responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1798

موضوع: سوره کوثر و جايگاه حضرت زهرا سلام الله عليها(2)

تاريخ پخش: 31/03/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

كمي در رابطه با سوره كوثر صحبت‌هايي كردم. بحث امروزم در رابطه با جوهر انسان‌ها است. كه بعضي از انسانها جوهر دارند. ظرفيت دارند. و بعضي هم ظرفيت ندارند. مي‌پرسيم اصول دين چند تا است؟ مي‌گويد سه تا. خوراك، پوشاك، مسكن. خانه، ماشين، تلفن. ظرفيتش در همين است. ظرفيتها خيلي مهم است. قرآن به بعضي‌ها مي‌گويد بي ظرفيت. («ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنْ الْعِلْمِ») (نجم/30) اين سوادش همين قدر است و بيشتر از اين نيست. 50 يا 60 جلد كتاب خوانده است حالا ديگر فكر مي‌كند كه فارغ التحصيل است و كلمه فارغ را روي خودش مي‌گذارد. خدا به پيغمبرش مي‌گويد كه تو فارغ نيستي («فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ») (شرح/7) اگر از يك كتابي فارغ شدي يك كتاب نو را شروع كن. ولي ما با خواندن 50 يا 200 يا 300 جلد كتاب لقب فارغ را روي خودمان مي‌گذاريم.(«ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ») (نجم/30) مثل بچه‌هايي كه قلّكشان پر از پول مي‌شود. مي‌گويد: بابا پولدار شدم و دائم قلّكش را تكان مي‌دهد و مي‌گويد كه پولدار شدم. مي‌گوييم خوب اين ديگر بچه است. خدا به بعضي‌ها گفته است كه اينها ديگر… ولي بچه‌هايي داريم كه ظرفيتشان بالا است. ما در جبهه، بچه‌هايي بودند حدود 15 يا 16 سال وقتي كه به آنها مي‌گفتند كه آرزويتان چيست؟ مي‌گفتند: آرزويمان اين است كه پرچم اسلام در تمام          بلاد كره زمين نصب بشود. بچه 16 ساله بود ولي جوهر داشت. خداوند به پيغمبر يك دختر داد: («إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر») ما به تو كوثر داده‌ايم. امّا اين زهرا چقدر جوهر داشت. 18 سال هم بيشتر عمر نداشت اما يك دختر 18 ساله چقدر جوهر دارد، چقدر ظرفيت دارد.

عرض كنم كه وقتي كه به انسان تهمت مي‌زنند يا انسان بايد خودش دفاع كند، يا مردم، يا خدا.

1- برخورد پيامبر در مرگ فرزندش ابراهيم

يكي از دشمنان اسلام به پيغمبر گفت: ابتر. ابتر يعني بي عقبه. مي‌گفتند تو كه پسر نداري. پيغمبر پسر داشت منتهي در كودكي از دنيا رفتند. حالا در اينجا من يك چيزي يادم آمد بگويم: پيامبر پسري داشت به نام ابراهيم وقتي كه از دنيا رفت اتفاقاً در آن شب خورشيد يا ماه گرفت. مردم گفتند كه ببينيد اين پسر پيغمبر از دنيا رفته، خورشيد گرفته ويا ماه گرفته است. پيغمبر فوري رفت منبر و فرمود: پسر من هم مثل بقيه پسرها مرد. خورشيد و ماه به خاطر مرگ كسي تغيير نمي‌كنند. از اين چه مي‌فهميم؟ از اين مي‌فهميم كه اگر در يك زماني يك تحليل غلطي براي شما گفتند. مثلاً آيت الله نيستي مردم به شما مي‌گويند آيت الله. بگو مردم من آيت الله نيستم. دكتر نيستي مردم مي‌گويند جناب دكتر. بگو آقا من دكتر نيستم. ايشان بسيار آدم متّقي و انقلابي است بگو نه بابا اين خبرها نيست. اگر يك لقبي را به شما دادند و تو مي‌داني كه اهل آن لقب نيستي. زيرسبيلي رد كردي و گفتي خوب بگذار حالا كه مريد من هستند خوب باشند. بگذار هرچه كه مي‌خواهند بگويند. اگر اين لقبهاي بزرگ را به شما دادند و شما دفاع نكردي، قطعاً جهنّمي هستي. قرآن مي‌گويد قطعاً. قرآن مي‌فرمايد كساني كه («يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا») (آل‌عمران/3) («يُحِبُّونَ») يعني دوست دارند («أَنْ يُحْمَدُوا») حمد و ستايش بشوند، («بِما») به چيزي كه («لَمْ يَفْعَلُوا») به كار نكرده دوست دارند كه ستايش بشوند. تقوا ندارند مي‌گويند كه متّقي است. نماز شب نمي‌خواند ولي مي‌گويند كه نماز شب خوان است. تحصيل كرده است. نمي‌دانم خدوم است. في سبيل الله كار مي‌كند. انقلابي است. آيت الله است. دكتر است. مهندس است. حتّي سيّد نيست به او مي‌گويند كه سيّد است و او هم هيچ چيزي نمي‌گويد و مي‌گويد كه بگذار بگويند. اگر كسي خوشش بيايد كه به كار نكرده ستايش بشود. لقبي كه ندارد به او مي‌دهند و او هم خوشش مي‌آيد. قرآن در پشت سرش مي‌گويد: («فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ») (آل‌عمران/188) مفازة يعني فوز و رستگاري. يعني احتمال ندهيد كه اين اهل رستگار باشد و يعني اينكه قطعاً جهنّمي است. مواظب باشيم كه بي خودي تعريفمان را نكنند. اگر در يك جايي تعريف بيخودي از كسي مي‌كنند جلويشان را بگيريد.

2- برخورد اسلام با افراد چاپلوس و متملّق

حديث داريم: «احثوا» يعني بپاشيد «تراب» خاك بريزيد در دهان «احثوا التراب في وجوه المداحين» در وجوه كساني كه چاپلوس هستند. «في وجوه المدّاحين» مدّاح يعني كسي كه چاپلوس است. اگر مي‌خواهيد كه تعريف كنيد از خدا تعريف كنيد. از پيغمبران و اهل بيتش تعريف كنيد. از شهدا و علما و ايثارگرها، از آدمهاي بدرد بخور. دنبال هر كس و ناكسي، مثل لنگ دور پايش نچرخيد و عيبهايش را بپوشانيد و بله قربان گو باشيد. بله قربان گو نباشيد. حديث داريم: «إذا» زمانيكه «مُدِحَ» مدح شد، ستايش شد «إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ» آدمهاي پستي كه ستايش مي‌شوند «اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ» عرش خدا به لرزه در مي‌آيد. اين براي اين است كه به هر حال حرفها حساب دارند. تمام حرف‌ها ثبت مي‌شوند. قرآن مي‌گويد: («ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ») (ق/18) هيچ قولي را به تلفظ در نمي‌آورد. يعني هيچ حرفي را نمي‌زند مگر («إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ») (ق/18) مگر اينكه در كنار اين كلام رقيب و عتيد است. يعني اينكه دو فرشته تمام كلمات تو را ثبت مي‌كنند. و اين ثبتها در روز قيامت ورقه هايش يا پرونده هايش باز مي‌شود. («وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ») (التكوير/10) صحف يعني صحيفه، نامه‌ها باز مي‌شوند و مي‌گويند كه تو اينقدر چاپلوسي كرده اي. مشتاق ديدار. راستش را بگو شما كي مشتاق ديدار بودي؟

آنوقت خدا تعريف مي‌كند. تعريفهاي خدا درست است. پيغمبر: انّا اعطيناك الكوثر ما به تو كوثر داده‌ايم. پيغمبر ما بچه‌هاي كوچك پسر داشت كه در كودكي از دنيا رفته بودند و فقط يك دختر مانده بود. افرادي هم در زمان جاهليّت مي‌گفتند كه دختر جزو آدمها نيست و دختر را به حساب نمي‌آوردند. اصلاً همينكه («وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏») (نحل/58) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. اذا يعني زمانيكه، بشّر بشارت مي‌دادند به آنها. مثلاً به يك كسي خبر مي‌دادند كه همسرت دختر به دنيا آورده است وجه يعني صورتش سياه مي‌شد و مي‌گفت («يَتَوَارَى مِنْ الْقَوْمِ») (نحل/59) از قومش متواري بشود و پا به فرار بگذارد. همسرمان دختر زائيده فرار كنيم و از منطقه برويم («‌ام يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ») (نحل/59) تراب يعني زير خاكش كنيم. يعني زمان اين بود. خوب وقتي پيغمبر يك دختر داشت مي‌گفتند كه ابتر است و عقبه ندارد. خداوند مي‌گويد («إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ») (كوثر/3). برخوردها دو رقم است. بعضي وقتها يك كسي به آدم يك متلك مي‌گويد با اين متلكها چه كنيم؟ اين خودش يك سؤال است.

3- شيوه برخورد با نيش زبان‌ها

با آدمهايي كه متلك مي‌گويند چه كنيم؟ متلك را يك وقتي يك آدم خودي مي‌گويد. يك وقتي هم يك آدم سياسي مي‌گويد. اگر خودي‌ها يك متلكي را گفتند قرآن راجع به متلك خودي‌ها چند تا آيه دارد. متلك خودي ها: («وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ») عصباني ات كه كردند قورتش بده، كظم غيظ كن يعني خودت را نگه دار. اين براي خودي هاست. («وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ») (آل‌عمران/134) مردم را ببخش و كينه به دل نگير، متلك گفت خوب گفت يا غيبت كه كرد ببخشيدش («و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما») اگر چرت و پرت گفت بروي خودت نياور و با كرامت از كنارش رد شو. شتر ديدي نديدي. («وَإِذَا خَاطَبَهُمْ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا») (فرقان/63) وقتي افراد نااهل به شما رسيدند با مسالمت با آنها رفتار كنيد. اگر خودي هستند با مسالمت رفتار كن و بزرگوارانه از كنارش رد شو، كظم غيظ كن، عفو كن. اين در رابطه با متلك خودي‌ها است. مثلاً شما به من متلك مي‌گويي، خوب بالاخره شما همان آدمي هستي كه در روز عاشورا پيراهن سياه مي‌پوشي و عزاداري مي‌كني، همان آدمي هستي كه نماز جمعه مي‌روي، نماز جماعت مي‌روي، همان آدمي هستي كه در انتخابات مي‌آيي و بالاخره خودي هستي، حالا از من بدت آمده. خوب حالا ول كن بابا حالا يك چرتي هم حواله ما مي‌كني. چون خودي هستي من بايد ببخشم.

 اما يك وقت سياسي است. آدمهاي سياسي يعني اصلاً تحريك مي‌كنند. مي‌گويند سلمان رشدي بايد يك كتاب بنويسي و آبروي پيغمبر را بريزي و يك كاريكاتور بكشي. آنهايي كه با ابرقدرتها و دلار و برنامه ريزي. اگر با برنامه ريزي شد اين حسابش جدا است. حالا اين برنامه ريزي حسابش جدا است. ولذا افراد منافق که مي‌گفتند مؤمنين خُل هستند. خدا مي‌گويد خُل هستند؟ («أَلَا إِنَّهُمْ هُمْ السُّفَهَاءُ») (بقره/13) خودتان خُل هستيد. پيامبر ابتر است. مي‌گويد: («إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»). هو الابتر يعني خودت و جدّ آبادت ابتر هستيد به قول ما. خوب در رابطه با دفاع گاهي انسان بايد خودش دفاع كند و گاهي بايد مردم دفاع كنند و گاهي هم خدا دفاع مي‌كند. يك صلوات بفرستيد.

سؤال: در مورد متلكها چه كنيم؟

پاسخ: دو جور است. يا خودي است يا مغرض و سياسي است. اگر خودي است عفو: («وَ الْعافينَ عَنِ النَّاس‏»). كظم غيظ: («وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ»). اگر خودي است («مَرُّوا كِراماً») (فرقان/72) با كرامت رد شو و به روي خودت نياور. اگر خودي است: («مرّوا سلاما» )با سلامت رد شو. يعني كرامت و عفو و كظم غيظ اگر خودي باشد. و اگر مغرض است: كلوخ انداز را پاداش سنگ است. اگر مغرض است تا مي‌گويد مومنين سفيه هستند بگو («أَلَا إِنَّهُمْ هُمْ السُّفَهَاءُ») (بقره/13). تا به پيغمبر مي‌گويد ابتر هستي يعني با يك دختر چراغت خاموش مي‌شود. پسر كه نداري و دختر هم جزو آدم نيست. بگو: (شانئك هو الابتر). (الا انهم هم السفهاء). خودشان خُل و صفيه هستند. (شانئك هوالابتر). خودش ابتر است. اين خودش يك سؤال است. گاهي هم مي‌پرسند و گويند كه آقا يك متلكي را به ما گفته اند، چه كنيم؟ بچّه حزب اللهي است مي‌آيد و مي‌گويد كه آقا در فاميل به من متلك مي‌گويند. يك خانمي هست كه مي‌گويد من به خاطر حجابم، دخترعموها، دختر دائيها، برادرها و بقيه فاميل ها. در عروسي‌ها نيش مي‌زنند. اگر خودي هستند عفوشان كن و اگر مغرض هستند… حالا مسئله ديگر اينكه:

سؤال: در مورد متلكها گاهي بايد از خود دفاع كنيم و گاهي هم بايد مردم از ما دفاع كنند و گاهي هم خداوند دفاع مي‌كند. سه رقم است. در آنجايي كه از خودمان دفاع مي‌كنيم آيه داريم: مثلاً به پيغمبر مي‌گفتند: («إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ») (اعراف/66) تو خُل هستي. پيغمبر از خودش دفاع مي‌كرد و مي‌گفت: («ليس في السفاهه» )نه من خُل نيستم. به پيغمبر مي‌گفتند: («إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ») (اعراف/60) تو منحرف هستي. مي‌فرمود: («لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ») (اعراف/61) نه من منحرف نيستم.

4- دفاع خداوند از پيامبر و مؤمنان

گاهي خدا دفاع مي‌كند. راجع دفاعي كه خدا انجام مي‌دهد. مثل اين که مي‌گفتند كه(«إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ») (حجر/6) پيغمبر تو قطعاً ديوانه هستي، جن زده هستي. خدا دفاع مي‌كند مي‌گويد: («ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ») (قلم/2) به لطف خدا ديوانه و جن زده نيست. مي‌گفتند: (لَسْتَ مُرْسَلاً) (رعد/43)تو پيغمبر نيستي. خدا دفاع مي‌كند و مي‌گويد: («يس») (يس/1) («وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ») (يس/2) («إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ») (يس/3) مي‌گفتند («لَسْتَ مُرْسَلاً» )و خدا مي‌گفت: («إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ») مي‌گفتند: («لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ») (صافات/36) پيغمبر شاعر است و شعر مي‌گويد. آيه نازل شد («وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْر»). نخير ما شعر به پيغمبر ياد نداده‌ايم. مي‌گفتند اين كه پيغمبر نيست مثل باقي مردم نان مي‌خورد و در بازارها راه مي‌رود («يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ») (فرقان/7). خداوند مي‌گويد همه پيغمبرها («لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ») (فرقان/20) يعني يكسري متلكها را خدا جواب مي‌دهد.

از جمله متلكهايي كه خدا جواب مي‌دهد اين است كه به پيغمبر گفتند ابتر در جواب خداوند فرمود: («إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر»). پس راجع به متلك گاهي آدم بايد خودش دفاع كند، گاهي خدا دفاع مي‌كند و گاهي هم بايد مردم دفاع كنند. اگر ديدي كه به كسي تهمت مي‌زنند شما حق نداري كه ساكت بنشيني و بايد بگويي نه آقا اينطور نيست.

5- اراده خداوند، برتر از همه اراده ها

حالا خدا به پيغمبر زهرا داد. الله اكبر كه وقتي كه خدا مي‌خواهد کاري انجام دهد چه مي‌كند. نمي‌شود كه با خد كشتي گرفت. آيه قرآن مي‌فرمايد كه: «شما خدا را معجز نيستيد يعني اينكه نمي‌توانيد كه خدا را عاجز كنيد با خدا كشتي نگيريد. زليخا همه درها را بست، كه وقتي كه با يوسف خلوت مي‌كند هيچ كسي نفهمد و هيچ قصّه‌اي هم مثل قصه عشق زليخا به يوسف لو نرفت. يعني آنكسي كه مي‌خواست هيچ كس نفهمد همه دنيا فهميدند. شاه مي‌گفت يكنفر هم عكس امام خميني را چاپ نكند و هيچ مرجع تقليدي مثل امام خميني عكسش چاپ نشد. شاه مي‌خواست كه با خدا كشتي بگيرد، خدا اراده كرده بود كه امام خميني را عزيز كند و شاه مي‌خواست كه امام خميني را ذليل كند و علّت اين هم كه ما براي امام خميني سه تا صلوات مي‌فرستيم اين است كه شاه مي‌گفت كه اسمش را هم نبريد و ما مي‌گوييم به كوري چشم تو ما سه تا صلوات مي‌فرستيم. معاويه دستور داد كه كسي اسم علي را براي بچه اش نگذارد. امام حسين فرمود كه حالا كه معاويه مي‌گويد كه اسم علي را نگذاريد من اسم همه بچه هايم را مي‌گذارم علي. سه تا پسر داشت گفت علي شماره يك علي شماره دو و علي شماره سه. علي اكبر، علي اوسط، علي اصغر. كسي نگويد كه مگر شما امام خميني را بالاتر از پيغمبر مي‌دانيد كه براي امام خميني سه تا صلوات مي‌فرستيد و براي پيغمبر يك صلوات؟ كسي نگويد كه امام حسين علي را از پيغمبر جلوتر مي‌داند. نه امام حسين علي را از پيغمبر بالاتر نمي‌داند منتهي چون او بخشنامه كرده است كه علي نه، امام حسين مي‌خواهد بگويد كه علي آره. در مقابل معاويه مي‌گويد سه تا بچه هايم هم علي هستند وگرنه اگر اين مسئله نبود شايد اسم همه بچه هايش را مي‌گذاشت محمد. حالا كه او مي‌گويد كه علي نباشد پس حتماً…

6- علم و عبادت حضرت زهرا سلام الله عليها

حالا اين فاطمه چه كسي است؟ جوهر فاطمه. ببينيد آقا افرادي هستند كه مدرك هم دارند پول هم دارند، زيبايي هم دارند، فاميل هم زياد دارند ولي خودشان جوهر ندارند. حالا فاطمه(س) يك خانمي بود اصلاً هجده ساله در هجده سالگي چه مي‌شود كرد؟ فاطمه كتابي دارد به نام مصحف. علوم آينده در اين كتاب بود و وقتي از امام صادق سؤال مي‌كردند كه در آينده چه مي‌شود؟ مي‌گفت بگذاريد من بروم و كتاب مادرم زهرا را ببينم و مي‌رفت مطالعه مي‌كرد و مي‌آمد و مي‌گفت كه در آينده خبرها اين است. يعني منشأ علمي امامان ما، كتاب حضرت زهرا بود. علم فاطمه مصحف فاطمه، عبادت فاطمه، سوز فاطمه. امام حسن مجتبي فرمود كه از سر شب تا صبح براي ديگران دعا كرد. گفتم مادر جان يك دعايي هم براي خودتان بكنيد. فرمود: اول مردم و بعد خودمان «الجار ثم الدّار». اصلاً شما در تاريخ عروسي را سراغ داريد كه وقتي كه به خانه داماد مي‌رود در راهي كه به خانه داماد مي‌رود پيرهن عروسيش را به فقير بدهد؟ يعني در ايثار بيست. اصلاً زن جواني را سراغ داريد كه مثل حضرت زهرا اينهمه جبهه رفته باشد؟ فاطمه در خندق شركت كرد. اصلاً سراغ داريد كه يك دختربچه به پدر رزمنده اش دلداري بدهد؟ به قدري به پيغمبر دلداري مي‌داد كه پيغمبر مي‌فرمود: ببينم تو دختر من هستي يا مادر من؟ حرفهايي كه تو مي‌زني حرف‌هاي يك مادر است «انت‌ام ابيها». ما هم به بچه خودمان مي‌گوييم كه قربانت بروم ولي ما از روي عاطفه مي‌گوييم ولي پيغمبر كه مي‌گفت: «فداها ابوها» پيغمبر فداي تو بشود. پيغمبر با كسي رودربايستي ندارد. پيغمبر مي‌گويد: («تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ») (مسد/1) خدا به عمويم مرگ بدهد. پيغمبر با كسي رودربايستي ندارد و به عموي خودش مي‌گويد… ابولهب عموي پيغمبر است. امّا كسي كه به عمويش مي‌گويد مرگ بر اين عمو. به دخترش مي‌گويد فداها ابوها. جوهر فاطمه.

7- مقايسه حضرت مريم و حضرت زهرا سلام الله عليها

راجع به مريم خدا مي‌گويد: («طهرك») مريم خدا تو را تطهير كرده است. تو پاك هستي، معصوم هستي. اما راجع به فاطمه زهرا و اهل بيت مي‌گويد: («يطهركم تطهيرا» )يك تطهيرا هم دارد. اين را مي‌گويد پاكت كرد و اين را مي‌گويد پاكتان مي‌كند چه پاك كردني. آخر يك وقت مي‌گويي رفتم عروسي و يك وقت مي‌گويي رفتم عروسي چه عروسيي. اين تطهيرا يعني چه تطهيري. حضرت مريم طهرك دارد. ولي براي حضرت زهرا مي‌گويد: («يطهركم تطهيرا») اين تطهيرا يعني يك طهارت وي‍‍‍ژه.

راجع به مريم مي‌گويد گذشته، چون طهرك فعل ماضي مي‌باشد. طهرك يعني در گذشته تو را پاك كرد. اما راجع به اهل بيت فعل مضارع است. فعل مضارع براي آينده است. يعني در طول تاريخ شما معصوم هستيد در نتيجه پيداست كه هميشه يك نفر از اهل بيت در طول تاريخ هستند چون اگر اهل بيت در طول تاريخ نباشند، اين صفت و اين لغت لغو مي‌شود. مي‌گويد در طول تاريخ اهل بيت معصوم هستند. پيداست الآن هم يك نفر از اهل بيت مثل حضرت مهدي باشد كه يطهركم شامل او هم بشود. گرفته‌ايد كه چه مي‌گويم؟ طهرك فعل ماضي است يعني مريم در گذشته پاك شد، خلاص. اما راجع به اهل بيت مي‌گويد: («يطهركم» )در طول تاريخ شما معصوم هستيد. پيداست در طول تاريخ يك نفر از اهل بيت بايد وجود داشته باشد. اين روايت را سنّي و شيعه گفته اند: پيغمبر، نه يكي و دو بار و ده بار يا بيست بار. بارها و بارها پيغمبر فرمود: من مي‌روم قرآن و اهل بيتم را نزد شما مي‌گذارم اين دو تا هرگز «لن يفترقا» لن يعني هرگز. هرگز بين قرآن و اهل بيت جدايي نيست. خوب الآن اگر امام زمان نباشد پس معلوم مي‌شود كه قرآن از اهل بيت جدا شد يعني تا قرآن هست بايد يك نفر از اهل بيت باشد و او امام زمان (عج) است. سنّي گفته است شيعه هم گفته است. ده‌ها حديث داريم كه حضرت فرمود: من از دنيا مي‌روم قرآن و اهل بيت از هم جدا نمي‌شوند. از هم جدا نمي‌شوند يعني هميشه تا زماني كه قرآن روي كره زمين هست، بايد يك نفر از اهل بيت هم روي كره زمين باشد. فاطمه زهرا. مريم مادر يك عيسي شد و فاطمه زهرا مادر يازده عيسي شد. حضرت مهدي(ع) مي‌فرمايد: الگوي من زهرا است. حديث داريم: امام زمان فرمود الگوي من مادرم زهرا است. زهرا زني بود كه امام حسين در روز عاشورا به او افتخار كرد. فرمود مادرم زهرا است. به من مي‌گوييد با يزيد بيعت كنم؟ مي‌دانيد من چه كسي هستم؟ مادرم زهرا است. امام زين العابدين در مسجد شام كه خطبه مي‌خواند. فرمود: «انا ابن فاطمه» مادرم زهرا است. يعني زني بود كه امامان معصوم ما. امام صادق علمش را از زهرا مي‌گرفت در كتاب مصحف. و امامان ما افتخار مي‌كردند به مادرشان و حضرت مهدي فرمود الگوي من او است. ببينيد مسئله شهادت اينها. گاهي وقتها ممكن است آدم خيلي هم كاري نكند اما جوهر كار را دارد و خدا به خاطر جوهر سفارش مي‌كند. حالا در اينجا يك چيز نويي مي‌خواهم بگويم. يك صلوات بفرستيد. آمادگي باشد كافيست. افرادي هستند كه آماده هستند ولو كاري هم پيش نيايد اما آدم فرضي هستند و نسبت به دستور آماده هستند. دنيا مي‌خواهد كه ارتش آن آماده باشد، نمي‌خواهد كه ارتش آن دائماً تيراندازي كند. دنيا به ارتشي مي‌گويد: ارتش خوب، كه هر لحظه كه اراده كند، سرباز آماده بشود، اين آمادگي مهم است. ما آنقدر آدمها داريم كه چقدر سواد دارند ولي آماده نيست. چقدر پول دارد ولي آماده نيست. آمادگي مهم است. خداوند به ابراهيم گفت تا پيري بچه دار نشدي، حضرت ابراهيم تا پيري بچه دار نشد حالا كه اسماعيل را خداوند به او داده است حالا در سن 10 يا 13 سالگي مي‌گويد او را بكش. مي‌گويد: چشم. چاقو را مي‌گذارد روي گردن اسماعيل خدا مي‌گويد: بردار مي‌خواستم ببينم كه آماده هستي يا خير. چون آماده بودي خدا تعريف او را مي‌كند. آمادگي. حضرت علي در جاي پيغمبر خوابيد و كشته نشد اما خدا تعريف او را مي‌كند چون كشته نشد ولي آماده شهادت بود. اين آمادگي خيلي مهم است. در قرآن داريم كه بعضي از رزمنده‌ها به جبهه مي‌رفتند ولي سالم برمي گشتند. («فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ») (آل‌عمران/174) اينها سالم برمي گشتند. ولي ارزش دارند ولو شهيد نشدند ولي آماده شهادت بودند. ما بايد آماده باشيم. آن چيزي كه مهم است آمادگي است، يك افرادي هستند كه آماده خدمت به مردم هستند ولي عمرشان كوتاه است. حضرت زهرا هجده سال داشتند. اما هم به آن مقدار كه توانست بچه هايش را تربيت كرد و هم جوهره و استعداد و آمادگي و… خدايا ايماني به ما بده كه هر چيزي كه تو دوست داري ما آماده انجام آن باشيم. تقوايي به ما بده كه هر چيزي را كه دوست نداري آماده پرهيز از آن باشيم. خدايا در مقابل نيشها اگر خودي هستند توفيق كظم و عفو و كرامت و سلامت به ما مرحمت بفرما. دشمنان مغرض ما كه با طراحي و دلار و امثال كاريكاتورها و سلمان رشدي ها، دشمنان سياسي و مغرض ما كه براي شكستن ما فعاليت مي‌كنند خدايا با دست مؤمنين و مؤمنات روز به روز رسواتر بفرما. خدايا بين ما و اهل بيت كمتر از آني جدايي نيانداز.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1798
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست