responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1930
1- ياري خداوند نسبت به اهل صبر و پايداري
2- قدرداني از زحمات و تلاش‌هاي والدين و دانشمندان
3- صبر از خدا و در راه خدا
4- آزمودن صبر ديگران در مشكلات و سختي‌ها
5- جايگاه صبر در نظام دين و ايمان
6- صبر در همه حالات، خوشي‌ها و ناخوشي‌ها
7- دوري از بازي با احكام الهي
8- صبر در مشكلات خانوادگي و اجتماعي

موضوع: صبر بر اطاعت، مصيبت و معصيت

تاريخ پخش: 26/06/87

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بيننده‌هاي عزيز، شبي بحث را پاي تلويزيون مي‌بينند كه تولد امام حسن مجتبي نيمه‌ي ماه رمضان هست. من راجع به امام حسن مجتبي در اين تقريباً سي سال گذشته، سي تا بحث داشتم كه چند تا صلح امام حسن بوده، در اين جلسه مي‌خواهم راجع به امام حسن و صبر صحبت كنم. چون الگوي صبر بود. صبر امام حسن بيش از صبر امام حسين بود. چون امام حسين نصف روز صبح تا ظهر كربلا صبر كرد. ولي امام حسن مدت‌هاي طولاني بود مي‌آمدند به او توهين مي‌كردند. جسارت مي‌كردند. خيلي مظلوم بود. منتهي من اصل بحث صبر را بگويم كه بالاخره هيچ كاري بدون صبر نمي‌شود. مي‌خواهي دانشمند شوي. مي‌خواهي اين كوير را مزرعه كني. كار توليدي، فكري، اقتصادي، يك مادر و پدر مي‌خواهند بچه‌شان را تربيت كنند. كار فرهنگي، اينها همه حوصله مي‌خواهد. با بي‌حوصلگي نمي‌شود و اين بي‌حوصلگي مشكل بعضي از نسل نو ما هست. درس را مي‌خواند همينكه يك خرده مي‌بيند نمي‌فهمد كتاب را پرت مي‌كند. يك دو تا هم فحش به معلمش مي‌دهد. همينكه ديد مثلاً درس آسان است مي‌گويد: امروز، روزخوشي است. يك خرده بايد درس را فكر كند مي‌گويد: امروز، روز نحسي است. يعني به سختي‌ها نحس مي‌گويد. به روان‌ها مي‌گويد: شانس داريم. عجب شانسي داشتيم! روان روان بود. آيا واقعاً رواني شانس است؟ سختي بلا است؟ اين فكر، فكر خطرناكي است. يك حديث برايتان بخوانم. حديث داريم هروقت چند تا كار به پيغمبر عرضه مي‌شد، آنكه سخت‌تر است، انجام مي‌دهد. ما الان اگر يك گوني پول بياورند بگويند: تقسيم كن، همه مي‌رويم دو هزاري‌ها و پنج هزاري‌ها و هزاري‌ها را برداريم. كسي سراغ آن پول‌هاي خرد نمي‌رود. چون هم زحمتش است،‌  هم دو كيلويش را كه جمع كردي مثلاً مي‌شود ده هزار تومان! يعني مي‌خواهيم، با كار نازك، نان كلفت بخوريم. كسي نيست كه برود، يعني كم كسي است كه خواسته باشد با نان، ضدش را شما بگوييد با كار نازك مي‌خواهيم نان كلفت بخوريم. كسي نيست كه بخواهد با كار كلفت نان نازك بخورد. يعني كار سخت بكند اما كم. حالا، هيچ كار فردي و اجتماعي بدون صبر نمي‌شود. پس موضوع بحثمان مسئله‌ي صبر است.

بسم الله الرحمن الرحيم، امام حسن (عليه السلام) و صبر. خود (عليه السلام) را ما صبر نمي‌كنيم. مثلاً مي‌گوييم: امام حسن، به جاي (عليه السلام) مي‌نويسيم(ع). با اينكه حديث داريم اگر كسي اسم اهل بيت را بنويسد، درست بنويسد (عليه السلام) تا مادامي كه اين كلمه روي كاغذ هست، فرشته در حقش دعا مي‌كند. يك چنين اجري را از دست مي‌دهيم، چه مي‌نويسيم؟ از يك كسي بدم آمد. كتابي نوشته بود حتي رضا را مي‌نوشت (ضا)صرفه جويي مي‌كرد. اصلاً مثل اينكه كل عمرش دقيق است، فقط همه‌ي صرفه‌جويي‌ها را در كلمه‌ي (ر) است. ما بايد حواسمان جمع باشد. امام حسن (عليه السلام) و صبر.

1- ياري خداوند نسبت به اهل صبر و پايداري

راجع به صبر قرآن تعبيراتي دارد. 1- مي‌فرمايد كه: («وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ») (آل‌عمران/146) («يُحِبُّ الصَّابِرينَ») خدا افراد صابر را دوست دارد. («إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين‏») (بقره/153) خدا با صابرين است. يعني صابرين را كمك مي‌كند. آيه‌ي ديگر داريم. آيه‌ي ديگر داريم («بَشِّرِ الصَّابِرين‏») (بقره/155) بشارت بده به آدم‌هايي كه صابر هستند. قرآن مي فرمايد كه: («يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ») غرفه‌هاي بهشت را به چه كسي مي‌دهيم؟ («يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا») (فرقان/75) به خاطر اينكه صبر كردند. («يُوَفَّى الصَّابِرُون‏» «يُوَفَّى الصَّابِرُون‏») (زمر/10) به صابرون مي‌دهيم، («أَجْرَهُم‏») اجر صابرون را به آنها مي‌دهيم. («بِغَيْرِ حِسابٍ») (زمر/10) بدون حساب به آنها مي‌دهيم. اين چهار تا آيه را نگاه كنيد. («وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ») يك وزنه بردار يك عمري تمرين مي‌كند. از خواب كه بلند نمي‌شود وزنه بردار شود. بعضي از اختراع‌ها، بعضي از اكتشاف‌ها، شما اين ناني كه مي‌خوريد، مي‌دانيد چقدر… يكي از مسئولين مهم مملكتي مي‌گفت: با دقت حساب كردم، ناني كه ما مي‌خوريم دويست و شصت و چند گروه، دويست و شصت و چند گروه روي اين نان كار كردند تا نان شده است. بيخودي نانوا بد بپزد شما هم دور اندازي؟ نه! جان كسي درآمده.

2- قدرداني از زحمات و تلاش‌هاي والدين و دانشمندان

اين بچه وقتي به دنيا مي‌آيد چقدر مادرش حوصله مي‌كند، تا اين بزرگ مي شود؟ كلاه ايمني سر نمي‌گيرد سوار دوچرخه مي شود مي‌خورد، خونريزي مغزي در حال كُما! اين مادر تمام زحماتش را به خاطر بي مراعاتي از بين مي‌برد. توجه كنيم كه ما گران تمام شده‌ايم. بنده بايد يادم باشد كه آقاي قرائتي كه در تلويزيون مي‌آيد بلبل زباني مي‌كند كتك‌هايش را بلال خورد. تبعيدي‌هايش را ابوذر كشيد. شهدا، جانبازان، آزادگان، نياكان، همين آيت الله اشرفي كه امام جمعه‌ي كرمانشاه بود، سي، چهل سال عمرش را اينجا داد، زماني كه درس مي‌خواند به قدري فقر به او فشار آورده بود كه پسرش مي‌گفت: سه چهار روز هيچ چيز نداشتيم بخوريم. ضعف پدرم را گرفت در مدرسه‌ي فيضيه افتاد. براي يك تكه نان! اين كتابخانه الكي درست نشده است. اين انقلاب الكي درست نشده است. بدانيم كه سوم خرداد‌ها، هفده شهريور‌ها، يك خرده بفهميم چه شده؟ الكي همينطور همه چيز را سَرسَري نگيريم. آقاي فلسفي رحمت الله عليه مي‌گفت: من اين كتاب كودك را قسمت‌هايي‌اش را 14 بار نوشتم و پاره كردم. يك كتاب را گاهي وقت‌ها نويسنده… آيت الله صافي مي‌گفت: من يك حديث مي‌خواستم، يك دور تاريخ بغداد را مطالعه كردم، تاريخ بغداد روي طاقچه‌ي خانه‌شان بود، من ديدم 14، 15 جلد است يك جلدش را بردارم ديدم هر جلدي 700، 800 صفحه است. يعني حدود ده هزار صفحه مطالعه مي‌كند براي اينكه يك حديث را پيدا كند. علامه اميني، يك كتابي مي‌خواست، يك چيزي را مي‌خواست چند تا كشور رفت تا كتابش را در هندوستان پيدا كرد، بعد خواست كتاب را بگيرد به هيچ نحوي به او ندادند فقط گفتند: شما اجازه داري از روي آن بنويسي. 6 ماه ايستاد روزي 18 ساعت نوشت. خيلي با زحمت. ميرحامد حسين هندي، صاحب كتاب عبقات، حالا براي شادي روح اينهايي كه زجر كشيدند و الآن نيستند يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

اينكه مي‌گويم زيادي گوش بدهيد، چون جاي ديگر نخواهيد شنيد. ما يك رفيقي داريم حدود 20 سال است هند است. دكتراي تاريخ است و آدم متخصصي در كار خودش است. ما هند رفته بوديم، خاطره‌اي نقل كرد و گفت، خيلي مهم بود. ميرحامد حسين هندي، زير آسمان شايد بشود گفت. شايد بشود گفت اولين كسي است كه راجع به اميرالمومنين بيشترين زحمت را كشيده است. بيشترين زحمت را از نظر علمي شايد بشود گفت: ميرحامد حسين هندي و صاحب الغدير كشيدند. امام مي‌فرمايد: اين كتاب ميرحامد حسين هندي عبقات را بايد علما چاپ كنند. حالا كار نداريم. ايشان نقل مي‌كند يك كتابي مي‌خواستم در هندوستان پيدا نشد. شهر به شهر گشتم تا حجاز آمدم. بين مكه و مدينه يك منطقه‌اي است به نام رابغ، آنجا همه اهل سنت هستند. اين كتاب، كتاب مهمي بود. مي‌گفت: رفتم ديدم من شيعه هستم، راهم نمي‌دهند. لباس‌هايم را عوض كردم، به اسم نوكر در خانه به آقا گفتم: اجازه مي‌دهيد من بيايم خادم شما شوم؟ مدت‌هاي طولاني به اسم نوكر در قالب يك نوكر، آنوقت شب‌ها اين كتاب را رونويس مي‌كرد. بعد وقتي برمي‌گردد در هند، در كشتي مي‌گويند: كشتي سنگين است ممكن است غرق بشود. همه اثاثيه‌تان را بريزيد. ايشان مي‌گويد: من چيزي ندارم. دو سه تا كتاب است. مي‌گويد: كتابت را بايد بياندازي. يا خودت بيفت يا كشتي غرق مي‌شود. ايشان كتابش را در دريا مي‌اندازند. آن كتابي كه ماه‌ها در قالب نوكري نوشته. ايشان مي‌گويد: وقتي ديدم جان من است، لخت شدم خودم هم در دريا پريدم. شنا بلد بودم. اين كتاب را همينطور با دست داشتم، يك دستم هم به اين قايق بود. همينطور رفتم، رفتم تا يك خرده طوفان آرام شد، من را بالا كشيدند، كتاب را هم كشيدند و آن كتابي كه آب دريا خورده، آن كتابش الآن موجود است كه پيداست اين آب دريا است. يعني با چنگ و دندان حفظ مي كردند. حالا راحت مي‌گوييم: برو بابا! ول كن بابا! از هرچه داريم نبايد گذشت. اين دنداني كه ما داريم يازده رقم دندان پزشك در يازده رشته تخصص روي يك دندان كار مي‌كنند. يازده رقم دندان، حالا شايد بيشتر شده باشد. چون اين قصه براي يك سال و نيم، دو سال پيش است. كه براي يك دندان يازده نوع دندان پزشك داريم. كارها را ساده نگيريد. از نانش گرفته تا كتابش، تا انقلابش، زحمت كشيده شده است. ما اگر بنشينيم، ريشه‌هايش را بررسي كنيم آنوقت قدرداني مي‌كنيم كه اين عجب به اينجا بند است! بله، حديثي كه من مي‌خوانم، به كتك‌هايي كه بلال خورد بند است. به شكنجه‌هاي آزاده‌ها بند است. ما يك خرده دقت كنيم، صبر، خدا صابرين را دوست دارد. خدا با صابرين است. اجر به غير حساب، آيه‌ي آخر. در هيچ عبادتي خدا نگفته: بي‌حساب اجر مي‌دهم. مگر مربوط به صبر. همه‌ي پاداش‌ها حساب و كتاب دارد، ولي اجر صابرين بي حساب است. بي‌حساب است يعني ما نمي‌توانيم حسابش كنيم. نه يعني حساب از دست خدا رفته است.

3- صبر از خدا و در راه خدا

خوب، حالا نكاتي راجع به صبر. نكته‌ي اول اينكه 1- صبر را از او بخواهيم. قرآن مي‌فرمايد: («وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّه‏») (نحل/127)(«وَ ما صَبْرُكَ» )اي پيغمبر صبر تو نيست («إِلاَّ بِاللَّه» «إِلاَّ بِاللَّه») يعني خدا بايد كمك كند. خدا بايد كمك كند. بعد هم نكته‌ي دوم اينكه، دوم: صبر براي خدا. بعضي‌ها يك دندگي مي‌كنند فكر مي‌كنند، نه اين لجبازي مي‌كند. مي‌گويد: حالا كه تو گفتي من، زن قهر مي‌كند، خانه‌ي مادرش مي‌رود. يا پسر قهر مي‌كند خانه‌ي پدرش مي‌رود. مي‌گويد: نه! مقاومت كن! كه چه مقاومت كند؟ برو آشتي كن ديگر! نه من مي‌خواهم مقاومت كنم. چه مقاومتي كند؟ اينها يك دندگي است. لجبازي را با صبر قاطي نكنيد. صبر آن است كه خدا، در راه خدا اگر مقاومت كردي صبر است. وگرنه يك دندگي است. ما توده‌اي داشتيم، توده‌ي كمونيسم بود. سي سال هم زندان شاه بود. اما نبايد گفت: واقعاً احسنت! تو از صابرين هستي! آقا يك عقيده‌ي انحرافي دارد، روي عقيده‌ي انحرافي‌اش لجبازي مي‌كند. لجبازي و يك دندگي صبر نيست. قرآن مي‌گويد: («وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ») (مدثر/7) («لِرَبّ») اگر كار خدا بود، چون گاهي وقت‌ها به يك كسي مي‌گويند: آقا نمازت غلط است. بي‌زحمت چون مسئله را بلد نبودي دو مرتبه بخوان. اي بابا! حوصله‌ات مي‌رسد! 5 دقيقه حاضر نيست نمازش را تكرار كند. اما مثلاً چند ساعت پاي فيلم مي‌نشيند فيلم‌هاي بي‌خودي كه آخر فيلم‌ها بگويند: چه چيز گيرت آمد؟ نمي‌تواند 5 دقيقه بگويد نتيجه‌ي فيلم چه بود؟ يك قصه‌ي خيالي! يعني روي خيال، نه خيال… خيالات! اصلاً بعضي فيلم‌ها يك چيز درست مي‌كنند اصلاً وجود خارجي ندارد. بعضي طرح‌ها و طراح‌ها و هنرمندان يك چيزي ارائه مي‌دهند كه اصلاً وجود خارجي ندارد. بايد براي خدا باشد.

4- آزمودن صبر ديگران در مشكلات و سختي‌ها

حالا، مسئله‌ي سوم با صبر مي‌شود آدم را شناسايي كرد. حديث داريم اگر خواستي با كسي رفيق شوي، سه بار عصباني‌اش كن، اگر فحش نداد با او رفيق شو. علامتش است. يك كسي دارد چرت و پرت مي‌گويد. حوصله كن. در ذوقش… اَه! بس است ديگر نمي‌خواهد حرف بزني. در ذوقش مي‌خورد. آخر درست است حرفش به درد نمي‌خورد ولي حالا بگذار حرفش تمام شود. من بودم در يك جلسه‌اي كه يك كسي بلند شده بود حرف مي‌زد همه‌ي اينها كه نشسته بودند مي‌گفتند… (با نشان حركت) فقط آن شخصيت آيت الله عظمي كه آنجا نشسته بود، گوش داد، آخرش هم گفت كه: طيب الله، احسنتم! گفت: بابا! حالا اين با يك دل خوشي دارد مثلاًيك حرفي مي‌زند حالا، يعني حوصله نكردند سه دقيقه حرف‌هاي اين را گوش بدهند. سه بار عصباني‌اش كن، اگر فحش نداد با او رفيق شو. علامت است.

(حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرين‏) (محمد/31) قرآن مي‌گويد كه: ما امتحان مي‌كنيم ببينيم صابر چه كسي است؟ غير صابر چه كسي است؟ كسي كه صبر بكند خدا بر او صلوات مي‌فرستد. دو تا صلوات در قرآن داريم. ببينيد شخصيت‌ها درجه و رتبه دارند. مثلاً بعضي‌ها را رئيس جمهور مي‌رود فرودگاه. بعضي‌ها در حدي نيستند كه رئيس جمهور فرودگاه برود. معاون اول مي‌رود. يا يكي از وزرا مي‌رود. يا جمعي از وزرا مي‌روند. يا رئيس مجلس مي‌رود. اين درجه بندي دارد. رده‌بندي دارد. اين سلسله مراتب در قرآن هست. بعضي كارها را خدا مي‌گويد كه: پيغمبر! تو («صلّ عليهم»)، («صلّ عليهم» )يعني پيغمبر بر اينها درود بفرست. بر اينها صلوات بفرست. بعضي‌ها را مي‌گويد: خودم بر اينها صلوات مي‌فرستم. («أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِم‏» )(بقره/157) («صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِم» )آدم‌هاي پولداري كه آدم خوبي هستند، مي‌گويد: («خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» )(توبه/103) از اين پولدارها زكات بگير، تو به آنها صلوات بفرست. پولدارهاي خوب در حدي نيستند كه خدا به آنها صلوات بفرستد. به پيغمبر مي‌گويد: تو بر آنها صلوات فرست. اما انها كه در جبهه و جنگ، («وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» )(توبه/155) آنها كه در آب و آتش، در تلخي‌ها، مقاومت كردند، خدا مي‌گويد: («أُولئِكَ عَلَيْهِمْ» «عَلَيْهِمْ» )يعني بر اينها در آب و آتش خوب هستند، («عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِم») ببين! صلوات من رب، صلوات از پيغمبر. سلسله مراتب است. اگر در رفاه آدم خوبي بود، پيغمبر صلوات مي‌فرستد. اگر در آب و آتش و سختي‌ها خوب بود، خدا! اين سلسله مراتب است.

5- جايگاه صبر در نظام دين و ايمان

خوب عرض كنم به حضور شما كه مسئله‌ي ديگر «الصبر من الايمان كالرأس من البدن» صبر نسبت به ايمان مثل سر نسبت به بدن است. تكرار مي‌كنم. «الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْبَدَنِ» (بحارالانوار/ج9/ص202) يعني كله چه جايگاهي دارد؟ بيشتر اعضاي ما در كله است. بويايي، شنوايي، بينايي، چشيدن، دست مصنوعي مي‌شود. پا مصنوعي مي‌شود. كله مصنوعي نمي‌شود. كله خيلي نقش دارد. همه‌ي بدن در اختيار فرماندهي كله است. يعني سر چه نقشي دارد؟ صبر يك چنين نقشي دارد. قرآن بخوانم. قرآن مي‌گويد: بهشتي‌ها را مي‌گويند:(«سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» )فرشته‌ها به بهشتي‌ها مي‌گويند: («سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» )(رعد/34) چون صبر كرديد درود بر شما! نمي‌گويد: («سَلامٌ عَلَيْكُمْ )بِما صلَّيتم» يعني به خاطر نماز، («سَلامٌ عَلَيْكُمْ) بِما صُمتم»، («سَلامٌ عَلَيْكُمْ) بِما زَكَيتُم»، («سَلامٌ عَلَيْكُمْ) بِما حَجَجتُم» («سَلامٌ عَلَيْكُمْ) بِما تأمرون بالمَعرُوف» نه مي‌گويد:(«سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» )يعني كليدي كه شما بهشت آمديد، آن مقاومت شما بود. مقاومت! بچه بوديم در مدرسه مي‌خوانديم «گر صبر كني ز غوره حلوا سازي» هنوز هم هست؟ خوب!

6- صبر در همه حالات، خوشي‌ها و ناخوشي‌ها

صبر سه رقم است. صبر بر معصيت، صبر بر مصيبت، صبر بر طاعت، صبر بر معصيت يعني معصيت پيش مي‌آيد آدم بايد خودش را نگه دارد. مي‌خواهد فحش بدهد، خودش را نگه دارد. تحريك شده از نظر شهوت، خودش را نگه دارد. گرسنه‌اش است مي‌خواهد بخورد، خودش را نگه دارد. اين صبر بر معصيت است. پيش مي‌آيد گناه بكند، خودش را نگه دارد. اين صبر بر معصيت است. صبر بر مصيبت، بچه‌اش از دنيا مي‌رود. برادرش، خواهرش، پدرش، مادرش، مالش آتش مي‌گيرد، مي‌سوزد، ماشينش را… صبر بر مصيبت.

صبر بر طاعت، به اين چادر هم گيريم. خدا كند يك مرجع تقليدي پيدا شود بگويد: نماز صبح حلال است. نخوانيد! آقا كسي نيست اين خمس را ببخشد. حالا ما بدهكار هستيم. حالا يك كسي بگويد… دنبال يك مرجع مي گرديم يا خمس را ببخشد يا نماز صبح را بگويد: نخواندي طوري نيست. يا بگويد: حجاب طوري نيست. دنبال او مي‌گرديم. اين صبر بر اطاعت است. اينها هم درجه‌اش فرق مي‌كند. اگر صبر بر مصيبت بود، 300 درجه دارد. صبر بر اطاعت 600 تا، صبر بر معصيت 900 تا. معلوم مي‌شود مهم‌ترين صبر‌ها اين است كه آدم مي‌خواهد گناه بكند،جلوي خودش را بگيرد. مشتري ناشي است. كلاه سرش بگذار. بابا! دهان آدم پر از آب مي‌شود.

7- دوري از بازي با احكام الهي

قرآن مي‌گويد: به يهودي‌ها گفتيم: شنبه ماهي نگيريد. آنوقت ماهي‌ها روز شنبه مي‌آمدند دائم ملق مي‌زدند. اينكه مي‌خوانم آيه‌ي قرآن است. («تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ» )يعني ماهي‌ها مي‌آمدند، روز شنبه، («وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُون‏» )روزي كه سبت نبود. «سبت» با (سين) يعني شنبه! روزي كه شنبه نبود («لا تَأْتيهِمْ‏» )(اعراف/163) روز شنبه ماهي‌ها مي‌آمدند ملق مي‌زدند، روز يكشنبه هم ماهي‌ها پيدايشان نبود. قرآن مي‌گويد: اين كار را كرديم ببينيم يهودي‌هايي كه دهانشان پر آب مي شود، دست مي‌كشند يا نمي‌كشند. آنوقت يهودي‌ها چه مي‌كردند؟ آمدند ديدند آخر نمي‌شود بگذريم. آمدند كنار اين رودخانه حوض درست كردند. سوراخ كردند، حوض را به رودخانه. ماهي‌ها از اين سوراخ مي‌آمدند در حوض، در سوراخ را مي‌گرفتند. آنوقت يكشنبه مي‌آمدند ماهي مي‌گرفتند. الآن هم يهودي‌ها اين كار را مي‌كنند. من پارسال ماه رمضان آمريكا بودم. مسلمان‌ها من را بردند، يكي از آنها گفت: اينجا بازار يهودي‌ها است. بعد گفت: من همسايه‌ي اينها هستم. گفت: شنبه‌ها مشتري كه مي‌آيد، يهودي كليدش را به من مي‌دهد مي‌گويد: برو مغازه را باز كن، هر قالي مي‌خواهد به او بده. پولش را بگير نگه دار. من يكشنبه مي‌آيم پول را تحويل مي‌گيرم. يعني عين كاري كه يهودي‌هاي چند هزار سال پيش مي‌كردند، اصلاً نژاد اينها… مسلمان‌ها هم همينطوري هستند. مسلماني كه كلك بزند، آن هم خصلت يهودي‌گري دارد. كلك! البته همه‌ي يهودي‌ها اينطور نيستند. قرآن راجع به يهودي‌ها مي‌گويد: («و منهم» ) يعني بعضي از آنها. نه همه‌ي مسلمان‌ها خوب هستند، نه همه‌ي يهودي‌ها بد هستند. يعني بايد حساب كرد كه مثل خط‌هاي سياسي. دانه دانه آدم‌ها را بايد حساب كرد، اين آقا اين كلمه‌اش خوب است. اين كلمه‌اش بد است. نمي‌شود گفت: ما جزء اين جناح هستيم، پس همه زنده باد. جزء آن جناح نيستيم همه مرده باد! كيلويي برخورد نكنيد. افراد را دانه دانه، كار به كار، ممكن است اين آدم خوبي باشد ولي اين آدم خوب چهار تا كارش هم غلط باشد. بالاترين صبرها، سه رقم صبر داريم. صبر بر معصيت، صبر بر مصيبت، صبر بر طاعت. صبر بر طاعت همين روزه‌اي است كه مي‌گيريم. نزديك غروب، ضعفمان مي گيرد. خدا دوستمان دارد. چون گفته: مي‌خواهم مهمانت كنم. كسي را كه حمام مي‌برند آب داغ سرش مي‌ريزند، اين بچه جيغ مي‌زند اما مادرش دوستت دارد. چون مي‌خواهم تميزت كنم، مي‌خواهم مواد زائد بدنت سوخت برود. مي‌خواهم مزه‌ي گرسنگي را بچشي. مي‌خواهم با اين گرسنگي ياد قيامت بيفتي. مي‌خواهم روحت لطيف شود. مي‌خواهم اشكت جاري شود. اصلاً قرآن يك آيه دارد گاهي وقت‌ها مي‌سوزانمتان تا اشك بريزيد. («لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُون‏» )(انعام/42) تضرع، («لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُون‏» )هم («يَضَرَّعُون») داريم، هم(«يتضرعون» )داريم. يعني گاهي زير پايت را داغ مي‌كنند كه بروي. اگر زير پايت داغ نشود، مي‌ايستي. اخيراً مي‌گويند: جاده‌ها صلاح نيست صاف باشد. چون اگر جاده صاف باشد راننده خوابش مي‌گيرد. جاده ها را چنين و چنان كنيد كه راننده… گاهي وقت‌ها پيچ‌ها رمزش اين است.

گاهي در يك اقدام چند رقم صبر است. مثل اينكه خداوند به ابراهيم مي‌گويد: سر بچه‌ات را ببر. ابراهيم (ع) تا حدود 100 سالگي بچه‌دار نشده، بعداً خدا يك بچه به او داده، حالا كم‌كم بچه‌اش سيزده، چهارده سالش مي‌شود مي‌گويد كه: سر بچه‌ات را ببر. باشد! خوب اين چند تا صبر است. هم صبر بر اطاعت است. چون خدا مي‌گويد. هم صبر بر مصيبت است. داغ بچه، بچه‌اي كه من صد سال منتظرش بودم حالا با دست خودم؟ يعني گاهي هم چند تا صبر با هم است.

8- صبر در مشكلات خانوادگي و اجتماعي

حالا، يكي از صبرها صبر بر بداخلاقي همسر است. اين خانم شوهرش بد اخلاق است. بايد صبر كند. فكر نكنيم اگر بگذريم، زندگي‌مان… گاهي وقت‌ها مي‌گويد: حوصله‌ام نمي رسد. زندگي‌اش را از هم مي‌پاشد. بايد صبر كرد. يا شوهرش بد اخلاق است. يا شوهر گير زن بد اخلاق مي‌افتد. آن هم بايد صبر كرد. قرآن بخوانم. به پيغمبر جسارت مي‌كردند. مي گفتند: («إِنَّا لَنَراكَ في‏ ضَلالٍ») (اعراف/60) تو ضلال، («ضالين» )يعني منحرفين، تو منحرف هستي. مي‌گفت: («ليس بي ضلال») نه من منحرف نيستم. به پيغمبر ديگر گفتند… عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. («إِنَّا لَنَراكَ في‏ سَفاهَة» )(اعراف/66) («سفاحت» )تو سفيه هستي، خلي. نمي‌گفت: خودت خل هستي. مادرت خل است. جد و آبادت خل است. تا مي‌گفتند: خل هستي، مي گفت: نه! من خل نيستم. نامه نوشتند به خواجه نصيرالدين طوسي، ظاهراً جسارت كردند. اي سگ، پسر سگ! ايشان گفت: در نامه نوشته‌اي بودي سگ پسر سگ، سگ با چهار پا راه مي‌رود من و ابوي با دو پاه راه مي رويم. يك آيت الله حق شناسي بود، در يكي از شهرهاي فارس، چند تا از جوان‌ها از دستش عصباني شدند. گفتند: برويم اين را بشكنيم. گفتند: چه؟ گفت: برويم دو تا فحش به او بدهيم. گفتند: آخر پيرمرد، عالم، زشت است فحش بدهيم. حيا هم خوب چيزي است. گفت: به او بگوييم: به درد نمي‌خوري. به درد زمان… آخوند روز نيستي. تو به درد زمان ناصر الدين شاه مي‌خوري. رفتند در خانه را زدند. پير مرد آيت الله آمد گفت: سلام عليكم! بفرماييد! گفتند: آقا ما جوان‌هاي شهر، البته همه‌ي جوان ها نبودند. حالا دو سه تا جوان، آمديم به شما بگوييم: شما به درد زمان امروز نمي‌خوري. تو به درد صد سال پيش مي‌خوري. گفت: به جدم قسم به درد صد سال پيش هم نمي خوردم. بيا داخل چاي بخوريم! (خنده حضار) نشكن است. بچه‌ي كوچولو! آمد كربلا ديد پدرش را كشتند، او را بردند در اسارت كوفه و شام، به اين بچه‌ي كوچولو گفتند: وضع چطور است؟ گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى‏» (بحارالانوار/ج45/ص110) به عدد دانه‌هاي شن، الحمدلله! بگويد: اِي… اِي… اِي! (حاج آقا حركت گريه را نشان مي‌دهد) نه هيچي نيست. اين صبر است. بچه‌ي كوچولو روبروي چشمش پدرش امام حسين را شهيد كردند، اسيرش كردند، آن سختي ها به عمه، در عين حال مي‌گويد: به اندازه دانه‌هاي شن الحمدلله! مومن عزيز است يعني نشكن است. نبايد با يك حادثه ما بشكنيم. كنكور رد شدي. خوب رد شدي كه رد شدي. يا سال ديگر مي رويم، يا اصلاً از خير دانشگاه مي‌گذريم مي رويم يك شغل ديگر. چنان مي‌ماند انگار تمام آسمان‌ها به هم خورد. مريضي پيش مي‌آيد. بي‌پولي پيش مي‌آيد. بد اخلاقي پيش مي‌آيد. تصادف پيش مي‌آيد. بايد… پيغمبر فرمود: هيچ پيغمبري به عدد من اذيت نشد. ولي صبر كردم. اميرالمومنين فرمود: 25 سال صبر كردم مثل كسي كه تيغ در چشمش است. استخوان در گلويش است. فاطمه‌ي زهرا را انشاالله قسمت بشود، قسمتتان بشود، مدينه برويد. در زيارت نامه حضرت زهرا داريم «فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَة» (التهذيب/ج6/ص9) فاطمه جان خيلي صبر كردي. امام حسين صبر كرد و از همه بيشتر، امام حسن صبر كرد. خيلي صبر كرد. مي‌آمدند مي گفتند: السلام عليك… استغفرالله ربي و اتوب اليه! دل آدم مي سوزد. گفتند: السلام عليك يا مذل المومنين! «مذل» يعني تو مومنين را ذليل كردي. امام حسن فرمود: نه! مصلحت بود. مثل من مثل خضر است كه كشتي را سوراخ كرد. امام حسن چند رقم مشكل داشت. صبر بر بي‌وفايي دوستان. دوستانش بي‌وفا بودند. به او نارو زدند. جسارت زباني به او مي‌كردند. با خنجر آمدند پايش را بريدند. امام حسن مي‌نشست و خطيب نماز جمعه به اميرالمومنين فحش مي‌داد، و امام حسن مي‌نشست نگاه مي‌كرد. خيلي سخت است. خيلي سخت است. آخرش هم يك همسر كذايي كه امام حسن را زهر داد. يعني ياران بي‌وفا، جسارت زباني، ترور با خنجر، شنيدن لعن پدر در خطبه‌ها، همسر ناباب،  وقت تمام شد.

خدايا! به آبروي امام حسن، قسمت مي‌دهيم ايماني به ما بده كه در تمام مشكلات از تو جدا نشويم و صابر باشيم. خدايا! قرآن مي‌گويد: («وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّه‏» )(نحل/127) بايد خدا كمك كند. خدايا! به همه‌ي افراد گرفتار مقاومت، صبر مرحمت كن، و مشكلشان را برطرف كن. («وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِر» )(مدثر/7) نه لجبازي و يكدندگي. خدايا مقاومت ما را بر اساس رضاي خودت قرار بده نه به خاطر يكدندگي و لجبازي. معرفت ما را نسبت به ائمه‌ي ما روز به روز زيادتر بفرما. به خانواده‌هايي كه الآن گرفتار هستند، خانواده‌هاي شهدا، جانبازان، اسرا، افرادي كه بيمار دارند، فقر دارند، بچه‌ي مشكل‌دار، عروس مشكل‌دار،‌ داماد، در هر خانه‌اي يك رقم مشكلي هست. بعضي خانه‌ها چند رقم مشكل است. خدايا عيدي تولد امام حسن را رفع مشكلات از مشكل‌داران بفرما. آنچه شب قدر براي خوبان تاريخ مقدر مي‌كني همه را براي همه‌ي ما مقدر بفرما. بي‌صبري‌هايي كه كرديم، يك خرده حالا دستش بريده شده بايد نمازش را با وضوي جبيره بخواند. برو حوصله‌ام نمي‌رسد. بعداً مي‌خوانم. سالم مي‌شوم قضا مي‌خوانم. يعني يك خرده بُرش… خوب بابا بُرش كه نمي‌تواني به خاطر اينكه دستت بريد نماز نخواني. بايد وضوي جبيره بگيري، از پيشنماز تلفن كن بپرس. سر يك چيز جزئي يا از نماز مي‌گذريم، يا از حجاب مي‌گذريم. يا از همسر مي‌گذريم. يا از بچه مي‌گذريم. يا خيلي سريع، خدايا بي‌صبري‌هايي كه تا حالا كرديم، به گناه افتاديم، گذشته‌ي ما را ببخش و بيامرز.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1930
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست