نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2071
1- هدف خدايي، در كارهاي دنيوي 2- عيد قربان، توزيع گوشت ميان محرومان 3- دل بريدن حضرت ابراهيم از غير خدا 4- نقش قصد قربت و نيت خالص در ارزش كارها 5- اصول انتخاب شغل و كار 6- اولويت بندي در كارهاي فردي و اجتماعي 7- توجه به نيازهاي جامعه در تأليف و پژوهش
موضوع: عيد قربان و تقرّب به خدا
تاريخ پخش: 04/08/91
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
عزيزان بحث را به مناسبت عيد قربان ميشنوند. كساني كه پاي تلويزيون بحث را ميبينند، عرفه را پشت سر گذاشتند و شب عيد قربان است. قرب و قربان يعني چه؟ قرب يعني آدم از ماديات جدا شود.
همه مردم صورتشان را ميشويند، منتها كسي كه وضو ميگيرد، ميگويد: صورت ميشويم «قُرْبَةٌ إِلَى اللَّه»! يك چيزي را ما اضافه داريم كه دنيا ندارد.
قرآن يك آيه دارد ميگويد: در جبهه به هردو گلوله ميخورد. هم به اين طرفيها و هم به آن طرفيها. اما (وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُون) (نساء /104) شما يك خدا داريد كه آنها ندارند. ما ويلچري داريم، يك ويلچري براي دفاع از كشورش است، يك ويلچري هم براي اينكه هوس صدام بود كه قهرمان عرب باشد، سردار قادسيه شود، روي هوس به ايران حمله كرد، و يك عده را لت و پار كرد. تركش و گلوله دو سمت هست. حزب خدا و حزب شيطان هردو آسيب ميبينند، منتها حزب خدا يك چيزي دارد. «قُرْبَةٌ إِلَى اللَّه» يعني قرب به خدا به كارها ارزش ميدهد.
1- هدف خدايي، در كارهاي دنيوي
شما در آموزش و پرورش، معلم و مربي هستيد خدمت شما بگويم. يكوقت براي پول كار ميكنيد. شما اداره دخانيات هم برويد پول در آن هست. منتهي ادارهي دخانيات دود به ريههاي سالم ميرساند. شما علم به مغز نسل نو ميرسانيد. پخش علم به مغز نسل نو كجا، پخش دود به ريههاي سالم كجا؟ پول همهجا هست. ارزشها به اين است كه نيتها چيست. چه پولي، چه هدفي؟ قرب و قرباني، يعني كار براي خدا باشد. براي خدا باشد يعني چه؟ يعني براي پز، خودنمايي، انتخابات، اقتصاد، رقابت، اينها نباشد، و اگر براي قرب خدا بود آدم دلش آرام است. من خودم را كانديدا ميكنم. رأي آوردم، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين». رأي هم نياوردم ميگويم: «اللَّهُ أَكْبَر»! آدمي كه با خدا معامله ميكند، خيلي امتياز دارد. خدا جنس كم را هم ميخرد. (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ) (زلزله /7) وزن يك ذره را خدا ميخرد. خلق جنس كم نميخرد. خدا گران ميخرد. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى…» به بهشت! خدا به بهشت ميخرد. مردم فوقش يك سوت ميكشند. يك كف و سوتي و صلواتي!
خدا جنس ناقص را هم ميخرد. امام نماز كه ميخواند ميگويد: خدايا، اگر نماز من إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا (بحارالانوار/ج83/ص38) اگر در ركوعش و يا سجودش، خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌاگر ركوع و سجودش نقص داشت، با نقصهايش بخر. حيف است ما براي غير خدا كار كنيم. در دعاي ماه رجب داريم خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكباختند آنهايي كه براي خدا كار نكردند.
همهي كارهاي خير ميتواند عامل قرب باشد. از يك سلام كردن گرفته تا كمك به فقرا، تا آموزش و پرورش، همه كارها ميشود رنگ الهي داد. حتي يك غذايي كه شما ميخوري، چون خوشمزه است ميخوري، اين هدف شكم است. خوشمزه است ميخوريد. يكوقت ميگويي: اگر من اين غذا را بخورم، يك ساعت بيشتر كار ميكنم. چون اين غذا مقوي است ميخورم يك ساعت بيشتر كار ميكنم. اين غذا خوردن هم عبادت ميشود. و روايت داريم در همه كارهايتان نيت كنيد. آب كه به صورتت ميزني، خوب قصد وضو كن. نماز مايه قرب است. الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِي(كافي/ج3/ص265) نماز وسيلهي قرب افراد با تقوا است.
2- عيد قربان، توزيع گوشت ميان محرومان
گوسفند قرباني، براي گوسفند كشتن اگر هم پول نداريد شريك شويد چند نفري يك گوسفند بكشيد. منتها قرباني يعني بده برود. نه اينكه برگردان در يخچال. آخر بعضيها كه گوسفند را قرباني ميكنند، ميگويند: كله و پاچهاش را در يخچال بگذار براي فردا صبحمان. سيراب و شيردانش براي پس فردا عصرمان. اين كبابيهايش هم براي شوهر خواهرمان. آن هم براي برادر زنمان، اين كجايش قرب شد؟ همهاش خرج خودت و شكمت و فاميلهايت شد. گوسفند قرباني يعني همه را يك كيلو يك كيلو، نيم كيلو، نيم كيلو، كمتر، بيشتر، بده به هركس. گزينش نكن. به اين بده. به او بده. هركس آمد از دم به او بدهيد برود. اين را ميگويند: قرب.
يكبار عيد قربان، يك كسي زنگ زد گفت: آقاي قرائتي دعاي قرباني چيست. يك گوسفند ميخواهم قرباني كنم دعايش چيست؟ گفتم: دعايش اين است كه كبابيهايش را براي خودت در يخچال نگذاري. چون در كمكهاي مالي خدا دو تا هدف دارد. يكي شكم فقير سير شود، يكي من رشد كنم. دنيا ميگويد: به فقرا برسيد. اما دين ميگويد: تو هم بايد رشد كني، چيزي راكه دوست داري بده.
اصل قرباني زدن از حضرت ابراهيم است. قرباني، يك جرقه بود تبديل به يك جريان شد. منتها جرقههاي خالص به يك جريان تبديل ميشود. هرچيزي كه خالص باشد، يك حديث داريم ما كان لله ينمويعني هرچه خالص باشد ينموايعني نمو ميكند. يك جرياني براي ابراهيم پيش آمد، چون اين جريان خالص بود، نمو كرد.
راجع به حضرت ابراهيم من يكوقتي در تلويزيون گفتم، چيز قشنگي است. ابراهيم از چه گذشت، چه داد، چه گرفت؟
ابراهيم از ستاره و ماه و خورشيد دل بريد به خدا رسيد. ستاره پرستها را ديد، گفت: «هذا رَبِّي» اين ستاره پروردگار شماست؟ پروردگار من هم هست. بعد ناپيدا شدند، گفت: نه، ماه بهتر است. باز ماه ناپيدا شد، خورشيد آمد گفت: (هذا أَكْبَر) (انعام /78) اين نورش بيشتر است. بعد غروب كه شد گفت: دنبال چه رفتيد. چيزهايي كه گاهي پيداست و گاهي پيدا نيستند. طلوع دارند، غروب دارند، اينها تحت تأثير عوارض هستند. خودشان را هم يك كسي دارد ميچرخاند. (لا أُحِبُّ الْآفِلينَ) (انعام /76) افول ميكند. يعني اينها متغير هستند. من دنبال متغير نميروم. پس كجا؟ (وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى) (انعام /79) من سراغ خداي ثابت ميروم. يعني از متغير دل بريد و به ثابت رسيد.
گفت: (وَ اهْجُرْني) (مريم /46) برو! چون عموي حضرت ابراهيم بت پرست بود. از اين معلوم ميشود كه اگر يكي از بستگان عيب دارند، او را پاي حساب آدم نگذاريد. وگرنه ابراهيم هم مردود است براي اينكه عمويش بت پرست است. حضرت لوط هم در گزينش شما رد ميشود، براي اينكه زنش بد است. نوح پسرش بد است. لوط زنش بد است. پيغمبر عمويش بد است. (تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ) (مسد /1)
3- دل بريدن حضرت ابراهيم از غير خدا
از خانهي خود براي خدا كنارهگيري كرد. (أَعْتَزِلُكُم) (مريم /48) گفت: (فَوَهَبَ لي) (شعرا /21) از چيزي گذشت و به چيزي رسيد. تا آخر عمرش ابراهيم بچهدار نشد. اما آن بچهاي كه آخر عمر پيدا كرد، نسل انبياء شد. يعني موسي از ابراهيم است. عيسي از ابراهيم است. پيغمبر ما، اهل بيت ما، حضرت مهدي، همه اينها از نسل ابراهيم هستند. يك كسي صد سال بچهدار نشود، آخر عمرش بچهدار شود و اينقدر هم بچهاش با بركت باشد.
در خلوتترين جاها كعبه ساخت. پر جمعيتترين جاها شد. مسجدالحرام! در جاي خلوت خانه ساخت. جاي شلوغ شد. از خانهي پدر بيرون رفت، پدر مردم شد. (مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيم) (حج /78) قرآن ميگويد: ابراهيم پدر همه شما شد. كودك تشنهي خودش را رها كرد، آب زمزم پيدا شد، صدها ميليون آدم سيراب شدند. به عمويش به خاطر دعوت گفت: سلام عليكم! به عموي بت پرستش احترام گذاشت، تواضع كرد نسبت به عمويش، خدا هم گفت: (سَلامٌ عَلى إِبْراهيمَ) (صافات /109) تو به عمويت سلام كردي، خدا به تو سلام ميكند. اين ميخواهد به تو چه بگويد؟ ميخواهد بگويد: از هر دستي بدهي، از همان دست ميگيري. نترسيم كه من مفت كار كردم.
طبقه چهارم هستي. ميخواهي كيسهي زباله را پايين ببري. همينطور كه از راه پلهها پايين ميآيي، ميبيني كيسهي زبالهي طبقهي پاييني هم پشت در است. خوب آن را هم بردار. مگر من نوكرش هستم. تو كه پايين ميروي، اين كيسه را هم ببر. فردا يك كسي يك سنگي را از جلوي پايت برميدارد. يك ليوان آب را به تشنه بدهي، نگو به من ابلاغ نشده. ابلاغ چيست؟
برادرهاي دولتي به شما بگويم. خيلي لخت و پوست كنده بگويم كارهايي كه طبق مأموريت دولت انجام ميدهيد، اين معلوم نيست براي قيامت شما ذخيره باشد. شايد ذخيره شد، شايد نشد. كارمند دولت هستيد، ساعت هشت بايد بياييد كارت بزنيد. عصر كارت بزنيد. حضور و غياب داريد. نظارت داريد. بازرس داريد. ترس است، تهديد است، خرجي زن و بچه است. اينها را براي قيامت حساب نكنيد. اگر يك كاري كردي كه جزء وظيفهي شما نيست. به شما ابلاغ نشده، اما خودت و خدا ميدانيد اين كار مفيد است. يك ميليون سلام بكنيد، به آدمهايي كه ميشناسيد. خوب دوستش داريد، رفيق است. نميدانم همكار است. رئيس است، مدير است. اگر به اينها كه ميشناسي سلام كني، اين شايد خدا باشد شايد نباشد. من نميگويم خدا نيست. ممكن است براي آنها هم خدا باشد. اما اگر يك كسي را ديدي كه دارد خيابان را جارو ميكند، رفتگر است و از فلان منطقه آمده و اصلاً او را نميشناسي، رفتي و گفتي: سلام عليكم! اين سلام برايت ميماند. چون هيچ بويي ندارد، جز خدا. باقي سلامها، اين آقا مشهور بود. اين آقا پولدار بود. اين آقا رئيس بود. آن آقا همكار بود. كارهايي كه ابلاغ نشده و در رودروايسي نيست، اين مهم است. من يك عمري در تلويزيون حرف بزنم شايد خدا باشد، شايد هم نفس باشد. اما اگر يكجايي يك چيزي گفتم كه هيچ، نه ابلاغ است. نه بودجه است. نه مأموريت است.
از يادگارهاي ابراهيم، در قرآن يك كارهايي داريم كه شده، ميگويد: نشده، يك كارهايي هم نشده، ميگويد: شده. شدههاي نشده، باقياش را هم شما بگوييد. شدههاي نشده، نشدههاي شده! هردويش در قرآن است. از جمله كارهايي كه نشده ولي شد، ذبح اسماعيل بود. حضرت ابراهيم خواب ديد كه بايد بچهاش را بكشد. خيلي مهم است. صد سال بچهدار نشده، حالا هم سر پيري بچهدار شده، بچهاش راه افتاده، خدا ميگويد: اين بچهي سيزده ساله مثلاً راه افتاده، سرش را ببر. چشم! تا چاقو را گذاشت، فرمان آمد چاقو را بردار. نميخواستم سر بريده شود، ميخواستم دل بريده شود. ميخواستم تو از بچهات دل بكني. سر بريدن را نميخواستم، دل بريدن را ميخواستم. (قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا) (صافات /105) آفرين! اينجا ابراهيم ذبح نكرد، ولي خدا پاداش ذبح را به او داد. اين نشدههاي شده.
4- نقش قصد قربت و نيت خالص در ارزش كارها
يكي از نشدههاي شده اويس قرني است. اويس به مدينه آمد، پيغمبر را ببيند. اما پيغمبر را نديد، منتها چون به مادرش قول داده بود كه فلان وقت برميگردد، پيغمبر را نديده برگشت. پيغمبر كه آمد گفت: بوي اويس ميآيد. اينجا هم زيارت نشد، اما شد.
يكوقت يك كسي از يك گوشهاي از ايران آمده بود امام خميني (ره) را ببيند. جماران آمد، گفتند: امروز امام ملاقات ندارد. گفت: والله من راهم دور است و ميخواهم برگردم. ديوار خانهاش كدام است؟ گفتند: آن ديوار خانهي آقا است. يك سلامي كرد و گفت: امام، سلام عليكم! خداحافظ! اصلاً دفتر اماميها ماندند. اين به ديوار سلام كرد. يكوقت اين سلام ماندني است، ولي آدم ممكن است صد بار دست امام را ببوسد، نزد امام عكس بگيرد ولي نشدههاي شده.
شما ميروي نماز جماعت بخواني ميگويند: نماز جماعت نيست، در مسجد بسته است، ثواب جماعت داري. نشدههاي شده! اگر نيت خالص باشد، تمام شاگرداني كه تحت تربيت شما هستند، چه تربيت شوند و چه نشوند، شما اجرت را ميبري. نشدههاي شده!
عدهاي نزد پيغمبر آمدند و گفتند: ميخواهيم جبهه برويم. يك اسبي به ما بدهيد. فرمود: (لا أَجِد) (توبه /92) من اسب ندارم. نميتوانم شما را مجهز كنم. اينها گريه كردند و رفتند. قرآن ميگويد: اينها جبهه نرفتند ولي پاداش شهيد و پاداش رزمنده را دارند.
حدود چهل سال پيش، با كم و زياد. شايد بيشتر شايد هم كمتر، من فكر كردم كه چه طلبهاي شوم. آخر آخوندها يك ده سالي بايد درس بخوانند تا درس سطحشان را بخوانند. بعد يك عده منبري ميشوند، يك عده پيش نماز ميشوند. يك عده قاضي ميشوند، يك عده دفتر عقد و ازدواج دارند، يك عده فقيه ميشوند. هركسي يك گرايشي دارد. من گفتم چه آخوندي شوم؟ گفتم: آخوند بچهها شوم. مثل پزشك اطفال! مثل چه؟ نمونه نداشتم. خودم فكر كردم. در كوچه آمدم بچهها را جمع كردم و آخوند اطفال شدم. بازار ما هم از هفت تا بچه شروع شد، ده تا، بيست تا، سي تا، جلسه هم در خانهي خودمان بود. پدر من، خدا همه اموات را بيامرزد. آمد ديد من پاي تخته سياه ايستادم، و هفتاد، هشتاد نفر هم پسر سيزده تا شانزده سال نشستند. وسط جلسه صدا زد: محسن! گفت: بيا! از وسط جلسه ما را احضار كرد. ما بيرون رفتيم. گفت: تو چه ميكني؟ گفتم: بچهها را جمع كردم برايشان اصول دين ميگويم. گفت: من تو را فرستادم قم درس بخواني آيت الله بروجردي شوي. من ميخواهم تو مرجع تقليد شوي. نميخواستم معلم بچهها شوي. گفتم: مرجع تقليد هست. آخوند اطفال نيست. آخر سر سفره نبايد گفت: برو پلو بياور. اگر پلو هست و نمكدان نيست. هرچه نيست بايد آورد. هرجا ميخارد بايد خاراند. فعلاً آخوند اطفال نداريم. بعد گفت: پس آرزوي من چه ميشود؟ من آرزو داشتم. گفتم: شما ثواب آن را داريد. شما ثواب پدر يك مرجع تقليد را داريد. بگذار من كار خودم را بكنم. چون او هست و اين نيست.
5- اصول انتخاب شغل و كار
كارهايي كه ابلاغ نشده، كارهايي كه زمين مانده، كارهايي كه واجب است. حالا اين جمله را بگويم، چه كاري را انتخاب كنيم؟ اصول انتخاب كار. براي همه اقشار پاي تلويزيون خوب است. اصولي براي انتخاب كار:
1- ما ميگوييم: چه كاري پولش بيشتر است؟ اصول دين ما سه تا «پ» است. پلو، پول، پست! اصول دين چند تا است؟ سه تا. خوراك، پوشاك، مسكن! استخدام رسمي، پيماني، قراردادي. اما اصول انتخاب. اينها نيست. اسلام ميگويد:
1- چه كاري واجب است؟ در آموزش و پرورش چه چيزي را ياد بچهها بدهيم. چه كار واجب است؟ چه چيزي مورد نياز است؟ مثلاً در كتاب ميخوانيم كه پاكستان مساحتش، جمعيتش، پايتختش، شهرهايش، اطلاعات است، خوب است. اما اين را بايد كي بخوانيم. بچهي دوازده ساله، كي پاكستان خواهد رفت؟ از ايران چند نفر پاكستان ميروند؟ گيرم هفتاد نفر كارزار و سفير و پرسنل داشته باشيم. ما هفتاد ميليون هستيم. هفتاد نفر! يعني يك ميليونم. يعني اطلاعات پاكستان يك ميليونم اين هم به شرطي كه وقتي ميخواهد پاكستان برود سفير شود، يك هفته قبلش مطالعه كند كه اوضاع پاكستان را بداند. بچهي دوازده ساله تا پاكستان هرچه حساب ميكنند، يك ميليونم… حضرت عباسي چيزهايي در كتابهاي درسي هست كه مورد نياز نسل نو نيست.
6- اولويت بندي در كارهاي فردي و اجتماعي
چه كاري واجب است؟ ميخواهي شغل انتخاب كني. تا واجب هست، سراغ مستحب نرويد. آقاي قرائتي اين حرفها را از خودت ميزني؟ نه! از اسلام ميزنم. لَا قُرْبَةَ لِلنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض (بحارالانوار/ج84/ص30) يعني تا مادامي كه فريضه واجب هست، به مستحب نميرسد. كسي كه جنب است، اول غسل جمعه نكند. اول غسل جنابت كند. چه كاري واجب است.
2- چه كاري زمين مانده است؟
3- چه كاري جهان شمول است؟ حتي معلم كه درس ميدهد كلماتي را بگويد، كه همه بفهمند. چه كلماتي عرفي است؟ بعضيها هي از خودشان اصطلاح خلق ميكنند. فكر ميكنند خيلي روشنفكر هستند و كلاسشان بالا است،
4- چه كاري ارزان است؟
5- چه كاري ماندگار است؟
شاه عباس كاروانسرا ساخت، چند قرن است كه مانده است. ما بنر به شاخهي درخت ميزنيم فردا صبح پاره ميشود. شاه عباس بعد از چهارصد سال اسمش را در بيابانها گذاشته، ما بنر ميزنيم فردايش محو ميشود. ما سكه به ورزشكارمان ميدهيم، سوت ميكشيم، كف ميزنيم. بعد از يك هفته، دو هفته تمام است. يك كسي هم ميآيد يك كارخانهي توليد لباس ورزش به اسم ورزشكارها ميكند. ميگويد: اين كارخانهي توليد لباس، به افتخار ورزشكارهايي كه رفتند مدال آوردند. خوب اين كارخانه، سال ديگر قيمتش بيشتر ميشود. يك جمعي از بيكارها ايجاد اشتغال ميكنند. توليدهاي لباسش را هم به كميته امداد ميدهند و بچه يتيمها ميپوشند.
كسي زاييده، يك گل برايش ببريم يا كتاب كودك آقاي فلسفي؟ چطور بچه را تربيت كنيم؟ كسي عروس شده يك شاخه گل به او بدهيم بهتر است، يا آئين همسرداري آيت الله ابراهيم اميني؟ چه كاري ماندگار است؟ ميخواهيم جايزه بدهيم. يك جايزه بدهيم ماندگار، يا يك جايزه بدهيم كه همينطور روي طاقچه باشد؟ يك چيزهايي اخيراً رسم شده كه شيشهاي است و ميدهند. چيه؟ تنديس! من الآن دو تا كاميون قاب در خانه دارم. يك كاميونش را رد كردم. هرجا رفتم قاب دادند. اين همه قاب را ميخواهم چه كنم؟ چه كنيم ماندگار است؟
6- چه كاري مشكل مردم را حل ميكند؟
من غصه ميخورم. عمر ما آتش ميگيرد. ميرويم مهماني ميبينيم اين خانم بنده خدا نشسته اين ترب را مثل گل درآورده. وقتت را روي اين ترب گذاردي، اين ترب زير دندان ميرود و له ميشود. آخر چرا وقتت را صرف… يكبار مصرف هم نيست. يك آن مصرف است. خيلي از كارهايي كه ميكنيم… چه كاري مشكل مردم را حل ميكند؟ چه كاري مشكل فرد را حل ميكند؟ چه كاري مشكل جامعه را حل ميكند؟ چه كاري دستور خداست؟ چه كاري سفارش انبياء است. چه كاري نياز ملي است؟ چه كاري نياز انقلاب است؟ چه كاري مورد نياز نسل نو است؟
من روي منبر ميروم ميتوانم يك طوري حرف بزنم كه تحصيل كردههاي دانه درشت و بزرگسالهاي سالمند خوششان بيايد، ميگويند: احسنت، احسنت، چون يك عمري پاي منبرها بودند. حالا امشب پاي منبر من آمدند يك چيزي بگويم كه اينها بگويند: انصافاً آقاي قرائتي بحث عميقي امشب كرد. اينها نسل منقرض هستند. خدا عمرشان بدهد. ولي من بايد يك چيزي بگويم كه اين بچه بفهمد. اينهايي كه ميگويم از هوس نيست. حديث داريم. عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاث (بحارالانوار/ج23/ص236) حضرت فرمود: سراغ نسل نو برويد! يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
7- توجه به نيازهاي جامعه در تأليف و پژوهش
اين را هم اضافه كنيد. چه كاري مورد نياز نسل نو است؟ چه كاري مخاطب مرا بيمه ميكند؟ مخاطب من الآن يك اشكال در ذهنش است. بحث را طوري هدايت كنيم، يعني بنده اعتقادم اين است، كتاب معارف دانشگاه و كتاب آموزش و پرورش ديني بايد سال به سال ببينيم امسال چه شبهاتي القاء ميشود، از ماهواره، از سيدي، از شايعه، از هرچيز. چه شبههاي امسال در دانشگاه آوردند؟ جواب شبهه را بدهند. چون نسل نو ما با آن شبهه در مخش تيغ رفته است. و شما هم يك چيز ديگر ميگوييد. پژوهشها هم همينطور است. تحقيق كنيم راجع به اينكه مثلاً در علوم قرآني فرق بين تفسير تبيان و تفسير طبرسي، الآن مشكل چيه؟ ما مشكل داريم كه فرق اين در تفسير چيست؟
رفته بوديم لندن، گفتند يك كسي 130 جلد كتاب راجع به امام حسين نوشته است. هنوز هم مينويسد. گفتيم: اين ديدني است. ما را به خانهاش ببريد. رفتيم خانهاش و گفتيم: شما 130 جلد نوشتيد؟ گفت: بله اينها چاپ شده است. يك جلدش را بيرون كشيديم. مثلاً جلد 37، كسي راجع به امام حسين، 130 جلد كتاب چه نوشته است. بعد ديديم جلد مثلاً 37، يكي از جلدهايش را بيرون كشيديم، ديدم نوشته حسينيههاي سبزوار. در سبزوار مثلاً فلان كوچه، حسينيهاش قدش، طولش، واقفش، روضهخوانياش، چند تا ديگ دارد. چند تا زيلو دارد. دو صفحه راجع به اين نوشته است. رفته بود آن كوچه و حسينيهي دومي را نوشته بود. گفتم: لندن چه نيازي به شناخت حسينيههاي سبزوار دارد؟ اصلاً گاهي وقتها ما… يك كسي گفته «إِنْ شاءَ اللَّه» خير از عمرت نبيني. «إِنْ شاءَ اللَّه» خير از عمرت نبيني. هم عمرت گير است، هم كاغذها مصرف ميشود، ما ضامن عمر مردم هستيم.
ديروز يك برنامه داشتم براي يك مشت صدا و سيماييهاي دانه درشت. اساتيد دانشگاه صدا و سيما. هشتاد، نود تا استاد بودند، گفتم: گاهي يك تصميم نادرست شما از كار رضاشاه خطرناك است. ببينيد زمان رضاشاه، مثلاً ايران بيست ميليون جمعيت داشته است. همه مردم هم كه مسجدي نيستند. هر بيست نفري يك نفر مسجد ميرود. از بيست نفر يك ميليون مسجدي داشتيم… رضا شاه كه در مسجدها را بسته، يك ميليون مردم محروم شدند. يكي از جنايات رضاشاه اين بوده است. حالا شما گاهي وقتها يك فيلم مفيدي را وقت بدي ميگذاري. يعني زمان پخش اين فيلم را يك زماني ميگذاري، كه يك ميليون بينندهاش كم ميشود. يعني يك كار رضاشاهي كردي. يعني رضا شاه يك ميليون آدم را از مسجد محروم كرد، شما هم با تغيير و جابهجايي غلط يك كار رضاشاهي كردي. خيلي كار خطرناكي است. مشكل بچههاي ما چيست؟ چه شبههاي القاء شده است؟
امروز مثلاً وهابيها ميگويند كه شيعه معتقد به عقد موقت است و عقد موقت همان زنا است. زنا ميكنند منتهي يك صيغه هم ميخوانند. بنده رويم نميشود بگويم اين بنده خدا،. اين بندهي شيطان، وهابي، اين متوجه نيست كه عقد موقت هجده فرق با زنا دارد.
يا همينطور ميگويند: چرا اسلام دست دزد را قطع كرده است؟ حالا يك كسي فقر به او فشار آورده يك قاليچه دزديده است. شما چهار انگشت او را قطع ميكنيد، تا ابد نابود ميشود. ديگر كسي دخترش را نميگيرد. ميگويند: داماد دزده شدي؟ به پسرش زن نميدهند. اين قوانين خشن براي چيست؟ اين شبهه رفته. ميگويد: اسلام قوانينش به درد رأفت و مدنيت و نميدانم عطوفت و حقوق بشر و از اين حرفهايي كه ميزنند. خوب بگو آقا، هر دزدي را دستش را قطع نميكنند. 26 شرط دارد. هجده فرق بين زنا و ازدواج موقت هست.
يا ميگويد ولايت فقيه با سلطنت شاه چه فرقي ميكند؟ زمان شاه به شاه بله قربان ميگفتيم، حالا هم به ولايت فقيه بايد بله قربان بگوييم. بابا شاه فاسق است، فقيه عادل. شاه نظر خودش را ميگويد، فقيه نظر اسلام را ميگويد. هدف شاه اين است كه آمريكا راضي باشد، هدف فقيه رضايت خداست. بله قربان به عادلي كه براي رضاي خدا نظر اسلام را ميگويد، فرق ميكند با بله قربان به فاسقي كه نظر شخصياش را براي رضاي آمريكا ميگويد. بايد ببينيم به نسل نو چه شبههاي القاء شده است. راجع به چه مسألهاي. انقلابي است، ملي است؟
يا دختر ميگويد چرا كسي ما را بكشد 50 شتر، مرد را بكشد 100 شتر؟ مگر خون مردها رنگين تر است؟ دختر خانم به نفع تو است. چون اگر كسي شوهر تو را بكشد، پول صد تا شتر به تو ميدهند، همهي كيفهايت پر از پول ميشود. (خنده حضار) اما اگر كسي شوهر تو را بكشد، كسي زن را بكشد، يك كيف شوهر پر از پول ميشود. اين به نفع تو است. نميداند!
در انتخاب كار بايد مواظب باشيم، يك اصولي را مراعات كنيم. كار به اينكه دولت، مجوز ميدهد يا نميدهد. مردم ميخواهند يا نميخواهند. اميرالمؤمنين فرموده: يك كاري كه حق است، تشخيص دادي با مشورت با يك اسلامشناس، تشخيص دادي بگو، انجام بده. اگر امروز طرفدار نداري، در آينده طرفدار پيدا خواهي كرد. كار حق را منتظر بخشنامهي دولت و تقاضاي مردم نباش. بعداً طرفدار پيدا خواهيد كرد.
خدايا به ما ياد بده وظيفهي ما چيست و توفيق بده عمل كنيم. يادمان بده وظيفهي ما چه نيست و توفيق بده دوري كنيم. به هر حال قرباني را فراموش نكنيد. از امتيازات اسلام اين است كه در يك عيد ميگويد: نان مردم، عيد فطر! هر انساني سه كيلو برنج، گندم، خرما، در يك عيد ميگويد: نان فقير را تأمين كنيد. در يك عيد ميگويد: گوشت فقير را. يعني نان و گوشت در دل عيدهاي ما جاسازي شده است. عيدهاي ديگر چيه؟ آرايش و تخمه كدو و لباس نو و تبريك و خوش و بش و… ولي در اسلام، عيد هم كه هست نماز عيد يادت نرود. فقرا يادت نرود. خودت را يادت نرود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در فرهنگ اسلامی چه چیزی به كارها ارزش میدهد؟ 1) قصد خدمت به همنوع 2) قصد تقرّب به خدا 3) قصد رشد و كمال انسان 2- پایه گذار سنت قربانی در عید قربان كدام پیامبر است؟ 1) حضرت ابراهیم (علیهالسلام) 2) حضرت اسماعیل (علیهالسلام) 3) حضرت محمد (صلوات الله علیه) 3- آیه 71 سوره حج، چه عنوانی را درباره حضرت ابراهیم به كار میبرد؟ 1) بت شكن بزرگ 2) پدر امّت 3) بزرگ پیامبران 4- در روایات اسلامی، رابطه واجبات و مستحبات چگونه است؟ 1) در كنار واجبات، انجام مستحبات در همه حال 2) انجام مستحبات، بدون ضرر به واجبات 3) انجام واجبات، بدون ضرر به مستحبات 5- آیه 104 سوره نساء بر چه امری تأكید دارد؟ 1) امید مؤمنان به رحمت الهی 2) امنیت مؤمنان در سایه لطف الهی 3) نابودی دشمنان به اراده الهی
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2071