نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2099
موضوع: فرزند
تاريخ پخش: 73/07/21
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
1- درخواست فرزند و مسئوليت پدر و مادر
بحث ما در جلسه گذشته راجع به فرزند بود. بحثي بود كه به درد همه ميخورد. نكاتي را هم در اين جلسه ميخواهيم عرض كنيم. در جلسه قبل گفتيم كه اولياء خدا همه از خدا فرزند ميخواستند (هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً) (آل عمران /38) چون زكريا پيغمبر بود و پيرمرد بود و بچه دار نميشد خانمش هم عقيم بود يك صحنهاي را ديد از مريم كه حضرت مريم نشسته و غذاي جلوي او است غذاهاي غير فصل مثل حالا هم نبوده كه يخچال باشد از مريم پرسيد (قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ) (آل عمران /37) اين غذاها از كجاست؟ گفت اين غذاها از طرف خداست حضرت زكريا كه شوهر خاله مريم بود و پيغمبر بود ديد يك دختر كارش به جايي ميرسد كه غذا از آسمان برايش ميآيد بعد ميگويد اينجا بود كه زكريا دعا كرد و گفت خدايا من هم بچه ميخواهم.
مادر مريم، مريم را حامله بود نميدانست كه دختر است خيال ميكرد كه پسر است گفت خدايا (إِذْ قَالَتْ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) (آل عمران /35) اين بچهاي كه توي شكم من است ميخواهم خادم مسجد بشود وقتي ديد كه دختر است گفت (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنْ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ) (آل عمران /36) خدايا من دختر آوردم دختر و پسر كه مثل هم نيستند گفت من به نذرم عمل ميكنم مريم را قنداق كرد و برد داد به حضرت زكريا متولي مسجد شوهر خاله اين دختر توي مسجد تربيت شد خدا كارهايش يك حسابهاي ديگر دارد غير از حسابهاي ما است گاهي مريم جوان و تازه نفس نشسته با اينكه جان دارد و زور دارد غذاي آسماني ميآيد گاهي هم كه حامله است و جان ندارد كه بلند شود ميگويد بلند شو و درخت خرما را تكان بده گاهي در يك شرايط حاد مسئله حاد هم پيش ميآيد گاهي چند تا گره روي هم ميزند.
مردم به او ميگفتند: تو كه زن خوبي بودي. مادرت زن خوبي بود. پدرت مرد خوبي بود. شما چطور بچه دار شدي؟ نكند كه خلافي كردهاي؟ خيلي مريم ناراحت بود. حتي گفت: (قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا) (مريم /23) كاش مرده بودم و همچين روزي را نميديدم حالا كه وضع حمل گرفته ميگويد برو توي بيابان و درخت خشك را تكان بده. كار خدا اينطوري است خدا گاهي امتحانات را پيچ ميدهد. اگر دل پدر يا مادر بسوزد خطرناك است.
2- حكايت نفرين دل سوخته
يك پيرمردي كه قوزي داشت، توي خيابان داشت ميرفت. يكي از اين بچههاي شر نان سنگك خريده بود. يكي از اين ريگهاي داغ روي نان را انداخت پشت يقهاش. اين ريگ رفت توي يقهاش. پيرمرد سوخت. رويش را برگرداند و گفت انشاءالله دستت خشك بشود. بچه رفت دستش درد گرفت. هرچه دكتر بود او را بردند. فايدهاي نداشت. پدر و مادرش فهميدند كه اين بچه دلي را سوزاند و كسي با دل سوخته نفرين كرد. رفتند گفتند: آقا معذرت ميخواهيم. شما دعا كن اين خوب بشود. گفت: اگر بخواهم دعا كنم يك ريگ ديگر ميخواهد. يعني آن وقتي كه نفرين كردم دلم سوخت. صبر كنيد يك صحنهاي پيش بيايد اشكم در بيايد و دلم بسوزد آن موقع دعا كنم. خلاصه براي پيرمرد حالي پيش آمد او هم دعا كرد و دست بچه خوب شد. پارچه وقتي آتش ميگيرد كه بنزيني باشد.
خود مادر مريم بچه دار نميشد. ديد زير درخت پرندهاي جوجه هايش را جمع كرده است با نوك غذا دهان جوجهها ميگذارد وقتي اين صحنه را ديد مثل اينكه برق او را گرفت. لرزيد گفت چي ميشد من هم بچه ميداشتم مثل اينها من هم دهان بچههايم غذا ميگذاشتم همانجا دعا كرد و دعايش مستجاب شد هر وقت دلتان ميسوزد به بچه دعا كنيد.
3- حكايت دعاي پدر براي بچهدار شدن
پدر من تا حدود چهل و پنج سالگي بچه دار نميشد. دو تا هم زن گرفت. از هيچكدام بچه دار نشد. يكي از همسايههاي ما گربه زياد داشت. بچه هم زياد داشت. پدرم ميگفت گوني برداشت گربهها را ريخت توي گوني. آمد در خانه را زد و آقا ميرزا علي نقي حالا كه خدا به شما بچه نداده است گربهها عوض بچه مال تو. گربهها را ريخت در خانه ما. آقامان ميگفت: چنان دلم سوخت كه آمدم توي خانه و گريه كردم. حسابي بعد يك پولي جور كردم رفتم مكه. گفتم: خدايا به ابراهيم صد ساله بچه دادي، من چهل و پنج سال دارم. اي خدايي كه به صد ساله بچه ميدهي، به من هم بچه بده. برگشت و خداوند دوازده بچه به او داد. من ميگويم شايد توي آن گوني دوازده تا گربه بوده است! بعد پدرم ميگفت: همانجا دعا كردم و گفتم: خدايا يكي از بچههاي من مبلغ دين بشود. بنابراين اگر من حديثي ميخوانم همه مردم ميدانند كه طلبه عادياي هستم. نه مجتهدم و نه مفسر، نه علامه هستم. اما چون پدرم دلش سوخت، خدا به من توفيق داد. پدرها و مادرها براي بچههايتان سحرها با اشك دعا كنيد. ممكن است بچههاي شما يار حضرت مهدي باشد. اين مربوط به اين است كه چقدر لقمه حلال به بچهات ميدهي بچهات چقدر رابطه با خدا دارد.
يك كسي ميگفت من بچه نميخواستم رفتم شب عرفه آنجا ديدم جواني همهاش ميگويد الهي والديّ والديّ والديّ يعني خدايا پدر و مادرم را رحم كن. ميگفت من ديدم از بس از بچه به پدر و مادرش دعا ميكند من ديدم كه بچه چيز خوبي است. امام علي(ع) ميفرمايد هر كس بچه نداشته باشد انگار نبوده است و هر كس هم بچه داشته باشد اگر بميرد انگار نمرده است منتهي آدمهايي داريم عاقل هستند. بچه ندارد ولي يك باقيات و صالحاتي به اسم بچهاش گذاشته است مثلاً اگر گفته اگر بچه دار ميشدم اسم او را حسن ميگذاشتم پس اين هم حسنيه يا محسنيه.
(الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ) (كهف /46) بچه زينت است منتهي زينت و جمال، گاهي جمال، فقط زيبايي است آدم دلش خوش ميشود. (وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ) (نحل /6) ميفرمايد خدا براي شما ميش و گوسفند قرار داد (وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ) (نحل /5) ما در فارسي اول ميگوييم خوراك بعد ميگوييم پوشاك اما خدا اول ميگويد پوشاك بعد ميگويد خوراك، (دفء) يعني چيزي كه شما را از سرما وگرما نجات بدهد چون پوشاك ماندني است و اسمش را اول گفته است بعد ميگويد در حيوانات جمال است كسي كه حيوان دارد زيبايي دارد وقتي كه «حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ» ميروند صحرا و وقتي كه از صحرا بر ميگردند يك زيبايي است يعني صبح كه از آغل در ميآيند آدم كه نگاهشان ميكند خوشحال ميشود غروب هم كه بر ميگردند خوشحال است و كيف ميكند، ميخواهم در مورد جمال صحبت كنم چه وقت جامعه ما جمال دارد؟ جمال در حركت است نه ركود، بچه زينت است نسبت به بچه گفته زينت نسبت به حيوان. گفته جمال، جمال در حركت دسته جمعي است نه حركت انفرادي اين هم در حركت هدفدار است نه حركت بيهدف اين هم در حركت دائمي است نه حركت موقت اين هم در حركت توليدي است نه حركت مصرفي اين هم در حركت آرام است نه حركت وحشيانه. الان كه جايزه ميدهند يك مداد مثلاً ميدهند كه اين مصرفي است اما پيغمبر ما درخت خرماي باردار ميداد يك چيز توليدي است قرآن در حيوانات گفته جمال است. بچه زينت است اما چه بچهاي؟ يك وقت ميگويي من شش تا بچه دارم يعني شش تا شكم دارم بيكار بيعار بي حال اين بچه زينت نيست خدا هم به حيوانات گفته به شرطي جمال است كه با پاي خودش برود نان خودش را در بياورد. يك كسي به يك خروس گفت چند مرغ داري بايد يك دانه داشته باشي گفت اين همسرهاي من نه جوراب ميخواهند و نه كفش. خودشان هم ميروند نان خودشان را در ميآورند شما اگر از اين همسرها داشتي سي تا را ميگرفتي!
4- نگاه به پدر و مادر عبادت است
اينكه ميگويند اولاد كم چون بچههاي ما معمولاً حال كار ندارند هر كه شش تا بچه دارد يعني شش تا شكم در حديث داريم خوشا بحال كسي كه بچه زياد دارد و بچههايش هم بازوهاي او هستند. حديث داريم بين دو تا ابروي مادر را ببوسيد نگاه به صورت پدر و مادر ثواب دارد. به چهار چيز نگاه كردن عبادت است. نگاه به قرآن نگاه به عالم نگاه به پدر و مادر و نگاه به كعبه. امام علي(ع) ميفرمايد: «مَا سَأَلْتُ رَبِّي وَلَداً نَضِيرَ الْوَجْه» (بحارالانوار،ج24،ص132) من هيچوقت نگفتم خدايا يك بچه خوشگل به من بده گفتم خدايا بچه سالم به من بده بچهاي كه از خدا بترسد «إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُطِيعٌ لِلَّه»(بحارالانوار،ج24،ص132) بچهاي كه مطيع خدا باشد البته بايد پدر و مادر بچه را مطيع خدا كنند.
5- دختر بهتر است يا پسر؟
پسر و دختر فرق نميكند. خدا اگر بگويد دختر يا پسر تو كدام را انتخاب ميكني ميگويي خدايا هر كدام خودت ميگويي خوب خدا كه انتخاب كرده است. چقدر گناه ميكنند پدر و مادرهايي كه بين بچه هايشان فرق ميگذارند حتي اگر يكيشان خوب نيست شما روي خودتان نياوريد. يكي از امامان ما بچهاي داشت كه خوب نبود. امام به هر دو تا بچهاش يك جور محبت ميكرد به يكي از اصحاب گفت براي اينكه اين كينه پيدا نكند من هر دو را با يك چشم ميبينم.
حديث داريم كسي كه اولاد اول او دختر است معلوم ميشود كه مرد با سعادتي است. علامت سعادت اين است كه اولاد اول آدم دختر باشد. بچههاي من همهشان دختر هستند و در عمرم هم دعا نكردهام كه پسر داشته باشم. هرچه هم خواسته باشم دعا كنم گفتهام كه از كجا معلوم است كه دختر بهتر نباشد شايد دختر بهتر باشد. چون تربيت يك دختر مساوي است با تربيت هفت پسر چون اين دختر مادر فرداست. اگر كسي زياد دختر دارد جامعه نسبت به او مسئول است. چون توليد دختر كم است قهراً بايد هي خرج آنها كرد جامعه بايد به آنها كمك كند. نگاه ترحم آميز هم به آنها نكنيد. كسي كه بين دختر و پسر فرق بگذارد توحيد او لنگ است راضي به رضاي خدا نيست در كار خدا دخالت كرده است. پيغمبر ما يك دختر داشت فقط از خدا بخواهيد كه با بركت باشد. گاهي يك درخت كوچك ميوهها دارد گاهي يك كتاب بركتها دارد شيخ عباس قمي يك كتاب مفاتيح نوشت الان بغل قرآن است هر جا يك قرآن هست بغل آن يك مفاتيح است آن وقت كتابش شده رابطه بين خلق و خالق. حاج شيخ عباس قمي مال پنجاه سال پيش است چون شنيدم از يك دانشجو پرسيدهاند شيخ عباس قمي كيه؟ گفته يكي از اصحاب اميرالمومنين(ع) است! البته گاهي هم اشتباه ميكنند.
خدا چرا فرق گذاشته است؟ خدا بعضي جاها فرق نگذاشته است. ميگويد اگر عروس و داماد با هم اختلاف پيدا كردند دادگاه نروند قاضي نيشابوري كه دلش بحال زن و شوهر جهرمي نميسوزد (حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها) (نسا /35) يك نفر داور از فاميل زن و يك نفر داور از فاميل مرد يك جاهايي هم البته فرق دارد.
6- فرزندانمان را حقير نشماريم
بچه ميتواند پيغمبر باشد. حضرت عيسي در گهواره پيغمبر بود. حضرت يحيي بچگي پيغمبر بود. بچه ميتواند امام باشد. امام جواد و امام مهدي(عليهما السلام) در بچگي به امامت رسيدند. بچه ميتواند ولي خدا باشد. دعاي بچه مستجاب ميشود. امام باقر(ع) وقتي ميخواست كه دعا كند بچه هايش را جمع ميكرد ميگفت وقتي من دعا ميكنم شما بگوييد الهي آمين يعني خدايا مستجاب كن. پيغمبر ما وقتي ميخواست نفرين كند بچههايش را هم با خودش برد. امام حسين(ع) در كربلا بچهها را با خودش برد يعني بچه در جبهه نقش داشت. رهبر ما فرمود رهبر من همان بچه سيزده ساله بود يعني اين همه سردار و سرلشگر و امام جمعه و طلبه امام نگفت رهبر من اين است يعني بچه سيزده ساله ميتواند در فكر بنيانگذار جمهوري اسلامي تاثير بگذاريد. روي حرف بچهها حساب كنيد. گاهي حرف بچه الهام است. بچه عزيز است. بوسيدن بچه ثواب دارد. منتهي دختر بعد از هفت سالگي بوسيدنش كنترل ميشود. بچه مقام والايي دارد و اين آموزش و پرورش است كه بايد بچهها را تربيت كند. حتي اگر پدر و مادر عصباني شدند نبايد روبروي بچهها چيزي بگويند. زدن بچه بايد كنترل بشود. اصل در تربيت تشويق است. قرآن ميفرمايد (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا) (احزاب /43) اگر بخواهيم مردم از ظلمات بسوي نور بروند راه آن تشويق است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2099