responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 18

موضوع بحث: احکام، اخلاق، عقايد- 12

تاريخ پخش: 17/4/61

بسم الله الرحمن الرحيم

خدا را شكر بالاخره در اين ماه رمضان با پيروزي و ورود در خاك عراق و براي رسيدن به هدف مقدس يعني نجات مستضعفين و نه كشور گشايي و گرفتن خاك در خدمت شما هستيم. در اسلام كشور و خاك مطرح نيست، بلكه نجات مستضعفين مسئله است. الحمدلله روز به روز عزت و قدرت اسلام محكمتر مي‌شود و هر ضربه‌اي هم كه منافقين به اسلام و مسلمان‌ها مي‌زنند، اسلام و جمهوري اسلامي را ريشه دارتر مي‌كند و ماهم بخاطر حمايت از خون اين شهدا بايد روز به روز اطلاعاتمان نسبُت به اسلام و قرآن عزيز بيشتر بشود. ُ
من امروز مقدار زيادي روايت جمع كردم كه اين روايت‌ها راجع به پول درآوردن است. اين روايت‌ها براي كار و داد و ستد و تجارت و نوع كار و مقدار و از اين قبيل مسائل است. منابع مطالعاتي من بيش‌تر كتاب محجة البيضاء بوده است كه كتاب بسيار شريُفي متعلق به مرحوم فيض كاشاني است و من امسال در برنامه‌هاي ماه رمضان خيلي از اين كتاب استفاده كرده‌ام. منبع ديگري كه بنده در صحبت هايم از آن استفاده مي‌كنم، كتاب وسائل الشيعه است. در ابتدا چند تذكر درباره كار، آداب كسب و ارزش براي شما مي‌گويم.

1- ارزش كاسبي و زحمت كشيدن در اسلام

قال رسول الله(ص): «مَنْ أَكَلَ مِنْ كَدِّ يَدِهِ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ»(جامع ‌الأخبار، ص‌139) هركس زحمت بكشد و نان بخورد، روز قيامت در آن پل و عبورگاه، مثل برق مي‌گذرد و هيچ معطلي ندارد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ بَاتَ كَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ»(مجموعةورام، ج‌2، ص‌167) هر كس در حال كاسبي بميرد، وقتي بميرد خدا او را مي‌بخشد. كسي اگر شب تا صبح زحمت بكشد، مثل كارخانه‌هايي كه شيفتي هستند. اين‌هايي كه پست هايشان شب است، آبياري مزرعه‌اش به شب مي‌رسد، پستش به شب مي‌رسد. كسي كه شب كار كند براي اينكه يك لقمه نان حلالي گير بياورد و بخورد «بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ» يعني مورد لطف و بخشش خدا قرار گرفته است.
پيغمبر فرمود: «التاجر الصدوق يحشر يوم القيامة مع الصديقين و الشهداء» تاجري كه راست بگويد، روز قيامت با شهدا و صديقين محشور مي‌گردد. مثلاً مي‌پرسند: از اين جنس بهتر نيست؟ مي‌گويد: چرا هست! اين جنس رنگش نمي‌رود؟ خريدش چقدر است؟ راستش را بگويد. در اين حديث مي‌فرمايد: «التاجر الصدوق» و نمي‌گويد: «التاجر الصادق» صادق يعني راستگو و صدوق يعني اينكه خيلي راست مي‌گويد. جواني كه در جبهه شهيد شده است را در نظر بگيريد. كسي كه در بازار است، اگر حق را بگويد و حق بگيرد و از مرز حق تجاوز نكند، مثل آن جواني است كه در جبهه شهيد مي‌شود و در روز قيامت با او محشور مي‌شود.

2- غش در معامله و كلك زدن حرام است

پيغمبر از كنار طعامي مي‌گذشت. طعام خوبي بود. طعام را زير و رو كرد و ديد كه زيرش ‌تر است. به فروشنده گفت: چرا زيرش ‌تر و رويش خشك است؟ گفت: آب در آن نكردم، آب باران است. فرمود: آب باران كه آمده، چرا زير و رو نكردي تا آبش خشك بشود؟ چرا آن قسمتي كه ‌تر است را رو نياوردي؟ بعد پيغمبر(ص) فرمود: «مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا»(نهج ‌الحق، ص‌69) هر كس به مسلمان‌ها كلك بزند، مسلمان نيست. ممكن است گاهي وقت‌ها باران آمده باشد، اما شما فروشنده بايد بگويي اين باران خورده است و قسمت‌تر را نشان بدهي. جنس را يك جوري نريزيد كه طرف خيال كند، خوب است. يك زماني قهوه چي‌ها چاي را در استكان مي‌ريختند و معلوم بود كمرنگ يا پررنگ است. اما بعضي الان چاي را در چيني مي‌ريزند كه اگر هر چه هم كمرنگ باشد، آدم خيال مي‌كند پررنگ است. بعضي از پارچه فروش‌ها هستند كه وقتي يك زني جنسي مي‌خواهد، چنان انواع پارچه‌ها را باز مي‌كنند و مي‌ريزند كه زن ديگر اصلا رويش نمي‌شود، چيز ديگري بگويد و دو متر پارچه نخرد. يا يك چراغي در مغازه روشن مي‌كند كه اين چراغ رنگ جنس را آنطوري كه هست نشان نمي‌دهد. حتي يك كيسه كش حمام وقتي كمر يكنفر را كيسه مي‌كشد، چرك را لوله مي‌كند و جلو چشم طرف مي‌آورد و. . . از كيسه كش گرفته تا بزاز و قهوه چي تا من سخنران كه بجاي اينكه يكساعت حرف بزنم و چهار حديث قرآني بخوانم و تاريخ و مسئله بگويم، مدام عبارتها را مي‌پيچانم. مثلا مي‌خواهم بگويم: «شصت» اين را مي‌پيچانم. شصت يعني دو تا 30، شصت يعني سه تا20، شصت نه آن شستي است كه در كنار انگشت است و از اين قبيل حرف‌ها. مثلا الان كتاب داريم مثل آبكش مي‌ماند، توي آب كه مي‌كني پر است، بالا كه مي‌كشي هيچ در آن نيست. ما كتاب 1000 صفحه‌اي داريم كه وقتي همه كتاب را مي‌خواني، مي‌بيني هيچ مطلبي ندارد. يعني همه‌اش حرف و قلم فرسايي است. بازي با عبارت است. يك كسي كتاب زياد نوشته بود، ولي كتاب هايش مطلب نداشت. يك نفر مي‌گفت: «فلاني اسهال قلم گرفته و يبوست فكر»
خدا شهيد مطهري را رحمت كند. حرف زيبايي مي‌زد و مي‌گفت كه بعضي‌ها نان مي‌خوردند و كتاب مي‌نويسند، اين خوب است. بعضي كتاب مي‌نويسند كه نان بخورند، اين بد است. حالا بعضي‌ها نه كتاب مي‌نويسند و نه كتاب مي‌خوانند، فقط از بازار آشفته آن استفاده مي‌كنند. كتابي كه مثلا فروشش بايد 4 تومان باشد. برمي دارند پشت جلدش فلان قيمت مي‌نويسند و از آن استفاده مي‌كنند. فتواي امام فرموده: «انسان مي‌تواند اگر يك كتابي را خريد از روي آن چاپ كند. » اما امام نفرموده: «سوء استفاده كنيد» طرف در انقلاب هيچ سهمي نداشته و خودش هم اين كتاب‌ها را يكبار هم نمي‌خواند كه لااقل يك حديث هم ياد بگيرد. الان افراد زيادي سوء استفاده انتشاراتي و سوء استفاده از فتواي امام، سوء استفاده از اسلام، و حتي سوء استفاده از شهيد مي‌كنند و. . . ما افرادي را داريم كه به محض شهيد شدن از كتابشان سوء استفاده شده است. حديث فروش و دين فروش و قرآن فروشي نكنيم. امام يك جمله‌اي گفت كه من زبانم نمي‌گردد كه آن جمله را بگويم. امام فرمود: «خاك بر سر من اگر من بخواهم از خون شهدا رياست كنم. » جايي كه امام اين را مي‌گويد، بايد افرادي كه مي‌خواهند سوء استفاده كنند، قدري كنترل بشوند. من از همين جا تقاضا مي‌كنم كه مقداري از بچه مذهبي‌ها كمتر پول بگيرند. خداوند روح انقلابي را در اين بچه‌ها بوجود آورده است، جوان‌ها مشتري‌ها، همان تحصيل كرده‌هاي زمان طاغوت بودند كه خداوند به اينها لطف كرده است و وارد جمهوري اسلامي شدند. حالا مي‌خواهند يك كتابي مطالعه كنند، تا مي‌خواهند كتاب مطالعه مي‌كنند يك قيمتي روي كتاب مي‌گذاريم كه بيش از آنچه عدالت است، سود بخوريم. اين كار (يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّه) (اعراف /45) است. يعني اين جوان مي‌خواد كتاب اين آقا را بخواند، يك نفر جلو راه ايستاده و مي‌گويد اگر مي‌خواهي كتاب را بخواني، بايد فلان مبلغ بمن سود بدهي.
در روايت داريم يعني دزد سر راه است. يعني جوان در كتاب فروشي مي‌آيد كه كتاب بخرد، مي‌بيند چنان قيمت كتاب گران است كه مجبور است از كتابفروشي نخريده بيرون برود و روز قيامت ممكن است اين آقايي كه كتاب را به اين قيمت مي‌فروشند، بياورند و بگويند: اين جوان خواست با قال الصادق و قال الباقر آشنا بشود و تو با اين نرخي كه قرار دادي، جلو راه او را گرفتي. اين خواست يك توحيد و عدل و معادي را بياموزد، تو با نرخ بي حساب و كتابي كه گذاشتي، جلوي آنرا گرفتي. علي‌اي حال من اين جمله‌اي را كه مي‌گويم از زبان بسياري از دانشمندان و نويسندگان است. نامه‌هاي زياد نوشته‌اند و تلفن‌هاي بسيار زيادي زده‌اند كه مسئله انتشارات بي درو دروازه شده است. افراد ناشناسي در چايخانه‌هاي گمنامي قاچاق كتاب مي‌كنند و كتابي را كه مثلاً 4 تومان تمام مي‌شود، 11 تومان قيمت مي‌زنند. حالا كه جوان‌ها بسوي آشنايي با اسلام آمده‌اند اين انتشارات جلو راه آشنا شدن، اينها را مي‌گيرد. سود عادلانه حق است، اما باج گيري و سوءاستفاده از شهرت‌ها و شهادت‌ها نمي‌دانم شرعا حكمش چيست؟ خريداران كتاب هم بايد دقت كنند كه اگر بر روي يك كتابي چاپ نشده و ننوشته مربوط به كدام انتشارات است، آن كتاب را نخرند. ما كشورمان كشوري است كه آن طرف يك پير زن نيم كيلو عدس به جبهه مي‌دهد و اين طرف يك نفر ميليون سوء استفاده مي‌كند.
اگر هر كاسبي، تاجري، انتشاراتي، پارچه فروشي، بساز و بفروشي(التاجر الصدوق) صادق و عادل و منصف بود. «يحشر يوم القيامة مع الصديقين و الشهداء» روز قيامت با شهدا محشور مي‌شود. اما آدمي كه از خون شهدا سوء استفاده كند، روز قيامت ممكن است شهيد بيايد و يقه‌اش را بگيرد و بگويد من در جبهه تكه تكه شدم كه مردم به اسلام رو بياورند ولي تو جلو راه اسلام را گرفتي و پول به جيب زدي. «مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا»(نهج ‌الحق، ص‌69)

3- مال حرام بركت ندارد

«إِنَّ الْحَرَامَ لَا يَنْمِي وَ إِنْ نَمَى لَا يُبَارَكُ لَهُ فِيهِ وَ مَا أَنْفَقَهُ لَمْ يُؤْجَرْ عَلَيْه وَ مَا خَلَّفَهُ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ»(كافى، ج‌5، ص‌125) مال حرام نمو نمي‌كند و اگر نمو كند بركت ندارد. و خداوند در آن بركت قرار نداده است. «وَ مَا أَنْفَقَهُ لَمْ يُؤْجَرْ عَلَيْه» و اگر هم چيزي از مال حرام انفاق كند اجر ندارد. زمان طاغوت بعضي از طاغوتي‌ها روز عاشورا و شب عاشورا از دربار و مركز به ده‌ها، مزرعه‌ها و آنجاهايي كه متولد شده‌اند، براي عزاداري مي‌رفتند. ‌اش و پلوئي هم مي‌دادند و مردم مي‌گفتند: واقعا اين چقدر آدم خوبي است! ! غافل از اينكه اين فرد در تاييد طاغوت پول پيدا كرد و حالا اگر 10هزار تومان هم سنگ مرمر براي فلان مسجد بدهد «لَمْ يُؤْجَرْ عَلَيْه» هيچ اجري ندارد. «وَ مَا خَلَّفَهُ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ» هر چه از اين مال هم به ارث مي‌گذارد، به سوي آتش روانه است.

4- مال حرام در اولاد اثر سوء دارد

در حديث ديگر داريم: «كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّةِ»(كافى، ج‌5، ص‌124) مال حرام در بچه‌ها آشكار مي‌شود. كسي كه از مال حرام تغذيه كند، مال حرام در فرزندانش اثر مي‌گذارد. «ان اولادكم حسن كسبكم» پيغمبر فرمود: بچه‌هاي شما از كاسبي‌هاي شماست. حديث داريم پيغمبر در حجة الوداع در سال آخر عمرشان جمله‌اي فرمودند كه: روزي شما از حلال تقسيم شده است. هركسي روزي حلال برايش اندازه گيري شده است، منتها بعضي دستپاچه مي‌شوند و به حساب زرنگي به حرام مي‌خورند. كسي كه حرام را ديد و حرام را گرفت، خدا از حلال براي او كم مي‌گذارد و به او پس گردني هم مي‌زند. كسي كه پرده حيا را پاره كرد و رو به حرام رفت و حرام را گرفت: «فَأَخَذَهُ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَة»(كافى، ج‌5، ص‌80) كسي كه از غير حلال پول درآورد. «قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَال» تقاصش را از حلال مي‌گيرند. يعني بناست شما يك در آمد حلالي داشته باشيد، اگر دستپاچه شويد و حرام را بگيريد، خداوند از حلال براي شما كم قرار مي‌دهد. «وَ حُوسِبَ عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَة» روز قيامت هم پاي شما حساب مي‌كند. يعني اينطور نيست كه ما حال صد تومان حرام گرفتيم، خدايا تو هم صد تومان از حلال كم كن. هم صد تومان از حلال كم مي‌گذارم و هم به تو پس گردني مي‌زنم.
بعضي‌ها در يك كارهايي يك آدم‌هايي را مي‌گذارند، كه توانايي انجام آنرا ندارند. آدم خوبي است، اما عرضه ندارد. يك روايت براي اين‌هايي كه مثلاً مي‌گويند: «مكتبي است، خوب است، حزب اللهي است، خودماني است» اما عرضه ندارد، پيدا كردم. گرچه نيتش هم بد نيست. با حلال زاده‌هايي كه كار بلد نيستند و يا با حزب اللهي‌هاي بي عرضه چه كنيم؟ در اين زمينه يك حديث داريم. به امام صادق(ع) گفتند: فلاني گاهي وقتي جنس مي‌كشد كم فروشي مي‌كند، اما آدم خوبي است و اين هم كه كم‌فروشي مي‌كند نه بخاطر اينكه مي‌خواهد بي دين باشد، بلكه حواسش نيست. چنان عاقل و زيرك نيست و خل است. امام فرمود: در عرف مردم به اين چه مي‌گويند؟ آيا مردم مي‌گويند اين بر جنس كشيدن ناتوان است؟ فرمود: «لاينبغي له ان يكل» حق كشيدن ندارد. گرچه خوب آدمي است، نماز شب او هم ترك نمي‌شود، اما چون در داد و ستد آن عقلي كه بايد داشته باشد را ندارد، حق كيل و ميزان ندارد. بقول ما طلبه‌ها حسن فاعلي كافي نيست، حسن فعلي هم مي‌خواهد. بعضي‌ها حسن فاعلي دارند، آدم خوبي است، اما كاري كه انجام مي‌دهد كار خوبي نيست.

5- به مردمي كه مي‌گويند ندارم ببخش، تا خدا به تو ببخشد

يك روايتي ديدم كه مي‌فرمايد اگر كسي پول ندارد، به او اين را مهلت بدهيد. پيغمبر فرمود: «من انظر معسرا حاسبه الله حسابا يسيرا» كسي كه مهلت بدهد به كسي كه ندارد، خداوند روز قيامت حساب او را آسان مي‌گيرد. آخر بعضي‌ها ممكن است نداشته باشند. مي‌گويند: آقا درست است كه من امروز بايد به شما پول بدهم، اما فعلا چيزي ندارم. چون اين شخص با مردم آسان گرفت، خدا هم روز قيامت با ايشان آسان مي‌گيرد. خدا مي‌گويد: تو در دنيا به كسي كه گفت: ندارم! گفتي: باشد، مشكلي ندارد! تو هم حال اينجا مي‌گويي: من عبادت خوبي ندارم! همانطور كه تو او را بخشيدي، خدا هم تو را مي‌بخشد. كساني كه مي‌خواهند روز قيامت وقتي به خدا مي‌گويند: ندارم! خدا بگويد: اشكالي ندارد، خوش آمدي! در دنيا بايد بمردمي كه مي‌گويند: ندارم! در صورت درستي و صحت بخشش كنند. البته از اين جملات نبايد سوء استفاده بشود و كسي كه دارد، ندهد. حديث داريم كه اگر كسي داشته باشد و ندهد، هر شبي كه مي‌خوابد، مثل دزد سر گردنه مي‌ماند. كسيكه پول دارد و به طرف ندهد و او را سر بگرداند، هر شب گويا همان مبلغ را دزديده است. بنابراين دو طرف بايد انصاف داشته باشند.
يكي از سفارشات در مورد برگرداندن معامله است. بعضي از دكان‌ها نوشته‌اند، جنس فروخته شده پس گرفته نمي‌شود. اگر اولش بگويند، طوري نيست. اما مغازه‌هايي كه ننوشتند، در صورت امكان بايد پس بگيرند. البته بعضي از جنس‌ها را اگر يكبار مصرف كنند، از ارزش مي‌افتد. اما يك سري چيزها، از ارزش نمي‌افتد. اگر كسي جنسي را خريد و نزد شما آورد و پس داد، اگر شما پس گرفتي، خدا هم روز قيامت گناهان شما پس مي‌گيرد. «من اقال مومنا اقاله الله»
كار و كسب پول دو شاخه دارد: يك شاخه‌اش صحيح و يك شاخه‌اش باطل است.

6- هدف در انجام كار مهم است

هدف كار: «مَنْ طَلَبَ [الرِّزْقَ فِي‌] الدُّنْيَا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَ تَوْسِيعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ»(كافى، ج‌5، ص‌78) كسي كه دنبال دنيا برود، براي اينكه عفت نشان بدهد. يا زماني كه از او سوال مي‌كنند بگويد: خودم كار مي‌كنم كه دستم را نزد اين و آن دراز نكنم. طالب دنياست، اما هدفش اين است كه مي‌خواهد عفت نشان بدهد. «وَ تَوْسِيعاً عَلَى أَهْلِهِ» دنبال دنيا مي‌رود و مي‌خواهد بر زن و بچه‌اش توسعه بدهد. خانه‌شان تنگ است و مي‌خواهد خانه‌شان را بزرگ كند. خسته شده و مي‌خواهد بچه هايش را يك سفري ببرد. زحمت مي‌كشد براي اينكه زندگيش را توسعه بدهد «وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ» و دنبال دنيا مي‌رود چون مي‌خواهد عطوفت و محبت به همسايه هايش بكند. «لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ» روز قيامت صورت او مثل ماه شب چهارده است و مي‌درخشد.
«و ان كان يسعي علي ابوين ضعيفين او ذرية ضعافا» يا پدر و مادر پيري دارد و پول پيدا مي‌كند كه خرج پدر و مادر را بدهد. يك مشت بچه كوچك دارد، براي خرجي بچه‌ها زحمت مي‌كشد. . . اين‌ها همه در راه خداست. در اين طرح نهضت سوادآموزي كه روزنامه‌ها هم نوشته‌اند، براي تشويق استاد و اين كه استادها بيشتر به جنب و جوش بيايند و بروند شاگرد بيشتر پيدا كنند، گفتيم: هر كس يكنفر را با سواد كند، 500 تومان تا هزار تومان به او مي‌دهيم. نامه‌هايي براي ما آمده بود كه اين طرح نهضت سوادآموزي معنايش اين است كه مردم ديگر براي خدا كار نكنند. گفتم اگر يك معلم برود صد تا شاگرد را باسواد كند كه صد تا 500 تومان بگيرد، 30 هزار تومان از اين را مي‌دهد داماد مي‌شود و مابقي را اتاق مي‌سازد كه خود اين برايش آخرت مي‌شود.

7- دنيا و آخرت مربوط به نيت قلبي است

ما يكي از اشتباهاتي كه داريم اين است كه خيال مي‌كنيم هركس پول بگيرد، دنياست و هركس پول نگيرد آخرت است. نه آقا آخرت و دنيا ربطي به پول ندارد. آدم ممكن است پول بگيرد و برايش آخرت باشد، ممكن است پول هم نگيرد و براي دنيا باشد. دنيا و آخرت مربوط به قلب است. اين كارهايي كه ما مي‌كنيم پوست و ظاهر كار است.
يك روز من مطالعه مي‌كردم. خانواده ما آمد و گفت: خوشا بحال تو! گفتم: چرا؟ گفت: تو چند ساعت مطالعه مي‌كني و از اين چند ساعت مطالعه، يك بحث از قرآن و نهج البلاغه و حديث درست مي‌كني و اين را در تلويزيون و راديو مي‌گويي، بعد هم از آن كتاب مي‌نويسي و در همه شهرها مطرح مي‌كني. پس اين چند ساعت بحث تو به همه ايران مي‌رسد. اما من هم چند ساعت عدس پاك كردم و‌اش پختم، خوردي، ظرفها را شستم و تمام شد و رفت. تو خوشبخت چند ساعتت خيرش به همه ايران رسيد. ولي كار و اثر كار من تمام شد و رفت. ببين خدا چه جور طرفدار مردهاست و براي ما زن‌ها كم گذاشته است! ! ! اين بيان درست است، اما به يك شرط! به شرطي كه ما كانال را درست نگيريم. خدا كار ندارد كه چه كسي عدس پاك مي‌كند و چه كسي قرآن تفسير مي‌كند. بايد كانال را بگيريم و ببينيم خدا چه مي‌گويد. مي‌فرمايد: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات»(تهذيب‌الأحكام، ج‌1، ص‌83) هدف چيست؟ گاهي بنده كه قرآن و حديث مطالعه مي‌كنم، هدفم اين است كه يك سخنراني جور كنم و در اين شهر و آن شهر يا پول جمع كنم و يا رياست درست كنم. پس من همين قرآني كه مطالعه مي‌كنم، چون هدفم دنياست ارزش ندارد. من از بين آيه‌هاي قرآن مستقيم به جهنم مي‌روم. اما شما به خيال اينكه من دارم براي اسلام و براي جوان‌ها خدمت مي‌كنم و معلم دلسوخته‌اي هستم، براي من‌ آش مي‌پزي. تو به خيال اينكه من خدمتگزارم‌ آش مي‌پزي و از بين همين عدس‌ها به بهشت مي‌روي. اين يك واقعيت است. گاهي ممكن است كسي نجاري كند و از بين چوب و در و كمد و صندلي به بهشت برود و كسي ممكن است از بين صف‌هاي نماز جمعه به جهنم برود. «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات» مغز كار و روح كار نيت كار است. هدف چيست؟ ممكن است كسي كار مي‌كند براي پول در آوردن اما نمي‌خواهد با اين پول عيش كند، مي‌گويد پول گير بياوريم كه خرج زن و بچه را بدهيم. اگر كسي هدفش امرار معاش زن و بچه باشد، اين آخرت است و دنيا نيست.
اميدوارم كه روز به روز با اسلام و حقيقت اسلام آشنا بشويم و ان شاءالله روز به روز به اسلام را بتوانيم بشناسيم و عمل كنيم و به تمام قاره‌ها صادر كنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 18
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست