نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1858
موضوع: شرايط ايمان کارساز
تاريخ پخش: 18/05/86
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان عزيز در ايام سوگواري امام کاظم(ع) بحث را در تلويزيون ميبينند چه خوب است که قبل از
اين که بحث را شروع کنم همه شما که اينجا تشريف داريد و بينندگاني که ميبينند همين الان در چند ثانيهاي يک سلام به کاظمين بدهيم. السلام عليک يا موسي ابن جعفر ايها الکاظم يابن رسول الله يا حجة الله علي خلقه يا سيدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الي الله و قدمناک بين يدي حاجاتنا يا وجيهاً عندالله اشفع لنا عندالله. خدايا بر کاظمين و سامرا و کربلا و نجف همه ي مراکز ديني و همه ي بلاد اسلامي امنيت کامل را مستقر و زيارت با معرفت در دنيا و شفاعت و قرب جوار در آخرت نصيب همه ما بفرما...
و اما بحث، درباره ي ايمان موضوع اين است که ايمان به تنهايي کافي نيست. شرايط ايمان، چون يک چيزي که بخواهد قبول شود يک شرايطي هم دارد. ايمان هم خيلي آسان نيست. شرايط ايمان، بحث ما اين است.
موضوع: ايمان کارساز، شرايط ايمان کارساز:
1- ايمان بر اساس تفکر و تعقل
1- ايمان بايد بر اساس فکر و تعقل باشد. قرآن بخوانم («يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ») (آلعمران/191) اول («يَتَفَكَّرُونَ») در هستي فکر ميکنند، بعد از فکر ميگويند: («رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا» «إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ»)(آلعمران/193) ايمان بايد بر اساس فکر باشد. چون چند رقم ايمان هم داريم که زماني اين بحث را داشتم. ايمانهايي که مثلاً ايمان سطحي، قبول نيست. مثلاً خواب ديده باشد. ايمان تقليدي، ارزش ندارد. ايمان موسمي، وقتي خطري پيش ميآيد ميگويد: («يا الله»)، («فَلَمَّا نَجَّاهُمْ») (عنكبوت/65) جفتک ميزند. همين که گيج ميشود ميگويد «يا الله». ايمان بدون عمل، ارزش ندارد. ايمان يک بعدي، يک امام را قبول دارد، تا امام چهارم، امام پنجم را قبول ندارد. تا امام هفتم را قبول دارد، امام رضا را قبول ندارد. نماز را قبول دارد، حجاب را قبول ندارد. نماز را قبول دارد، خمس را قبول ندارد. يعني هميشه يک چرخش ميلنگد. اين ايمانها مردود هستند.
ايماني که هست 1- ايمان بر اساس فکر («يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ») (آلعمران/191)
2- ايمان همراه با اخلاص
2- ايمان خالصانه ايمان بر اساس خلوص
قرآن ميفرمايد: («أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ») (زمر/3) دين خالص يعني ايمانش قاطي نداشته باشد. خوب حالا هم به خدا ميگوييم، هم به خلق ميگوييم. هم اين را ميبينيم، هم آن را ميبينيم. همچنان يک طوري است که دربست نيست. قرآن ميفرمايد: خيليها ايمان دارند اما يک دانگ، دو دانگ هم به کس ديگري بدهکار هستند. دربست نيست. قرآن ميفرمايد: («وَمَا يُؤْمِنُ») (يوسف/106) منفيها را مينويسم («وَمَا يُؤْمِنُ») يعني ايمان ندارند («وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ»)(يوسف/106) اکثر مردم به خدا ايمان ندارند («إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ») (يوسف/106) مگر اينکه در کنار ايمانشان يک رگ شرکي هم دارند. («إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ») مثلاً نماز ميخواند براي خدا اما مکاني ميايستد که دوربين نشانش بدهد. مکان مثلاً صف اول ميرود. يک مکاني را انتخاب ميکند که مردم او را ببينند، نمازش باطل است. نماز براي خداست مکان هم براي خداست، زماني نماز ميخواند که براي غيرخدا باشد. مثلاً اول وقت ميخواند که بگويد من آدم خوبي هستم. باز هم نمازش باطل است. مکان براي خداست، زمان هم براي خداست، خود نماز هم براي خداست. يک قيافهاي براي ريا به خود ميگيرد. مثلاً گردنش را کج ميکند، ابا بر دوش ميگذارد، سرش را کج ميکند، قيافه ي سبوحٌ قدوس به خود ميگيرد. باز هم نمازش باطل است. مکان براي خداست، زمان هم براي خداست، قيافه هم براي خداست، نماز هم براي خداست. اما يکي از مستحبات را براي غير خدا انجام ميدهد. مثلاً انگشتر براي غير خداست. يکي از مستحبات در نماز براي غير خداست. باز هم نمازش باطل است. ببينيد خيلي مهم است. يعني اين توپ فوتبال را يک ذره سوراخ کني ديگر قابل ورزش نيست. توپي قابل ورزش است که سوراخ نباشد نميتوان گفت يک گوشهاي از اين کشتي را سوراخ کردم. بله هر جايش را سوراخ کني کشتي غرق ميشود. جلو و عقب و پشت و بالا ندارد. ايمان بايد خالص باشد. ميگويد: البته ما توکل بر خدا داريم اما تو سربازي رفتهاي يا نه؟ خوب خانه داري يا نه خانه ملکي است يا نه؟ قباله شش دانگ است يا نه؟ البته من توکل به خدا دارم، حقوق شما چه قدر است؟ البته من توکل به خدا دارم، اما بالاخره پدرت بميرد، چقدر ارث پدر ميبري؟ خوب البته ايمان به خدا دارم اما ماشين داري يا نه؟ خوب اين ماشين قراضه را ميخواهي عوض کني يا نه؟ خوب البته من ايمان به خدا دارم. ميگويد ايمان به خدا دارم هزار تا شرط ديگر هم ميگذارد. خوب، اين کجايش ايمان به خداست؟ به همين دليل حدود 200 بار تقريباً («دُونِ اللَّهِ») (بقره/23)، («دُونِهِ») (نساء/117) در قرآن آمده است. («دُونِ اللَّهِ»)(بقره/23)، («دُونِهِ») غير خدا باشد قاطي ميشود. خوب ديگر چه؟ ايمان همراه با عمل. قرآن معمولاً جايي که ميگويد: («إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ») (عصر/3)
3- ايمان همراه با عمل صالح
3- ايمان همراه با عمل («آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ») تازه عمل هم جامع بايد باشد، نگفته است «وَعَمِلُوا صالحا» اگر ميگفت: «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا صالح» اگر ميگفت: «عملوا صالح» يعني يک کار خوب انجام بدهي کافي است. اگر ميگفت: («وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ») يعني چند کار خوب انجام دهي کافي است. در قرآن «عملوا صالح» و («وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ») هر دو ممنوع است. قرآن ميگويد: («إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»)، صالحات جمع صالح است زماني که در جمع، الف و لام داشته باشيم يعني همه عمل بايد درست باشد. به عنوان مثال براي امام حسين بسيار خرج ميکند، پول زيادي را خرج عاشورا ميکند. اما خمس نميدهد. خمس ميدهد اما بي رحم است. رحم دارد مسواک ندارد. مسواک ميزند همسرداري اش خوب نيست. همسرداري اش خوب است بچه داري اش خوب نيست. بچه داري اش خوب است بداخلاق است. قرآن ميفرمايد: اگر ميخواهيد از خسارت نجات پيدا کنيد («وَالْعَصْرِ») به زمان قسم («إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ») انسان مثل يخ آب ميشود. («إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا») اگر ميخواهيد آب نشويد، بايد ايمان داشته باشيد («وَعَمِلُوا») نه «عملوا صالح» يک کار خوب نه («عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ») چند کار خوب نه («عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ») همراه با عمل جامع نه يک جانبهاي. بسيار هستند کساني که روز عاشورا سختترين عزاداري را ميکنند اما حضور کمرنگي در نماز جمعه دارد.
4- ايمان دائمي نه موسمي
ايمان بايد دائمي باشد. ايماني با ارزش است که دائمي باشد. ايمان لحظهاي فايده ندارد. فرعون هم ايمان لحظهاي داشت. فرعون وقتي ديد دارد غرق ميشود، گفت: («آمَنْتُ») (يونس/90). خدا فرمود: الان؟ حالا؟ تا حالا کجا بودي؟ در لحظه ي مرگ شمر هم ايمان دارد. ايمان بايد دائمي باشد وقت اضطرار ايمان فايده ندارد. تمام زندانيها و مجرمين در دادگاه به قاضي ميگويند: سلام عليکم. سلام مجرم در محضر قاضي ارزش ندارد. ايمان بايد دائمي باشد. («لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ») (آلعمران/102) وقتي خبر شهادت به علي ابن ابيطالب ميرسد، ميگويد: «أَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي»(بحارالانوار/ج34/ص338) يعني آن زماني که شمشير در مسجد کوفه بر سرم فرود ميآيد دين من سالم است؟ بعضيها دينشان لحظهاي است. بابي داريم به نام باب المعارين. در روايات معارين به معناي ايمان عاريهاي آمده است. ايمان دارند ولي در يک لحظه ممکن است به يک صحنهاي برسند بي دين شوند. به پولي، شهوتي و مقامي برسند ايمانشان را از دست ميدهند. ايمان بايد دائمي باشد.
5- ايمان همراه با تقوا
مسئله ي پنجم ايمان همراه با تقوا است. («يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ») (آلعمران/102) اين نوع ايمانها، ايمان بي ارزشي است. ممکن است کسي ايمان داشته باشد ولي به فساد و گناه برسد نتواند خودش را کنترل کند. حالا تقوا هم نميگويد حق تقوا، («اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ») (آلعمران/102) ما در قرآن دو نمونه نرخ داريم نرخ بازار آزاد، نرخ تعاوني. بازار آزاد که گران است. قرآن ميفرمايد: («حَقَّ تُقَاتِهِ») اگر تقوا داريد، حق تقوا را داشته باشيد. ميگويند خدايا ما که حق تقوا را نداريم خودت ميداني ما هم ميدانيم. ميفرمايد: اگر حق تقوا نداري («فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»)(تغابن/16) لا اقل هر چه ميتواني. جهاد را ميفرمايد: («وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ») (حج/78) حق جهاد را داشته باشيد. ميگوييم: خدايا حق جهاد را ما نميتوانيم انجام بدهيم. ميفرمايد: («وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ») (انفال/60) هر چه ميتوانيد. تلاوت قرآن را ميفرمايد حق تلاوت، قرآن ميخواني حق تلاوت را انجام بدهيد. ميگوييم: خدايا تو خودت ميداني ما نميتوانيم حق تلاوت را به جا آوريم. ميفرمايد: («فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ») (مزمل/20) هر چه ميتواني. اين بازار آزاد است، اين تعاوني. آن چيزي که خدا ميخواهد، ميفرمايد: حق تقوا، حق جهاد، حق تلاوت. ميگويم نميتوانم. ميفرمايد: («فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ») هر چه آسان است انجام دهيد. اين چيزي است که خدا از ما ميخواهد. فاصله ما با اينها چه قدر است؟ بد نيست که گاهي کسي قدم بزند ببيند ايمانش بر اساس فکر و عقل است يا بر روي موج حرکت ميکند. ايمانش خالص است يا به هر کس و ناکسي بله قربان ميگويد، اعمالش صالح است يا خيلي کمبود دارد، ايمانش دائمي است يا عاقبت به شر ميشود. ايمانش لحظهاي است، تقوا هم دارد يا ايمان دارد ولي گناه هم ميکند، تازه اگر تقوا داشت حق تقوا است يا به مقدار توان، اگه ديد نه حق تقوا دارد نه («من استطعت») حتي («من استطعت») هم ندارد.
چون ميخواهم راجع به امام کاظم(ع) هم صحبت کنم بحث تا همين جا کافي است. توسل و دعا کنيم که خداوند به آبروي اولياء اش و امام کاظم(ع) که لقب موسي ابن جعفر دارد بگوييم خدايا ما نميتوانيم اينها را انجام بدهيم هر چه ميخواهي خودت به ما بده.
6- سيره زندگي امام کاظم عليه السلام
امام کاظم(ع) به قول علماي اهل سنت در زمان خودش با کمال ترين فرد روزگار بود. ابوحنيفه ميگويد: وارد خانه امام صادق شدم يک بچهاي آنجا بود، سئوالهايي کردم چنان جواب داد، حيرت زده شدم. گفتم شما کي هستيد؟ بچه کوچولويي که به اين زيبايي سخن ميگويي! فرمود: من پسر امام صادق(ع) هستم. ابوحنيفه دو سال شاگرد امام صادق(ع) بود و ميگفت من هر چه دارم از آن دو سال دارم. در عبادت با سجدههاي طولاني، با اشکهاي ريزان، با مناجاتهاي زياد، با تضرّعهاي پي در پي، وقتي قرآن ميخواند جمعيت جمع ميشدند، گريه ميکردند. خود امام کاظم(ع) گريه ميکرد. آنها مزه قرآن را ميچشيدند. سحرخيزيهايي که داشت. اين دعايي که معروف است در سجده بخوانيم از امام کاظم(ع) نقل شده است. «اللهم اني اسئلک راحة عند الموت» در حديث آمده است مؤمن در زمان مرگ انگار گل ميبويد. من لحظات آخر عمر امام بالا سر ايشان بودم و ديدم که امام چگونه از دنيا رفتند. يعني واقعاً انگار گل بو کرد. مؤمن از مردن لذت ميبرد «مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِك» يعني سلمان، ابوذر و اميرالمؤمنين را ميبيند. جاي خودش را ميبيند و پر ميزند. «مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِك» امام کاظم(ع) در قنوت دعاهايش اين بود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ و المغفرة بعد الموت وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» چون حساب بسيار مهم است. در دعاي جوشن داريم «يا من حساب في الحساب هيبة» حساب خدا هيبتي دارد که هر کسي باشد فرو ميريزد.
7- تبديل تهديدها به فرصت ها
رقاصه آمد که در امام اثر بگذارد، امام در او تأثير گذاشت. امام وقتي در تبعيد بودند رئيس امنيت ترکيه ايشان را به يک ميدان بردند تا آنجا را نشانشان دهند و گفت در اين ميدان چهل نفر از علما را که عليه حکومت حرف زدند، اعدام کرديم. اينجا ميدان اعدام است. شما هم اگر بخواهيد خلاف مقررات انجام دهيد همين جا اعدامتان ميکنيم. به عنوان مثال رئيس پليس ميخواست با انجام اين عمل امام را بترساند ولي امام فرمود: عجب!اي کاش ما هم در ايران به گونهاي قيام ميکرديم که اعدام بشويم. حيف اينها از ما جلو افتادند. يعني قصد ترساندن ايشان را داشت ولي امام از همين راه شجاعتش را تقويت کرد.
آقاي هاشمي رفسنجاني را در جواني به عنوان سرباز بازداشت کردند. امام فرمود: ما از خدا ميخواهيم که فضلا و طلاب ما در پادگانها بيايند و به سربازها بگويند که شما چه کساني هستيد. فوري آزادش کردند. هنر اين است که خلع سلاح کني. زماني کمونيستها ميگفتند کارگر، کارگر امام فرمود: خدا هم کارگره. کمونيستها در اين فکر بودند که چه کنند؟ يعني هنر اين است که انسان قدرت را بگيرد. آدم قوي کسي است که اسلحه را از دشمن بگيرد و در گلوي خودش بگذارد. زماني که ميگويد کارگر کلمه کارگر را ميگيرد و ميگويد خداي ما هم کارگر است. («فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ»)(هود/107) هر کاري ميخواهد ميکند («لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ») (انبياء/23) کارگري است که آقا بالا سر ندارد. زماني که يزيد خواست اذان بگويد تا سخنراني امام سجاد(ع) را در شام قطع کند، گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» فوري امام سجاد(ع) فرمود: پوست و خونم ميگويد «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». چون مؤذن اذان ميگفت که بلکه سخنراني امام سجاد(ع) را قطع کند. هر کلمهاي که ميگفت امام سجاد(ع) از همان کلمه استفاده ميکرد. هنر اين است که از ليمو ترش، ليموناد درست کند. به دليل ترش بودن آن را دور نيندازد. مدير خوب کسي است که از هر شرايطي به نفع خودش استفاده کند.
يک روز هارون به امام کاظم(ع) گفت: فدک را پس بگير. فرمود: خوب اگه حدودش را بدهي، پس ميگيرم. گفت: حد فدک کجاست؟ فرمود: عدن هست. «فَتَغَيَّرَ وَجْهُ هَارُونَ» رنگش پريد. گفت: کشور عدن. گفت ديگر چه؟ فرمود: سمرقند هم هست. رنگش سرخ شد گفت ديگر چه؟ فرمود: قسمت آفريقا هم هست. رنگش سياه شد گفت ديگر چه؟ فرمود: فلان قسمت هست. هارون گفت پس ما چه؟ فرمود: تو هيچي. حکومت تو غصبي است. فدک عرض و طولش يعني حکومت اسلامي.
شخصي به امام کاظم(ع) ناسزا گفت. مردم خواستند او را بکشند. امام فرمود: به او چيزي نگوييد. يک روز امام سوار الاغي بود رفت در مزرعه شخصي که فحاشي ميکرد. گفت آمدهاي اينجا چه کني؟ الاغت مزرعه من را له ميکند. فرمود: چه قدر خرج مزرعه کردي؟ گفت: مثلاً صد دينار. فرمود: چقدر ميخواهي درآمد داشته باشي؟ گفت: مثلاً دويست دينار. فرمود: بيا اين سيصد دينار را بگير، مزرعه هم مال خودت باشد. هنرمند کسي که دشمن را دوست کند. آدم بي عرضه کسي است که نتواند دوست پيدا کند. رئيس بي عرضهها کسي است که رفيق هايش را هم از دست بدهد. اگر رفيق هايت را از دست دادي رئيس قهرمان بي عرضهها هستي. اگر رفيق هايت را از دست ندهي،آدم متوسطي هستي. اگر دشمن را تبديل به دوست کردي هنرمند هستي. اين برنامه امام کاظم(ع) بود. هنگامي که خبر ميرسيد «اذا بلغه عن رجل انه يؤذي» (كشفالغمة/ج2/ص250) زماني که ميگفتند فلاني نيش ميزند هديهاي برايش ميفرستاد. فرمود: ميوهها را احتکار نکنيد به بازار بدهيد. خودتان هم روز به روز از بازار بخريد. گاهي با بردگان مشورت ميکرد. نظر بردهها را عمل مينمود. افراد بد عاقبت را ميشناخت. بعضيها واقفيه شدند. واقفيه يعني تا امام کاظم(ع) را قبول داشتند امام رضا را قبول نداشتند. ميديدند که شخصي عاقبت به شر است اما غصه ميخورد و قورتش ميداد. به همين دليل ميگويند امام کاظم. کاظم يعني کسي که کظم غيظ ميکند. ايشان از اول محرم خنده رو نبودند. لباس نو که ميخريد براي اين که فخر نفروشد آن را ميشستند، تا جلوه نو بودن لباس از بين برود، که لباسي که بر تن ميکنند، لباس شهرت نباشد. امام سجاد(ع) لباس شيک پوشيدند و بيرون رفتند و برگشتند. فرمودند: همان لباس ديروز را بدهيد. همسرشان گفتند چرا؟ فرمود: اين لباس نو را پوشيدم «کاني ليس بعلي ابن الحسين» انگار من امام سجاد نيستم. اين لباس روحيه و اعتدال من را بر هم زده است. اينها چه قدر مواظب خودشان بودند و چه قدر هنر داشتند که از دشمن دوست بسازند و چگونه با عملشان مکتب ساز بودند. شهادت امام کاظم(ع) است. «السلام عليک يا موسي ابن جعفر و رحمة الله و برکاته» چند دقيقهاي از جناب آقاي اخباري استفاده کنيم….
خدايا تو را به حق موسي ابن جعفر همه مشکلات همه مسلمانها و بلاد اسلامي را حل بفرما . خدايا زيارت با معرفت نصيب همه آرزومندان بفرما . بيماران ما را شفا بده . اموات ما و خود ما را بيامرز . نسل ما را بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده . شر اشرار به خودشان، توطئهها را خنثي، توطئه گران نا اهل را نابود بفرما . اول مرگ را اول راحتي روز قيامت روز سرافرازي ما قرار بده. ما را پاسدار خونها و خدمات بزرگانمان قرار بده . رهبر و دولت و امت و ناموس و نسل و انقلاب و مرز و آبرو و هر نعمتي که به ما ارزاني کردهاي خدايا آن نعمتها را در پناه آقا حضرت مهدي حفظ بفرما . کمتر از آني به خودمون واگذار نکن . ايمان کامل، بدن سالم، عقل قوي، علم مفيد، عمر با برکت، رزق حلال، ذريه طيبه، عزت دنيا و آخرت، حسن عاقبت به ما اساتيد، شاگردان، دوستان، همکاران مرحمت بفرما . قلب آقا امام زمان را از ما راضي، ظهورش را نزديک و ما را از بهترين ياران حضرت مهدي قرار بده .
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1858