responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 21

ُموضوع: احکام، اخلاق، عقايد -15

تاريخ پخش: 20/04/61

بسم الله الّرحمن الّرحيم

1- آياتي در شأن حضرت علي (ع)

(أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ) (توبه /21-19)
آيات در‌شان علي بن ابيطالب اميرالمومنين(ع) را به مناسبت شب ضربت خوردن حضرت ترجمه مي‌كنم و سپس داستاني را در مورد ضربت خوردن حضرت خدمت شما مي‌گويم و مقداري هم خطوط كلي حكومت علي بن ابيطالب(ع) را مطرح مي‌كنم.
اميرالمؤمنين علي(ع) از جايي مي‌گذشت. ديد دو نفر نسبت به همديگر افتخار مي‌كنند، اين مي‌گويد: ما بهتريم! آن يكي مي‌گويد: نخير! ما بهتريم! و دليل افتخارشان هم اين بود كه يكي ادعا مي‌كرد و مي‌گفت: من مسئول آب رساني به حاجي‌ها هستم. در آن زمان مسئوليت آب رساني به حاجي‌ها و زائران خانه خدا خيلي مهم و به عنوان مقام بود. و ديگري مي‌گفت كه من كليددار خانه كعبه هستم. البته الآن هم شاه سعودي لقبش خادم الحرمين است، يعني من خادم دو حرم هستم، كه يكي مسجدالحرام و ديگر حرم پيغمبر در مدينه است. البته اين لقب مصنوعي است. حضرت علي(ع) فرمود: فكر نمي‌كنم اين‌ها امتيازي باشد! ! ! من اول كسي هستم كه ايمان آوردم. يعني من زودتر از شما به پيغمبر ايمان آوردم. نزد پيغمبر رفتند، آيه نازل شد: «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ» يعني آيا قرار داديد آب رساني به حاجي‌ها «وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» يعني تعميركردن و كليدداري مسجدالحرام. آيا اين‌ها را قرار مي‌دهيد «كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» بر كسي كه ايمان به خدا «وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» و روز قيامت آورد؟ «وَ جاهَدَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ» و در راه خدا جهاد كرده است. «لا يَسْتَوُونَ» هرگز اين‌ها مثل هم نيستند. بعد قرآن مي‌فرمايد: «الَّذينَ آمَنُوا» كساني كه اول ايمان آوردند «وَ هاجَرُوا» و در راه حفظ مكتب و نشر مكتب هجرت كردند «وَ جاهَدُوا» و جهاد كردند، نه تنها يك رقم، كه چند رقم «وَ جاهَدُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» در راه خدا هم جهاد كردند، هم مال را در راه خدا دادند و هم نفس و جان را در راه خدا دادند «أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ» اين‌ها درجه‌شان نزد خدا زياد است. «وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» و ايشان رستگارند.
شب ضربت خوردن اميرالمؤمنين(ع) است. حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»(خصائص ‌الأئمة(ع)، ص‌63) چون كلمه «فزت» از «فائزون» است. برادرها و كساني كه پاي تلويزيون نشسته‌ايد، به اين بحث عنايت داشته باشيد. اين دو آيه قرآن است كه خودتان بيش‌تر كلماتش را مي‌فهميد. قصه‌اش هم اين بود كه دو نفر به موهومات افتخار مي‌كردند. وقتي فرهنگ ما، فرهنگ اسلامي است كه موهومات بيرون برود. استان من و استان شما، شهر من و شهر شما، ده من و ده شما، محله بالا، محله پايين. سفيد پوست و رنگين پوست از بين برود. اگر اين امتيازات از ميان برداشته بشود، ما به رشد اسلامي رسيده‌ايم. زمان جاهليت بود كه هر كسي به چيزي افتخار مي‌كرد. شاعرها، شعرها و سرودهايي را مي‌سرودند و اين شعرها را به كعبه آويزان مي‌كردند و مي‌گفتند: فاميل ما بهتر است. شعرهايشان رقابت‌هاي موهومي بود. اين آيه يك درسي به ما مي‌دهد. مي‌گويد: پُست‌ها ارزش ندارد. مهم نيست كه شما رئيس يا معاون هستي! مهم نيست چه مي‌كني! مهم نيست چه مقامي داري! و حتي مهم نيست كه چه مي‌كني! بلكه مهم اين است كه باچه نيتي انجام مي‌دهي؟ مهم اين است كه در چه تاريخي انجام مي‌دهي؟ مقام مهم نيست، عمل مهم است. عملي مهم است كه در يك زمان خاصي باشد.
نزد پيغمبر رفتند، آيه نازل شد: آيا اين پست‌هاي موهوم را كنار ايمان مي‌گذاريد؟ علي بن ابيطالب اول كسي است كه به پيغمبر ايمان آورد. اميرالمومنين(ع) 10 ساله بود كه ايمان آورد و قرآن براي ايمان ارزش بسياري قائل است و آن را ستايش مي‌كند. حضرت عيسي(ع) در گهواره ايمان بياورد. حضرت عيسي در گهواره گفت: (إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ) (مريم /30) من بنده خدا هستم و قرآن او را مي‌ستايد. در ادامه قرآن مي‌فرمايد: كساني كه مثل اميرالمؤمنين(ع) ايمان آوردند، آن هم نه در حال حاضر، بلكه از روزهاي اول ايمان آوردند، رستگارند. چون بعضي‌ها انقلابي بعد از انقلابند. ايشان از روزهاي اول ايمان آورده است، اهل هجرت بوده است و جهاد كرده است. آن هم نه در راه هوي و هوس، بلكه جهادش در راه خدا بوده است. آن هم نه فقط با مال بلكه با جانشان هم جهاد كردند. «أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ» اين‌ها درجه‌شان در نزد خدا عظيم‌تر است. «وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»

2- جمله مهم حضرت علي بعد از ضربت خوردن

اميرالمؤمنين(ع) صبح روز 19 رمضان توسط تروريستي نماز شب خوان، تروريستي ظاهر الصلاح، تروريستي كه مي‌گفت: ايدئولوژي من اسلامي است، ضربت خوردند. ابن ملجم از خوارج بود. خوارج بسيار مقدس نما بودند. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: كمر من را دو گروه شكست، يكي از اين دو گروه كه كمر اميرالمؤمنين(ع) را شكست مقدس احمق بود. اميرالمؤمنين(ع) به محض ضربت خوردن و شكافته شدن فرق مباركشان فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» يعني رستگار شدم. اميرالمؤمنين كه فزت مي‌گويد، يعني الحمدلله از همان‌هايي بودم كه ايمان آوردم، هجرت كردم، جهاد كردم، مال دادم، جان دادم. الآن هم ضربت خوردم و رستگار شدم. «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خداي كعبه فائز شدم. اين فزت همان «وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» است. انسان وقت مرگ جملات حساس را مي‌گويد. گاهي جملاتي كه انسان لحظه مرگ مي‌گويد، خلاصه يك عمر آرزوي اوست.
قصه حمام منجاب را شايد شنيده باشيد. مردي در كوچه مي‌رفت، ديد زني از حمام بيرون آمده است. زن كه از حمام بيرون مي‌آيد، صورتش برافروخته و خيلي خوشگل است، مرد يك نگاهي به اين زن كرد و هوس پيدا كرد و گفت كجا بوده‌اي(يا گفت كجا مي‌روي)؟ گفت: حمام منجاب! و از اين ماجرا گذشت و اين خاطره هم چنان در ذهن اين مرد باقي ماند. لحظه مرگ هم ديدند كه زير لب مي‌گويد: حمام منجاب و با اين كلمه و با اين ذوق از دنيا رفت. يعني چيزي كه تمام وجود انسان و دل انسان را پر كرد، ديگر از دل بيرون نمي‌رود و تا لحظه آخر با آدم همراه است. انسان اگر دلش براي مقام عطش داشته باشد، لحظه مرگ هم كه مي‌خواهد بميرد مي‌گويد: ما آخرش به فلان پست نرسيديم. حسرت مي‌كشد و با حسرت از دنيا مي‌رود. بعضي دل‌ها از حمام منجاب و يا از يك رياست پر مي‌شود.
حالا ببينيم قلب علي(ع) از چه پر شده است؟ قلب علي(ع) از: «آمَنُوا» «هاجَرُوا»، «جاهَدُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ» به اموال و انفس «وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» پر شده است. دل علي پر است از اين كه فائز بشود و لذا همين كه ضربت مي‌خورد مي‌گويد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»

3- فوز عظيم در آيات قرآن

در سوره توبه مي‌فرمايد: (وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ) (توبه /111) قرآن كلماتي را نقل مي‌كند و مي‌فرمايد: اين‌ها فوز عظيم است. در سوره توبه از مجاهدين اسلام تعريف مي‌كند و مي‌فرمايد: (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‌ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ) (توبه /111) (التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ) (توبه /112)
يعني خدا مشتري خوبي است، فروشنده كيست؟ شما فروشنده هستي و خدا مشتري است. چه مي‌خرد؟ جانتان را مي‌خرد. خدا مي‌گويد: من جان و مالتان را مي‌خرم. «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» در ازاي چه چيزي؟ به بهشت مي‌خرم. «يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ» مفسد في الارض را مي‌كشند و هم خودشان در راه انقلاب شهيد مي‌شوند. بعد مي‌فرمايد: «وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ» اين وعده خداست كه در برابر اين معامله به اين‌ها بشارت بدهد و اين وعده در تورات كتاب يهود، و انجيل كتاب مسيحيت و قرآن مطرح است. بعد مي‌گويد: «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ» درود بر شما با اين تجارت! ! !
مرحوم آيت الله صدوقي ممكن بود پايش را روي پوست خيار بگذارد و سر بخورد يا آيت الله مدني ممكن بود از پله نردبان بيفتد، آيت الله دستغيب ممكن بود در يك مسافرت تصادف كند و واقعاً غصه داشت. اين‌ها پيرمرد بودند ولي جانشان را فدا كردند. «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ» بشارت باد با اين تجارتي كه كرديد. بعد مي‌گويد: «وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» كسي كه جان در راه خدا بدهد و جان در راه خدا بگيرد: «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ» فوز و رستگاري است و امشب شب ضربت خوردن حضرت علي(ع) است. حضرت به محض ضربت خوردند مي‌گويد: «فزت» و در اينجا قرآن مي‌گويد «فائز» كسي است كه در راه خدا شهيد بشود.
از سال گذشته تاكنون چقدر از جوان‌هاي ما به فوز رسيده‌اند كه در چنين شب قدري برايشان مقدر شده است؟ اين جوانان كه قلب پاكي داشتند، در خانه خدا ناليدند و گفتند: خدايا! به آبروي علي، فوزي كه به علي دادي به ما هم عنايت كن و خدا شب قدر برايشان شهادت مقرر كرد و اين‌ها به فوز رسيدند و الآن هم فائزون در كنار هم و مهمان حضرت ابراهيم هستند. از طرف ديگر از سال گذشته تاكنون افرادي تحت عنوان هروئين، ترياك، قاچاق، لواط و زنا و تروريست از ميان ما رفتند. هردو هم با گلوله رفتند، اما اين كجا و آن كجا؟ يك گلوله در مغز مطهري مي‌خورد و يك گلوله در مغز هوبدا مي‌خورد. هر دو با گلوله مي‌ميرند، اما يكي فوز است و يكي شقاوت است. هويدا در راه رضا شاه، شاه در راه رضاي كارتر، كارتر در راه رياست و خودكامگي و اين يك خط است. علم و شاه و هويدا و نصيري «في‌ سَبيلِ الطَّاغُوتِ» و مطهري و امثال ايشان در راه رضاي خدا هستند «في‌ سَبيلِ اللَّهِ».
نمي دانيم سال ديگر هستيم يا نيستيم. شايد آخرين شب 21 ماه رمضان ما باشد. البته مسئله اين نيست كه زنده باشيم و نفس بكشيم يا بخوريم، مسئله اين است كه آيا وجود ما نقش انسانيش چگونه بوده است؟ از سال گذشته تا به حال چند نفر را نماز خوان كرده‌ايم؟ از سال گذشته تا به حال چند ركعت نماز با توجه خوانده‌ايم؟ از سال گذشته تا به حال چند بچه يتيم را بغل كرده‌ايم؟ از سال گذشته تا به حال چند هفته از عمرمان گذشت كه دروغ نگفتيم وغيبت نكرديم؟ از سال گذشته تا به حال چند دقيقه خالص براي خدا بوديم؟ از سال گذشته تا به حال چقدر به جبهه كمك كرده‌ايم؟ از سال گذشته تا به حال چه حرف‌هايي از دهانمان بيرون آمده است؟ سقوط يا سعود داشته‌ايم؟
اميرالمؤمنين(ع) مي‌گويد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خداي كعبه فائز شدم. پارسال شب نوزدهم ما مدني و دستغيب و صدوقي و جوان‌هايي داشتيم كه فائز شدند. اين شب‌ها بخواهيد اين نفسي كه مي‌آيد و مي‌رود، در راه حق بيايد و برود. هر طور باشد، شكم پر مي‌شود، سعي كنيم به حلال پر شود. بايد نگاه كنيم، اما سعي كنيم به حلال نگاه كنيم. بايد چيزي بگوييم، سعي كنيم كه حق بگوييم. بايد خطي را انتخاب كنيم، اما سعي كنيم خط حق باشد.

4- رفتار حضرت علي (ع) با داماد و دختر

حالا مقداري از كارنامه سياسي اميرالمؤمنين(ع) را بگوييم تا ببينيم حضرت چه كساني را مي‌كشد؟ رفتار علي(ع) با داماد، دختر، خواهر، همسر و برادر چگونه بوده است؟ اميرالمؤمنين(ع) داماد داشت. يك روز شوهر زينب خيلي فقير بود، پيش پدرزنش آمد و گفت: يا علي تو پدر زن من هستي، جز اين مركبي كه سوارش شدم، هيچ چيز ديگري در بساط ندارم. فرمود: تو از من كمك مي‌خواهي، به خاطر اين كه من پدر زن تو هستم؟ «لَا وَ اللَّهِ» به خدا قسم بيت المال را به دامادم نمي‌دهم. «لَا وَ اللَّهِ، مَا أَجِدُ لَكَ شَيْئاً إِلَّا أَنْ تَأْمُرَ عَمَّكَ يَسْرِقُ فَيُعْطِيكَ»(الغارات، ج‌1، ص‌43) من چيزي را پيدا نمي‌كنم كه به تو بدهم. «إِلَّا أَنْ تَأْمُرَ عَمَّكَ يَسْرِقُ» مگر اين كه تو عموي خودت را(به پدر زن عمو مي‌گفتند) به دزدي امر كني. يعني اگر بيت المال را آدم به فاميلش بدهد دزدي است.
در ماجراي ديگر زيورهاي قيمتي بود كه از دريا آورده بودند و به خزانه دولت داده بودند. ‌ام كلثوم نزد خزينه دار رفت و گفت: اين زيورهايي كه در انبار است به من امانت بده، عيد قربان است و ما يك شب اين زينت‌ها را به گردن بيندازيم. ابورافع، خزانه دار بود و گفت باشد. بعد وقتي علي بن ابيطالب(ع) آمدند، ديد گردن بند به گردن دخترش است، گفت: اين گردن بند براي همه مسلمان هاست. مال بيت المال است، در خزانه بوده است، از كجا آورده‌اي؟ گفت: از خزانه دارگرفته‌ام. حضرت ابورافع را خواست و گفت: چرا دادي؟ گفت: چون شب عيد قربان بود و ايشان دختر علي بود و سه روز هم بيش‌تر نمي‌خواست. سه روزه عاريه دادم و اگر هم گم كرد من خودم ضامنم. حضرت فرمود: «لَيْسَ إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ حَتَّى لَا تَبْقَى امْرَأَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا وَ لَهَا مِثْلُ مَا لَكِ»(إختصاص مفيد، ص‌151) شما حق نداريد گردن بند را به دختر من بدهي! ! ! هر وقت تمام دخترهاي مسلمان يك چنين گردن بندي داشتند، دختر علي هم داشته باشد. اگر همه دارند دختر من هم داشته باشد.
تروريست علي‌ها و علي گونه‌ها را ترور مي‌كند. منزل آيت الله صدوقي كجا بود؟ من هم منزل آيت الله صدوقي رفتم، هم منزل آيت الله دستغيب رفتم. خانه‌هاي ساده، در كوچه و پس كوچه‌ها، كه ماشين وقتي مي‌خواهد در آن دور بزند، به دردسر مي‌افتد. خانه‌هاي قديمي 100 سال پيش. آن‌هايي كه عياشي كردند و حالا هم عياشي مي‌كنند، تروريست‌ها كاري به آن‌ها ندارند. كار به مدني و دستغيب دارند.

5- برخورد حضرت علي با خواهر و همسر

چگونگي برخورد با خواهرش: يك روز حضرت علي(ع) پول تقسيم مي‌كرد، به خواهرش بيست درهم داد. خواهرش بيست درهم را گذاشت و كنيز خواهرش هم آمد، او هم پول گرفت و رفت. خواهر حضرت علي كنيز را صدا زد و گفت: بيا! كنيز آمد، خواهر حضرت گفت: علي چقدر به تو داد؟ گفت: بيست درهم. خواهر حضرت گفت: من كه خواهر اميرالمؤمنين هستم بيست درهم و تو هم كه كلفت من هستي، بيست درهم؟ پيش حضرت علي آمد و گفت: بالاخره من خواهر تو هستم، خواهرت را با كنيزش يكسان پول مي‌دهي؟ فرمود: «انْصَرِفِي رَحِمَكِ اللَّهُ مَا وَجَدْنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ فَضْلًا لِإِسْمَاعِيلَ عَلَى إِسْحَاقَ‌ِ»(إختصاص مفيد، ص‌151) بين تو و او هيچ فضيلتي نيست. «انْصَرِفِي» برو كنار. آن وقت در مسجدهاي ما حتي شب بيست و يكم، چاي كه مي‌خواهند بدهند، اگر يك كسي تاجر بود چاي پر رنگ به او مي‌دهند. اگر كاسب بود چاي متوسط به او مي‌دهند و اگر گدا بود اصلاً به او چاي نمي‌دهند. «انْصَرِفِي» برو كنار «رَحِمَكِ اللَّهُ» خدا تو را رحمت كند. اين هم رفتار حضرت با خواهرش بود.
چگونگي برخورد با همسر: زماني مقداري زينت از بيت المال براي حضرت علي(ع) آوردند. كساني كه دختر دارند، تا مرد يك چيزي پيدا مي‌كند، خانمش مي‌گويد دختردار هستي و دخترهايت فردا بزرگ مي‌شوند، يك چيزي براي دخترهايت نگه دار. . . مقدار زيادي طلا و جواهر براي حضرت علي(ع) آوردند. همسر علي گفت: بالاخره من هيچ، اما براي دخترت يك چيزي كنار بگذار. حضرت فرمود: هرگز! «فَاصْبِرِي حَتَّى يَأْتِيَنَا حَظُّنَا مِنْهُ فَنَهَبَ لِابْنَتِكِ قِلَادَةً»(المناقب، ج‌2، ص‌109) تو دوست داري دخترت قلاده‌اي از آتش به گردن بيندازد؟ اگر مي‌خواهي زنجير آتشين به گردن دخترت بيفتد، تلاش كن طلا بگيري، چون اين طلا براي محرومان جامعه است.

6- برخورد حضرت علي با برادرش عقيل

چگونگي برخورد با برادر: برادرش حضرت عقيل، دو قصه دارد. يك قصه‌اش را همه شنيده‌ايد، يكي را هم خودم نشنيده بودم. قصه معمول اين بود كه برادر حضرت علي آمد و گفت: آقا من برادر اميرالمؤمنينم، آخر برادر اميرالمؤمنين در مملكت اسلامي، نبايد سهميه بيش‌تري داشته باشد؟ من يك مشت بچه دارم، عيالوارم، اين گندم غذاي من نيست، كم است. سهميه من را بيش‌تر كن، بچه‌ها رنگشان پريده است و. . . حضرت علي(ع) يك آهن داغ كرد و جلو آورد، عقيل به عقب رفت. حضرت گفت: اين آتش داغ دنياست، آتش جهنم داغ‌تر است، من از جهنم مي‌ترسم.
در ماجراي ديگر عقيل آمد و گفت: اگر مي‌شود يك چيزي اضافه‌تر به ما بده! گفت: بسيار خوب! شما روز جمعه بيا كه به تو اضافه بدهم. عقيل هم نمي‌دانست كه حضرت علي چه برنامه‌اي دارد رفت و به گمان اين كه يك چيزبيش‌تر مي‌گيرد، روز جمعه آمد. حضرت علي او را به نماز جمعه برد، بلندش كرد و گفت: عقيل اين جمعيتي را مي‌بيني؟ اين گندمي كه تو مي‌گويي اضافي بده، حق اين هاست. مي‌خواهي حق اين‌ها را بدزدم؟
حتماً شنيده‌ايد كه مي‌گويند: در جهنم پلي است كه از مو باريك‌تر است؟ آن پلي كه از موباريك‌تر است و آدم بايد از روي آن عبور كند همين خطوط دنياست. گاهي انسان خواسته باشد به حق رفتار كند، ممكن است همه‌ي مردم ناراحت بشوند. يكي مي‌گويد: سخت است! يكي مي‌گويد: گدا! يكي مي‌گويد: خسيس! يكي مي‌گويد: خشكي مقدس! و صد فحش مي‌دهند. همين علي كه آهن داغ مي‌كند و نيم كيلو گندم از بيت المال به برادرش نمي‌دهد، بيل دست مي‌گيرد و در مزرعه مي‌رود و هزار برده را مي‌خرد و آزاد مي‌كند. يعني وقتي مسئله شخصي است، براحتي مي‌دهد. معاويه يك جمله جالبي دارد. معاويه مي‌گويد: علي بن ابيطالب به قدري روحش بالاست و به قدري بخشش مي‌كند كه اگر يك اتاق پر از طلا ببخشد يا يك اتاق پر از كاه ببخشد، كاه و طلا براي علي يكسان است. يعني اگر مال شخصي‌اش باشد، خيلي سخي است. اما آن جايي كه بيت المال است، يك ليتر بنزين بيت المال را مي‌گويد بين خود و خدا، جهنم داغ است. رئيس يك اداره آن نيست كه بگويد: قابل ندارد. قابل ندارد يعني چه؟ شما با پول خودت يك خودنويس 100توماني هبه كن، اما خودكار 5 ريالي اداره را حق نداري بخششي. خودكار 5 ريالي اداره را نبخش اما خودنويس 100 توماني يادگاري ببخش.

7- در شب قدر ملائكه بر امام زمان نازل مي‌شوند

در هر سال، يك شب قدر داريم. يك سوره قدر هم در قرآن هست كه مي‌فرمايد: (إنَّا أَنْزَلْناهُ في‌ لَيْلَةِ الْقَدْرِ) (قدر /1) ما قرآن را شب قدر فرستاديم. (و ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ) (قدر /2) يعني نمي‌داني شب قدر چيست؟ چقدر شب مهمي است. (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3) ارزش شب قدر از هزار ماه بيش‌تر است. (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ) (قدر /4) ملائكه با روح به زمين مي‌آيند. از همين آيات اثبات بقاي امامت مي‌شود. امام مي‌گويد: زمان پيغمبر ملائكه وقتي وارد زمين مي‌شدند به چه كسي نازل مي‌شدند؟ مي‌گويد: به رسول الله! در ادامه امام مي‌گويد: بعد از پيغمبر ملائكه شب قدر به چه كسي نازل مي‌شوند؟ بايد امامي داشته باشيم كه صفاتش همچون پيامبر باشد و الآن «تنزل الملائكه» بر حضرت مهدي(ع) است. چون شربتي را كه در بلور مي‌ريزند، فرداي همين شربت را در سفال نمي‌ريزند، روي خاك هم نمي‌ريزند. زماني كه پيغمبر است، تنزل الملائكه بر پيغمبر، بعد از پيغمبر، تنزل الملائكه بر كسي كه صفاتش همچون پيغمبر است و الآن تنزل الملائكه بر امام زمان است. چون هر سال شب قدر هست و هر شب قدر ملائكه بر زمين فرود مي‌آيند. بايد همانطور كه زمان رسول الله شب قدر بود و ملائكه بر شخص رسول الله فرود مي‌آمدند، در زمان ما هم ملائكه شب قدر بر كسي نازل شوند كه همچون پيغمبر باشد. امام از اين آيه استفاده مي‌كند و ثابت مي‌كند در هر عصر و نسلي بايد امام معصوم وجود داشته باشد. شب قدر مقدرات يك سال اندازه گيري مي‌شود. اختلاف است كه شب قدر، شب 19، 21 يا 23 است. و احتمال شب 23 بيش‌تر است. باز تو 21 و 23 اهميت شب بيش‌تر است. گرچه در ايران به خاطر اين كه شهادت اميرالمؤمنين روز بيست و يكم است و مردم فرداي آن تعطيل هستند، اهميت بيش‌تري مي‌دهند، اما از نظر حديث اهميت شب 23 از 21 بيش‌تر است. شب قدر مقدرات يك نفر تا سال ديگر معين مي‌شود. پارسال شب قدر مقدر شد مدني، دستغيب، صدوقي و ديگران بايد در راه مسجد و نماز جمعه و روز جمعه به شهادت برسند و براي بعضي هم خبائث و لعن و بدبختي مقدر شد. اگر خواسته باشيم خوب مقدر بشود، مقدماتي دارد.
مثل راديو است. هر راديو، هر موجي را نمي‌گيرد. هر روحي، هر كمالي را نمي‌گيرد. اگر شما خواسته باشي هر موجي را بگيري، اگر شما خواستي قلبت پاك بشود و مورد لطف خدا قرار بگيرد، بايد خودت نقاط ضعفي و ظلمي كه نسبت به شما شده است را ببخشي. بايد خودت، خودت را عوض كني. (وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا) (اسراء /8) قرآن مي‌گويد: اگر عوض شويد، من هم عوض مي‌شوم. اگر تغيير كنيد، خدا هم تغيير مي‌كند و تغييرش اراده‌اي است. ان شاءالله خدا به همه ما توفيق بدهد كه يك مقداري عوض بشويم، اگر شكي داريم سراغ علم برويم. اگر كينه‌اي داريم، سراغ صفا برويم. اگر رفيق بدي داريم، سراغ رفيق خوب برويم. رفيقمان را عوض كنيم، شغلمان را عوض كنيم و ان شاءالله خودمان را آماده كنيم. بعضي‌ها برايشان يك بچه مثل مطهري مقدر مي‌شود. براي بعضي‌ها اولادي مثل نواب صفوي مقدر مي‌شود. روزي حلال و روزي حرام مقدر مي‌شود. عزت و ذلت مقدر مي‌شود. براي بهشتي عزت و براي قطب زاده ذلت مقدر مي‌شود. هر چه عزت و ذلت، هر مرگ و مير و شهادتي، هر در آمد و مصرفي، هر اولاد و خطري، هر شري و هر خيري در شب قدر مقدر مي‌شود. اين شب قدر را مواظب باشيم. دستوراتي در مفاتيح وجود دارد. در آستانه افطار و غروب غسل دارد و اگر نتوانستيد بعد از افطار غسل كنيد. قبل از آن كه خواسته باشيم خدا ما را ببخشد، ما بايد كسي را ببخشيم. قرآن مي‌گويد: (وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ) (نور /22) نمي‌خواهيد خدا شما را ببخشد؟ شمايي كه مي‌خواهيد خدا شما را ببخشد، پس امشب خودتان هم مردم را ببخشيد. بگو: خدايا! هر كس نسبت به من انحرافي و گناهي داشته است من او را بخشيدم. كينه‌ها را برطرف كردن و قرآن به سرگرفتن و دعا و مناجات كردن از اعمال سفارش شده در اين شب است.

8- خطوط كلي حكومت حضرت علي (ع)

خطوط كلي حكومت حضرت علي چه بود؟ عزل و نصب‌ها، اقدام به جاي شعار دادن، سازش نپذيرفتن، نترسيدن و. . . حضرت علي(ع) همه عمرش درس بود، بچه تربيت كردنش درس بود، هم كارگر بود، هم قاضي بود، هم كشاورز بود، هم عابد بود، اشك داشت، ناله داشت. سفيده صبح كه آمد، گفت: ‌اي سپيده صبح! تا حالا شده است قبل از علي بيرون بيايي؟ مناجات‌هاي شبانه داشت. بعضي شب‌ها هزار ركعت نماز مي‌خواند. بعضي شب‌ها بار به دوش مي‌گرفت و به خانه يتيم‌ها مي‌برد، وقتي هم به خانه يتيم‌ها مي‌رفت، صورتش را مي‌پوشاند، مي‌گفتند: چرا؟ مي‌گفت: مي‌خواهم شكم يتيم سير بشود، اما فقير شرمنده نشود، فردا در روز كه من را ديد، به خاطر نان شب قبل بگويد: سلام عليكم! خدا سايه‌ات را از سر من كم نكند. هم مي‌خواهم شكم سير بشود و هم مي‌خواهم ذليل بار نيايد. مي‌خواهم به جاي اين توجه به خدا كنند. اميدوارم كه اين شب‌ها آن چه كه خير و بركت خدا به بندگان خوبش داده و براي اوليائش مقدر مي‌كند، براي همه شما كه پاي تلويزيون نشسته‌ايد خدا به مقام محمد و آل محمد براي همه لبناني‌ها، فلسطيني‌ها، افغاني‌ها و تمام مستضعفين آواره و فرجي هم براي رزمندگان جبهه مقدر كند.
خدايا، سقوط حتمي اسرائيل و صدام و حاميانش را در امشب و در اين شب‌ها مقدر كن. خدايا، رسوايي بني صدرها و قطب زاده‌هايي كه هنوز رسوا نشده‌اند، همينطور كه شب‌هاي قدر سال‌هاي قبل رسوايي اين مهره‌ها را مقدر كردي، رسوايي مهره‌هايي را هم كه شناخته نشده‌اند مقدر كن. . همينطور كه عزت امت حزب الله را مقدر كردي، خدايا عزت را براي ايرانيان و مسلمانان ساير جهان و مستضعفان فراهم كن. نجات مستضعفان را در پناه اسلام از شر مستكبران اين شب‌ها مقدر كن. خدايا مشكلاتي كه داريم براي مجروحين جنگ شفا، براي مقروضين توفيق پرداخت دين، براي بي مسكن‌ها، مسكن. براي بي همسرها، همسر، براي افرادي كه هرنوع گرهي در كارشان هست، رفع گره مقدر بفرما. توفيق شهادت در راه خودت، همچون شهادت مدني، دستغيب و صدوقي‌ها، اين شهادتي كه عمرشان را در راه عزت اسلام و شهادتشان هم در راه عزت اسلام، آنچنان زندگي با بركت مثل علي و آن چنان مرگ با شرافت مانند علي نصيب ما هم بفرما. خدايا پيغمبرت فرمود: بدبخت است كسي كه ماه رمضان تمام بشود و مورد لطف قرار نگيرد. خدايا ما را از آن گروه بدبخت قرار نده. اموات ما را بيامرز.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 21
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست