responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2043

موضــوع: عوامل رشد و ركود-1

تاريخ پخش: 16/8/58

بسم الله الرّحمن الرّحيم

در اين جلسه بحثي داريم تحت عنوان فكر باز و فكر بسته چون مي گويند فلاني فكرش باز است و فلاني فكرش بسته است چه چيزي باعث مي شود كه فكر باز بشود و چه عاملي باعث مي شود كه فكر جامد و راكد باشد و چه چيزي فكر را باز مي كند؟ اين هم كه مي گوئيم فكر باز و فكر بسته، تيتر آنرا از قرآن گرفته ايم.

1- قلب يا دل در قرآن همان روح است

(أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا) (محمد /24) (قلوب جمع قلب است) (اقفال جمع قفل) يعني بر دلها قفل هاست، اما دل چيست؟ در قرآن وقتي مي گويند قلب يا دل، مراد اين قلب صنوبري نيست كه در سمت چپ بدن ما هست دل يعني روح، در فارسي هم كه مي گوئيم دل خيلي وقت‌ها مرادمان روح است مي گوئيم دل فلاني از دست فلاني درد مي كند، نه يعني اينكه دلش درد مي كند بلكه يعني روحش درد مي كند، دل به درس بده يعني روح و فكرت متوجه درس باشد. پس خيلي جاها كه قرآن مي گويد دل منظور قرآن روح و توجه و فكر است، فلاني دلگير است، دل و دماغ ندارم، يعني روحم آمادگي ندارم در قرآن هم وقتي مي گوئيم قلب مراد غير از اين قلب صنوبري است.

2- بعضي افراد فكرشان بسته است

قرآن مي فرمايد فكر و مغز بعضي ها بسته شده است البته دل قفل بخورد معنايش اين نيست كه آدم بي سواد باشد چون فرق است بين دانش و بينش، گاهي ممكن است آدم دانش داشته باشد ولي بينش نداشته باشد، دانش يعني شناخت و ياد گرفتن اما بينش يعني تفسير كنيم و بفهميم پس مانعي ندارد كه انسان دانش داشته باشد اما فكرش بسته باشد.
آدمهاي ظاهر بين فكرشان بسته است، چي باعث مي شود كه فكر انسان بسته باشد؟ عوامل ركود و بستگي فكر:

3- تقليد نابجا عامل ركود و بسته بودن فكر است

1- تقليد نابجا:
ما چهار رقم تقليد داريم كه اسلام مي گويد سه رقم آن بد و يك رقم آن خوب است، يكوقت تقليد عالم از عالم است، يكوقت تقليد جاهل از جاهل است، سوم تقليد جاهل از عالم است، و عالم از جاهل است، اين چهار رقم تقليد است. عالم از عالم تقليد كند يعني اينكه تو مي فهمي اما به فهم خودت بدبين هستي اعتماد به نفس نداري اين خوب نيست، كسي كه مقدمات شناخت دارد و مي تواند كه خوب بفهمد چرا به فهم خودش بي اعتنا باشد.
جاهل از جاهل هم خوب نيست، عالم از جاهل هم خوب نيست در قرآن آياتي داريم كه پيامبران ما مي آمدند مي گفتند چرا از بت تقليد مي كنيد مي گفتند (قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا) (انبياء /53) پدران ما بت مي پرستيدند ما هم بت پرست شديم كه قرآن مي فرمايد (أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ) (انبياء /54) خودتان و پدرتان نمي فهميد. تقليد جاهل از جاهل يعني پدر بت پرست پسر بت پرست، آن تقليدي كه درست است تقليد جاهل از عالم است و اين در تمام ملت ها و كشورها هست كه اگر كسي نمي داند به كارشناس مراجعه مي كنند (فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ) (نحل /43) يعني آن كسي كه نمي داند از كسي كه مي داند بپرسد و اين معنايش ديكتاتوري نيست و اين يعني اينكه انسان با اراده حس مي كند كه نياز دارد از كسي كه او را مي پسندد نيازمنديهاي علمي اش را فرا مي گيرد اما اينكه گفتيم تقليد نابجا غرض ام اين سه رقم تقليد است تقليد نابجا اين است كه خودش فكر نمي كند دربست در اختيار ديگران است. تقليد نابجا وقتي است كه انسان خودش فكر نداشته باشد ولذا يكي از علما در قم درس مي داد شاگردها درس اش را مي نوشتند يك روز يكي از شاگردها درس اش را داد به استاد گفت نگاه كن كه درسم چطوري است استاد بحث را كه مطالعه كرد گفت خوب بود اما دوست دارم كه يكي دو تا پاورقي به بحث هاي من بزني يكي دو تا اشكال به درس‌هاي من بكني تا فكرت باز بشود هر چه من گفته ام تو نوشته اي اين دليل بر اين است كه تو درس را مي فهمي اما دليل بر اين نيست كه فكر تو هم باز است.
قرآن براي تقليد نابجا خيلي آيه داريم كه من بمناسبت بحث رهبري اين آيه ها را گفته‌ام اينجا هم مي گويم قرآن خيلي آيه داريم كه مي فرمايد «وَلَا تُطِعْ» يعني اطاعت نكن از گروه‌هايي، آياتي زيادي داريم «وَلَا تَتَّبِعْ» از گروه‌هايي تبعيت نكن، قرآن فرموده است دربست در اختيار هيچكس نباشيد و حتي در اسلام اين تقليدي را هم كه گفته اند از مرجع تقليد كنيد گفته‌اند كه تحقيق كند آن رهبري را كه از او تقليد مي كنيد بايد فقيه باشد تقوا داشته باشد مخالف هوي و هوس باشد جذب اين و آن نباشد افكار غير اسلامي در او رخنه نكند و اصولاً بايد شناخت داشته باشيم.

4- كتمان حقيقت و سانسور عامل بستگي فكر است

2- كتمان و سانسور:
قرآن مي فرمايد بسياري از بزرگان رسول الله را خوب مي شناختند چطور بابا بچه اش را خوب مي شناسد، پيغمبر را خوب مي شناختند اما «يَكْتُمُونَ» كتمان مي كردند يعني به ملت نمي گفتند آن رهبر آسماني كه تورات و انجيل گفته اند اين همان است مي فهميدند و مي شناختند اما حق را كتمان مي كردند بخاطر كتمان حق عده اي را بسته نگه داشتند، سانسور هم جنايت است.
سانسور در زمان ما هم هست، دانشجو را مي فرستيم كشورهاي غربي يكسري اطلاعات را به بچه هاي ما ياد نمي دهند يعني يكسري مطالب را از نسل ما كتمان مي كنند بعضي از پزشك‌ها هستند كه مرض را نمي فهمند اما كتمان مي كند سوال مي كند بلد نيست ولي جواب مي دهد در اسلام حديث داريم اگر از تو سوالي كردند بلد نبودي با جان و دل بگو كه بلد نيستم يكي از مسائل كتمان است و هيچ گناهي را قرآن باندازه كتمان حق روي آن تكيه نكرده است مي گويد (أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمْ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمْ اللَّاعِنُونَ) (بقرة /159) اين آيه و اين تعبير درباره هيچ گناهي نيست، كساني كه حق را مي فهمند ولي آنرا كتمان مي كند خدا بر آنها لعنت مي كند و تمام لعنت كنندگان براي او لعنت مي فرستند آنوقت نه يك دفعه فعل مضارع آورده است يعني هميشه لعنت خدا بر دانشمنداني كه حقيقت را مي فهمند اما به ملت نمي گويند و چون كتمان مي كنند مردم فكرشان بسته مي ماند.
البته ما كتمان مثبت هم داريم زمانهايي ممكن است تقيه كند يعني ايمان دارد ولي ايمان خودش را كتمان كند در قرآن هم داريم كه شخصي ايمان داشت اما در دربار فرعون (يَكْتُمُ إِيمَانَهُ) (غافر /28) يعني ايمان خودش را كتمان مي كرد پس گاهي بايد ايمان را كتمان كنند اين قانون كلي نيست كه كتمان هميشه بد است. البته تقيه هم مواردي دارد كه اين مسئله فقهي است.
در مقابل كتمان افشاگري است، افشاگري هم گاهي واجب است و گاهي حرام افرادي را بايد افشا كرد و مواردي هم حرام است افشا كنيم، افراد مهمي كه در پُست حساسي هستند كه اگر جنايات آنها افشا نشود براي جامعه خطرناك است اينها در مواردي بايد افشا بشود اما يكوقت يك كسي در يك جايي گناهي انجام داده است كه مربوط به پُست اجتماعي نيست اينجا افشا كند غيبت است. غيبت يعني اينكه شما يك عيبي داري و من بيايم عيب شما را فاش كنم.

5- استعمارگران از هر راهي فكر ملت را بسته نگه مي‌دارند

4- استعمار:
نقشه هاي استعماري براي اينكه فكر ملت را بسته نگه دارند، نامه سرگشاده مي نويسند جنگ مصنوعي راه مي اندازند كه فكر را از مسير خودش منحرف كنند مثل اينكه شما داري مطالعه مي كني يك بچه كوچولو مي آيد جلو و نمي گذارد كه درس بخواني شما يك پولي يا تسبيح اي مي اندازي آنطرف اتاق كه توجه بچه برود آنطرف اتاق تا مي رود آنطرف شما مطالعه مي كني.
حديث داريم پيغمبر وارد مسجد شد ديد دور يك كسي شلوغ است گفتند اين كيه؟ گفتند علامه است فرمود چه علمي دارد؟ گفتند فلان و فلان، فرمود اينها علم نيست اينها سرگرمي است. فرهنگ استعماري معنايش اين است كه گاهي مطالبي را در كتابها مي خوانيم كه هيچ نيازي به آن نداريم مثلاً يك دختر در دبيرستان مي خواند كه كوه هيماليا چند متر است و حال آنكه اطلاع از كوه هيماليا ضرورت ندارد اما روانشناسي كودك براي دختري كه فردا مادر مي شود ضرورت دارد روانشناسي كودك، چه كنيم بچه ترسو مي شود، چه كنيم بچه عقده اي مي شود، چه كنيم بچه شجاع بشود، روانشاسي كودك را بلد نيست اما كوه هيماليا را بلد است.

6- غرور كاذب و اظهار محبت بي‌جا فكر انسان را بسته نگه مي‌دارد

غرور كاذب دادن از نقشه هاي استعمار است، اظهار محبت كردن، اينها يك چيزي است كه فكر انسان را بسته نگه مي دارد. من وارد يك جايي مي شوم مي گويند براي سلامتي فلاني صلوات ختم كنيد يك غرور تازه اي كه من خيال مي كنم به درجه نهايي معلومات رسيده ام همين تشويق هاي نابجا فكر من را مي بندد ديگر نمي گذارد من رشد كنم و لذا گفته اند «احْثُوا فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَابَ» (من‌‌لايحضره ‌الفقيه/ ج 4/ ص11) كسي تعريف كسي را نكند من كه تعريف شما را مي كنم به شما غرور مي دهم به شما مي قبولانم كه شما آدم خوبي هستيد و شما خيال مي كني كه واقعاً خوب آدمي هستي و همينطور كه هستي باقي مي ماني ولذا گفته اند كه استاد به شاگرد نگويد آفرين خيلي خوب هستي بلكه بايد بگويد آفرين خوب هستي اما بهتر هم مي تواني بشوي رهبر انقلاب به ما مي گويد انقلاب ما به نهايت درجه نرسيده است تا يكوقت ما دچار غرور نشويم. يكسري بله قربانگو مي‌آمدند دور فرعون را مي گرفتند و مي‌گفتند بله قربان، هر غلطي مي كرد مي گفتند بله قربان هر غرور كاذبي را به فرعون مي دادند.

7- تعصب بي‌جا فكر را بسته نگه مي‌دارد

4- تعصب، اين باعث مي شود كه فكر انسان باز نباشد ما چند رقم تعصب داريم يكي تعصب مذهبي، يهوديها مي گفتند مسيحي ها كي هستند مسيحي ها مي گفتند يهودي‌ها كي هستند، البته تعصب داريم بمعناي استقامت بر حق، اين تعصب خوب است انسان اگر حقي را فهيمد بايد روي حق تعصب را داشته باشد (قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا) (فصلت /30) قرآن تعريف مي كند از كساني كه از حق دفاع مي كنند و تعصب دارند اما يكوقت تعصب بي جا است. يك جايي هم تعصب حزبي داريم و سازماني اين هم تعصبي است كه در هر زماني و در زمان ما هم است سازماني يك نفر را الگو مي كند و تمام اين سازمان به او عشق مي ورزند بدون اينكه بدانند علم او از همه بيشتر است؟ نه، تقوايش بيشتر است؟ نه، نه علم او بيشتر است و نه تقوايش خود آن سازمان هم قبول ندارند كه اين دانشمندترين و باتقوا ترين افراد است فقط چون برخيزيده از اين حزب و اين سازمان است پاي پرچم او سينه مي زنند ولذا اگر گروه‌هاي ديگر افراد باتقوا تر را علم كنند چون جزو اين دارو دسته نيست به او اعتنايي نمي كنند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2043
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست