/33) اين آيه سه بار در قرآن تکرار شده است. يعني اسلام کل کره زمين را خواهد گرفت. («وَعَدَ اللَّهُ») (نساء/95) خدا وعده داده است که اسلام کره زمين را بگيرد («أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ») (انبياء/105)

آينده تاريخ با حق است. بگذار بروند سرشان به سنگ بخورد، برخواهند گشت. جاذبه‌هاي پوک نمي‌تواند انسان را قانع کند. بچه که گرسنه‌اش است، شير مي‌خواهد. هر چقدر هم برايش تمبک بزني و برقصي ممکن است يک لحظه سرگرم شود، آخر جيغ مي‌زند مي‌گويد غذا چه شد؟ انسان فطرتا يک عطشي دارد و عطش انسان را چيز ديگري پر نمي‌کند. يک نامه به گورباچوف از طرف امام رفت، مطالبي در آن بود يک تکه اش را برايتان مي‌خوانم. امام فرموده بود هر چيز که در درون است پاسخش بايد بيرون هم باشد. اگر درون تشنه مي‌شوي بيرون بايد آب باشد. اگر از درون گرسنه مي‌شوي، بيرون بايد غذا باشد. اگر از درون گوش داري، بيرون بايد صدا باشد. اگر از درون چشم داري بيرون بايد ديدني باشد. اگر از درون شهوت داري بيرون بايد همسر باشد. هر چيز که در درون است بيرون بايد جوابش باشد. چون ما بي‌نهايت طلب هستيم پس بايد بي نهايتي باشد. هر چيز که در درون است بيرون بايد جوابش باشد.

2- به نماز زياد توجه كنيم

انسان موجودي است بي‌نهايت طلب پس موجود بي‌نهايتي بايد وجود داشته باشد و آن خداست. همه چيز محدود است. رابطه ما و خدا رابطه ارزان و فني نماز است. نمي‌دانم شما روي مهندسي نماز فکر کرديد يا نه. اول اينکه اگر نماز نباشد هر کار خيري بکنيد پوچ است. اين مثال را شايد بارها از من شنيده باشند. ايراني‌ها که شنيده اند. شايد شما در خارج هستيد نشنيده باشيد. در ايران من مثل زدم که پليس راه جلوي شما را مي‌گيرد مي‌گويد گواهينامه رانندگي. شما مي‌گويي من گواهي نامه پزشکي دارم مي‌گويد قبول نيست. گواهي نامه پروانه ساختمان دارم. ديپلمات هستم، گذرنامه سياسي دارم، اگر صد رقم گواهي به او نشان بدهيد تا وقتي گواهي نامه رانندگي را به او نشان ندهيد، ماشينتان را نگه مي‌دارد. روز قيامت اولين چيزي که سؤال مي‌کنند نماز است. شما بگو من به فقرا کمک کردم. مي‌گويد قبول نيست. فوق تخصص هستم. صد رقم کار خير بکنيد اگر تمبر نماز پشتش نچسبيده باشد، مخابرات اين پاکت را به مقصد نمي‌رساند. نماز سوزن است و تمام عبادات نخ است. اگر سوزن فرو رفت، نخ دنبالش مي‌رود. و اگر سوزن نباشد نخ مي‌ايستد. «فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا» اگر نماز قبول شد و فرو رفت باقي عبادات هم قبول است. «وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا» (فقه‏الرضا/ص99) اگر نماز، سوزن ايستاد باقي نخ‌ها هم مي‌ايستد. بنابراين نماز را بايد خيلي جدي بگيريم.

3- همه چيز دست خداست و ما ناتوانيم

نماز چيست؟ بي نهايت کوچک. بي نهايت کوچک هستيم ما اگر همه رييس جمهور‌ها جمع شوند، («لَنْ) (يَخْلُقُوا ذُبَابًا») (حج/73) مگس نمي‌توانند خلق کنند. («وَإِنْ يَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ») (حج/73) اگر يک مگس هم يک چيزي بردارد و فرار کند، يعني همه رييس جمهور‌ها هم دنبالش بدوند نمي‌توانند از او بگيرند. پس ما کوچک هستيم. ما از ترس پشه مي‌رويم در پشه بند. انسان کوچک اگر انسان اين حافظه را از ما بگيرد بعد از حتي يک ربع ساعت اسممان را هم يادمان مي‌رود که چيست. ما کوچک هستيم. بي نهايت کوچک رابطه پيدا مي‌کند با بي نهايت بزرگ. کسي نگويد دليل نماز چيست. نماز تو را بالا مي‌برد. کنار بوعلي سينا بنشيني مي‌شوي بزرگوار. قطره به دريا وصل شود، دريا مي‌شود. قطره خودش قطره است به دريا وصل شود، دريا مي‌شود. پيراهن به بدن يوسف ماليده شود، پيراهن متبرک مي‌شود. چشم يعقوب را بينا مي‌کند. يعني کنار بزرگ انسان بزرگ مي‌شود. در بيابان زمين ارزان است. دو تا برج مي‌سازند، زمين‌هاي کنارش هم گران مي‌شود. يعني کنار بزرگ انسان بزرگ مي‌شود.

4- نماز اتصال كوچك به بزرگ يكتا است

نگو دليل نماز چيست؟ دليل نماز اين است که کوچک بزرگ مي‌شود. بي نهايت کوچک وصل به بي نهايت بزرگ مي‌شود. ديگر نمي‌ترسد. قرآن بخوانند. مي‌آمدند و مي‌گفتند: («إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ») (آل‌عمران/173) دشمن خيلي مهم است. حمله کند، چه مي‌شود. مي‌خندد و مي‌گويد هيچ چيز نمي‌شود.

امام در هواپيما نشست از فرانسه بيايد ايران. در هواپيما به او گفتند چه احساسي داري؟ فرمود هيچ. يعني کسي که دستش را گذاشت در دست بزرگ بزرگ مي‌شود. يک بچه تنها که راه مي‌رود، يک کسي نگاهش کند، مي‌ترسد. اما همين بچه دستش را در دست پدرش گذاشت، هر هرزه‌اي که نگاهش کند مي‌گويد… يعني دستش را که گذاشت در دست پدرش زور پيدا مي‌کند. مي‌گويد دم خانه ات شير شده است. يعني فاميل است جيغ بزند همه فاميل مي‌ريزند بيرون. انسان بند به خدا مي‌شود.

نگو فلسفه نماز چيست؟ شيرجه خودش کيف دارد. مگر هرکس که شيرجه مي‌رود چيزي از آب مي‌خواهد دربياورد بيرون؟ در همين نيويورک رفتيم دريا را ببينيم، مجسمه آزادي را ببينيم، بعضي‌ها فقط در قايق نشستند براي تفريح. مگر هرکس که در قايق مي‌نشيند مي‌خواهد ماهي بگيرد؟ اصلا خود در قايق نشستن لذت است. شيرجه لذت است. گفتگوي بي نهايت کوچک با بي نهايت بزرگ خودش کيف دارد. اگر الان بوعلي سينا بيايد اينجا همه مي‌خواهيد کنارش عکس بگيريد. ولو بوعلي سينا جواب علمي به شما ندهد، پول ندهد، اتاق بزرگ نباشد، دوربين هم فيلم برداري نکند. اما خود کنار بوعلي سينا نشستن، يک لذت دارد. افتخار است. من کنار بوعلي سينا نشستم. اگر کنار بوعلي سينا نشستن افتخار است، گفتگوي با خدا هم براي انسان افتخار است. به پليس بگويند پليس رييس جمهور باش يا بگويند پليس پمپ بنزين باش. اين پليس چه موقع کيف مي‌کند؟ وقتي بگويد من محافظ پمپ بنزين هستم يا بگويد محافظ رييس جمهور هستم؟ هر چقدر شخصيت درشت تر باشد محافظش پزش بيشتر است.

بگذار مناجات بخوانم شب ماه رمضان. «وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّا»( )(بحارالانوار/ج91/ص94) افتخار مي‌کنم بنده تو هستم. چون اگر بنده تو نباشم، بنده هوي و هوس هستم. نماز عصاره همه خوبي هاست. در نماز عدالت هست، پيش نماز بايد عادل باشد. نظم هست، صف‌ها بايد منظم باشد. ياد شهدا هست، مهر کربلا. مسواک هست، با مسواک وقت وضو ثواب هفتاد برابر مي‌شود. با آب سرد و وضو را خشک نکن. سي برابر مي‌شود. چون هر چقدر آب بيشتر روي پوست باشد، نشاطش بيشتر است. در نماز رابطه با خدا هست. شما مي‌گويي الله اکبر. تو بزرگي. همين برجهاي صد و چند طبقه که در همين شهر است، ما چون از پايين هستيم مي‌گوييم اوه… چون پايين هستيم سوت مي‌کشيم اما اگر سوار هواپيما بشويم، بروي بالا همين برجها مي‌شود يک کله قند. يعني اگر بروي بالا برجها کوچک مي‌شود اگر وصل به خدا بشوي، همه چيز برايمان کوچک مي‌شود. «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِم‏» (بحارالانوار/ج64/ص315) کسي که گفت الله اکبر، کسي که خدا برايش بزرگ است، هيچ چيز برايش بزرگ نيست. وقتي خدا نداريم، دل از چيزي نمي‌کنيم. هرچيز. الله اکبر تو بزرگ هستي. بزرگتر از ديدني ها. بزرگتر از نوشتني‌ها بزرگتر از فکر کردني ها. بزرگتر از گفتني ها. بزرگتر ازتصور. الله اکبر. تو بزرگي. («بسم الله الرحمن الرحيم») مي‌گويند همه قرآن در سوره حمد است، همه حمد در بسم الله، همه بسم الله در «ب» بسم الله. به نام. که مي‌گويد به نام؟ بايد ده تا خصلت باشد تا بگويد به نام. همه قرآن هم مال اين ده تا خصلت است.

يک: بايد خدا را بشناسد. تا بگويد به نام او و به او ايمان داشته باشد. بايد به ضعف خودش پي برده باشد. بايد خودش را پناهنده به خدا بداند. بايد به او توکل کند. چون تاوقتي کسي توکل نکند نمي‌گويد به نام او. تا کسي را دوست نداشته باشي، نمي‌گويي به نام او. تا به ياد کسي نباشي نمي‌گويي به نام او. به نام او يعني خدايا! يک: مي‌شناسمت. به تو ايمان دارم. دوستت دارم. به تو پناهنده مي‌شوم به تو توکل مي‌کنم. همه اينها در «ب» بسم الله است.

5- خداوند كارهاي خوب را چند برابر حساب مي‌كند

«بسم الله الرحمن الرحيم» خدا رحمان است. رحمت خدا چيست؟ عبادتت را ضربدر ده مي‌کند. («مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ») (انعام/160) کار خوب بکني، ده برابر. انفاقت را ضربدر ده مي‌کند. يک شب قدر جلويت مي‌گذارد و مي‌گويد: («لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ») (قدر/3) الف شهر يعني هزار ماه. هزار ماه تقسيم بر دوازده ماه مي‌شود هشتادوسه سال و… يک شب در سال مي‌گذرد که اين يک شب برابر هشتاد سه سال مي‌شود. يعني در هر سال يک شب به اندازه يک عمر برکت. آقا شب آمريکا يا شب ايران. اگر ايران شب قدر است اينجا روز است. اگر اينجا شب قدر است آنجا شب نيست. بالاخره شب کدام است؟ شب يعني نه يک دوازده ساعت. يعني يک تاريکي بر روي کره زمين. که شامل همه جا مي‌شود. يک تاريکي کامل روي کره زمين. هرکس تاريکي اش به حساب خودش مي‌شود. («لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ») (قدر/3) بعد يک علي بن ابيطالب مجسم مي‌کند. علي که همه کمالات را دارد. تمام کمالات و هرچه نمره بيست است در علي هست. بهترين جاي تولد کعبه. بهترين جاي شهادت کوفه. بهترين نوع شهادت. بهترين حالت سحر. بهترين حال روزه. بهترين وقت نماز. بهترين نعت سجده. از هر چه بهترين است. به نام او که رحمت است.

عقل يک رحمت است. وحي يک رحمت است. وحي خدا رحمت است. ما چيز‌ها را با عقل نمي‌فهميم. عقل ما کوچک است. هر انساني چند بار در عمرش پشيمان شده است؟ اين پشيماني‌ها دليل بر اين است که عقل ما لازم است اما کافي نيست. اگر عقل ما کافي بود هيچ کس پشيمان نمي‌شد. تمام طلاقها دليل بر اين است که عقل آدم نمي‌رسد. عقل هست وحي هم هست. عبادت را ده برابر. عيب‌ها را مي‌پوشاند. گناهان را مي‌بخشد. شب قدر رحمت است. يک دانه مي‌دهي به خاک يک خوشه مي‌دهد. رحمت است مهر مادر به بچه رحمت است. شير يک رحمت است. مکيدن يک رحمت است. اينها همه رحمت است. بسم الله الرحمان الرحيم. به نام تو که سرچشمه رحمت هستي. («الْحَمْدُ لِلَّهِ») (حمد/2) ستايش ميکنم از تو چه خبر است؟ مرا در کنار هستي تربيت کردي. رب العالمين. آن به آن به من رحم مي‌کني. ما مثل لامپ هستيم آن به آن بايد به برق وصل بشويم. يک آن لامپ قطع شود لامپ شيشه اين بيش نيست. اگر آني کند نازي فرو ريزد قالب ها!

6- هميشه مشمول لطف خدا هستيم

آن به آن مورد لطف خدا هستيم. ما مثل ساعت نيستيم ساعت را کوک مي‌کنيم و مي‌رويم. خودش کار مي‌کند اين طور نيست که خدا ما را اندانخته و غافل است. («وَمَا كُنَّا عَنْ الْخَلْقِ غَافِلِينَ») (مؤمنون/17) قرآن مي‌گويد ما آني از شما غافل نيستيم. ولي خدا فرمود والله ما شما را فراموش نمي‌کنيم. حديث ديدم با همين دو تا چشم. حضرت مهدي فرمود: روزي صد بار من به شما دعا مي‌کنم. مگر مي‌شود يک مشت شيعه در دنيا روز به روز جلو برود. امام حسين (ع) را که شهيد کردند، چهار نفر امامت امام سجاد را قبول کردند. کل کره زمين خطش خط ديگري بود. چهار نفر مي‌گفتند علي بن الحسين امام است. و الان شيعه چند صد مليون است. چطور شد چهار نفر شد چند صد مليون؟ با اينکه بوغ و… دست غير شيعه بوده است. يک چيزي در شيعه هست که مي‌رود جلو. اسکناس يک نخ درونش است. آن نخ به اسکناس ارزش مي‌دهد. («الْحَمْدُ لِلَّهِ») (حمد/2) ستايش براي خداست. که مرا در کنار هستي تربيت کرد. الان. («الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ») (حمد/3) آن به آن به من رحم مي‌کند. فردا هم («مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ») (حمد/4) ما چگونه زندگي کنيم؟ برنده کيست؟ باخته کيست؟ بعضي‌ها مي‌گويند فلاني کجا بوده است؟ انقدر داشته است حالا آمده است کجا؟ چه تجارتي کرده است سرمايه اش چه شده است؟ آيا انسان کامل اين است که پول داشته باشد؟ يکي از زنهاي پولدار ما نيم کيلو طلا بيشتر ندارد. ما سنگهايي داريم که کلي طلا درونش است. يعني اگر يک خانم هدفش اين باشد که طلا زياد داشته باشد شده است يک سنگ. من سنگهاي طلا را ديده‌ام معدن طلا برق مي‌زند ذرات طلا تويش. دعاي جوشن کبير را خوانده‌ايد و مي‌خوانيد (يا من في الجبال خزائنه) جبال از جبل است يعني کوه. در کوهها خزائن است يعني خزينه‌هاي طلا در کوهها است. يعني من بنا بود کوه بشوم؟ طلا جمع کنم که کوه شوم؟ طلا عزت نمي‌آورد. عزت در چيست؟ زندگي در چيست؟

7- سالم بودن زندگي شرط زندگي خوب است

«بسم الله الرحمن الرحيم» خدايا به من بگو زندگي خوب چيست؟ مي‌گويد: («وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ») (مريم/33) روز تولد سالم متولد شوي. يعني حلالزاده، مسائل ژنتيک، مسائل دروني، وراثتي، از نظر وراثت خوش ذات متولد شوي. («وَيَوْمَ أَمُوتُ») (مريم/33) اين چند سالي که زندگي مي‌کنم سالم زندگي کنم، چشم پاک، دست پاک، فکر پاک. («وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا») (مريم/33) روز قيامت سالم مبعوث بشوم. اگر اين سه تا سلامتي بود، («يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا») (مريم/33) حالا گيرم يک پولي بهم زديم. جوابش چيست؟ زندگي چيست؟ خانه خشتي شد خانه آجري. يعني ما چهل سال بدويم که خشتمان بشود آجر؟ دوچرخه مان بشود ماشين؟ در خانه‌ي تنگ باشيم بشود بزرگ؟ يعني ما براي اين بوديم؟ اينها که جماد است. ماشين و خانه و قالي و طلا و سکه، اينها جماد است. آنوقت من انسانم. پنجاه سال بدوم براي اينکه جماد رشد کند پس من چه؟ خود ما بايد رشد کنيم. قرآن مي‌گويد سوادت هم اضافه شود مهم نيست. («زدني») خودت بايد بزرگ بشوي. نگفت «زد علمي» اگر مي‌گفت «زد علمي» يعني مثلا ليسانس بشوم دکتر بشوم فوق تخصص بشوم، اين مي‌شود «زد علمي» علمم زياد شود. نمي‌گويد خدايا علم من را زياد کن، مي‌گويد («زدني علما») مي‌گويد خودم بايد بزرگ بشوم. ممکن است افرادي سوادشان بالاست اما خودشان بزرگ نيستند.

ما آدمهايي داريم ورشکسته. دو تا خواهر در همينجا. واشنگتن بودم پريشب، پدرشان اشک مي‌ريزد که دو تا خواهر با هم رفيق شويد. شما دو تا خواهريد آنجا، با هم رفيق شويد. يک خواهر حجابش را از دست داده، يک خواهر حجاب دارد. مي‌گويد اگر مي‌خواهي بيائي خانه ما پهلوي شوهر من، حجاب. مي‌گويد من نمي‌آيم. يک سال است دو سال است قهر کرده اند، بابايش اشک مي‌ريزد يعني خواهر را از دست مي‌دهد، اشک بابايش را از دست مي‌دهد بخاطر صد گرم روسري. اين انسان است؟ خانه و برج و پول و طلايش توي سرش بخورد. اينقدر انسان بي عاطفه بشود که اشک بابايش به اندازه صد گرم برايش.. اين سر شکستگي است.

خيلي از اينهايي که مي‌گويند ترقي کرده‌اند باخته‌اند. من تعجب مي‌کنم به بعضي باخته‌ها مي‌گويند مترقي. باخته اند. مادر داريم اين هيچ ادب ندارد. باخته است. شرف ندارد. عاطفه ندارد، اخلاق ندارد. گرگ است. مواظب باشيم انسان باشيم. چه چيزي مي‌گوئيم. البته انسان هم زياد داريم. انسانهاي وارسته. در همين کشور و تمام کشورهاي دنيا و همه جاي دنيا.

8- آسيه نمونه‌ي يك زن كامل است

در کاخ فرعون يک خانم پيدا شد به نام آسيه. الله اکبر. خدا مي‌گويد اين خانم امام همه مردها است. امام مردها يا امام زنها؟ امام مردها. («ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا») خدا يک مثل و يک نمونه به شما داده. («لِلَّذِينَ آمَنُوا») (تحريم/11) («الذين» )مال مردها هم هست. براي همه مرد و زن با ايمان، يک نمونه. نمونه کيست؟ («اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ») (تحريم/11) همه تان از اين خانم ياد گيريد که در کاخ بود جذب کاخ نشد، در باغ بود جذب باغ نشد. غرق طلا بود جذب طلا… اصلا متنفر بود ازش. مي‌گفت فرعون آدم نيست. نمي‌خواهم. اصلا گفت («وَنَجِّنِي») (تحريم/11) نجاتم بده از اين کاخ و باغ. («رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ») (تحريم/11) من تو را مي‌خواهم. نماز يک لذتي دارد، گاهي وقتها انسان يک پالتو مي‌پوشد يک آرمي مي‌زند مي‌گويد بله پيداست اصل است. قرآن به آرم مي‌گويد: («مُسَوَّمَةً» )(هود/83) يعني علامتدار. مي‌گويد اين يک علامت است که دلت خوش است که اين آرم فلان آرم است آرم فلان کشور و فلان شرکت و فلان کارخانه خورده، تو به اين‌ام دلت خوش است که.. يک آرم هم در قرآن هست. مي‌گويد («مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ») (آل‌عمران/125) فرشته‌هاي آرمدار کمکت مي‌کنند.

بعضي‌ها را خداوند يک گارد ويژه برايشان مي‌گذارد. مي‌گويد شما فرشته‌ها مخصوصيد ايشان بشويد. از همه خطاها حفظش کنيد. بله کسي که آرم پشم و پنبه و فرش و ماشين دارد از آن آرم‌ها جدا مي‌شود.

ما دو تا لذت داريم. يک لذت اينکه ندهيم و همه پولها را خودمان بخوريم، يک لذت اين است که بدهيم مردم بخورند چانه‌هاي مردم که مي‌جنبد افطارمان را مي‌خورند مي‌گوئيم به به ببين اين سفره را من پهن کردم، خدا را شکر. دهانها همه دارد مي‌جنبد. همه دارند با خرج من افطار مي‌کنند. دو تا لذت داريم. لذت ندادن و پول، لذت خرج کردن. هر دو لذت است. خيلي‌ها از يک سري لذت‌ها گذشته اند. خدا ارحم الراحمين است. («مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ») (حمد/4) است. روز قيامت بهت جواب مي‌دهند.

9- در قيامت از عمر و مال سؤال مي‌شود

قيامت از چند تا چيز ازت سؤال مي‌کنند. عمرت را کجا صرف کردي؟ مالت را از کجا بدست آوردي؟ چه کردي؟ از کجا در آوردي و کجا خرج کردي؟ حالا. دارد مي‌گويد اگر سفره‌اي شراب است حق نداري بنشيني. مي‌گويي من نمي‌خورم؟ نخير نمي‌خوري. نبايد در آن جلسه بنشيني.

قرآن مي‌گويد اگر در يک جلسه‌اي نشستي دارند دري وري مي‌گويند («فَلَا تَقْعُدُوا») (نساء/140) حق نداري بنشيني. («حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ») پاشو برو جلسه را ترک کن. آقا من نمي‌گويم. نه اصلاً نشستنت حرام است. گاهي وقتها اين لبخند‌هايي که ما مي‌زنيم مجرم ساز است.

دزدي تخم مرغ دزديد، مادرش گفت آفرين. جوجه دزديد، مرغ دزديد، يک دزد حرفه‌اي شد. هرچه گرفتنش فايده نکرد اعدامش کردند. پاي چوبه‌ي دار گفت مي‌خواهم مادرم را ببينم و ببوسمش. گفت ببوس. گفت زبانت را بگذار در دهان من. خب بچه که مي‌خواهد اعدام شود مادر هم زبانش را گذاشت در دهان بچه اعدامي. اين آدم اعدامي گاز گرفت زبان را.. مادر جيغ زد آمدند جدا کردند. گفتند: چرا همچين کردي؟ گفت: اين مادر اول اگر به من نمي‌گفت آفرين! من دزد حرفه‌اي نمي‌شدم. يک آفرين او سرنوشت من را خراب کرد.

مگر مي‌توانيم صاف بخنديم؟ خنده‌هاي ما جواب دارد. نشستن‌هاي ما جواب دارد. («مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ») (حمد/4) عرق نخوردي سفره عرق خور شما حق نداري بنشيني. نمي‌شود خوب شد. چرا نمي‌شود خوب شد؟ مي‌شود خوب شد. حالا مثلا اگر آدم يک جائي بازديد کند حتما بايد با اين قيافه برود، نمي‌شود با قيافه ساده برود؟ اصلاً يک چيز به شما بگويم. زيادي گوش بدهيد اين را نقل کنيد.

ممکن است در معاشرت‌ها در دانشگاه، دبيرستان، بازار، شرکت… يک آدم‌هايي هستد که هر چه بهشان مي‌گوئي مي‌گويند که ول کن بابا، برو بابا، اين حرفها را نزن حوصله‌ام نمي‌رسد. اگر با اين آدم‌هاي فراري از دين و مکتب و تقوا برخورد کرديم چه کنيم؟ امام رضا گفت اين که من مي‌گويم بگوئيد. اين حرفي که مي‌زنم از امام رضا است. پيغام داده گفته به مردم بگو اين رقمي بحث کنند. به رفيق‌هاي ناتو بگو که ببين يا قيامت هست («مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ») (حمد/4) يا قيامت هست يا نيست. اگر هست سفت بگو هست. نه همچين شل که تعاوني حساب کن مشتري شوند. شل بگوئيد که طرف بيايد جلو. اگر قيامت نبود مذهبي‌ها چقدر ضرر کرده اند؟ دو تا خانم کنار هم نشسته‌اند يکي حجابش را حفظ مي‌کند يکي شل مي‌کند. يکي يک نواري را گوش مي‌کند که حرام است. يکي روزه اش را مي‌خورد يکي پنج ساعت شش ساعت عقب مي‌اندازد. مي‌خواهد ساعت دو نهار بخورد هفت مي‌خورد. يکي هم در عمرش يک مکه مي‌رود حالا يک ميليون دو ميليون کمتر و بيشتر. اگر قيامت نبود مذهبي چقدر ضرر کرده. اين خانم هشتاد کيلو است، صد گرم هم روسري‌اش، شده هشتاد کيلو و صد گرم. در سال هم چند روز نهارش را غروب خورده، يک مکه هم رفته. گيرم قيامت نبود مذهبي ضرر نکرده. اما اگر قيامت بود که به هزار و يک دليل هست لاابالي چه خاکي در سرش خواهد کرد؟ آقا مي‌خواهيم برويم مسافرت يک قرص آسپرين چهار تا قرص کمکهاي اوليه بگذار توي جيبت. اگر نيازي نبود سنگين نيست، اما اگر نيازي بود روبروي مسافرها چه خواهي کرد؟ راننده يک جک و زاپاس و يک زنجير و آفتابه و طنابي مي‌گذارد صندوق عقب. چهار تا اتوبوس هم قهقه مي‌خندند ول کن بابا. اگر نياز نبود جک و زاپاس ضرري ندارد اما اگر نياز بود ماشينت در گل مانده با چه زنجيري بايد بيائي بيرون؟ عقل مي‌گويد بايد دين داشته باشي. اينهائي که لاابالي‌اند بي عقل اند. قرآن هم مي‌گويد (« فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ») (بقره/171) اگر فکر کنند مي‌گويد مذهب چه به ما کرده؟ دنيا چيزي نيست.

10- لقب‌هاي دنيا در قرآن

قرآن به دنيا چهار تا لقب داده است. بگذاريد اين چهار تا را برايتان بگويم. يک: (« قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ») (نساء/77) دنيا کم است. گفتم يک خانم که خيلي پول جمع کند شده يک تخته سنگ. سنگهاي معدن. مثل عطر مي‌پرد. سه: («زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا») (طه/131) زهره يعني غنچه يعني دنيا غنچه است براي هيچ کسي گل نمي‌شود. قليل، زهره، عرض. دنيا چيزي نيست. («وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى») (اعلى/17) ما مي‌توانيم دنيايمان خوب باشد آخرتمان هم آباد باشد. («مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ») (حمد/4-5) فقط بنده تو. نه بنده پول نه بنده زور نه بنده شب نه بنده قد نه بنده مد.. بعضي‌ها بنده‌ي مد اند. اصلا گاهي هم نمي‌داند هان. مي‌گوئي راحتي؟ مي‌گويد نه راحت نيستم. يک کم تنگ است بهم اين لباس. مي‌گوئيم آخر چرا خودت را خفه مي‌کني؟ مي‌گويد مد است. اه. يعني خودت نمي‌داني چه لباسي بپوشي؟ خودت هم يک آدمي. بنده هيچي نيستم. بنده عقل، بنده وهم. بنده خدا هستم. او مرا آفريده. بايد بنده او باشم. بنده او نباشم يا بنده هوسم هستم يا بنده طاغوتها يا بنده نياکان. («إِيَّاكَ نَعْبُدُ») (حمد/5) فقط بنده تو. نمي‌گويد «اياک اعبد». تنهائي هم که نماز مي‌خواني نمي‌تواني بگوئي اياک اعبد و اياک استعين. بايد بگوئي نعبد. چون اصل نماز جماعت است. اگر هم تنهايي نماز مي‌خواني انگار نماينده‌ي همه هستي. («إِيَّاكَ نَعْبُدُ») (حمد/5) بعد مي‌گويد («إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ») (حمد/5) فقط کمک از تو مي‌خواهم. چند تا نماز با حال خوانده‌ايم؟ بعد مي‌گوئيم («اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ») (حمد/6) چه رشته‌اي درس خوانده‌اي؟ راه مستقيم. با که ازدواج کردي؟ راه مستقيم. در انتخاب شغل، (« اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ») (حمد/6) در انتخاب رشته علمي، در انتخاب رفيق در انتخاب مسکن، در انتخاب مرکب، در انتخاب هر چه که مي‌خواهم بدانم. لحظه به لحظه («اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ») (حمد/6) راه مستقيم کدام است؟ نه افراط نه تفريط. نه غلو نه بي معرفتي. بعضي‌ها علي ابن ابي طالب را تا خدا با لا مي‌برند بعضي‌ها مي‌گويند پيغمبرها هم يک نفر است مثل ما. («بَشَرٌ مِثْلُنا») بشري است مثل ما. هردو يش افراط و تفريط است. بعضي‌ها درهمه غذاهايشان گوشت است بعضي‌ها اصلا گوشت خوردن را… دين ما وسط است. يک نکته بگويم. در قرآن 115 تا کلمه دنيا است 115 تا کلمه آخرت. مي‌دانيد يعني چه؟ يعني دنيا و آخرت بايد با هم باشد. («وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ») (بقره/201) خير دنيا، خير آخرت. برنده ما هستيم که مذهبي هستيم. لا ابالي‌ها باختند. الکي خوشند. بيائيم بنده‌ي او باشيم. («إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ») (حمد/5و6) يک نماز باحالي بخوانيم. بخشي از پولمان را به فقرا بدهيم. بعضي‌ها که صبح تا شام مي‌دوند که خودشان را اداره کنند. بسياري از آدم هائي که در اين کشورهاي غربي زندگي مي‌کنندفقط دوشان براي اين است که خودشان اصول دينشان جور در بيايد خوراک پوشاک مسکن. خانه ماشين تلفن. نمي‌دانم خلاصه زود جذب نشويد. رابطه با خدا از طريق نماز.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1771
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست