نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1800
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این جلسات که در این ماه رمضان داریم سیره پیامبر است پیامبر اسلام و اهلبیت علیهم السلام چگونه زندگی میکردند شیوه زندگی شان را چند جلسه خدمتتان میگویم. پیامبر اسلام برخوردش با خانمهایش چه جور بود، با بچهها چه جور و با دوست و مخالفین، در خانه. پس موضوع بحث: سیره پیامبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) چون قرآن میفرماید: «و لقد کان لکم فی رسول الله اسوة»؛ «اسوة» یعنی الگو هر جوری که رسول الله بود، الگوی شما او باشد، البته هیچ کس نمیتواند باشد. حالا ببینیم چقدر فاصله دارد. یک کیلومتر با صد کیلو متر فاصله ماست. پیامبر در خانه چه جور بود؟ راجع به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در خانه چند تا مطلب است. اول: اینکه ممکن است بپرسند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) چرا اینقدر زن داشت؟ این ممکن است یه سئوالی شود و بخش از کتاب سلمان رشدی هم که حضرت امام (ره) فرمود: کشتنش واجب است به خاطر اینکه او به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) ما اولین ازدواجش 25 سالگی بود با اینکه خدیجه سنش 15 سال از آن حضرت بیشتر بود بعد تا 35 سالگی هم همین یک زن را داشت، اگر کسی هدفش شهوت باشد ایام لذت جنسی و شهوت اینور پنجاه سال است نه آنور، پس خوب این را چیز کنیم؛)
دلایل تعدد همسران پیامبر
– پیامبر و همسران، دلیل تعدد همسر؟ – اولین اینکه گفتم پیامبر ما (صلّی الله علیه و آله و سلم) در 25 سالگی ازدواج و از 25 سالگی تا 53 سالگی میشود 28 سال که اوج جوانی و قدرت و مردانگی حضرت بود با یک زنی زندگی کرد که 15 سال سنش از خودش بیشتر است. آیا به خاطر پولها رفت سراغ خدیجه نه خیر خدیجه از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) خواستگاری کرد، یعنی تمایل از طرف خدیجه بود چون خدیجه زنی بود تاجر، منتهی چون زن بود پولش را میداد به مردانی که این پول را باهاش کاسبی کنید، حق خودتان را برداشته و حق مرا هم بدهید، به قول امروزیها مضاربه، بعد توی یکی، دوتا از این تجارتها اموالش را داد به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) آن حضرت از همه سالمتر در آمد، خوشش آمد که با این ازدواج کند، البته دلایل دیگر هم دارد پیشنهاد از طرف خدیجه بود. این یک، – دوم: در آن زمان یک تعصب جاهلی بود که تقریباً کسی نیست که نداند مثلاً جنگهای بین اوس و خزرج. اصلاً قبیلهها با هم شاخ به شاخ بودند رسم قبیله هم این بود که از داماد خودش حمایت میکرد، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) برای اینکه دینش را نشر بدهد مصلحت دید که با همه قبیلهها یه رقم رابطهای داشته باشد و سادهترین رابطه که پول نمیخواهد، دفتر و دستک نمیخواهد اینکه یکی از پیر زنهای اینها را بگیرد، اسمش باشد که این داماد این قبیله است، لااقل اون قبیله با پیامبر به عنوان اینکه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) داماد ماست، اینکه ادعای اسلام کرده و پیامبر مسلمانهاست داماد ماست، هم به عنوان داماد نگذارند سایر قبیلهها بهش حمله کنند و هم به دین او ایمان بیاورند. این است که از قبیلههای مختلف زن گرفت. زنهایی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) گرفت مطلقه و پیر و بچه دار و شرایطش اینطور بود. اگر پیغمبر دامادیه قبیله میشد. باقی قبیلهها علیهاش کودتا میکردند. میگفتند این مال اون قبیله است هم به او ایمان نمیآوردند و هم ضربه میزدند، یک راه طبیعی بود که خودش را بند کند به همه قبیلهها، هم از شرشان محفوظ بماند و هم اینها به هوای اینکه داماد آنها شده حمایت کنند این یک سیاست بود خوب. بعضی زنهای پیامبر را هیچ کس حاضر به ازدواج با آنها نبود. اصلاً بعضی از زنها را آن حضرت ندید، حالا یک نمونه بگویم، ابوسفیان کافر بود پدر معاویه، قبیله بنی امیه، قبیله سنگینی بود، که چند سال هم بعداً حکومت کردند توی اینها یک خواهر معاویه مسلمان شد این هم در جثه همراه شوهرش، در جثه مسیحی تنهایی چکار کند، میگوید نه رویی، نه در غربت دلم شاد است، نه رویی در وطن دارم. فامیلش کافر و شوهرش مسیحی فوری پیامبر خبر داد که تو زن خودم باش بعد هم عقد کرد و مراسم و بعد هم اون زن را اصلاً ندید اما بالاخره این باعث شد که اون زن ضربه فنی کشیده بود از نظر روحی، این یک زنهایش بود. یعنی بسیاری از حرکتهای پیامبر چهره روانی، اجتماعی، سیاسی، مکتبی بود، کسی اگر برای شهوت خواسته باشد ازدواج کند هم زن، دختر جوان میگردد و هم در جوانیش داماد میشود، (هم بچه دار میشود، پیامبر از هیچ کدام از اینها بچهدار نشد. بنابر این کسی که اولین زنش 15 سال بزرگتر است، عایشه را هم بچه بود گرفت بعداً که بزرگ شد آمد توی خونه آن حضرت در شش، هفت سالگی عایشه را گرفت. آن هم باز به خاطر اینکه وصل بشود به قبیله ابوبکر که اون خودش یک قبیله مهمی بودند اجمالاً همراه پیامبر جز یکی از آنها که بچه کوچولو بود که بعد بزرگ شد و آمد خانه پیامبر باقی افراد از افرادی بودند سالمند، متروکه، طلاق داده شده، رها شده در جثه، این شرایط اینها بود. خوب، عیالوار خوب. او از همه گذشته ما اینها که یک زن دارند بسیاری از کارهایشان مترو که میشود، هر چی میگوئیم آقا مسجد، زن و بچه دارم، نماز، زن و بچه لازم بسیاری از چیزها را زیر پا میگذارد برای زن و بچه، پیامبر ما (صلّی الله علیه و آله و سلم) با اینکه 9 زن داشت. خداوند فرمود: (چرا خودت را به زحمت میکشی، میاندازی، من از تو اینقدر کار نمیخواهم) یه بادی که میآید یه چادر را بردارد این طنابهای قوی میخواهد که این را جذب کنند و اما این خیمه را، فضای معنوی خیمه پیامبر را بالا میبرد، هر خانمی مثل طناب این چادر را، ما باید نخ قرقره هم ایستادهایم، دیگه بعضی ممکن است نماز هم نخوانند اما این پیامبر بودکه با داشتن نه تا زن، ذرهای از مستحبات را کم نمیگذاشت. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در خانه سه اصل را رعایت میکرد؛ (مهربانی)، (مدیریت)، (سازگاری). نگه داشتن این زنها خودش خیلی مدیریت میخواست یکی از این زنها توانست جنگ جمل راه بیاندازد، یکی از آنها توانست عثمان را نابود کند، در زمان عثمان. یه خلاف بدعت و دینی مطرح شد عایشه پیراهن پیامبر را برداشته و در مسجد تکان داد و فرمود هنوز پیراهن پیامبر خشک نشده، شما چرا دین او را دارید تغییر میدهد بکشید؛ «اقتلوا نعثلاً» «نعثل» یک پیر یهودی بود که عثمان از نظر قیافه ولو مسلمان بود مشکل او بود عایشه میگفت: «اقتلوا نعثلاً» این که شکلش شکل آن پیر یهودی است او را بکشید، پیراهن پیامبر را تکان داد و مردم را، و خلاصه عایشه تحریک کرد مردم را برای قتل عثمان، هم جنگ جمل را راه انداخت و هم تحریک، یعنی اینطور نبود که، به هر حال خود اداره کردن زنهای تا و نیم تا، زنهایی که با هم مسئله داشتند، زنهایی که هر کدامشان ضربه فنی شده بودند از یه جای دیگر، اینها مسائلی است که ما باید بدانیم.
مبارزه با سنّتهای غلط جامعه
بعضی از این ازدواجها هم به خاطر این بود که سنتی شکسته بشود، مثلاً اگر شما داماد شوید پدر شما حق ندارد خانم شما را بگیرد. یعنی پدر نمیتواند زن پدرش را بگیرد، شد، این قانون اسلام است. در زمان جاهلیت میگفتند همینطور که نمیشود زن پسر را گرفت، زن پسر خوانده را هم نمیشود گرفت پیامبر یک پسر خوانده داشت. شخصی بود به نام «زید» پسر خوانده، حالا چرا این پسر خوانده؟ زید هم چون جوانی بود مسلمان شده بود از طرف پدر و مادر و اینها خارج شده بود، از خانه بیرونش کرده بودند یه شیرین کاریهایی کرده بود پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: تو را بیرون کردهاند تو پسر خودم باش، گفت پسر خودم، پسر خوانده بود، بعد داماد شد، آن زمانها هم رسم نبود چون «زید» برده بود کسی رسم نبود که زن حر و آزاد، عروس با یک برده ازدواج کند، پیامبر دختر عمهای داشت بنام زینب او زن «زید» شدید خورده سختش بود گفت: آقا «زید» برده است من آزادم، آزاد بیاید زن برده شود؟ بالاخره سنگین بود برایش ولی آن حضرت خواستگاری کرد، اول هم زینب فکر کرد خواستگاری خودش آمده فکر کرد پیامبر او را برای خودش میخواهد. بعد گفت نه برای زید میخواهم سنگین بود ولی به هر حال قبول کرد، و ازدواج کرد، بعد از ازدواج بین این برده که آزاد شده بود «زید» و زینب اختلاف بود، چند بار آمد پهلو پیامبر که میخواهم طلاقش بدهم آیه نازل شد؛ «امسک علیک زوجک» زنت را نگه دار، با او سازگاری کن، بالاخره اینها نتوانستند دوام بیاورند، طلاق دادند و بعد از طلاق دادن، زینب دو تا سیلی خورده بود یعنی دو تا ضربه فنی شده بود از نظر آبرویی، یکی گفتند: تو حر بودی، زن یک برده شدی، و یکی هم تازه این برده تو را طلاق داد، یکی زن کی شدی و یکی هم تازه او تورا نگرت نداشت. پیامبر فرمود خوب تو زن خودم باش، بعد از که زید طلاق داد زن خودم باشد. تازه میخواست یک سنت را هم بشکند، قرآن میگوید: «تو این زن را بگیر «زوجناکها» یعنی ما زینت را به عقد تو در میآوریم برای اینکه این سنت جاهلی که میگویند: زن پسر خوانده را نمیشود گرفت، این سنت جاهلی از بین برود. پس ببینید ازدواج چی بود. 1-سنت جاهلی را بشکند 2-دو تا ضربه فنی که زینت خورده بود جبران بشود. این مصلحتها این رقمی بود ازدواجهای پیغمبر، خوب.
ساده زیستی، شرط زندگی با پیامبر (ص)
نبوت و حکومت و نه زن را اداره کرده، نه زن هم راضی بودند، حالا بعد خواهیم گفت که چند بار در غنائم جنگی، پیغمبر که پیروز میشد غنائم جنگی میگرفتند، زنها دهنشان پر از آب شد که آقا پس یه خورده النگو، طلایی یا الله، حالا که اسلام پیروز شده یه چیزی هم به ما بده، گفت جنگ پیروز شده، غنائم جنگی هم میگیریم، شما زندگی تان، زندگی عادی است. اگر طلا و نقره میخواهید بیائید طلاقتان بدهم، زن پیامبر باید زندگیاش فرق نکند، نگوید حالا که پیروز شدیم، اگر مال دنیا میخواهید بیائید من طلاقتان میدهم و اگر میخواهید با من زندگی کنید زاهدانه و ساده است. مسلمانها خون دادهاند شما طلایش را گردن کنید نمیشود، عدهای رفتهاند توی جبهه شهید شدهاند، اگر غنائی هم باشد حق رزمندهها و خانواده هاست نه حق شما. اجمالاً این تقاضا و توقع بود که زندگی باید ساده باشد.
حمایت پیامبر از زنان مظلوم
یکی از زنهای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صفیه بود، پدرش کافر بود «یحیی بن اختر» در جنگ خیبر کشته شد و زنهای دیگر هم متلکش میگفتند: که مثلاً عایشه و حفصه، عایشه دختر ابی بکر و حفصه دختر عمر بود اینها متلک میگفتند به صفیه تو دختر یهودی هستی بابایت یهودی بوده، آمد پهلوی پیامبر که اینها سر به سر من میگذارند مسخرهام میکنند آیه نازل شد: «لایسخر قوم من قوم» قومی قوم دیگر را حق ندارد مسخره کند «و لانساء من نساء» زنها حق ندارند همدیگر را مسخره کنند، بعد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) گفت: من یه چیزی میگویم به آنها بگو. چی جواب بدهم، بگو اگر یهودی بودم بابایم هارون بوده عمویم حضرت موسی بوده و شوهرم رسول الله است. این سفر که عایشه حفصه رفتند مسخره کنند که تو یهودی زاده هستی، گفت خوب حالا یهودی باشم یهودیها رهبر و پیامبر داشتند موسی و پیامبری دیگر هارون و شوهرم هم پیامبر است. بعد عایشه گفت این حرف خودت نیست پیامبر یادت داده. باز از این معلوم میشود پیامبر در خانه زنهایی که تحقیر میشدند یادشان میداد که چه جوری جلو تحقیر را بگیرد، یعنی کسی که چند تا زن دارد، یه زن نیش میزند به یکی دیگر باید از آن مظلومه حمایت کرد. ببینید چقدر گرفتید توی این چند دقیقه چه نکاتی گفته شد: – زیدی که تحقیر شده بود از خانه بیرونش کرده بودند گفتند: تو پسر ما نیستی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) گفت پسر من هستی پسر خوانده. – آن خواهر معاویه که در حبشه که شوهرش رفت سمت مسیحیها و خانوادهاش هم کافر بود یک زن تنها در یک کشور غریب پیامبر گفت: تو غریب نیستی تو زن خودم باش ولو ندیدمت زن من باشد این به خاطر اینکه او احساس کند که یک پشتوانهای دارد. این زنهایی که پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلم) میگرفت زنهای مطلقه، بیوه، عیالمند، ضربه فنی شده، زینت او تا سیلی خورده بود یک بار زن برده شده بود و یک بار برده طلاقش داده شده بود، اجمالاً شرایط اجتماعی آن زمان، شرایطی بود که این ازدواجها به خاطر:
فلسفه ازدواجها:
1-اتصال به قبایل و بستر سازی برای گسترش اسلام. این یک دلیل بود. 2-حفظ از شرور آنان، شرور قبایل، وقتی قبال میگفتند پیامبر وصل به قبیله ما شو دیگه توطئه علیه اش نمیکردند. 3-جبران روحیههای ضربه خورده، مثل زینبی که روحیهاش ضربه خورده بود زن برده شده بود بعد برده هم طلاقش داده بود گفت خوب بیا زن خودم، خواهر معاویه در حبشه.
عدالت، شرط تعدّد همسران
از این بگذریم این فلسفه حالا غیر از این مسائل اصل تعدد همسر ضرورت اجتماع است من یک مثال میزنم؛ زن بیوه بیشتر است تا مرد بیوه؟ زن بیوه یعنی همیشه تصادفات توی مردها بیشتر است همین هواپیمایی که در خرم آباد سقوط کرد چند مرد و چند زن بودند، همیشه در سفرها، جنگها، حوادث تلخ و شیرین، تلفات مرد بیشتر است و زنها میمانند، ما شاید در تهران حدود هفتصد هزار زن جوان بیوه داشته باشیم، حدود ده سال پیش حدود چهارصد هزار زن بیوه هستند، این زنها چند تا طرح باید داشته باشیم؛ پس این تیتر را عوض کنیم. تعدد همسر: 1-آمار زنان بیشتر است. آن هایی که میگویند هر مردی یک زن بگیرد، البته این را قبلاً بگویم که فقط بحث، بحث علمی است کی حق دارد دو تا بگیرد بعد میگویم، هر مردی حق ندارد، مردی که بتواند از نظر مسکن و توان جسمی، عدالت اگر بتواند از هر جهت عادل باشد، حالا ممکن است شما در هر شهری 5 نفر آدم اینطوری پیدا بشود چون میگویم، اصول زن داری را خواهم گفت که قرآن درباره اصول زن داری میفرماید که: «تقر اعینهن» باید همه زنها چشمهایشان شاد باشد «ولا یحزن» حزنی نباید هیچکدام داشته باشند «ویرحنین» باید همه هم راضی باشند، کیه که بتواند با اخلاص و سعد صدر و عدالت با خوراک و پوشاک و مسکن بتواند چند زن را راضی نگه دارد که هیچ کدام غصه نخورند آن شرایط خاصش را خواهم گفت: در سوره احزاب میگوید: «تقر» شرایط زن داری، اصول همسرداری: 1 «تقر اعینهن» میگوید «قرة عین» یعنی چشمش شاد باشد یعنی نور چشم باشد و واقعاً زنها شاد باشد. 2 «لایحزن» حزنی نداشته باشند، غصه نخورند. 3 «ویرضین» راضی باشند. این آیه قرآن است که کی حق دارد چند تا زن بگیرد؟ کسی که بتواند همه زنهایش را چشمشان را روشن کند، حزنی بهشان نشود، همه را هم راضی کند، اگر یه همچنین مردی پیدا شد آمار زنها بیشتر است یک، چرا؟ به خاطر تلفات. حالا یه مثال میزنم: اتوبوس دارد میرود تصادف میکنند چپه میشود ملق میزند، عدهای هم لت و پار میشود و یه مشت مرده و زخمی و یک مشت هم سالم کنار جاده میایستند، همه اتوبوسها میروند جانداریم، جانداریم چون همه زن و شوهرها پیش هم نشستهاند میببنید یه مشت کنار جاده ماشینشان چپه شده میگویند نه خیر اگر همه اتوبوسها رد شوند و هیچکدام اینها را سوار نکند، این کار انصاف است یا بی انصافی؟ بالاخره یه اتوبوس باید بایستد ولو جا تنگ است کنار هم بنشینند و چهار نفر را سوراخ کنند. ما دو سه میلیون زن بیوه داریم اینها کنار جاده ایستاده، بله بعضیها نمیخواهند ازدواج کنند و بعضی از سنشان گذشته، یا بچه دارد و یا، و یا هر چی ولی یه مشتشان هم میخواهند ازدواج کنند آنها هی دست نگه میدارند این عروس و داماد هم که توی اتوبوس نشستهاند میگویند نه خیر جا نیست. یعنی ما برویم و شما هم تا آخر عمر کنار جاده بایستید این بی انصافی است. (و لذا اگر خلاف این ازدواج اگر مردی، و لذا قرآن میگوید؛ «والا تعدلوا فواحده»: اگر نمیتوانید عادل باشید یکی. پس اصول زن داری – راضی کردن و غصه ندادن آنها و باید چشم آنها شاد باشد. چشم شاد، قلب راضی، این اصول زن داری است و مرد عادل، پیدا کنید اگر مردهایی عادل بودند و توانستند چند خانواده را اداره کنند، باید این مشکل ازدواج حل نشود، بخشی از جامعه ما که زنها هستند یا باید چند تا کار بکنیم: 1-اگر ازدواج نباشد یا باید بگوئیم: بسوزند و بسازند. 2-به گناه گرفتار شوند و فحشاء 3-و یا اینکه بسوزند و بسازند غلط، به گناه گرفتار شوند غلط، راه سوم افرادی که این شرایط در آنها هست و عادلند بیایند یه خورده جمعتر بنشینید پیادهها را هم سوار کنند. بسیار طرح خوبی است) تمام آنها که تق میزنند یواشکی گناه و خلافکاری میکنند و کشورهایی هم که هارت و هورت میکنند یواشکی گناه میکنند، اگر یه پسر و دختری وقت ازدواجشان است، پدر ومادر گفت خفه شود دهنت بوی شیر میدهد برو گم شو، خیلی خوب این گم میشود او فکر میکند، میرود خلافکاری میکند، هرچه طبیعی است چرا پشت پرده، شتر سواری دولا، دولا ندارد. خوب یه صلوات ختم کنید که (صلوات حضار) خوب حالا بگوئیم آقای قرائتی عجب چیزی توی تلویزیون گفتی، گفتی این سه کلمه را همه زنها یاد میگیرند. «تقراعیهنن» «لایحزن و یرضین» یالا شوهر ندیدی قرائتی چی گفت: چشم من باید شاد باشد دلم راضی و هیچ غمی هم، رضایت زنها که گاهی با دو کیلو طلا راضی نمیشود ببینید رضایت مرز دارد. تمام اینکه میگویند: نور چشم، غصه نخور، راضی باش، همه اینها به شرط تقوا. وگرنه یه خانم ممکن است بگوید اگر من میخواهی راضی باشم برویم فلان فیلم ویدئو راببینم، برویم فلان کشور، بگذار من حجابم این رقم باشد مگر قرائتی نگفت تو باید دل مرا خوش کنی من میخواهم این رقمی باشم. بابا به شرط تقوا، اصل تقوا حفظ بشود ما دگر گفتیم که، ببینید این اصول باید حفظ شود، اصل دینداری و تقوا،
مهربانی و سازگاری در خانواده
فرمان خدا باید حفظ شود، وگرنه، یه مرتبه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) چون هر روز صبح به همه خانهها سر میزد، هر خانمی یه اطاقی داشت، احوالپرسی دم یکی از این اطاقها یکی از این خانمها یه شربت عسل داد وقتی رفت شربت درست کند پیامبر چند دقیقه لب اون اطاق اضافه ایستاد این حسودی اش شد گفت اینجا ده دقیقه و اونجا 12 دقیقه کودتا کردند رهبر کودتاچیها را اسمش را نمیگویم کی بود چون زنها پیامبر هم دو جناحام السلمه و جناح عایشه چند تا در باند عایشه و چند تا در باندام السلمه، گفتند بگوئید دهان پیامبر بو میدهد بناشد هر وقت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) آمد بگویند چی خوردی؟ دهانت میدهد، پیامبر فرمود آخر شربت عسل به من دادهاند گفتند نه عسلش زنبورهایش روی فلان گیاه نشسته که بو میدهد آخرش گفت بابا من نمیخورم. آیه نازل شد آیه قرآن است: «لم تحرم ما احل الله لک» تو چه حق داری عسل را بر خود حرام میکنی «تبتغی مرضات ازواجک» که خانمت راضی باشد. عسل حلال است بهت دادند بخور، ببینید اینجا راضی کردن جمله آخر. «یرضین» راضی کردن نه به شرط اینکه بگوید اگر میخواهی از تو راضی باشم نباید خانه مادرت بروی اگر دیگه نمیخواهم هجرت کنی، جبهه بروی، دانشگاه بروی، نماز جمعه بروی، بابا این رضایتها به شرطی است که اصول الهی از بین نرود. نه طرحی حلال شود و نه حلالی حرام شود، (خیلی چیزها حلال است خانم میگوید من راضی نیستم برای مطالعه، چراغ را خاموش کن بخواب بابا چون اینکه نشد، رضایت به شرطی که اصول الهی. حرفها را جمع کنیم چی گفتیم توی این نیم ساعت، داریم سیره پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) را میگوئیم که: پیامبر چه جوری زن داری میکرد؟ همه زنها را عدالت بود هیچ کدام از زنها حاضر نبودند او را رها کنند بارها حضرت میگفت بیائید اگر زدی طلاقی بروید جای دیگر گفتند نه ما زندگی تو را، حتی یکی از پدر زنهای پیامبر زن پیامبر، حضرت را اذیت میکرد، حضرت فرمود چه کنم از دست تو؟ هر کسی که تو میگوئی داوری کند گفت بابایم، بیاید، آمد، بگو ببینم حق با کیست؟ به پیامبر گفت بگو ببینم چیست؟ زن به پیامبر گفت بگو ولی راستهایش را بگو تا این را گفت پدر زن پاشد د بزن تو میگویی راستهایش را مگر پیامبر دروغگوست؟ دوست و دشمن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) را امین میدانند چه جسارتی کردی؟ پیامبر گفت: ببین دخترت را 5 دقیقه تحمل نکردی. ببین من چه جوری با این دختر زندگی میکنم، بعد هم پدر گفت من تو را به زور دادم به پیامبر تو توی خانه ترشیده بودی هیچ کس نمیآمد بگیردت. آخه نگوئید پیامبر چند تا زن داشت زنها این رقمی بودند فقط به خاطر اینکه با قبیلهها وصل بشود و از شرشان ایمن باشد، بسته میباشد برای حمایت کردن کم کم به اسلام، یه هدف بالایی داشت که باعث شد که از این مسیر آسان و طبیعی استفاده کند و اگر ازدواج بعد از 53 سال و با یه مشت پیر و بیوه و سالمند و عیالوار و درب داغون، بعد از سن 53 سالگی تا 63 سالگی هم پیامبر 60، 70 تا جنگ داشت کسی که در 10 سال 60 بار میخواهد جبهه برود و نظارت به جبهه و پیامبری که دو سوم شب نمیخوابید، عبادت میکرد و شصت تا هم جنگ داشته و سن 53 سال حکومت داری، مردم داری، موعظه، تعلیم، تربیت این کجایش به ما احتمال اینکه یک میلیونم از ضربههایی که به اسلام زده تعدد زوجات است ولی کسی یه خورده انصاف داشته و تاریخ بلد باشد میداند آنوقت پیامبر رفتارش عادلانه بود که من درباره رفتار عادلانه در خانه جلسه بعد صحبت خواهم کرد خانمها و آقایان انشاءالله گوش خواهند داد.) «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتة»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1800