responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1856

1- تولد و شهادت در بهترين مكان‌ها
2- اميرالمؤمنين، اولين مظلوم عالم
3- ماه رمضان، ماه يادآوري قيامت
4- توجه ويژه امام علي عليه‌السلام به يتيمان
5- توجه به ايثارگران و خانواده آنان
6- بزرگواري اولياي خدا در برابر مخالفان
7- شهادت، اهداي جان در راه خدا

موضوع: شخصيت ممتاز حضرت علي عليه‌السلام

تاريخ پخش:  31/05/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزان بيننده بحث را زماني گوش مي‌دهند كه روز شهادت اميرالمؤمنين، روز بيست و يكم ماه رمضان است. راجع به اميرالمؤمنين هيچ‌كس نمي‌تواند بگويد مي‌توانم حرف بزنم. چون هركس حرف بزند سواد خودش را مي‌گويد، نه علي را. اگر شما يك استكان آب از دريا برداشتي، نمي‌تواني بگويي: اين دريا است. بايد بگويي: استكان من است. ظرف من بيش از اين آب نمي‌گيرد. وگرنه دريا در اين استكان‌ها نمي‌رود. هركس درباره‌ي آقا اميرالمؤمنين صحبت مي‌كند سواد خودش را مي‌گويد و سواد ما همه با هم اندكي بيش نيست. («وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً») (اسراء/85) حالا در اين جلسه‌، در اين 27، 28 دقيقه‌اي كه هست، چيزهايي كه حضرت امير دارد و منحصر به فرد است، روي كره‌ي زمين ديگر هيچ‌كس مثل او نيست.

1- تولد و شهادت در بهترين مكان‌ها

چيزهايي كه حضرت علي(ع) منحصر به فرد است. چند تا را مي‌گويم، بلكه بتوانم در 5 دقيقه سي، چهل موردش را بگويم. روي كره‌ي زمين يك نفر در كعبه متولد شد. تمام بهترين‌ها در علي، اميرالمؤمنين جمع شد. شب شهادت بهترين شب، شب قدر. مكان، بهترين جا، مسجد. حال، بهترين حال نماز. در نماز بهترين حالات، سجده. زمان، بين الطلوعين، بهترين وقت. هرچه بهترين هست در اين ماجرا هست. تنها كسي است كه جبرئيل درباره‌ي او گفت: «لا فتي الا علي» جوانمرد جز علي نيست. «لاسيف الا ذوالفقار». اول كسي بود كه به پيغمبر در مردها ايمان آورد در ده سالگي.

خدا علامه اميني را رحمت كند. صد تا حديث نقل كرده كه حضرت علي اول كسي است كه به پيغمبر ايمان آورد. اول كسي است كه با پيغمبر جماعت خواند. تنها كسي است كه صيغه برادري بين پيغمبر و او برقرار شد. چون پيامبر با سنخيت بين مسلمان‌ها صيغه مي‌خواند. مثلاً ابوبكر و عمر با هم صيغه خواندند. عثمان و نمي‌دانم چه كسي با هم صيغه خواندند. همينطور هركسي با نژاد خودش صيغه مي‌خواند. آنوقت علي‌بن ابي طالب را گفت: تو با خود من صيغه برادري بخوان. صيغه اخوت!

تنها كسي كه پيامبر درباره او گفت: من شهر علم هستم و در اين شهر علي‌بن ابي طالب است. تنها كسي كه گفت: علي بر اين امت حق پدري دارد. تنها كسي كه در تاريخ ملقب به اميرالمؤمنين شد به حق. تنها كسي كه همسرش معصوم بود. تنها كسي كه پدر دو امام معصوم بود. تنها كسي كه نام او از نام خدا مشتق شد. تنها كسي كه عقدش را خداوند در عرش خواند.

2- اميرالمؤمنين، اولين مظلوم عالم

تنها كسي كه لقب اول مظلوم گرفت. تنها كسي كه كنيه ابوتراب گرفت. تنها كسي كه پا روي دوش پيغمبر گذاشت و بتها را شكست. تنها كسي كه فرمود: اين ليوان شيري كه براي من آورديد نصفش را به من بدهيد، نصفش را به قاتل من بدهيد. ابن ملجم قاتل من است ولي چون فعلاً او را گرفتيد و اسيرش كرديد، تنها كسي كه پيغمبر فرمود: همه درها را ببنديد و فقط در خانه علي در مسجد باز باشد. تنها كسي كه لقب صالح المؤمنين را گرفت. تنها كسي كه وقتي جبرئيل بر پيغمبر نازل مي‌شد صداي وحي را مي‌شنيد. تنها كسي كه سوره‌ي برائت را جرأت كرد براي كفار بخواند. از اين تنها كسي‌ها زياد است كه هفتاد تا… ما افتخار مي‌كنيم كه منصوب به اميرالمؤمنين هستيم. هركس پسر دارد و پسر دار مي‌شود اسم علي را بگذارد. در همه خانه‌ها فاطمه و علي باشد. اين براي قيامت ما ذخيره مي‌شود. خوب براي شادي روح اميرالمؤمنين صلوات. (صلوات حضار)

همه چيزهايش نمونه است، علي و يقين، علي و يقين. حضرت ابراهيم به خدا گفت: مرده‌ها را چطور زنده مي‌‌كني؟ چون يك لاشه‌اي ديد كنار دريا، يك سر اين لاشه در آب است، بخشي‌اش در زمين است. از آن بخشي كه در آب است ماهي‌ها نوك مي‌زنند. از آن طرفي كه روي زمين است شغال‌ها نيش مي‌زنند. گاز مي‌گيرند. گاهي پرنده‌ها مي‌آيند نوك مي‌زنند. اِ… اين لاشه تقسيم بر سه شد. دريايي و هوايي و صحرايي، گفت: خدايا اين بدن مرده كه پخش شد، چطور در قيامت زنده مي‌كني؟ گفت: مگر ايمان نداري؟ گفت: ايمان دارم مي‌خواهم به يقين برسم. گفت: پرنده‌ها را بگير بكوب. چهار پرنده را سر كوه بگذار. صدا بزن. ذرات پخش شده اينها جمع مي‌شود.

3- ماه رمضان، ماه يادآوري قيامت

برادرها چون روز بيست و يكم هست، من دو سه دقيقه راجع به معاد هم صحبت كنم. معاد جاي شك نيست. هر خوابي كه ما مي‌كنيم انگار مي‌ميريم، و هر صبح كه بلند مي‌شويم انگار زنده مي‌شويم. حضرت فرمود: مردن و قيامت مثل خوابيدن و بيدار شدن است. هر پاييز كه برگها مي‌ريزد انگار مي‌ميريم. هر بهاري كه برگ‌ها سبز مي‌شود انگار زنده مي‌شويم. كسي نگويد آقا وقتي ما مرديم، استخوان‌هاي پوسيده ما پخش شد، چطور دوباره جمع مي‌شوند.

مگر شما مشك را نمي‌بينيد. مشك دوغ، دوغ را در مشك مي‌ريزند و مي‌زنند. اين ذرات چربي پخش است. اما وقتي اين مشك را زدند، مشك را كه مي‌زنند ذرات چربي كه پخش است همه يك جا جمع مي‌شود. پس جمع شدن ذرات پخش شده محال نيست. مگر اين پارچه ما از نفت نيست. چطور بشر نخ را از نفت بيرون كشيد؟ مگر شيري كه مي‌دوشي از علف نيست؟ چطور خدا شير سفيد را از غلف سبز بيرون مي‌كشد؟ چطور شما نخ را از نفت بيرون مي‌كشي؟ چطور شما كره و دوغ را از شير بيرون مي‌كشي؟

قيامت چه اشكالي دارد؟ حدود هزار آيه راجع به قيامت است. ما اگر بدانيم بايد حساب و كتاب پس بدهيم، به حساب و كتاب ايمان داشته باشيم، آمار جنايت كم مي‌شود. آن كسي كه جنايت مي‌كند نمي‌داند كه بايد جواب بدهد. ما اگر بدانيم لب در پليس است، فرش را نمي‌دزديم. بايد بدانيم آقا پليس است، ما را مي‌گيرد. («أَ لا يَظُنُّ أُولئِك‏») (مطففين/4) چرا كم‌فروشي مي‌كني و مال مردم را مي‌خوري؟ («أَ لا يَظُنُّ أُولئِك‏») اينها باور ندارند («أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ») (مطففين/4 و5) روز قيامت بايد جواب بدهند.

ابراهيم(ع) گفت: مي‌خواهم به يقين برسم. ولي علي به يقين رسيده بود. فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا» (شرح‌نهج‌البلاغه/ج7/ص253) ديگر از اين بالاتر نمي‌شود. من مي‌بينيم، هرچه را مي‌بينم خدا را مي‌بينم.

علي و عفو! علي و كظم غيظ، آب دهان به سمتش انداختند، اميرالمؤمنين(ع). حضرت علي قصه‌اش را بلديد من تكرار نكنم. خودش را نگه داشت. آيا شده يك مرتبه ما غيظ كنيم و خودمان را نگه داريم؟

علي و عاطفه، بچه‌‌هاي يتيم را مي‌ديد گريه مي‌كرد. از پارسال تا به حال ديدن چند تا يتيم رفتيم، فضايل علي را بگو… اصلاً فلسفه زيارت اين است شما كه راست يك امام مي‌ايستي، يعني تو چه كسي هستي و من چه كسي هستم؟ همه ما در هفتاد، هشتاد سال عمرمان يك ركعت نماز با توجه نداريم. و حضرت علي اميرالمؤمنين(ع) شب‌هايي هزار ركعت نماز باتوجه داشت. هزار ركعت نماز با توجه در يك شب ما كل عمرمان به يك دقيقه علي نمي‌رسيم. آدمي سراغ داري بگويد: من هشتاد سال، نود سالم است. يك ركعت نماز با حال خواندم؟ يك ركعت نماز با توجه نمي‌خوانيم. او شبي هزار ركعت!

اين مسأله كه مگر مي‌شود يك شب هزار ركعت نماز خواند؟ از نظر ساعتي ما حساب كرديم، چون نماز… اول اينكه گاهي وقت‌ها شب كه مي‌گويند، مراد شبانه‌روز است. («وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً») (اعراف/142) قرآن فرمود: سي شب در كوه طور بود. اين سي شب كه مي‌گويند، مي‌گويد: («ثَلاثينَ لَيْلَةً») شب يعني («ليل»)، مي‌گويد: سي شب، اما روزها هم حضرت موسي بود. منتهي قرآن گاهي رسمش اين است به شبانه روز مي‌گويد… بگوييد… مثل ما ايراني‌ها، مثلاً به جاي سال مي‌گوييم: بهار. مي‌گوييم: چهل بهار بر من گذشت. نمي‌گوييم: چهل بهار گذشته يعني چهل پاييز نگذشته. مي‌خواهيم بگوييم: چهل سال، قرآن هم گاهي به شبانه‌روز مي‌گويد: شب. موسي چهل شب كوه بود، چهل شبانه‌روز بود. چون موسي روزها هم نمي‌آمد. اين يك مورد. 2- ما با ساعت حساب كرديم، با ماشين حساب، مي‌شود هزار ركعت نماز خواند. حالا اگر يكي دو ساعتش هم بعد از طلوع فجر شد آن هم شب حساب مي‌شود. شما اگر از سر شب تا طلوع آفتاب نخوابيدي، به مردم مي‌گويي مي‌گويد: من ديشب نخوابيدم. نمي‌گويد: ديشب نخوابيدم، ضمناً 45 دقيقه بعدش هم نخوابيدم. يعني آن 45 دقيقه ديگر را هم جزء شب حساب مي‌كند. هزار ركعت نماز كه در عمرمان به يك ركعتش هم نمي‌رسيم. علي و عفو، علي و عاطفه، گريه در مقابل يتيم. اين را سالهاي قبل گفتم، اجازه بدهيد تكرار كنم.

4- توجه ويژه امام علي عليه‌السلام به يتيمان

خانه‌ي يتيمي آمد هرچه گفت: عزيز، عزيز، عزيز اين يتيم همينطور مانده بود و نگاه مي‌كرد. شروع كرد با زانو و دست و پايش دويد و صداي بزغاله درآورد. بَع مَع… دور خانه با دست و پايش دويد. اميرالمؤمنين! قنبر آمد گفت: آقا زشت است. تو مي‌داني چه كسي هستي؟ ما الان يك كسي يك مدير شود ديگر با معاونش سنگين است غذا بخورد. شما رييس حكومت اسلامي صداي بز مي‌كني؟ فرمود: هركاري كردم اين بچه يتيم بخندد نشد. تشخيص دادم اميرالمؤمنين صداي بزغاله كند، تا يك يتيم بخندد. كجاي كره‌ي زمين يك چنين رهبري است؟

علمش را مي‌گويد هرچه مي‌خواهيد بپرسيد، جواب مي‌دهم. تواضعش يتيم را مي‌خندد. صداي بزغاله مي‌كند تا يتيم بخندد. زهدش، ساده‌ترين زندگي. تواضعش، در خانه كار مي‌كرد. شجاعتش، انفاقش، گريه‌اش، قضاوتش، نمي‌دانم چه بگويم. يك سلامي به اميرالمؤمنين بدهيم. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه»

علي‌بن ابي طالب با مردم، اين آيه را مي‌ترسم نرسم بخوانم و چون شب بيست و يكم است با اين آيه آشنا شويد. نكاتي دارد كه درسهايي از قرآن ما آرمش باشد و هم شب قدر باشد و هم حضرت امير.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏». («وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏») (بقره/207) موضوع: خوابيدن اميرالمؤمنين به جاي پيامبر. در سوره‌ي بقره. آيه‌ي 207. («وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري») بعضي از مردم («مَنْ يَشْري») كسي است كه مي‌فروشد. («نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏») خودش را مي‌فروشد، جانش را مي‌فروشد. («ابْتِغاءَ») براي چه مي‌فروشد؟ («ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏») فقط براي رضاي خدا نه براي قدرت نمايي، («وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»).

نكاتي كه در اين هست. در قرآن («وَ مِنَ النَّاسِ») چند تا داريم. من يكوقتي تصميم گرفتم دوقلوهاي قرآن را جمع كنم. تقريباً دور و بر 350 تا دوقلو پيدا كردم. يكي از دوقلوها اين است. («مِنَ النَّاسِ»)، («مِنَ النَّاسِ»). اينجا مي‌گويد: بعضي از مردم جانشان را فدا مي‌كنند، جاي ديگر داريم («وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُه‏») (بقره/204) بعضي از مردم حرف كه مي‌زنند خوب حرف مي‌زنند، عمل نمي‌كنند. حضرت علي حرف نزد، عمل كرد. عده‌اي حرف مي‌زنند و عمل نمي‌كنند. اين‌ها دوقلو هستند. («مِنَ النَّاسِ»)، («مِنَ النَّاسِ»). اين كجا و او كجا؟ «هل يستوي الظلمات الي النور» نور كجا و ظلمات كجا. («أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقا») (سجده/18) مؤمن كجا و فاسق كجا. («مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ … مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ») (زلزله/7 و8) چون دوقلوها وقتي كنار هم گفته شود برجسته مي‌شود. يك آدم معمولي در خيابان كه مي‌رود پيدا نيست كه اين كوتاه است يا بلند است. اگر كنار يك قد بلند راه رفت، كوتاهي‌اش معلوم مي‌شود. اگر كنار يك كوتاه راه رفت، بلندي‌اش معلوم مي‌شود. «فإن الأشياء تعرف بأضدادها» (بحارالانوار/ج69/ص272) اول اينكه اين آيه را سني‌ها گفتند يا شيعه؟ من از سني‌ها براي شما بگويم. از علماي قرن هفتم است و الآن قرن چهاردهم هستيم. هفتصد سال پيش ابن ابي الحديد، از علماي درجه يك اهل سنت در شرح نهج‌البلاغه مي‌گويد: تمام مفسرين گفتند: اين آيه درباره‌ي علي‌بن ابي طالب نازل شده، كه در جاي پيغمبر خوابيد، به قدري اين حديث مشهور است، كه هركس بگويد نه، يا كافر است يا ديوانه. اين خيلي مهم است كه يك عالم سني بگويد، شك نكنيد.

5- توجه به ايثارگران و خانواده آنان

عرض كنم به حضور جنابعالي كه نكاتي كه در اين آيه معلوم مي‌شود اول اينكه ياد ايثارگران را زنده بداريم. يك شب حضرت علي جاي پيغمبر خوابيد، آيه‌اش آمد. جاي پيغمبر خوابيد. يعني چه؟ يعني جبهه رفتي كه رفتي، خانواده‌ي شهيد هستي كه باش. متأسفانه بعضي از بي‌ادب‌ها چنين حرف مي‌زنند، مي‌گويد: آقا خانواده شهيد هستم، مي‌گويد: خانواده شهيد هستي كه باش. بابا تو مسلمان هستي يا نه؟ قرآن مي‌گويد: اميرالمؤمنين جاي پيغمبر خوابيد آماده‌ي شهادت شد، كسي كه آماده‌ي شهادت شد، خدا تعريفش را مي‌كند. اين بنده خدا شهيد شده تو مي‌گويي: باش، خيلي بي‌انصافي است. اگر اين شهيد نمي‌شد، صدامي‌ها مي‌آمدند به ناموس ما، به خانه‌ي ما، به مال ما، به جان ما تجاوز مي‌كردند. كما اينكه هرچه توانستند جنايت كردند. خانواده‌ي شهيد باش. اين درس اول براي جامعه، هركس زحمتي كشيده از او تجليل كنيد. مي‌گويد: وظيفه‌اش بوده. ياد ايثارگران را زنده بداريم.

درس دوم: پيش مرگ اولياي خدا شدن يك ارزش است. اينكه انسان جان فشاني كند يك ارزش است. مثلاً كسي كه پاسدار امام است، پاسدار يك مرد خداست، اين اگر مثلاً در راه حفاظت شهيد شود يك ارزش است. امام فرمود: هركس براي ترور و كشتن سلمان رشدي قيام كند، حتي اگر در آن راه شهيد شود، كشته شود، شهيد است. يعني برداشتن سلمان رشدي ارزش است.

نكته‌ي ديگر، بزرگترين سود اين است كه آدم با خدا باشد. («ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏») مردم مي‌فروشند. ببين «الدُّنْيَا سُوق‏» (بحارالانوار/ج46/ص326) يعني دنيا بازار است. همينطور كه شما پاي حرف‌هاي من نشستيد، آن به آن داريد دقيقه‌هاي عمرتان را مي‌فروشيد. مواظب باشيد كجا صرف مي‌كنيد. به چند مي‌فروشيد؟

روز بيست و يكم بحث را گوش مي‌دهيد، از آقا اميرالمؤمنين بگويم. فرمود: آقا قيمت تو بهشت است. «ثمنك الجنة» نرخ تو بهشت است. ارزانتر نفروشي‌. من به طلبه‌ها مي‌گويم: كار زير يك ميليون نكنيد. اگر در يك مسجد براي 20 نفر حرف مي‌زنيد، حرف خوب بزن، اين را يادداشت كن. براي صدا و سيما بفرست. براي روزنامه‌ها و مجله‌ها بفرست. يك جايي چاپ كنند. بنا نيست عمر من صرف 20 نفر شود. كار زير يك ميليوني نكنيد. غصه مي‌خورم، دلم براي دانشجوها مي‌سوزد. پايان نامه نوشته، چند هزار پايان‌نامه در وزارت علوم گرد مي‌خورد. بابا خيلي از اين پايان‌نامه‌ها را مي‌شود خلاصه‌اش را بيايند در تلويزيون لااقل شبكه چهار براي اهلش بگويند. آن كسي كه پايان‌نامه‌ي دكترايش را درباره‌ي يك مسأله‌اي تحقيق كرده، البته بعضي از پايان‌نامه‌ها خيلي فني و تخصصي است. خوب آن براي خودش، اما بعضي مثلاً چرا آمار طلاق زياد شده است. نقش مستحبات در تربيت انسان، عوامل تربيت، عوامل مهجوريت قرآن، بسياري از يعني چند هزار پايان‌نامه داريم، كه اين دانشجو از بيت‌المال، از پول پدر و مادرش، جواني‌اش آتش گرفته يك پايان‌نامه‌اش را داده. اين در وزارت علوم است. خودش بيايد در يك مركزي ارائه بدهد. كتمان علم خيلي بد است. ركود در اسلام حرام است. ركود فكر حرام است. ركود فكر يعني فكرش ايستاده و مشورت نمي‌كند. سرش را پايين مي‌اندازد و هركاري خودش بخواهد مي‌كند. هميشه فكرش راكد است. از فكر ديگران استفاده نمي‌كند.

ركود مال حرام است، كسي پولهايش را در گنج بخواباند. سپرده كند و به وام ندهد، و قرض‌الحسنه ندهد. ركود طبيعت حرام است. آب دارد، خاك هم دارد ول كرده است. حتي اگر يك زنجيري، سيم خارداري، سنگ‌چيني كرديم، اگر تا سه سال كشاورزي و بنايي نكردي اسلام مي‌گويد: سنگ‌هايش را بردار و دور بيانداز. تا سه سال به شما مهلت مي‌دهند يك قطعه زمين را ديوارچيني كني. اگر بعد از سه سال نساختي، سنگش را بردار و يكي ديگر بسازد. ركود آب، ركود خاك، ركود فكر، ركود مال. ركود در اسلام حرام است. ركود علم چيست؟ پايان‌نامه‌ها در وزارت علوم و حال آنكه صدها هزار نفر مي‌توانند استفاده كنند.

6- بزرگواري اولياي خدا در برابر مخالفان

حضرت علي خودش را وقف كرد. هرچه داشت وقف كرد. چاه مي‌كند، به آب كه مي‌رسيد، مي‌گفت: قلم و كاغذ را بياوريد. چيه؟ اين وقف امت اسلامي است. وقف هم كه مي‌كرد، وقف شيعه نمي‌كرد. مي‌گفت: وقف همه مردم. چه آنهايي كه به من رأي دادند… اينطور نيست كه حالا در هيئت ما سينه نزدي، برود… چرا بيايد در هيئت ما غذا بخورد؟ برو هرجا سينه زدي همانجا غذا بخور. اي بابا! اي بابا! چقدر روده‌ها تنگ است.

امام سجاد را مي‌داني چه بود؟  در كربلا ديد پدرش را كشتند، همين قاتلين، همين بني اميه، همين حكومت يزيد بعد از آنكه در كربلا امام حسين را كشت، لب مرز رفتند پست بدهند. امام زين‌العابدين به همين مرزدارها دعا كرد. با اينكه اين مرزدارها لشگر يزيدي بودند كه به كربلا آمده بودند و امام حسين را كشتند. درست است قاتل پدرم است، ولي فعلاً لب مرز است. به مرزدارها دعا مي‌كرد، ببين چقدر روح بزرگ است. ما خيلي با ائمه فاصله داريم. ما خيلي فاصله داريم.

امام صادق ظاهراً در راه مكه بود. ديد يك نفر چنين مي‌كند. به اصحاب فرمود: برويد ببينيد چه مشكلي دارد؟ رفتند و برگشتند. گفت: چه بود؟ گفت: تشنه بود. گفت: آبش داديد؟ گفتند: يهودي بود. فرمود: اِ… خوب يهودي باشد. آبش بدهيد. حضرت ابراهيم يك دعا كرد، خدا فرمود: من اين دعا را مستجاب نمي‌كنم. ولو ابراهيم هستي. دعايت را مستجاب نمي‌كنم. چون ابراهيم گفت: خدايا به مؤمنين رزق بده. فرمود: يعني چه؟ من به كفار هم رزق مي‌دهم. آيه‌اش اين است: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ» (بقره/126) «وَ ارْزُقْ… مَنْ آمَنَ» رزق بده به هركس كه ايمان دارد. فرمود: اين حرف‌ها چيست؟ «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُه‏» من كافر هم باشد مي‌دهم بخورند.

اينقدر نبايد روح كوچك باشد. اين براي محله‌ي ما نيست، نباشد. اين جز هيئت ما نيست. نباشد! اين جز حزب ما نيست، افطاري دعوتش نكن. اين در آن خط است. بابا مسلمان كه هست. روزه هم كه گرفته است. حالا بيايد يك خرما و يك شله زرد بخورد چه مي‌شود؟ چقدر تنگ‌نظري، چقدر تنگ‌نظري، افطاري‌ها سياسي، هيئت‌ها سياسي، يك خرده بازتر باشيم. نمي‌خواهم بگويم: خط فكري صحيح را رها كنيد. روحتان بزرگ باشد. «رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري» (طه/25) خدا به موسي گفت: تو رهبر هستي. گفت: اگر من رهبر هستم روح من بزرگ باشد. از نعمت‌هايي كه خدا به پيغمبر منت مي گذارد، مي‌گويد: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/1) به تو روح بزرگ ندادم؟ گفتم گوش به حرفم نداد، ديگر نگاهش نمي‌كنم. اين حرف‌ها چيست؟ گفتم نصيحتش كردم. ماشين برد، تصادف كرد. ديگر ماشين دستش نمي‌دهم. بابا حالا يكبار تصادف كرد. حالا يكبار پولت را خورد، ديگر قرض به او نمي‌دهم. ديگر نمي‌دانم نمي‌فرستيم بازار چيزي بخرد. همين كه يكبار يك شكست خورد، اين براي هميشه نبايد بايكوت شود.

7- شهادت، اهداي جان در راه خدا

با چه كسي معامله كنيم؟ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ» اول اينكه چه مي‌دهد؟ جانش را مي‌دهد. يكوقت يك بازاري به من زنگ زد، گفت: حاج آقا درست است خانواده‌هاي شهدا محترم هستند، اما ما بازاري‌ها هم خيلي به جبهه كمك كرديم. شما يك خرده در تلويزيون از ما بگو. گفتم: راست مي‌گويي. بازار هم به جبهه كمك كرد. اما از جنابعالي يك سؤال مي‌كنم جواب بده. شما خودت تا حالا بيشتر براي علي اصغر گريه كردي يا براي خديجه؟ به من راست بگو. مي‌گفت: راستش براي علي اصغر. گفتم: پس خودت هم براي خون بيش از مال گريه مي‌كني. علي اصغر خون داد، حضرت خديجه مال داد. مال دادن هم ارزش است. خديجه براي ما خيلي عزيز است. ولي هيچ چيزي كار جان را نمي‌كند.

آنهايي كه يك چيزي وقف مي‌كنند زمين وقف كرده. شهيد خودش را وقف كرده «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ». علي بن ابي طالب جانش را داد. گفت: يا رسول الله من جاي تو بخوابم، جان تو سالم است؟ گفت: بله! گفت: من پيش مرگت مي‌شوم. شرط هم نكرد كه من رييس ستاد انتخاباتي مي‌شوم به شرطي كه استاندار شوم. به شرطي كه مدير كجا شوم. به شرطي كه فرماندار شوم. من جاي تو بخوابم، بالاخره بعد چه مي‌‌شود؟ اصلاً پيش شرطي نداشتند. اينها مهم است. ما گاهي وقت‌ها يك كسي كار مي‌كند به يك اميدي كار مي‌كند. مي‌گويد: فلاني مجلس برود، بالاخره يك چيزي به ما خواهند داد. يك نامه‌اي، يك سفارشي، يعني اين دانه مي‌ريزد كه تخم مرغ بردارد. علف مي‌ريزد كه شير بدوشد.

يك وقت يك كسي يك مبلغي به نهضت سواد آموزي فرستاد و گفت: به فقرا بده. مبلغ هم چيزي نبود. 200 هزار تومان بود. ما تقسيم كرديم بين چند نفري كه حقوقشان حداقل است. بعداً يك مشكلي برايش پيش آمد و ديديم يك افرادي در نهضت آمدند كه آقا شما مشكل ايشان را حل كن. گفتم: قانون هرچه مي‌گويد. من كه نمي‌توانم خلاف قانون انجام دهم. گفت: ايشان يكوقتي به شما كمك كرده است. گفتم: مگر من گاو هستم كه علف بدهي و شير بدوشي. من حجة‌الاسلام هستم، گاو كه نيستم. آن كه علفش مي‌دهي و شيرش را مي‌دوشي گاو است. اگر پول مي‌دهي كه امروز من به تو تلفن كنم، پيداست من گاو هستم.

نزد پيغمبر آمدند و گفتند: علي همه خوبي دارد. گاهي يك خرده سخت گير است. فرمود: «لَخَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ» (بحارالانوار/ج41/ص116) سختي‌اش در راه خداست. گردنبند را به دخترش اجازه نمي‌دهد. حتي خزينه‌دار گفت: آقا عاريه است. من هم ضامن هستم. فرمود: گرچه عاريه است. گرفته كه پس بدهد. گرچه تو هم ضامن شدي، دختر علي با باقي دخترها يكسان است. اصلاً كجا دنيا مي‌تواند بفهمد علي چه كسي است؟ ما در فهمش گير هستيم.

«يشري» معامله كند. جانش را معامله كند. براي چه؟ براي پست، براي پول، نه، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏» فقط رضاي خدا را مي‌خواهم. كار به هيچي ندارم. فقط هدف من رضاي خداست. آخر گاهي وقت‌ها يك كسي يك كاري مي‌كند مشهور شود. در يكي از اين كشورهاي غربي بود، يك كسي مي‌خواست شهردار يك جايي شود، از هلي‌كوپتر خودش را پرت كرد، با طناب در هوا تابيد، كه مثلاً بگويد: من شجاع هستم. به من رأي بدهيد، من شهردار شوم. فرق مي‌كند يك كسي مي‌خواهد مشهور شود، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏» فقط براي رضاي خدا. «من الناس» بعضي از مردم چطور هستند؟ جانشان را مي‌دهند. نه براي شهرت و پول و مقام و مدال، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏».

از اين معلوم مي‌شود صحنه‌‌سازي و تاكتيك در مسائل اطلاعاتي و نظامي و سياسي لازم است. اين خودش يك تاكتيك بود. خودش يك تاكتيك بود. كه پيغمبر علي را خواباند، جاي خودش در مكه… از اين معلوم مي‌شود كارها اهم و مهم دارد. اين يك اصل است. مهم نيست كشته شوي، مهم اين است كه آماده شهادت شوي. حضرت علي آن شب كشته نشد، ولي آماده‌ي… همين آمادگي‌اش مهم است. من آماده هستم. چه شهيد شوم، چه شهيد نشوم. از اين معلوم مي‌شود دشمنان در براندازي متحد هستند چون آن شبي كه در خانه‌ي پيغمبر ريختند، پيغمبر را بكشند، علي جايش خوابيده بود، از هر قبيله‌اي يك لات، گفتند: از هر قبيله‌اي يك نفر بيايد كه اگر پيغمبر را كشتيم، فاميل پيغمبر نتوانند قيام كنند. بدانند با همه قبيله‌ها درگير هستند. معلوم مي‌شود دشمنان در براندازي چه… متحد هستند؟ مثل اسرائيل و آمريكا الآن. معناي توكل اين نيست كه تدبير نكنيم. توكل بر خدا كرديم، اما تدبير هم اين است كه من بروم، علي جاي من… هم توكل، هم مديريت، اين خودش يك مديريتي بود، يك تاكتيكي بود. معناي توكل بر خدا اين نيست كه ماشين را سوار مي‌شويم توكل بر خدا، بابا بنزين دارد، آب دارد، لاستيك داري. زاپاس داري. پيغمبر توكل داشت، اما بالاخره يك كسي را جاي خودش خواباند.از طرح دشمن بايد آگاه بود. توطئه‌ها را بايد خنثي كرد. كاري ارزش دارد كه به موقع انجام شود. همه چيز را نبايد همه بفهمند. اينجا فقط پيغمبر و علي فهميدند كه چه كسي است. گاهي بدون درگيري مي‌شود دشمن را شكست داد. اينجا پيغمبر درگير نشد اما توطئه دشمن خنثي شد. ببينيد اينها درسهاست. از درسهاي روز است. آقاياني كه پاي تلويزيون هستيد يكبار ديگر بخوانم.

1- پيش مرگ بزرگان شدن ارزش است. اين را در دنيا تابلو كنيد. 2- صحنه‌سازي و تاكتيك در مسائل نظامي و اطلاعاتي لازم است. 3- از ايثارگران تجليل كنيد. 4- كسي ايمانش قوي است كه حتي در بستر خواب هم آرام باشد. پيغمبر، اميرالمؤمنين وقتي مي‌خوابيد نمي‌لرزيد. با آرامش! دشمنان در براندازي متحد هستند. معناي توكل اين نيست كه برنامه‌ريزي نداشته باشيم. توطئه‌ها را بايد خنثي كرد. در طرح دشمن بايد آگاه بود. از طرح دشمن بايد آگاه بود. كاري ارزش دارد كه به موقع انجام شود. همه چيز را نبايد همه بفهمند. گاهي بدون درگيري مي‌توان دشمن را شكست داد. ببينيد «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري» يك آيه‌ي 5 كلمه‌اي چقدر نكته دارد. همه‌ي نكته‌هايش هم نكته‌هاي روز است. ما مزه‌ي قرآن را نچشيدند، نچشيديم، و نه به نسل نو چشانديم. يكبار ديگر نچشيدند، نچشيديم، نه قرآن را به دانشجو و دبيرستاني چشانديم. برديم و يك اطلاعاتي به اينها داديم كه بداني جايي آباد نمي‌شود و نداني جايي خراب نمي‌شود.

شهادت اميرالمؤمنين است. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ» به قدري با اميرالمؤمنين مخالف بودند. گفتند: وارسي كنيد، هركس به اميرالمؤمنين علاقه دارد، سهميه‌اش را از بيت‌المال قطع كنيد. بعضي‌ها مي‌گويند: علي چرا اينقدر دشمن داشت؟ با كسي رودروايسي نداشت. مي‌دانيد اينهايي كه كربلا آمدند چه كساني بودند؟ بعضي‌هايشان استاندارها و فرماندارها بودند كه حضرت علي ديد اينها خيانت كردند عزلشان كرد. حضرت علي چون اينها را برداشت مي‌آمدند كوفه و دفتر سياسي زدند. به قول امروزي‌ها حزب و روزنامه درست كردند. بعد وقتي امام حسين كربلا بود، گروه گروه مردم را تشويق مي كردند. ولذا وقتي كربلا آمدند گفتند: حسين جان، ما با تو خوبيم، «بغضاً لابيك» ما با پدرت بد هستيم. چون پدرم استاندار بود، عزلش كرد، حالا كه پدرت پدر مرا عزل كرد، من هم انتقام عزل را از تو «بغضاً لابيك» اين «بغضاً لابيك» براي حضرت امير، نسلش هم كه هي شهيد مي‌شد و زجر مي‌كشيد، به خاطر اينكه مقاومت مي‌كردند. زير بار زور نمي‌رفتند. كلمه‌ي نه شرقي، نه غربي! پير آمريكا را درمي‌آورد. دشمن‌ترين… يك كسي آمده بود به سيد حسن نصرالله گفته بود: من فهميدم راه تو حق است. گفت: از كجا فهميدي؟ گفت: قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: سخت ترين دشمنان شما يهود هستند. بعد مي‌بينم اسرائيل بالاترين دشمن شماره يك‌اش سيد حسن نصرالله است. فهميدم تو «الذين آمنوا» هستي. چون قرآن مي‌گويد: سخت‌ترين دشمن را به «الذين آمنوا» يهودي‌ها دارند. حالا كه ديدم اسرائيل بدترين برخورد را نسبت به تو دارد، معلوم مي‌شود «الذين آمنوا» بيشترين نيش را نسبت به اميرالمؤمنين داشتند امام حسن هم به خاطر اميرالمؤمنين، امام حسين را هم «بغضاً لابيك». فاطمه زهرا را هم به خاطر علي‌بن ابي طالب، اينكه همه را شهيد كردند روي بغض علي‌بن ابي طالب بود. يا علي چقدر دشمن داري؟ در عوض دوست هم داري. يك سري به مسجدهاي ايران بزن، همه برايت گريه مي‌كنند. همه پيراهن سياه پوشيدند. همه عاشق تو هستند. در ايران ببين صدها علي آباد داريم. اسم روستاهاي ما هم علي است. بيشترين اسم در جمهوري اسلامي علي است. علي محمد، عليرضا، علي… نمي‌دانم…. ما به تو عشق مي‌ورزيم و به اين عشق افتخار مي‌كنيم.

شب بيست و يكم است، خدايا تو را به حق آبروي اميرالمؤمنين، تو را به حق آبروي اميرالمؤمنين آنچه شب قدر براي خوبان تاريه مقدّر مي‌كني، همه را براي همه ما مقدّر بفرما. توفيق معرفت اميرالمؤمنين و اهل بيت، معرفتشان را در اعلي درجه، بعدد از معرفتف مودّت. اول بشناسيم، عاشق شويم. بعد از معرفت و مودّت، اطاعت. سه اصل است. معرفت، مودّت، اطاعت. بالاترين درجه معرفت، بالاترين درجه مودّت، بالاترين درجه اطاعت را نسبت به پيغمبر و اهل بيتش در ما و ذرّيه‌ي ما تا آخر تاريخ قرار بده. كساني كه حق علي‌بن ابي طالب و اهل بيت را گرفتند، به حق و اهل حق ظلم كردند. به محمد و آل محمد ظلم كردند، با علم و عمد آن به آن بر عذابشان بيفزا.

شب قدر است. هركس از هركس گله دارد، او را ببخشد. فحش، غيبت، تهمت، هرچه هست او را ببخشد. قلبتان را پاك كنيد كه دعاي شما مستجاب شود. به ديگران هم دعا كنيد. به منحرفين كره‌ي زمين دعا كنيد. دعا به خودت نكن. همه‌ي بي‌همسرها، همه‌ي منحرفين، همه‌ي بي‌خانه‌ها، همه‌ي بيكارها، همه بي‌سوادها، همه‌ي مسافرها، فردگرا نباش. نگاهت نگاه ميليوني باشد، ميلياردي باشد. خدايا، يك دعا مي‌كنم. ما را در همه‌ي خيرهاي هستي شريك كن. اگر كاري از ما سر زد كه خير بود، همه را در كار ما شريك كن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1856
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست