responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1809
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بینندگان عزیز، روز یتیمی همه ماست، که بحث را گوش می‏دهید، چون پیغمبر فرمود من و علی پدر شما هستیم، و روز شهادت علی یعنی روز شهادت پدر، پدر فکری، پدر علمی، پدر سیاسی، پدر مصنوعی، پدر واقعی، پدری که ارزش انسانیت ما بند بند به آن پدر است، وگرنه که پدر و مادر طبیعی که در خیلی موجودات دیگر هم هست، اون معرفت و شناخت و اون کمالات است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) پدر ماست، این روز را تسلیت می‏گویم و می‏خواهم ماه رمضان امسال که راجع به سیره صحبت کرده بودیم.

لباس ساده و سفید برای دوری از تکبر

مقداری هم از سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) قبلاً گفته‏ام، حالا هم یک مقداری بگویم، یک، لباس امیرالمؤمنین (علیه السلام) خیلی ساده بود، پرسیدند چرا ساده است، فرمود «هذا ابعد لی من الکبر و اَجدرَ ان یقتدی بی المسلم»، لباس ساده می‏پوشم تا تکبر نگیردم، چقدر اونها مواظب خودشان بودند، امام زین العابدین(علیه السلام) لباسی شیکی پوشید آمد توی کوچه برگشت به خانمش گفت این لباس را ببر یک لباس دیگر می‏خواهم بپوشم، گفتند، چرا، گفت این لباس شیک است وقتی پوشیدم توی خیابان خواستم راه بروم، کانی است بعلی بن الحسین، انگار دیگر من امام سجاد دیروز نیستم، این لباس در روح من دارد اثر می‏گذارد، خواهرها و برادرها شیک پوشی حلال است، اما برای بعضی‏ها خوب است ساده باشند، بخصوص مسئولین، من باید یک لباسی بپوشم که یک مسلمان هم نگاهش به من خورد آه نکشد، رنگ لباسش بیشتر سفید بود نه بخاطر باز بعضی، آخه بعضی‏ها ممکن است لباس سفید بپوشند، باز برای این که بین همه نشاندار باشند، می‏گوید لباس سفید پوشیدم که این، این لباسی است که «فیه تکوین موتی»، چون لباس کفن هست می‏خواهم هرگاه نگاهم به سفیدی لباس افتاد از خدا غافل نباشم، احدی در تاریخ نیست که بگوید من چیزی یاد علی داده‏ام ولی هزاران نفر هستند که بگویند از علی چیزی یاد گرفته‏ام، داریم، «و اما غناه عن الناس فإِنّه لم یوجد علی باب احد، یسأله عن کلمةٍ»، هیچ وقت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را در خانه هیچ معلمی و پای درس هیچ استادی ندیدند بجز پیغمبر، عدالت علی، فرمود بیت المال، ولا بیت المال عمارا، عمار و ابن یتهان مسئول بیت المال بودند، «فکتب» نامه نوشت، شرح وظائف، «العربی و القریشی والانصاری والعجمی»، عرب و عجم و قریشی و انصاری و مهاجر و انصار «کل من کان فی الاسلام»، همه آدمهایی که مسلمان هستند «من قبائل العرب و اجناس العجم»، چه عرب، چه عجم باید بیت المال بینشان، مساوی تقسیم بشود، عدالت.

کمک به محرومان، مخفیانه و آشکارا

صدقه علی، یکروز امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد خدمت پیغمبر فرمود «یا علی، یا علی، ما عملت فی لیلتک» دیشب چه کردی؟ فرمود چطور؟ فرمود «نزلت فیک اربعة مقالی» چهار کمال درباره تو نازل شده، حضرت فرمود پدر و مادرم فدایت راستش را بخواهی من چهار درهم داشتم، یک درهمش را شب دادم، یک درهمش را روز دادم، یک درهمش را علنی دادم، یک درهمش را مخفیانه، آن وقت آیه نازل شد «الذین ینفقون اموالهم بالیل و النهار» لیل و نهار شب و روز، «سرّاً و علانیة» چه سری و چه علنی، این آیه درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل شد، سرعت کار، خطاب به کارمندهای دولت است، برو فردا بیا، برو فردا بیا، «لم یقدم الیه احد» احدی خدمت علی نرسید که بهش بگوید «اذ غداً» برو فردا بیا، «او دفعَه» یا بگوید برو، «انما یفصل القضا مکانه» هر که می‏آمد حرف می‏زد همان لحظه قضاوت می‏کرد «ثم لو جائه بعده لم یکن الا ما بذر منه اولا» اگر این قاضی مثلاً در قضاوت به نفع یکی است به ضرر یکی، این طور نیست که اگر بروند بعداً بیایند تجدید نظر نبود، اگر ده روز دیگر، دو ماه دیگر، ده ماه دیگر هم می‏آمدند باز همین مسأله را مطرح می‏کردند باز جواب همان جواب بود، تجدید نظر مال ما است که محدودیت علمی داریم، اما کسی که وصل به علم الهی است، «من لدنّا علما»، او دیگر صد دفعه هم بروی پهلویش، همان حرف را بهت می‏زند چقدر نسبت به پیغمبر علی، امیرالمؤمنین، چقدر عاشق پیغمبر بود، یکبار پیغمبر در بعد از فتح مکه فرمود، «انا عنک راض»، علی من از تو راضیم «فبکاء»، تا گفت من از تو راضیم زد به گریه، «و قال له رسول اللّه امسک ما یبکیک»، گریه نکن علی جان چرا گریه می‏کنی من گفتم از تو راضیم گریه ندارد، فرمود چطور گریه نکنم و حال آن که رسول خدا می‏گوید من از تو راضیم، به به، بعضی از یاران امام حسین (علیه السلام) که شهید می‏شدند، امام حسین (علیه السلام) می‏آمد کربلا بالای سرشان، می‏گفت آقا تو از من راضی هستی یا نه، من فقط یک چیز می‏خواهم، می‏خواهم تو راضی باشی، خدایا به آبروی امیرالمؤمنین، آقامان، حضرت مهدی را از ما راضی کن (الهی آمین)

حمایت از مظلومان، خصوصاً زنان

دفاع از مظلوم، می‏گوید یک روز علی بن ابیطالب را در آن هوای داغ دیدم کنار دیواری گفتم یا علی هوا داغ است این ساعت چه می‏کنی؟ گفت آمده‏ام یک مظلومی را اگر هست نجات بدهم بیچاره‏ای هست کمکش کنم، همینطور که می‏گفت یک زنی آمد گفت یا علی شوهرم ظلم کرده، قسم خورده کتکم بزند، حضرت علی (علیه السلام) سرش را پائین انداخت بعد سرش را بالا کرد فرمود نه، من نمی‏توانم در کشوری که من، حکومتش دست من است، شاهد باشم که شوهر به زنش بگوید که کتکت می‏زنم، دست بلند کند روی زنش نمی‏شود، گفت بیا برویم، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن هوای داغ عقب آن خانم رفت در خانه، در را زد جوانی آمد، به جوان گفت تقوی داشته باش، به خانمت می‏گویی می‏زنمت؟ فرمود به تو چه، به شما ربطی ندارد، نشناخت این علی است، همینطور که می‏گفت به تو چه امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیرش را کشید، تا شمشیر را کشید مردم آمدند گفتند سلام علیکم، سلام علیکم، سلام علیکم، این فهمید طرف، آقا امیرالمؤمنین است، خیلی جا خورد، افتاد روی دست و پا و خلاصه هی گفت یا امیرالمؤمنین «اعف عنی»، عفو کن،«واللّه لاکوننَّ لرضا تتؤنی» من حاضرم صورتم را بگذارم پا بگذاری روی کف، من جسارت کردم گفتم به تو ربطی ندارد، بعد به زن گفت برو توی خانه، و امیرالمؤمنین در هوای داغ می‏آید می‏ایستد کنار می‏ایستد که یک بیچاره‏ای را نجات بدهد، خدایا این، اینهایی که من می‏خوانم نمی‏دانم کی بهش عمل می‏کند، ولی حالا علی را بشناسیم، گرچه از بنده شما منصرف شوید، اگر من تشابهی به علی ندارم خوب شما دل از من بکن، اما دل از علی نکن، علی این است، ما باید بدانیم که الگوهایمان اینها بودند، خوب سعی کنیم مثل علی که نمی‏توانیم باشیم لااقل کمتر اذیت کنیم، خدا می‏داند گاهی وقتها یک کارمند دولت، می‏تواند این کسی که مراجعه کرده ده دقیقه کارش را راه بیاندازد، این ده دقیقه را ده روز می‏کنند، ده روز را ده سال می‏کنند،

توجّه به مستحبّات در نافله

امیرالمؤمنین چقدر به مستحبات عنایت داشت، در جریان درخواست خادم که حضرت فرمود که، فاطمه زهرا رفت پهلوی بابایش گفت یک خادمی بیاید من چهار تا بچه کوچولو دارم آموزش زنهای مدینه هست، کوچولوها هستند، شوهرم توی جبهه هست، یک خانمی بیاید کمک من کند، فرمود سی و چهار بار اللّه اکبر، سی و سه بار الحمدللّه، سی و سه بار سبحان اللّه، حالا تا اینجایش را شنیده‏اید، فرمود «فما فاتتنی منذ سمعت»، از روی که این را شنیدم دیگر این سی و چهار بار اللّه اکبر، سی و سه بار الحمدللّه، سی و سه بار سبحان اللّه قطع نشده، مگر شب صفین آن هم وقتی یادم آمد آخر شب گفتم، یعنی یک چیزی را که فهمیدم مستحب است سعی کنیم مستحب‌ها را، بعضی اولیاء خدا خیلی عنایت به مستحبات دارند، اصلاً علامت عشق ما به خدا کارهای مستحب است، نماز واجب را که خوب همه می‏خوانند، یعنی خیلی‏ها می‏خوانند، عشق ما به خدا این است که چقدر مستحب می‏خوانیم، و مستحبات، نقش مستحبات یک رساله‏ای است، یکی از محققین نوشته مستحبات چقدر در آدم اثر دارد مثلاً اگر حدیثی داریم جمعه ناخنشان را بگیرند، یک حدیث هم داریم پنجشنبه، گفتند یکی از علما را دیدند یکی از ناخنهایش بلند است یکش کوچک، آن طرف گفت یکدستش را پنجشنبه می‏گرفت یک دستش را جمعه، که به هر دو مستحب عمل کند، اینقدر اینها، توجه داشته باشیم به نافله، به تلاوت قرآن به صدقه، به صله رحم، به عیادت مریض، به مستحبات، موج می‏آید گاهی مستحبات را از ما می‏گیرد مثلاً صلوات یک مستحبی است که به اصطلاح تشکر هم هست، یعنی اگر شما گفتید مثلاً آقای قرائتی، مثلاً این سخنرانی اش خوب بود یا این مقاله‏اش خوب بود، برای سلامتی آقای قرائتی صلوات، وقتی صلوات می‏فرستید ضمن این که من تشویق می‏شوم شما هم ذکر خدا برای قیامتت ثبت می‏شود و چون صلوات ذکر خداست، اما اگر به احترام من کف زدی، حرام نیست و با کف هم تشویق می‏شوم اما چیزی برای قیامت شما ذکراللّه ثبت نمی‏شود، فقط ثواب تشویق مؤمن ثبت می‏شود، اما اگر صلوات و تکبیر گفتی بخاطر تشویق من هم تشویق مؤمن است و هم ذکر خداست، اما اگر کف زدی ثواب تشویق مؤمن داری اما ثواب ذکر اللّه نداری، حیفیم، یک آدم محاسبه گر، شما می‏خواهی یک هندوانه بخری می‏گویی آن بقالی هندوانه‏اش بهتر است، آن پارچه رنگش ثابت‏تر است، این چینی گلش بهتر است، چطور در پارچه و گل صلاح می‏دانیم هر کدام بهتر است، کف حلال، صلوات هم حلال، اما دو حلالی است که ابزار تشویق است، یکیش ابزار تشویق است با ذکراللّه، یکیش ابزار تشویق، ابزار تشویقی است، شما که صورتت را می‏شوری خوب قصد وضو هم بکن، که ضمن این که صورتت را شستی وضو هم داشته باشی، ما می‏توانیم کارهایمان را «صبغةاللّه»، رنگ‏آمیزی الهی داشته باشیم، خیلی ساده زندگی می‏کرد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک الاغی بود یکوری سوارش شد، دیدید الاغها یکوری سوار می‏شوند بعد گفتند آقا چرا همچینی گفت بابا، «انا الذی اهنت الدنیا»، ول کن بابا، مثل مثلاً فرض کن که پشت موتور می‏نشینند می‏گویند بابا ول کن حالا ماشین هم نبود موتور، گیر نمی‏داد به چیزی، یکبار داشت می‏رفت یکی از کفشهایش پاره شد با یک لنگه کفش راه می‏رفت، همینطور که می‏رفت این بنده را می‏دوخت، یعنی هم وصله می‏کرد، هم راه می‏رفت با یک کفش، گیر نبود، ما گیریم، یعنی بنده که می‏آیم مسجد، اگر توی خیابان عمامه‏ام به شاخه درخت بند بشود بیافتد می‏بینم اِ عمامه ندارم می‏گویم تلفن می‏کنم الو، ببخشید به مسجد بگویید یک مانعی پیدا شد من امشب مسجد نمی‏آیم یعنی یک نماز جماعت را که این همه ثواب دارد بخاطر این که حالا عمامه‏ام توی جوب افتاده تعطیل می‏شود، یعنی گیر می‏دهیم سر یک چیزی، زنگ می‏زند آقا مدرسه تعطیل است، چرا؟ عذری دارم، چرا؟ مثلاً بچه‏ام کفشم را انداخته توی حوض، حالا با دمپایی بیا سر کلاس، گاهی وقتها چهل تا بچه سر کلاس بدون معلمند بخاطر یک لنگه دمپایی، بخاطر یک لنگه دمپایی، ما گیر می‏دهیم، خودمان هم خودمان را گیر گذاشته‏ایم، مثل بت‏پرستها شده‏ایم، بت‏پرستها با دست خودشان بت می‏تراشیدند، تا بت دست، که تراشیده دست خودشان بود گریه می‏کردند، ما هم یک آداب و رسومی درست کرده‏ایم که هر که می‏رود مکه باید سوغاتی بیاورد، اینقدر پلو بدهد، چند روز بنشیند، یک مکه‏ای درست کرده‏ایم که با بند و بیلش چند میلیون می‏شود، آن وقت همه می‏گویند آقا ما نمی‏توانیم برویم مکه، اگر واجبات را حذف کنیم، بگیریم مستحبات را یک مقداری، نه مستحباتی، مستحباتی که گفتم، تشریفات و تجملات را حذف کنیم خیلی‏ها می‏توانند، خیلی عبادتها را انجام بدهند. امیرالمؤمنین ناشناس می‏رفت خرید می‏کرد، یک روز رفت، می‏خواست یک مقداری کرباس بخرد، در دکان یک شیخی، گفت یا شیخ قمیصا، یک پیراهن به من بده، فوری دید تا امیرالمؤمنین است پا شد گفت سلام علیکم، پاشد احترام، گفت بنشین، خداحافظ رفت در یک پارچه فروشی دیگر گفت آقا یک مقداری پارچه به ما بده، باز پارچه فروش دوم شناخت گفت سلام علیکم، پاشد ایستاد، گفت بنشین، آمد گفت یک جایی بروم که کسی مرا نشناسد چون وقتی می‏شناسند پارچه بهتری می‏دهند، قیمت ارزانتری حساب می‏کنند، ما برعکسیم، ما می‏گوییم به قصابه بگو که این گوشتها را برای فلانی می‏خواهم، ما می‏گوییم که برای فلانی که حتماً چیز خوب به ما بدهد، او می‏گوید نه نگویید تا هرچه به همه می‏دهد، یعنی چه، خیلی فاصله است، خیلی فاصله است، خدایا، ما اصلاً شرمنده هستیم، بنده خودم را می‏گویم، اصلاً شرمنده هستم که بگویم شیعه هستم، خیلی فاصله داریم، امیرالمؤمنین می‏دانید اذان می‏گفت، آقایانی که پای تلویزیون نشسته‏اید پارسال تا حالا کدامتان اذان گفته‏اید؟ آخه چطور سال می‏آید و می‏رود ما یکی اذان نمی‏گوییم، در سال یکبار اذان بگویید، صدایی که از زمین به آسمان می‏رود صدای اذان است می‏گویند، ما نمازمان مثل علی است، اذانمان، تجارتمان، جنگمان، زن داریمان، با این که پیغمبر کارها را تقسیم کرد.

کمک به همسر در امور خانه

عرض کردم زهرا و امیرالمؤمنین آمدند گفتند یا رسول اللّه کارها را تقسیم کن فرمود کارهای توی خانه مال فاطمه، کارهای بیرون خانه مال علی، کارهای بیرون را انجام می‏داد باز می‏آمد توی خانه کمک زهرا هم می‏کرد، نمی‏دانم صلواتی بفرستید (اللهم صل علی محمد و آل محمد) خوب راجع به امیرالمؤمنین، شهادت امیرالمؤمنین این بحث را گوش می‏دهید، کی بود آقا؟ هفتاد کمال دارد امیرالمؤمنین که احدی روی کره زمین آن هفتاد تا را ندارد، یعنی هفتاد امتیاز منحصربفرد، تنها نوزادی که در کعبه متولد شد، علی بود، تنها کودکی که در دامن پیغمبر متولد شد، علی، تنها کسی که اولین دفعه به پیغمبر از مردها ایمان آورد، علی بود، تمام جوانی اش را در راه مبارزه داد، پدرش ابوطالب بزرگترین حمایت کنندگان پیغمبر، مادرش فاطمه بنت اسد، زنی که به احترامش دیوار کعبه شکافته شد، اولین گروهی که از مکه هجرت کردند آمدند مدینه، رهبر آن گروه بود، با این که حقش را از نظر سیاسی گرفتند، و حکومت را ازش گرفتند، در عین حال کارهایی کرد، منزوی شد اما به کارهای فرهنگی می‏رسید، این همه خطبه، خطبه‏های نهج‏البلاغه خطبه‏های حضرت علی نیست، چندین کتاب نوشته‏اند مستدرک نهج‏البلاغه، یعنی خطبه‏هایی که، این خطبه‏های نهج‏البلاغه، بخشی از سخنان امیرالمؤمنین است، امیرالمؤمنین چند برابر آنچه در نهج‏البلاغه هست سخنرانی داشته، آن وقت چه سخنرانی، مثلاً یکبار گفتند می‏توانی شما یک سخنرانی کنی که در کل سخنرانیت نقطه نداشته باشد، یک سخنرانی بکن که حرفهایش فقط با ح جیمی و ه دو چشم و صاد و عین و همزه، یعنی از پنج شش تا حرفهای بی نقطه شما کلمه بسازید، یک سخنرانی کرد خطبه بی‏نقطه، خطبه بی الف، الان هست به کاشیکاریهای حضرت عبدالعظیم، این صحن جدیدی که ساخته شده کاشیکاریهایش خطبه بی نقطه، خطبه بی الف، کارهای فرهنگی یک، دوم کارهای کشاورزی، مزرعه هایی که تولید کرد، گردآوری قرآن، قرآنی که آیاتش را گردآوری کرد، دهها قنات، دهها نخلستان، هر وقت ازش سؤال می‏کردند قهر نمی‏کرد، با اینکه حکومت را ازش گرفتند در عین حال خلفا هر وقت به بن بست علمی می‏رسیدند، از امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال می‏کردند راحت جواب می‏داد، ممکن است فردی را قبول نداشته باشد، اما نظام را قبول داشت، چون نظام را قبول داشت کمک می‏کرد، آخه ببینید، ممکن است گاهی فرد را قبول نکند، خدا رحمت کند دکتر بهشتی را، زمان طاغوت، توی ماشینش نشسته بودیم ساعت یازده شب یک جایی می‏رفتیم، حدوداً یازده، دوازده، بود، رسید به چراغ قرمز ایستاد، هیچ کس هم نبود توی خیابانهای تهران، گفتم دکتر بهشتی هیچ کس نیست، شما هم که شاه را قبول نداری برو، گفت من نظام را قبول ندارم، نظام شاهنشاهی را، اما نظم را قبول دارم، باید بایستم، نظام را قبول ندارم اما نظم را قبول دارم، امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود من فرد را قبول ندارم اما نظام را قبول دارم، وقتی نظام را قبول داریم باید کمک کنیم، نباید بگوییم حالا که همچین شد پس ما نیستیم، اصلاً بعضیها قهر می‏کنند، ما همچین گفتیم و همچین شد پس ما نیستیم، اصلاً بعضیها قهر می‏کنند، ما همچین گفتیم و همچین شد، پیشنهاد کردیم نشد، گفتیم گوش ندادند، بهرحال گفتید، گوش ندادند مگر خدا هر چی می‏گوید مردم گوش می‏کنند، صبح تا شام مردم گناه می‏کنند، خدا، خدایی خودش را می‏کند، «تخلف سکان ارضک عن طاعتک فکنت علیهم عدو بجودک»، در دعا می‏خوانیم خدایا دائما مردم سکنه زمین دارند معصیت می‏کنند ولی دائماً هم تو داری بهشان لطف می‏کنی، در دعای ابوحمزه ثمالی که سحرهای ماه رمضان خوانده می‏شود یک جمله‏اش این است که: «خیرک الینا نازل» دائماً خیر تو بر ما نازل می‏شود، «و شرنا الیک صاعد»، همیشه از طرف ما شر می‏آید و همیشه از طرف تو خیر می‏آید انسان نباید بگوید نخیر، چطور مرا دعوت نکرد من هم دعوتش نمی‏کنم او سوغاتی نیاورد من هم نمی‏آورم، او از من مشورت نکرد من هم از او مشورت نمی‏کنم، مگر معامله می‏کنید، امیرالمؤمنین (علیه السلام) حق مسلمش را بهش ندادند اما در مشورت‏ها کمک می‏کرد حتی توی جبهه‏ها، بعضی از لشکرهایی که خلفایی برای این در آن ور می‏فرستادند به حسن و حسین می‏گفت شما هم بروید کمک کنید، چون آن کار شخصی نیست، کار مال اصل اسلام است وقتی کار مال اصل اسلام است شما هم باید کمک کنید، خیلی مهم است اینها، اینها را وقتی مقایسه می‏کنیم با زندگی خودمان می‏بینیم همه را نمره‏مان صفر است، نه این هم نه صفر عادی صفرهای بزرگ، سیاسیون، نمی‏دانم، روشن فکرها، نمی‏دانم همه ما با هم جز، جز یک افرادی که روحشان خیلی بالاتر از این حرفهاست، خیلی همسرش را دوست داشت، جملاتی که بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا گفت نشانه عشق امیرالمؤمنین به همسرش، علی کی بود؟

نهج البلاغه، یادگار بزرگ امیرالمؤمنین (ع)

من یک صفحه از نهج‏البلاغه را امروز برایتان می‏خوانم بالاخره، روز شهادت امیرالمؤمنین ببینیم حضرت، می‏شنوید بحث را، روز شهادت که می‏شنوید یک خورده هم با متن حرفها آشناتر شویم، نهج‏البلاغه سه قسمت است، قسمت اول نهج البلاغه خطبه‏ها است، خطبه یعنی بیشتر معارف و اصول عقاید است، وسط نهج‏البلاعه نامه هاست، که به مسئولین می‏گوید چطوری کشورداری کنید، آخر نهج‏البلاغه موعظه است، کلمات حکمت و کلمات قصار، موعظه می‏کند، پس عقائد، سیاست، اخلاق، توی این نامه‏ها، هفتاد و هفت تا نامه توی نهج‏البلاغه، نامه زیاد است، هفتاد و هفت تایش توی نهج‏البلاغه است، نامه بیست و پنج، این نامه را من فتوکپی کرده‏ام برایتان بخوانم، ببینید چقدر حرفها قشنگ است، ما الان توی کشورمان موجهایی راه می‏افتد ببینید این نامه دوای درد این موجها هست یا نه، کار به موجها هم ندارم ولی دوست دارم با نهج‏البلاغه آشنا شویم.

نامه 25 نهج البلاغه، خدامحوری، مردم سالاری

نامه بیست و پنج اسمش هم نامه به مسئول زکات، می‏گوید شما که می‏روید زکات بگیرید، خوب می‏دانید زکات از گاو و گوسفند و کشمش و خرما و گندم و جو و طلا و نقره و این حرفهاست، می‏گوید تو که می‏روی زکات بگیری شیوه برخوردت چی باشد، اصلاً نیروهای انتظامی اگر پای تلویزیون هستند گوش بدهند، اداره دارای و مالیات گوش بدهد، تمام کارمندهای دولت این نامه را عنایت کنید سه چهار دقیقه من انشاءاللّه فوقش پنج دقیقه من این نامه را می‏گویم، عنایت کنید خیلی نامه، من خودم از وقتی با این نامه آشنا شدم هم زیاد می‏خوانم، هم دو سه بار کلافه شدم یعنی بعضی وقتهایش هم گریه کردم، که آخر چرا مثلاً ما نمی‏فهمیم، چرا مثلاً ما باید، با اینها آشنا نیستیم، غصه خورده‏ام ای کاش اول طلبگی، از روز اول طلبگی من را با نهج‏البلاغه آشنا می‏کردند7 نمی‏گذاشتند حالا که ریشم سفید شد، ببینم نهج‏البلاغه چه می‏گوید، غصه خوردم حالا ببینید نامه را، الان توی مملکت ما یک عده می‏گویند خدامحوری، یعنی همه چیزها باید رنگ الهی داشته باشد، به امر خدا فی سبیل اللّه باشد درست هم هست، یک عده می‏گویند مردم سالاری، آن هم حرف درستی است، یک عده می‏گویند رافت و تمدن، منتهی هرکسی یک تیکه این را می‏گویئ، این نامه را من می‏خوانم، ببینید چقدر حضرت امیر قشنگ گفته، فرموده مسئول زکات می‏روی، برو «انطق علی تقوی اللّه» «انطق» یعنی حرکت کن «علی تقوی اللّه» «تقوی اللّه»، یعنی وقتی می‏روی زکات بگیری برای شکمت، ماموریت می‏روی واقعاً برای حل مشکل برو، خیلی کارمندهای دولت اصلاً ماموریت که می‏روند برای همان حق ماموریت می‏روند کار ندارند که کار شد یا نشد، می‏گویند بالاخره ما می‏رویم یک سفر هم یک تفریح می‏کنیم ماشین دولت هم زیر پایمان است حق ماموریت هم می‏گیریم، می‏گوید برای خدا برو «تقوی اللّه» بعد بگو که «لاتخذن منه اکثر من حق اللّه» حق نداری بیشتر بگیری، نگیر «اکثر من حق اللّه»، از حق اللّه بیشتر نگیر اینجا هم باز یک اللّه است، خدامحوری، بعد به مردم بگو «عباداللّه» شما که بندگان خدا هستید، «عباداللّه»، باز اینجا اللّه است، بندگان خدا، بگو من فرستاده علی هستم که علی ولی اللّه است، آمده‏ام از شما زکات بگیرم که زکات باز حق اللّه است، می‏خواهم تقسیم کنم «فی عباداللّه»، می‏خواهم زکات شما را بگیرم در عباداللّه، در بین مردم، بندگان خدا تقسیم کنم، چه جوری تقسیم کنم، «علی کتاب اللّه»، طبق خدا می‏خواهم تقسیم کنم، «کتاب اللّه»، دیگر چی، طبق سنت رسول اللّه، طبق قانون رسول اللّه، ببینید چقدر اللّه اللّه است؟ برای خدا برو تقسیم می‏خواهیم بکنیم زکات را بین فقرائی که عباداللّه هستند، تقسیمان هم طبق قانون کتاب اللّه قرآن و سنت رسول اللّه است چند تا اللّه است؟ این خدا محوری همه کارها بر اساس خدا، بعد می‏گوید، یک، مردم سالاری، بعد می‏گوید آقا مردم را احضار نکن «تقوم فیهم، تقوم فیهم»، تو برو بین مردم، یکبار مردم نگوییم پاشوند، بیایند. «تقوم فیهم»«هم» یعنی مردم، «حق سلّم فتسلّم علیهم»، سلام کن به مردم، «علیهم»«هم» یعنی مردم، به مردم بگو که «هل فی اموالکم» سوال از مردم، سؤال از مردم، به مردم بگو «هل فی اموالکم»«هل»«هل» یعنی آیا، آیا زکات دارید؟ اگر گفتند نداریم قبول کن اعتماد کن به مردم، اعتماد به مردم، اعتماد به مردم، اگر گفتند زکات نداریم نگو نخیر، من باید بازرس بفرستم ببینم راست می‏گویی یا دروغ، اعتماد کن به مردم، سلام کن به مردم خیّر هم، اختیار بده به مردم، نگو آقا فلان شتر را بده، به مردم بگو زکات لازم است حالا هر کدام از شترها را خواستند بدهند، اگر یک شتری داد پشیمان شد، گفت ببخشید آقا، من این چهار تا شتر را به قصد زکات دادم اما این را بده چهار تا شتر دیگر بردار «فان استقالک فاقله»، اگر معامله را خواست برگرداند، برگرد، معامله را برگردان، مردم را «لاتروعنَّ»، مردم را حق نداری بترسانی، «لا تدخلنَّ علی ابیاتهم»، توی خانه مردم حق نداری بروی، توی مزرعه شان حق نداری بروی، همه‏اش مردم سالاری است، مردم را احضار نکن، یک، مردم سالاری است، سلام بهشان کن، مردم سالاری است، اختیار بهشان بده، مردم سالاری است، اگر گفتند زکات نداریم به حرفشان اعتماد کن، مردم سالاری است، اختیار بهشان بده، مردم سالاری است، اگر گفتند زکات نداریم به حرفشان اعتماد کن، مردم سالاری است، در دادن زکات بهشان، اگر بگویید، اختیار بده که هر شتری را خواستند بدهند مردم سالاری است، اگر شتری را دادند بعد پشیمان شدند خواستند عوض کنند، باز به حرفشان اعتماد کن، مردم سالاری است، نترسانشان، مردم سالاری است، توی خانه شان نرو مردم سالاری است، پر از مردم سالاری است این نامه و اما رافت، می‏گوید آقا رافت در حد اعلاء، نکته یک شتر را می‏آوری بین شتر و بچه شتر فاصله باشدها شتر را به قصد زکات می‏آوری ممکن است بچه شتر مادر را نبیند جیغ بزند، بین شتر و بچه‏اش فاصله نینداز، اگر گاو را به عنوان زکات می‏آوری شیرش را همه‏اش را ندوش، یک خورده شیر توی پستون برای گوساله بگذار، اللّه اکبر، اگر خواستی حیوانها را که داری می‏آوری، حیوانهای زکاتی را، خسته نکنی‏ها، توی راه رفاه بهشان بده، اگر خواستی سوار شتر بشوی یک شتر را یک ساعت سوار نشوی یک شتر را ده دقیقه همه را یکجور سوار شو، مثلاً اگر سه ساعت پیاده روی است، شش تا شتر، هر شتر را نیم ساعت، اللّه اکبر، عدالت حتی نینداختن بین مادر و بچه حتی توی حیوانها اللّه اکبر میدانید کی است آخه با داشتن علی ما چی چی می‏گوییم، هر که می‏گوید خدامحوری، رهبرش علی است، از علی باید بگوید، مردم سالاری، عالیترین حرفها را حضرت علی زده، خلاصه‏اش یک کلمه بگویم هیچ کس حرف نو برای زدن ندارد بنده هم اینجا اعلام می‏کنم طلبه کم سوادی هستم هرکس توانست یک حرف نو از شرق یا غرب بگوید، که ما بهتر از آن را توی نهج البلاغه و قرآن نداشته باشیم ما چون از نهج‏البلاغه و قرآن دستمان خالی است تا یکی یک چیزی می‏گوید هورا می‏کشیم، هیچ خبری نیست، همه حرفهای منطقی ریشه‏اش توی قرآن است منبع علم امیرالمؤمنین بود، ولی این را شهید کردند، السلام علیک یا اباالحسن، سعی کنیم کمی خودمان را به امیرالمؤمنین نزدیک کنیم از تجملات کمی دوری کنیم، کمی به عدالت، یک کار عادلانه، حداقل هر روزی یک کار عادلانه بکنیم، فرقی بین افراد نگذاریم، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نگاههایش عدالت داشت اگر یک لحظه به این نگاه می‏کرد یک لحظه هم به اون نگاه می‏کرد، نگاه عادلانه، حرکت عادلانه، و دنیا هر چه فاسق‏تر و فاسدتر، شرق و غرب، هرچی توی لجن بیشتر بروند ارزش علی بیشتر می‏شود، هرچه هوا داغتر بشود قدر آب را بیشتر می‏دانند، دنیا به سمت اسلام خواهد آمد، یک زمانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) مطرح خواهد شد، حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) خواهد آمد، عدالت علوی را مطرح خواهد کرد، یکی از دعاهایی که شب قدر باید بکنیم ظهور آقا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است، خودمان را آماده کنیم برای شب بیست و سوم که به احتمال قوی، شب قدر شب بیست و سوم است، یا علی دنیا گذشت، غنچه بود برای هیچ کس گل نشد برای تو هم گل نشد، عرضی بود، خدایا تو را به حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) قسمت می‏دهیم ما را با امیرالمؤمنین روز به روز آشناتر و توفیق پیروی آقا، شناخت آقا به ما مرحمت بفرما (الهی آمین).
دین ما و دنیای ما، رهبر ما و دولت ما، ناموس ما و نسل ما، عاقبت ما، انقلاب ما، مرز ما حفظ بفرما (الهی آمین).
ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، رزق حلال، اولاد صالح، علم مفید، نیت خالص به همه ما مرحمت بفرما (الهی آمین).
همه مشکلات همه مسلمین را برطرف بفرما (الهی آمین).
کسانی که سالهای قبل در عزای امیرالمؤمنین عزاداری کردند و الان نیستند همه را با امیرالمؤمنین محشور کن (الهی آمین).
سال دیگر هستیم نمی‏دانم، نیستیم، نمی‏دانم، ولی دعا باید بکنیم این رقمی خدایا اگر بناست باشیم عمر ما را در راه رضای خدا قرار بده (الهی آمین).
اگر شب قدر مقدر کردی، مقدر می‏کنی که ما دیگر نباشیم، سال آخر عمرمان است، باز هم خدایا حسن عاقبت به ما مرحمت و ما را با ایمان کامل و با گناهان بخشیده از دنیا ببر (الهی آمین).
روح امام و شهدا از ما راضی و بالاتر از آنها روح انبیاء و اوصیاء از همه ما راضی روح همه پدران و مادران و نیاکان و مراجع گذشته از ما راضی بفرما (الهی آمین).
به خانواده‏های مبتلا، به خانواده هایی که سوختند، خانواده‏های شهدا، جانبازان، اسرا صبر و اجر مرحمت بفرما (الهی آمین).
نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین یاران اسلام قرار بده (الهی آمین).
ما را مشمول دعای خاص امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) قرار بده (الهی آمین).
«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1809
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست